Google


normal_post - کتاب الهی نامه حضرت علامه حسن حسن زاده آملی - متا نویسنده موضوع: کتاب الهی نامه حضرت علامه حسن حسن زاده آملی  (دفعات بازدید: 1312 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین اکبرزاده

الهی نامه علامه حسن زاده املی روحی له فداه
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.

الهى راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.

الهى یا من یعفو عن الكثیر و یعطى الكثیر بالقلیل از زحمت كثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.

الهى سالیانى مى‏پنداشتم كه ما حافظ دین توایم استغفرك اللهم در این لیلة الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم كه دین تو حافظ ما است احمدك اللهم.

الهى چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم كه خرد مدهوش و بیهوش است.

الهى ما همه بیچاره‏ایم و تنها تو چاره‏اى و ما همه هیچكاره‏ایم و تنها تو كاره‏اى.

الهى از پاى تا فرقم در نور تو غرقم یا نور السموات و الارض انعمت فزد.

الهى شان این كلمه كوچك كه به این علو و عظمت است پس یا على یا عظیم شان متكلم اینهمه كلمات شگفت لا تتناهى چون خواهد بود.

الهى واى بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم.

الهى چون تو حاضرى چه جویم و چون تو ناظرى چه گویم.

الهى چگونه گویم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گویم شناختمت كه نشناختمت.

الهى چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خسته‏ام راه بسیار میروم و مسافتى نمى‏پیمایم واى من اگر دستم نگیرى و رهاییم ندهى.

الهى خودت آگاهى كه دریاى دلم را جزر و مد است‏یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم كن.

الهى دست‏با ادب دراز است و پاى بى ادب، یا باسط الیدین بالرحمة خذ بیدى.

الهى بسیار كسانى دعوى بندگى كرده‏اند و دم از ترك دنیا زده‏اند، تا دنیا بدیشان روى آورد جز وى همه را پشت پا زده‏اند این بنده در معرض امتحان درنیامده شرمسار است‏بحق خودت ثبت قلبى على دینك.

الهى ناتوانم و در راهم و گردنه‏هاى سخت در پیش است و رهزنهاى بسیار در كمین و بار گران بر دوش یا هادى اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.

الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده‏ام از انس و جان شرمنده‏ام حتى از روى شیطان شرمنده‏ام كه همه در كار خود استوارند و این سست عهد ناپایدار.

الهى رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم و تو از ما بگذر.

الهى عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید كرد.

الهى عارفان گویند عرفنى نفسك، این جاهل گوید عرفنى نفسى.

الهى اهل ادب گویند به صدرم تصرفى بفرما این بى ادب گوید بر بطنم دست تصرفى نه.

الهى در راهم، اگر در باره‏ام گویى لم نجد له عزما چه كنم.

الهى آزمودم تا شكم دائر است دل بائر است‏یا من یحیى الارض المیتة دل دائرم ده.

الهى همه گویند خدا كو حسن گوید جز خدا كو.

الهى همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.

الهى آن خواهم كه هیچ نخواهم.

الهى اگر تقسیم شود به من بیش از این كه دادى نمیرسد فلك الحمد.

الهى ما را یاراى دیدن خورشید نیست، دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم.

الهى همه گویند بده حسن گوید بگیر.

الهى همه سرآسوده خواهند و حسن دل آسوده.

الهى همه آرامش خواهند و حسن بى‏تابى، همه سامان خواهند و حسن بى سامانى.

الهى چون در تو مى‏نگرم از آنچه خوانده‏ام شرم دارم.

الهى از من برهان توحید خواهند و من دلیل تكثیر.

الهى از من پرسند توحید یعنى چه حسن گوید تكثیر یعنى چه.

الهى از نماز و روزه‏ام توبه كردم بحق اهل نماز و روزه‏ات توبه این نا اهل را بپذیر.

الهى بفضلت‏سینه بى كینه‏ام دادى بجودت شرح صدرم عطا بفرما.

الهى عقل گوید الحذر الحذر، عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش.

الهى ضعیف ظلوم و جهول كجا و واحد قهار كجا.

الهى آنكه از خوردن و خوابیدن شرم دارد از دیگر امور چه گوید.

الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من كیست كه تو دارایى منى.

الهى در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو.

الهى نعمت‏سكوتم را ببركت و الله یضاعف لمن یشاء اضعاف مضاعفه گردان.

الهى بلطفت دنیا را از من گرفته‏اى بكرمت آخرت را هم از من بگیر.

الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى.

الهى حسنم كردى احسنم گردان.

الهى دندان دادى نان دادى، جان دادى جانان بده.

الهى همه از گناه توبه مى‏كنند و حسن را از خودش توبه ده.

الهى گویند كه بعد سوز و گداز آورد حسن را بقرب سوز و گداز ده.

الهى خودت گفته‏اى و لا تیاسوا من روح الله ناامید چون باشم.

الهى انگشترى سلیمانیم دادى انگشت‏سلیمانیم ده.

الهى سرمایه كسبم دادى توفیق كسبم ده.

الهى اگر ستار العیوب نبودى ما از رسوایى چه مى‏كردیم.

الهى من الله الله گویم اگر چه لا اله الا الله گویم.

الهى مست تو را حد نیست ولى دیوانه‏ات سنگ بسیار خورد، حسن مست و دیوانه تست.

الهى ذوق مناجات كجا و شوق كرامات كجا.

الهى علمم موجب ازدیاد جهلم شد یا علم محض و نور مطلق بر جهلم بیفزا.

الهى اثر و صنع توام چگونه بخود نبالم.

الهى دو وجود ندارد و یكى را قرب و بعد نبود.

الهى هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم بر نادانیم بیفزا.

الهى تا كعبه وصلت فرسنگها است و در راه خرسنگها و این لنگ بمراتب كمتر از خرچنگ است، خرچنگ را گفتند بكجا میروى گفت‏به چین و ما چین گفتند با این راه و روش تو.

الهى دل داده معنى را از لفظ چه خبر و شیفته مسمى را از اسم چه اثر.

الهى كلمات و كلامت كه اینقدر شیرین و دلنشین‏اند خودت چونى.

الهى اگر از من پرسند كیستى چه گویم.

الهى هر چه بیشتر فكر مى‏كنم دورتر میشوم.

الهى گروهى كو كو گویند و حسن هو هو.

الهى از گفتن یا شرم دارم.

الهى داغ دل را نه زبان تواند تقریر كند و نه قلم یارد بتحریر رساند الحمد لله كه دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.

الهى محبت والد به ولد بیش از محبت ولد به والد است كه آن اثر است نه این با اینكه اعداد است و علیت و معلولیت نیست پس محبت تو بما كه علت مطلق مایى تا چه اندازه است، یحبهم كجا و یحبونهم كجا؟!

الهى از كودكان چیزها آموختم لا جرم كودكى پیش گرفتم.

الهى چون است كه چشیده‏ها خاموشند و نچشیده‏ها در خورشند.

الهى از شیاطین جن بریدن دشوار نیست‏با شیاطین انس چه باید كرد.

الهى خوشدلم كه از درد مینالم كه هر دردى را درمانى نهاده‏اى.

الهى در خلقت‏شیطان كه آنهمه فوائد و مصالح است در خلقت ملك چه‏ها باشد.

الهى دیده را بتماشاى جمال خیره كرده‏اى،دل را بدیدار ذوالجمال خیره گردان.

الهى خنك آنكس كه وقف تو شد.

الهى شكرت كه دولت صبرم دادى تا بملكت فقرم رساندى.

الهى شكرت كه از تقلید رستم و به تحقیق پیوستم.

الهى تو پاك آفریده‏اى ما آلوده كرده‏ایم.

الهى پیشانى بر خاك نهادن آسان است دل از خاك برداشتن دشوار است.

الهى ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد در یوم تبلى السرائر چه كنیم.

الهى شكرت كه كور بینا و كر شنوا و گنگ گویایم.

الهى درویشان بى سر و پایت در كنج‏خلوت بى رنج پا، سیر آفاق عوالم كنند كه دولتمندانرا گامى میسر نیست.

الهى اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.

الهى انسان ضعیف كجا و حمل قول ثقیل كجا.

الهى چگونه دعوى بندگى كنم كه پرندگان از من‏میرمند و ددان رامم نیستند.

الهى گرگ و پلنگ را رام توان كرد با نفس سركش چه باید كرد.

الهى چگونه ما را مراقبت نباشد كه تو رقیبى و چگونه ما را محاسبت نبود كه تو حسیبى.

الهى حلقه گوش من آن در ثمین انا بدك اللازم یا موسى.

الهى علف هرزه را وجین توان كرد ولى از تخم جرجیر، خس نروید.

الهى حق محمد و آل محمد بر ما عظیم است اللهم صل على محمد و آل محمد.

الهى نهر بحر نگردد ولى تواند با وى پیوندد و جدولى از او گردد.

