12.
ingenious /in jēnʹ yəs/ IPA /ɪn'dʒi:nɪəs/ adj
Syn. artful; skilful; clever
Ant. clumsy
ترجمه: [شخص، ذهن] باهوش؛ مبتکر، مخترع، خلاق؛ [کار] میتکرانه، ابتکاری؛ استادانه، ماهرانه.
:Examplesa. Bernie
devised* an
ingenious plan to cheat on his income tax
"برنی" نقشه ای
مبتکرانه ریخت که در پرداخت مالیات بر درآمدش تقلب کند.
b. Rube Goldberg was a
journalist* who won fame for his
ingenious inventions
"رب گلدبرگ" روزنامه نگاری بود که به خاطر خلاقیت
مبتکرانه اش مشهور شد.
c. The master spy had an
ingenious way of passing secrets to the agent
جاسوس ماهر یک روش
مبتکرانه برای انتقال دادن اسرار سری به مأمور مخفی داشت.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t15003/