تالار گفتگوی تخصصی متا

بخش عمومی تالار و آشنایی با متا => تالار مشترک بین تخصصها => نويسنده: A.Ehsani در ۱۱ تیر ۱۳۸۹ - ۱۹:۴۳:۳۲

عنوان: عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۱ تیر ۱۳۸۹ - ۱۹:۴۳:۳۲
سلام

در این قسمت تعدادی عکس مربوط به خاطرات گذشته را قرار می دهم امیدوارم برای شما جالب باشد

یادش بخیر

(http://www.erasersworld.com/img/factis12.jpg)
(http://www.erasersworld.com/img/pel10.jpg)

(http://pafa5.persiangig.com/image/download_023.jpg)
(http://www.kalanama.com/images/Goods/Small/5811.gif)
عنوان: به یاد کودکـــــــی
رسال شده توسط: مهدیه در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۴۲:۲۴
ســــــلام اسم من مهدیه است



من خاله شادونه رو خیلی دوست دارم :-[

(http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/05/08/100945016383.jpg)

عمو پورنگ و امیر محمد رو هم خیلی دوست دارم ^o^

(http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/09/25/100957049789.jpg)

عنوان: پاسخ : به یاد کودکـــــــی
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۲:۴۲
سلام

مهدیه خانم ممنونم چه عکسهای قشنگی گذاشتی.


(http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/01/29/100904494622.jpg)

یادش گرامی:

(http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/1/1c/%D8%B3%D9%86%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D8%AF_%28%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9%86%29.jpg)

عنوان: پاسخ : به یاد کودکـــــــی
رسال شده توسط: nadi در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۷:۰۴:۱۴
سلام مهدیه خانم
خوبی؟ انشااله همیشه موفق باشی، و نمراتت همشون بیست بشن باشه :-[
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: nadi در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۷:۱۲:۴۲
سلام جناب احسانی

واقعاً دستتون درد نکنه تمام خاطرات بچگی برام دوباره زنده شدن ، من همه این کارتها رو داشتم یادش بخیر ، کتاب فارسی اول دبستان اون دفترای کاهی اون داستانای قشنگ که همه درس زندگی بودن من اون درس کوکب خانم رو خیلی دوست داشتم یادش بخیر.
عنوان: پاسخ : به یاد کودکـــــــی
رسال شده توسط: مهدیه در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۹:۴۳:۵۸
عمو دستتون درد نکنه .که واسم این عکسا رو فرستادین.خاله جون خیلی ممنون قول میدم هر وقت رفتم مدرسه درسامو خوب بخونم و نمره هام بیست بشه .عمو وجون و خاله جون دوستون دارم. :-[
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۹:۵۷:۲۹
سلام

اختيار داريد قابل شما رو نداشت.منم اين عکس ها رو دوستشون دارم.
عنوان: پاسخ : به یاد کودکـــــــی
رسال شده توسط: nadi در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۲۰:۳۱:۵۶
قربونت برم عزیزم منم دوست دارم گلم  :-[ من از صمیم قلبم برات دعا میکنم همیشه موفق باشی. :-*
عنوان: پاسخ : به یاد کودکـــــــی
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۲۱:۲۰:۳۵
سلام

مهدیه جان من هم برات آرزوی موفقیت می کنم گلم. البته استعداد خیلی خوبی داری از همین تاپیک زیبا میشه فهمید پس نمراتت هم بیست میشه مطمئن باش.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۱:۵۱
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145151_414.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145152_235.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145154_503.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145155_757.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145158_585.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145159_564.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145160_139.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145163_141.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145164_553.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145165_764.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145166_614.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145167_546.jpg)
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۴:۵۸
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145168_296.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145169_628.jpg)
(http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/5/14/145171_962.jpg)

منبع: وب سایت پاتوق
عنوان: یاد آوری خاطرات شیرین متولدین 1358-1370
رسال شده توسط: ronak در ۱۵ آذر ۱۳۸۹ - ۱۶:۱۳:۵۸
این مطلب یاد آوری خاطرات شرین برای کسانی که بین سال 1358 تا 1370دوران مدرسه را می گذارندن که از خواندن آن لذت   می برند.

یادش بخیر شبکه های تلویزیونی دوتا بیشتر نبود و شبکه یک و دو
(http://eirikso.com/wp-images/TV-XP-MCE.jpg)

یادش بخیر دوست داشتیم مصبر صفا بشیم تاپای بچّه ها را سر صفا جفت کنیم.

