-
"آنگاه که زندگی همچون ترانه ای جاری می گردد، تبسّم آسان است، امّا ارزش لبخند زمانی دو چندان است که در شرایط نابسمان و سخت نیز لبخند را بر لب داشته باشید!"
"الا ویلرویلکاکس "
غم و اندوه حالتی است که به دلیل متمرکز شدن بر اشتباهات گذشته و آن چه در طول زندگی از دست داده ایم برایمان به صورت عادت در آمده است.
"تنها دلیل این که چرا شما هم اکنون، خوشی و سعادت را تجربه نمی کنید این است که فقط به آن چه که ندارید فکر می کنید و دائماً بر آنها تمرکز دارید" "آنتونی دیملو"
غم و اندوه عادتیست که بر اساس آن دنیا را از دیدگاه کمبود و نقصان طبقه بندی می کنید و به طور مداوم به کمبود آن چه که خود را شایسته آنها می دانیم مثل، پول، سلامتی، عشق، دوستی و حتّی اوقات فراغت می اندیشید. بارها و بارها توّهماتی را در ذهن خود جای می دهید که احساس غم و اندوه می کنید.
در حالی که می توانید شاد باشید اگر طبق آن جهان را از دیدگاه آن چه که دارید و آن چه درست است بنگرید. انسانهای شاد و خوشحال از نیروها، استعدادها و توانایی هایشان همیشه شاد و راضی هستند و خود را با دیگران مقایسه نمی کنند. آنها از نیروها، اموال و قدرت دیگران نمی هراسند و به آنها غبطه نمی خورند. شادی و خوشحالی در نتیجه به وجد آمدن از آن چه که هستید، آن چه که دارید، آن چه می توانید بشوید و برخورداری از این دانش که موجودی الهی هستید که همواره مورد رحمت بی کران خداوند است، حاصل می شود.
غم و اندوه از قانون کمبود و نقصان نشأت می گیرد و با توجه به قانون وفور نعمت از جانب خداوند متعال که همیشه در دسترس شماست می توانید این حس را از بین ببرید.
خداوند در همه جا و همه وقت همراه ماست و رحمت وی قلمرو خاصّی ندارید و شامل همه ی بنده هاست، وی هیچ استثنایی بین بنده های خود قائل نشده بلکه تنها خود ما هستیم که لیاقت استفاده از این نعمات را تعیین می کنیم.
هرگز! هرگز! در مقابل اندوه تسلیم نشوید. همواره حتّی در حال وقایع ناگوار و سختی ها، سپاسگزار خدواند باشید، چرا که پشت هر ابر سیاهی، نوری می تابد که ما از علّت و زمان آن آگاه نیستیم. تنها اوست که صلاح بنده ها را می داند، پس قضاوت نیز به عهده ی اوست. احساس حقارت نکنید و سعی کنید پرتوهای شادی و دوستی را از خود ساطع کنید، چهره ای عبوس نداشته باشید، با لبخند و رویی خوش در سیر زندگی و برخورد با دیگران، عشق و حسن نیّت خود را نسبت به هر موجود زنده ای نشان می دهید، شاید در ابتدا کمی سخت باشد، کافیست امتحان کنید!
"پروردگارا یاری ام ده تا در دل های غمگین، بذر شادمانی بکارم" فرانسیس مقدّس
-
بر اساس تحقیقاتی که در دانشگاه میشیگان صورت گرفته یک زندگی سالم به چهار امر مهم بستگی دارد:
۱- عدم استعمال دخانیات. ________ ۲- پایین نگه داشتن وزن.
۳- تغذیهی مناسب. ____________ _ ۴- ورزش.
جالب است بدانید از بین ۱۵۳۰۰۰ نفر مورد بررسی قرار گرفته شده فقط ۳٪ همهی چهار مورد بالا را رعایت میکردند.
اکثر مردم وقتی وارد زندگی بزرگسالی میشوند به دلیل مشغله های مختلف دچار عادت های بد و ناسالم میشوند. همهی ما بار ها و بارها مقالاتی مثل همین را خواندهایم و تصمیم گرفتهایم آنها را عملی کنیم ولی نکردهایم.
ولی اگر هرگز شروع نکنیم مطمئن باشید ضرر بزرگی خواهیم کرد و بعد ها افسوس خواهیم خورد. چون زمان و سلامتی و جوانی دیگر هرگز باز نخواهند گشت.
آیا عاقلانه تر نیست با کمی غلبه بر احساس تنبلی چندین سال زندگی شادتر و سالمتری برای خود بسازیم؟
در زیر ۴۰ کار مفید برای سلامتی آورده شده که انجام دادن آنها حداکثر ده دقیقه طول خواهند کشید ، فکر میکنم برای شروع یک زندگی سالم خوب باشد:
۱- مسواک بزنید.
۲- ۱۵ تا بشین پاشو بروید.
۳- صاف بنشینید.
۴- یک سیب بخورید.
۵- سرخط های مربوط به سلامتی روزنامه ها را بخوانید.
۶- بایستید و کمی به بدنتان کش و قوس بدهید.
۷- ۱۰ بار وزن را از طرفین روی یکی از پاهایتان بیاندازید.
۸- یک لیوان آب بنوشید.
۹- لبخند بزنید.
۱۰- یک نقل قول خوب و روحیه بخش برای دوستانتان ارسال کنید.
۱۱- یک نفس عمیق بکشید.
۱۲- ده دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید.
۱۳- کمربندتان را ببندید.
۱۴- دست هایتان را بشویید.
۱۵- به مادرتان تلفن کنید.
۱۶- یک دستور غذای خوب و سالم را به دوستانتان بدهید.
۱۷- خودکاری که نمینویسد را دور بیاندازید.
۱۸- هنگام آگهی های بازرگانی تلویزیون ۱۰ تا شنا بروید.
۱۹- کمی فلفل به سالادتان اضافه کنید.
۲۰- کنترل تلویزیون را کمی دور بگذارید تا برای عوض کردن کانال بلند شوید.
۲۱- پنجرهای را باز کنید.
۲۲- نظری در یک وبلاگ بنویسید.
۲۳- فرزندانتان را بغل کنید.
۲۴- کمی کرم مرطوب کننده و ویتامینه به دستانتان بزنید.
۲۵- از کسی که لیاقتش را دارد تشکر کنید.
۲۶- لباس هایتان را برای فردا آماده کنید.
۲۷- یک بار به جای چای قهوه بنوشید.
۲۸- کلید هایتان را یک جای مشخص قرار دهید.
۲۹- نامه یا ایمیلی دوستانه برای یکی از دوستانتان بفرستید.
۳۰- به یک موسیقی آرامش بخش گوش دهید و ذهنتان را آزاد کنید.
۳۱- ۱۰ دقیقه استراحت کنید.
۳۲- میز کار و صفحهی نمایشگرتان را تمیز کنید.
۳۳- پنج دقیقه Free Rice بازی کنید.
۳۴- یکی از دوستان خوبتان را برای یک شام سالم دعوت کنید.
۳۵- یک خوردنی برای فقیری تهیه کنید و به او بدهید.
۳۶- چشمانتان را ببندید و فکر کنید چه چیزهای خوبی در زندگی دارید.
۳۷- این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
۳۸- دست و صورتتان را بشویید و ۳ دقیقه از پنجره به دوردست نگاه کنید. (برای چشم مفید است.)
۳۹- برای پرنده ها دانه بریزید.
۴۰- یکی از کار های بالا را همین حالا انجام دهید!
کار های بالا هر کدام به نحوی مفید هستند و باعث سلامتی جسمی ، اجتماعی ، روانی و… میشوند. انجام دادن هر کدام از آنها حداکثر ۱۰ دقیقه طول خواهد کشید. پس تنبلی را کنار بگذارید و همین الان چند تا را انتخاب کرده و انجام دهید مثلآ ابتدا لبخند بزنید سپس یک لیوان آب بنوشید سپس یک سیب را در حالی که از پنجره به بیرون نگاه میکنید بخورید.
-
شما قادرید تنها در ٣١ روز كاری كنید كه موفقیت مثل موم در دستانتان نرم شود و شما را در بهترینها بیابند. این سی و یك روز جادویی را امتحان كنیدروز اول:
از كارهایی كه ناچاری انجام دهی لذت ببر. نق زدن تنها تو را خستهتر میكند
و نمیگذارد كار را درست انجام دهی،
اما اگر با موفقیت مانند یك دوست رفتار كنی، مثل سگ همه جا به دنبالت خواهد بود.
روز دوم
سعی كن كارهایت را از صمیم قلب انجام دهی، نه به صرف این كه ناچاری انجام دهی. باید به كارت ایمان داشته باشی. یك جریان آب ضعیف، تنها نیمی از باغچه را آبیاری میكند.
روز سوم
همه چیز را همان طور كه هست بپذیر. خواستن تنها، چیزی را تغییر نمیدهد. خواستن، باد را از وزیدن باز نمیدارد و برف را به آبنبات تبدیل نمیكند. اگر میخواهی چیزها را بهتر از خودشان تبدیل كنی، با آنها همان گونه كه هستند مواجه شو.
روز چهارم
تمرین كن تا از درون شاد باشی. اجازه نده دیگران برای شاد كردن تو تصمیم بگیرند. خودت رئیس كارخانة شادی سازی باش.
روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفیدی كه در آسمان است، آزاد كن. تلاش كن، اما نتایج كار را واگذار تا با هم كار بیایند. برای ابر چه فرقی میكند باد از كدام سو بوزد. چرا وقتت را برای چیزی كه در كنترل تو نیست، تلف میكنی؟
روزششم
وقتی تصمیم به انجام كاری میگیری، از خود نپرس: من چه میخواهم؟ بلكه بپرس: چه كاری به نفع همه است؟ اگر به فكر منافع دیگران باشی، دیگران در كنارت كار خواهند كرد و كمكت خواهند كرد تا موفق شوی.
روز هفتم
هنگام تصمیمگیری ابتدا نباید بپرسی، از این كار چه نفعی عایدم خواهد شد؟ پرسش درست این است كه: چه كاری به نفع همه است؟ خانه زمانی مستحكم خواهد شد كه همة دیوارهایش استوار باشند.
روز هشتم
وقتی كار به مشكل میخورد، نه دیگران را سرزنش كن و نه خود را، انسان وقتی شنا یاد میگیرد كه از فرو رفتن در آب نترسد.
روز نهم
برای موفقیت در هر كار، باید ابتدا تصویر واضحی از نقشة كار داشته باشی، آنگاه همان طور كه در باد شدید، نخ بادبادك را محكم نگه میداری، باید هدفت را هم به همان محكمی نگه داری.
روز دهم
اگر طرحی در عمل مشكلتر از آن شد كه فكر میكردی، دلسرد نشو.همه چیز این دنیا همین طور است، خصوصاً اگر ارزشمند باشد. لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.
روز یازدهم
مشكلات ما را قوی و به سمت پیروزیهای بزرگتر هدایت میكنند. كوهنوردی آسان نیست، اما منظرهای هم كه از قله كوه دیده میشود، بسیار زیباست.
روز دوازدهم
ارادهات را قوی كن. خود را وارد به انجام كارهایی كن كه برایت مشكلاند. سپس آنها را با جدیت انجام بده. بعد از مدتی خواهی دید كه ارادهات همانند گرزی فولادی سخت و درخشان شده است.
روز سیزدهم
با انرژی كامل روی كارهایت تمركز كن. شیشههای رنگی كلیسا، هنگام عبور نور از آنها بسیار زیبا و درخشان میشوند. كارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی، شفاف و زیبا خواهند شد.
روز چهاردهم
هنگامی كه قصد انجام كاری را داری، از خود نپرس؛ دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام دادهاند؟ بلكه بپرس: چگونه میتوانم آن را درست و به بهترین وجه ممكن انجام دهم. این را بدان كه همواره حقیقتی تازه در انتظار كشف شدن است. بدون احساس وجود این حقایق، كریستف كلمب هرگز به آمریكا نمیرسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمیكرد.
روز پانزدهم
هر كاری را با جان و دل انجام بده. اگر شعاع انرژیات را مانند ذره بینی كه نور خورشید را متمركز میكند، روی موانع تمركز دهی، هر مانعی كه سر راهت باشد خواهد سوخت.
روز شانزدهم
امروز را آغازی تازه بدان. چرا به چیزی كه دیروز اتفاق افتاده، یا انجام شده فكر میكنی؟ زندگی رودخانهای است كه مدام به سمت آینده در جریان است. هیچ قطرهای از آن دو بار از زیر یك پل رد نمیشود. كار را با روشی تازه انجام بده، بهتر از همیشه.
روز هفدهم
افكار و رویاهایت را بسط بده. هنگامی كه در بیرون چمنزاری پهناور است كه از هر سو تا افق امتداد دارد. چرا خود را در آغل حبس كنی.
روز هجدهم
نگذار افكار و ذهنیاتت به صورت عادت درآیند. سعی كن هرگز درجا نزنی. هر روز از زاویهای تازه به كارها نگاه كن. زندگی یك صحنة پر از ماجراست. به اطرافت نگاه كن: نشانههای زیبایی وجود دارند كه به كشفیات تازه اشاره میكنند.
روز نوزدهم
مهمترین چیز احساسی است كه نسبت به كارت داری. وجود رنگهای تیره در یك تابلوی نقاشی. نشانة افسردگی نقاش آن تابلوست. رنگهای روشن، حاكی از وجود روشنایی و انرژی در زندگی نقاش آن تابلوست. هر كاری را با شادی انجام بده، تادیگران را هم شاد كنی.
روز بیستم
زندگی مثل یك تاب است كه هم میتواند سرگرم كننده باشد و هم حال به همزن. اگر هر بار كه تاب میخوری احساس شگفتی كنی، لذت تاب خوردن را احساس خواهی كرد. در زندگی هم هر بار كه كاری را انجام میدهی، از انجام آن شگفتی احساس كن.
روز بیست و یكم
حرف حق را بپذیر و كاری به گویندة آن نداشته باش. مثلاً اگر بوی دود را احساس میكنی و طوطیات فریاد بزند كه: خانه آتش گرفت! آیا به مهمانهایت خواهی گفت: این طوطی نمیفهمد چه میگوید؟
روز بیست و دوم
عقاید را با حقایق اشتباه نكن. حقیقت مانند دانة بادام است، و عقاید پوستة آن دانة بادام هستند. اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی، باید پوسته را بكنی، تا خود دانه را ببینی.
روز بیست و سوم
قبل از انجام هر كار مهمی، اول ببین چه احساسی نسبت به انجام آن داری. آیا آن كار را مهم میدانی؟ آیا واقعی به نظرت میرسد؟ آیا به دیگران كمك میكند؟
روز بیست و چهارم
هنگام غلیان احساسات، هیچ تصمیم مهمی نگیر. در این صورت اشتباه خواهی كرد. اول درونت را آرام كن. ذهن مانند یك دریاچه است. هنگام غلیان احساس، دریاچه مواج است. دریاچه هنگامی نور ماه را منعكس میكند كه آرام باشد.
روز بیست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشكلی یادت باشد كه حتماً راه حلی وجود دارد. زیرا هر چیز با جفتش به وجود میآید. بعد از هر سقوطی، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد. ذهنت را روی راه حلها متمركز كن. برای بیرون آمدن از یك اتاق باید در را پیدا كنی، نه این كه به دیوارها فكر كنی.
روز بیست و ششم
همواره از نعمتهایی كه زندگی به تو بخشیده است، شاد باش و به خاطر آنچه كه نداری گلهمند نباش. ساختمان با سنگهایی ساخته میشود كه در دسترساند، نه با سنگهای حیاط خانة دیگران.
روز بیست و هفتم
سعی كن مثل ماشین خرابی كه خاموش نمیشود، دائماً در حال عذرخواهی نباشی. با این كار توجه دیگران را به اشتباهاتت جلب خواهی كرد. تلاش كن كه بهترین را انجام دهی. آن گاه لبخند بزن و حركت كن. تنها خداوند كامل است.
روز بیست و هشتم
هر كار خیری كه در این دنیا انجام دهی، بیش از هر كس به خودت كمك خواهد كرد، به تو قدرت و انرژی و درك بیشتر خواهد بخشید. اگر خودت نقاشی كنی، دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد. ضمن آنكه در حین كار تجربهات هم در نقاشی بیشتر شده است.
روز بیست و نهم
برای عمل كردن از درونت فرمان بگیر. برای تفكر از درونت راهنمایی بجو. زیرا درك و آگاهی را باید دریافت كنی و نمیتوانی خودت خلق كنی. زمین هنگامی گرم میشود كه به سمت خورسید متمایل باشد.
روز سیام
هر چیز كه راست و درست باشد، به نفع تو و دیگران خواهد بود. خداوند بهتر از هر كس میداند كه چه چیز به تو شادی واقعی میبخشد. آیا یك گیاه میفهمد كه باد، آن را تقویت میكند یا باران ملال آور باعث رشد گلهای زیبا میشود.
روز سی و یكم
هرگز مغرور نشو، زیرا غرور میكروبی كشنده است. غرور به تدریج عقل را زایل میكند و باعث میشود هیچ كاری را بدرستی انجام ندهی
__________________
آلبرت انیشتین :
دستهایت را برای یک دقیقه بر روی بخاری بگذار ، این یک دقیقه برای تومانند یک ساعت میگذرد . با یک دختر خوشگل یک ساعت همنشین باش ، این یک ساعت برایتو به سرعت یک دقیقه میگذرد و این همان قانون نسبیت است !
-
استرس همیشگی می تواند به قلب آسیب رساند و حتی گرفتگی شریانهای قلبی را تشدید کند. تحقیقات جدید نشان می دهد این شرایط باعث ایجاد برخی از هورمونهای استرس در جریان خون می شود که ضعف سیستم دفاعی بدن را موجب می گردد و ما را در مقابل بیماریهای عفونی مانند سرماخوردگی و آنفلوآنزا آسیب پذیرتر می کند، همین طور ارتباط تنگاتنگی بین بیماریهایی از قبیل سوزش معده و تبخال تا آسم و سرطان با سطوح بالای استرس در بدن وجود دارد. افزایش استرس حتی می تواند افت حافظه را با بالا رفتن سن تشدید کند. ولی نگران نباشید. راه های اثبات شده ای وجود دارند که استرس را از بین می برند. در طول این هفته، روزانه یک روش از تکنیک های پیشنهاد شده را امتحان کنید. بعضی از آنها بهتر از روشهای دیگر اثر می کنند. آنچه مهم است اینست که دو یا سه روش موثر در مورد خودتان را به هنگام افزایش استرس دنبال کنید.
● کاری انجام ندهید
حداقل یک بار در روز، پنج یا ده دقیقه آرام بنشینید و کاری انجام ندهید. به صداهای اطراف، احساستان و هر گونه کششی در گردن، شانه ها، بازوها، سینه و غیره تمرکز کنید.
رابین گیوث، موسس و مدیر مرکز مدیریت استرس مارین می گوید: «این یکی از مشکلترین کارها برای اکثر مردم است. چرا که شدیدا عادت کرده ایم راجع به ارزش کارهایی که انجام می دهیم فکر کنیم. انجام ندادن هیچ کاری یک جنگ واقعی است.» نشستن، به تنهایی ضربان قلب را کاهش می دهد و فشارخون را پائین می آورد، یعنی با دو مورد از آشکارترین تاثیرات استرس مقابله می کند. همچنین دیدگاه شما را عوض می کند و احساس کنترل بر موقعیتها را افزایش می دهد. جیمز کارمودی فیزیولوژیست و مدیر تحقیقات مرکز تکامل ذهن در دانشگاه ماساچوست می گوید: «مطالعات نشان می دهد که موقعیتهای بسیار استرس زا مواردی هستند که نمی توانیم آنها را کنترل کنیم. ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم، آینده را هم نمی توانیم پیش بینی کنیم.»
● با صدای بلند بخندید
همیشه موضوعی برای خنده در دست داشته باشید، این موضوع می تواند ، مجموعه ای از تکه های طنز مورد علاقه تان، یا صداهای بامزه ای که فرزندتان یا یک دوست از خودش درمی آورد باشد. حتی می توانید چند لحظه در مورد تماشای سریال کمدی مورد علاقه تان فکر کنید. اغلب در طول روز یکی از این موارد را انجام دهید.
لی بارک یک پژوهشگر می گوید: «یکی از موثرترین روش های کاهش استرس شب هنگام اتفاق می افتد، یعنی هنگامی که مشغول تماشای سریال مورد علاقه تان پس از یک روز طولانی هستید. تحقیقات برک در دانشگاه لومالیندا موسسه بهداشت عمومی در کالیفرنیا نشان می دهد که خنده خوب سطوح کورتیزول و اپینفرین هورمون های استرس را کاهش می دهد و سیستم دفاعی بدن را بهبود می بخشد. علاوه بر آن، تاثیرات مفید یک خنده از ته دل و خوب، به مدت ۲۴ ساعت باقی می ماند. برای یادآوری مجدد می توانید آن را برای دوستان خود نیز تعریف کنید.»
● موسیقی گوش دهید
هنگامی که با یک کار دلهره آور مواجه می شوید، به موسیقی گوش فرا دهید - این موسیقی می تواند از نوع کلاسیک، ملی یا جاز باشد - در محل کار هم می توانید از سی دی درایو کامپیوتر خود استفاده کنید تا موسیقی قابل دسترستان باشد. در تحقیقی که در دانشگاه موناش در ویکتوریای استرالیا انجام شد، به دو گروه از دانشجویان گفته شد تا یک نطق شفاهی تهیه کنند. بعضی در سکوت کار کردند، عده ای دیگر به مجموعه موسیقی گوش دادند. استرس باعث افزایش فشارخون و بالا رفتن ضربان قلب کسانی که در سکوت کار می کردند شد، ولیکن در داوطلبانی که در گروه موسیقی بودند، مقادیر فوق ثابت باقی ماند. از طرفی آنها اعلام نمودند که استرس کمتری در ضمن کار احساس کردند.
● مثبت بیندیشید
به شخص یا چیزی که عمیقا مورد علاقه تان است (در هر مکان) از۵ثانیه تا ۵ دقیقه فکر کنید. یا منظره ای از یک تعطیلات آرام را تصور کنید یا عبارتی که باعث ایجاد احساس مثبتی نسبت به خود و جهان اطرافتان می شود را در ذهنتان مرور کنید. به نظر می رسد که فکر کردن همانند پندی از یک کارت تبریک است! شاد فکر کردن و افکار آرامش بخش می تواند با تغییرات فیزیولوژیک که هنگام بوجود آمدن استرس اتفاق می افتند مقابله کند.
● قدم بزنید
از پشت میز، صندلی در هر موقعیتی که هستید ، بلند شوید و ۱۰ دقیقه راه بروید. بسیاری از مردم این حس درونی را دارند که پیاده روی به آرامششان کمک می کند. امروزه دانشمندان در حال اثبات این موضوع هستند. در تحقیقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته، محققان اشخاصی را که از بستگان بیمار خود نگهداری می کردند مورد توجه قرار دادند. (این موقعیت به گونه ای است که هرکدام از ما نیز در این شرایط با استرس مواجه می شویم.) در این مورد تحقیقات دانشمندان نشان داد، افرادی که ۴ بار در هفته پیاده روی می کنند استرس کمتری دارند و راحت تر می خوابند. همچنین آزمایشات نشان دادند که فشارخون این افراد در هنگام استرس ثابت باقی می ماند.
● نفس عمیق بکشید
برای پنج دقیقه، تنفس خود را آهسته تر کنید و در حدود۶ بار در دقیقه نفس بکشید. به عبارت دیگر، مدت ۵ ثانیه عمل دم، ۵ ثانیه عمل بازدم انجام دهید.
عموما تمایل داریم که تنفس تند و سطحی داشته باشیم، به خصوص هنگامی که احساس فشار می کنیم. چند نفس عمیق شما را مجبور می کند که شانه های خود را بکشید و ماهیچه های سفت را شل کنید. براساس یک تحقیق بین المللی در سال ۲۰۰۱، تنفس آرام مزایای غیرقابل پیش بینی دیگری نیز دارد.
● با آرامش برخیزید
درست قبل از ترک تختخواب و بلافاصله بعد از اینکه زنگ ساعت در صبح به صدا درآمد،۵ دقیقه برای آرام کردن بدنتان وقت صرف کنید. با منقبض کردن انگشتهای پا شروع کنید، سپس با اختیار خود آنها را شل کنید. بعد در مورد ماهیچه های کف پا و سپس عضله های ساق پا و ران پا و باسن همین کار را انجام دهید.
به طرف بالا این روش را ادامه دهید تا بالاخره با جمع کردن و سپس شل کردن عضله های صورت به آن خاتمه دهید. یک متخصص استرس می گوید: «اگر روز خود را با تنش آغاز کنید، موقعیت ها به گونه ای خواهد بود که تمام روز احساس تنش می کنید. اگر مشکلاتتان را باخود به رختخواب ببرید، احتمالا خواب شما را مختل می کند و این به معنای تنش بیشتر است. تحقیقات نشان می دهد، افرادی که از خواب محروم می شوند، میزان هورمونهای استرس در آنها افزایش پیدا می کند.» او همچنین می گوید: «هر روز خود را، با یک یا دو دقیقه آرامش بخشیدن به خود آغاز کنید و به پایان برسانید.»
-
آیا می دانید مغزتان در چه شرایطی به سیگنالهای محیطی سریعتر پاسخ می دهد،هنگامی که شاد هستید یا غمگین ؟
پژوهشگران اسپانیایی دریافتند که مغز انسان نسبت به سیگنالهای مثبت صورتهای شاد در مراودات اجتماعی سریعتر از سیگنالهای منفی ناشی از اندوه واکنش نشان می دهد.تحقیقات پیشین نشان می داد که مغز انسان تنها پس از 100 هزارم ثانیه بعد از مشاهده صورت افراد در مراودات اجتماعی نسبت به مردم یک برداشت اولیه می کند.
اکنون محققان دانشگاه بارسلونا با بررسی 80 دانشجوی رشته روانشناسی،تفاوتهای میان نیمکره های مغزی آنها را در درک سیگنالهای مثبت و منفی صورت افراد دیگر تحلیل کردند.در این آزمایش از تکنیک "میدان بینایی تفکیک شده" استفاده شد.نتایج این تحقیقات که در نشریه علمی Laterality منتشر شده است نشان می دهد که نیمکره راست در فرایندهای احساسی بهتر عمل می کند و در این عملکرد،فرایندهای شادی و صورتهای شگفت زده را بهتر از صورتهای غمگین و یا وحشتزده درک می کند.
به گفته این محققان،بیانات مثبت بسیار سریعتر و دقیقتر از بیانات منفی درک می شوند بنابراین در مغز شادی و شگفت زدگی سریعتر از ترس و ناراحتی پردازش می شوند.
-
عکس بالا، تصويري از مقاله اي است از مجله Ensign magazine May '98 pg. 94 تحت عنوان " در آغوش گرفتن نجات بخش". اين مقاله شرح مفصلي از اولين هفته زندگي يک جفت دوقلو را توصيف مي کند که در هنگام بدنيا آمدن در دو دستگاه جداگانه انکوباتور( incubator)نگهداري مي شدند و پزشکان گفته بودند که يکي از آنها زنده نخواهد ماند. اما يکي از پرستاران بخش نوزادان، دو کودک نوزاد را بر خلاف مقرارت بيمارستان در يک دستگاه انکوباتور قرار داد و براي اين کار با بيمارستان جنگيد.
زمانيکه آنها در يک دستگاه قرار گرفتند، دست نوزاد سالم تر، به گونه اي که پنداري خواهرش را در آغوش گرفته باشد، بر او قرار گرفت. از آن ببعد ضربان قلب نوزاد کوچکتر و بيمار، شروع به عادي شدن مي کند و دماي بدن او بالا رفته، شکل عادي مي يابد.. پس از مدتي، هر دو آنها زنده مي مانند و شروع به رشد مي کنند.
آنها همچنان با هم در يک تخت مي خوابند، و يکديگر را کيپ در آغوش مي گيرند.
بيمارستان زماني که متوجه اثر "نجات بخش" گذاشتن اين دو نوزاد در کنار يکديگر شد، از آن پس در مقررات خود تغيير بوجود آورد و هم اکنون تمامي دو قلوها؛ حتي چند قلوها را در يک تخت و ياانکوباتور در کنار هم و نزديک هم ميخوابانند.
دکتر مارک کتز (Mark Katz, M.D)، عضو L.A. Shanti's Advisory Board مي نويسد:" ... در آغوش گرفتن; مي تواند در محدوده ذهني يک فرد تغييراتي را ايجاد نمايد و به آنها از لحاظ پزشکي کمک کند. بالاتر از همه اينکه، در آغوش گرفتن; هيچگونه عوارض جانبي; ندارد و شما براي گرفتن چنين مداوايي، احتياج به رفتن نزد دکتر نداريد."
در آغوش گرفتن; (Hug) داروي خوبي است. در اين حرکت، انرژي منتقل مي شود و فرد در آغوش گرفته شده تقويت روحي و عاطفي مي شود. شما براي بقا در زندگيتان به يکبار در آغوش گرفته شدن; ، براي حفظ و حراست از زندگيتان به 8 بار در آغوش گرفته شدن; و براي رشد و نمو به12 بار در آغوش گرفته شدن; در روز نياز داريد.
پوست بزرگترين اندام بدن است و اين اندام احتياج به مراقبت هاي لازم و خوبي را دارد. يک Hug مي تواند که قسمت هاي وسيعي از پوست را پوشش دهد و اين پيام را به پوست برساند که "از تو مراقبت مي شود".
Hug همچنين يک وسيله ارتباطي است، که مي تواند چيزهايي را بگويد که شما نمي توانيد در غالب کلمات بيان کنيد. نکته بسيار زيبا در مورد Hug اينست که شما نمي توانيد آنرا يک طرفه به کسي بدهيد، معمولا شما آنرا پس مي گيريد ;
-
۱۰ روش غلبه بر کمرویی
کمرویی شرایط ناتـوان کنـنده ای برای اغلب افراد پـدیـد می آورد و مانع از ایفای نقش در موقعیتهای اجتماعـی و بیان دلمشغولیها و درخواست ازدواج از شخص مــورد علاقه خود میگردد.
واقعیت این است که اغـلب انـسـانـهـا دقـیـقـا" از هـمـان شخصیت دلخواه طـرف مقابلشان برخوردارند ولی بدلیل کمرویی و ترس، از بـیـان درخـواسـت ازدواج طفره میروند و اغلب توسط معشوقه اشان مورد شکوه و شکایت قرار میگیرند.اینگونه افراد فقط به ملاقات و قرارهای عاشقانه اکتفا کرده و گام بلندتری بر نمیدارند . اگـر کمرویی شما را از رسیدن بفرد مـورد علاقه تان بازمیدارد به مـطـالـعـه خود ادامه داده تا بیاموزید چگونه میتوانید بر آن چیره شوید.
● شماره ۱۰
▪ با دوستان خود تمرین کنید
عامل اصلی در کمرویی، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) اسـت. ایـن عـامـل را تـوسط نزدیک شدن و برگزیدن فردی بـرای دوسـت و یـا بـرادر خـود از میان بردارید. از آنجایی که غرور خودتان در معرض خطر نمی بـاشـد کـمتـر از نـزدیک شـدن حـذر خواهید کرد. شما خـواهید دید که مسئله شاقی نیست و خواهید خواست در فرصـت بـعد بـرای خـودتـان نامزدی را انتخاب کنید.
● شماره ۹
▪ مراحل را آهسته طی کنید
انتخاب همسر را همچون برنامه ای ۱۲مـرحله ای در نظر بگیرید. بـا یـک لـبـخـنـد شـروع کنید، به تمام افراد نشان دهید (نه تنها به دختران جذاب و زیـبا) که شـمـا صـمیـمـی و قابل نزدیک شدن می باشید. در روزهای بعد با گفتن سلام جلو بروید. چـنـد روز بـعـد از آن در گـفـتـگویی کوتاه شرکت کنید. به کار خود ادامه دهید تا بتدریج با دیگران صمیمی گردید و خواهـیـد دیـد که بـه آن دشـواری کـه میـاندیـشـید نیست. هرگاه اشتباه بزرگی مرتکب شدید آن را فراموش کنید. اغـلب افـراد بخشنده تر از آن چه شما تصور میـکنـیـد هستند.
