هزاران سال است كه زبان چنگالمانند مارها توجه مردم را به خود جلب كرده و به پيشنهاد فرضيههاي گوناگوني پيرامون آن انجاميده است. در بسياري از فرهنگها و آيينها، زبان چنگالمانند نمادي از بدجنسي و فريبكاري است. ارسطو، نخستين پژوهشگري است كه در مورد اهميت كاركردي زبان چنگالمانند مارها نظر داده است. به نظر او، اين ويژگي باعث دو برابر شدن لذت احساس چشايي ميشود. 19 قرن پس از او، هوديرنا بيان كرد كه زبان چنگالمانند براي پاك كردن ذر ههاي خاك از سوراخهاي بيني به كار گرفته ميشود؛ زيرا مارها هميشه روي زمين ميخزند يا در سوراخها و غارچههاي زيرزميني پيش ميروند. نظريههاي ديگري نيز بيان شد. از جمله، مارها با چالاكي حشر ههاي كوچك را بين نوكهاي زبان چنگالمانندشان به دام مياندازند. در آغاز قرن بيستم نيز برخي بر اين باور بودند كه زبان مار يك اندام لامسه است كه جانور آن را براي ضربه زدن به زمين به كار ميگيرد (درست مانند كاري كه يك نابينا با عصايش انجام ميدهد.)
از ميان اين خيالپردازيها، نظر ارسطو به واقعيت نزديكتر است. امروزه ما ميدانيم كه مارها از زبانشان براي دريافت پيامهاي شيميايي بهره ميگيرند. اما، بر خلاف نظر ارسطو، اين اندام به احتمال زياد در حس چشايي دخالتي ندارد. در سال 1920، برومن نظريهاي پيشنهاد كرد كه به نظر مي رسيد از پختگي زيادي برخوردار است: هنگامي كه مار زبانش را به درون دهانش ميكشد، نوكهاي زبان چنگالمانندش را درون دو سوراخ ريز در دو سوي سقف دهانش ميگذارد. از اين راه، مواد شيميايي محركي كه در اثر تماس نوكهاي زبان با زمين يا چيزهاي گوناگون، گردآوري شده است، از راه آن سوراخها به اندامهاي بويايي ويژهاي به نام اندامهاي جاكوبسون يا ومرونازال(VNO) ميرسند. اين اندامها در مارها، سوسمارها و بيشتر پستاندارن بهخوبي توسعه پيدا كردهاند. آنها دستگاههاي بويايي ثانويه هستند كه به طور ويژه براي شناسايي فرومونها، يعني مواد شيميايي كه جانور به عنوان پيغام براي ديگر جانوران هم گونهاش ميفرستد، تكامل يافتهاند. اما در دههي 1980 ميلادي، شواهد آزمايشگاهي و مقايسهاي، نظريهي برومن را با پرسشهاي مهمي روبهرو كردند:
1. تهيهي فيلم با كمك پرتوهاي ايكس نشان داد كه وقتي زبان به درون دهان كشيده ميشود، پيش از بسته شدن دهان، در غلاف ويژهي خود قرار ميگيرد. در حقيقت، نوكهاي زبان به سوراخهاي VNO وارد نميشوند. در عوض، مولكولهاي شيميايي روي يك جفت برآمدگي بالشتك مانند در كف دهان جاي ميگيرند. بسته شدن دهان، اين بالشتكها را به سوي سوراخهاي VNO ميراند و از اين راه مولكولهاي محرك به اين اندامها راه مييابند.
2. هر چند اندامهاي VNO در بسياري از خزندگان از جمله سوسمارها بهخوبي توسعه يافتهاند، اما شمار اندكي از آنها داراي زبان چنگالمانند هستند. به علاوه، در بيشتر خزندگان زبان تنها مقدار اندكي شكافته شده است. روشن است كه نوكهاي اين گونه زبانها نميتوانند به سوراخهاي اندامهاي VNO وارد شوند. با وجود اين، چنين گونههايي به نحو كارآمدي مواد شيميايي را در اختيار اين اندامها ميگذارند.