یادش بخیر عیدا می رفتیم خرید می گفتن کدوم کفش می خوای ؟چه ذوق می کردیم که قراره کفشمون انتخاب کنیم کفش تق تقی هم واسه عیدا بود.

یادش بخیر بچّه که بودیم وقتی می بردن مون پارک می رفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله کنار تاب همچنین ملتمسانه به اونی که سوار تاب بود نگاه می کردیم که دلش بسوزد پیاده شه ماسوار شیم بعدش نوبت خودمون می شد دیگه عمراً پیاده می شدیم.

یادش بخیر پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز و یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکار و پاک کنیم همیشه آخرش کاغذ رو پاره می کردیم یا سیاه و کثیف می شد.

یادش بخیر وقتی مشق می نوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه می داشتیم بعد عرق می کرد و بعد می خواستیم پاک کنیم چرب و سیاه می شد و جاش می مانددیگه هر کاری می کردیم نمی رفت آخر سر مجبور می شدیم پاک کن آب دهن بمالیم بعد می خواستیم خوشحال بشیم که تمیز شدمی دیدیم دفترمون رو سوراخ کردیم.
(http://pafa7.persiangig.com/image/Nostalgia-cafe%20chocolati/Book/Daftar(88-03-21)/Daftar%20Dabestan%20(5).jpg)
یادش بخیر اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم بالباس ورزشی می رفتیم مدرسه احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم دلتون بسوزه
(http://)
یادش بخیر پاهامون رو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم.

یادش بخیر آن مان نماران تو تو اسکاچی آنی مانی ک.لا.چی

یادش بخیر گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون نقاشی می کشیدیم بعد تند برگ می زدیم می شد نقاشی متحرک

یادش بخیر صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم به خاطر این که برگ های سمت چپ نو بود.

یادش بخیر آرزمون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا درس از ما عقب تر باش.
 
عنوان: پاسخ : یاد آوری خاطرات شیرین متولدین 1358-1370
رسال شده توسط: DELFAN در ۱۵ آذر ۱۳۸۹ - ۱۷:۲۲:۲۵
یادش بخیر، واقعا یادش بخیر.


 همیشه تابستون که میشد غصم می گرفت که اگه ازم بپرسن کلاس چندمی بگم چی، دومم می رم سوم.

 صفحه های اول دفتر مشقمون تمیز و خوش خط بود و وسطاش که می رسیدیم زشت بود و تند تند صفحه هاش رو خراب می کردیم که دفتر جدید بگیریم.

 وقتی معلم 5 صفحه کلمه سخت می گفت انقد درشت می نوشتیم که هر خط 3 کلمه بیشتر جا نمی شد.

 سال 72 بود کلاس پنجم بودم که با خواهرم به استان خوزستان، نمی دونم دقیقا فکر کنم اندیمشک بود، شهرک بن جعفر رفته بودم، چند ماهی اونجا بودم و با بچه های شهرک دوست شده بودم، چون تابستون بود و هوا خیلی خیلی گرم بود سر ظهر هیچکی بیرون نمی اومد، همه عادت کرده بودن که بعد از ظهرا بخوابن، من اصلا عادت نداشتم و انقد هیجانی بودم که دوست داشتم زودتر بگذره تا بچه ها بیان بازی، اون موقع ها 2 شبکه بیشتر نبود، سر ظهر هم برنامه ای نداشت، الان شاید بچه ها ندونن خش خش چیه، اما ما می گفتیم خش خش، صفحه تلویزیون پر بود از رنگای سفید و سیاه و خاکستری، میشستم و خش خش نگاه می کردم، :D بعد از یه ساعتی نمی دونم ساعت 2 بود چند بود که سوت شروع میشد، صفحه ای با نوارهای موازی رنگارنگ به همراه صدای سوت، این یعنی اینکه نزدیکه که برنامه ها شروع بشه، بعد سرود و اخبار و برنامه کودک، دیگه اند هیجان بود که اون پسر بچه میومد جلوی تلویزیون قدم می زد و یه نجوایی می کرد تا برنامه خردسالان شروع میشد می پرید هوا.

چه دوستایی داشتم، از همشون بیخبرم.
عنوان: پاسخ : یاد آوری خاطرات شیرین متولدین 1358-1370
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۸:۲۵
سلام


واقعا" یادش بخیر

شاید باور نکنید بیشترین خاطرات شیرین و تلخ رو حداقل در زندگی تجربه کردم

البته این زمانی که شما گذاشتید به خاطرات بسیار جالب انقلاب 57 منتهی نمیشود ولی من تک تک اون روزها رو بخاطر دارم عجب روحیه و انرژی داشتند مردم.