اگر شخص موردعلاقه شما زیبا است و این باعث وحشت و دست پاچگی شما میشود مراحل "میزان زیبایی" را بتدریج طی کنید: با نزدیک شدن به فردی با زیبایی معمولی و متوسط که نسبت به آنها اعتماد بنـفس دارید شروع کنید. هنگامی که با آنها احساس راحتی کردید بسراغ فرد زیبا تری بروید و به همین منوال ادامه دهید.توجه داشته باشید که نزدیک شدن بفردی لزوما" نباید جنبه عاطفی داشته باشد مثلا"میتوانید در مباحثات علمی و یا موضوعات کاری با او شریک شوید.
● شماره ۸
▪ به افراد به دید ابزارهای جنسی ننگرید
هنگامی که با یک فرد صحبت میکنید به وی به چشم یک نشـان پـیـروزی جـنـسی نگاه نکنید بلکه به عنوان یک انسان همانند خودتان وی را تصور کنید. در نـظـر گرفتن مـحـض مسائل جنسی در نزدیک شدنتان نمایان خواهد گشت و خانم ها قادر هستند آقـایانی را که تنها با انگیزه جنسی قدم برمیدارند را تشخصی دهند.
● شماره۷
▪ اشخاص را زیاد بزرگ نکنید
همانند نکته فوق، اهمیت ویژه ای را بفردی که با وی صحبت میکنید قائل نشوید. هرگاه اینگونه جلوه دهید که او برای شما بی اندازه ممتاز میباشد، او نیز شروع خواهد کرد به همین منوال فکر کردن. به وی بعنوان یک انسان با تـمـام مـعایـب و خـصـوصـیـات یک فـرد عادی نـگاه کنید. گفتگو کردن در حالت برابر، بسیار دلپذیرتر از صـحبت کردن با تـکبر و یا با چشم حقارت خواهد بود.
● شماره ۶
▪ توقعات خود را کاهش دهید
هنگامیکه با فردی صحبت میکنید انتظار هدف غـایی خود را در سر نداشته باشید. تنها با جریان کار همسو گردید. شـگفت زده خواهید شد که به چه سادگی همه چیز هموار می شود. اگر شما در این اندیشه نباشید که حتما" باید در انتها به چـیـزی دسـت پیدا کنید و خونسردی خود را حفظ کنیـد، در پـایـان به نـتـیجه دلخواهتان خواهید رسید.
● شماره ۵
▪ همه چیز را بخود نگیرید
اگر می خواهید در گزینش همسر کامیاب شوید، لزومی ندارد شما هر اظهار عقیده ای مانند شوخی و طعنه هایی که طرف مقابل احتمال دارد بسوی شما روانه کند را بعنوان یک توهین بخود تلقی کنید. مردم اغلب چیزهایی را میگویند که هیچ مقصود و منظوری از آن ندارند. وقـتـی کـه آنها آزاری به شما نمی رسانند، برخـوردن لـزومی ندارد. هرچند گاهی اوقات مردم نـظـرات نـابـجا و بی موردی می دهند که در این حالت شما می باید قاطعانه از خودتان دفاع کنید.
● شماره ۴
▪ گوش دادن را بیاموزید
همواره شما صحبت نکنید اجازه دهید دیگران هم در مـورد خـودشـان مـدتـی پـرحــرفی کنند. چیزی بخصوص خانم ها بسیار دوست دارند. سـوالات سـرگشـاده ای بـپرسید که احتیاج به پاسخ طولانی دارند و خودتان بنشینید و تنها گوش دهید. هـرگـاه گـفـتـگو در حال از آب و تاب افتادن بود موضوع جدیدی را آماده داشته باشید.و برای کاهش سختی باز کردن سرصحبت همواره موضوعات آغاز گر در اختـیـار داشـتـه باشـیـد تا گفتگو از آب تاب نیافتد.
● شماره ۳
▪ با افراد بسیاری صحبت کنید
از گپ زدن با هرشخصی که ملاقات می کنید ابا نداشته باشید. از پیر زن سالخورده ای که برای خرید به بقالی آمده تا تحویلدار بانک. بقول معروف کار نیکوکردن ازپرکردن است. اغلب مردم از عدم وجود ارتباط بین افراد ابراز تاسف میکنند. بـنـابراین صمیمیت شما با اسقبال مواجه خواهد شد و اگر هـم چنـین نشد به آن اعتنا نکنید. افرادی که با شما با تکبر رفتار می کـنـند احـتـمالا انـسـانـهای کـمـرویـی هسـتـند که هیچگاه جسارت غلبه بر کمروییشان را نداشته اند.
● شماره ۲
▪ از طرد شدن نهراسید
قهرمانان برجسته مشت زنی درحالی پا بمیدان میگذارند که احتمال شکست برایشان وجود دارد. به همین ترتیب شما نباید انتظار داشته باشید همیشه موفق باشیـد. هیچ چیز ۱۰۰% نیست. بنابراین رویـارویی با یک فرد را بعنوان یک تجربه آموزنده درنظر بگیرید. ترفند کار در این است که خودآگاه (تمرکز حواس بخود) نباشید. کمرویی، تـردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می کنید. در عوض افـکـارتـان را سراسر به شخصی که در حال گفتگو هستید متمرکز گردانید. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهیدبرد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
● شماره ۱
▪ از خانه خارج شده و معاشرت کنید
به فعالیتهایی ملحق گردید کـه هـمواره در ارتـبـاط بـا دیـگـران بـاشـیـد. مانـنـد بـاشگاه، کلاسهای ورزشی، کلیسا، انجمنهای دانشجویی و کلوب های تفریحی. دراین محیطها همواره باید اجتماعی بـوده و با مردم معاشرت کنید. پس از مـدتی خـواهـید دید برایتان عادی و راحت می گردد. از آن گذشته مـلاقات شما با افراد دلخواه و جذاب عملا تضمین خواهد شد. و میتوانید مطمئن باشید با همسر مورد علاقه خود دیدار خواهید کرد.
● از شما شروع میشود
هــنگامی که کمرویی خـود را کـه مـستلزم پایـداری و گـذشـت زمـان اسـت پـشـت سـر گذاشـتید خواهید دید به چه اندازه زندگی شما دچار تحول میشود. در این زمان با ترس کمتری به سراغ چیزهایی که می خواهید خــواهید رفت. در اینجا رازی نهفته اسـت: تا بحال اتفاق افتاده که داخل اطاقی شوید و آن احساس دستپاچگی و اضطراب به شـمـا دسـت بـدهد. به خاطر داشـتـه باشـیـد کـه اغلب افرادی که ملاقات می کنید خود آنقدر سرگرم و دل واپس این میباشند که دیگران در موردشان چگونه می انـدیـشـند کـه دیگر متوجه شما نخواهند شد تا بتوانند درمورد شما قضاوت کنند.
نویسنده: مهران
پورتال مردمان
-
فـکــرش را بکنید که نیرویی داشتید که می توانستید هر کسی را که میـخواستید متقاعد به انجام کارهای دلـخواهتان می کردید. غیرممکن به نظر می آید؟
باید بگویم آنقدرها هم که فکـر مـی کنـیـد سخت نیسـت. افـراد زیـــادی مثل رهبران یا فروشندگان با همین نیرو امـوراتـشان را مــی گذرانند. مـتـدهـایـشـان بــسیــار سرراست است.
وقتی قدرت این را ندارید که به دیگران حکم کنید و دستور بدهید، می توانید برای انجام این کار از راه های روانشناختی زیرکانه ای استفاده کنید. البته نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و کمی سیاست دارید. در این مقاله می خواهیم راه هایی را به شما معرفی کنیم که با استفاده از آنها می توانید نظر دیگران را تغییر دهید.
● زمینه سازی کنید و برنامه بچینید
قبل از تعیین مورد، خیلی مهم است که طبیعت و ذات فرد مقابلتان را بفهمید. این کار دو مزیت دارد:
۱) می توانید با آنها همدلی کرده و یک رابطه ی احساسی برقرار کنید.
۲) بهتر می توانید استدلالات خود را بیان کنید و به آنها ثابت کنید که نظرات شما درست تر از مالِ آنهاست.
بعد از آن از راه های زیر استفاده کنید.
● راه های متقاعد کردن دیگران
۱) اعتماد آنها را جلب کنید
مردم خود به خود در مقابل افرادی که می خواهند نظراتشان را تغییر دهند هشیارانه رفتار می کنند. به همین دلیل است که جلب اعتماد آنها یکی از مهمترین قدم ها میشود. باید به آنها ثابت کنید که فردی بی ریا و صادق هستید و نظرات مفیدی دارید. باید تسلط کامل روی صحبت های خود داشته باشید.
۲) نقطه ی مشترک پیدا کنید
افراد زیادی در مورد مسائل و موضوعات مختلف نقطه نظرات مشابهی دارند. به مخاطبین خود نشان دهید که افکار و ایده های شما با مال آنها سازگار است. باید خودتان را جای آنها بگذارید، نگرانی های آنها را بفهمید و نسبت به احساساتشان همدردی نشان دهید.
۳) خوب ساختار بندی کنید
هر بحث متقاعد کننده ای، چه یک سخنرانی باشد، چه یک مقاله باید ساختاری روشن داشته باشد. منظور از ساختار مناسب، تکرارها و جا گذاری ها است. وقتی دلایل اینکه چرا مردم باید به شما گوش بدهند را لیست کنید، مهمترین دلایل را برای آخر لیست بگذارید تا در مغز شنوندگانتان باقی بماند. مطالب مهم را چند بار تکرار کنید.
۴) هر دو جنبه را به آنها نشان دهید
هر دو جنبه ی مثبت و منفی نظراتتان معرفی کنید. این کاری بسیار معقول است. حقه ای که اینجا باید بزنید این است که روی جنبه های مثبت را بیشتر تاکید کنید. توضیح دهید که چطور جنبه های بد نظراتتان آنقدرها هم بد نیستند و مزیت ها و فواید آنها بر جوانب منفی اش غلبه دارد. هیچوقت در مورد نقاط منفی آن دروغ نگویید چون اگر مخاطبین این مسئله را متوجه شوند که آنها را فریب داده اید از شما خشمگین خواهند شد. و هیچوقت دوباره به شما اعتماد نمی کنند.
۵) منافع شخصیشان را به آنها یادآور شوید
وقتی منافع شخصی افراد را از یک ایده به آنها توضیح دهید، شانس بیشتری برای متقاعد کردن آنها دارید. چون آنچه از این نظر گیرِ آنها می آید آن چیزی است که همه به آن فکر می کنند. برای انجام این مسئله ابتدا باید نیازهای مخاطبینتان را دریابید. توجه آنها را با گفتن نیازهایشان جلب کرده و به آنها بگویید که چور می توانید آنها را راضی کنید.
۶) به نفس آنها بپردازید
به این کار چاپلوسی و تملق استراتژیک هم می گویند. تحسین کردن کار دیگران--اگر درست انجام شده باشد. چیزهایی را پیدا کنید که مخاطبینتان به آن افتخار می کنند، چه مربوط به استعدادهایشان باشد و چه مشغولیاتشان. وقتی شما افراد را تحسین می کنید، نشان می دهید که توانایی های آنها را شناخته اید. با این کار آنها میل بیشتری به شنیدن حرفهایتان خواهند داشت.
۷) از مراجع استفاده کنید
همه افراد متخصص را دوست دارند. اگر کارشناسی چیزی در مورد موضوعی بگوید، حتماً حرف درستی زده است. حرف های خود را با حرف های متخصصین و کارشناسان مربوطه تطبیق دهید.
۸) رضایت و موافقت عمومی را کسب کنید
اکثر افراد تحت تاثیر کارهای دیگران هستند. کاری که باید بکنید این است که نشان دهید افراد بسیاری حرفتان را قبول دارند. مثال هایی بزنید که چطور ایده ها و نظراتتان جاهای دیگر کاربرد خوبی داشته است.
۹) زمانبندی خوبی داشته باشید
برای خوب زمانبندی کردن نیاز به حس ششم دارید. هیچوقت موقعی که افراد زیر استرس و فشارهای روحی هستند سراغشان نروید. وقتی سراغ آنها بروید که راحت بتوانند به حرفهایتان گوش دهند.
۱۰) منحصر به فرد باشید
این یک قانون است، هر چیزی که تک تر و منحصر به فرد تر است، قیمت بالاتری هم دارد. خودتان و ایده ها و نظراتتان را منحصر به فرد و تک نشان دهید. با این کار شنونده هایتان بیشتر خواهند شد. این کار را می توانید با نشان دادن اینکه اطلاعات و معلومات زیادی در مورد مسئله دارید انجام دهید.
۱۱) بی پروا باشید و اعتماد به نفس داشته باشید
ممکن است همه جا برای انجام هر کاری این توصیه را شنیده باشید. بله، چون واقعاً مسئله ی مهمی است. شما خود باید به عقاید و نظراتتان ایمان داشته باشید تا بتوانید دیگران را هم متقاعد به قبول آنها کنید.
۱۲) جالب و دلچسب باشید
وقتی با یکنواختی صحبت کنید، کم کم شنونده هایتان را از دست خواهید داد. باید با انرژی و جالب صحبت کنید، نشان دهید که خودتان هم از نظراتتان به هیجان آمده اید.
۱۳) معقول باشید
مردم دوست دارند معقول جلوه کنند، پس روی منطقشان کار کنید. منطق در کار بسیار مهم است. سخنرانیتان باید قالبی معقول داشته باشد.
۱۴) سیاست به خرج دهید
با شنوندگانتان همان طوری باید رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. با تُن مناسب صحبت کنید و سر آنها داد نکشید و صدایتان را هرگز بالا نبرید. مهمتر اینکه، کاری نکنید که احساس نادان بودن به آنها دست دهد. به یاد داشته باشید که شما می خواهید با آنها گفتگو کنید نه مشاجره. احترام گذاشتن به مخاطبینتان نباید فراموش شود.
۱۵) فروتن باشید
کسی افراد خودخواه و مغرور را دوست ندارد. حتی اگر بدانید و مطمئن باشید که نظر شما بهترین است، اگر خودبین و خودخواه باشید دیگر کسی به حرفهایتان گوش نخواهد داد. هیچ وقت هم فکر نکنید که خیلی زود موفق به متقاعد کردن آنها خواهید شد، واقع بین باشید و همیشه این احتمال را بدهید که شکست بخورید.
● پس انداز کنید...
یکی از موفق ترین سیاست مداران، اندرو یانگ، می گوید: "تاثیر گذاری مثل یک حساب پس انداز است. هرچه کمتر از آن بردارید، سود بیشتری رویش می آید." بدانید که قدرت خود را کجا و چطور استفاده کنید. با کمی تمرین خواهید توانست که خیلی خوب تصمیم گیریهای افراد تاثیر گذاشته و آنها را متقاعد کنید.
نویسنده: آرمند
مردمان پورتال جوانان
-
اگر
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
برابر باشد با
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26
(تلاش سخت) Hard work
H+A+R+D+W+O+ R+K
8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98%
*
(دانش) Knowledge
K+N+O+W+L+E+ D+G+E
11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96%
*
(عشق) Love
L+O+V+E
12+15+22+5=54%
خیلی از ما فکر میکردیم اینها مهمترین باشند مگه نه؟!!!
پس چه چیز 100% را میسازد؟؟؟
(پول) Money
M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72%
*
(رهبری) Leadership
L+E+A+D+E+R+ S+H+I+P
12+5+1+4+5+18+ 19+9+16=89%
*
پس برای رسیدن به اوج چه کنیم؟
(نگرش) Attitude
1+20+20+9+20+ 21+4+5=100%
*
اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم زندگی 100% خواهد شد.
نگرش همه چیز را عوض میکند،
نگرشت را عوض کن همه چیز عوض میشود...
-
با سلام
جناب احسانی خیلی جالب بود و نگرش جالبی بود به نگرش.
محاسبات ریاضی همیشه و همه جا کارسازن...
-
سلام
تشکر میکنم همیشه از بابت نگاه شما به مسائل. خوب بله اما شاید نویسنده در قالب کار با عدد و حروف به ما میخواهد چیزی را بگوید که اگر ساده میگفت ما از آن سرسری میگذشتیم ولی حالا با استدلال می پذیریم.
-
این روش اثبات عرفان با ریاضیه(مزاح)
بله گاهی اوقات زرق و برق ظاهر و بگذارید یک نام دیگه روش بذارم زیبایی کلام و نوع بیان مطلب رو دلنشین تر میکنه.
-
حشرات و حیوانات تقریباً همیشه مشغول کارند، تدارک زمستان را می بینند، آماده بهار می شوند، خودشان را می شویند، آشیانه را تمیز می کنند وبه بچه هایشان غذا می دهند. آنها کاملاً زنده و متحرکند وبه نظر می رسد که کاملاً راضی و خشنود هم باشند.
از حیوانات نیز می توان درس گرفت. درس بگیریم که برای شاد زیستن به تلاش نیاز است. وقتی غفلتی می کنیم پیشرفتی در امور حاصل نمی شود و این چیزی است که هر دانشجویی در مورد ذهن خود و هر ورزشکاری در مورد بدن خود می داند.
ما نیاز به تلاش داریم زیرا طبیعت انسان آنرا طلب می کند، زیرا تلاش ، امتیاز و اشتیاق انسان برای یادگیری ، خود آزمایی، آزمایش و تجربه است. اشتباه اغلب مردم اینجاست که تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار می کنند و از نفس کار کردن لذت نمی برند، به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمی رسند دچار یأس و افسردگی می شوند، در صورتیکه باید هر کاری را که انجام می دهیم صرفاً به خاطر انجام دادن آن لذت ببریم و آن وقت است که رسیدن به هر نتیجه ای برای ما در حکم گرفتن جایزه است.
پس بیایید از همین لحظه تصمیم بگیریم که به خاطر عشق به کار کردن ، کار کنیم و این نیز مانند شاد بودن نیاز به یک تصمیم قاطع دارد. چرا که راز شاد زیستن انجام دادن آنچه دوست می داریم نیست بلکه دوست داشتن آن چیزی است که انجام می دهیم.
هیچ چیز در دنیا نمی تواند جای پافشاری و پشتکار را بگیرد. ذوق و استعداد هم نمی تواند، نبوغ هم نمی تواند، تحصیلات هم نمی تواند که جهان ر از تحصیل کردگان منزوی است. تنها پا فشاری و عزم است که حرف آخر را می زند.
روزی پس از اجرای برنامه از یک نوازنده بزرگ ویلن ، خانمی به نوازنده گفت:” من حاضر بودم تمام زندگیم را بدهم تا بتوانم مثل شما ویلن بزنم “. نوازنده لبخندی زد و گفت :” من هم همین کار را کردم“. راه دیگری وجود ندارد، برای بهتر شدن هر چیز، باید خود ما بهتر شویم. فردا بسیار شبیه امروز خواهد بود مگر آنکه تلاش را بر آن بیافزائیم .
اکثریت کسانی که شروع به یادگیری یک الت مو سیقی می کنند، خیلی زود از ادامه آن مأیوس می شوند. چند نفر را می شناسید که بتوانند کمی پیانو یا گیتار بنوازند؟ مردم معمولاً مدتی تلاش می کنند اما چون نتایج به کندی ظاهر می شود مأیوس می شوند. کسانی که تصمیم به پس انداز می گیرند مأیوس می شوند اما تمام نکته اینجاست که اگر ما به آنچه که انجام می دهیم چنگ بیاندازیم در زمانی بسیار کوتاه بر اکثریت مردم پیشی خواهیم گرفت.
ادیسون می گوید:” یک درصد نبوغ است، نود و نه درصد بقیه اش به تلاش و پشتکار شما بستگی دارد. من هرگز هیچ کار ارزشمندی را تصادفی انجام نداده ام و تمامی اختراعات من با کار و تلاش خستگی نا پذیر بدست آمده اند“.
میکل آنژ یکی از بزرگترین نقاشان و مجسمه سازان تمامی اعصار گفته است:” اگر مردم می دانستند که مهارت من از چه تلاش های طاقت فرسایی بدست آمده، این مهارت دیگر هرگز آنها را به شگفتی وا نمی داشت“.
اما مواقعی هم هست که دست از تلاش کشیدن و پا فشاری نکردن بهترین کار است. وقتی کشتی در حال غرق شدن است دیگر وقت بیرون پریدن است و نباید کله شقی کرد. اگر از شغل خود بیزارید، اگر محل زندگی خود را دوست ندارید یا در جای دیگر مو قعیت های بهتری برای خود می بینید، بهترین راه بیرون زدن است
yousefamirian.blogfa.com/
-
جنبش داشتن نشانه زندگی است و هدفمندبودن لازمه زندگی معنی دار است. هر فرد پیروزی را كه به یاد آورید دارای هدف بوده است. دانش ها، كوشش ها و مهارت ها وقتی به جایی می رسند كه متوجه هدفی باشند .
برخی از فایده های هدف به این شرح است: -به تفكر و فعالیت های انسانی جهت می دهد.
-هدف خودش هیجان و تحرك ایجاد می كند.
-موجب استفاده شایسته از وقت و توانایی ها و امكانات می شود.
-موجب بهره وری معنوی و شادی در زندگی می شود.
-رضایت ایجاد می كند و اعتماد به نفس را افزایش می دهد.
-فرد را یاری می رساند تا زندگی اش را و آینده خود را آن گونه شكل دهد كه می خواهد.
-به انسان چیزی می دهد تا به خاطرش برخیزد و تلاش كند.
-كلید برآوردن آرزوهای می شود.
-موجب رشد و تعالی فرد و جامعه می گردد.
می توان گفت هیچ چیز مثل داشتن هدف و پیگیری آن به زندگی انسان معنی و سازمان نمی دهد. وقتی هدفی در پیش دارید كه برای رسیدن به آن با خود عهد بسته اید، از وقت و اندیشه و نیروی خود برای رسیدن به آن استفاده می كنید و از این طریق به هستی خود سامان می دهید و زندگی تان را پرثمر كرده اید.
حال باید دید هدف چگونه ساخته می شود؟ برای ساختن هدف باید به آرزوها و خواست های راستین خود رجوع كنید. آرزو یا خواسته ایی راستین شمرده می شود كه شدیداً آن را بخواهید و حاضر باشید برای به دست آوردن آن تلاش كنید و از بعضی چیزها بگذرید. وقتی برجسته ترین آرزوی خود را مشخص كردید، هفت قدم هدف سازی زیر را دنبال كنید.
●قدم اول: فایده های دست یابی به آن آرزو را بیان كنید.
می دانید كه دانایان كار بی فایده انجام نمی دهند، بنابراین فهرستی از سودهای معنوی و مادی كه از برآورده شدن این آرزو به شما می رسد را بنویسید. این فهرست نوشته شده را پیوسته در پیش رویا در ذهن خود داشته باشید تا انگیزه ای برای ادامه تلاش هایتان شود.
●قدم دوم: آرزو یا خواست خود را به صورت رویداد یا رفتاری دقیق و روشن بنویسید. برای مثال به جای این كه بگویید می خواهم ادامه تحصیل دهم یا وزن كم كنم، بنویسید در رشته پزشكی... از دانشگاه دكترا خواهم گرفت. یا بیست كیلو از وزنم را كاهش خواهم داد.
●قدم سوم: مشخص كنید كه به چه دانش و مهارت هایی برای رسیدن به آرزو و هدفتان نیاز دارید. مثلا برای یادگیری و تحصیل به زبان انگلیسی نیاز دارید. و یا برای كاهش وزن باید راه های بی خطر رژیم غذایی و ورزش كردن را بیاموزید.
●قدم چهارم: موانع و محدودیت های رسیدن به هدف را برای خود روشن نمایید. هنگام نوشتن باید واقع بین بود و همه جوانب كار را در نظر گرفت و سدهای راه را مشخص كرد. این آگاهی هدف را واقعی تر و فرد را مهیا می سازد تا پیش بینی های لازم را انجام دهد. در مثال قبلی چشم پوشی از برخی خوراكی های مورد علاقه و تعهد برای ورزش منظم و اختصاص دادن وقتی به فعالیت های ورزشی نیز از موانع كم كردن وزن به حساب می آیند.
●قدم پنجم: منابع و مراكزی را كه ممكن است شما را در رسیدن به هدفتان یاری كند، مشخص نمایید. درست است كه مسئولیت هر هدف با خود صاحب هدف است، اما می تواند منابع و مراكزی را یافت كه شما را در دسترسی به هدفتان كمك كنند. برای مثال فردی كه آرزویش كاهش وزن است، می تواند از طریق مربیان ورزش یا افرادی كه مثلا پیروزمندانه وزن كم كرده اند، اطلاعات و یاری مورد نظر را به دست آورد.
●قدم ششم: برای دست یابی به آرزو یا خواست خود تاریخ سررسیدی تعیین كنید. تعیین تاریخ سررسید باعث تعهد و تلاش بیشتر و تنظیم وقت می شود.
قدم هفتم: برای رسیدن به هدف و خواست خود نقشه ای طرح كنید و آن را به اجرا بگذارید. اجرای هر كار با ارزش نیاز به نقشه وبرنامه دارد. نقشه باید تمام فعالیت های شما را از آغاز تا پایان برآورده كردن آرزویتان به روشنی مشخص كند. نقشه شما تمام اقداماتی را كه به ترتیب انجام خواهید داد، منعكس می كند، به طوری كه بتوانید این اقدامات را برای اجرا، در برنامه و تقویم سالانه، ماهانه، هفتگی و روزانه خود قرار دهید.
مسائلی از این قبیل:
نقشه عملی می تواند چنین ذكر شود: دویدن به مدت ۳۰دقیقه صبح ها سه روز در هفته (دوشنبه- چهارشنبه و جمعه از ۶ تا ۳۰/۶) در پارك، شركت در كلاس های ورزشی و بدنسازی روزی یك ساعت دو روز در هفته (عصرهای پنجشنبه و سه شنبه از ساعت ۶ تا ۷) خوردن غذاهای كم چرب و كم شیرینی، كاستن از نان و مواد نشاسته ای، مصرف زیاد میوه، سبزی، حداقل نوشیدن هشت لیوان آب در روز و كاستن دو كیلو از وزن در هر ماه. با دنبال كردن این هدف شما می توانید هر آرزویی را به هدف تبدیل كنید و به آن دست یابید.
هدف سازی مهارتی كارساز است كه همه عمر به كار می آید. قابل ذكر است كه حتی در كشورهای پیشرفته فقط پنج درصد افراد دارای هدف های نوشته شده اند. و به بیان دیگر فقط افراد پیروزی طلب و با برنامه هدف دارند. بنابراین اگر این هفت قدم هدف سازی را بیاموزید و به كارگیرید و سپس به دیگران یاد دهید به خودتان و آنها خدمت باارزشی خواهید كرد.
حمید حمیدیان
-
مراقبه یکی از قدرتمندرین ابزار برای رشد درون و گسترش خویشتن و شفافیت ذهن و همانا دروازهئی بهسوی روح و روان است.
مراقبه راهها و شیوههای بسیار دارد. میتوانید بر روی دم و بازدمتان تمرکز کنید. یا کلمه یا عبارتی مقدس را بهکار ببرید. میتوانید بر شعله شمع یا نور درون یا مرکز پیشانیتان متمرکز شوید.
میتوانید بر آرمان عشق یا حکمت الهی یا جاودانگی یا هر اندیشهئی که دوست دارید تمرکز کنید. یا فقط ناظر اندیشههائی باشید که از سرتان میگذرند. مراقبه شیوههای گوناگون دارد: ایستاده و نشسته و در حال گام برداشتن و خندیدن و گریستن و خندیدن و آوازهای ربانی. همچنین میتوایند هر لحظه از زندگیتان را بهصورت مراقبه بنگرید و به سر آورید. البته این شیوه برای مبتدیان سودمندتر است. بعداً باید بتوانید که نشینید و مدتی را بهطور جدی به این امر اختصاص دهید.
نخستیم بار که به مراقبه نشستم و سی دقیقه بعد چشمانم را گشودم، خودم را محاط در احساس ژرف آرامش و سکونی یافتم که هیچگاه پیش از آن تجربه نکرده بودم. در آن لحظه احساس کردم که هدیهئی به من پیشکش شده است. و به دلیل تلاشهای ناکام مانده قبلیام برای مراقبه، این را نیز دریافتم که هر روز مراقبه به این سهولت انجام نمیپذیرد. ثمراتش نیز همواره محسوس نیست.
ماههای بسیار با تمرینها و انضباطهای منظم و مداوم گذشت تا بتوانم دیگر بار ثانیههائی گذرا نظیر تجربه آن نشست مراقبه را بهدست آورم. اما آن روز سبب شد که هر روز به مراقبه بنشینم. و این بود آن هدیه بزرگ!
مسلماً شیوه آشنائی شما با مراقبه، کاملاً از شیوه من ـ و هر کس دیگر ـ متفاوت است. هر یک از ما آمیزه بیهمتائی از جسم و ذهن و جان را به ماجرای اتصال با ضمیر خویشتن پیشکش میکنیم.
اگر هنوز از طریق مراقبه، به کشف خویشتن نپرداختهاید، اصرار میورزم که به مراقبه بنشینید. اگر مراقبه را بخش منظمی از زندگیتان سازید، به روی امکاناتی هیجان انگیز و رشد درون خویش میگشاید.
-
۷ تا ۱۲ درصد مردان در سراسر دنیا از افسردگیهای قابل تشخیص رنج می برند و این در حالیست که رقم یاد شده برای خانمها به ۲۰ تا ۲۵ درصد میرسد. هر شخصی ممکن است در طول دوران زندگی خود در برخی مواقع احساس ناراحتی و یا افسردگی کند که این حالت مانند یک سرماخوردگی ساده میتواند به آسانی و با مرور زمان درمان شود. در عین حال ممکن است این حالت در بعضی افراد شدت یابد و مشکلات قابل توجهی را برای آنها به وجود آورد و به آنها اجازه ندهد تا به زندگی عادی خود ادامه دهد. نشانههای این اختلال چیست؟
همانند بسیاری از اختلالات روحی و روانی، افسردگی نیز دارای نشانههای فراوانی است که با شناسایی آنها میتواند شرایط لازم برای درمان افسردگی را تسهیل کرد. این نشانهها که در اصل بسیار ناخوشایند هستند شامل موارد زیر میشوند:
ـ خلق و خوهای مختلف که در طول روز بروز میکند. این شرایط معمولا در هنگام صبح به بدترین حالت خود میرسد و با گذر زمان در طول روز بهتر میشود.
ـ اختلالات خواب، که در زمان بیدار شدنهای زودهنگام از خواب ایجاد میشود و فرد نمیتواند دوباره به خواب برود. این امر معمولا به دنبال افکار منفی که در ذهن افراد نقش بسته بروز میکند.
ـ کندی در تفکر، صحبت کردن و حرکت
ـ احساس اضطراب و تشویش
ـ گریه کردنها بیمورد
ـ نداشتن انرژی کافی برای انجام فعالیتهای روزانه و احساس خستگی شدید
ـ ناتوانی در لذت بردن از اتفاقات مختلف
ـ ناتوانی در تمرکز
ـ بروز مشکل در تصمیم گیری
ـ بروز احساس فراموشی در فرد و به خاطر نیاوردن موارد مختلف
ـ بروز افکار منفی در مورد آینده
ـ احساس تقصیر کردن
ـ ندید گرفتن هویت شخصی و ...
این نشانهها میتوانند تصویر روشنی از بروز افسردگی در بین افراد را برای ما نمایان کنند. به هر حال، این امر خیلی مهم است که همواره به خاطر داشته باشیم این نشانهها به طور کامل در هر فردی ظاهر نمیشوند و ممکن است در حالتی متفاوت بروز کنند. توجه داشته باشید که بین افسردگیهای معمولی با افسردگیهای حاد که در آن فرد مجبور است به پزشک معالج مراجعه کند تفاوتهای زیادی وجود دارد و پس از گذشت مدت زمان طولانی فرد به این افسردگیها مبتلاء میشوند. همچنین باید توجه داشت که افسردگی هر اندازه که حاد باشد قابل درمان است و اگر شما توصیههای موجود را رعایت کنید هرگز به عواقب آن مبتلاء نخواهید شد.
