Google

* آخرین فعالیتهای دسته جمعی توسط اعضای تالار تخصصی

موج مثبت


سپیدار سیستم


آموزش حسابداري جهت مصاحبه و استخدام


گپ وخنده


ختم قرآن ویژه ماه مبارک رمضان


انجمن کوهنوردی و طبیعت گردی متا


یاران محک


کاربازی-بازی کار


دفتر جناب آقای کیانی


دفتر جناب آقای فریدون مظفر نژاد


حسابداری تک کاربره IR




normal_post - وقتي درك ها متفاوت است - متا نویسنده موضوع: وقتي درك ها متفاوت است  (دفعات بازدید: 5952 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین BANOO

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #15 : ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۲:۲۰ »
عزيزم....
چقد فقيرند

آفلاین kiarash

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • تعداد ارسال: 830
  • متا امتیاز 2660 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به kiarash
  • رای برای مدیریت : 7
  • خدايا با كرمت و تنها با كرمت بر ما بنگر "آمين"
  • تخصص: كار آموز نرم افزار و سخت افزار و الكترونيك
  • سمت: درحال يادگيري حسابداري
  • سپاس شده از ایشان: 17
  • سپاس کرده از دیگران: 0
xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #16 : ۲۴ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴:۲۰ »
کفشهای پاره بدون منت واکس
 بی خانمان تر از من در این کوچه های
 سرد بی کسی آیا کسی هست؟
 تنهای غربت زده ـ بی خانمان
 بدوراز عشق های پر هوس
 تنها به امید مرگ
 ومرگ تنها ترین آرزوی یک بی خانمان
 در میان تنهایی درمیان بی کسی
 یک بی خانمان
 آرزویش مرگ...
خدايا!
 آن گـونـه زنـده ام بـدار كـه نـشكنـد دلـي از زنـده بـودنـم
 و آن گـونه بمـيـران كـه بـه وجـد نـيـايـد كـسـي از نبـودنـم

آفلاین kiarash

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • تعداد ارسال: 830
  • متا امتیاز 2660 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به kiarash
  • رای برای مدیریت : 7
  • خدايا با كرمت و تنها با كرمت بر ما بنگر "آمين"
  • تخصص: كار آموز نرم افزار و سخت افزار و الكترونيك
  • سمت: درحال يادگيري حسابداري
  • سپاس شده از ایشان: 17
  • سپاس کرده از دیگران: 0
xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #17 : ۲۴ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۶:۳۶ »
faghr-servat - وقتي درك ها متفاوت است - متا
خدايا!
 آن گـونـه زنـده ام بـدار كـه نـشكنـد دلـي از زنـده بـودنـم
 و آن گـونه بمـيـران كـه بـه وجـد نـيـايـد كـسـي از نبـودنـم

آفلاین حبیبی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #18 : ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۱:۱۶ »
چــادر مـشـكـي تو بـرايــت امـنــيت مــيـاورد

خــيــالــت راحـــت


گــرگـــ هــا هـمــيشـه بـه دنـبـال شـنـل قرمـزي هـسـتـنـد


آفلاین kiarash

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • تعداد ارسال: 830
  • متا امتیاز 2660 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به kiarash
  • رای برای مدیریت : 7
  • خدايا با كرمت و تنها با كرمت بر ما بنگر "آمين"
  • تخصص: كار آموز نرم افزار و سخت افزار و الكترونيك
  • سمت: درحال يادگيري حسابداري
  • سپاس شده از ایشان: 17
  • سپاس کرده از دیگران: 0
xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #19 : ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۰:۵۴ »
پسر 10 ساله ای وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست. خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت.
 پسر پرسید: بستنی شکلاتی چند است؟
 خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد، بعد پرسید بستنی معمولی چند است؟
 خدمتکار با توجه به اینکه تمامی میزها پرشده بود و عده ای نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودند، با بی حوصلگی گفت: 35 سنت.
 پسرک همان بستنی معمولی را سفارش داد. خدمتکار بستنی را آورد و صورت حساب را به پسرک داد و رفت..!
 پسرک بستنی اش را تمام کرد، صورت حساب را به صندوق پرداخت کرد و رفت...
 هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت..! پسر بچه روی میز کنار بشقاب خالی 15 سنت انعام گذاشته بود؛ در صورتی که می توانست بستنی شکلاتی بخرد.
 .
 .