دوران دبستان و راهنمائی خیلی شیرین بود من کلاس چهارم بودم که بحث تغذیه رایگان شروع شد . متاسفانه اینقدر کتابهای درسی رو عوض کردند که کتابهای جدید خاطره های کودکی ما را زنده نمیکند:




(http://www.drmehrdad.com/tasavir/madreseh/10.jpg)

(http://bazarche20.persiangig.com/ketabfarsi/img320.jpg)

(http://bazarche20.persiangig.com/ketabfarsi/img305.jpg)

عنوان: پاسخ : یاد آوری خاطرات شیرین متولدین 1358-1370
رسال شده توسط: DELFAN در ۱۹ آذر ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۲:۲۵
سلام


 کتاب ها و برنامه کودک ها و کارتون ها دیگه رنگ و بوی بچگی ما رو نداره، من همیشه داستان چوپان دروغ گو، دهقان فداکار، حسنک کجایی، پترس شجاع و .... رو واسه بچه ها تعریف می کنم.

عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: elahe در ۶ دی ۱۳۸۹ - ۱۹:۵۶:۱۳
من این تاپیک رو تا به حال ندیده بودم
بی نظیر بود.
فقط لازمه بگم والا من یادم میاذ آتاری داشتیم  اون زمان. که دسته هاش مثل دنده ماشین بود.
کتابام هم خوب یادمه جز این کتاب هنر پنجم دبستان...
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۱:۳۲
سلام


 یادش بخیر، این تاپیک بوی بچگی مون رو میده، علی کوچولو، جریان سگ و گربه اول دبستان، پاکن جوهری، دفتر 100 برگ، آدامس خرسی، توپ لاکی، حسنک کجایی، خانواده هاشمی و... .
 هی! جوانی کجایی که یادت بخیر!

فقط نخستین روز درس و هنر پنجم دبستان رو نداشتیم.

عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۵:۳۷
خانم دلفان چقدر هم پیر شدید شما!!
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۹:۱۰
آقای احسانی حالا پیر شدم که شما نباید پیش همه بگید. :'(
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۷:۳۰
آخه چنان گفتید پیر شدم که هر کی ندونه کلی دلش بحال شما میشوزه. دیگه نمیدونن که نویسنده این مطلب یک دختر خانم بسیار جوانه.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: سعدی مومیوند در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۳:۳۶
جناب احسانی سلام

خانم دلفان خودشون دارن واقعیت ها رو میگن دیگه ;D
چشماتون جوون میبینه، پوستم را کشیده ام تا به کجا(نقل از سريال قهوه تلخ). ;D

دیگه بعضی مواقع مجبوریم با بعضی واقعیت ها کنار بیایم کاریش نمیشه کرد دیگه ;D ;D :D

اما من مطمعنم دلشون هنوز خیلی جوونه
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۴:۴۵:۳۰
خانم دلفان سر به سرت میزاره جدی نگیر....
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: elahe در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۱:۳۵
 این قدر سر به سر ننه دلفان نذارین
 من اومدم دیگه. دلفان خودم حواسم هست
 کسی به دلفان چیزی گفت؟ ;D ;D
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: سعدی مومیوند در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۶:۳۸:۰۵
من که خالصانه و مخلصانه خدمت خانم دلفان ارادت دارم
اگه کسی چیزی داره در مورد خانوما رو کنه این گوی و این میدان


عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۶:۴۸:۲۲
چیز خاصی نیست بجز اینکه خانمهای عضو متا خصوصیاتی دارند که از آقایون متا خیلی سرترن. بخصوص درجه ایمان اونها و واقعا" بدون هیچ تردیدی عرض کنم که در کمتر سایتی من شاهد بودم بخصوص اینکه در چند جلسه هم حضوری خدمت رسیدم.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: سعدی مومیوند در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۶:۵۹:۵۲
دست شما درد نکنه جناب احسانی

رسماً مارو شستین و آب کشیدین و پهن کردید رو بند دیگه ...

.
.
.
.
.
..
.