طبق آمارهای رسمی اعلام شده، ۷ تا ۱۲ درصد مردان در سراسر دنیا از افسردگیهای قابل تشخیص رنج میبرند و این در حالی است که رقم یاد شده برای خانمها به ۲۰ تا ۲۵ درصد میرسد. تاکنون فرضیههای فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است. این طور که گفته میشود، افسردگیهای پس از زایمان مهمترین نوع این اختلال است که در زنان بروز میکند. عوامل دیگر شامل تحقیر شخصیت زنان در جامعه و یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان میشود که میتواند افسردگیهای شدید را در آنها به دنبال داشته باشد. به هر حال گفته میشود، چون زنان معمولا احساساتیتر هستند و نسبت به مردان صادقانه تر با مشکلات مختلف مواجه میشوند آسان تر میشود بیماری افسردگی را در آنها درمان کرد.
توجه به خلق و خو و تفکرات:
برای آنکه یک فرد از بروز افسردگی در خود جلوگیری کند این نکته بسیار قابل ملاحظهای است که باید به آن توجه داشته باشد. این امر میتواند به شما کمک کند تا بخشهای گوناگون تاثیرگذار در افسردگیهای خود را قبل از آنکه خیلی دیر شود و نتوان برای درمان آن کاری کرد شناسایی کنید. با استفاده از تکنیکها و روشهای گوناگونی که برای توجه به افکار، رفتار و خلق و خو در افراد وجود دارد شما به آسانی میتوانید افکار منفی که منجر به افسردگی در شما میشود را شناسایی کنید و آنها را به دست فراموشی بسپارید. سوال کردن از اطرافیان در مورد رفتارهای شخصی هرگز پیش از بروز یک رفتار شما نمیتوانید نشانههای افسردگی را در آن شناسایی کنید، اما در عین حال آنهایی که رابطه نزدیک و صمیمی با شما دارند در بیشتر مواقع میتوانند نشانههای اولیه افسردگی را در شما دریافت کنند. گفتگو با آنها در مورد این مشکل یکی از ارزشمندترین کارهایی محسوب میشود که شما میتوانید انجام دهید. صحبتهای سادهای که بین شما و اقوام یا اطرافیانتان رد و بدل میشود میتواند به شما نشان دهد که به چه میزان نشانههایی از افسردگی در یکی از رفتارهای به خصوص شما وجود داشته است.
باید توجه داشته باشید که انجام فعالیتهای از پیش تعیین شده برای شناسایی افسردگی از اهمیت بالایی برخوردار است. در برخی مواقع ممکن است شما هیچ گونه نقص یا مشکلی را در خود شاهد نباشید، اما اطرافیان نشانه هایی در شما میبینند که خود از عوامل اصلی در بروز افسردگی به شمار میرود.
به گفته بسیاری از پزشکان متخصص، برای فردی که به افسردگی مبتلا شده است هیچ چیز بهتر از صحبت کردن با فردی که پیش از این ابتلا به این اختلال را تجربه کرده مفید نخواهد بود. داشتن گوشی شنوا بزرگترین کمکی است که شما می توانید از مزایای آن بهره مند شوید. این افراد که روزگاری افسرده بودهاند و هم اکنون درمان شده اند ممکن است در نزدیکی شما و در اقوامتان وجود داشته باشند.اگر به دنبال ابتلا به افسردگی شما خلق و خوی بدی پیدا کرده اید و اصلا تمایل نداشته باشید با واقعیتهای زندگی، خانواده، کار و ... برای مدت زمان طولانی مواجه شوید. در این میان ممکن است شما در حین اینکه از برخی روش های درمانی استفاده میکنید به فکر خودکوشی نیز افتاده باشید. اما برای آنکه خطر این بیماری از میزان کنونی فراتر نرود همواره به خاطر داشته باشید که مراجعه به یک پزشک متخصص، تحت درمان قرار گرفتن و مراجعه مستمر به کلینیکهای تخصصی میتوانید به آسانی کمک کند تا این افکار مخرب از ذهنتان دور شود. در حال حاضر بسیاری از روشهای علمی مختلف وجود دارد که میتواند بدون هرگونه عوارضی افسردگیهای مختلف را در شما از بین ببرد.
پایگاه اطلاع رسانی استان گلستان
-
اگرچه خوش اقبال بودهام که همسرم در راه رشد درونم که در سالهای اخیر در پیش گرفتهام پشتیبانی کامل از خود نشان داده است، شیوههائی که او برای احساس وصل به روح و جان در پیش گرفته کاملاً متفاوت از شیوههای من بوده است. خوشبختانه ما توانستهایم دارای رابطهئی باشیم که هر یک تمایلات خود را دنبال کند، به انتخابهای دیگری حرمت نهد، و آنچه را که میآموزد با دیگری سهیم شود.
اما هر اندازه نیز که با راههای متفاوت خود احساس آسودگی کنیم، بخشی از وجودم آرزومند است که هر دو در یک مسیر حرکت کنیم. و مسلماً راه خودم.
اخیراً دوره سکوت خود را با هم در نقطهئی از کوهستان که مورد علاقه هردوی ماست گذراندیم. او به آئین و رسوم خود سرگرم بود و من هم به انجام مناسک خودم. پس از چند روز مراقبه و سکوت، دیدیم در کنار یکدیگر نشستهایم. خودم سرگرم مطالعه درباره &#۷۸۲;مراقبه ذن&#۷۸۲; بودم، او نیز سرگرم مطالعه زندگینامه ناپلئون.
سرانجام تصمیم گرفتم این سئوال را که از آغاز دروننگری در ذهنم بود از او بپرسم.
رو به او کردم و پرسیدم: &#۷۸۲;فکر میکنی به دلیل همه این جستجوها، من از نظر تکاملی پیشرفتهترم یا تو که اصلاً دنبال اینجور چیزها نیستی؟&#۷۸۲;
لحظهئی به فکر فرو رفت و گفت: &#۷۸۲;شاید هر دوی ما تکامل یافتهایم، ولی آن را بهشیوههای متفاوت بیان و عیان میکنیم.&#۷۸۲;
چارهئی نبود جز این که بهحکمت نهفته در این پاسخ اذعان کنم. و این مجال برایم پیش آمد تا ببینم که در سطحی ظریف درباره صحت و سقم تمرینات درونم دچار ابهام شده بودم.
وقتی بیشتر دربارهاش گفتگو کردیم، این واقعیت نیز توجهم را جلب کرد که تکامل یافته بودن ربطی به این حرفها ندارد. هر دوی ما صرفاً به کار خویش سرگرم بودیم. و چه آسان میتوان به تله این تصور افتاد که جستجوی رشد درون بهنحوی برتر از فعالیتهای روزمره دنیاست. حال آنکه جستجوی درون فقط جستجوی درون است، نه چیزی بیشتر. و هیچگونه برتری نسبت به سایر چیزها ندارد. کشفیات بیرونی نیز به اندازه کشفیات درونی، ضروری و ارزشمندند. مسائل درونی از دیدگاه کسانی که به آن سرگرمند مهمتر بهنظر میرسد. زیرا بسیاری از ما در سالهای اخیر چنانوقت خود را در بازار کار صرف کردهایم که فرصتی برای پرورش روح و جانمان نداشتهایم. وقتی زندگیمان به توازن و تعادل برسد، دیگر میان برون و درون تمایز قائل نمیشویم.
این نکته برای خودم درسی ارزشمند است که همواره باید آن را بهخاطر آورم. بههمین دلیل آنرا در اینجا بیان کردم. شاید در نقطهئی از راه لازم باشد که شما نیز آن را بهخاطر آورید.
-
من کارم را دوست ندارم! من محیط کارم را دوست ندارم! من از طولانی بودن ساعات کارم خسته شدهام! من در کارم موفق نیستم! ای کاش شغل دیگری داشتم؛ همهٔ وقت من در راه هدر میرود. کارم خیلی یکنواخت است. من اصلاً کار کردن را دوست ندارم! و...
من افراد زیادی را سراغ دارم که به یکی از این دلایل کارشان را بوسیده و کنار گذاشتهاند و افراد خیلی زیادتری را هم سراغ دارم که به یکی از همین دلایل، محیط کار را به چشم یک بازداشتگاه یا شکنجهگاه نگاه میکنند و به خاطر نیاز مالی، یا ترس، همچنان به کار ادامه میدهند اما نه انگیزه دارند، نه علاقه. در نتیجه سالها بدون خلاقیت و بدون لذت و آرامش به کار خود میچسند، نه آن را رها میکنند و نه خود رها میشوند! بههمین دلیل میخواهم به همهٔ کسانیکه شاغلاند و البته بهنوعی از کار خود ناراضی هستند، یک پیشنهاد ساده بدهم. پیشنهاد این است: از خودتان بپرسید بزرگترین نارضایتی شما از شغلتان چیست؟ وقتی آن را پیدا کردید چند دقیقه فکر کنید ببینید آیا میتوانید نارضایتی خود را به یک مسئله تبدیل کنید و بعد برای حل آن راهحلی پیدا کنید؟ تجربه نشان میدهد تقریباً همهٔ کسانیکه کمی جدیتر با این پیشنهاد ساده روبهرو میشوند، به سرعت میتوانند بهجای گله و شکایت، مسئلهای طرح کنند و بعد خودشان به راهحلهای ساده و جالبی برسند. راهحلهائی که گاه پیشرفتهای شغلی غیرمنتظرهای برایشان بهوجود آورده یا حداقل آرامش آنها را در محیط کار، بیشتر میکند. به چند نمونه توجه کنید:
● نارضایتی یا شکایت اول
محیط کارم خیلی کسلکننده است. راهروهای طولانی و سرد، اتاقهای خشک و رسمی، میز و صندلیهای قدیمی و بدرنگ، دیوارهای ترک خورده و... . حدود ۸ ساعت در این محیط کسالتآور کار میکنم. اگر چه کارم را دوست دارم اما این محیط واقعاً مرا آزار میدهد.
آیا میتوانی این نارضایتی و شکایت کردن را به مسئله تبدیل کنی؟ چگونه میتوان یک محیط کسالتبار و سرد کاری را تبدیل به یک محیط دلنشین و گرم کاری کرد؟ و راهحل؟
با خریدن چند گلدان کوچک، یک گیاه پیچک که ترک دیوار را بپوشاند، چند قاب ظریف با عکسهای گل و منظره، یک قوطی رنگ برای رنگ زدن میز و صندلیها، یک قالیچهٔ کوچک برای کف اتاق و تعدادی لوازمالتحریز خانگی، مثل جامدادی رنگی و... اتاق کار تغییر عجیبی کرد. جالبتر این بود که همکاران دیگر با دیدن این اتاق و فضای آن تصمیم گرفتند مشابه همین تغییرات را به سلیقه خود در اتاقهای دیگر پیاده کنند و نتیجه این شد که کل اداره، رنگ دیگری گرفت.
● شکایت دوم
محیط کارم هیچ امکاناتی برای اوقات فراغت یا ورزش در اختیار ما قرار نمیدهد، مدیران به فکر رفاه ما نیستند و همهاش دم از کمبود بودجه میزنند. آیا میتوانی این شکایت را به مسئله تبدیل کنی؟ بله، چگونه میتوانم موافقت مدیرم را برای در اختیار گذاشتن امکانات تفریحی ـ ورزشی جلب کنم؟
و راهحل: راستش خوب که فکر کردم دیدم هرگز چنین درخواستی را با مدیرم مطرح نکردهام و همیشه فرض را بر این گذاشتهام که خودش باید همهٔ نیازهای ما را بداند. بنابراین بهعنوان اولین قدم نامهای نوشتم و مؤدبانه درخواست خود را بهصورت پیشنهاد، با دلایل کافی مطرح کردم. دو سه روز بعد مدیرم مرا فرا خواند و گفت با پیشنهادم موافق است و خیلی متأسف شده که چرا خودش به این موضوع توجه نداشته است. او با مرجع بالاتر خود صحبت کرد و توانست یک زمین فوتبال که متعلق به شعبهٔ دیگری از سازمان بود را برای دو روز در هفته در اختیار بگیرد، اما کماکان بهدلیل کمبود بودجه نمیتوانست کار دیگری انجام دهد. در اینجا من مسئله را به شکل جدیدی برای خود طرح کردم؛ آیا راهی وجود دارد که بودجه یا تنخواهی برای اینکار فراهم شود؟ و راهحل؟ راستش راهحلی پیدا نکردم اما با یک پیشنهاد جدید به مدیرم مراجعه کردم: آیا میتوانم از فکر همکاران کمک بگیرم تا راهی برای تأمین هزینه تفریحات پیدا شود؟ مدیرم موافقت کرد، منتها سرپرستی کار را بهخودم واگذار کرد. قبول کردم و یک طوفان ذهنی دستهجمعی در اداره راه انداختم تا از مجموع راهحلهائی که همکاران ارائه میدهند، به یک راهحل بهتر برسیم. بالاخره راهحل پیدا شد. یکی از همکاران پیشنهاد کرد از پارکینگ بزرگ محل کارمان که از قضا در وسط یک مرکز تجاری بازاری بدون پارکینگ واقع شده، بهعنوان پارکینگ عمومی استفاده کرده و ورودی بگیریم. هماهنگیهای لازم با مراجع بالاتر توسط مدیرمان انجام شد و از وجوه دریافت شده برنامههای تفریحی و حتی مسافرتی خانوادگی، استفاده از استخر، نمایش فیلم و... به راه افتاد. خودم هم باورم نمیشد که میخواهم پیشنهاد کنم که خودتن سایر شکایتهائی را که در حوزهٔ تحصیل، خانواده و سایر مسائل و مشکلات دارید، با همین روش بهصورت مسئله در آورد و راهحل برایشان پیدا کنید. پس پشت موانع نمانید و باور کنید که برای هر مشکلی راهحلی دارد.
از همین حالا شروع کنید. حالا که این روش را خوب یاد گرفتید بگوئید با این شکایتها چه میتوان کرد:
۱) از دست همکارم خسته شدهام او همیشه مرا جلوی جمع تحقیر میکند.
۲) همسرم پرخاشگر است، همه کارها را میخواهد با داد و فریاد به نتیجه برساند. آبرویم را جلوی همسایهها برده است.
۳) فرزند ۱۰ سالهام درس نمیخواند. از بس گفتم برو مشقت را بنویس و درست را بخوان، زبانم مو درآورده.
۴) من این درس ریاضی لعنتی را یاد نمیگیرم، خیلی سخت است، دیگه حوصلهاش را ندارم.
ماهنامه طمطراق
-
از اول بگویم که «گفتن» این روش از «عملی کردن» آن آسانتر است.
توقعات بخشی از زندگی ما هستند که به نظر می رسد در ما کاملاً جا افتاده اند. اگر بتوانید توقعات خود را در مورد چگونگی وجود امور حتی تا اندازه ای تغییر دهید و قلب خود را بگشایید و پذیرای آنچه که «هست» باشید، در مسیر زندگی آرام تر و بسیار شادتری قرار خواهید گرفت.
حقیقت این است که توقعات عامل بسیاری از اندوه ها و استرس های ما هستند. ما انتظار داریم که اتفاقی به طریقی خاص روی دهد و یا شخصی طور خاصی عمل کند ولی چنین نمی شود، در نتیجه دچار ناراحتی، آشفتگی، ناامیدی و نارضایتی می شویم چون به نظر می رسد زندگی بر وفق مراد ما یا آن طور که انتظار داریم نیست. پس از سپری شدن زمانی طولانی به یک نتیجه ناامید کننده می رسیم: «دائما آرزو می کنیم که زندگی متفاوتی داشته باشیم». بعد به جای آن که نقش خود را در این جریان فکری در نظر داشته باشیم، زندگی و وضعیت خود را (که مملو از احساس استرس و درماندگی است) سرزنش می کنیم.
▪ مثال :
یک روز، همسرم مرا در این مطلب روان شناختی غافلگیر کرد. من اصولاً فردی باذوق هستم و یکی از نقاط ضعف من وقتی است که دیگران (بخصوص خانواده ام) برخلاف انتظارم، با ذوق و پر حرارت نباشند. در این مورد خاص، آن روز، روز گرمی بود و من هیجان داشتم تا با بچه ها به استخر برویم ولی وقتی از بچه ها سوال کردم که آیا با من به استخر می آیند، به جای این که بگویند«چه فکر بکری، پدر دیگر طاقت تحمل نداریم» جواب دادند« ای بابا، کی حال استخر رفتن داره...» این پاسخ، مرا گیج کرد و هیجانم را از بین برد و یک دفعه این سؤال از دهانم پرید: «شما چه تان شده ؟» و با این حرف کار بدتر شد. اما همسرم مداخله کرد و با لبخندی گفت، «آن صحبت تو چه بود که می گفتی به جای آنکه اصرار کنید کارها فقط به یک روش انجام شوند، و فقط یک راه حل داشته باشند، قلب خود را به روی چه شده ها باز کنید؟» این حرف برای من کافی بود!
من نمی گویم محبت ها و تمام انتظارات خود را محو کنید. حتماً پیش خواهد آمد که گاهی بر مسائل خاصی اصرار ورزید و این خوب است. اما به یاد داشته باشید کاهش انتظارات به معنای پایین آوردن استانداردهای زندگی نیست. کاملاً امکان دارد استانداردهای بالایی در زندگی داشته باشیم و این دیدگاه خود را نیز درباره توقعات حفظ کنیم. به یاد داشته باشید که هدف ما افزایش کیفیت زندگی است و این که نگذاریم مسائل کوچک بر ما غلبه کنند. اگر بتوانید اهمیت کاهش توقعات خود را متوجه شوید، برای شما تبدیل به جالب ترین موضوع می گردد. بدین ترتیب شما از زندگی خود، آن طور که هست لذت خواهید برد و با تصورات ایده آل و ترجیحات مختلف، کمتر خود را آزار خواهید داد.
بیا تو جوان
-
۱) خود را بشناسید
امروزه پیشنهاد سقراط که در قر ن پنجم قبل از میلاد که در آن متنی بر خودشناسی ارایه شد به قوت خود پا
برجاست.
اهداف احساسات و محدودیت های خویش را بشناسید و با آرامش با آنها برخورد نمایید. خواه از طریق مطالعه ,
خواه از طریق اندیشیدن و تفکر, سعی منید بعضی راه های که باعث شناخت شما از خودتان و اینکه چه
چیزهایی شما را خوشحال می کند پیدا کنید.
چنانچه به این توصیه عمل کنید , بهتر قادر به کنترل زندگی و مشکلات پیش روی خود خواهید بود.
۲) به خودتان ارزش بدهید و به خود اعتماد داشته باشید.
ممکن است سخت به نظر برسد اما سعی کیند رفتارتان گویای این باشد که از خودتان مواظبت می کنید.
حتی اگر همیشه احساس عدم اطمینان می کنید , برخورد و رفتار مثبت را به دنیای اطراف هدیه دهید.
برخورد مردم با شما متاثر از رفتار و پوشش شماست.
بنابراین خود ارزشی و خود اعتمادی را به نمایش بگذارید تا احترام را برای شما به ارمغان آورد.
۳) بیش از حد توانتان کار نکنید
همه ما با سخت کوشی , خواهان تامین امنیت و رفاه خانواده مان هستیم. اما مهم این است که تعدل را در
زندگی حفظ کنیم.
معمولا آن چه از نظر مالی دنبال می کنیم با آن چه که تحقق می یابد یکسان نیست.
اگر برای شما تامین معاش مهمتر از صرف وقت با عزیزان یا لذت بردن از زندگی است, بهتر است در تعیین اولویت
ها بازنگری است, بهتر است در تعیین اولویت ها بازنگری کنید. سعی کنید برقراری تعادل را از کسی که بین
زندگی شغلی و خانوادگی اش این توازن را ایجاد کرده بیاموزید یا اینکه با خانواده یا دوستانتان راج به تاثیرات
شغلی تان بر روی آن ها صحبت کنید.
۴) از افراد منفی دوری کنید
از ارتباط مسموم که در شما احساس ناراحتی , عصبانیت یا نا امنی می کند اجتناب کنید. ممکن است سخت به
نظر آید اما ارتباط خویش را باکسانی مه برای شما افسردگی به ارکغان می آورند به حداقل برسانید, کسانی که
اکثرا محبتهای دریافتیرا بدون پاسخ می گذارند و یا کسانی که دائما از شما انتقاد می کنند.
صداقت سخنان چنین افرادی را مورد ارزیابی قرار دهید تا ببینید که میزان حقایق موجود در سخنانشان تا چه حد بر
اساس ارتباطی مثبت و خوش بینانه است. اگر کسانی شما را تحت فشار روانی قرار می دهند صریحا از آنها
بخواهید شما را رها نمایند.
۵) مثبت فکر کنید
سعی کنید از حداکثر توانایی هایتان استفاده کنید و به قدرت خویش اتکا کنید.
علایق شخصی تان را با مطالعه و گذراندن کلاسها توسعه دهید.
علایق جدید را امتحان کنید و شکست هایتان را به کار گیرید.
همه ما بخشی از اوقاتمان را از دست داده ایم اما افراد موفق از شکست هایشان درس آموخته اند و مغلوب
شکست شان نشده اند. اگر شما توانایی هایتان را به خوبی توسعه دهید و نقش مثبتی داشته باشید واقعا
قادر به تغییر موقعیت های منفی به موقعیت های مثبت خواهید بود.
۶) ورزش ورزش ورزش
یک رژیم غذایی مناسب و قدری فعالیت بدنی روزانه , اعم از اینکه پیاده روی آرام باشد یا کار بیرون, فشار و
اضطراب را تخفیف می دهد و روحیه را شاداب نگه می دارد.
ورزش و تمرینات بدنی, افراد را از احساس برتری طلبی رهایی و توانایی های سرکوب شده ذهن را ترقی می
دهد. همین امر منجر به جلوگیری از افسردگی می شود.
برای اشخاص متفاوت ورزشهای مناسب آنها وجود دارد. تمرینات کششی و یوگا برای تخفیف فشار بسیار
مناسبند. بعضی تمرینات نی تواند به رفع عصبانیت کمک کنند. البته ورزش بیرون از منزل فواید مضاعفی دارد, نور
آفتاب در بهبود روحیه و تخفیف افسردگی کمک موثری محسوب می شود.
۷ ) بخشی از اوقاتتان را تنها بگذارید.
لذت از جمع دوستان و تنهایی دو بخش از زندگی اند که برای تقویت روحیه بسیار مهم اند. برای معنا بخشیدن و
ایجاد شور در زندگی به دیگران کاملا مشروط به وجود دیگران باشد. علاوه بر گذراندن ۲۰ دقیقه در حمام , گوش
دادن به موسیقی یا خروج از منزل به قصد لذت بردن از طبیعت , زمانی برای لذت بردن از تنهایی خویش صرف
کنید. چنانچه این امر را سخت یافتید ممکن است با توسل به اجتماع از مشارکت در موضوعات مهم دوری کنید.
۸) به دیگران کمک کنید و اجازه دهید دیگران به شما کمک کنند.
وقتی مشکلاتتان طاقت فرسا به نظر می رسد نشان دهید که کمک دیگران می تواند اضطراب و دلواپسی شما
را بر طرف کند, بنابر این مشکلاتتان را کاملا در منظر دیگران قرار دهید. کمک بلا عوض در مسائل اجتماعی یا
کمک به دوستان نیز می تواند به سود شما تمام شود.
اگر در مقابل کمکی کخ دریافت کرده اید به همان میزان به دیگران مساعدت نمایید دامنه مناسبی از دوستان و
اقوامی را بسط داده اید که شریک اوقات خوش شمایند و مدد کاران زمان تنگی و سختی تان.
۹) ارتباط و مراودات
با روشی روشن و در عین حال همراه با آرامش و متانت , احساساتتان را به خانواده , دوستان و مدرسه تان بیان
کنید و با دقت کامل به جواب آن ها گوش فرا دهید. هرگز خود را تحت فشاری که ناشی از عدم بیان احساساتتان
است قرار ندهید. چرا که این فشار , انفجار ناگهانی در پی خواهد داشت و دیگران بدون کوشش و تلاشی شما
را خواهند شناخت.
عصبانیتی را که باعث پریشانی و دانستن نقاط ضعف شما می شود کنترل کنید. هرگز اجازه ندهید دیگران ذهن
شما را بخوانند.
۱۰) موقع احتیاج , کمک بطلبید
افرادی را پیدا کنید که هنگام مشکلات بتوانند با آنها مشورت کنید .چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده
, مشکلاتتتان همچنان طاقت فرسا جلوه می نماید و احساس عدم آرامش می کنید , با مشاورینی صحبت کنید
که خواهان کمک و یاری به شمایند. اگر احساس عدم امنیت , نگرانی یا ناراحتی و پریشانی می کنید فورا از یک
مشاور متخصص کمک بطلبید.
http://p۳۰web.wordpress.com/
-
ازخواستن چیزهای بزرگ هرگز باك نداشته باشید . زیرا اگر ایده آل تو بزرگ باشد ، قوایی كه هرگز فكر نمی كردید در شما وجود دارد ظهور نخواهند كرد .تنها با آرزو كردن نمی توان چیزی را به دست آورد ، به اصطلاح تنها با حلوا ، حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود باید برای نیل به آرزو ، با یك انرژی پایان ناپذیر ، و یك ارادهٔ پاسخ و یك خواهش عمیق به تلاش پرداخت .
اگر جان طلبی فدای جانت
سهل است جواب امتحانت
● رمز موفقیت
مطلب شگفت انگیز درباره زندگی این است كه زندگی بالقوه زیباست . زندگی یعنی آغاز به كار كردن ، به وجود آوردن عشق ، تكامل ، سعادت ، و لذت و خوشی و به هر حال ، موقعیت های گوناگون سال های اولیه زندگی ، شما را با شیوه های آگاهی شرطی می سازد كه می تواند شما را خوشبخت و بدبخت سازد .
نصیحتی كنمت بشنو و بهانه مگیر
هرآنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
هر زمان شروع به انجام چیزی كردی ، از خود بپرس كه : « دو هفته دیگر نتیجه این كار چه تاثیری روی زندگی من خواهد گذاشت ؟ همینطور دو ماه دیگر و یا یك سال دیگر ؟ » ما اغلب به صورت مقطعی و برای الان كار می كنیم و هرگز نتایج نهایی كارمان را در نظر نمی گیریم . اما چه بسا كه همان چیزی كه الان درست به نظر می رسد برای آینده كاملاً غلط و خطا باشد .
پنج روزی كه در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی كه زمان این همه نیست .
فرزاد اشرفی
-
دانستن نکات زیر درباره استفاده بهینه از رنگها خالی از فایده نخواهد بود..
برای لاغر شدن ، از بشقاب و رومیزی آبی رنگ استفاده کنید. رنگ آبی اشتها را کم میکند .
اگر مضطرب هستید و فشار عصبی طاقت شما را بریده است، از رنگ سبز استفاده کنید. رنگ سبز آرامبخش است و فشار خون را کاهش میدهد .
اگر بیحال و حوصله هستید، رنگ نارنجی را انتخاب کنید، هنگام استحمام صبحگاهی از حوله و ابزار نارنجی استفاده کنید، رنگ نارنجی. بیحالی شما را از بین میبرد.
اگر از کم خونی رنج میبرید، میوههای قرمز رنگ مانند گیلاس ، توت فرنگی و گوشت قرمز مصرف کنید.
افراد افسرده لباس زرد رنگ بپوشند. غذاهای زرد بخورند و رنگ زرد را اطراف خود بجویند. رنگ زرد سطح انرژی را بالا برده و مانع افسردگی میشود .
اگر کم خواب هستید وسایل اتاق خواب را به رنگ بنفش درآورید یا از چراغ خواب به رنگ بنفش استفاده کنید. رنگ بنفش آرامش دهنده و خوابآور است .
اگر مشکلی پیش روی شماست، از رنگ نیلی استفاده کنید، رنگ نیلی کمک میکند تا بهتر بیندیشید
-
چگونه با گذشته و اشتباهاتتان کنار بیایید و از آنها بگذرید
برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید و در این مقاله توصیه هایی برای روبه رو شدن با شکست هایتان، خداحافظی کردن و گذشتن از آنها معرفی کنیم.
برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید و در این مقاله توصیه هایی برای روبه رو شدن با شکست هایتان، خداحافظی کردن و گذشتن از آنها معرفی کنیم.
فراموش کردن گذشته تان، چه ترک یک رابطه اعتیاد آور باشد یا غم از دست دادن یکی از عزیزان، یکی از سخت ترین کارهاست. با اینکه ممکن است بدانید که این رابطه چقدر برایتان دردناک است و برای سلامتی خودتان هم که شده باید آن را کنار بگذارید، اما هنوز برای گفتن خداحافظ مشکل دارید.
آسان نیست اما راه های عملی برای فراموش کردن گذشته تان وجود دارد. قبل از اینکه بخواهید از رابطه خود خداحافظی کنید، لازم است که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید.
6 قدم برای فراموش کردن گذشته
1. درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید، نقاشی بکشید، و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به خاطراتتان احترام بگذارید.
2. با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناکتان، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر احساس آرامش می کنید.
3. درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به عقب برگردید.
4. احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید. اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر یا گناهتان را گردن بگیرید.
5. معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید.
6. برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید.
فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود.
فراموش کردن گذشته یعنی چه؟
فراموش کردن گذشته یعنی قبول کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمی آید. درمواجهه با شکستتان شما هرچه از دستتان برمی آمده کرده اید. باید بدانید که تا جاییکه می توانسته اید خوب، مهربان و موثر بوده اید. اگر قرار بود به عقب برگردید مطمئناً نمی توانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش کنید.
فراموش کردن گذشته یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن دوباره به آنچه که می توانستید یا باید انجام می دانید هیچ اثری ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خورده اید سعی کنید خودتان را ببخشید.
فراموش کردن گذشته یعنی افکارتان را بشناسید. اگر می بینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به اشتباهات گذشته تان فکر کنید.
فراموش کردن گذشته یعنی به ذات زمان اعتماد کنید. زمان می گذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخم هایتان به مرور التیام می یابند و فقط جای آن بر جا می ماند.
فراموش کردن گذشته یعنی ارتباطات جدید ایجاد کنید. لازم نیست که حتماً یک گروه دوست تازه پیدا کنید. می توانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از همسایه ها را برای شام به خانه تان دعوت کنید. اگر درمورد شکست هایتان با کسی حرف بزنید راحت تر می توانید با آنها کنار بیایید.
فراموش کردن گذشته یعنی در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که دردها و ناراحتی هایتان را با دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگیدیگران هم علاقه نشان دهید.
فراموش کردن گذشته یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید. شروع به تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن گذشته باید به دنبال جهت های تازه باشید.
فراموش کردن گذشته یعنی زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید. فرصت های بیشمار تازه ای وجود دارد که به شما کمک می کند با گذشته تان خداحافظی کنید. از منطقه امنتان بیرون بیایید. وقتتان را با کسانی بگذرانید که شادتان می کنند و از بودن با آنها لذت می برید.
وقت می خواهید یک رابطه را فراموش کنید باید به طور جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است که باز با آن فرد وقت بگذرانید یا باید همه چیز را به طور کل فراموش کنید. شاید هنوز عاشق او باشید یا از شما سوءاستفاده کرده باشد و در افکار و احساساتتان سردرگم شده باشید. ایجاد یک وقفه عاقلانه ترین راه ممکن است. از این طریق می توانید راحت تر فراموش کنید.
منبع : سلامت سیمرغ
-
اغلب نسل بشر فکر می کند که خود را می شناسد, و اغلب انسان ها فکر می کنند که دیگران را هم می شناسند!
