بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
بمناسبت 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت خداوندگار زبان پارسی ، فردوسی بزرگ !
آیا میدانید اصل ماجرای فردوسی و سلطان محمود چه بود ؟
فردوسی بزرگ در سال 388 خورشیدی، شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کرد، بی شک هدف او از این اقدام، نه انتظار پاداش بلکه کسب حمایت برای کار عظیمش بوده است، زیرا می دانیم که در آن زمان فقط کتابهایی می توانستند از دستبرد حوادث روزگار مصون بمانند که توسط کتابخانه های بزرگ وابسته به دربار پادشاه، تکثیر و حمایت می شدند!
لازم به ذکر است زمانیکه فردوسی سرودن شاهنامه را شروع کرد، نه تنها سلطان محمود، بلکه پدر محمود یعنی سبکتکین هم روی کار نبود که فردوسی بخواهد برای ستایش و دریافت درهم از آنان شاهنامه را سروده باشد !
زمانیکه فردوسی شاهنامه را به سلطان محمود تقدیم کرد، ابیاتی در ستایش محمود سرود ، یعنی او پس از سومین بازخوانی و تصحیح شاهنامه از سلطان محمود نام برد و به نظر فردوسی دیگر موقع نشر و نگه داری شاهنامه رسیده بود و انتظار داشت سلطان محمود فرمانی برای تکثیر شاهنامه صادر کند:
سرآمد کنون قصه ی یزدگرد
ب ماه سپندارمزد،روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
ک گفتم من این نامه ی شاهوار
تن شاه محمود آباد باد
سرش سبز بادا، دلش شاد باد
هر آنکس ک دارد هوش و رأی و دین
پس از مرگ، بر من کند آفرین
نمیرم از این پس ک من زنده ام
ک تخم سخن را پراکنده ام
در دو جای دیگر نیز که ظاهرا از پیش خالی گذاشته بود ، سلطان محمود را ستایش کرده است تا شاید او را به نگهداری از این اثر سترگ و جاودانی باز دارد ولی انتظار فردوسی از محمود بیهوده بود .
سلطان محمود یک ترک سنی مسلمان متعصب بود و عمرش را وقف جهاد برای نشر اسلام کرده بود.
او توسط جماعتی از فقیهان و روحانیون مسلمان تندرو احاطه شده بود که بیشترشان از بقایای عربهای فارسی زبان شده ی خراسان بودند که نه تنها علاقه ای به گذشته ی ایران نداشتند، بلکه آنچه افتخارات ایران و ایرانی بود را مربوط به کسانی میدانستند که از نظر آنها مجوسان بی دین و خدانشناس به شمار می رفتند و نه درخور شایسته ی ستایش بلکه درخور لعنت و نفرین بودند.
محمود هم مثل اینها متعصب بود و نه تنها از مطالب شاهنامه خوشش نیامد بلکه فردوسی را بخاطر آنهمه ستایش که از گذشته های ایران کرده بود متهم به بی دینی و تعلق خاطر به مجوسان کرد.
فردوسی بخاطر اهانتی ک سلطان محمود به گذشته ی پرافتخار ایران کرده بود بشدت رنجید نه بخاطر اینکه درهمی به او نداد و این ابیات را بسیار مودبانه بیان داشت:
چو شد ساخته، بردمش نزد شاه
بدان تا مرا ز او دهد دستگاه
مرا گفت رستم ک بوده است و گیو
فریدون و کیخسرو آن شاه نیو
چو اندر تبارش بزرگی نبود
نیارست نام بزرگان شنود
ندارم ز دینار خسرو سپاس
که او نیست شاه حقیقت شناس
سلطان محمود چون این سروده ها را شنید فردوسی را تهدید کرد که اگر زبانش را نبندد او را خواهد گرفت و در پای پیلان خواهد افکند.
بعد از این تهدید، فردوسی مجبور شد متواری شود و به محمود پیغام داد که شاهنامه را بخاطر تو نسروده بودم که در سرتاسرش از تو و دین تو ستایش کنم و انتظار پاداش از تو داشته باشم
و چنین گفت :
أیا شاه ! محمود کشور گشای
ز کس گر نترسی ، بترس از خدای
که پیش از تو شاهان فراوان بودند
همه تاجداران کیهان بودند
فزون از تو بودند یکسر به جاه
به گنج و سپاه و تخت و کلاه
نکردند جز خوبی و راستی
نگشتند گرد کم و کاستی
همه ، عدل کردند بر زیر دست
نبودند جز پاک و یزدان پرست
هر آن شه که دربند دینار بود
به نزدیک اهل خرد، خوار بود
جهان تا بود، شهریاران بود
پیامم برای تاجداران بود
که فردوسی توسی پاک جفت
نه این نامه بر نام محمود گفت
که بددین و بدکیش خوانی مرا
منم شیر نر ، میش خوانی مرا
مرا سهم دادی که در پای پیل
تنت را بسایم چو دریای نیل
چو سی سال بردم به شهنامه رنج
که شاهم ببخشد به پاداش گنج ?
از آن گفتم این بیت های بلند
که تا شاه گیرد از این کار پند
فردوسی به سال 374 خورشیدی در سن 80 سالگی درگذشت و در توس به خاک سپرده شد.
مسلمانان متحجر آن زمان بر جسد وی نماز نخواندند و او را کافر و آتش پرست می خواندند و می گفتند او همه ی کتاب حماسی و همه ی عمرش را در ستایش تمدن پیش از اسلام و پادشاهان ایران و پیامبر مجوسان ( اعراب به زرتشتیان و کلا به ایرانیان مجوس میگفتند ) و زبان پارسی صرف نمود و از محمد و اسلام و اعراب چیزی نگفت ( اشعاری که در وصف محمد و علی به فردوسی نسبت داده شده ساختگی است و از فردوسی نیست چون همانطور که در آخر شاهنامه میبینیم فردوسی بشدت از اعراب مینالد)

در سال 1313 خورشیدی ، مقبره فردوسی به دستور رضاخان بزرگ با الهام از مقبره کوروش بزرگ تجدید بنا گشت و جشن جهانی با حضور عده ی زیادی از فرهیختگان ، ادیبان و خاورشناسان کشورهای جهان بنام " جشن هزاره ی فردوسی " برگزار گردید و 25 اردیبهشت هر سال ، روز بزرگداشت این بزرگ مرد ، خداوندگار زبان و ادب پارسی نامگذاری شد .
روانش شاد