..
.
.
.
.
.
.
از شوخی گذشته کاملاً با حرفتون موافقم
کمتر سایتی پیدا میشه بشه همچین جوی توش پیدا کرد
اون هم به خاطر ذات خوبیه که دست اندر کاران متا دارن
به قانون جذب که اعتقاد دارید
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۷ دی ۱۳۸۹ - ۱۷:۰۷:۰۱
نه آقا این چه حرفیه من راستش فقط حرف دل شما رو عرض کردم و دست شما هم درد نکنه همه بچه ها عالی هستند .اصلا" کاری به سایت ندارم و چیزی که دارم دوستان خوبی هست که اینجا پیداشون کردم که برام خیلی ارزشمند هستند.
بچه های ای سی سی هم خیلی خوب بودن فقط اینجا چون بچه ها جا افتاده تر هستند راحت همدیگر رو درک میکنیم.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۸ دی ۱۳۸۹ - ۰۹:۴۶:۵۸
آقا یه بعد از ظهر نبودیما، چه خبره، آخه بچه ها چرا فکر استراحت ما مسنا نیستین، من قلبم بیماره، سکته بیارم تکلیف چیه؟

نقل قول
خانم دلفان خودشون دارن واقعیت ها رو میگن دیگه

نقل قول
خانم دلفان سر به سرت میزاره جدی نگیر....

نقل قول
این قدر سر به سر ننه دلفان نذارین
 من اومدم دیگه. دلفان خودم حواسم هست
 کسی به دلفان چیزی گفت؟

دود از کنده بلند میشه.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۸ دی ۱۳۸۹ - ۱۳:۴۲:۵۸
سلام

امیدوارم 100 سال زنده باشی و عمری با عزت داشته باشی.

اما این عبارت سکته بیارم شمالی بود یا لری؟
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۸ دی ۱۳۸۹ - ۱۷:۳۹:۲۰
این رو مرحوم مهدی فتحی تو فیلم آدم برفی میگفت" اگه من سکته می آوردم تکلیف چه بود."

سن شما قد نمیده ننه! ;D
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۸ دی ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۴:۱۸
آهان فيلم بود.نه سن من قد نميده.
عنوان: پاسخ : عكس دسته جمعي از همه كساني كه دوستشان داريم!
رسال شده توسط: وحيد زارعي در ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۲۱:۲۶:۵۵
سلام
 خواهش ميكنم،وقتي اين عكسو ديدم تموم خاطرات بچگي برام زنده شد.چه دوراني بود يادش بخير...   :D
چه كارتونهايي نشون ميداد:خانواده دکتر ارنست،دوقلوهای افسانه ای،بچه های کوه آلپ،پینوکیو، سندباد،پسر شجاع،دختری به نام نل،بچه هاي مدرسه والت، آن شرلي، سارا (پرنسس) کوچولو، بنر، نيک و نيکو، لوسي و مهاجران، آنت و قصه هاي آلپ و حنا دختري در مزرعه...

من عاشق فوتباليستها بودم ؛وقتي از مدرسه ميومدم اول مينشستم اينو ميديدم؛ بعد مشقامو مينوشتم... ;D ;D
عنوان: پاسخ : عكس دسته جمعي از همه كساني كه دوستشان داريم!
رسال شده توسط: وحيد زارعي در ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۲۲:۵۹:۲۸
قبلا چيزي ازش يادم نمونده بود كه چند وقت پيش چندتا كارتون تهيه كردم كه پسر كوهستان (ماجرا هاي پيرو) هم داشت...

خلاصه اين كارتون رو مينويسم : پيرو پسر نوجوانيه كه در دهكده اي فقير به همراه مادرش در خانه ي كوچكي زندگي ميكنه كه پدرش اون خونه رو ترك كرده،ماجرا از انجايي شروع ميشه که پپرو در حالی که داره سطل را از آب رودخانه پر میکنه ، تصویر  يك عقاب طلایی را در آب میبینه. پپرو فكر میکنه که این نشانه اينه كه پدرش زنده است و باید به دنبال او برود.
پيرو در راه با ديدن پیرمردی به نام تیتیکاکا و دختری که فراموشی دارد ،مطمئن تر ميشه و و از این دو نفر میخواد در این مسافرت اونو همراهی کنند و در  راه با دوستان زیادی آشنا میشه.
در یکی از قسمتهاش پپرو یک اسب سفید وحشی رو اهلی میکنه. پپرو یک گردن بندبه شکل کرنا داره که همان چیزیه که پدرشم بر گردن خود داره. این گردن آویز به پپرو کمک میکند تا همه پی ببرند که او پسر کارلوس است . این موضوع زمانی مشخص  میشه که شخصی ادعا میکنه که او کارلوس و همان گردن آویز را دارد. در اواخر آن قسمت مشخص میشه که کارلوس او را نجات داده و گردن آویز خود را به او بخشیده است. عقاب طلایی هم در زمانهای مختلف ظاهر میشه تا راه ال درادو را به پپرو نشان بده...

