6.
manipulate /mə nipʹ yə lāt/ IPA /mə'nɪpjʊleɪt/ v
Syn. handle skillfully; treat skillfully
ترجمه: [ابزار] ماهرانه به کار بردن، خوب به کار بردن، خوب استفاده کردن؛ اداره کردن، چرخاندن، کنترل کردن؛[شخص] بازی کردن با؛ دستکاری کردن.
:Examples*a- Scientists must know how to
manipulate their
microscopesدانشمندان باید بدانند که چگونه از میکروسکوپ های خود
استفاده کنند.
b- While Mr. Baird
manipulated the puppets, Fran spoke to the audience
وقتی آقای "بایرد" عروسک های خیمه شب بازی را
با مهارت با دست تکان می داد، "فرن" با تماشاچی ها صحبت می کرد.
c. The wounded pilot
manipulated the radio dial until he made contact
خلبان مجروح، تنظیم دستگاه امواج رادیویی را
دستکاری کرد تا موفق به ایجاد ارتباط شد.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t14984/