Google


normal_post - پول شوئی چیست ؟  - متا نویسنده موضوع: پول شوئی چیست ؟  (دفعات بازدید: 1825 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - پول شوئی چیست ؟  - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - پول شوئی چیست ؟  - متا
پول شوئی چیست ؟
« : ۲۰ تیر ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۰:۰۲ »
پول بهتر است يا ثروت


حكايت پول
من هم اگر جيب پر پول داشتم و عدد و رقم حساب بانكيام به هشت رقم ميرسيد، در اين صبح تعطيل مصدع اوقات نميشدم
حكايت ما حكايت اين ساكن سياره قصه اگزوپري است با اين تفاوت كه او ستارههاي درخشان را مال خود ميكرد و ما اسكناسهاي چرك و آلوده را





محمدسام نيكوزاد
ما معمولاً درباره چيزي صحبت ميكنيم كه دستمان به آن نميرسد. باخود فكر كردهايد كه چرا مردم صدسال پيش درباره محيط زيست و آب و هواي پاكيزه قلمفرسايي نميكردند و ذكر «يا اكسيژن» سر نميگرفتند؟ ماهي در آب چه بداند كه آب چيست؟ عاشق هم اگر در وصف معشوق كاغذ سياه ميكند و آواز ميخواند و اشك ميريزد، همه از دولت دوري و مهجوري است وگرنه همان اول شب وصال چشمههاي اشك ميخشكد و قلم و كاغذ به كنار ميرود و مويههاي غريبانه جايش را به موسيقي خالتوري ميسپارد. من هم اگر جيب پر پول داشتم و عدد و رقم حساب بانكيام به هشت رقم ميرسيد، در اين صبح تعطيل مصدع اوقات نميشدم و خودم را غرق در محاسبات آميخته با رويا ميكردم و براي پولهاي روبهتزايدم نقشهها ميريختم. اما فرمودهاند وصفالعيش، نصفالعيش. فعلاً به همين نصفالعيش قانعيم كه حسرت بيپولي درد بيدرماني است كه آخرش سرمنزل جنون است.