 شکسپیر چه زیبا می گوید:
 بعضی بزرگ زاده می شوند،
 برخی بزرگی را به دست می آورند،
 و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند..!
خدايا!
 آن گـونـه زنـده ام بـدار كـه نـشكنـد دلـي از زنـده بـودنـم
 و آن گـونه بمـيـران كـه بـه وجـد نـيـايـد كـسـي از نبـودنـم

آفلاین kiarash

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • تعداد ارسال: 830
  • متا امتیاز 2660 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به kiarash
  • رای برای مدیریت : 7
  • خدايا با كرمت و تنها با كرمت بر ما بنگر "آمين"
  • تخصص: كار آموز نرم افزار و سخت افزار و الكترونيك
  • سمت: درحال يادگيري حسابداري
  • سپاس شده از ایشان: 17
  • سپاس کرده از دیگران: 0
xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #20 : ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۱:۲۲ »
تابلو نقاش را ثروتمند کرد.

 شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد.

 کارگردان جایزه ها را درو کرد...



 و هنوز سر همان





 چهار راه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود...





 مردی برای اجاره خانه کلیه اش را میفروشد..



 زنی برای زیبایی کلیه بدنش را عمل میکند...



 دنیای عجیبی شده..



 یکی پولهایش را پارو میکند.. یکی اشکهایش را..



 آهای فلانی!!!



 قهوه ات را که سر کشیدی ، سر چهارراه بیا..



 اینجا کودک هایی هستند که



 تقدیرشان را خیلی وقت است فروخته اند...
خدايا!
 آن گـونـه زنـده ام بـدار كـه نـشكنـد دلـي از زنـده بـودنـم
 و آن گـونه بمـيـران كـه بـه وجـد نـيـايـد كـسـي از نبـودنـم

آفلاین kiarash

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • تعداد ارسال: 830
  • متا امتیاز 2660 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به kiarash
  • رای برای مدیریت : 7
  • خدايا با كرمت و تنها با كرمت بر ما بنگر "آمين"
  • تخصص: كار آموز نرم افزار و سخت افزار و الكترونيك
  • سمت: درحال يادگيري حسابداري
  • سپاس شده از ایشان: 17
  • سپاس کرده از دیگران: 0
xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #21 : ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۳:۴۶ »
294584_648 - وقتي درك ها متفاوت است - متا

حکایت است که شیخی با یکی از شاگردانش در بین باغها قدم می زدند و درحین قدم زدن بودند که کفشهای کهنه ای را دیدند و دانستندکه آنها مال مردفقیری است که در یکی از این باغها کار می کند و خیلی از کارش نمانده است که تمام کند و بزودی به سراغ کفشهایش می آید تا آنها را بپوشد....

 شاگرد رو به استادش کرده می گوید : استاداجازه بده با دور انداختن این کفشهای کهنه ی آن مرد که ارزشی ندارند هم با با او شوخی و مزاح کنیم و هم او را از دست این کفشها راحت کنیم و خود را پشت درختان قایم نمایم و ببینیم او بخاطر پیدا نکردن این کفش های کهنه او عکس العملی از خود نشان می دهد...

 شیخ بزرگوار در پاسخ به او گفت : فرزندم ما نباید به حساب فقراء خوشدلی کنیم و شادگردیم...

 تو که دارایی داری می توانی به حساب خودت برای خودت شادی وسعادت را بیش از آن روشی که گفتی ایجاد کنی وآن اینکه شما به هرکفش کهنه او مقداری پول بگذار بعد مخفی بشویم ببینیم با دیدن آن پولها چه واکنشی از خود نشان می دهد..