اگر شما فکر کنید که خودتان را می شناسید و این حقیقت نداشته باشد, به معنی این است که شما دچار بیماری وهم ذهنی شده اید, و طبیعت و اثر و خوی این بیماری تضاد می باشد. تولید حق و باطل می کند. خوب و بد می آفریند. خوب را الگو و باورهای خود بر می گزیند و هر کس به آن باور و خوب! اعتماد و اعتقاد نداشته باشد, او را اجنبی و غریب و بیگانه می بیند. هرکس با مال و حریم باورهای خوب آن! همسازی و همسوئی و همفکری نداشته باشد, او را دشمن خود فرض می کند. و همانا که طبیعت ذهن در برابر حقیقت, تنها حدس و گمان و تصور باطلی بیش نیست.
و اگر شما فکر مزاحم داشته باشید, درون شما مبتلا و گرفتار آشفتگی و بی تابی و بی آرامی خواهد شد, و ادامه این اضطراب و استرس, پژمردگی و اندوهگینی و افسردگی خواهد بود و همین امر باعث بیماری های جسمانی می گردد و اینگونه به جسم انسان تجاوز می شود. و بیماری های جسمانی هم برانگیزاننده بیماری های روانی می باشد. و این چرخه زدن- سالم و در سرشت و مزاج و فطرت انسان نمی باشد.
بنابر این و از این رو, خودشناسی داروی تمامی ناتندرستی های کلاسیک و مدرن می باشد. خودشناسی سبب هشیاری و خردمندی و به جا آمدن عقل می گردد و بلاها و رنج و اندوه ها محو می شوند.
یگانگی هویت من است.
متکی به خداوند و خودم هستم.هیچ چیزی نمی تواند به من هویت ببخشد.نه محل زندگی من-نه شغل من-
نه اتومبیل من-نه خانه و دانش من.دانستن آنها برای تغذیه نفس است و در نتیجه دانستن آنها ملاقات را با من اصلی دور می کند.حتی این واژه ها هم من نیستم.این واژه ها یک اشاره ی کوچک به سمت ملاقات با خود اصلی من و تو هستند.یک وسیله برای شناخت و آگاهی.
هیچ نوشته ای و هیچ چیزی متعلق به من نیست و همه چیز متعلق به من است و من نی لبکی هستم که سعی در خالی نگه داشتن آن را دارم تا هرم نفس های معرفت و حقیقت به آن بدمد.
اگر بخواهید من را بشناسید از من دور خواهید شد.من دعوت می کنم بیایید دست در دست هم خودمان را بشناسیم و نه این منی که در بازار معمول است.منی که در بازار متداول است برای فریب دیگران است.
-
برای رسیدن به خود شناسی
باید به پاسخ این سئوال رسید
من کیستم؟
من عبدالمجید اکبرزاده هستم
نام پدرم مصطفی و نام مادرم مریم
و جدم فلان و جده ام بهمان
دیگر چیستم ؟
-
12 راه برای کسانی که تشنه خوشبختی هستند!
اول:
گرچه بعضی وقتها به پرخاشگری روی میآوری، اما دوستان میدانند که در اخلاص و صداقت شما تردیدی وجود ندارد به یاد داشته باشید که بیتفاوتی و بیتوجهی، نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه مسائل را پیچیدهتر و دشوارتر خواهد کرد. باید بیاموزی که به جای از این شاخه به آن شاخه پریدن، ثبات و استمرار را تجربه کرده و به خداوند توکل داشته باشید.
دوم:
فضای خانوادگی خود را با هیچ کجای دنیا مقایسه نکنید که از این مقایسه کردن چیزی جز سردی نصیبتان نخواهد شد و دلزدگی شما را احاطه میکند. سرمایه خود را به کار اندازید. از دفن سرمایه هم چیزی عایدتان نخواهد شد، سرمایه خود را به حرکت وادارید تا سود مضاعفی نصیبتان شود و از خشم و عصبانیت بپرهیزید .
همیشه نعمتهایتان را بشمارید نه محرومیتهایتان را.
سوم:
بیتفاوتی و بیتوجهی، نه تنها مشکلی را حل نمیکند. بلکه شاید پیچیدهتر و دشوارتر کند. به برنامهای که خودتان تنظیم کردهاید، وفادار باشید جاده، سعادت پر از دامهای ریز و درشت است جز قناعت عشق و دوستی هیچ راهی پایان ندارد. فصلها میآیند و میروند، قدر عمرتان را بدانید از نعمتهای خداوند لذت ببرید تا همه ایام زندگیتان بهار باشد. همان باشید که هستید و ناشکری نکنید فریب دنیا را نخورید که جز اهل دل کسی به دادتان نخواهد رسید.
چهارم:
همیشه برداشتن اولین قدم در هر راهی سخت و دشوار است، اما اگر جرات و جسارت به خرج دهید، قدمهای بعدی آسانتر برداشته شود زندگی بدون حزن هیچگاه نبوده و نیست و کسی که در فکر جایی بدون دردسر باشد باید در خلاء زندگی کند .همیشه امیدواری خود را به زندگی حفظ کنید، یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند، امیدواری است که به بندهاش میدهد.
پنجم:
کسی که به امید شانس زنده است سالهاست که مرده و کسی که باد میکارد، توفان درو میکند. زندگی هیچگاه خالی از دغدغه نیست، با صبر و حوصله این مشکلات را بر طرف کنید. اگر ذهنتان به آینده دور میرود و در رویاهایتان به تمامی آرزوها رسیدهاید، سعی کنید در زمان حال زندگی کنید و از آن لذت ببرید.
ششم:
در سر چند راهی ماندهاید و نمیدانید که کدام راه را انتخاب کنید. انتخاب در زندگی سختترین کارهاست، به خصوص انتخابی که شما به وسیله آن سرنوشت خود را رقم خواهید زد هوش و استعداد سرشار شما، صلاحیت و توان کارهای معوقه را به شما خواهد داد. همیشه برداشتن اولین قدم سخت است و قدمهای بعدی آسانتر میشود.
هفتم:
همه راههای موفقیت به تو نشان داده شده است، اما هنوز این پا و آن پا میکنید تردید و دو دلی جایز نیست با شجاعت از این حالت به در آیید. آنچه شما را با کار و کوشش آشتی میدهد، یک صبر جانانه است. ذهنتان را به آینده دور مشغول نکنید. از چنگال برخی تفکرات رومانتیک بیرون بیایید چون شما را از واقعیت دور میسازد. سعی کنید همیشه واقعبین و هوشیار باشید.
اشتباهات را اینقدر بزرگ نکنید بلکه باید از آن عبرت بگیرید.
هشتم:
در کاری ناامید و ناکام میمانی، اما این شکست، دورانی گذرا خواهد داشت و به زودی خبرهای خوشحال کننده جای آنها را میگیرد. سعی کنیم در دوستیهای خود دلی را نرنجانیم که دل شکستن دوست بسیار ناگوار است. کاملاً هوشیار باشید در هیچ کاری ناامید نباشید که ناامیدی از درگاه خداوند یاس از مهر و مهربانی اوست.
نهم:
در برخورد با دیگران و دوستان مراقب کلام و سخن خود باشید تا با کلمهای کسی را نرنجانده و دوستیها را از دست ندهید هر چه دارید و هر چه هستید قانع باشید، از عجله و شتابزدگی دوری کنید. از صحبت بزرگترها دلگیر نشوید.
دهم :
به نظر میآید متوجه وفاداری و گذشت برخی از دوستان واقعی خود شدهاید و بالاخره همه چیز را در خود خواهید یافت. راهی را که به سوی اهداف خودتان گشودهاید گرچه طولانی نیست، اما راهی اطمینان بخش است.
رفتار هوشمندانه و توام با احترام و وقار شما باعث میشود عدهای که خیال ضربه زدن به شما را داشتهاند، این هدف خود را که آزار رساندن به شماست، رها کنند. اشتباهات را اینقدر بزرگ نکنید بلکه باید از آن عبرت بگیرید.
دوازدهم:
از خوشبختی دیگران خوشحال شوید. با نفرت و حسد نسبت به دارایی دیگران نگاه نکنید، مراقب اندیشههای خود باشید. از این نعمت که میتوانید هر روز صبح بیدار شوید و روز تازه دیگری را تجربه کنید به وجد آیید و از اینکه سالم و سرحال هستید، شاد باشید. لازم نیست پول مسئله جدی زندگی شما باشد از دور به آن نگاه کنید.
-
ببخشیم؛ آرامش درون با بخشیدن دیگران
همۀ ما کم و زیاد از افراد مختلف و به بهانه های گوناگون، صدمه های روحی دیده ایم؛ اعتمادها از بین رفته و قلبهایی شکسته شده است. این صدمات برای مدت کوتاه بسیار معمولی هستند اما همین دردها گاهی اوقات ماندنی شده و ما با یادآوری و آن صدمات این دردها را دوباره زنده کرده و با آنها دست و پنجه نرم میکنیم.
این مسئله نه تنها باعث ناراحتی ما شده بلکه میتواند روابط ما را بیش از پیش خدشه دار کند و باعث برآشفتگی و بی میلی در رویارویی با مردم شود. ما گاهی در دایرۀ خشم و عصبانیت گرفتار میشویم و زیباییهای زندگی را از یاد میبریم. ما باید بخشیدن را بیاموزیم و آنرا در زندگی خود جاری سازیم. بعضی اوقات بخشیدن یک فرد چنان می تواند فضای ذهنی ما را باز کند که هیچ عمل دیگری به آن نمیرسد. مثلا ما ۴ سال پیش از یکی از دوستان خود صدمهای روحی خوردهایم که تا امروز آنرا در ذهن خود میپرورانیم. اما باید بدانیم که با بخشیدن آن فرد علاوه بر اینکه فضای ذهنی خود را باز کرده بلکه فردی دیگر را خوشحال نمودهایم.
چرا باید دیگران را بخشید ؟
بخشش میتواند مسیر زندگی افراد را عوض کند. البته نه بخششی که به معنای فراموش کردن و پاک کردن گذشته است، بلکه بخشیدن به معنای واقعی و از اعماق قلب و ته دل. البته باید دقت کنیم که ما نباید سعی در عوض کردن رفتار فرد مقابل داشته باشیم چراکه کنترل رفتار افراد دست ما نیست اما کنترل خشم و عصبانیت خودمان در دست خودمان است. در اینجا دلایلی برای بخشیدن افراد ذکر میگردد :
۱ – نبخشیدن افراد مانند حمل کردن تودهای از بار منفی است که همین امر موجب اختلالاتی در ذهن و متعاقب آن در جسم انسان میشود. چراکه هر تصوری در درون، انعکاسی به بیرون دارد.
۲ – گذشته ای خوب و عاری از تقصیر و گناه دیگران باعث شادابی و سرحالی میشود و باعث میشود که با هر نگاه به گذشته، فقط خاطرات خوش و خوب جلوه کند و با بخشیدن خاطرات بد و منفی خودبخود پاک میشوند.
۳ – بینش افراد نسبت به ما و شخصیت ما بهتر شده و ما را به عنوان فردی با گذشت و مورد اعتماد قبول میکنند همچنین با بخشیدن، فرد مورد نظر را برای همیشه مدیون خود کردهایم. (البته اگر خطای وی به عمد بوده باشد)
۴ – شاید این شرایط برای خود ما هم پیش آید و ما نیز روزی نیازمند بخشیده شدن از جانب دیگران شویم. پس قانون کارما را به یاد آوریم و بومرنگ خود را به سمت بخشش افراد پرتاب کنیم تا با بخشیده شدن از جانب دیگران به سمتمان بازگردد.
چگونه ببخشیم ؟
بخشیدن آسان نیست اما ما میتوانیم در عرض یک روز و یا حتی در چند ثانیه یک نفر را ببخشیم. ابتدا باید با خود عهد ببندیم که میخواهیم تغییر کنیم و میخواهیم فضای ذهنی خود را باز کنیم و نیز باید بدانیم که مزمن شدن این دردها باعث آسیب جدی به روح و روان انسان میشود.
یکی از راههای ساده برای بخشیدن افراد این است که خودمان را جای فرد گنهکار بگذاریم. ببینیم چرا او دست به چنین کاری زده است و از خود بپرسیم “کدام رفتار من باعث شده تا او چنین کند؟” و همیشه همه را خوب بدانیم. بدانیم که هیچ کس از ابتدا خطاکار نبوده و هیچ کس قصد آزار و اذیت دیگری را ندارد.
راه دیگر برای بخشیدن افراد این است که بدانیم که گذشته دیگر برنمیگردد و اتفاقی که افتاده دوباره از نو طراحی نمیشود. پس چرا خود را ناراحت کرده و غدهای را در ذهن خود بوجود آوریم و با نبخشیدن افراد آن غده را روز بروز بزرگتر کنیم؟ با خود تصور کنیم که نبخشیدنها مانند سنگهایی هستند که سر راه پیشرفت ما قرار دارند. ما با بخشیدن آرامش را برای خود به ارمغان آورده و در واقع لطفی به خودمان میکنیم. (این قضیه جدی است)
همچنین ما باید دلسوز همنوع خود باشیم. هر کسی در مواقع عصبانیت و یا حتی در حالت عادی و از روی بیفکری دست به اقداماتی میزند که شاید از نظر بسیاری از افراد درست نباشد و عامل ناراحتی آنان شود. پس این مسئله را دلیل بر بی فکری فرد و یا لحظۀ عصبانیت وی در نظر بگیریم.
-
آیا به هنگام عصبانیت با ناخن هایتان بازی می کنید؟
من دیگر ناخن هایم را نمی جوم
ناخن های جویده شده چندان زیبا و جذاب نیستند! با این حال، راه حل هایی برای متوقف کردن این عادت عجیب و ناخوشایند و بازگشت دست هایی زیبا وجود دارد.
عادت ناخوشایند جویدن ناخن ها
اگر نتوانید جلوی ناخن جویدن تان را بگیرید: حداقلش این است که با ناراحتی و تحمل استرس، به آرامی ناخن های تان را، یکی پس از دیگری از بین می برید.
بدون اینکه خودتان هم بدانید، شما مبتلا به عادت جویدن ناخن (onychophage) هستید! شما بدون اینکه متوجه باشید، با دندان هایتان، ناخن های تان را تکه تکه می کنید. در موارد جدی تر این بیماری، بیمار ممکن است پوست های اطراف ناخن ها را بکند و باعث خونریزی شان شود. این ناخن ها اصلاً ظاهر زیبایی ندارند...
جویدن ناخن ها، پدیده ای رایج بین بچه ها
اغلب جویدن ناخن از دوران کودکی شروع می شود. اثاث کشی و نقل مکان، بحث های بین خواهر و برادرها، طلاق و مشکلات درسی ممکن است، به این ناراحتی در بین بچه هایی که مضطرب اند، دامن بزند.
در موارد دیگر، جویدن ناخن ممکن است، مربوط به تقلید از دیگران باشد. ممکن است شما از یک دوست یا یک بزرگتری که تحسین اش می کنید، جویدن ناخن را تقلید کنید. در اغلب موارد، این پدیده قبل از سن بلوغ، خود به خود، متوقف می شود. در برخی موارد هم، این عادت باقی می ماند. و در این بین هیچ یک از انگشت ها هم استثنا نیستند و جویده می شوند! ظاهراً همه حق جویده و گاز گرفته شدن دارند!!
روشی برای تخلیۀ استرس
همۀ ما راهی برای تخلیۀ احساسات و استرس های زندگی روزانه مان داریم.
بعضی افراد ورزش کردن را انتخاب می کنند و برخی کارهای هنری را... . برای برخی دیگر تخلیۀ عصبی از راه انگشت های شان تبدیل به راهی برای رسیدن به رهایی شده است!
عده کمی، مانند دوران کودکی برای خاطر جمع شدن، شصت می مکند! این نشانۀ یک بیماری عمیق است که شما نمی توانید ابرازش کنید و این حالت تهاجمی را به چندین شکل برمی گردانید، در واقع قادر نیستید آن را به گونه ای دیگر بیان کنید. نگران نباشید، با همۀ این ها، راه حل هایی وجود دارد که شما بفهمید برای کنترل این میل چگونه باید عمل کرد.
این راه حل ها عمل می کنند!
_ هیچ کاری به اندازۀ خلاص شدن از این عادت، برای مواظبت و نگه داری از دست های شما مؤثر و مهم نیست. در این زمینه باید اقداماتی انجام دهید!
با سوهان زدن مرتب ناخن ها، دیگر آنها را با دهان نمی گیرید و با مرطوب کردن دست تان، ناخن ها را از جای شان نمی کنید، ضمناً با این کار پوسته های کنده شده و وسوسه انگیز هم کمیاب می شوند!
به علاوه، با رضایت از انجام این کار، دیگر کمتر هوس می کنید، ناخنی را که به دقت مانیکور کرده اید، خراب کنید.
به هر حال، شما به بدن خود احترام می گذارید!
کار را با یک کرم مخصوص بر روی پوست شروع کنید، تا پوسته های کوچک نرم شوند! سپس پوسته ها را به کمک تکۀ کوچکی چوب کنار بزنید. ناخن ها را کوتاه کنید و سوهان بزنید. در پایان هم فراموش نکنید که دست های تان را، خصوصاً دور هر ناخن را با کرم مرطوب کنید.
_ به ناخن های تان لاک تلخ بزنید. این کار می تواند شما را از به دهان بردن انگشت ها منصرف کند، البته این راه حل برای کسانی که تلخی آزارشان نمی دهد، قطعاً بی فایده است. قبل از هر چیز، می توانید به لایه های سخت کننده هم فکر کنید؛ این مواد، ناخن های سست شده در اثر مکش را تقویت می کنند.
_ از حرف زدن دربارۀ این مشکل با یک متخصص، ترجیحاً روانشناس، نهراسید. او می تواند به شما کمک کند که بفهمید علت جویدن ناخن تان ریشه در ذهن و افکارتان دارد. او به شما کمک خواهد کرد تا شرایطی (دغدغۀ رئیس را داشتن، در حالت نشسته جلوی تلویزیون، بر روی فرمان اتومبیل تان و...) را که باعث اقدام شما به جویدن ناخن می شوند، رفع کنید. ضمناً برای لحظه هایی که تاب مقاومت در برابر وسوسۀ ناخن جویدن را ندارید، راه کار ارائه می کند.
_ چیزی بجوید.
با این کار خودتان را مشغول می کنید و چیزی به غیر از ناخن های تان، در دهان و زیر دندان های تان خواهد بود. این چیز می تواند، آدامس یا بهتر از آن تکه ای از ساقۀ شیرین بیان باشد.
_ تمرینی عالی برای وارد کردن ضربۀ نهایی!
انگشت های تان را به دهان تان نزدیک کنید، بدون اینکه انگشت ها لب ها را لمس کنند. این کار را چند بار تکرار کنید سپس بدون اینکه به انگشتان تان دندان بزنید، آنها را بین لب ها بگذارید، و به این ترتیب تمرین را به پایان ببرید. آفرین! شما موفق شدید که خودتان را کنترل کنید!
_ شاید یکی از غیرقابل مقاومت ترین وسوسه ها، صدای ناخن ها در برخورد با دهان باشد، برای فرار از این وسوسه، انگشتان تان را به سمت چیزهای سخت و صاف (میز، فرمان ماشین...) هدایت کنید. این کار فوراً تمایل مقاومت ناپذیر جویدن ناخن را آرام می کند.
_ گذاشتن ناخن مصنوعی هم ترفند خوبی است. هرچه ناخن کلفت تر باشد، عملاً جویدن شان هم غیرممکن تر و سخت تر خواهد شد. پیش یک پروتزکار حرفه ای بروید و ناخن را تا حد ممکن کوتاه انتخاب کنید. مرتب پرشان کنید و تا زمانی که ناخن طبیعی خودتان بروید، نگه شان دارید.
ناخن های تان را تقویت کنید
از بس که ناخن ها را جویده اید، سست و شکننده شده اند؟ با مالیدن مرتب روغن دانۀ گندم یا روغن بادام شیرین که طعم ناخوشایندی هم دارد، یک دوره درمان زیبایی را به ناخن های تان هدیه بدهید. یک درمان غذایی مکمل نیز، بر پایۀ سیستین، سیلیسیم و ویتامین ها، مانند اکرینال ناخنی، را شروع کنید.
ناخن های دست به طور متوسط در ماه 3 میلیمتر رشد می کنند، برخلاف ناخن های پا که رشدشان تنها 1.5 میلیمتر است.
-
از ره غفلت به گدایی رسی
گر به خود آئی به خدائی رسی.
سلام دوست عزیز
بسیار نیکو میفرمائید
البته من و خدا جدا نیستیم.
-
شنیدن شرط صمیمیت و نفوذ در دیگران
ما اغلب برای آنکه توجه دیگران را به خود جلب کنیم و محبوبیت و صمیمیت! ایجاد کنیم؛ به تکاپو می افتیم و تقلا می کنیم که بگوییم و هر چه بیشتر بگوییم.
تند وتند اطلاعات می دهیم و خاطره تعریف می کنیم و شوخی می کنیم و نظر می دهیم وحرف می زنیم و حرف می زنیم.
حرف زدن، ضد صمیمیت است. با صحبتهای خود رشته های صمیمیت را پنبه می کنید.
این اشتاه را معمولا افرادی مرتکب می شوند که می خواهند در جمعی محبوب و نقل مجلس! باشند، اگر چه خودشان این تصور را ندارند، به زودی عشق و محبت اطرافیان خود را از دست می دهند و نفرت وانزجار آنها را بر می انگیزند.
آنها در جمع دوستان و بستگان خود با هیجان از هر چیزی صحبت می کنند و به دیگران کمتر فرصت می دهند.
انسانها بیشتر تمایل به گفتن دارند تا شنیدن.
هر چه بیشتر سکوت کنید و سکوت کنید و گوش بدهید صمیمی تر و با نفوذتر می شوید.
همه ما دوست داریم که صحبت بکنیم و به کسانی که به صحبتهای ماخوب و مشتاقانه گوش می دهند، علاقه مند می شویم.
یکی از علل محبوب شدن برخی روانکاوان و یا از بین رفتن محبوبیت بعضی دیگر از آنها، همین شنیدن و یا گفتن است.
روانکاوی که میکروفون را به بیمار می سپارد به قابل قبول بودن و محبوبیت خود، کمک کرده است و سوژه از اینکه می گوید و می گوید وکسی وسط حرفهایش نمی پرد، لذت و سبکی و علاقه ژرفی را احساس می کند. روانکاوی که سریع راه حل ارائه می دهد و دراره راه حل ها گفتگو می کند؛ عملا تاثیر گذاری خود را کم می کند.
باید خیلی بیشتر از آنچه که می گویید بشنوید. از قدیم گفته اند دو چندان که می گویی، می شنو.
کسی که زیاد حرف می زند؛ نیاز به گفتن دارد و سکوت شما ایننیاز را در او مرتفع می سازد و صبر شما تاثیر صمیمانه خود را می گذارد.
محبوبیتی که شما به دنبال آن هستید؛ با سکوت میسر می گردد نه با گفتن.
بشنوید. بشنوید. و باز هم بشنوید.
اشخاصی که مدام نصحیت می کنند، فراوان راهنمایی می کنند و انتقاد می کنند و مثل کلاغ، قارقار می کنند؛ شما را کلافه و منزجر می سازند.
خانمی که به محض ورود شوهرش به منزل، شروع می کند به گفتن و گفتن؛ از تاثیر گذاری خودمی کاهد و آقایی که از شنیدن گفته های خانم اجتناب می کند و حوصله شنیدن ندارد از صمیمیت موجود می کاهد.
در جمه دوستان و بستگان که قرار می گیرید، مراقب باشید بیش از همه گوش کنید و کمتر از همه، حرف بزنید. حتی به دیگران، علاقه مندی خود را برای شنیدن نشان دهید.
وقتی کمتر حرف می زنیم؛ کمتر هم دروغ می گوییم؛ مبالغه می کنیم؛ مسخره و انتقاد می کنیم و کمتر پشت سر دیگران حرف می زنیم؛ و همین موضوع، شخصیت مثبت تری را در ذهن دیگران از ما ایجاد می کند که به صمیمیت ما کمک می کند.
حتی فروشنده ها، به جای آنکه خودشان از محصولات خود تعریف وتمجید کنند. (که اغلب مشتریها هم به این تعریف کردنها بدبین هستند) بهتر است که بگذارند مشتری صحبت کند، از چیزی که قبلا خریده. از جنسهایی که قبلا دیده از چیزهایی که نیاز دارد و ...
حتی اجازه دهید که از گرانی اجناس بگوید. فروشنده ها باید شنونده های قابل و پرحوصله های باشند تا خریدار با آنها صمیمی شود. اگر خریدار، داد و بیداد می کند که گران است، خیلی وقتها فقط برای آناست که گفته باسد و مخالفت فروشنده که: «نه، ارزان است»، «کیفیت بهتری دارد» و ... در بدو امر، بسیار غلط است.
خریداری که می بیند باواکنش منفی از سوی شما مواجه نشده؛ کم کم از شما خوشش می آید و از شما خرید می کند. ضمن آنکه سکوت شما، بی طرفی شماو حتی اینکه شما حق را به مشتری می دهید، در ذهن او القاء می کند. فروشنده ای که در صورت نارضایتی مشتری،دفاع و مقابله را شروع می کند و قصد دارد توجیه و تفسیر برای مشتری بیاورد و می گوید و می گوید؛ عملا مشتری خود را زا دست می دهد.
هر چه سکوت شما نسبت به گفته های شما کمتر باشد؛ ارزش بیشتری به کلمات و گفته های شما داده می شود و شما شخصیت قابل قبول تری برای مخاطب خود می شوید و این، نفوذ شما را افزایش می دهد.
-
اکثر ما دوست داریم دیگران دوستمان داشته باشند انگار زندگی بهتر می شود اینکه دیگران دوستمان داشته باشند یا نه کاملا به خودما بستگی دارد به اینکه چگونه رفتار می کنیم و چگونه با دیگران کنار می آییم خیلی وقتها آنطور که باید با مردم برخورد صحیح نداریم ما می گوییم می خواهیم دیگران ما را همین طور که هستیم دوستمان داشته باشند.
این بدان معناست که ما کارهای را که باید انجام بدهیم نمی دهیم و قصد تغییر دادن راه و روش خود را نیز نداریم خیلی راحت می گوییم چرا نمی توانند من را همین طور که هستم بپذیرند و دوست داشته باشند؟
واقعیت این است که برای انکه دوستمان بدارند باید دوست داشتنی باشیم.
دوست داشتنی شدن کار زیاد سختی نیست برای شروع بهتر است وقتی با دیگران روبه رو می شوید لبخند بزنید و با روی باز با آنها صحبت کنید رفتاری دوستانه و صمیمی داشته باشید از مشکلات آنها با خبر شوید و سعی کنید درکشان نمایید و به احساساتشان توجه کنید.
وقتی با دیگران رو به رو می شوید بلافاصله سلام کنید منتظر نمانید آنها سلام کنند آنها را به اسم کوچک صدا بزنید نشان دهید که از دیدنشان خوشحال هستید.
طوری رفتار کنید کا انگار از زندگی حسابی لذت می برید همیشه به خوبی ها فکر کنید حتی اگر زیاد هم مایل نیستید خود را مثبت نشان دهید هرگز شکایت نکنید و غر نزنید.
-
برای آنکه احساس کنیم شایسته ی زندگی و سعادت هستیم باید بتوانیم بر زندگی خود مسلط باشیم و به اختیار برسیم و لازمه ی این مهمّ تمایل به قبول مسئولیت در قبال رفتار و دستیابی به هدفهاست. این بدان معناست که در قبال زندگی و سعادت خود قبول مسئولیت کنیم.
کسی که در قبال خود قبول مسئولیت میکند نشان میدهد که از عزّتنفس برخوردار است. رابطه ی میان عزّتنفس و ارکان تشکیل دهنده ی آن، رابطهای همیشه متقابل است.
قبول مسئولیت در قبال خود مستلزم تحقّق موارد زیر است:
- مسئول تحقق خواستههایم هستم.
- مسئول انتخابها و اعمال خود هستم.
- مسئول میزان آگاهی هستم که در کارم وارد میکنم.
- مسئول میزان آگاهی هستم که به روابطم با دیگران میآورم.
- مسئول روابط خود با دیگران هستم- همکاران، مشتریان ، همسر، فرزندان، دوستان .
- مسئول تعیین اولویتهای زندگی خود هستم.
- مسئول کیفیت ارتباطات خود با دیگران هستم.
- مسئول خوشبختی خود هستم.
- مسئول بالا بردن عزّتنفس خود هستم.
برای روشنتر شدن مطلب به توضیحات زیر توجّه کنید.
مسئولیت در قبال تحقّق خواسته. جز من هیچ کس مسئولیتی در قبال تحقق امیال و خواستههای من ندارد. اگر خواستهای دارم مسئولیت تحقق این خواسته صرفاً بر دوش من است. وظیفه ی من است که برنامه ی اقدامی برای تحقق خواستههایم تدوین کنم.
اگر تحقّق خواستههای من نیازمند مشارکت دیگران باشد، مسئولیت من است که بدانم آنها متقابلاً از من چه انتظاری دارند، باید به علائق و منافع دیگران احترام بگذارم و بدانم که اگر همکاری و کمک آنها را میخواهم باید متقابلاً خواستهها و منافع آنها را رعایت کنم.
کسی برای تحقّق خواستههایم به من مدیون نیست.
اگر من نخواهم که برای تحقّق خواستههایم کاری صورت دهم ، باید بدانم که اینها به راستی خواستههای من نیستند.
مسئولیت در قبال انتخابها و اقدامات. در قبال گزینهها و اقدامات و رفتارم مسئول هستم اگر من انتخاب کننده هستم بدون تردید مسئولیت خوب و بد انتخابهایم نیز بر عهده ی من است. باید به این حقیقت توجّه داشته باشم.
مسئولیت در قبال آگاهی در کار. کسی جز من در قبال آوردن آگاهی به فعالیتهای روزانهام مسئولیت ندارد. میتوانم با آگاهی تمام و یا بدون آگاهی و یا جایی در حد فاصل این دو نهایت کار کنم.
مسئولیت در قبال آگاهی در روابط با دیگران. آنچه در مورد کار گفتیم در مورد رابطه با دیگران نیز مصداق دارد.
مسئولیت در قبال رفتار با دیگران. همکاران، معاشرین، مشتریان، همسر، فرزندان و دوستان. من مسئول هستم که چگونه حرف میزنم و چگونه گوش میدهم. مسئولیت پایبندی یا عدم پایبندی به قول و قرارهایم با من است. مسئولیت منطقی بودن یا نبودن رفتارم با دیگران برعهده ی من است. وقتی دیگران را مسئول اقدامات خود معرّفی میکنیم در واقع از واقعیت فرار میکنیم: او مرا دیوانه میکند، سربه سرم میگذارد در صورتی رفتارم عقلایی میشود که او ...
مسئولیت در قبال اولویتبندی زمان. این که آیا انتخابهای من به سود من یا به زیان من است، موضوعی است که به من مربوط میشود. اینکه نیرو و زمان خود را صرف انجام دادن چه کارهایی بکنم موضوعی مربوط به خود من است. این که اوقاتم را صرف خانوادهام بکنم یا آن را با دوستانم بگذرانم، موضوعی است که به خود من مربوط میشود.
وقتی در جلسات آموزش مدیران از آنها میخواهم عبارت اگر مسئولیت در قبال اولویتبندی اوقاتم را به عهده داشته باشم.... را تکمیل کنند، اغلب عباراتی از این قبیل را برای تکمیل جمله در نظر میگیرند: اوقاتم را صرف آموختن نه گفتن میکنم؛ ۳۰ درصد فعالیتهای جاری خود را کنار میگذارم، مولّدتر میشوم از کارم بیشتر لذت میبرم، از امکانات بالقوهام بیشتر استفاده میکنم.
مسئولیت در قبال کیفیت ارتباط با دیگران. من مسئول ارتباط خود با دیگران هستم. مسئولیت این که آیا مستمع یا مستمعین حرفم را درک کردهاند بر عهده ی من است. مسئولیت به اندازه کافی بلند و شمرده حرف زدنم بر عهده من است.