الهى چون در تو مینگرم رعشه بر من مستولى میشود پشه با باد صرصر چه كند.

الهى دیده از دیدار جمال لذت میبرد و دل از لقاى ذوالجمال.

الهى انسانرا قسطاس مستقیم آفریده‏اى افسوس كه ما در میزان طغیان كرده‏ایم.

الهى شكرت كه نعمت صفت ایثارم بخشیدى.

الهى نعمت ارشادم عطا فرموده‏اى توفیق شكر آن را هم مرحمت‏بفرما.

الهى عروج بملكوت بدون خروج از ناسوت چگونه میسر گردد یا من بیده ملكوت كل شى‏ء خذ بیدى.

الهى بسوى تو آمدم بحق خودت مرا بمن بر مگردان.

الهى اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.

الهى ظاهر كه اینقدر زیبا است‏باطن چگونه است.

الهى آخر خودت را در حق ما اول بفرما كه آخرین شفاعت را ارحم الرحمین فرماید.

الهى دل بى حضور چشم بى نور است نه این صورت ببیند و نه آن معنى.

الهى فرزانه‏تر از دیوانه تو كیست.

الهى دولت فقرم را مزید گردان.

الهى شكرت كه فهمیدم كه نفهمیدم.

الهى گریه زبان كودك بى زبان است آنچه خواهد از گریه تحصیل مى‏كند از كودكى راه كسب را بما یاد داده‏اى قابل كاهل را از كامل مكمل چه حاصل.

الهى شك شوریده جهانى را میشوراند این شوخ دیده را شوریده‏تر كن.

نبودم و خلعت وجودم بخشیده‏اى، خفته بودم و نعمت‏بیداریم عطا كرده‏اى، تشنه بودم و آب حیوتم چشانده‏اى، متفرق بودم و كسوت جمعم پوشانده‏اى، توفیق دوام در صلوتم هم مرحمت‏بفرما كه الذین هم على صلوتهم دائمون كامروا هستند.

الهى مصلى كجا و مناجى كجا تالى فرقان كجا و اهل قرآن كجا خنك آنكه مصلى مناجى و تالى فرقان و اهل قرآنست.

الهى عارف را با عرفان چه كار عاشق معشوق بیند نه این و آن.

الهى توانگرانرا به دیدن خانه خوانده‏اى و درویشانرا بدیدار خداوند خانه آنان سنگ و گل دارند و اینان جان و دل آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنى خوشا آن توانگرى كه درویش است.

الهى قیس عامرى را لیلى مجنون كرد و حسن آملى را لیلى آفرین این آفریننده دید و آن آفریننده را در آفریده بر دیوانگان آفرین.

الهى اگر عنایت تو دست ما را نگیرد از چهل‏ها چله ما هم كارى برنیاید.

الهى خوشا آنانكه همواره بر بساط قرب تو آرمیده‏اند.

الهى شكرت كه این تهیدست پا بست تو شد.

الهى خوشا آنانكه در جوانى شكسته شدند كه پیرى خود شكستگى است.

الهى عقل و عشق سنگ و شیشه‏اند عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.

الهى اگر كودكان سرگرم بازیند مگر كلانسالان در چه كارند.

الهى شكرت كه پیرنا شده استغفار كردم كه استغفار پیر استهزاء را ماند.

الهى آنكه ترا دوست دارد چگونه با خلقت مهربان نیست.

الهى كى شریك دارد تا تو را شریك باشد.

الهى من واحد بى شریكم چگونه ترا شریك باشد.

الهى خوشا آندم كه در تو گمم.

الهى از من و تو گفتن شرم دارم انت انت.

الهى نه خاموش میتوان بود و نه گویا در خاموشى چه كنیم در گفتن چه گوییم.

الهى دل بسوى كعبه داشتن چه سودى دهد آنكه را دل بسوى خداوند كعبه ندارد.

الهى عبادت ما قرب نیاورده بعد آورده است كه فویل للمصلین الذین هم فی صلوتهم ساهون.

الهى كامم را به حلاوت و تلاوت كلامت‏شیرین بدار.

الهى فتح قلب به ضم عین است، نصب عینم مرفوع‏غضوا ابصاركم ترون العجائب.

الهى قول و فعل قائل و فاعلند در لباس دیگر كه كل یعمل على شاكلته در كتاب تدوین و تكوین جز مصنف آن كیست.

الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.

الهى این آفریده كه بدین پایه مهربان است آفریننده وى در چه پایه است.