 همین کار را کرد ودیدند که او می آید ،پشت درختها مخفی شدند تا رد فعل آن کارگر فقیر را مشاهده کنند..هنگامی که او خواست کفشهایش را بپوشد پولها را دید حسابی به پولها نگاه کرد و چندین بار با دقت پولها را این ور و آن ور کرد و گفت:خدایا خواب می بینم.. سپس به دور و اطرافش با دقت نگریست اما کسی را ندید..

 پولها را در جیبش گذاشت ودو زانو به سجده افتاد وسپس با حالت گریان به آسمان نظاره کرد و با صدای بلند گفت : پروردگارا سپاسگزاریت را می کنم ای کسی که دانستی همسرم بیمار است وأولادم گرسنه هستند

 شکرت ای کسی که مرا و فرزندانم را از نابودی و هلاکت نجات دادی...مدام داشت گریه می کرد در حالی که چشمانش را به آسمان دوخته بود...دانش آموز بسیار متاثر شد و چشمانش از اشک پر گردید...

 شیخ در این هنگام به او گفت: آیا اکنون بیشتر احساس خوشبختی نمی کنی از آن پیشنهادی که ابتدا دادی؟ شاگردش گفت:استاد به من درسی دادی که هرگز در عمرم آن را فراموش نخواهم کرد..

 اکنون معنای کلماتی را می فهمم که قبلا در زندگی ام نفهمیده بودم..

 آری عطای چیزی به کسی بیشتر سرور آور تر از اینکه چیزی را از کسی بگیری
خدايا!
 آن گـونـه زنـده ام بـدار كـه نـشكنـد دلـي از زنـده بـودنـم
 و آن گـونه بمـيـران كـه بـه وجـد نـيـايـد كـسـي از نبـودنـم

آفلاین حبیبی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #22 : ۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۲:۳۸ »
مردی در حال مرگ بود. وقتی که متوجه مرگش شد خدا را با جعبه ای در دست دید.

خدا: «وقت رفتنه!»
مرد: «به این زودی؟ من نقشه‌های زیادی داشتم!»

خدا: «متأسفم، ولی وقت رفتنه.»
مرد: «در جعبه‌ات چی دارید؟»

خدا: «متعلقات تو را.»
مرد: «متعلقات من؟ یعنی همه چیزهای من؛ لباسهام، پولهام و ...»

خدا: «آنها دیگر مال تو نیستند، آنها متعلق به زمین هستند.»
مرد: «خاطراتم چی؟»

خدا: «آنها متعلق به زمان هستند.»
مرد: «خانواده و دوستهایم؟»

خدا: «نه، آنها موقتی بودند.»
مرد: «پس وسایل داخل جعبه حتماً تن و بدنم هستند!»

خدا: «نه، آنها متعلق به گرد و غبار هستند.»
مرد: «پس مطمئناً روحم است!»

خدا: «اشتباه می‌کنی، روح تو متعلق به من است.»
مرد با اشک در چشمهایش و با ترس زیاد جعبه در دست خدا را گرفت و باز کرد و دید خالی است! مرد دلشکسته گفت: «من هرگز چیزی نداشتم؟»

خدا : «درسته. تو مالک هیچ چیز نبودی!»
مرد: «پس من چی داشتم؟»

خدا: «لحظات زندگی مال تو بود. هر لحظه که زندگی کردی مال تو بود.»

آفلاین الهام ریاحی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #23 : ۲۷ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۸:۵۹ »
این نیز بگذرد

روزی از کوچه پس کوچه های پایین شهر می گذشتم چشمم به مردی با لباس و کفش های گران قیمت افتاد که به دیواری خیره شده

بود و می گریست.نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم نوشته شده بود:

"ایـــــــــــــن هـــــــــــــم مــــــــــــی گـــــــــــــــــــــــــــــــــــذرد"

علت را پرسیدم گفت این دست خط من است...