پول خوشبختي نـميآورد
بستگي داره. يعني بستگي داره به اينكه خوشبختي چي باشه. بايد ببيني منظورت چيه. اگه منظورت از خوشبختي رستگاريه، خب درسته با پول نميشه رستگار شد، اما اگر منظورت همون چيزيه كه اكثر مردم بهش فكر ميكنند، نه، بايد پول داشته باشي براي اينكه اگه پول نداشته باشي:
۱ـ نميتوني ماشين بخري و اگه توي اين شهر شلوغ ماشين نداشته باشي يكقدم به بدبختي نزديكتري. چرا؟ براي اينكه بايد از تاكسي و كرايه خطي (راهي) استفاده كني و اگه پول تاكسي و كرايه خطي رو هم نداشته باشي بايد سوار اتوبوس و مترو بشي و اونوقته كه دو قدم به بدبختي نزديك شدي. براي اينكه سوءتفاهم پيش نياد بگم كه خودم جزو اين گروه آخري هستم. يعني بايد وايسم كنار خيابون، توي ايستگاه اتوبوس و با علفاي زيرپام بازي كنم بلكه اتوبوس سر برسه و من و بقيه همقطاران بچپيم داخل. خوشبختي و بدبختي دو سر محوري هستند كه بساط زندگي ما روي اون پهن شده. بنابراين بسته به ميزان پولي كه توي جيب ما جمع شده ما روي اين محور به حركت درميآييم. اين رو براي اين گفتم كه بگم خوشبختي و بدبختي نسبيه و درسته كه راننده پيكان تهران ب نسبت به ماكسيما سوار خوشعطر، از بخت خوشي برخوردار نيست، اما نسبت به من يك لا قبا خوشبخته و من هم نسبت با اوني كه پول بليت اتوبوس و مترو هم نداره خوشبختم. اين جملات حاوي يك نكته فلسفي ظريف هم هست و اون اينكه در بينهايت دو سر محور بههم مي رسند و اونجاست كه بين خوشبختي و بدبختي فرق و فاصلهاي نيست كه بگذريم.
۲ـ نميتوني خونه بخري و اگه خونه نداشته باشي ناچاري مثل من، سر سياه زمستون اثاث و زن و بچهرو بهدندون بگيري و جلوي صاحبخونه خوشبختتر از خودت سر كج كني كه از خر شيطون پياده شه و با دوتومن ماهي صدو پنجاه تومن تو كنار بياد. در تهران بزرگ دردي جانكاهتر از اجارهنشيني نيست و اين جمله براي همه آنها كه طعم مستاجري را چشيده و ميچشند آنقدر بديهي است كه نياز به اثبات ندارد و براي صاحبخانههاي خوشبخت آنقدر دور از ذهن است كه از اثبات ادعاي خود عاجزند. حلواي تنتناني تا نخوري نداني.
۳ـ نمي توني زن بگيري و اين تنها شرايطي است كه بيپول هم ميتواند طعم خوشبختي را بچشد.
۴ـ نميتوني درس بخوني براي اينكه سواد و بختت به اندازه دانشگاه دولتي بلندنيست. ناچاري براي آزاد، غيرانتفاعي، پوده ماني و لااقل ترمي چهارصد پونصدتومن رو دست خودت يا باباي بدبختتر از خودت ميگذاري كه تازه وقتي وارد دانشگاه شدي اينقدر افادههاي طبق طبق دور و برت ميبيني كه هر لحظه بيشتر بر عمق بدبختي خودت واقف ميشي.
۵ـ نميتوني بري سفر براي اينكه سفر خرج داره و هركي كه بهت گفت بدون پول هم ميشه سفر رفت و از عيش و نوش اتواستاپزدن لذت برد يا داره تورو گمراه ميكنه يا مامور تهاجم فرهنگيه. نه داداش من. تا به اندازه هزينه اياب، ذهاب، كرايه هتل و خرد و خوراك، پول تو جيبت نذاشتي دودستي به همين حذر بچسب كه اوضاع شير تو شيرتر از اين حرفهاست.
۶ـ اگه مريض بشي نميتوني خودتو معالجه كني براي اينكه دكترا واسه ويزيت كردن پول ميگيرن، نه چيز ديگه و تازه حتي اگه بيمه هم باشن دارويي تجويز ميكنن كه تو ليست بيمه نيست و تازه اگه تو ليست بيمه باشه بايد بري بيمارستاني بخوابي كه بيمه قبول نميكنه و تازه اگه بيمه قبول نكنه... يه وقت نميريها! خود مردنهم الان كمكم بالاي چهار پنج ميليون خرج داره. قبر ميخواد، ناهار ظهر تشييع جنازه ميخواد، شب سه ميخواد، شب هفت... الفاتحهمعالصلوة.
وطنفروشي
پول را بايد به دارايي تبديل كرد. آن هم دارايي غيرقابل خدشه و دستبرد. پول اگر انبار شود، يا تبديل به جواهر و زيورآلات گردد خيلي زود دزدهاي قهار و چهبسا دزدهاي نوآموز را به وسوسه مياندازد كه دست به كار شوند و به شبي مال مالدار را ببرند. براي همين هم گفتهاند به مالت نناز كه به شبي برود. اما اگر مال تبديل به دارايي غيرقابل دستبرد شود و ميزان امنيت آن بالا رود، اوضاع فرق ميكند. مثلاً اگر پول نقد به ساختمان تبديل شود، ضمن اينكه ساختمان خود محل درآمد است به راحتي و سهولت نيز به چنگ دزدها درنميآيد.
هيچ چيز براي سرمايهدار مهمتر از »امنيت« سرمايه نيست، چرا كه بيامنيت سرمايهدار به بدبختترين موجود جهان تبديل ميشود؛ نه خواب راحت خواهد داشت و نه دقيقهاي خواهد توانست كه بدون دلشوره و اضطراب سپري كند. براي همين سرمايهداران سعي كردهاند راههايي پيدا كنند كه ميزان امنيت سرمايه را بالا ببرد. مثلاً بانكها مكانهاي امنتري از گاوصندوقهاي خانگي هستند. حتي براي تختتر شدن خيال صاحب مال بانكها به سپردههاي بلندمدت و كوتاهمدت سود هم ميپردازند.
از بانك امنتر خريد ملك و ساختمان است. جالب است بدانيد كه ملك جزو آن دسته از داراييها به حساب ميآيد كه هيچوقت نميتوان براي آن بديل يا رقيبي پيدا كرد. چرا كه زمين از اين كه هست بزرگتر نميشود و خاك كرات ديگر نيز غيرقابل دسترستر از آن هستند كه رقيب زمين قرار گيرند. تئوريهاي زمينشناسي هم در مورد زيرآب رفتن بعضي پوستهها و بيرون آمدن بعضي پوستهها چنان بعيد به نظر ميرسد كه هيچ صاحب ملكي را به فكر نمياندازد. اما زمين و ساختمان خريداري شده هم بايد در جايي به ثبت برسد و نام صاحب آن در ليست بعضي مراكز معتبر قرار گيرد. پس اينجا هم بايد نگران بود. ميشود املاك را به نام دوست و آشنا خريد، اما اگر دوست و آشنا روزي خيانت، پيشه خود كنند چه؟
راه معقولتر به كار انداختن سرمايه است اما امنيت اين كار چنان پايين است كه به دردسرش نميارزد. مثلاً راهاندازي كارخانه آنقدر مشكلات ريز و درشت دارد كه براي صاحب سرمايه صرف نميكند. سروكله زدن با كارگران، به رسميت شناختن حقوق كارگري، تحمل اعتصابها، نبودن مواد اوليه، اشباع بازار با توليدات خارجي، گران تمام شدن محصول به نسبت محصول مشابه خارجي و... و به همه اينها اضافه كنيد به اجرا گذاشته شدن قانون از كجا آوردهايد را.