اگر زبان براي جايگيري در اندامهاي VNO چنگالمانند نشده است، چه نقشي را براي شكل چنگالمانند آن ميتوان در نظر گرفت ؟ در سال 1994، شوينگ پاسخ مستندي را براي اين پرسش فراهم كرد. به نظر او زبان چنگالمانند به مار توان درك محركهاي شيميايي موجود در دو نقطه را به طور همزمان ميدهد. بدين خاطر مار ميتواند شيبي از مواد شيميايي محرك را دنبال كند. به دست آوردن دو برداشت همزمان، توانايي مار را در دنبال كردن دقيقتر مسير فرمونها افزايش ميدهد. اين توانايي در جست و جوي شكار و جفت از اهميت زيادي برخوردار است. اين درك شيميايي فضايي، شبيه ديگر دستگاههاي درك فضايي است كه بر اساس تحريك همزمان دو اندام حسي جدا از هم كار ميكنند. براي نمونه، فاصلهي زماني بين ورود صدا به يك گوش و به گوش ديگر و اختلاف شدت صداهاي رسيده به دو گوش، توانايي تعيين دقيق جهت صدا را به ما ميدهد.
شواهد زيادي از نظريهي شوينگ پشتيباني ميكنند:
1.مارها و سوسمارهايي كه زبان آنها چنگال مانند است، با مهارت بسيار زياد مسيرهاي بودار را دنبال ميكنند، اما سوسمارهايي كه زبان آنها تنها اندكي شكاف دارد، اين مسسيرها را پيگيري نميكنند.
2. مارها و سوسمارهاي با زبان چنگالمانند، وقتي با مواد بودار روبهرو ميشوند، نوكهاي زبانشان را از هم دور ميكنند تا با اين كار فاصله بين نقطههاي نمونهبرداري را افزايش دهند و شيب مادهي شيميايي را بهتر درك كنند.
3. بريدن بخش چنگالمانند زبان باعث مي شود جانور نتواند مسيرهاي بودار را دنبال كند. با وجود اين، آزمايشها نشان ميدهند كه در اين حالت اندامهاي VNO مواد شيميايي را دريافت ميكنند و بروز پيامهاي عصبي در آنها ديده است.
4. اگر يكي از سوراخهاي VNO را ببنديم، جانور نميتواند مسيرهاي بودار را دنبال كند و در عوض به سوي سوراخ بسته نشده گردش ميكند.
5. بررسي دستگاه عصبي نشان ميدهد كه هر يك از نوكهاي زبان با يك هستهي عصبي در سوي ديگر مغز مرتبط است و دو هسته از راه دو نيمكرهي مغز با هم در ارتباط هستند. اين آرايش همانند وضعيت مركزهاي شنوايي در پستانداران و پرندگان است كه اجازه تعيين موقعيت صدا را به آنها ميدهد.
6. در سوسمارها بين ميزان چنگال بودن زبان و روش جست و جوي شكار رابطه معنيداري وجود دارد. دستهاي از سوسمارها در كمين شكار مينشيند و نيازي به دنبال كردن آن ندارند. در حالي كه گروه ديگر، با تكاپوي گسترده در محيط به شكار خود دست مييابند. توانايي دنبالكردن دقيق مسيري كه به منبع غذا ميرسد، براي جانوري كه بخش زيادي از انرژياش را در راه جست و جوي شكار هزينه مي كند، از اهميت زيادي برخوردار است. زبان چنگال مانند در اين گروه به خوبي توسعه يافته است.
در راستههاي ديگر نيز گيرندههاي شيميايي دوتايي براي هدايت جانور به سوي شكار يا جفت تكامل يافتهاند. براي نمونه، شبپرههاي كولي نر (Porthetria dispar) داراي دو آنتن بزرگ، ظريف و حساس به مواد شيميايي هستند كه با كمك آنها جفتشان را در مسافتهاي بسيار دور هم شناسايي ميكنند. يك نوع سوسك حشرهخوار هم با كمك يك جفت آنتن قاشق مانند كه از دو سوي سرش بيرون زدهاند، مسير فرمونهاي مورچهها را دنبال و آنها را شكار ميكند.
منبع: جزیره دانش
Linkback: https://irmeta.com/meta/b1836/t6316/