postpone/pōst pōnʹ / IPA /pə'stpəʊn/ v
Syn. delay; put back; defer
ترجمه: به زمان دیگری موکول کردن- به تعویق انداختن
:Examplesa- The young couple wanted to
postpone their wedding until they were sure they could handle the
burdens of marriage
زوج جوان خواستند ازدواجشان را به
تعویق بیاندازند تا وقتی مطمئن شوند که می توانند بار ازدواج را به دوش بکشند. (از پسِ مسئولیت های ازدواج برآیند)
b- I
neglected to
postpone the party because I thought everyone would be able to come
من فراموش کردم مهمانی را
به وقت دیگر موکول کنم، زیرا فکر می کردم همه می توانند بیایند.
c- The supermarket's owner planned to
postpone the grand opening until Saturday
صاحب سوپر مارکت برنامه ریزی کرد مراسم با شکوه افتتاحیه را به شنبه
موکول کند. Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t10502/