خريد بورس و سهام هم كار پرتنش و اضطرابآوري است. خطر و ريسك اين كار حتي از نگهداري پول زير فرش و داخل متكا هم بيشتر است. شب ميخوابيد و صبح بلند ميشويد ميبينيد ارزش سهام از كود مزارع نيز پايينتر آمده است. مدام بايد نگران باشيد كه سخنرانها چطور حرف ميزنند. بايد تمام اخبار سياسي را دنبال كنيد. بايد با دقت و دلشوره تمام حوادث روي زمين را دنبال كنيد.
راههاي بسياري براي ايمن شدن سرمايه وجود دارد كه ما مجال پرداختن به همه آنها را نداريم. ولي تقريباً همه راهها به يك جا ختم ميشوند. اما راهي وجود دارد كه در كشورهاي جهان سوم در بين سرمايهداران بسيار رواج يافته است و آن را ميشود اصطلاحاً »وطنفروشي« ناميد. وطنفروشي ممكن است معاني متعددي داشته باشد اما در اينجا صرفاً به اين معنا به كار رفته كه در آن سرمايهدار، سرمايه را در وطن به دست آورد اما در اروپا و كانادا و دبي خرج كند. يعني چه؟ يعني اينكه چون ضريب امنيت سرمايه در ايران پايين است، صاحب سرمايه به اين نتيجه ميرسد كه پولش را به پولهاي معتبرتر تبديل كند و در كشورهايي كه نام بردم، خرج كند. البته نام اين كار پولشويي يا پول سفيد كردن هم هست اما فكر ميكنم وطنفروشي براي آن مناسبتر باشد.
در كشورهاي ديگر ميشود فروشگاههاي بزرگ زد، در اتوبانسازي شريك شد، از سود بانكها استفاده كرد و خلاصه دست به اموري زد كه امنيت سرمايه را بالا ببرد. امنيتي كه حتي عمليات تروريستي القاعده هم نتواند در آن خدشهاي وارد كند. در كشورهاي سرمايهداري، سرمايهدارها پول را به ريال، لير، ين، درهم و دراخما درميآورند و به دلار و پوند خرج ميكنند و در كشورهاي جهان سوم غالب سرمايهدارها همين كار را ميكنند.

