تالار گفتگوی تخصصی متا

مرجع علوم انسانی متا => مرجع زبان خارجه => لغات زبان انگلیسی => نويسنده: اجـاقـی در ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۸:۲۱

عنوان: 490 - Preoccupied لغات درس چهل و یک 504 واژه
رسال شده توسط: اجـاقـی در ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۸:۲۱
10.
Preoccupied /prē äkʹ  y up
  • i[/o]d / IPA /pri:'ɒkjʊpaɪd /[/color]adj., v

    Syn. invoved; absent-minded; inattentive;obsessed
ترجمه: [فعل] ذهن را به خود مشغول کردن؛ دل مشغول بودن؛ گیج کردن؛ [صفت] دل مشغول، حواس پرت، پریشان، گیـج.

Examples:

A. Getting to school in time for the test preoccupied Judy's mind
به موقع رسیدن به مدرسه برای امتحان، ذهنِ "جودی" را به خود مشغول ساخته بود.


B. My boss is always preoccupied with ways of cutting down on the workers, lateness
رییس من همیشه دل مشغول این موضوع است که تاخیر کارمندانش را کاهش دهد.

C. Charity cases Preoccupied  Mrs. Reynaldo's attention
امورخیریه، توجه خانم "رینولد" را به خود مشغول کرده بود.