مسئولیت در قبال سعادت خود. باور اشتباهی است اگر گمان کنیم که سعادت و خوشبختی ما به دست دیگران است. اشتباه است اگر گمان کنیم که تنها در صورتی میتوانیم خود را دوست بداریم که دیگران ما را دوست بدارند. اشتباه است اگر گمان کنیم تنها در صورتی میتوانیم خشنود باشیم که دیگران برایمان کاری صورت دهند.
مسئولیت در قبال انتخاب ارزشها. تصمیم اینکه کدام ارزش را برای زندگی خود انتخاب کنیم برعهده ی ماست، همانطور که مسئولیت تجدیدنظر در ارزشهایی که تاکن...
-
کوتاه ترین راه برای لذت بردن از زندگی
کوتاهترین راه عشق ورزیدن، نگاهی است خالص و بیریا توأم با عشق
کوتاهترین راه رسیدن به ثروت آن است که قابلیتهایت را بشناسی و بر آنها تکیه کنی
کوتاهترین راه برای جلوگیری از شکست احتمالی، مشورت با کسانی است که قبلاً آن راه را رفتهاند
کوتاهترین راه برای داشتن روانی سالم، در نظر گرفتن زمانی برای خنده و شادی در هر روز است
کوتاهترین راه برای داشتن اینکه نخواهی چیزی را به خاطر بسپاری، نگفتن دروغ است
کوتاهترین راه برای تسکین پشت کنكوریها دیدن افراد موفق و خوشبختی است که حتی از جلوی دانشگاه هم رد نشدهاند
کوتاهترین راه برای رسیدن به آرزوها، واقعبین بودن است
کوتاهترین راه برای غیبت نکردن آن است که عیوب خود را مثل عیب دیگران ببینی
کوتاهترین راه برای داشتن جسمی سالم، اعتدال در خوردن است، نه زیاد و نه کم
کوتاهترین راه برای یافتن یک دوست، توجه به علایق طرف مقابل است
کوتاهترین راه مبارزه با ترس، روبهرو شدن با آن ترس است.
کوتاهترین راه برای رهائی از افسردگی، فکر کردن به چیزهای خوب است
کوتاهترین راه برای رسیدن به ثبات، آن است که بر آنچه ایمان داری پافشاری کنی. حتی اگر یک لشکر مخالف داشته باشی
کوتاهترین راه برای رسیدن به تکامل، انتقادپذیری است
کوتاهترین راه برای دروغ نگفتن، شجاع بودن است
کوتاهترین راه برای آیندهنگری، قناعت است
کوتاهترین راه برای حسرت نخوردن، آن است که همیشه در حال زندگی کنی
کوتاهترین راه برای حل یک مسئله، فهمیدن درست صورت مسئله است
کوتاهترین راه برای رسیدن به آرامش، آن است که کمتر به چیزهائی که نداری فکر کنی.
کوتاهترین راه برای اثبات دوستیات به یک دوست، آن است که شنونده خوبی باشی
کوتاهترین راه برای فاش نساختن راز دیگران آن است که هرگز به رازشان گوش ندهی
کوتاهترین راه برای تحقیر نکردن دیگران این است که فقط چند لحظه خودت را جای آنها قرار دهی
کوتاهترین راه برای رسیدن به قدرت واقعی، تقویت هرچه بیشتر منطق است
کوتاهترین راه برای مقابله دشمنان آن است که هرگز خونسردیات را از دست ندهی
کوتاهترین راه غلبه بر مشکلات، کوچک و ناچیز شمردن آنها است
کوتاهترین راه برای داشتن یک ارتباط سالم، داشتن فکر و اندیشه سالم و قلب پاک است
-
(http://www.smashingapps.com/wp-content/uploads/2008/02/love-vectors.jpg)
دلایل دوست داشتن و عاشق شدن از نظر علم
مغر توسط مجموعه ای از مواد شیمیایی اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار می آورد. تـصور بر این است که در حال گزینش شریکی برای خود هستیم، در حالی که ممکن است طعمه ای دلباخته برای دام دوست داشتنی طبیعت بیش نباشیم.
آنگونه که شما تصور میکنید نیست…
روان پژوهان نشان داده اند در حدود ۹۰ ثانیه تا ۴ دقیقه زمان لازم است تا شما درباره عشق کسی تصمیم گیری نمایید.
تحقیقات گویای این مطلب میباشند:
%۵۵ از طریق زبان جسمانی علاقه پدید می آید
%۳۸ از طریق لحن صدا و سرعت سخن گفتن
فقط %۸ از طریق گفتگو عاشق میشوند
۳ مرحله عشق
روانشناسان برای عشق سه مرحله پیشنهاد نموده اند: شهوت، مجذوبیت و تعلق. هر کدام از این مراحل بدلیل وجود هورمونها و مواد شیمیایی خاصی ایجاد میشوند.
مرحله ۱: شهوت
این اولین مرحله عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدلیل وجود هورمونهای جنسی استروژن و تستسترون پدید می آید.
مرحله ۲: مجذوبیت
زمانی شگفت انگیز، هنگامیکه به عشقی حقیقی مبتلا شده اید و بسختی میتوانید به دیگران فکر کنید. دانشمندان بر این باورند که سه انتقال دهنده عصبی اصلی در این مرحله دخیل میباشند: آدرنالین، دوپامین و سروتونین
آدرنالین
مراحل ابتدایی علاقمندی به یک فرد باعث فعال شدن واکنشهای استرس زا و افزایش سطح آدرنالین و کرتیزول در خون می گردد. این فرآیند تاثیر فریبنده ای در فرد ایجاد میکند: وقتی او را برای اولین بار می بینید بدنتان عرق می کند، قلبتان سریعتر میتپد و دهانتان خشک میگردد.
دوپامین
یک زوج تازه ازدواج کرده تحت معاینه مغزی قرار گرفتند و مشخص گردید که میزان سطح دوپامین که نوعی انتقال دهنده عصبی بشمار میرود در آنها بالا است. این هورمون از طریق رهاسازی حس شدیدی از لذت، باعث تحریک میل و رغبت در شخص میگردد. این دقیقاً همان تاثیری است که بعد از مصرف کوکائین در مغز بوجود می آید!
نتایج آزمایشات دال بر وجود مقدار قابل توجهی از دوپامین در اغلب زوجین میباشد: افزایش انرژی، کاهش نیاز به خواب و غذا، حواس متمرکز و لذتی مطبوع در کوچکترین جزئیات رابطه.
سروتونین
و در انتها سروتونین، یکی از مهمترین هورمونها، که باعث میگردد بسیار زیاد به معشوقتان فکر کنید.
آیا عشق شیوه تفکرتان را تغییر می دهد؟
در یک بررسی علمی مشخص شد که در مراحل اولیه ایجاد عشق ( مرحله مجذوبیت ) نحوه فکر کردن دچار دگرگونی شگرفی می شود. از بیست زوج جوان که ابراز علاقه بسیار شدیدی نسبت به هم می نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد که آیا مکانیزم تفکر دائمی به معشوق در مغز با مکانیزمی که باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی میشود ارتباطی دارد یا خیر.
با تحلیل نمونه های خونی گرفته شده معلوم گردید که میزان هورمون سروتونین در زوجهای جوان با سطوح پایین این هورمون در بیماران وسواس فکری-عملی برابری میکند.
عشق نیاز به ناپیدایی دارد
افرادی که بتازگی عاشق هم شده اند صورتی خیالی، شاعرانه و ایده آل به شریک زندگیشان می بخشند، محاسنشان را بزرگ نمایی نموده و عیوبشان را می پوشانند.
همچنین زوجهای جوان، خودِ رابطه را نیز متعالی جلوه می دهند و تصور میکنند که رابطه شان از هر زوج دیگری صمیمی تر و زیباتر است. روانشناسان معتقدند که ما به چنین نگرش خالصانه ای نیازمندیم. این نگرش باعث میگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدی عشق، یعنی تعلق، در کنار یکدیگر باقی بمانیم.
مرحله ۳: تعلق
تعلق ضمانتی است که زوجین را متعهد میکند برای بچه دار شدن و پرورش آنها به اندازه کافی در کنار هم زندگی کنند. دانشمندان تصور میکنند که دو هورمون اصلی در رابطه با ایجاد حس تعلق دخیل هستند: اکسیتوسن و واسوپرسین.
اکسیتوسین – هورمون نوازش
این هورمون احتمالاً حس تعلق را عمیق تر نموده و باعث میگردد زوجین بعد از اتمام رابطه زناشویی بیش از پیش نسبت به هم احساس نزدیکی کنند. مطابق با این نظریه، هر قدر زوجین بیشتر رابطه برقرار کنند، پیوستگی و صمیمیت بین آنها نیز بیشتر خواهد شد. اکسیتوسین هنگام زایمان نیز ترشح شده و به ایجاد پیوند عاطفی قوی بین مادر و کودک، کمک شایانی می نماید. یکی دیگر از وظایف این هورمون خروج اتوماتیک شیر از سینه مادر در هنگام گرسنگی کودک است.
یک استاد روانشناسی نشان داد که اگر ترشح طبیعی هورمون اکسیتوسین در گوسفندان و موشها متوقف شود، آنها تازه متولدین خود را پس خواهند زد.
بطور عکس، تزریق اکستوسین به موشهای ماده ای که هیچگاه رابطه جنسی نداشتند، باعث دوستی کردن آنها با نوزادان موشهای دیگر گردید. موشهای ماده این نوزادان را گونه ای مراقبت میکردند که گویی متعلق به خودشان است.
واسوپرسین
واسوپرسین یکی دیگر از هورمونهای مهم در مرحله تعهد بلند مدت است و بعد از رابطه زناشویی ترشح میگردد.
واسوپرسین (هورمون ضد ادرار) به همراه کلیه ها جهت کنترل تشنگی کار میکند. نقش بالقوه این هورمون در روابط بلند مدت زمانی که محققان مشغول مشاهده رفتارهای موشهای صحرایی بودند مشخص گردید.
موش های صحرایی در روابطی که لزوماً برای تولید مثل نبود، بیشتر شرکت میکردند. آنها همچنین – همانند انسانها – رابطه زوجیت مستحکم تر و پایدارتری را بنا مینمودند.
زمانیکه به این موشها داروی متوقف کننده اثر واسوپرسین خورانده می شد، بدلیل از بین رفتن صمیمیت و عدم مراقبت احساسی از جفت، ارتباط آنها با جفتشان بسرعت قطع میگشت.
و در نهایت… چگونه عاشق شویم
شخصی کاملاً غریبه را بیابید.
به مدت نیم ساعت اطلاعاتی صمیمی درباره زندگیتان در اختیار یکدیگر قرار دهید.
سپس به مدت چهار دقیقه بدون اینکه حرفی بزنید عمیقاً به چشم های هم خیره شوید.
یک روانشناس مشهور که در حال مطالعه دلایل عاشق شدن انسانها میباشد، از چندین زن و مرد درخواست کرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گردید که بسیاری از زوج ها بعد از یک آزمون ۳۴ دقیقه ای عمیقاً احساس مجذوبیت می نمودند. دو زوج مورد مطالعه وی بعدها با یکدیگر ازدواج کردند.
منبع: جان نیوز
به نقل از:آذین
-
يا الله
فقط خود من هستم كه در ذهنم مي انديشم وقدرت با نفوذ و معتبر دنياي خود هستم
من اقتدار دنياي خود هستم و به همان چيزي خواهم رسيد
كه انديشيدن به آنرا بر مي گزينم.
-
قانـــون دانــــه
نگاهي به درخت ســـيب بيندازيد. شايد پانـــصد ســـيب به درخت باشد که هر کدام حاوي ده دانه است. خيلي دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسيم «چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟»
اينجا طبيعت به ما چيزي ياد مي دهد.. به ما مي گويد:
«اکثر دانه ها هرگز رشد نمي کنند. پس اگر واقعاً مي خواهيد چيزي اتفاق بيفتد، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد.»
از اين مطلب مي توان اين نتايج را بدست آورد:
- بايد در بيست مصاحبه شرکت کني تا يک شغل بدست بياوري.
- بايد با چهل نفر مصاحبه کني تا يک فرد مناسب استخدام کني.
- بايد با پنجاه نفر صحبت کني تا يک ماشين، خانه، جاروبرقي، بيمه و يا حتي ايده ات را بفروشي.
- بايد با صد نفر آشنا شوي تا يک رفيق شفيق پيدا کني.
وقتي که «قانون دانه» را درک کنيم ديگر نا اميد نميشويم و به راحتي احساس شکست نمي کنيم.
قوانين طبيعت را بايد درک کرد و از آنها درس گرفت.
در يک کلام:
افراد موفق هر چه بيشتر شکست مي خورند، دانه هاي بيشتري مي کارند.
--
-
محرومیت از خواب چیست؟
افراد بسیاری از اختلال "محرومیت از خواب" رنج می برند. این افراد كمتر از میزانی كه نیاز دارند می خوابند. این مشكل ، سلامت جسمی و روانی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و حتی ممكن است از عمر فرد بكاهد. اما چه راه حلی وجود دارد؟
شواهد زیادی وجود دارد كه بیان می كنند خواب می تواند عامل پیشگویی كننده ی میزان طول عمر باشد و حتی ممكن است تاثیر آن در مواردی از ورزش ، سیگار ، فشارخون یا كلسترول مهمتر باشد.
درحدود 50 سال پیش بیشتر افراد كمتر از 5/8 ساعت در شب می خوابیدند و امروزه اكثرا كمتر از 7 ساعت می خوابند. در واقع بسیاری از افراد معمولا فقط 5 تا 6 ساعت از شب را خواب هستند.
ساعات كار طولانی تر شده و مسیرهای طولانی به محل كار و منزل ، خواب را بیشتر تحت تاثیر قرار داده است. به علاوه افرادی كه خسته از محل كار به منزل برمی گردند ممكن است به جای خوابیدن به تماشای تلویزیون یا گشت و گذار دراینترنت مشغول شوند.
خواب نامناسب سطح هورمونهای استرس را بالا می برد و متابولیسم بدن را دچار احتلال می كند. این اختلالات می توانند به افسردگی ،چاقی ، بیماریهای قلبی ، دیابت ، و فشار خون بالا منجر شوند.
در اینجا نكاتی آورده شده است تا با كمك آنها بتوانید به میزان مورد نیاز بدن خود استراحت داشته باشید.
1- عادات خواب خود را تغییر دهید:
- محل خواب را دلپذیر ، دوست داشتنی ، تاریك ، ساكت ، تمیز و مرتب كنید. فقط به قصد خواب آنجا بروید و برای تماشای تلویزیون ، كار با كامپیوتر و یا مطالعه از رختخواب استفاده نكنید.
- قبل از خواب موسیقیهای آرامش بخش گوش كنید.
- كافئین تا 20 ساعت می تواند در بدن شما باقی بماند پس نوشیدنیهای محرك و كافئین دار را فقط صبحها استفاده كنید.
- مطمئن شوید كه داروهایی كه به هر دلیل استفاده می كنید با خواب شما تداخل نداشته باشند. برخی از داروهایی كه برای بیماریها ی قلبی ، فشار خون ، افسردگی ، اسم و برخی بیماریهای دیگر تجویز می شوند ممكن است در خواب اختلال ایجاد كنند.
- برخی داروهای معمولی و بدون نیاز به نسخه ی پزشك نیز كه برای سرفه ، سرماخوردگی و حساسیتها استفاده می شوند ممكن است موجب اختلال خواب شوند. در صورتی كه داروها عامل اختلال خواب شما باشند با پزشك خود در مورد داروهای جایگزین كه با خواب تداخلی نداشته باشند مشورت كنید.
- قرص خواب :
بسیاری از افراد برای غلبه بر بی خوابی از داروهای خواب آور استفاده می كنند تا بتوانند خواب شبانه ی راحتی داشته باشند. برای اینكه در مورد داروهای خواب آور مطمئن شوید به پزشك مراجعه كنید تا از منافع و نیز از عوارض این داروها آگاهی پیدا كنید. استفاده سرخود از قرصهای خواب آور می تواند مشكلاتی برای شما ایجاد كند. مثلا مصرف آنتی هیستامینهایی كه بدون نسخه ی پزشك نیز در دسترس هستند ممكن است به خوابیدن شما كمك كنند اما در تمام طول روز خواب آلوده خواهید بود و ممكن است دهان شما خشك شود.
2-ساعت بدن را تنظیم كنید:
- نور درمانی درمان امید بخشی برای اصلاح خواب از طریق تنظیم ساعت بدن است.
- مطالعات نشان می دهند كه حتی یك ساعت مواجهه با نور درخشان یا نور خورشید در اوایل روز می تواند به زودتر خوابیدن در شب كمك كند و نیز مواجهه با نور در طول روز می تواند خواب آلودگی را به تعویق بیندازد. در واقع نور از تولید هورمون خواب یا ملاتونین جلوگیری می كند و از این طریق بر خواب تاثیر می گذارد.
- اگر برای جبران خواب از دست رفته تا دیر وقت بخوابید مرتكب اشتباه شده اید. با این نحو خوابیدن بیش از پیش تنظیمات طبیعی بدنتان را بر هم می زند.
3-با خروپف مبارزه كنید:
- با كم كردن وزن حتی به میزان 5/2 تا 5 كیلوگرم بیشتر افراد می توانند اختلال تنفسی خود در خواب را اصلاح كنند.
- اگر خودتان مشكلی ندارید ولی به علت خروپف فرد دیگری نمی توانید شبها بخوابید راه حلی برای آن پیدا كنید. از گوشیهای مناسب استفاده كنید و یا از پنكه ، هواكش یا وسیله ی صدا داری استفاده كنید كه صدای ملایم و مداومی داشته باشد كه صداهای دیگر را نشنوید.
- به پشت نخوابید. چون در این حالت زبان شما عقب می افتد و مقداری از فضای گلو را می گیرد و فضای عبوری كوچكتری را برای هوا باقی می گذارد.
- داروهای خواب آوری مانند آنتی هیستامینها می توانند خروپف را بدتر كنند.
4- در طول روز پر انرژی باشید:
در طول روز چرت كوچكی بزنید. تحقیقات نشان می دهند كه یك چرت 10 تا 30 دقیقه ای می تواند انرژی شما را دوباره شارژ كند البته خوابیدن بیش از 30 دقیقه موجب خواب آلودگی شما می شود. پیاده روی كوتاه و سریع در هوای آفتابی نیز تاثیر خوبی دارد.این كار به بدن شما یادآوری می كند كه هنوز روز است و انرژی شما را تجدید می كند.
- به خودتان سخت نگیرید. بدانید كه ادامه دادن به محرومیت از خواب عوارض جسمانی و روانی برایتان به همراه خواهد داشت. پس به اندازه ی كافی استراحت كنید.
تهیه و ترجمه : گروه سلامت سیمرغ - دکتر هانیه ترکمان
-
از زرتـشت سئوال کردند:
زندگی خود را بر چند اصل استوار کردی؟
فرمودند:
1. دانستم کار مرا ديگری انجام نمی دهد، پس تلاش کردم.
2. دانستم که خدا مرا می بيند، پس حيا کردم.
3. دانستم رزق مرا ديگری نمی خورد، پس آرام شدم.
4. دانستم پايان کارم مرگ است، پس مهيا شدم.
-
خواب یوگی را تجربه کن!
آیا تاکنون"خواب یوگی" را تجربه کرده اید؟ اگر پاسخ مثبت است، به نظر شما آیا خواب یوگی نیز مانند خواب طبیعی یک تجربه عمومی است؟ در جریان خواب طبیعی بدن و ذهن ما در حالت استراحت قرار می گیرد و هشیاری انسان به میزان قابل توجه کاهش می یابد اما خواب یوگی تجربه ای متفاوت است. در این شرایط همانند خواب طبیعی ذهن و جسم انسان در حال استراحت عمیق قرار می گیرد اما بر عکس خواب طبیعی در خواب یوگی سطح هشیاری انسان به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. خواب یوگی یک تجربه"استراحت هشیار" است و یوگیها آن را یوگانیدرا می نامند.
یوگانیدرا بخش عملی مرحله پراتیاهارا (پنجمین مرحله از مراحل هشت گانه یوگای پاتنجلی) است. پاتنجلی مرحله پراتیاهارا را به صورت "تعلیمات مربوط به قطع حواس ظاهری به منظور پیروی ذهن از حواس باطنی" تعریف می کند. یوگانیدرا روش قطع حواس ظاهری را به ما می آموزد تا بتوانیم قوه ادراک خود را از عالم محسوسات رها کنیم.
در چنین شرایطی است که حس باطنی انسان ذهن او را راهبری خواهد کرد و در نتیجه ذهن قلمرو آگاهی خواهد شد. در طول روز روان انسان تحت تأثیر هیجانات نامطلوب گوناگون قرار می گیرد. این هیجانات ممکن است در وجود خود انسان تولید شود و یا وی مورد توجه هیجانات دیگران قرار گیرد. در هر حال انواع احساساتی که در طول شبانه روز تجربه می شوند، بر بدن و ذهن انسان آثار اضطرابی و نامطلوب بر جای می گذارند.
یوگانیدرا بهترین روش تنش زدایی است و آثار چنین هیجانات نامطلوبی را از بین می برد و وجود انسان را از آرامش لبریز می سازد. تنها در حالت آرامش عمیق روانی است که ذهن می تواند قلمرو آگاهی شود. در تمرین یوگانیدرا ذهن ابتدا به تدریج جذب آرامش می شود و سپس رابطه خود را با تمام واکنشهای حسی قطع و تنها از حواس باطنی پیروی می کند.
در این حالت ذهن بسیار شفاف، آگاه و خلاق می شود. آن گاه هشیاری لایه به لایه به اعماق روان نفوذ می کند. یوگانیدرا در واقع تجربه "ذهن کامل" است، نه تجربه "بی ذهنی".
● یادگیری یوگانیدرا
در خواب یوگی نیروی نهفته روان ما از ژرفای درون به سطح راه می یاید. از این رو پیروی از شیوه یوگا نیدرا کار بسیار حساسی است. هنگام اجرای یوگا نیدرا ذهن انسان ضمیر خود آگاه را پشت سر می گذارد، از ضمیر نیمه آگاه عبور و به ضمیر ناخودآگاه دستیابی پیدا می کند. در واقع این ضمیر ناخودآگاه است که فنون اصلی یوگانیدرا را اجرا می کند. به همین دلیل توصیه می شود یادگیری فنون یوگانیدرا زیر نظر یک استاد خبره صورت گیرد.
رمز اصلی موفقیت در یوگانیدرا عبارت است از حفظ هشیاری یا آگاهی ذهنی در ضمن تجربه آرامش عمیق در تن و روان. ممکن است در ابتدا در حال آرامش عمیق ارتباط ذهن با آگاهی قطع شود و فرد به خواب طبیعی فرو رود و امکان تجربه خواب یوگی را از دست بدهد. به منظور جلوگیری از این اتفاق می بایست روش گوش دادن فعال را تمرین کرد. گوش دادن فعال یعنی توجه کامل به پیامهای گوینده (استاد) و متابعت از دستورات تمرین. با این روش ذهن لایه به لایه در اعماق وجود خویش نفوذ می کند.
خواب یوگی هشت مرحله مهم را در بر می گیرد. این مراحل عبارت اند از:
۱) تجربه سکون (بی حرکتی) در بدن.
۲) چرخش آگاهی همراه با رهاسازی عمیق جسم.
۳) مشاهده روند تنفس و اجرای شیوه های پرانایاما همراه با رهاسازی عمیق ذهن.
۴) تجسم فضای درون بدن همراه با تصور خلاق.
۵) تجربه حسی و درک احساسات لطیف و معنوی.
۶) سکوت ذهنی و تجربه ذهن کامل.
۷) القای تلقینات مثبت یا مرور اهداف (سانکالپا).
۸) بیداری یا برگشت به حالت اولیه.
اجرای تمام مراحل فوق حدود سی تا چهل دقیقه طول می کشد. یوگانیدرا را می توان دست کم هفته ای دو بار و یا در صورت امکان هر روز تمرین کرد. اجرای مداوم فنون یوگانیدرا باعث افزایش خلاقیت و هشیاری و نیز تقویت نیروهای روان می شود و توان تحمل و رویارویی با هیجانات نامطلوب را افزایش می دهد. یوگانیدرا باعث حفظ انگیزه های صلح، شادمانی و عشق می شود. خواب یوگی بهترین روش برای پرورش وجدان و بخش معنوی وجود انسان است.
● ارتباط یوگانیدرا با حس باطنی
تعلیمات یوگانیدرا از متون باستانی ماندوکا اوپانیشاد Mandoka Upanishad و تانترا یوگا Tantra Yoga شکل گرفته است. در ماندوکا اوپنیشاد از یوگانیدرا با عنوان حالت سکون ادراکی یاد شده است. بر پایه این متون باستانی سکون ادراکی یا پراجانا Prajana حالتی از ذهن است که در آن تمام ادراکات ظاهری به خاموشی رسیده و ذهن در سکوت کامل غرق می شود و تنها از طریق حواس باطنی به حالات درون اشراف دارد.
از دیدگاه یوگا حس باطنی شامل عناصر ذیل است:
۱) حس مشترک (Mana) که حاصل یکپارچگی و خاموشی حواس ظاهری است.
۲) شعور روحی(Budhi) که قدرت شناخت کامل به دور از تأثیرات مادی است.
۳) ماهیت وجود(Ahamkara) که بخش فطری یا جوهره اصلی انسان است.
۴) هشیاری خالص (Chitta) که شعور ناظر بر وجود انسان است.
خواب یوگی انسان را در حالت پراجانا (سکون ادراکی) قرار می دهد. در آن مرحله ذهن از طریق حس باطنی ادراک می کند و او را به عالم معنا یا به شعور کائنات مرتبط می سازد. یوگانیدرا تجربه اتصال به منشأ وجود است.
استـاد مـایـا
سایت یوگا پیام مهر
-
خوابی خوش با یوگا(How to sleep with yoga)
ساعت یازده شب است. روز پرکاری داشته اید، هشت تا ده ساعت کار مداوم و روزی پر مشغله را سپری کرده اید و تنها دقایقی معدود را برای صرف نهار فرصت داشته اید. پس از بازگشت به منزل چند ساعتی را به انجام دادن کارهای منزل پرداخته اید. شام را با چند تن از دوستان خود صرف کرده اید و در ساعات پایانی شب وسایل صبح فردا را آماده کرده اید. اکنون زمانی بسیار مناسب برای خوابیدن است اما هنگامی که به رختخواب می روید، ذهن شما به پرواز در می آید و افکار گوناگونی در ذهن شما جان می گیرد. سر انجام پس از تلاش فراوان و شمارش هزاران گوسفند دقایقی پس از نیمه شب به خواب می روید. اما ساعاتی پس از نیمه شب ناگهان از خواب می پرید. افکار گوناگونی مجددا َ به ذهن شما هجوم می آورند. برنامه های فردا، اشکالات روز گذشته، مشاجره ای که با رئیس خود داشته اید، نگرانی از آینده و ... هر فکر شما را بیش از پیش از دنیای خواب دور می کند و با هر نگاه به ساعت، از گذشت زمان بیشتر نگران می شوید. بالاخره صبح روز بعد در حالی از خواب بر می خیزید که احساس خستگی و خواب آلودگی شما را رنج می دهد.
بیش از پنجاه درصد افراد، دچار یکی از انواع اختلالات خواب به صورت اشکال در به خواب رفتن، اختلال در تداوم خواب، نا آرامی در خواب و کابوسهای شبانه هستند. چرا چنین است؟ زیرا ما در تمام روز کلمات، تصاویر، صداها و تمام وقایع اطراف را جمع آوری می کنیم و هر آنچه را که انجام می دهیم یا به آن می اندیشیم (مانند ترسها، نگرانیها و هیجانات یا مصرف بیش از حد شکر و چربی) در جسم و ذهن ما ذخیره می شوند و با ورود به دنیای خواب، روند پاکسازی ذهن و جسم ما آغاز می شود و همه آنها طی ساعات شب برای طبقه بندی، جذب، حذف یا ذخیره به جسم و ذهن ما هجوم می آورند.
در صورتی که غذای مصرفی ما محرک باشد، جسم و ذهن ما هیجان زده خواهد بود و بازتاب آن در خواب آشکار خواهد شد. در صورتی که غذای مصرفی ما کهنه یا تخمیر شده باشد، بدن باید بخش عمده ای از زمان استراحت را به کاهش و دفع سموم ناشی از این گونه غذاها اختصاص دهد و ما در این مدت احساس نوعی کسالت و بد خلقی می کنیم و هنگام صبح نیز خسته خواهیم بود. هنگامی که ذهن ما با تفکرات و ایده های گوناگون آکنده است، آنها را ذخیره می کند تا بعدها آنها را بازنگری کند و این بازنگری به صورت تصاویر و رویاها در خواب ما ظاهر می شوند.
آساناهای یوگا، روشهای رهاسازی جسمی و همچنین تمرینات ساده تنفسی یوگا روشهایی موثر برای آرام کردن ذهن هستند. این روشها به بدن اجازه می دهند تا در خواب سموم گوناگون را دفع و انرژی آزاد کند بنا بر این ، هنگامی که از خواب بر می خیزیم بدن ما شاداب، ذهن ما پاک و احساسات ما متعادل باشند.
● چند توصیه برای بهبود روند خواب
پیش از هر چیز، اتاق خواب خود را بررسی کنید. آیا اتاق خواب شما پیام آسایش و آرامش را برای شما در بر دارد؟ اتاق خواب باید مکانی باشد آرامش بخش و دور از در هم ریختگی و تشویش. حتی الامکان در اتاق خواب خود از تصاویر و رنگهایی استفاده کنید که شما را از محیط بیرون بهتر جدا کنند. در صورتی که در اتاق خواب شما میز وجود دارد بهتر است از کارهای نیمه تمام و تکالیف آینده شما پوشیده نباشد.
هنگام خواب دوش آب گرم بگیرید و از روغنهای معطر و آرامش بخش مانند اسطوخودوس یا عود استفاده کنید. روشن کردن چند شمع، شنیدن موسیقی، ترانه یا مانترای ملایم نیز به حواس پریشان و تحریک شده شما اجازه آرام شدن و رها شدن می دهد. پس از دوش گرفتن می توانید با انجام دادن چند آسانای سبک، تنش را از بدن خود دور کنید. حرکات گردن و شانه از خواص آرامش بخشی ویژه ای برخوردارند زیرا جریان انرژی را به سمت سر و مغز هدایت می کنند و در فکر و احساس شما تعادل ایجاد می کنند.
● حرکات گردن
روی یک صندلی راحت یا روی زمین بنشینید و ستون فقرات خود را عمود نگه دارید و در همان حال شانه ها و بازوهای خود را رها کنید. پس از دم، با بازدم سر خود را به جلو خم کنید تا هنگامی که چانه شما به قفسه سینه برسد و در این حال به صورت عادی تنفس کنید و ماهیچه های پشت و گردن خود را رها کنید. به سرتان اجازه دهید تا با وزن خود گردنتان را به پایین بکشد. با دمی عمیق سر را به محل طبیعی خود بازگردانید و پس از بازدم خود را رها کنید.
با دم و بازدم به آرامی گوش راست خود را به شانه راست نزدیک کنید به حدی که در سمت چپ گردن خود احساس کشیدگی کنید. شانه ها را شل و رها نگه دارید و به صورت طبیعی تنفس کنید. با دم سر را به حالت اولیه بازگردانید و حرکت را در سمت مقابل تکرار کنید.
● حرکات شانه
بازوهای خود را آزادانه از طرفین شانه ها به پایین رها کنید. به همراه دم شانه های خود را از جلو به یکدیگر نزدیک کنید و با بازدم آنها را رها کنید تا به محل اولیه خود بازگردند.
با دم شانه ها را به بالا بیاورید و به گوشها نزدیک کنید و با بازدم آنها را رها کنید.
با دم شانه ها را از پشت به یکدیگر نزدیک کنید به نحوی که در قفسه سینه احساس کشیدگی کنید و با بازدم آنها را رها کنید تا به محل اولیه خود بازگردند.