پول بهمثابه پول
پول به خودي خود نبايد ارزشي داشته باشد، بلكه اعتباري است براي به دست آوردن چيزهاي باارزش. پول - يعني دستههاي اسكناس و سكههاي ضرب شده - هرگز قادر نيست شكم گرسنهاي را از عزا درآورد و يا بر سر بيپناهي سرپناه باشد؛ اما با اعتبار پول ميشود غذا خريد و به گرسنه داد و خانه ساخت و به بيخانمان داد. يعني ارزش پول به اين برميگردد كه ميشود با آن نيازهاي واقعي و غيرواقعي را برطرف ساخت اما اين اوراق اعتباري به خودي خود نبايد ارزش داشته باشند ولي دارند.
هركدام از ما نيازهايي داريم و يا فكر ميكنيم كه نيازهايي داريم. به غذا، پوشاك، سرپناه، وسيله نقليه، تفريح، آسايش و... فكر ميكنيم و خيلي سريع به اين نتيجه ميرسيم كه بدون پول به هيچكدام از اين نيازها دست نخواهيم يافت. براي همين قبل از اينكه در پي غذا، پوشاك و... باشيم در پي كسب پول راه ميافتيم. حتي در عالم خيال نيز اول پول به چنگ ميآوريم و بعد با آن هرچه خواستيم ميخريم. در مقام دعا هم اگر چيزي از خدا طلب كنيم، اول پول طلب ميكنيم. مثلاً نميگوييم خدايا به ما اتومبيل عطا كن، بلكه ميگوييم خداوندا به ما پولي بده تا بتوانيم با آن ماشين بخريم. اما اين اعتبار بدون معتبر به چه ميارزد؟ مشهور است كه ديوژنحكيم جلوي خريداران جواهر و سنگهاي قيمتي را ميگرفت و از آنها درباره ارزش واقعي شياي كه خريده بودند پرسش ميكرد. در نهايت هيچكدام از خريداران نميتوانستند به سؤالات ديوژن پاسخ گويند و درباره ارزش و كارآيي زخارف ديوژن را قانع كنند. براي همين عصباني ميشدند و به او سنگ پرت ميكردند كه دور شود و كور شود و خاموش.
اما پرسش ديوژن هنوز به جاي خود باقي است با اين تفاوت كه حالا پول و برات و اوراق اعتباري از سنگهاي قيمتي و جواهر نيز پيشي گرفته است. يعني حالا خود اسكناس فينفسه ارزش دارد و بسياري اوقات به عنوان يك شي ارزشمند در كلكسيون عتيقه نگهداري ميشود.
در داستان شازده كوچولو با ساكن سيارهاي آشنا ميشويم كه غرق در حساب و كتاب است و ارقام نجومي را از اين حساب خارج و وارد آن حساب ميكند. او ستارهها را مايملك خود ميداند و شب به شب و لحظه به لحظه بر مايملك خود ميافزايد. اما ستارههاي دور دست فقط به اعتبار ميتوانند مايملك او به حساب بيايند و او فقط ميتواند دلش خوش باشد كه رقم حسابش از پانزده رقم هم افزايش پيدا كرده است اما آيا او با اين رقم نجومي به آسايش دست پيدا كرده و ميتواند به خواستههايش برسد؟
حكايت ما حكايت اين ساكن سياره قصه اگزوپري است با اين تفاوت كه او ستارههاي درخشان را مال خود ميكرد و ما اسكناسهاي چرك و آلوده را.