چندسال پیش در این نقطه هیزم میفروختم حال صاحب چندین کارخانه ام .

پرسیدم پس چرا دوباره به اینجا برگشتی؟؟؟

گفت آمدم تا باز بنویسم :

"ایـــــــــــن هـــــــــــــــــــم مــــــــــی گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــذرد"

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی

اهل عالم همه بازیچه دست هوسند

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=50
موج مثبت
خدایا
به اندازه چشم برهم زدنی مرا به خودم وامگذار....

آفلاین حبیبی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #24 : ۱۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۰:۴۴ »
آری از پشت کوه آمده ام...

 

چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت،حرام خورد؟!

برای عشق خیانت کرد

برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد

... برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم

می گویند: از پشت کوه آمده!

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم

و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان

 از دست گرگ ها باشد،

 تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!

آفلاین الهام ریاحی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #25 : ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۵:۴۳ »
طی شد این عمر تو دانی به چه سان ؟


طی شد این عمر تو دانی به چه سان ؟

پوچ و بس تند چنان باد دمان

همه تقصیر من است این

و خودم می دانم

که نکردم فکری،

که تأمّل ننمودم روزی،

ساعتی یا آنی

که چه سان می گذرد عمر گران؟

کودکی رفت به بازی،بفراغت،به نشاط

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

همه گفتند:کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان

که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست،

بایدش نالیدن

من نپرسیدم هیچ      که پس از این ز چه رو    نتوان خندیدن؟

نتوان فارغ و وارسته ز غم        همه شادی دیدن؟

همچو مرغی آزاد         هر زمان بال گشادن؟

سر هر بام که شد خوابیدن؟

من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟

هیچ کس نیز نگفت:زندگی چیست،چرا می آییم………؟

بعد از چند صباح به چه سان باید رفت؟

به کجا باید رفت؟

با کدامین توشه به سفر باید رفت؟

من نپرسیدم هیچ،هیچکس نیز به من هیچ نگفت.

نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط.

فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات

بعد از آن باز نفهمیدم من،که چه سان عمر گذشت؟

لیک گفتند همه، که جوانست هنوز،

بگذارید جوانی بکند ،

بهره از عمر بَرَد      کامروایی بکند.

بگذارید که خوش باشد و مست،

بعد از این باز ورا عمری هست

یک نفر بانگ بر آورد که او      از هم اکنون باید فکر آینده کند.

دیگری آوا داد  : که چو فردا بشود  فکر فردا بکند.

سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت ،

بگذرد امروزش،.... همچنین فردایش

با همه این احوال

من نپرسیدم هیچ    که چه سان دی بگذشت؟

آن همه قدرت و نیروی عظیم    به چه ره  مصرف گشت؟

نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی،

عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی.

چه توانی که زکف دادم مفت،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.

قدرت عهد شباب،می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد،

لیک بیهوده تلف گشت جوانی

هیهات

آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه       رهنمایم بودند،

عمرشان طی می گشت    بیخود و بیهوده،

ومرا می گفتند که چو آن ها باشم،

که چو آنها دایم

فکر خوردن باشم،فکر گشتن باشم،فکر تأمین معاش،

فکر ثروت باشم،فکر یک زندگی بی جنجال ،فکر همسر باشم.

کس مرا هیچ نگفت

زندگی ثروت نیست،

زندگی داشتن همسر نیست،

زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست،

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.

ای صد افسوس که چون عمر گذشت       معنیش می فهمم.

حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق:

من شدم خلق که با عزمی جزم       پای از بند هواها گُسَلَم

گام در راه حقایق بنهم

با دلی آسوده

فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل  ،

مملو از عشق و جوانمردی و زهد

در ره کشف حقایق کوشم،

شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم،

زره جنگ برای بد و نا حق پوشم

ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم

آنچه آموخته ام   بر دگران نیز نکو آموزم

شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش  ،

ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم.

