-
2.
Keen/ ken / IPA /ki:n/ adj
Syn. sharp; eager; intense; sensetive
Ant. dull; apathetic
ترجمه: (لبه، نوک) تیز، بُـــرنده؛ (در بریتانیا) علاقمنـد، مشتاق، پرشور؛ (بینایی، شنوایی) حساس؛ (علاقه، میل و غیره) زیاد، شدید، عمیق؛ (شخص) باهوش، تیـــز
:Examples
a. The butcher's keen knife cut through the meat
چاقوی تیزِ قصاب داخل گوشت شد.
b. My dog has a keen sense of smell
سگ من حس بویایی قویای دارد.
c. Bill's keen mind pleased all his teachers
هوش زیاد "بیل" همه معلمانش را خشنود کرد.
-
سلام و تشکر
نکته ای رو درباره این لغت باید متذکر شوم:
+ گاهی اوقات حروف اضافه همراه واژه ها به کار برده می شوند و واژه معنایی جدید می گیرد. برای مثال اگر on بعد از keen قرار گیرد برای نشان دادن اشتیاق است.
Keen on sb/sth : very interested in or having a strong desire for sb/sth
مشتاق
keenly / adv
keenness / noun
example+
someone who is keen on something is very interested in it or enjoys doing it very much
Daniel's very keen on tennis
-
با سلام . دوستی گفتند ترجمه جمله ها را هم اضافه کنم.
در مثال ابتدا مفهوم و جایگاه keen که همراه با on آمده، توضیح داده شده:
someone who is keen on something is very interested in it or enjoys doing it very much
کسی که مشتاق چیزی است که بسیار به آن علاقه مند است یا از انجام دادن آن بسیار لذت می برد.
Daniel's very keen on tennis
دنیل بسیار مشتاق تنیس است.
همچنین شکل هایی دیگر از واژه Keen در اینجا آورده شد تا با آنها نیز آشنا شویم.
شما هم می تونید از این واژه در مثال های بیشتری استفاده کنید تا به خوبی در ذهن شما نهادینه شود.
-
keen knife