يادداشت
پول بهتر است يا ثروت
نگاهي به جايگاه جهاني پول از چند منظر متفاوت
حسين يعقوبي
منظر فلسفي ـ جبري
اكثر فلاسفهاي كه سرشان به تنشان ميارزد، بر اين باورند كه پول مثل وقت يكي از واحدهاي اندازهگيري زندگي است. آنها ميگويند: «همان طور كه وقت به ما كمك ميكند طول زندگي را اندازه بگيريم پول ما را ياري ميدهد تا بتوانيم عرض آن را بسنجيم.» برخي نظريهپردازان پراگماتيست از اين مفهوم فراتر رفتهاند و اذعان ميكنند كه اصولاً پول عنصري فرازماني و پساارزشگذاري است كه قادر به سنجش و ارزشگذاري حجم سهبعدي زندگي فرد در طول حياتش است. در اين راستا يك رياضيدان برجسته كه نامي سخت براي تلفظ و دشوار براي به خاطر سپردن دارد با در نظر گرفتن پارامترهاي پولي فرمول عمر واقعي را چنين برآورد كرده است:
True Life = - ۴ logo2
در اين فرمول Truelife ميزان زندگي واقعي است كه فرد تجربه كرده،X ميزان درآمد واقعي فرد، Y ميزان درآمد ايدهال فرد،Z هزينه معيشت (خورد و خوراك و مسكن)، V هزينه امور رفاهي (خريد اشيا لوكس و تفريحات) و O سن شخص است. اين ميزان براي يك مدير تلويزيوني بين ۲۰ تا ۳۰ سال و براي يك كارمند دولت بين ۵/۲ تا ۳ دقيقه است.

منظر اجتماعي ـ انساني
از نظر رويكردها و چالشهاي پولي، طبقهبندي استاندارد انسانهاي جهان به شرح زير است:
۱ـ افرادي كه ظاهراً به پول اهميتي نميدهند (راسته شبه پولكي)
۲ـ اشخاصي كه باطناً از به دست آوردن پول لذت ميبرند (گونه پولكي زيرجلكي)
۳ـ گروهي كه ظاهراً و باطناً از پول پارو كردن لذت ميبرند (نژاد كاملاً پولكي)
البته برخي ديرينهشناسان سعي كردهاند به زور قيافه حق به جانب و منطق سست خود يك نسل منقرض شده از آدمهايي كه ظاهراً و باطناً به پول اهميتي نميدادند، در اين دستهبندي بگنجانند كه خوشبختانه به خاطر فقدان مدارك و اسناد دال بر وجود چنين افرادي ـ كه ظاهراًدر اعصار اسطورهاي ميزيستند ـ موفق به خدشهدار كردن اين طبقهبندي معتبر نشدهاند. طبق يك دستهبندي كلي ديگر، نيمي از انسانهاي جهان پول درميآورند تا زندگي كنند و نيمي ديگر زندگي ميكنند تا پول درآورند.






منظر حكومتي ـ جنايتي
پول يكي از مظاهر بارز جوامع متمدن است. تقريباً از آغاز زندگي شهرنشيني و ايجاد نظامهاي حكومتي و دولتي در جهان، ضرب سكه و برقراري نظام پولي نقشي حياتي در تداوم و استمرار سيادت حاكمان داشته است. پول نمود عيني قدرت دولت وقت و تثبيتكننده اقتدار حاكمان از ديرباز تا به حال بوده و هست. به عبارتي شما، بله خود شما، نميتوانيد پادشاه بزرگ و مقتدر كشورتان باشيد مگر اينكه تصويرتان بر روي درشتترين اسكناس و يا با ارزشترين سكه مملكتتان درج شده باشد. پول در روزگار گذشته نقش تاثيرگذاري نيز در سرنوشت مخالفان حكومت و دولت داشت. در ايام خيلي قديم، چون حاكمان وقت، براي تعيين تكليف مخالفان سياسي و آدمهاي ناراحت دوروبرشان به شير يا خط متوسل ميشدند ضرب سكه از اهميت ويژه و استراتژيك برخوردار بود. در عصر هجوم مغول، چون شيوه گزينهكشي كنار گذاشته شده بود و شيوه قتلعام فلهاي و از دم كشت، باب شده بود، چاپ اسكناس (به خاطر امكان يادداشت تعداد افراد قتلعام شده در گوشه و كنار آن) باب شده در عصر حاضر با رواج نخبهكشي، استفاده از ابزاري ـ جنايي از پول منسوخ شده است.

