10.
Collapse /kə lapsʹ / IPA /'kə'læps / n., v
Syn. breakdown n.; fall in; break down; fail suddenly v
ترجمه:[اسم] فروریزی، ویرانی; [فعل] متلاشی کردن؛ خراب شدن، فرو ریختن؛ (نقشه، طرح) به هم خوردن؛ غش کردن؛ [میز، صندلی و غیره] جمع کردن، تا کردن.
:Examples
A. A heavy flood caused the bridge to collapse
سیل شدیدی باعث فرو ریختن پل شد.
B. His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans
مردود شدن "باب" در درس شیمی، به معنای به هم خوردن برنامه های تابستانی او بود.
C. Collapse the trays and store them in the closet
سینی ها را جمع کن و آنها را در کمد قرار بده.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t15677/