به آرامی شانه ها را در جهت عقربه های ساعت بچرخانید. بازوها و دستها را در طرفین بدن رها و آویزان نگه دارید و به این ترتیب می توانید از وزن آنها برای رها سازی شانه ها استفاده کنید. در هر قسمت از حرکت، تنفس را یکنواخت و فعال نگه دارید. در محلهایی که احساس درد می کنید، حرکات را بسیار آرام انجام دهید. پس از چند بار تکرار حرکت، شانه ها را رها کنید و بازوها را به آرامی تکان دهید. همین حرکت را در جهت خلاف عقربه های ساعت انجام دهید. اجازه دهید علاوه بر احساس آرامش، لبخندی نیز بر لبان شما نقش ببندد و حرکت انرژی را از قلب به سمت سر خود و بالعکس احساس کنید.
● پسچی موتان آسانا (Paschimuttan asana)
حرکاتی که با خم شدن به جلو همراهند برای هدایت انرژی به درون و بالا تنه در هنگام شب بسیار مناسب هستند. برای انجام دادن این حرکت روی زمین بنشینید و پاهای خود را دراز کنید. زانوهای خود را کمی خم کنید و انگشتان خود را به سمت سقف نگه دارید. شست دستها را به یکدیگر قلاب کنید و همراه با دم بازوها را به سمت بالا و سپس به سمت کف پاهای خود بکشید. با بازدم در حالی که نگاهتان را به دستهای خود دوخته اید بدن را از لگن خم کنید و در حالی که کمر را راست نگه داشته اید پاهای خود را از محلی که برای شما امکان پذیر است، بگیرید و سر، گردن و شانه های خود را شل و رها کنید. در حالی که دستهایتان را به سمت بالا می کشید با دم از حرکت خارج شوید و در حالت نشسته قرار گیرید. با بازدم دستها را پایین بیاورید و کف آنها را در مقابل سینه روی هم قرار دهید. بدن خود را رها کنید.
● وضیت کروکودیل (ماکارآسانا)
این حرکت را می توانید درست پیش از خواب یا در صورت بیدار شدن، در اواسط شب در بستر انجام دهید. روی شکم دراز بکشیدآرنجها را خم کنید و زیر پیشانی قرار دهید. به بالا و پایین رفتن شکم همزمان با تنفس دقت کنید. جذب انرژی را به وسیله شکم خود از زمین احساس کنید. با هر دم سرشار شدن بدن خود را از این انرژی احساس کنید و با هر بازدم خود را از هرگونه فکر تنش زا رها کنید. این کار را تا هنگامی که راحت هستید ادامه دهید. گاهی در می یابید که در این حالت به خواب رفته اید.
● یوگا مودرا (Yoga mudra)
این نوع خم شدن به جلو مودرایی است که انرژی تولیدی از حرکات دیگر را در بدن حبس می کند و آن را به مراکز بالاتر آگاهی هدایت می کند. برخی از آثار خارق العاده این مودرا را می توانید با برخاستن بسیار آرام از این حرکت احساس کنید.
به حالت چهارزانو یا روی یک صندلی بنشینید و چشمهای خود را ببندید. با دست چپ مچ دست راست را از پشت تنه بگیرید. همراه با دمی عمیق، تنه خود را به عقب بکشید و با بازدم، چانه خود را به جلو بکشید و و با حفظ انحنای طبیعی ستون فقرات و بدون قوز کردن، تا حد امکان تنه را روی پاها خم کنید و در این حالت بدن و سر خود را شل و رها کنید. برای برخاستن از حرکت چانه خود را به جلو بکشید و با دمی عمیق اجازه دهید اتساع طبیعی ریه ها تنه شما را کمی بالا بیاورند. با هر بازدم بدن شما به طور طبیعی کمی پایین می آید. حرکات دم و بازدم را آن قدر ادامه دهید تا در حالت نشسته قرار بگیرید. همان گونه که چشمها را بسته نگه داشته اید، دستهای خود را در طرفین بدن رها کنید. مدتی بی حرکت بنشینید و اثر این حرکت را احساس کنید.
● تنفس سه قسمتی (Breathing)
پس از دوش گرفتن و انجام دادن تمرینات کششی ملایم، تنفس سه قسمتی را آغاز کنید. به صورت چهار زانو یا روی یک صندلی بنشینید. یک بازدم عمیق از بینی انجام دهید و در انتهای بازدم شکم را منقبض کنید. برای دم، شکم خود را منبسط کنید و نیمه تحتانی ریه را نیز از هوا پر کنید. در ادامه تنفس، نیمه تحتانی قفسه سینه را نیز منبسط کنید و آن را با منبسط کردن نیمه فوقانی ریه ادامه دهید تا حدی که استخوان ترقوه شما کمی بالا بیاید.برای بازدم نیز به ترتیب نیمه فوقانی، نیمه تحتای قفسه سینه و شکم را تخلیه کنید.این تنفس را به آرامی برای چند دقیقه ادامه دهید.
برای متعادل کردن تفکرات و احساسات، چند دقیقه تنفس نادی شودان انجام دهید. به این ترتیب که ابتدا مجرای سمت راست بینی خود را با شست دست مسدود کنید و از مجرای سمت چپ یک بازدم کامل و عمیق انجام دهید. سپس مجرای سمت چپ را با انگشت انگشتری مسدود کنید و از مجرای سمت راست دمی عمیق بگیرید. بازدم را نیز از همین مجرا انجام دهید. و به همین ترتیب دم و بازدم را از مجرای دیگر انجام دهید. این تنفس را تا چند دقیقه ادامه دهید و سپس دستها را در طرفین بدن رها کنید. چند لحظه با چشمهایی بسته در همین حالت بی حرکت بمانید و به ارتباط تنفس و تفکر خود دقت کنید. تمام افکار، احساسات، آرزوها و هر آنچه را در طی روز انجام داده اید رها کنید. تمام وقایع روز خود را بازنگری کنید و ذهن خود را از تمام آنها آزاد کنید. اگر ذهن شما روی واقعه خاصی ثابت می ماند آن را به طور مختصر مرور کنید و سپس رها کنید. گاهی ضرورت دارد که با خود تکرار کنید: من امروز را رها می کنم و وارد خوابی عمیق می شوم تا جسم، ذهن و روحم را با طراوت و شاداب کنم. سپس برای رهاسازی عمیق، در شاواسانا قرار بگیرید. برای رهاسازی در شاواسانا می توانید از ذهن خود، تنفسهای مختصر یا نغمه های ملایم استفاده کنید. انرژی را به سوی انگشتان پا، قوزکها، ساق پا، ران و لگن خاصره هدایت کنید و به ملایمت انگشتان دست، بازوها و شانه ها را رها کنید.
دکتر بهین پورمیرزا Dr. Behin Pourmirza
باشگاه یوگا پیام مهر
-
کار ما یا قانون طبیعت
هیچ چیز بدون علت نیست، برای هرچیز علتی وجود دارد. تنها ذهن محدود ماست که نمیتواند علت را پیدا کند. دنیای واقعی هیچ شباهتی به دنیای قصههای بچهها ندارد. ما نمیتوانیم حقیقت وجود رنج را نادیده بگیریم. آیا این رنج علتی دارد؟ و اگر دارد آیا میتوان علت آن را برطرف کرد؟ اگر رویدادهائی که باعث رنج هستند، تصادفی باشند، به این معناست که ما هیچ کنترل و نفوذی روی آنها نداریم، پس ما فاقد قدرتیم و تلاش معنا و مفهومی پیدا نمیکند. شاید هم تصور بر این باشد که رنج از جانب یک قادر مطلق اعمال میشود پس باید تلاش کنیم تا خشم او را کاهش دهیم.
بودا Boudha به این نکته اشاره دارد که: ”رنج ناشی از تصادف نیست. بلکه علتی دارد، همانطور که همه پدیدهها علت دارند. همانطور که همه پدیدهها علت دارند. قانون علت و معلول، قانونی کلی و جهانی برای همه عالم است و مهم است که بدانیم علتها از کنترل ما خارج نیستند“.
● ”کارما“ karma چیست؟
کارما دستهای از فعالیتهائی است که در طول زندگی انسان شکل میگیرد. به عبارت دیگر ”کارما“ بازتاب فعالیتهای زندگی ماست. ”کارما“ بازتاب نه به معنای سرنوشت ”که امری خارج از کنترل ماست“ بلکه در مفهوم لفظی به معنای عمل است. به این معنا که همه وارث اعمال خود هستند، اعمال انسانها پناهگاه آنهاست، هرچقدر اعمال بد یا خوب باشد زندگی نیز براساس آن رقم خواهد خورد.
۱) ”کارمای گذشته“، سانچیتا Sanchitha
۲) ”کارما“ئی که از ابتدای تولد تاکنون کسب کردهایم.
۳) ”کارما“ئی که اکنون انجام میدهیم و با قدرت ارادهمان تغییر میکند.
”کارمای گذشته“ غیر قابل تغییر است. مانند تپانچهای که شلیک شده است. سرنوشت را نمیتوان تغییر داد یا فسخ کرد بلکه باید با آن مواجه شد و آن را پذیرفت. اگر بتوانیم سرنوشت خود را با شادی پذیرفته و با آن روبرو شویم، غمگین نخواهیم شد و سلامت خود را به خطر نخواهیم انداخت تنها انسان ناآگاه است که از سرنوشت گله و شکایت میکند و آن را نمیپذیرد.
کارمای نوع دوم که از بدو تولد تاکنون به وجود آمده و در ناخودآگاه ما قرار گرفته همانند بذرهای بالقوهای هستند که با داشتن یک زندگی ساده و منظم رو به بهبود و سلامت میروند. بهکارگیری امور معنوی و فعالیتهای روحانی، کار ما را با آهنگ هستی هماهنگ کرده و مؤثرترین روش هماهنگی با جهان هستی و یا به عبارتی خلاصی از کارماهای گذشته با انجام ”کارما یوگا“ است.
● کارما یوگا:
انجام عمل خیر بدون توقع و انگیزه خودخواهانه است. ”کارما یوگا“ نوعی پاکسازی است که فرد را تصفیه میکند. این کار در ابتدا ممکن است باعث ناراحتی، درد و رنج شود اما در نهایت منجر به تزکیه میشود. ”کارما“ ریشه در آگاهی بشر دارد. آگاهی بشر همچون اقیانوسی است که قطرههای بیشمار کارما در آن قرار دارد. بنابراین پایان دادن به آنها کاری بس دشوار است.
بهترین عمل برای رهائی از ”کارما“های ایجاد شده ”کارما“های مثبت و یا ”کارما یوگا“ست. ”بهاگاوادگیتا“ Bhagavad Gita به نکته مهمی اشاره کرده است: ”در کارمایوگا، هدف تنها کار کردن است نه محاسبهٔ نتایج. هدف گرائی در کارما یوگا راهی ندارد.
هدف کارمایوگا تزکیه ذهن است و جلوگیری از سرگردانی و آوارگی ذهن. اگر ذهن بهطور مناسبی در طول کارمایوگا مشغور شود، در یک دورهٔ زمانی پاک و شفاف میگردد“. هرچه که در زندگی با آن روبرو میشویم نتیجهٔ اعمال ماست.
میتوان با تسلط داشتن بر اعمال، سرنوشت خود را طوری رقم بزنیم که باعث رنج بیشترمان نشود، هر کدام از ما میتوانیم با اعمالی که انجام میدهیم، به رنج خود خاتمه دهیم. بودا میگوید: شما ارباب خودتان هستید، آیندهتان را خودتان میسازید.
اعمالی که ما انجام میدهیم بر سه گونهاند: جسمی، زبانی، ذهنی
طبیعتاً ما بیشترین اهمیت را به اعمال جسمی میدهیم چرا که ظاهر مشخصی دارد. مثلاً کتک زدن بسیار ناپسند تر از دشنام دادن است و هر دوی آنها بسیار شدیدتر و قابل سرزنشتر است نسبت به سوء نیتی که اظهار نشده باشد.
بر طبق قانون ”دارما“ Dharma یا قانون طبیعت، عمل ذهنی از هر دوی آنها مهمتر است. بهعنوان مثال اگر تلاش جراحی که باعث شود یک بیمار جانش را از دست بدهد با تلاش یک قاتل برای کشتن یک انسان مقایسه کنیم هر دو، انسانی را کشته و از بین بردهاند.
از لحاظ جسمانی هر دو مرگ محسوب میشود اما از لحاظ ذهنی ایندو عمل بسیار متفاوتند. در مورد اعمال زبانی هم ”نیت“ مهمترین نقش را داراست، تفاوت کسی که به دوستش دشنام داده و او را احمق خطاب کرده با کسی که فرزندش را میبیند که در گل و لای مشغول بازی کردن است و او را احمق خطاب میکند، لحن تحقیرآمیز اول با لحن دلسوزانه دوم بسیار متفاوت است. ”نیت“ به کار رفته در سخن ماست که نتیجه را معلوم میکند.
پس کلام، اعمال و رفتار ماست که مورد قضاوت قرار میگیرند نه ظاهر آنها. عمل ذهنی کارمای واقعی محسوب میشود و این علتی است که نتیجهاش در آینده معلوم میشود. بودا میگوید: ذهن بر همه چیزها تقدم دارد، و بر همه چیز سایه میاندازد. اگر با ذهنی ناپاک سخن بگوئید یا عمل کنید، رنج به دنبال خواهد داشت و اگر برعکس با ذهنی پاک سخن بگوئید شادمانی بهدنبال خواهد داشت که هم چون سایهای هرگز از شما جدا نمیشود. حال باید پرسید کدام یک از اعمال ذهنی سرنوشت ما را معین میکند؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که ذهن چیست؟ ذهن عبارت است از ”آگاهی، ادراک، احساس و واکنش“. اما کدامیک از اینها باعث رنج میشوند؟ میتوان گفت ۳ عامل اول در اصل غیر فعالند. ”آگاهی“ فقط اطلاعات خام را دریافت و تجربه میکند. ”ادراک“ اطلاعات را طبقهبندی میکند. ”احساس“، مقایسه مراحل قبلی با مراحل جدید را بهعهده دارد. این سه مورد فقط اطلاعات وارده را گرفته و هضم میکنند اما زمانیکه ذهن شروع به واکنش میکند، آنگاه جنبه انفعالی قضیه وارد عمل میشود. این واکنش زنجیرهای از فعالیتهای جدید را به جریان میاندازد. حلقه اولیهٔ زنجیر این فعالیتها، همان واکنش اولیه یا ”نیت ذهنی“ ماست.
باز هم بودا در این باره میگوید: رنج به هر نوعی که نمایان شود، علتی را بهدنبال دارد، اگر همه علل از بین بروند، پس دیگر رنجی نخواهد بود“. بدین ترتیب کارمای حقیقی یا علت واقعی رنج، واکنش اولیه ذهنی ماست. ”بودا“ واکنشها یا اعمال را به سه گونه تقسیم میکند:
۱) بعضی واکنشها شبیه خطوطی هستند که بر آب رسم میکنیم.
۲) بعضی واکنشها شبیه خطوطی هستند که بر شن رسم میکنیم.
ظ ۳) بعضی واکنشها شبیه خطوطی هستند که با قلم و چکش بر سنگ حک میکنیم. ذهنمان هر روز مشغول انجام واکنشهاست، اگر در پایان هر روز به واکنشها یا ”اعمالمان“ فکر کنیم، فکر آنهائی را به نظر میآوریم که تأثیری عمیق در آن روز داشتهاند و اگر در پایان ماه سعی کنیم تمامی اعمالمان را به یاد آوریم، تنها یک یا دو واکنش که تأثیر بسیار عمیقی داشتهاند، به یاد آورده میشوند و همینطور در پایان سال، بدیت ترتیب میبینیم این واکنشها بسیار خطرناکند و رنج عظیمی را بدنبال دارند. اولین قدم برای بیرون آمدن و خارج شدن از رنج، پذیرش صرف آن است، نه بهعنوان یک مفهوم فلسفی یا یک اعتقاد، بلکه بهعنوان یک واقعیت.
با پذیرش و درک اینکه رنج چیست و چرا رنج میبریم، میتوانیم به جای اینکه رنجها بر ما مسلط شوند، کنترلشان کنیم و راهی را پیدا کنیم که به خروج از رنج بیانجامد.
در واقع ما به قدری گرفتار رنجهایمان هستیم که رها شدن از آن غیر طبیعی و غیر محتمل بهنظر میرسد اما وقتی شادی واقعی ذهن را تجربه کنیم، لذت واقعی را بدست خواهیم آورد. گاهی رنج به افراد کمک میکند که به رشد شخصیت برسند، اما به شرط آنکه بیاموزند بهطور عینی رنج را مشاهده کنند نه اینکه به رنج خود بچسبند این حالت مانند کسی که خشمگین است و سعی میکند برای این که خشم خود را مشاهده کند آن را سرکوب کند، یا به عبارت دیگر با مشاهدهٔ خشم در مییابیم که خشم خود به خود از بین میرود.
آنچه مهم است این است که علت هرچه باشد، معلوش نیز همانگونه خواهد بود. باید دانست که طبیعت نه مهربان است و نه ستمکار. طبیعت براساس قوانینی ثابت کار میکند. طبیعت فقط کمک میکند تا خصوصیت دانه آشکار شود. دانهای که خود کاشتهایم، مثل دانهٔ نیشکر یا نیم دانهٔ neem که درختی گرمسیری و بسیار تلخ است.
مشکل ما این است که به زمان کاشت دانه و به نوع آن بیتوجهیم. دائماً دانهٔ درخت ”نیم“ میکاریم و زمانی که وقت برداشت رسید، مشغونل گریه و دعا و توبه میشویم تا شاید میوهٔ شیرین برداشت کنیم. اما این کارها هیچ ثمری ندارد.
بدین ترتیب دیگر میتوان گفت: ”کارمایوگا“ مبنائی از زندگی معنوی است، بهاکتی Bhakti یوگا و ظاهر و نمای ساختمان و ”راجا یوگا“ Raja yoga تزئینات داخلی آن است. تا بنائی محکم نداشته باشیم، نمیتوانیم صاحب خانهای زیبا و شایسته باشیم.
گردآوری و تألیف: هما فاضل
مجله دانش یوگا
-
اين متن توسط مؤسسه ی آنتونی رابينز برای موفقيت شما فرستاده شده است
[/size][/color]
يك به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
دو با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید، زيرا وقتی پیرتر می شوید ، مهارتهای كلامي مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند .
سه همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا آنقدر که می خواهید نخوابید .
چهار وقتی می گویید "دوستت دارم" منظورتان همین باشد .
پنج وقتی می گویید "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .
شش قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
هفت به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
هشت هیچوقت به رؤیاهای کسی نخندید . مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند .
نـه عمیقاً و بااحساس عشق بورزید . ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .
ده در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .
يازده مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .
دوازده آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .
سيزده وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید ، لبخندی بزنید و بگویید "چرا می خواهی این را بدانی؟"
چهارده به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیتهای بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .
پانزده وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید "عافیت باشد "
شانزده وقتی چیزی را از دست می دهید ، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
هفده این سه نکته را به یاد داشته باشید : احترام به خود ، احترام به دیگران؛ و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان
هيجده اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
نوزده وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید ، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .
بيست وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید ، کسی که تلفن کرده آن را درصدای شما می شنود .
بيست و يك زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .
یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند.
با عشق براي همه
--
-
آنچه هستید همانند آنچه انجام می دهید مهم است
آن که را هستید آن چنان بلند می گویید که من نمی توانم آنچه رابر زبان می آورید بشنوم.( رالف والد وامرسون)
بعدازظهر پنجشنبه ای آفتابی در تهران بود .دوستم بهرام ، پدری سربلند ، دو پسر دوقلویش را به باغ وحش می برد .اونزد مردی که در دکه بلیت فروشی بود رفت وپرسید : (( ورودیه چند است؟ ))
مرد جوان پاسخ داد : برای شما وهر بچه ای که بالاتر ازشش سال دارد ، ۱۰۰۰ تومان و برای بچه های کوچکتر از شش سال رایگان است آن دو پسر چند سال دارند . بچه ها دیشب شش ساله شده بودند و این باغ وحش کادوی تولدشان بود .
بهرام پاسخ داد : قاضی و دکتر هر دو شش ساله هستند .گمان می کنم با خودم باید ۳۰۰۰ تومان پرداخت کنم ؟
مرد بلیت فروش گفت :آهای آقا، مگر گنجی چیزی پیدا کرده ای ؟ شما می توانستید ۲۰۰۰ تومان کمتر بدهید . و چون بچه ها جثه کوچکی دارند به من بگویید بچه ها کمتر از شش سال دارند ، و من هم تفاوت آن را تشخیص نمی دادم.
بهرام پاسخ داد : بله ، ممکن است درست باشد و شما تفاوت آن را تشخیص ندهید ، ولی بچه های من تفاوت آن را تشخیص می دهند .
آری بدینگونه است که به فرزندانمان آموزش میدهیم چگونه رفتار کنند و چگونه در برابر اتفاقات پیرامون ، از خود عکس العمل نشان دهند آنان با الگو برداری از ما تعریف جدیدی از رفتارها پیدا می کنند همانطور که بهرام نیز می توانست بنام زرنگی از پرداخت بلیط کودکان خود طفره رفته و این نوع زرنگی ها را نیز به کودکان آموزش دهد
همان طور که رالف والد وامرسون گفت: آن که را هستید آن قدر بلند می گویید که من نمی توانم آنچه برزبان می آورید، بشنوم . در لحظات خطیر که اخلاقیات از هرزمان دیگری مهمتر است، مطمئن باشید برای کسی که با او کار و زندگی می کنید ، الگوی خوبی هستید .
نویسنده : كتاب غذای روح
-
دروغگو را بهتر بشناسیم؟
افراد دروغگو معمولا از نظر نوع رفتاری با یکدیگر شباهت بسیاری دارند که دانستن برخی از خصوصیات به ما کمک می کند که تا حدودی انسان دروغگو را بشناسیم برخی از علائم و روشهایی که باعث شناهخت دروغگو می شود عبارتند از:
۱- چشمان کسانی که دروغ می گویند یا بازتر از حد معمول است یا دائما چشمهای آنان به نقاط مختلف حرکت می کند. در عین حال آنها معمولا از نگاه مستقیم به شما احساس ناراحتی می کنند و سعی می کنند مستقیما به شما نگاه نکنند.
۲- گاهی اوقات افراد دروغکئ بخشی از صورت یا دهانشان را هنگام حرف زدن می پوشانند.
۳- وقتی از آنها سوال می شود دماغ یا گوششان را به حالت عصبی می خارانند.
۴- فرد دروغگو معمولا هنگام حرف زدن حرکت اضافی زیادی از خود بروز می دهد.
۵- در هنگام حرف زدن زیاد تپق می زنند و اشتباهات فراوان گفتاری را سعی می کنند به گونه ای بپوشانند.
۶- آنها همیشه کلی گویی می کنند و بارها این کلیات را تکرار می کنند و با این کار تلاش می کنند تا خودشان را قانع کنند.
۷- آنها سعی می کنند به گونه ای گیج و مبهم سخن بگویند و با این کار به شما اجازه نمی دهند تا حرفهای آنان راتجزیه کنید.
۸- هنگامی که سعی دارید در مورد موصضوع مورد بحث از آنها سوال کنید بلافاصله موضوع بحث را عوئض می کنند.
۹- حتی سوال شما را متوجه شوند چنین وانمود می کنند که سوال شما را نشنیده اند و با این کار به بحث خاتمه می دهند.
۱۰- اگر می خواهید مطمئن شوید مه او دروغ کفته است چند روز بعد راجع به موضوعی که در مورد آن دروغ گفته است ار او سوال کنید تا برایتان یک داستان با مظالب متفاوت تعریف کند.
۱۱-اگر قدری به صحبت آنها شک دارید شما را متهم به بی اعتمادی می کند و خیلی سریع با این کار به بحث خاتمه می دهد.
۱۲- آدم های دروغگو معمولا پر حر ف هستند و در مورد هر چیزی اظهار نظر می کنند.
۱۳- افراد دروغگو معمولا کسانی هستند که در زندگی شخصی یا خانوادگی دچار مشکل هستند. پس در موردحرفهای چنین افرادی بیشتر دقت نمایید.
۱۴ تن صدای افراد دروغگو در هنگام دروغ گفتن معمولا بالاتر از حد طبیعی است.
۱۵-خنده های بی دلیل و بی گاه در هنگام صحبت کردن یکی دیگر از علائم افراد دروغگو است
۱۶- آدمهای دروغکو همیشه سعی می کنند حرفهای زیبا و جذاب به زبان بیاورند و با این کار می خواهند امکان کشف حقیقت را از ما سلب کنند.
نکته پایانی این که اگر چه که شاید افراد دروغگو در کوتاه مدت بتوانید حقیقت را از دیگران پنهان کنند اما زمان باعث خواهد شد که همیشه افراد دروغگو رسوا شوند و هیچ گته حقیقت پنهان نخواهد ماند, اگرچه شاید مدت زمان طولانی پنهان بماند
-
بسیاری از افراد دارای عادات بدی هستند که با ناخواسته انجام دادن آنها سلامتی خود را تهدید می کنند و باعث می شوند که زود به زود بیمار شوند و یا اینکه هنگامی که بیمار می شوند زود خوب نشوند .
* درمان با خنده :
اولین بار درمان با خنده توسط نورمان کوسین ابداع شد . و بعدها بخصوص اکنون به اهمیت این موضوع در درمان بیماری ها پی برده شده است .
خنده و خندیدن علیه تمام بیماری هاست حتی سرطان . شما می توانید با خنده روحیه خود را در هر بیماری بالا ببرید . همچنین افرادی که به وفور می خندند دارای حافظه بهتری نسبت به اشخاصی هستند که همان سن را دارند ولی عبوس هستند زیرا با خندیدن سلول های مغزی سریعتر کار می کنند .
* آمینو اسیدها برای باز سازی حافظه و قدرت تفکر :
آیا تا کنون برایتان پیش آمده است که به موضوعی فکر کنید و آن را به یاد نیاورید ؟
اگر شما دارای سنی باشید که هنوز سالخورده نشده اید این موضوع کمی عجیب به نظر می رسد و شما می توانید با مصرف آمینو اسیدها ، عوارض این مشکل را کاهش دهید .
در این زمان است که آمینو اسید نقش میانی را بازی می کنند و باعث تقویت حافظه و ذهن شما می شوند. البته ویتامین هایی مانند ویتامین ب 12 و ب 6 نیز بسیار مفید هستند .
* خوراکی هایی که باعث کاهش استرس شما می شوند :
ما در روزگاری به سر می بریم که معمولا تمام افراد کم یا زیاد دچار استرس و تشویش هستند .
استرس بر روی هورمون های شما نیز تاثیر می گذارد . دی اچ ایی اِی ، موادی هستند که باعث می شوند طول عمر شما زیاد تر شود و از استرس روزانه ی زندگی شما بکاهد .
* هورمون های خود را جوان نگه دارید :
سعی کنید هورمون های خود را جوان نگه دارید زیرا هورمون ها تاثیر مستقیمی بر روی جسم و فیزیک شما دارند و حتی شما را از پیری دور نگه می دارند و یا شما را به پیری نزدیک می کنند .
* برای اینکه هورمون های خود را جوان نگه دارید توصیه می کنیم که به ورزش بپردازید زیرا بهترین و موثرترین راه جهت جوان سازی و فعالیت دوباره هورمون های ورزش است .
* تصور نکنید که حتما باید ورزش های حرفه ای و یا خیلی سختی را دنبال کنید ! خیر.
شما حتی می توانید با پیاده روی های ساده در طول روز ،باعث جوان ماندن و دوباره احیا شدن هورمون هایتان شوید .
* نفس های عمیق بکشید :
تمرین کنید که بتوانید به درستی نفس بکشید زیرا نفس کشیدن و نحوه ی صحیح دم و باز دم باعث می شود که سالم و سرحال بمانید .
* بسیاری از مواد غیر ضروری بدن و مضر با دم و بازدم صحیح از بین می روند و سوخت می شوند .
* نفس عمیق همچنین کارایی مغز شما را بالا می برد .
* نفس عمیق و دم و بازدم صحیح به شما انرژی وافری را اعطا می کند .
* برای اینکه نحوه ی صحیح دم و بازدم ، همچنین تمرکز بر روی نفس های خود را تمرین کنید و یاد بگیرید توصیه می کنیم به ورزش هایی مانند یوگا و مدیتیشن بپردازید .
* خوشبختی و سرور را حس کنید :
وقتی که شما عصبانی هستید تاثیر بسیار منفی و بدی را بر روی ذهن و جسم خود می گذارید به همین دلیل توصیه می شود تا حد ممکن از داشته های خود استفاده کنید .
برای اینکه احساس خوشبختی کنید ، حتما نباید دارای خوشبختی بزرگی باشید .
لمس و احساس دارایی های که اکنون در اختیار دارید و استفاده بهینه از تمامی آنها تبدیل به یک خوشبختی فوق العاده بزرگ می شود .
این راه حل به عنوان یک درمان استفاده می شود این که به بیماران امید و خوشبخت بودن را القا کنند و آنها را به یاد داشته هایشان بیاورند نه نداشته هایشان .
در این صورت شما هیچ گاه دچار افسردگی نمی شوید . زیرا شما همیشه دارای هیجان و روحیات شاد هستید و افسردگی راهی در قلب و ذهن شما پیدا نخواهد کرد .
* برای خودتان گل بخرید :
محققان به این نتیجه رسیده اند که گل ها تاثیر باور نکردنی را در ذهن افراد متفاوت می گذارند.
به همین دلیل سعی کنید در اطراف خود مثلا در اتاق خود و یا روی میز کارتان حتی یک شاخه گل را داشته باشید تا این شاخه گل یاد آور امید برای شما باشد و خستگی هایی که در طول یک روز کاری و یا خستگی های ذهنی که در زندگی تان با آنها مواجه هستید تسکین یابند .
محققان پیشنهاد می کنند که به یک گل پنج دقیقه نگاه کنید و به آن خیره شوید در این صورت احساس بهتری را تجربه خواهید کرد .
امیدواریم با این توصیه های زندگی ،سلامت روحی و جسمی شما روز به روز بهتر از روز پیش شود .
-
هفت اشتباهی که شما باهوش ها انجام می دهید !
بااینکه انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید.
حتماً آدم های بسیار باهوش و توانمندی را میشناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند. آنها ساعت های طولانی کار میکنند، به خودشان استرس وارد میکنند اما هیچ پیشرفت خوبی نمیکنند.
همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا میکنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور میکند. و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش میرود، حتی متوجه نمیشویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب میشویم. برای اینکه زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان میکند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان میگردد دوری کنید.
این 7 اشتباه انسانهای باهوش است و نشانتان میدهیم که چطور از این اشتباهات در امان بمانید:
1. آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه میگیرند.
سرعتتان را کندتر کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است—تنبل فکر کردن و با تنبلی عمل کردن. بخاطر همین است که میگویند عاقلانه تر کار کنید نه سختتر.
فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول ترند بازده کمتری دارند.
افراد پرمشغله همیشه وقت کم میآورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش میآید که وقت کافی برای خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند.
برنامه پرمشغله شان باعث میشود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.
راهحل : سرعتتان را کمتر کنید. نفس بکشید. تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.
2. یاد میگیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمیدهند.
متاسفانه تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد :
هیچوقت وارد عمل نمیشوند!
علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی!
راهحل : موفقیت در تصمیم به زندگی کردن—جذب خودتان در فرایند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.
3. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.
نمیتوانید چیزی که به درستی آنرا نسنجیده اید را کنترل کنید و چیزی که میسنجید آینده شما را تعیین میکند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصتهایی که برایتان پدیدار میشود کور میشوید.
تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام میدهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیرههای کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل نیستند.
اجازه بدهید بعنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبین این سایتها که از آن راه زندگی خود را میگذرانند، تعداد مشترکین RSS خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی میکنند اما نمیدانند که تعداد مشترکین RSS یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.
