4.
ambush /amʹ bush/ IPA /'æmbʊ∫ / n
Syn. hiding; trap; waylaying
ترجمه: کمینگاه،کمین؛ تله، دام؛ حمله غافلگیرانه.
:Examplesa. The
ambush became a
tragedy* for those who attempted it because they were all killed
کمینگاه برای کسانی که می خواستند آن را بگیرند تبدیل به فاجعه شد، چون همه آنها کشته شدند.
b. General Taylor
raved* about the
ingenious*
ambush he planned
ژنرال "تایلور" درباره
حمله ماهرانه ای که طراحی کرده بود، با حرارت صحبت کرد.
c. The troops lay in
ambush in the
dense* woods all through the night
سربازان در جنگل انبوه، تمام شب را در
کمین نشسته بودند.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t15068/