الهى خفتگانرا نعمت‏بیدارى ده و بیدارانرا توفیق شب زنده دارى و گریه و زارى.

الهى جز این نمیشد با كه درآویزیم.

الهى تو خود گواهى كه اینسخنان از بى تابى است‏بر ما متاب.

الهى چه رسوایى از این بیشتر كه گدا از گدایان گدایى كند.

الهى جن گفتند سمعنا قرآنا عجبا یهدى الى الرشد فآمنا به واى بر انسى كه از جن كمتر است.

الهى واى بر من اگر دلى از من برنجد.

الهى ایكاش الفاظى جز اسماء علیا و صفات حسنایت نبود كه از الوان الفاظ چه رنگها گرفته‏ایم.

الهى من كیستم و اطوار خلقتم چیست.

الهى همه از مردن میترسند و حسن از زیستن كه این كاشتن است و آن درویدن كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذى رزقنا من قبل و اتوا به متشابها، و الدنیا مزرعة الآخرة، جزاء وفاقا.

الهى توفیق امتثال آن رؤیاى شیرین یا حسن خذ الكتاب بقوة مرحمت‏بفرما.

الهى غذا بكردار و گفتار رنگ و بو مى‏دهد واى بر آنكه دهنش مزبله است.

الهى عبادت بى معرفت‏خروارى بخردلى فلا نقیم لهم یوم القیمة وزنا. خرم آنكه ثقلت موازینه.

الهى میوه در طول هسه خود است و جزا در طول عمل بلكه نفس عمل یوم تجد كل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء خوشا آنكه روضة من ریاض الجنة است.

الهى در بسته نیست ما دست و پا بسته‏ایم.

الهى در جواب خطاب یا ایها الذین آمنوا لبیك بگویم مایه شرمندگى است، نگویم دور از وظیفه بندگى.

الهى امروز هم چون الیوم نختم على افواههم كه لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون.

الهى دل خوشم كه آلهى گویم.

الهى دل به جمال مطلق داده‏ایم هر چه باداباد.

الهى كیست كه موفق بزیارت جمال دل آرایت‏شد و شیدایت نشد.

الهى كى الله گفت و لبیك نشنید.

الهى حرفهایم اگر مشوش است از دیوانه پراكنده خوش است.

الهى گل دماغ را معطر كند و گندنا دهن را ابخربا اینكه كاشته دیگرانند و خارج از ذات ما پس آنچه در خود كاشته‏ایم با ما چه خواهد كرد.

الهى عمرى كوكو مى‏گفتم و حالا هو هو مى‏گویم.

الهى پیش از تشنگى آب از چشمه‏سار مى‏جوشد و تشنه تشنه است و پیش از گرسنگى گندم از كشتزار میروید و گرسنه گرسنه است عشق است كه در همه ساریست‏بلكه یكسره جز عشق نیست.

الهى خوابهاى ما را تبدیل به بیدارى بفرما.

الهى آنكه سحر ندارد از خود خبر ندارد.

الهى ذلت و لذت قریب هم بلكه قرین همند كه ان مع الیسر یسرا راهرو در رنج تن گنج روان یابد و در این بار گران بار گران.

الهى آنكه عالم است عامل است این خفته صنعتگر است نه دانشور.

الهى آنكه سرمایه دارد و از آن بهره نمى‏برد از گدا گرفتارتر و بیچاره‏تر است.

الهى شكرت كه در لباس دوستانت هستم، مرا در عداد دوستانت‏بدار.

الهى در صورت انبیایم داشتى در سیرت آنانم هم بدار.

الهى عاشق را ترك ما سواى معشوق عین فرض است كه یك دل و دو معشوق كذب محض است.

الهى در ایاك نستعین صادقم و در ایاك نعبد كاذب نیستم.

الهى كریمه الله یتوفى الانفس حین موتها و التى لم تمت فى منامها خواب را شیرین مى‏كند و مرگ را شیرین تر.

الهى شب پره را در شب پرواز باشد و حسن را نباشد.

الهى هر چه پیش آمد خوش آمد كه مهمان سفره توایم.

الهى تن خوش است كه براى یكتا دو تا بود و جان خوش است كه از دو تا یكتا بود.

الهى اگر خدا خدا نكنیم چه كنیم و اگر ترك ما سوا نكنیم چه كنیم؟

الهى در شگفتم از كسى كه غصه خودش را نمیخورد و غصه روزیش را میخورد.

الهى فرزانگان گنگ شدند دیوانگان چه بگویند.

الهى اسمى جز بى اسمى برایم مباد.