اینکه چه چیز را بسنجید آینده شما را پیشبینی میکند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.
راهحل : رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید. درمورد مثال سایت تجاری، هدف باید "اخذ درآمد از طریق سایت" باشد. و چیزهای کمی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیکهایی است که روی تبلیغات، نرخهای تبدیل مرتبط، نرخهای تبدیل محصولات داخل و فیدبک مشتری/خواننده و از این قبیل میباشد.
توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلیتان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیشتر توسعه دهید.
4. درگیر ایده آلسازی همه چیز میشوند.
خیلی از ما ایده آلگرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر میگیریم و بیشترین تلاشمان را میکنیم. زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه مان میکنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترینها باعث میشود دست به تلاشهای بیشتر بزنیم، هیچ وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایده آلها به ما کمک میکند به نتیجه دلخواهمان برسیم. البته تازمانیکه این روش ما را اسیر خود نکند.
اما وقتی اسیر ایده آلگرایی شدیم چه اتفاقی میافتد؟
وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کردهایم برسیم، ناامید و دلسرد میشویم و نمیتوانیم با چالش های جدید روبهرو شویم و یا حتی کاری که شروع کردهایم را تمام کنید. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و نتیجه نامطلوب میشود.
ایده آلگراهای واقعی کارها را سخت شروع میکنند و برای اتمام آنها هم بسیار سختی میکشند.
راهحل : دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایده آلگراها نمیدهد. دنیا به کسانی پاداش میدهد که کارها را انجام میدهند. و تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایده آل انجام ندهیم. فقط با سالها تمرین و غیرایده آل انجام دادن کارهاست که میتوانیم به بارقههایی از ایده آل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید. وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید. و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایده آلهاست.
5. قبل از اینکه برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر میکنند تا 100% برای آن آماده گردند.
این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود.
یکی از مهمترین چیزهایی که میبینیم افراد باهوش را عقب میاندازد بیمیلی خودشان برای قبول کردن فرصتها فقط به این دلیل است که تصور میکنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور میکنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را میگیرد.
واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش میآید هیچکس هیچوقت 100% آماده نیست. چون بیشتر فرصتهای زندگی ما را مجبور میکند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصتها باعث میشود از منطقه امنمان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمیکنیم.
راه حل : یادتان باشد که فرصتهای استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق میافتد. اگر میخواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیتها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید.
6. خود را با انتخابهای زیاد اشباع میکنند.
اینجا در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت میکند و فرصتهای تغییر و پبشرفت بهنظر بی انتها میرسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیتهای مختلفی روبهرو هستیم. اما متاسفانه، زیاد بودن گزینههای انتخاب معمولاً موجب بیتصمیمی، سردرگمی و بیحرکتی میشود.
تحقیقات مختلفی درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب های مختلفی از محصولات روبهرو باشد، خرید کمتری میکند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحتتر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیشتر افراد خسته شده و دست از خرید میکشند.
به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را درمعرض تعداد گزینه های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاهتان خسته میشود.
راهحل : اگر یک خط تولید را میفروشید، سعی کنید ساده باشد. و اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر میکنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر موثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.
7. در زندگی خود تعادل ندارند.
اگر از آدمها بخواهید آنچه که از زندگی میخواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل "عشق"، "موفقیت"، "خانواده"، "شناخت"، "آرامش"، "خوشبختی" و امثال آن خلاصه میکنند. اما همه اینها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیشتر آدمها همه آن را در زندگیشان میخواهند. متاسفانه، تعداد زیادی از آدمها برای رسیدن به این اهداف زندگیشان را درست متعادل نمیکنند.
کسی را میشناسم که سال گذشته یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من درد و دل میکرد میگفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.
یک نفر دیگر را هم میشناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواری است. او از آندسته آدمهای مثبتاندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن میخوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمیتوانم با اینکه این مرد همیشه شاد به نظر میرسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم.
اینها دو سبک زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیونها زندگی دیگر هم مثل اینها وجود دارد.
راهحل : وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعیتان، خانوادگیتان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم میخورد. بااینکه انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.
گردآوری:گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
-
انواع دروغ
در شماره 9 مجله هفتگی توفیق درسال1350 آقایدکتر عباس توفیق مطلبی درباره دروغ در بخش ته مقاله نوشته بود که عینا در زیر نقل می شود
................
دروغ هم مثل خیلی دیگر از احتیاجات روزمره اجتماع ما انواع و اقسام دارد
نوع اول دروغ این است که: من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ
می گویم. ولی شما نمی دانید که من دروغ می گویم
این یک دروغ طبیعی است که در همه ی کشورها هم همینطور است
نوع دوم دروغ این است که: من دروغ می گویم.من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم
این دروغ هم باز قابل هضم است
نوع سوم دروغ این است که: من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ میگویم !!!
این احمقانه ترین نوع دروغ است. دروغی که همه می دانند و کسی را فریب نمی دهد و فقط گوینده را مفتضح می کند و مردم را عصبانی
:ولی ازاین نوع دروغ مفتضحانه تر و احمقانه تر هم وجود دارد
نوع چهارم دروغ این است که: من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما می دانید که من دروغ می گویم. شما هم می دانید که من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ می گویم !!!!
فکر کنم امروزه در اغلب زمینه ها این نوع دروغ رایج شده و هر که را در این رشته از دروغ بیشتر دست داشته باشد استادتر و سیاستمدارتر می شناسند
--
راه در جهان یکی است و آن راه راسـتی است
-
همه چیز از خواستن شروع می شود .
خواستن غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است.
همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد ، خواستن ،
قدرتش را به رخ می کشد ...
مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست
مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست ...
اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود
به محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهید
خوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومید
و اینجاست که حسادت رخ میدهد
حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکند
و شما را ملزم به تصاحب میکند
حسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگران دارند و شما ندارید
اما میخواهید داشته باشید
در حسادت ، مشکل شما نداشته های دیگران نیست ،
بلکه داشته هاییست که آن ها دارند و شما ندارید
به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید ،
زیرا دیگران هم سیاره ندارند
خیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است
که شما برای دیگران قائلید
تا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست
به خودتان نیست ، حسادت رخ می دهد
زیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجو است .
و نسل ما را از کودکی طوری بار آورده اند
که بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودمان
اینگونه است که به چشم خود با بهترین هایمان نمی آییم
اما مراقبیم دیگران با چه چیز هایی به چشممان می آیند
تا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران است
هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود
زیرا همیشه در هر سطحی که باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیم
باز هم چیزی هست که نداشته باشیم
و دوباره درگیر تصاحب میشویم . و تا بدست نیاوریم آرام نیستیم ...
و این چرخه ی باطل ادامه دارد
سخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد
انسان تا وقتی خود را کشف نکرده ، از خود لذت نمی برد ،
تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کند
تا وقتی نتواند به خودش قناعت کند ، جواب سوال هایش را در دیگران میجوید
آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند ...
که هیچ گاه پیدا نمی شود
نیت ها ، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند
شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید
شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید
شما زیبا ترین لباستان را در مهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید
شما زیباترین لباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند
و این لذت را با تعریف هایشان به شما انتقال دهند
شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید
که در رویایتان همیشه پشتش نشسته ید
شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است
....
شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر ، نگرش ،
زندگی و ارزش های آنهاست
ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد
پس رقابت ایجاد می کند
رقابت بین تمام افرادی که " خود " را جا گذاشته اند
و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند
طبیعیست شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد
زیرا همیشه در هر چیزی ، بالای داشته های شما وجود دارد
.
.
.
.
باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست .
به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان می شوید
اگر " خود " را همراه نداشته باشید به " جلب توجه " پناه میبرید .
و هر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید
در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردن ندارید
زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف می شود .
و دیگران هم برای مدت زیادی شما را اول نگه نمیدارند....
زیرا طاقت دوم بودن را ندارند
و اینگونه است که دیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند
زیرا این احساس را روی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید ....
یــــــــــــــــاد بگیرید شما در یک چیز اول هستید .
حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اول باشد
آن هم خود بودن است .
شما اگر خودتان باشید جذابید . زیرا جذابیت مختص هر چیز کمیاب است .
و از هر انسان ، تنها یکی به وجود آمده
مشکل از جایی شروع می شود که شما آنقدر خود را فراموش کرده اید
که دیگر نمی توانید خصوصیات واقعی خودتان را زندگی کنید
برای همینست به همین شیوه ادامه میدهید .
هیچ کسی نمی تواند شما را به خود بیاورد. چون خیلی ها شبیه شما
خودشان را چال کرده اند و طبق هنجار های اجتماع بار آمده اند
باور کنید همین الان این نوشته را با لذت می خوانید
اما بعد از ظهر وقتی میخواهید به خیابان بروید طوری لباس میپوشید
طوری حرف میزنید طوری رفتار میکنید که دیگران بپسندند
آنقدر خودتان نبوده اید که به طور ناخود آگاه از پس خود نبودن بر می آیید ...
بیایید باور کنید کافیست یک بار باب میل دلتان بچرخید
تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید
به درک که دیگران میگویند " این جو گیر رو نگاه کن "
وقتی دلتان میخواهد زیر باران برقصید خوب برقصید ...
وقتی دلتان میخواهد رانندگی پشت یک فولکس واگن را تجربه کنید ،
این کار را انجام دهید
وقتی دوس دارید دستمال گردن بگذارید خوب بگذارید ...
مهم احساس شماست .
اگر دیگران هم عکس العملی نشان دادند به پای این بگذارید
که شهامت انجام خواسته های درونی خود را ندارند
و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایراد بگیرند
این را بدانید
خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها ، حاصل نمی شود
خوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شود
و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشید
اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزیند راضی باشید
خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... هر لحظه برای شما زیباست
حتی درد هایتان را دوست دارید
زیرا درد هایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند ...
دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهند
و زیبا تر از این ... نخواهد بود
-
: استرس رو ول كن
حرف بزنید
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خوردهاید را با او تقسیم کنید…
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:
گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید…
اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهیهایی که در گذشته در حق خودتان کردهاید، نشوید.
همه همینطور بودهاند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایدهای جز چرکی شدن آنها ندارد.
آینده را هم که رسما باید به هیچ وجه به حساب نیاورید.
ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است..
فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سختتر و دردناکتر است…
سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:
حالامیگویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی…! وسط همه گرفتاریها واسترسها و بدبختیهاتون...!!!
آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد…
کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد…
مثل نهنگها که هر از چندگاهی به بالای آب میآیند و نفسی تازه میکنند و دوباره به زیر آب برمیگردند…
چهارم اینکه تنتان را بجنبانید
ورزش قاتل استرس است...
لزومی هم ندارد که وقتی میگوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و بازو دربیاورید…
همچین که یک جفتک چارکش منظم وخفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است…
از من به شما نصیحت…
پنجم اینکه واقعبین باشید:
ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم…
ششم اینکه زندگیتان، میدان و مسابقه اسبدوانی نیست
خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابتپیشگی"، استرسزا است…
اینکه جاسم فوقلیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا میکند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده وبه هیچ کجا هم نرسیده…
زندگی مسخرهتر از چیزی است که شما فکرش رامیکنید…
هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند…
خودتان باشید…
هفتم اینکه از مواجهه با عوامل "ترسزا" هراس نداشته باشید:
مثال ساده آن، دندانپزشک است…
وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندانپزشک، بادرد آن بسازید و همه لقمههایتان را با یکطرفتان بجوید…
نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس درد است…
ترس، استرس می زاید
هشتم اینکه خوب بخورید و بخوابید
آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمیکند…
مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…
آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمیتواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…!!
نهم اینکه بخندید:
همه مشکل دارند…
من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…
یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید…
به بدبختیها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم،بخندید…
به خودتان بخندید…
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و میبینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمیکند اما دردش را کم میکند
دهم اینکه :
این متن را برای کسانی که دوستشان دارید و از خندیدنشان شاد میشوید بفرستید
-
با تفکر بخوانید
تا حالا عادت داشتید اشیاء بی مصرف رو انبار کنید؟ و فکر کنید یه روزی کی میدونه چه وقت – شاید به دردتون بخوره؟
تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنین و به خاطر اینکه فکر می کنید در آینده شاید بهش محتاج بشین، خرجش نکنید؟
تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چیزای دیگه رو که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین، انبار کنید؟
درون خودت چی؟ تا حالا شده که خاطره ی سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری؟
دیگه نکن! تو داری بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی!
باید جا باز کنی ... ، یه فضای خالی، تا اجازه بده چیزای تازه به زندگیت وارد بشه.
باید خودتو از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن خلاص کنی تا کامیابی به زندگیت وارد بشه.
قدرت این تهی بودن در اینه که هر چی که آرزوش رو داشتی ، جذب می کنه.
تا وقتی که در جسم و روح خودت احساسات بی فایده رو نگهداری، نمی تونی جای خالی برای موقعیت های تازه بوجود بیاری.
خوبیها باید در چرخش باشن ....
کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تمیز کن.
هر چیزی رو که دیگه لازم نداری بنداز دور ...
میل به نگهداشتن چیزای بی مصرف، زندگی رو پر پیچ و تاب می کنه.
این اشیاء نیستن که چرخ زندگی تو رو به حرکت در میارن ....
به جای نگهداشتن ...
وقتی انبار می کنیم، احتمال خواستن رو تصور می کنیم ، احتمال تنگدستی رو ....
فکر می کنیم که فردا شاید لازم بشن و نمی تونیم دوباره اونا رو فراهم کنیم ...
با این فکر تو دو تا پیغام به مغزت و زندگیت می فرستی :
که به فردا اعتماد نداری ...
و اینکه تو شایسته چیزای خوب و تازه نیستی
به همین دلیل با انبار کردن چیزای بی مصرف خودتو سر پا نگه می داری
برقص
چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند
عشق بورز
چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای
بخوان
چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود
زندگی کن
چنانکه گویی بهشت روی زمین است
خودت رو از قید هرچه رنگ و روشنایی باخته، برهان
بذار نور به زندگیت وارد بشود
و خودت ...
به همین دلیل بعد از خوندن این مطلب ... نگهش ندار ... به دیگران بده .....
امید که صلح و کامیابی برايت به ارمغان بیاورد - آمین
-
رازهای عشق...
گفتار های دونالد والترز خیلی کوتاه است گاهی به یک خط هم نمیرسد.
اما اگر هر یک از آنها را برای چند بار در روز بخوانید اثر عمیقی در روح شما خواهد داشت.
هر گفتار برای یک روز است .یکی از روزهای زندگی شما که با تکرار این جملات و ورود مفهوم شان به ضمیر ناخود آگاه شما خیلی زیبا تر خواهد شد .
در هر حالی که هستید به خصوص پیش از خواب یکی از گفتار ها را تکرار کنید .ابتدا با صدای بلند و کم کم به شکل زمزمه .
آری به همین سادگی...
1. راز عشق در تواضع است .
این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.
میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت
آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.
2. راز عشق در احترام متقابل است.
احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،
با احترام به نظریاتش گوش کن .
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .
3. راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید .
عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است .
4. راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات راخوشحال کند ،کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،
لبخندی از روی محبت .
نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.
5. راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید .
بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبایی بروید .
ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مبادا
غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .
برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند باید به آن
مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .
6. راز عشق در خوش مشربی است .
شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمن
مراقب شوخی هایت هم باش .
شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسن
نیت باشد ،نه نیشدار .
7. راز عشق در این است که
حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .
آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافات
کوچک و زود گذر نیست ؟
8. راز عشق در این است که
مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،
و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .
با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخص
عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .
قلبت را آرام کن .
تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها
را آنگونه که هستند ، دریابی .
9. راز عشق در این است که
طرف مقابلت را تحسین کنی .
هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را
می داند ،از تحسین غافل نشو .
مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت
بگویی : دوستت دارم .
گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر
است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .
10. راز عشق در این است که
در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .
کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .
11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است
برای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید ،
سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود
تار های صوتی را آرام و رها نگه دار .
اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی ،آن
صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد .
12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ،
زیرا چشم ها پنجره های روح هستند .
اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،
مثل آن است که
پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی
و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.
13. راز عشق دراین است که
از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید ،
زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان است
ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن
که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند
نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد .
14. راز عشق در این است که
حس تملک را از خود دور کنی .
در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود .
شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند .
گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاب
استفاده کند.
15. راز عشق در این است که
شریک زندگی ات را در چار چوبی که خودت می پسندی
حبس نکنی .عیبجویی باعث تباهی می شود .
همه چیز را همان طور که هست بپذیر ،
تا هر دو شاد باشید .قانون طلایی این است :
نقاط قوت را تقویت کن ،
و ضعف ها را نه تقویت کن نه تقبیح .
هرگز سعی نکن با سوزاندن ،
جلوی خونریزی زخم را بگیری .
16. راز عشق در این است که
هنگام سوء تفاهم ، فقط به این فکر نکنی که
طرف مقابل چگونه ناراحتت کرده است .
در عوض به راه حلی فکر کنی که در آینده
از بروز چنین سوء تفاهم هایی جلو گیری کنی .
17. راز عشق در این است که
وقتی پیشنهادی به ذهنت می رسد ، به نیاز خودت
برای بیان آن فکر نکنی ،
بلکه به علاقه دیگری به شنیدن آن فکر کنی .
اگر لازم بود ، حتی ماه ها صبر کن
تا آمادگی شنیدن آنچه را میخواهی بگویی پیدا کند .
18. راز عشق در آرامش است ، زیرا
آرامش باعث تکامل عشق می شود .
عشق ، هوای نفس و احساسات شدید نیست .
عشق انسان ها نسبت به یکدیگر بازتابی از عشق ازلی
است. خداوند آرامش کامل است
19. راز عشق در این است که
در وجود یکدیگر عاشق خدا باشید ،
تا همواره علی رغم همه اشتباهات ،
تشنه رسیدن به کمال باشید ،
چرا که بشر همواره علی رغم موانع فراوان ،
سعی میکند به سمت آرمان های جاودانه حرکت کند .
20. راز عشق در این است که
محبت تان را بسط دهید تا تبدیل به عشق واقعی
میان دو انسان شود
سپس آن عشق را که دست پرورده پروردگار است
بسط دهید تا بشریت و کل مخلوقات را در بر گیرد .
21. راز عشق در این است که
به دیگری لذت ببخشی ، و لی عشق را برای لذت
نخواهی .زیرا عشق حقیقی، هوا و هوس نیست .
هر چه نفس قوی تر باشد ، تقاضاهایش بیشتر می شود
و هر چه تقاضا های نفس قوی تر باشد ،
خودپرستی را در تو بیشتر و بیشتر تقویت میکند .
عشق چهره واقعی خود را در ملایمت و مهربانی آشکار
میکند ،نه در لذت جویی .
22. راز عشق در مراعات حال دیگری است .
هر قدر که ملاحظه حال دیگران را می کنی ،
کسی را که دوست داری بیشتر ملاحظه کن .
23. راز عشق در این است که
جاذبه های خود را با دیگری قسمت کنی .
جاذبه نیرویی لطیف و نافذ است که
از دیگری دریافت می کنی .
این نیرو تنها با بخشش رشد میکند .
24. راز عشق در ایجاد تنوع در زندگی است .
نگذار که روزمرگی ها
مثل سیم های کوک نشده ساز ،
نغمه زندگی عاشقانه تان را
به نوایی غم انگیز تبدیل کند .
25. راز عشق در این است که
در هر فر صتی در کنار هم آرام بگیرید ،با هم تنها
باشید ، و افکارتان را با یکدیگر در میان بگذارید .
لازم نیست برای سرگرم شدن حتما
از محرکات خارجی استفاده کنید .
قرار بگذارید که بیشتر با هم تنها باشید
تا بتوانید خودتان باشید .
26. راز عشق در این است که با زمانه کنار بیایید .
مایع عشقتان را طوری نگهدارید
که بتوانید گودالهایی
را که زندگی پیش پایتان میگذارد ،پرکنی.
27. راز عشق در این است که
به محبوبتان قدرت و آرامش بدهید
و از او قدرت و آرامش دریافت کنید ، اما نه با اصرار .
28. راز عشق در استواری است .
در فصول مختلف زندگی ،
عشقتان را مانند کوه بلندی استوار نگه دارید.
-
همه جملات زیبا بودن آقای رستمی.این یکی بیشتر
راز عشق در این است که
شریک زندگی ات را در چار چوبی که خودت می پسندی
حبس نکنی .عیبجویی باعث تباهی می شود .
همه چیز را همان طور که هست بپذیر ،
تا هر دو شاد باشید .قانون طلایی این است :
نقاط قوت را تقویت کن ،
و ضعف ها را نه تقویت کن نه تقبیح .
هرگز سعی نکن با سوزاندن ،
جلوی خونریزی زخم را بگیری .
-
با سلام جناب رستمی
ممنون از این مطلب زیبایی که گذاشتین ، ساده و زیبا و پرمعنی بود.
مخصوصا" این جمله
راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات راخوشحال کند ،کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،
لبخندی از روی محبت .
نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد
-
از توجه ، محبت و ابراز لطف همه دوستان عزیزم متشکرم
خوشحالم که مطلب ارسالی برای شما عزیزان مفید و جذاب واقع شده است.
شاد و سربلند باشید.
-
سلام
با تشکر از آقای رستمی ، کتابی با نام رازهای عشق هست که قبلا برای دانلود قرار دادم ، اگر دوست داشته باشید همیشه این کتاب و جملات رو همراهتون داشته باشید می تونید این کتاب رو دانلود کنید:
کتاب رازهای عشق (http://irmeta.com/meta/index.php?action=downloads;sa=view;down=61)
جی . دونالد والترز
علی محب خسروی- ناشر اندیشه عالم
-
چگونه افکار خود را قبل از خوابیدن آرام کنیم؟
سلامت نیوز :داشتن تخیلی فعّال و خلاق، نعمتی بزرگ و فوق العاده است. با این حال، گاهی اوقات هنگامی که می خواهیم بخوابیم، این قوه خلاق اصلا خوشایند نمی باشد؛ در واقع، می تواند آزار دهنده نیز باشد. اماجای هیچ نگرانی نیست، زیرا روش های برای حل این مشکل وجود دارد.
به گزارش سلامت نیوز درواقع بیداری شما میتواند دلایل متعددی داشته باشد مثلا در برخی موارد، شما ممکن است بیدار بمانید، چون در رابطه با مشکلی شخصی فکر می کنید و بابت آن نگرانید؛ مانند مشکلات ایجاد شده در محل کار، یا جر و بحث با دوستی صمیمی.
این مقاله به شما کمک می کند تا با وجود مشغله های ذهنی فراوان، باز هم خوابی آرام داشته باشید.
مراحل آرام کردن ذهن:
1.سنتی ترین روش برای کنار آمدن با ذهنی پر مشغله در نیمه شب، شمردن است.برای انجام این روش، گوسفندها انتخابی مناسب بشمار می آیند، اما شما می توانید هر چیزی را که دوست دارید انتخاب کنید. منطقی که پشت این رویکرد قرار دارد، می گوید که خسته کردن ذهن، سبب به خواب رفتن می شود. بنابراین، برای رسیدن به این هدف، چیزهای خسته کننده (مانند گوسفند) بهتر و مناسب تر می باشد.
2. روش دوم، تمرکز بر یک موضوع خاص می باشد،یک موضوع خسته کننده؛ و هدف از آن متوقف ساختن ذهن شما از سریع حرکت کردن می باشد. این روش، نیاز به تمرین بیشتری دارد، زیرا تخیل شما ممکن است این کار را دوست نداشته باشد.
بهتر است در مورد چیزی فکر کنید که تا حد امکان از سر شما دور باشد، مانند انگشت کوچک پای چپ خود. سعی کنید انگشت پای خود را احساس کنید و تنها درباره ی این انگشت فکر کنید. اگر فکرتان منحرف شد، باز هم به انگشت پا بر گردید.
3.می توانید موضوع دیگری را نیز تصور کنید،و آن دوچرخه سواری کردن است. مسیری خاص در محله ی خود را که به طور معمول در آن راه رفته، رانندگی کرده، یا دوچرخه سواری می کنید، تصور کنید (برای مثال، از خانه ی خود به محل کارتان یا مرکز شهر). تصور کنید که در امتداد این جاده در حال دوچرخه سواری هستید، و این کار رو واقعا و با تمام جزئیاتش تصور کنید.
در حالیکه دوچرخه سواری می کنید، نگاهی به اطراف خود کنید، به خانه ها، مغازه ها، درخت ها، و تمام چیزهایی که در مسیرتان با آنها رو به رو می شوید. انجام این کار بسیار خسته کننده می باشد و به احتمال زیاد شما بیش از صد متر را نتوانید تصور کنید (زیرا شما به خواب خواهید رفت).
با کمی تمرین، می توانید بیش از صد متر را نیز در خیال خود تصور کنید.
4. روش خوب دیگری نیز وجود دارد:تصور کنید که یک میلیارد تومان برنده شده اید؛ آن را در خیال خود مصرف کنید. محاسبه کنید که قیمت یک قایق، یک اتومبیل شیک، یک خانه ی رویایی، کارهای خیریه و غیره، چقدر خواهد بود. تصور جالبی است، این طور فکر نمی کنید؟!!
5. همچنین، می توانید تلاش کنید تا ذهن خود را قبل از خوابیدن آرام نمایید.انجام جدول کلمات متقاطع، جدول ساداکو، یا کمی خواندن (کتاب یا روزنامه)، ممکن است ذهن شما را آرام کرده و به راحتی به خواب روید.
توجه:برای برخی افراد، این کار نتیجه ی بالعکس دارد. ممکن ایت سبب شود تا آنها بیشتر بیدار بمانند، بخصوص اگر در حال خواندن کتابی هیجان انگیز باشند. یکی از بهترین انتخاب ها برای خواندن قبل از خواب، خواندن کتاب هایی هیجان انگیز است که قبلاً آنها را خوانده اید و از پایان ماجراها اطلاع دارید. بهتر است بدانید که خواندن کتاب های کدام ژانر شما را بیدار نگاه می دارد و کدام ژانر به خواب می برد.
6. به جای آنکه بر ذهن خود تمرکز کنید، ممکن است دوست داشته باشید که بر بدن خود تمرکز نمایید.پیش از خوابیدن کمی نرمش کنید (برای مثال، کمی راه بروید) یا کمی یوگا کار کنید تا بدنتان برای خوابیدن آماده شود. البتّه، انجام این کارها، بر روی برخی افراد اثر معکوس دارد.
7. قبل از خوابیدن کمی مراقبه (مدیتیشن)، انجام دهید.مراقبه ذهن شما را آرام می کند و برخی از انواع آن به شما یاد می دهد تا ذهن خود را به طور کامل از افکار مزاحم پاک کنید.
8. تلاش کنید، داستانی با جزئیات کامل در ذهن خود بسازید؛داستانی که شما را جلب خود می کند. مطمئن باشید قبل از به پایان رسیدن داستان، به خواب خواهید رفت. 9. بر هر دم و بازدم خود تمرکز کنید. آرام تر نفس بکشید و از نفس کشیدن خود لذّت ببرید. بر این موضوع تمرکز کنید که نفس کشیدن، چه کار لذت بخشی است و چقدر خوب است که می توانید نفس بکشید.
هنگامی که آرام تر نفس می کشید، ضربان قلب شما نیز آرام تر می شود، و در نتیجه ذهن و بدن شما نیز آرام خواهد شد.
10. ذهن خود را از تمامی افکار پاک کنید،و بر موضوعاتی تمرکز کنید که به خالی ماندن ذهن شما از افکار کمک می کنند. اگر فکری خواست وارد ذهن شما شود، مانع ورودش شوید و فقط استراحت کنید.
11. ذهن خود را از افکاری که شما را بیدار نگاه می دارند، پاک کنید.یک کیسه ی زباله را تصور کنید. افکاری که بر ذهن شما غالب هستند و اجازه نمی دهند تا به خواب روید را از ذهن خود پاک کرده و در این کیسه قرار دهید.
حال که این فکر از ذهن شما خارج شده است، فکر دیگری شما را به خود مشغول می کند. این فکر را نیز در کیسه ی زباله قرار دهید. این کار را ادامه دهید تا زمانی که فکری در ذهن تان باقی نماند. حال سر کیسه را گره زده و آن را تا جایی که می توانید از ذهن خود دور نگاه دارید. حال زمان خوابیدن است.
12. میان وعده ای کوچک خورده و لیوانی شیر گرم بنوشید.گرسنه نبودن به شما کمک می کند تا درباره ی گرسنگی فکر نکنید. این به معنای پُرخوری نیست. می توانید یک عدد موز یا کمی نان گرم بخورید، اما مواد غدایی نمکی مصرف نکنید. زیرا نمک شما را تشنه کرده و مانع از به خواب رفتن شما می شود.
13. یک بطری آب در کنار رختخواب خود بگذارید،و هر زمان که احساس تشنگی کردید، جرعه ای از آن بنوشید.
14. بر روی فعالیت های مورد علاقه ی خود تمرکز کنید(برای مثال، بیسبال، فوتبال یا غیره). خود را در درون بازی قرار دهید.
15. برخی افراد توانایی عجیب اما شگفت انگیزی در استفاده از "رویاهای پشتیبان" دارند.اما رویاهای پشتیبان چیست؟ رویایی است که بارها و بارها آزمایش شده است و ثابت شده که چون یک لالایی آرام، افراد را به خواب می برد. برای مثال، یکی از عیب های خود را تصور کنید و تلاش نمایید تا به نحوی آن را تغییر داده و به سمت درستی هدایت کنید. نترسید؛ این تجربه شگفت انگیز خواهد بود.
16. تصور کنید که می توانید هر چیزی را در رابطه با خود تغییر دهید(چشم ها، مو، قدرت افسانه ای و غیره). تصور کنید اگر بتوانید کاری را انجام دهید، آن کار را انجام می دهید.
17. به آرامی خود را بی حس کنید.از انگشت کوچک پای راست خود شروع کنید تا به موهای سر برسید. این کار به احتمال زیاد شما را به خواب خواهد برد. اگر خوابتان نبرد، بار دیگر این کار را شروع کنید، اما این بار آهسته تر. اگر دچار خارش شدید، سعی کنید از آن چشم پوشی نمایید یا اینکه این کار را بار دیگر انجام دهید.
18. به موسیقی ملایمی گوش دهیدتا به آرامی به خواب روید. موسیقی سبب می شود تا شما از فکر کردن دست بکشید و این یعنی آرام شدن ذهن و در نهایت به خواب رفتن. موسیقی را به اندازه کافی بلند کنید که حضورش را احساس نمایید، اما نه آنقدر بلند که تمرکز شما را بر هم زند.
نکات راهنمایی کننده
•به گزارش سلامت نیوز هنگامی که تصمیم به خوابیدن گرفتید، و هنگامی که در رختخواب دراز کشیدید، صدای "تیک تیک" یک ساعت را در ذهن خود تصور کنید؛ تیک اول برای دم و تیک دوم برای بازدم. به خاطر بسپارید که این کار نباید استرسی به شما وارد آورد و نباید آن را به مثابه ی یک رقابت بدانید. اگر ذهن شما به سادگی منحرف می شود، باز از اول شروع کنید. این کار نیز به تمرین دارد.
•داروهایی (اعم از سنتی و جایگزین)نیز وجود دارد که مردم با مصرف آنها می توانند به خوب خوابیدن خود امیدوار شوند. ملاتونین دارویی است که بسیار توصیه می شود، چون کاملا طبیعی و غیر اعتیادآور است. در حالیکه داروهای سنتی در بدن، از طریق مواد شیمیایی کار خود را انجام می دهند، داروهای جایگزین مشخصی وجود دارند که سعی دارند تا به طور مستقیم با ذهن به تعامل بپردازند.
• مصرف کافئین خود را کاهش دهید.
