تالار گفتگوی تخصصی متا

مرجع علوم انسانی متا => مرجع زبان خارجه => لغات زبان انگلیسی => نويسنده: اجـاقـی در ۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۶:۳۰

عنوان: 025 - typical درس سوم 504 واژه
رسال شده توسط: اجـاقـی در ۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۶:۳۰

Lesson 03

لغات درس سوم 504 واژه

Words to Learn This Week

کلمات برای یادگیری این هفته

typical (http://irmeta.com/meta/index.php/topic,9683.msg39614.html#msg39614)   - annual (http://irmeta.com/meta/index.php/topic,9694.msg39779.html#msg39779) -   blend -   talent
minimum (http://irmeta.com/meta/index.php/topic,9684.msg39627.html#msg39627) -    persuade -   visible -   devise
scarce (http://irmeta.com/meta/index.php/topic,9686.msg39641.html#msg39641) -   essential -   expensive -   wholesale -

"Good words anoint a man, ill words kill a man."

John Flono, First fruites

"واژه های خوب انسانی را تدهین می کنند و واژه های بد انسانی را از بین می برند.   "جان فلوریو"

عنوان: پاسخ : typical درس سوم 504 واژه
رسال شده توسط: اجـاقـی در ۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۵:۵۲:۴۵

typical /tip`ə kəl / IPA /'tɪpɪkl / adj

 Syn.  usual; of a kind; normal
Ant. unusual

ترجمه: عادی، معمولی، متداول؛ نمونه، نمونه بارز؛ ویژه، خاص، مخصوصِ به خود.

:Examples

a.The sinister character in the movie wore a typical costume, a dark shirt, loud tie, and tight jacket

شخصیت شرور فیلم، لباس خاصی به تن داشت، پیراهنی تیره، کراواتی پر زرق و برق و کتی تنگ.

b.The horse ran its typical race, a slow start and a slower finish, and  my uncle lost his wager

اسب با شتاب خاص خودش در مسابقه شرکت کرد، شروعی آهسته و پایانی آهسته تر و عمویم شرطش را باخت.

c.It was typical of the latecomer to conceal (http://irmeta.com/meta/index.php/topic,9385.msg34307.html#msg34307) the real cause of his lateness

برای کسی که دیر می کرد عادی بود که دلیل واقعی تأخیرش را پنهان کند.