الهى چرا بگریم كه تو را دارم و چرا نگریم كه منم.

الهى در اینجهان پر هیاهو چرا من هو هو نكنم.

الهى بر سر نوح نجى چه آوردند كه تا رب لا تذر گفت؟!سلام على نوح فى العالمین.

الهى كودكان كتابى بوعده گرد و بكمال رسند و بزرگان كودك مآب بوعده مینو.

الهى خوشا بحال عالین كه جز تو ندیدند و ندانند.

الهى حرم بر نامحرم حرام است محرم چرا محروم باشد.

الهى به امروز و فردا نه كار امروز رسیده شد نه فردا چه كنیم با كل یاتیه یوم القیمة فردا.

الهى بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد بخوبان.

الهى جهان زندان رندان است و جهانبان بهشت آنان ما را با رندان بدار.

الهى قاسم كه تویى كسى محروم و مغبون نیست.

الهى باد دان بتوان بسر بردن با دو نان چه باید كرد.

الهى چه عذابى از حجاب سخت‏تر است‏بحق خودت از جهنم حجابم وارهان.

الهى توبه از گناه آسان است توفیق ده كه از عبادتمان توبه كنیم.

الهى حسن آملى مالامال آمال بود در راه یك امل همه را پایمال كرد یا منتهى امل الآملین دیگر خود دانى.

الهى شكرت كه مى‏گویم شكرت.

الهى اگر آخرم مثل اولم باشد بدا به اول و آخرم.

الهى خلقى در ناسوت متوغلند و جمعى بمثال ملتذند و قلیلى در ملكوت مبهوت، سبحانك ما اعظم خلقك و امرك؟!

الهى از نام بردن انبیاء و ملائكه شرم دارم كه با كدام زبان، با نام تو چه كنم كه فرموده‏اى عظم اسمائى، و با تلاوت كتاب تو چه كه لا یمسه الا المطهرون.

الهى لولا الشیطان لبطل التكلیف سبحانك ما احسن صنعك.

الهى شكرت كه پریشانى بمقام یقین رسیده است.

الهى شكرت كه از تنهایى و خلوت لذت میبرم چه تنها از خلوت وحشت دارد.

الهى بكبریائیت‏سوگند كه از ثیاب فقر فخر دارم و از فاخر شرم كه در آن هم رنگ بینواى دل شكسته‏ام و در این بیم دل شكستن است چه كنم كه در این اوان بى اساس لولا اللباس لا لتبس الامر على اكثر الناس.

الهى لذت گرسنگى را در كامم بركت ده.

الهى حشر با عالم خیال كه اینقدر لذیذ است‏حشر با عالم عقل چه خواهد بود.

الهى آمدم ردم مكن، آتشینم كرده‏اى سردم مكن.

الهى اگر تا قیامت‏براى یك صغیره استغفار كنم از شرمندگى تقصیر بندگى بدر نخواهم شد.

الهى سخن در عفو و رحمتت نیست گیرم كه تو بخشیم من از شرمندگى چه كنم تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم.

الهى استغفار خواستن غفران تست‏با خاطره گناه چه كنیم.

الهى چه باید كرد كه گناه فراموش شود و گرنه با یاد گناه اگر برانى شرمنده و اگر نوازى شرمنده‏ترم.

الهى دیگر از بهشت لذت نتوانم برد چه عفو احسان در ازاى جرم و عصیان انفعال بیشتر آورد مگر جنت لقاء نصیب شود كه در حضور تام جز تو فراموش شود.

الهى ماه مبارك(1390 ه ق)را حرام كردم كه نه قدر روزه را دانستم و نه قدر قدر را، نه قرآن خواندم و نه سحر داشتم و نه سهر، در لیلة الجوائز جز شرمسارى چه مى‏برم خوشا بحال صائم كه له فرحتان حین یفطر و حین یلقى ربه، بدا بحالم كه لى حزنتان، بارآلها آهم جهنم سوز است.

الهى واى بر آنكه در شب قدر فرشته بر او فرود نیامده با دیو همدم و همنشین گردد.

الهى یقینم را زیاد گردان و اضطرابم را به اطمینان مبدل كن و آنى را در آخر خواهى كنى در اول كن كه شفاعت آخرین از آن ارحم الراحمین است.

الهى دل خوش بودم كه گاهى گریه سوزناك داشتم و دانه‏هاى اشك آتشین میریختم ولى این فیض هم از من بریده شد كه بیم زوال بصر است و امور مهمى كه در آنها امتثال فرمان تو است در نظر، ولى بارآلها عاشق نگرید چه كند و بنده فرمان نبرد چه كند.