من شدم خلق که مثمر باشم،نه چنین زائد و بی جوش و خروش،

عمر بر باد و به حسرت خاموش

ای صد افسوس که چون عمر گذشت    معنیش می فهمم

کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت:

کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل،وقت پیری غافل

به زبانی دیگر:

کودکی در غفلت ،نوجوانی شهوت،در کهولت حسرت.
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=50
موج مثبت
خدایا
به اندازه چشم برهم زدنی مرا به خودم وامگذار....

آفلاین حبیبی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #26 : ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۹:۵۴ »
ای کـــودک کفش هایم را نپوش تلاش تو برای بزرگ شدنت غمگینم می کند کــودک بمان ، کوچـک بمان من در بزرگ شدنم دردهایی دیدم که کـــوچک کرد، بزرگ شدنم را ...!

آفلاین الهام ریاحی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #27 : ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۴:۰۱ »
یک حرف خوب........

نه سفیدی بیانگر زیبایی است

نه سیاهی نشانه زشتی

کفن سفید اما ترساننده است

کعبه سیاه اما محجوب و دوست داشتنی است

انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش

اگر صدای بلند نشانگر مردانگی است

سگ سرور مردان بود

واگر لختی و برهنگی نشانه زن بودن بود

میمون از همه خانوم تر بود

قبل از اینکه سرت را بالا ببری

و نداشته هایت را پیش الله گلایه کنی

نظری به پایین انداز و داشته هایت را شاکر باش

انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فکرش

شریف نمیشود جز به واسطه ی رفتارش

وقابل احترام نمیگردد جز به سبب اعمال نیکش
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=50
موج مثبت
خدایا
به اندازه چشم برهم زدنی مرا به خودم وامگذار....

آفلاین حبیبی

xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #28 : ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۲:۴۰ »
روزی یکی از نیروهای شیطان رو به شيطان کرد و گفت:

فرمانده چرا اینقدر خوشحالی/مگر گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد؟

شیطان جواب داد: امام اینها که بیاید ،عمر ما تمام میشود.

اینها را که غافل کنیم، امامشان دیرتر می آید

دوباره پرسید:

آیا ما موفق بوده ایم؟

شیطان خنده ای کرد و گفت:

مگر صدای گریه امامشان را نمیشنوی

مگر صدای طلب استغفار او را نمیشنوی!؟!.

آفلاین kiarash

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • تعداد ارسال: 830
  • متا امتیاز 2660 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به kiarash
  • رای برای مدیریت : 7
  • خدايا با كرمت و تنها با كرمت بر ما بنگر "آمين"
  • تخصص: كار آموز نرم افزار و سخت افزار و الكترونيك
  • سمت: درحال يادگيري حسابداري
  • سپاس شده از ایشان: 17
  • سپاس کرده از دیگران: 0
xx - وقتي درك ها متفاوت است - متا
پاسخ : وقتي درك ها متفاوت است
« پاسخ #29 : ۱۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۹:۳۹ »
nhxatt0f4x1nozphlneu - وقتي درك ها متفاوت است - متا

هنوز هم درک نمی کنند.... هنوز هم دنبال مستمند نمی گردند و منتظرند تا مستمندی درب خانه ی آنها را به صدا در آورد ... نمی دانند که باید به درب خانه  مستمندان رفت .... حیف که  نمی دانند

45353_191 - وقتي درك ها متفاوت است - متا


منتظر روزی می نشینم تا تورا درک کنند و درک هایمان یکسان شود
اختلاف باشد اما مخالفت نباشد ....


خدايا!
 آن گـونـه زنـده ام بـدار كـه نـشكنـد دلـي از زنـده بـودنـم
 و آن گـونه بمـيـران كـه بـه وجـد نـيـايـد كـسـي از نبـودنـم


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
5 کاری که افراد موفق، متفاوت انجامشان می دهند.

نویسنده حمید رستمی

0 پاسخ ها
1003 مشاهده
آخرين ارسال ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۰:۲۶:۰۵
توسط حمید رستمی