منظر فرهنگي ـ فولكلوريك
در گذر ايام و همراه با تحولات زبان، فرهنگ فولكلور پولي مردم نيز تغيير يافته است. يك مثال مشهور آن در زبان فارسي است. مثل «پول رختو كي ميده؟ ولش كن» در گذر تغيير فارسي باستان به فارسي ميانه تبديل به مثل «صنار بده آش به همين خيال باش» شده است و در دگرگوني فارسي ميانه به فارسي معادل شكل «هرچقدر پول بدي آش ميخوري» را پيدا كرده است كه نشان بارزي از رويكردي پولگرايانه در عرصه فرهنگ فولكلوريك كشور ايران است.






من پول دارم، پس هستم تو پول نداري، پس نيستي
روزي كه مناسبات پولي جانشين «داد و ستد»شد، هيچكس فكر نميكرد كه روزي «پول» دائرمدار همه مناسبات شود و بر سر آن بزرگترين جنگها و قتل و غارتها به راه افتد. حالا همه چيز در سايه اسكناسها و جرينگ جرينگ سكهها معنا پيدا ميكند. قبل از انجام هر كاري ـ تاكيد ميكنم ـ هر كاري اول بايد ببينيد در مناسبات پولي چطور تعريف ميشود. كسي از شما زمين و ملك و مال نميخواهد؛ چراكه امروز داشتن مال و خدم و حشم و زمين و خانه به خودي خود ارزش و اعتباري ندارد. بلكه مهم اين است كه اين داراييها در واحد پول چقدر ميارزند. براي همين بين كسي كه صدمتر زمين در درقوزآباد دارد و كسي كه صدمتر زمين در فرشته دارد تفاوت از زمين تا آسمان است.
نصايح اخلاقي و تاكيد بر كرامتهاي انساني متاسفانه ـ و چه بسا خوشبختانه ـ در مناسبات پولي جايگاهي ندارند. حتي مفهوم خوشبختي و سعادت هم در اين مناسبات معنا و مفهومشان عوض ميشود و در نسبت مستقيم با ميزان پول سنجيده ميشوند. پول معياري است دقيق و خدشهناپذير براي ارزشگذاري همه امور. ارزش زمين به متراژ و ميزان آب و حاصلخيزي خاك ربطي ندارد، بلكه قيمتي كه بر آن نهادهاند، زمين را با ارزش و بيارزش ميكند. اگر شاعر هم باشيد اعتبار شعرتان بسته به پولي است كه ناشر، حاضر به پرداخت آن در مقابل ابيات و قطعات ميشود.
براي زن گرفتن، از ميزان پول شما سؤال ميكنند، براي زندان نرفتن بايد دودوتا چهارتا كنند و به شما بگويند كه سه ماه و ده روز زندان شما به چند تومان بدل ميشود. براي اطمينان خاطر بايد پول داشته باشيد كه مسافرت زهرمارتان نشود. براي عاشق شدن هم عجله نكنيد. اول از ميزان پولتان مطمئن شويد بعد هر اقدامي به سود شما خواهد بود. امروز حكايت «عاشق فقير» فقط براي شنيدن و پند گرفتن و وقت كشتن است اگرنه امتحان كنيد و ببينيد چطور سكه يك پول ميشويد وقتي حتي معشوق فقير هم به شما بياعتنايي ميكند.
مهم نيست كه ماشين آخرين مدل نداريد، مهم نيست كه آپارتمان بالاي شهر نداريد، مهم نيست كه از خانواده متشخصي سر بيرون نياوردهايد، مهم نيست كه خوش قيافه و خوش قد و هيكل نيستيد. مهم نيست كه از سواد و شعور بيبهرهايد، مهم نيست كه بيهنر و بيدانشيد، مهم نيست كه... مهم اين است كه اگر پول داشته باشيد همه اينها را ميتوانيد بخريد... حالا بگذار ويراستار در آخر اين نوشته دست ببرد و جمله آخر را اينطور اصلاح كند كه با پول خوشبختي را نميشود خريد.


از سایت انجمن علمی و تخصصی حسابداری نوشته شده توسط الیسا




Linkback: https://irmeta.com/meta/b1830/t2124/
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
برند BRAND چیست ؟

نویسنده CIVILAR

4 پاسخ ها
3258 مشاهده
آخرين ارسال ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۱:۲۳:۳۹
توسط DiYakO