3.
linger /lingʹ gər/ IPA /'lɪŋgə(r) / v
Syn. continue; stay on; hold on
Ant. leave; rush
ترجمه: این پا و آن پا کردن، فس فس کردن، معطل کردن، لفت دادن، طول دادن؛ [بو] ماندن، باقی ماندن، دوام آوردن، دیر رفتن؛ [سنت، عادت] زنده ماندن، از بین نرفتن.
:Examplesa. The odor didn't
vanish* but
lingered on for weeks
بو از بین نرفت بلکه تا چند هفته
باقی ماند.
b. Some
traditions*
linger on long after they have lost their meanings
بعضی از سنّت ها تا مدت های مدید
از بین نمی روند به رغم اینکه معنای خود را از دست داده اند.
c. After the
campus* closed for the summer, some students
lingered on,
reluctant* to go home
بعد از اینکه کوی دانشگاه در تابتان تعطیل شد، بعضی از دانشجویان
فس فس می کردند و برای رفتن به خانه اکراه داشتند.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t15067/