الهى مرا در سایه خاتم صلى الله علیه و آله و سلم داشتى كه تو را یابم و بندگانت را دریابم شكر این موهبت چگونه گذارم بارآلها ناپاك را بسویت‏بار نیست و با بندگانت كار نیست دستم را بدار تا در راهم استوار باشم.

الهى دهن آلوده را با كتابت چكار كه لا یمسه الا المطهرون واى بر آن مرشدى كه دهنش پلید است چه آن نارشید خود شیطان مرید است، اگر در آشكار با یزید است در پنهان با یزید است.

الهى حشر و صحبت‏با خیالات نوعى از مالیخولیا است.كه الجنون فنون بحرمت عوالم عقول از آنم برهان و به اینم برسان كه این حضور نور دهد و آن صحبت ظلمت.

الهى چگونه شور و نوایم نباشد كه از آنچه در كامم ریختى اگر كوه دماوند از آن لب تر كند پاى كوبان سر از پا نشناسد و دست افشان از دست‏برود.

الهى اگر علم رهزن شود عاصم جز تو كیست.

الهى اگر دانشمند رهزن شود از هر اهریمنى بدتر است كه دزد با چراغ است.

الهى حاصل یك عمر درس و بحثم این شد كه جهانرا جهانبانى است و انسان را سروسامانى.

الهى اى آشنایم تو خود دانى كه بیگانه‏ام بیگانه ترم كن خوشا بحال مؤمن كه غریب است.

الهى در این شب دوشنبه سلخ شهر الله المبارك هزار و سیصد و نود هجرى قمرى با كسب اجازه از حضور انور شما نام كشور پهناور هستى را عشق آباد گذاشتم.

الهى ستاره‏شناس شدم و خودشناس نشدم، از رموز زیج و ربع مجیب و اسطرلاب با خبرم و از اسرار جام جم خویش بیخبر.

الهى بت‏سنگین شكستن نیك آسان است و بت نفس شكستن سخت دشوار، خنك آنكه از امت‏خلیل بت‏شكن است كه هر دو را بشكست.

الهى اگر سر مویى باورم شود كه پیشه‏ام در پیشگاه تو پذیرفته است چون سروى كه از وزش صبا بچپ و راست میچمد چنان پاى كوبى و دست افشانى كنم كه سنگ و گل را از شورم بشورانم و كوه را از سازم برقصانم.

الهى سرتاسر ذرات عوالم وجود در جنب و جوشند چگونه حسن خاموش باشد.

الهى آنكه را عشق نیست ارزش چیست.

الهى خروس را سحر باشد و حسن را نباشد.

الهى سر در راه سردار دادن آسان است و دل بدست دلدار دادن دشوار، كه آن جهاد اصغر است و این اكبر.

الهى حسن عبد الله، عبد الله خراب آبادى بود و حال عبد الجمال عشق آبادى شد.

الهى حاصل فكرم بى فكرى است‏خنك آنكه از فكر بگذشت.
 
 


Linkback: https://irmeta.com/meta/b562/t3670/


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
11 دستور از حضرت علامه حسن حسن زاده آملی

نویسنده اکبرزاده

10 پاسخ ها
8470 مشاهده
آخرين ارسال ۹ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۶:۰۸
توسط اکبرزاده
xx
با علامه حسن حسن زاده آملی

نویسنده اکبرزاده

2 پاسخ ها
1193 مشاهده
آخرين ارسال ۲۱ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۳:۰۹
توسط اکبرزاده
xx
سلسله دروس طهارت باطنی - حضرت استاد صمدی آملی

نویسنده اکبرزاده

10 پاسخ ها
4154 مشاهده
آخرين ارسال ۲۶ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۴:۵۸
توسط اکبرزاده
xx
حضرت آدم و حوا

نویسنده اکبرزاده

3 پاسخ ها
1662 مشاهده
آخرين ارسال ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۹:۵۴
توسط اجـاقـی
xx
زندگينامه امام اول اميرالمومنين حضرت (مقاله)

نویسنده امیر شهباززاده

0 پاسخ ها
1712 مشاهده
آخرين ارسال ۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۹:۰۵
توسط امیر شهباززاده
xx
ماجرای نامه انیشتین به آیت الله بروجردی

نویسنده CIVILAR

1 پاسخ ها
1944 مشاهده
آخرين ارسال ۷ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۰:۵۵:۱۵
توسط CIVILAR