كارتونهاي قديمي عالمي داشتند،نه مثل كارتونهاي الآن كه ...

نميدونم كه چي شد من اينارو نوشتم،اين تاپيك تبديل شد به كارتون نويسي!!! ;D
عنوان: پاسخ : عكس دسته جمعي از همه كساني كه دوستشان داريم!
رسال شده توسط: DiYakO در ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۲۳:۱۳:۴۶
میخوام براتون قصه بگم

قصه میو میو که مثال گربه هاست

ولیکن اون گربه نیست , راکونه

اونا شکل گربه هان ....!

راکونه کارای عجیب غریبی میکنه ....!

مث شعبده بازا یهویی ورد میخونه عوض میشه ....!

شیره رو موش میکنه موشه رو شیر میکنه سوسکه رو غول میکنه بزو (بز رو) استخر میکنه

گاهی وقتا خودشو شکل پرنده میکنه میره خال اسمون ...!

پر پرواز نداره , ولی پرواز میکنه .... !

باخوبا ملایم و خوشرفتار

بدا رو دوس نداره

راستی بگم اسم قصه مون چیه ؟!!

نه بابا خودم میگم


میو میو عوض میشه.... !

عنوان: پاسخ : عكس دسته جمعي از همه كساني كه دوستشان داريم!
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۸:۳۹
سلام

خاطرات دوران کودکی ونوجوانی زیبا ترین خاطرات زندگی هر انسان است. ولی باید بدانیم که برخی افراد هستند دوران کودکی بسیار سخت و بدی داشته اند.
کودکانی که درگیر اعتیاد والدین بودند یا فرزند طلاق و یا از دست دادن آنها. البته قصدم این مطلب نیست چون جایش اینجا نیست.
البته شما هنوز سنی ندارید و احساس شما هست ولی خیلی پررنگ نیست و سالهای بعد که وارد زندگی شوید و صاحب کودک شوید این احساس بیشتر و پررنگ تر میشود.
البته بعد از انقلاب کارتن ها بسیار عالی و اموزنده بود مثل دکتر ارنست - باخانمان و.....
ولی کارتن های دوران ما همه هالیوودی بودند مثل ودی ود پیکر - راکی مانانوف - مجموعه های والت دیسنی - کارتن بسیارزیبای عصر حجر- تن تن - مزرعه کوچک و...

خوب گذشته گذشت و فقط ازش خاطراتی برجای ماند اما همین حالای ما باز خاطرات آینده ما خواهد بود. حال رو بچسبید که ارزشمند تر از قبل وآینده است.

ممنون ازدوستان بابت عکسها و مطالب زیبا.
عنوان: پاسخ : عكس دسته جمعي از همه كساني كه دوستشان داريم!
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۳:۵۰:۲۰
خوب نميشه گفت همه چيز وهمه جادرسته و ما مشکل داريم.ولي بايد ديد که براي ما چه چيزي مهم است. اگر پول اينقدر اهميت پيدا کند که کودک خود را به خاطر آن ميفروشيم ديگر تربيت کودک جائي ندارد.
عنوان: پاسخ : عكس دسته جمعي از همه كساني كه دوستشان داريم!
رسال شده توسط: وحيد زارعي در ۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۳:۵۳:۳۸
سلام
حرف هر دو عزيز كاملا درست اما چيزي كه هست دوران كودكي گذشته از خاطرات خوب يا بد براي خود دوران خوش و به يادماندني است حتي براي كساني كه در كودكي به علت سهل انگاري هاي پدر و مادر خود و يا دوري از يكي از انها از بازيها و دوستي هاي  كودكانه به دور مانده باشند.
همانطور كه خود ما هم شايد در كودكي خاطرات بد و مشكلاتي هم داشته باشيم اما بدليل اقتضاي سني مان درگير مسائل حاشيه اي نبوده ايم و كودكي را يكي از شيرين ترين زمانها مي دانيم.

عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: حبیبی در ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۵:۳۸
سلام من که اشکم دراومد .یادش بخیر دوران کودکی. یادش بخیر میز ونمیکتهای چوبی .یادش بخیر آب نباتی چوبی.ویادش بخیر...................
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ - ۰۸:۳۰:۵۸
سلام

 یه روزم واسه امروزمون اشکمون در میاد.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: god در ۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۴۹:۲۵
سلام دوستان من امیر هستم
از عکسهات خیلی خوشم اومد راستی بیخیال پیر بودن خانم دلفان من فیلم امیرو را میخوام کسی میتونه برام پیدا کنه مرسی
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۱:۳۱
سلام


 امیرو کدوم بود ننه؟   :-X
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: رضا در ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۸:۱۴
سلام


         
«ساز دهنی» فیلمی است به كارگرداني آقاي نادري . داستان پسربچه پولداري كه ساز دهني اش را به رخ هم سن وسالانش ميكشد و از آنها بابت ساز زدن باج ميگيرد و در نهايت بچه ها ساز دهني را از او ميگيرند و به دريا مياندازند 

اميرو مو ساز زدم ( با لهجه زيباي جنوبي ) 
 
 
 
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۵:۰۷:۵۴
سن من قد نمیده، ندیدم  ;D
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۷:۵۴:۵۸
خانم دلفان مگه چند سالته؟ البته اگه 16 ساله باشی درسته شما ندیدید این فیلم رو دهه 60 نشون میداد.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۷:۵۹:۵۲
سلام


 من دهه شصتیم :-X ولی بخدا ;D :-\ این فیلمو ندیدم  :)=
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۹:۲۵:۰۴
خوب حالا چرا ميزنيد . بايد دهه 50 باشيد كه ببينيد.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: pooneh در ۹ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۲:۴۱:۳۷
سلام ودرود جناب آقای احسانی عزیز
 بابت یاد آوری دوران کودکی که بسیار جذاب و جالب بود سپاس و درود
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: god در ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۷:۳۶:۴۶
من فقط یه فیلم از دوستام متا خواستم کسی بهم کمک نکرد یادتون باشه  ^o^
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۹:۰۴:۳۴
سلام

ممنونم خانم شاهی پاینده باشید. جناب گود هنوز فیلم متا اکران نشده.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: DELFAN در ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۹:۲۶:۴۴
جناب god من که خواستم کمک کنم اما سنم کم آورد .
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: god در ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۳۹:۴۹
با سلام خدمت اقای احسانی گل و خانم دلفان عزیز راستی اسم من امیر هست دوست ندارم کسی گود صدام کنه حق با شماست باید از قبل میگفتم - من تازه با سایت متا اشنا شدم لطف میکنید از سایت برام توضیح بدید مرسی مرسی
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۸:۵۰:۱۷
سلام

دوست عزيز خيلي خوش اومديد. چون اسمت قشنگ بود به اين نام صدات كرديم حالا هم ميگيم امير. حالا نميشه از خودمون تعريف كنيم تا سايت. خوب سايت متا يكسال و نيم هست تاسيس شده در كل اهداف علمي و ارائه خدمت به جامعه رو در اهداف خودش مصوب كرده در اين راستا هدف استفاده از موقعيت ها را نيز براي كاربران مد نظر دارد مثلا" كسي دنبال كار ميگرده يكي هم دنبال كارمند به اين ترتيب.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: moongirl در ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۳:۵۵:۰۵
شگفتاااااااااااا.... مرسی بابت عکس های کتاب فارسی دوران دبستان...

یاد دوستان و معلم اول ابتدایی افتادم.

واااااااااااااااااای خدای من! ما در چه شرایط سختی به اینجا رسیدیم! با دفتر کاهی و... البته من که متولد 69 ام - بعضی از عکس ها مال دوران ما نبود! درکل خوب بود. مرسی.
عنوان: پاسخ
رسال شده توسط: sepidehh در ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۸:۴۲
سلام و درود جناب احسانی ایول. هی روزگار چقد زودگذشت بیست سال واندی گذشت  کارتون زنان کوچک یادتونه فیلم ژاپنی اوشین وبرنامه های دیگر چه روزگارهایی بود.
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: nikpar در ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۸:۱۵
سلام
یاد دوران کودکی و دبستان بخیر
خاطراتی که هیچگاه از یادها نمی رود.
آنروز ها عجله برای بزرگ شدن داشتیم و الان حسرت آن روزها را می کشیم
برای آنروزها دلتنگی عجیبی دارم  8)( 8)( 8)(
عنوان: پاسخ : عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته
رسال شده توسط: حبیبی در ۲۷ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۰:۲۶
من که هروقت دلم برا بچگیام تنگ میشه نگاه این عکسا میکنم.  ;) ;) ;)