• شکلات،مواد خوراکی شیرین، و همچنین نوشیدنی های شیرین را تا حد امکان مصرف نکنید. مواد شیرین، شما را بیدار نگاه می دارند. در عوض، نان و شیر مصرف کنید. مصرف مواد شیرین، بخصوص در مورد کودکان، می تواند موجب کابوس های شبانه شود. مصرف بیش از اندازه ی مواد شیرینی می تواند احساس بیماری را در شما ایجاد نماید.
•اگر در پاکسازی افکار ذهن خود دچار مشکل هستید، فقط تصور کنید که آنها را درون توالت انداخته اید،پاره پاره کرده اید، و یا در خاک مدفون ساخته اید. برخی افراد با انجام این کار، خواب آرامی را تجربه می کنند.
• روش دیگری نیز وجود دارد:تمامی افکار مزاحم خود را در یک جعبه قرار دهید، سپس این جعبه را از پنجره به بیرون پرتاب کنید؛ اگر برخی از این افکار باز به ذهن شما باز گشتند، فقط جعبه را به یاد آورید.
هشدارها
•بی خوابی می تواند مشکلی جدی به شمار آید، و اگر بر این باورید که عدم توانایی در خوابیدن، تاثیری منفی بر سلامتی شما خواهد داشت، حتماً به پزشک مراجعه نمایید.
•اگر با مشکلات خواب به طور مداوم سر و کار دارید و از آن رنج می برید، باید با پزشک خود مشورت نمایید، زیرا ممکن است بیماری جدّی داشته باشید.
•به ذهن خود اجازه ی سرگردانی ندهید. نکته ی اصلی در تلاش برای خوابیدن با داشتن تصوری عجیب و غریب این می باشد: بر یک موضوع خاص تمرکز کنید. اگر به ذهن خود اجازه سرگردانی دهید، ممکن است در پایان متوجه شوید در حال فکر کردن به موضوعی هستید که از آن فرار می کردید.
•درد مزمن می تواند چرخه ی خواب را بر هم زده و شما را دچار بی خوابی نماید. اگر از دردی مزمن رنج می برید، فراموش نکنید که قبل از خواب داروی خود را مصرف نمایید. اگر نیمه شب باید داروی خود را مصرف کنید، بدون آنکه از جای خود بلند شوید یا بخواهید لامپی را روشن کنید، دارو را بخورید. چیزهایی که به آنها نیاز دارید
•یک رختخواب راحت
•یک نوشیدنی آرامش بخش (به عنوان مثال، یک لیوان شیر)
•یک بالش با اندازه ی مناسب
سلامت نیوز
-
نردبان تغییرات مثبت در زندگی
معمولاً تغییرات کوچک باعث اتفاقات بزرگ میشوند و بهترین تغییرات آنهایی هستند که برای ما مثبت هستند؛ فقط باید توجه و دقت کافی داشته باشیم تا آنها را تشخیص دهیم. برخی از کارهای کوچکی که میتواند زندگی را برای ما زیباتر کنند، عبارتند از:
» قهوه تصفیهشده بنوشید
قهوه تصفیهنشده باعث افزایش کلسترول (LDL) میشود. محتویات کربوهیدرات موجود در قهوه تصفیهنشده اثر منفی روی متابولیسم کلسترول دارد، اما انواع تصفیهشده آن این ویژگی را ندارند و پزشکان مصرف آن را توصیه میکنند.
» پیادهروی کنید
هر روز چند دقیقه ورزش کنید؛ بهخصوص ورزشهای شکمی و کمر پیادهروی بهترین ورزش برای شماست. حتی اگر فرصت این کار را ندارید، مقداری از مسیر محل کار تا خانه را پیادهروی کنید.
» با آن یکی دست خود مسواک بزنید!
انجام کارهای روزمره، طبق عادت با یکی از دستها صورت میگیرد؛ اما دانشمندان معتقدند اگر گاهی برخی کارها را برخلاف عادت با دست دیگر انجام دهید، حافظهتان بسیار تقویت میشود؛ زیرا موجب میگردد مغز عوامل عصبگرا تولید کند. این عوامل پروتئینهایی هستند که تولید عصبهای مربوط به حافظه درازمدت را تحریک میکنند.
» هر روز یک سیب بخورید
همه ما بارها شنیدهایم که خوردن یک سیب در روز، نیاز به هر پزشکی را از بین میبرد؛ ولی اینکه این جمله چقدر واقعیت دارد، مهم است. بله واقعاً سیب یکی از کلیدهای طلایی رسیدن به سلامت بیشتر است. طبق پژوهشهای به عمل آمده، اگر 15 دقیقه قبل از خوردن ناهار یک عدد سیب نوشجان کنید، هنگام ناهار کالری کمتری دریافت میکنید. سیب سرشار از فیبر و مواد مغذی است.
» هر روز مقداری گردو بخورید
همیشه به عملکرد کبد خود توجه داشته باشید. رژیمهای غذایی پرچرب باعث افزایش خطر التهابات کبد میشود و این مشکل در میان بزرگسالان بسیار شایع است. برای جلوگیری و درمان بیماری کبد چرب، بهترین راه این است که هر روز مقداری گردو بخورید؛ چرا که امگا 3 موجود در آن برای کبد بسیار مفید است. در کنار این کار از مصرف تنقلات بپرهیزید و در عوض ماهی، میوه، سبزیجات و غلات بیشتری بخورید.
» اثر شفابخش موسیقی
با توجه به نظریه متخصصان، موسیقی اثر بسیار مثبتی روی افراد دارد. صدای موسیقی با ضربان قلب هماهنگ میشود. اگر به هنگام یوگا و مدیتیشن از موسیقی نیز استفاده کنید، اثر دوچندان خواهد داشت.
» زمان تصمیمات مهم
هورمون استروژن عامل ایجاد خلاقیت و عاطفه است و تستوسترون به رفتارهای تهاجمی فرد مربوط مـیشـود. حدود 10 روز پـیــش از قاعدگی، میزان استروژن در بالاترین حد است؛ لذا تصمیمگیریهای مهم را در این روزها انجام ندهید. در این زمان حرکتهای جسورانه و بیباکانه خود را داشته باشید؛ چرا که بیشترین شهامت را در این روزها دارید.
» با صدای بلند بگویید که چه چیزهایی یاد گرفتهاید
بهترین راه برای حفظ و نگهداری دانستهها و اطلاعات این است که مغز در یک فرایند یادگیری کامل دائماً در حال فعالیت باشد. تکرار برخی چیزهایی که میدانید، حتی نام افراد و شماره تلفن احتمال ماندگاری آنها را در ذهن افزایش میدهد و اطلاعات همیشه تازه میمانند. وقتی که داستانی را میشنوید، آن را برای کس دیگری تعریف کنید. وقتی که یک بیت شعر میخوانید، آن را با خودتان تکرار کنید؛ به این ترتیب مغز عادت میکند جزئیات زیر را نیز ثبت کرده و این اطلاعات همیشه تازه بمانند. هر روز وقتی که از خواب بیدار میشوید، برنامهای در ذهن خود داشته باشید. نخستین کاری که هر روز صبح بعد از بیدار شدن میکنید، مرور فعالیتها و کارهای اصلی است که قرار است آن روز انجام دهید. این کار باعث تحریک مغز میشود و شما با انگیزه بیشتری از تختخوابتان بیرون میآیید. با مرور تیتر کارهایی که میخواهید انجام دهید، در ذهنتان، احساس خوبی به شما دست میدهد و وقت خود را به گونهای تنظیم میکنید که برای هر کار فرصت بیشتری داشته باشید. به این ترتیب در روزهای بعدی سعی میکنید کمی زودتر بیدار شوید تا وقت بیشتری در طول روز داشته باشید.
» از بخشیدن دیگران لذت ببرید
در بخشیدن لذت زیادی وجود دارد؛ طوری که اثر آن بیش از همه روی فرد است. این بار وقتی که وارد بحث و جدلی جدی با کسی شدید، بیتوجه به اینکه آن فرد چهقدر گستاخ بوده، او را ببخشید. اینکار به شما کمک میکند تا هم به کنترل بیشتری دست یابید و هم به خشم و تندی پناه نبرید و درصدد تلافی بر نیایید. برخورد خشونتآمیز شما در مقابل کسی که گستاخی کرده است؛ خودتان را نیز آزار میدهد و روحتان را آزرده میکند.
» زندگیتان را پاکسازی کنید
سعی کنید از هر چیز و هر کسی که شما را افسرده میکند و افکار افسرده کننده دارد، دوری کنید. مثلاً اگر لباسی دارید که با پوشیدن آن یاد خاطره تلخی در گذشته خود میافتید، آن را دور بیندازید و یا به کسی ببخشید؛ حتی اگر آن لباس بسیار شیک و گرانقیمت باشد. یا مثلاً مجلههای قدیمی که هیچگاه هم آنها را نمیخوانید و تصاویر و عکسهای افرادی که در آن است روزی در یک جا به شما ضربهای زدهاند و بسیار ناراحتتان کردهاند را نیز دور بیندازید؛ چرا که نگه داشتن آنها شما را دچار ناراحتی میکند و خاطرههای تلخ گذشته را مدام به یادتان میاندازد.
» روزی 10 دقیقه خیالپردازی کنید!
پژوهشهای اخیر نشان میدهند دلیل آنکه افراد بااستعداد و باهوش هنگام رویارویی با مسائل و مشکلات خود را نمیبازند و راهحلی برای آنها مییابند، این است که ذهن خود را محدود نکرده و رها میکنند. نیمکره راست مغز انسان که بخش حسی را در خود جای داده است، در طول خیالپردازی تحریک میشود. یکی از راههای تحریک خیالپردازی این است که به یک جای بسته رفته و در آنجا به چیزهای خوب و خوشایند فکر کنید. حتی اگر با این کارها مشکلاتتان حل نشود، احساس میکنید که بسیار آرامتر شدهاید و ذهنتان بازتر شده است. وقتی که ذهن را فقط به مشکلات و مسائلی که در آن مقطع شما را درگیر کردهاند، محدود نمیکنید و اجازه پرواز به آن میدهید، راهحلهای خوبی برای مشکلات خود مییابید که بکارگیریشان بسیار کارساز است.
» آدامس جویدن را به یک عادت تبدیل کنید
هنوز هم مشخص نشده است که آیا جویدن آدامس نقش مؤثری در تحریک اشتها دارد یا نه؛ اما چیزی که دانشمندان راجع به آن مطمئن هستند، این است که آدامس جویدن تأثیر مثبتی بر برخی نواحی مغز دارد و باعث افزایش تمرکز و قدرت حافظه میشود.
منبع: نشریه دنیای سلامت
-
درور بر شما جناب رستمی عزیز..
بسیارمطالب جالبی بود..
فقط من با آدامس خوردنش مخالفم.یعنی هیچوقت هم خودم نخوردم.هرکسی هم مخصوصا توی محلهای عمومی آدامس میخوره.اعصابم بهم میریزه.
-
امیری جان
سلام و درود
از توجه و لطف شما سپاسگزارم
اعتراف دارم که بنده هم مانند شما فکر می کنم.
-
دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند
پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در كشمكش با دنیا
دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
-
انساني كه با اجتماع تكامل پيدا كرده باشد، از همه جانوران بهتر است و اگر بدون قانون و عدالت زندگي كند، خطرناكترين جانور است.((ارسطو))
.
-
قانون یکم: به شما جسمی داده میشود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست.
قانون دوم: در مدرسهای غیر رسمی و تمام وقت نامنویسی کردهاید که "زندگی" نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درسها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرحریزی کنید.
قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزیهای گهگاهی، آزمایشهای ناکام نیز به همان اندازه آزمایشهای موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.
قانون چهارم: درس آنقدر تکرار میشود تا آموخته شود. درسها در اشکال مختلف آنقدر تکرار میشوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید میتوانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر درسهایتان را بیاموزید.
قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درسهایتان را نیز باید بیاموزید.
قانون ششم: قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید،سرزنش نکنید،تحقیرو مسخره نکنید، وگرنه سرتون میاد. خداوند شما را در همان شرایط قرار میدهد تا ببیند شما چکار میکنید.
قانون هفتم: دیگران فقط آینه شما هستند. نمیتوانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس کننده چیزی باشد که درباره خودتان میپسندید یا از آن بدتان میآید.
قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه میکنید، بستگی به خودتان دارد.
قانون نهم: جوابهایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.
قانون دهم : خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد
-
درس هایی از بنجامین فرانکلین برای زندگی بهتر
بنجامین فرانکلین از جمله چهره های شناخته شده و محبوب در آمریکاست که نقش بزرگی در بنیان نهادن و اتحاد آمریکا ایفا نمود.
از فرانکلین با عنوان مرد عمل یاد می کنند، مردی که هم نویسنده و ناشر و سیاستمدار بود و هم نظریه پرداز، مخترع و فعال مدنی.
اگر شنیدن و به کار بستن دیدگاه این مرد ماندگار تاریخ برایتان جالب است، خواندن این گزارش را از دست ندهید.
1.خوب عمل کردن بهتر از خوب سخن گفتن است
یک ضرب المثل فارسی هست که می گوید:" دو صد گفته چون نیم کردار نیست". این دقیقا همان چیزی است که فرانکلین در تمام زندگی خود به آن عمل کرد و اصلا به همین دلیل او را مرد عمل نامیدند.
2. کار امروز را به فردا واگذار نکنید
اگر از آن دسته آدم هایی هستید که همیشه به امید رسیدن به فردا کارهای امروز را حواله فردا می کنید، چندان نباید به آمدن فردا مطمئن باشید، چراکه شما همیشه در امروز هستید و فردا حالا حالا ها برایتان نمی آید.
3. شکست در آماده شدن برای کار، شما را آماده شکست می کند
در ابتدای راه رسیدن به هدف، فکر کردن به شکست می تواند بدترین گزینه ممکن باشد. خوشبینی و امیدواری به آینده پیش رو شما را از شکست دور به آنچه می خواهید نزدیک خواهد کرد.
4. وقتی به تغییرات پایان دهید، خودتان هم تمام می شوید
بسیاری از ما در حالی از تغییر فراری هستیم که دیگران با پذیرش تغییرات توانسته اند، بدعتی نو بیافرینند و خلاق شوند. مبارزه با تغییر و دگرگونی و ثابت ایستادن بر آنچه که از اول وجود داشته تنها انرژی و زمان را از ما می گیرد.
5. آدم ها سه دسته اند: "بی تحرک، مشتاق برای حرکت و پر تحرک"
پرتحرک ها همان هایی هستند که به آنچه فکر کرده اند، عمل می کنند، مشتاقان برای حرکت اصولا افکار زیادی در سر دارند، اما چندان اراده ای برای عمل در وجودشان پیدا نمی شود و کم تحرک ها هم یه گوشه لم داده اند تا معجزه بیاید و کارشان را انجام دهد!
6. از اشتباه نترسید تا شکست را بشناسید و بتوانید به راه خود ادامه دهید
به خود فرصت اشتباه کردن را بدهید. آنانکه از اشتباه کردن می ترسند، در واقع شانس آزمودن فرصت های تازه را از خود می گیرند و این یعنی راه را بر پیشرفت خود می بندند.
7. فرصت ها را در اولین فرصت بقاپید
آنچه ما بدان شانس می گوییم در واقع فرصتی است که یکبار در خانه مان را می زند و ما اگر قابلیت لازم را داشته باشیم در اولین فرصت در را به رویش باز می کنیم و آن را به چنگ می آوریم
8. پشتکار مادر خوش شانسی است
شانس، هوش، توانایی، پول و هر عامل دیگری در انجام یک کار تنها زمانی اثر واقعی خود را نشان می دهند که پشتکار هم در کنار آنها قرار گیرد. افراد موفق و خاص بیش از هر چیز به پشتکار خود بها داده اند.
9. (در دنیا) سه چیز خیلی سخت هستند: فولاد، الماس و خودشناسی
کارآفرینان و افراد موفق نه از فضا آمده اند و ساکن مریخ بوده اند، آنها تنها یک برگ برنده بسیار مهم خود را رو کرده اند و آن هم خودشناسی است. آنها داشته ها و نداشته های خود را به خوبی می شناسند و می دانند برای چه زنده هستند.
10. چه کسی بیشتر از خودتان شما رافریب می دهد؟
فکر کردن به اینکه دیگران چه آسیب هایی به ما زده اند، یکی از افکار روزانه بسیاری از ماست، غافل از اینکه این افکار خودمان است که بیشترین ضربه را به ما وارد می کند.
11. توانایی و ایستادگی کلید هر قفلی است
مشکلات طاقت فرسا می توانند به سادگی ما را به دست کشیدن از کار ترغیب کنند، اما راه تسلیم نشدن در برابر مشکلات طاقت فرسا تنها استفاده از توانایی ها و ایستادگی در برابر مشکلات است.
12. تراژدی زندگی این است که خیلی زود پیر می شویم و خیلی دیر عاقل
اگرچه این یک واقعیت است که دانایی حاصل تجربه است و دانایان معمولا ریش سفیدها را می گویند، اما آگاهی داشتن نسبت به کاری که انجام می دهیم ارتباطی به سن و سال ندارد و هر کسی می تواند با آگاهی خود به فردی عاقل تبدیل شود.
-
40 راهکار برای رهایی از ناراحتی ها و رنج ها
ادکارت تاله معتقد است که ما مشکلات را خلق و از آنها حفاظت می کنیم زیرا به ما هویت می بخشند. این جمله روشن میکند که چرا ما اغلب به رنج هایمان خیلی بیشتر از قدرت تاثیرگذاریشان اهمیت می دهیم.
ما اشتباهات گذشته را بارها و بارها در ذهن مان مرور می کنیم و به حس خجالت و پشیمانی اجازه می دهیم که بر اعمال ما در زمان حال تاثیر بگذارند. به نگرانی و ناامیدی در مورد آینده می چسبیم گویی که این کار به ما قدرت می دهد. ما استرس را در ذهن و جسم مان نگه می داریم که این کار باعث ایجاد مشکلات جدی برای سلامتی مان می شود و این تنش ها را به عنوان یک چیز عادی می پذیریم.
اگرچه که ممکن است این نصیحت ساده به نظر برسد اما در آن نکات زیادی نهفته است:
"اگر کمی از نگرانی های خود کم کنید به کمی آرامش دست پیدا می کنید و اگر عمده نگرانی های خود را رها کنید به آرامی عمیق می رسید."
وقتی زندگی ساده است فرصت وجود دارد. همیشه وقت برای قبول آن وجود دارد. هر لحظه فرصتی است برای رها شدن و حس آرامش. در ادامه 40 راهکار برای شروع ارائه شده است:
از ناامیدی در مورد خود و زندگی تان رها شوید.
1. یک مهارت جدید یاد بگیرید. به جای اینکه به کارهایی بچسبید که هیچ وقت در آنها پیشرفت نمی کنید.
2. دیدگاه خود را تغییردهید. به مشکلات به دید یک موهبت پنهان بنگرید.
3. گریه کنید. طبق گفته دکتر ویلیام فری دوم متخصص شیمی حیاتی در مرکز پزشکی رامست در مینیاپلیس با گریه کردن احساست منفی را از خود دور کنید و موادشیمیایی مضری را که در نتیجه استرس در بدن تولید می شوند را دور بریزید.
4. نگرانی تان را فورا به یک عمل مثبت تبدیل کنید. برای موقعیت های شغلی جدید چند جا زنگ بزنید یا برای یک کار داوطلبانه به گروه های های اجتماعی بپیوندید.
5. از مدیتیشن (مراقبه) یا یوگا استفاده کنید تا شما را به زمان حال بیاورد. به جای اینکه در گذشته زندگی کنید و نگران آینده باشید.
6. لیستی از دست آوردهایتان تهیه کنید- حتی موارد کوچک- و هر روز چیزی به آن اضافه کنید. برای این که جایی برای رضایت از خودتان بازکنید باید یک مقدار از ناراحتی های خود کم کنید.
7. در ذهن خود یک جعبه به نام "توقعات" در نظر بگیرید. هر زمان که شروع کردید به فکر کردن به اینکه چگونه امور باید پیش بروند و یا باید تا بحال پیش می رفتند،این افکار را داخل جعبه بیندازید.
8. در یک فعالیت ورزشی شرکت کنید. ورزش هورمون های استرس زا را کم می کند و اندروفین و مواد شیمیایی را که باعث تقویت ذهن میشوند، در بدن بالا میبرد.
9. تمام انرژی خود را صرف چیزهایی کنید که واقعا می توانید کنترل کنید، به جای اینکه به چیزهایی بپردازید که نمیتوانید آنها را کنترل کنید.
10. راهی خلاقانه برای بیان احساساتتان پیدا کنید کارهایی مانند وبلاگ نویسی یا نقاشی. این کار را در لیست کارهای ضروری خود قرار دهید و وقتی آن را انجام دادید روی آن خط بزنید. این کار به شما یاد آوری می کند که احساساتتان را بیرون بریزید.
از عصبانیت و ناراحتی رها شوید
11. خشم را با تمام وجود حس کنید. اگر احساساتتان را خفه کنید ممکن است به بیرون درز کنند و نه تنها شخصی که باعث عصبانیت شما شده است، بلکه اطرافیانتان را نیز تحت تاثیر قرار دهند. قبل از اینکه بتوانید از هر احساسی رها شوید باید با تمام وجود آن را حس کنید.
12. به خودتان فرصتی برای خالی شدن و فریاد زدن بدهید. یک روز قبل از رویارویی با شخصی که شما را ناراحت کرده خود را خالی کنید. اینکار باعث می شود که درون شما از کینه و دشمنی خالی شود وبرای یک برخورد منطقی زمان بدست آورید.
13. به خاطر داشته باشید که خشم بیش از اینکه به شخصی که شما را ناراحت کرده صدمه بزند به شما آسیب می رساند، پس برای اینکه لطفی در حق خود کرده باشید، پیش خودتان اینگونه مجسم کنید که خشم تان کم کم در حال از بین رفتن است.
14. اگر امکان دارد ناراحتی خود را به شخصی که آزارتان داده بگویید. بیان احساساتتان ممکن است کمک کند که در جا نزنید و حرکت کنید. در نظر داشته باشید که شما نمی توانید برخورد شخص مقابل را کنترل کنید؛ شما فقط می توانید بر خود تسلط داشته باشید تا احساساتتان را هرچه شفاف تر و مهربانانه تر بیان کنید.
15. مسئولیت پذیر باشد. خیلی وقت ها که عصبانی هستید، روی کار اشتباهی که شخص دیگری انجام داده است تمرکز می کنید که اساسا قدرت شما را از بین میبرد. وقتی روی آنچه که می توانستید بهتر انجام دهید تمرکز کنید، احساس ناتوانی و ناراحتی کمتری خواهید کرد.
16. خود را جای شخص مقابل قرار دهید. همه ما اشتباه می کنیم شما هم ممکن است به آسانی مانند شوهر، پدر یا دوست تان اشتباه کنید. بخشش خشم را در خود حل می کند.
17. آن را دور بریزید؛ مثلا با یک جیب پر از توپ تنیس بدوید. بعد از اینکه سرعت گرفتید توپ ها را یکی یکی بیندازید به یاد چیزهایی که باعث خشمتان می شود (البته بعدا آنها را دوباره جمع کنید زیرا زباله ها نیز زمین را خشمگین می کنند!)
18. از توپ های استرس استفاده کنید، و زمان استفاده از آنها، عصبانیت تان را هم به صورت فیزیکی و هم زبانی نشان دهید. اخم کنید و فریاد بزنید. ممکن است احمقانه به نظر برسد اما این کار به شما کمک می کند که دقیقا آنچه درونتان حس می کنید را بیرون بریزید.
19. یک نوار لاستیکی به مچ دستتان ببندید و وقتی که شروع به تفکر درمورد اندیشه های خشمناک کردید با ملایمت با آن ضربه ای به دستتان بزنید. با این کار ذهن شما یاد می گیرد که آن نوع تفکرات منفی با چیز ناخوشایندی همراه است.
20. به یاد داشته باشید که شما فقط این سه گزینه را دارید: خود را از موقعیت دور کنید، آن را تغییر دهید، یا آن را قبول کنید. این کارها باعث شادی می شوند؛ چسبیدن به ناراحتی هرگز شما را خوشحال نمی کند.
از روابط گذشته رها شوید
21. سعی کنید که از تجربه تان درس بگیرید تا به شما در فراموش کردن و خاتمه دادن به ناراحتی ها کمک کند.
22. طی یک نامه هر چه که دلتان می خواهد بنویسید. حتی اگر قصد ارسال آن را نداشته باشید، روشن شدن احساساتتان به شما به رویارویی با واقعیت موجود کمک خواهد کرد.
23. هم خوبی و هم بدی را به یاد آورید. ممکن است که اینگونه به نظر برسد که در گذشته بهتر بوده است، اما اینچنین نیست. قبول این واقعیت ممکن است حس شکست را در شما کم کند. همانگونه که لورا الیور میگوید،" راحت شدن از دست یک انسان معمولی آسانتر از یک قهرمان است."
24. نگرش خود به عشق را واقعی کنید. مطمئنا اگر قبول کنید که محبوبتان را از دست داده اید احساس ویرانی خواهید کرد. اگر فکر کنید که دوباره می توانید معشوق بهتر و جذاب تر پیدا کنید راحت تر می توانید به زندگی خود ادامه دهید.
25. کسی که قبل از دیدار محبوبتان بودید را به خاطر بیاورید. آن شخص واقعا جذاب بود و الان وقتش رسیده است که دوباره تبدیل به آن شخص شوید.
26. فضایی ایجاد کنید که واقعیت و زمان حال را نشان دهد. عکسش را از جلوی چشم بردارید، ایمیل هایی را که ذخیره کرده اید پاک کنید.
27. به خودتان به خاطر قبول واقعیت جایزه بدهید. به خاطر پاک کردن شماره اش از تلفن تان به سر و وضع خودتان برسید، یا بعد از اینکه تمام وسائلش را درون جعبه ای ریختید با دوستانتان بیرون بروید و خوش بگذرانید.
28. این جمله را در مقابل دید خود نصب کنید. دوست داشتن خویشتن یعنی رها شدن.
29. حقایق را جایگزین افکار احساسی خود کنید. وقتی با خود فکر می کنید که "دیگر عاشق نخواهم شد" با این فکر نجنگید به جای آن به چیز دیگری فکر کنید مثلا "امشب میخواهم یک کار جدید انجام دهم".
30. از تکنیک صداهای خنده دار استفاده کنید. طبق گفته راس هریس نویسنده کتاب دریچه ای به شادمانی، اگر صدایی که در سرتان است را با یک صدای کارتونی (مثل آن شخصیت منفی باف در کارتون گالیور) عوض کنید به شما کمک می کند که بتوانید این اندیشه های مشکل ساز را بی اثر کنید.
از استرس و نگرانی رها شوید
31. از تکنیک نفس عمیق استفاده کنید. نفس عمیق بکشید و به زمان حال برگردید.
32. در یک کار گروهی همکاری کنید. با مردم بودن در زندگی ممکن است به شما کمک کند که به مشکلاتتان از فاصله دورتری نگاه کنید.
33. به این جمله ادکارت تاله توجه کنید:" نگرانی به نظر ضروری می رسد اما کار مفیدی انجام نمی دهد" اگر توجه کنید که استرس و نگرانی چه بر سر شما می آورد ممکن است به رها شدنتان کمک کند.
34. به صورت نمادین رها شوید. تمام نگرانی های خود را بنویسید وکاغذ را در شومینه یا بخاری بیندازید.
35. افکار خود را جایگزین کنید. هوشیار باشید و وقتی شروع به تفکر در مورد چیزهای نگران کننده می کنید فرآیند اندیشه خود را به چیز دلپذیرتر تغییر جهت دهید؛ مانند تفکر در مورد کارهای مورد علاقه تان.
36. به سونا بروید. مطالعات نشان میدهد کسانی که در هفته حداقل دو بار به مدت 10-30 دقیقه به سونا می روند بعد از کار، نسبت به افرادی با کار مشابه که به سونا نمی روند، کمتر دچار استرس می شوند.
37. 10 سال پیش رویتان را مجسم کنید. سپس 20 سال و بعد 30 سال. متوجه خواهید شد که خیلی چیزهایی که الان نگرانش هستید در یک بازه طولانی مدت واقعا اهمیت چندانی ندارند.
38. کارهایتان را جمع و جور کنید. طبق گفته جورجیا وتکین معاونت روانپزشکی در مدرسه پزشکی مونت سینا، اتمام یک کار کوچک حس اقتدار را در شما افزایش می دهد و سطح استرس شما را پایین می آورد.
39. پایان دهید. دو تا لیست تهیه کنید: در یکی ریشه های نگرانی و استرس در شما و در دیگری راه مقابله با آنها را بنویسید. همزمان که این کار را می کنید، خودتان را تصور کنید که این "ذخیره نگرانی" درونی خود را تخلیه می کنید.
40. بخندید. تحقیقات نشان می دهد که خنده نگرانی را تسکین می دهد، سیستم دفاعی بدن را بهبود می بخشد و تحمل درد را آسانتر می کند.اگر برای مدت زیاد نمی توانید ذهنتان را آرام کنید، این کار را با ده دقیقه تماشای یک فیلم کمدی در یوتیوب شروع کنید.
لیست بلند بالایی بود و هنوز حرف برای گفتن زیاد است. نظرات خود را با دوستان خودتان درمیان بگذارید
-
با آنکه استرس خفیف طبیعی ترین بخش زندگی است، اما استرس شدید می تواند بازدهی شما را تحت تاثیر قرار دهد و سلامت جسم و روحتان را به خطر اندازد.
این ۱۰ توصیه را بکار ببندید تا شاید آنها بتوانند به شما در حفظ کنترل و آرامش جسم و روحتان کمک کنند:
تمرینات تنفسی
تنفس عمیق راحت ترین راه برای رفع استرس و تنش های روحی است. نفس عمیق برای بدن بسیار مفید است. تمرینات تنفس عمیق، موجب شل شدن عضلات و تسکین روح می شود و همچنین راحت ترین شکل تمرینات ورزشی است. شما می توانید هر جایی این نوع تمرینات را انجام دهید و آنها می توانند بسرعت موثر واقع شوند و بی درنگ استرس را از شما دور کنند.
دیدگاه شما
نوع تعریف تان از استرس تا حد زیادی به دیدتان نسبت به یک موقعیت بستگی دارد. آیا شما نیمه خالی لیوان را می بینید یا نیمه پر آن را؟ سعی کنید مثبت اندیش تر باشید. مثبت اندیشی می تواند روشی موثر برای رفع استرس باشد و انعطاف پذیری تان را در مقابله با استرس افزایش دهد.
خنده
طبق گفته قدیمی ها«خنده بر هر دردی دواست.» خنده، هورمون های استرس را در بدن کاهش می دهد. خنده اضطراب را از بین می برد و باعث می شود شما از زاویه دیگری به موقعیت بنگرید. فواید دیگر خنده شامل: تسکین دهنده درد، بسیار نشاط آور و حتی تقویت کننده سیستم ایمنی بدن است.
خواب
بدن شما حدودا به ۸-۷ ساعت خواب روزانه نیاز دارد. محرومیت از خواب می تواند موجب بروز مشکلات جسمی مانند بیماری های قلبی، سکته، پرفشاری خون و دیابت شود. عدم استراحت کافی تمرکزتان را مختل و به توجه، هوشیاری و قوه استدلال تان آسیب وارد می کند. بدون استراحت کافی تمرکز در هنگام کار برایتان دشوار خواهد شد.
گفت و گو و معاشرت با مردم
سعی کنید دوستان جدید پیدا و با دوستان قدیمی دوباره معاشرت کنید. گفت و گو و معاشرت با افراد، روش فوق العاده ای برای خلاصی از تنش و استرس روزمره است. هنگامی که مشکلات تان را با دیگران در میان می گذارید، احساس می کنید که دیگر تنها نیستید. همیشه افرادی وجود دارند که می تواند به شما کمک و به درد دلتان گوش کنند.
تکنیک های تمدد اعصاب (ریلکسیشن)
سعی کنید به تمام تکنیک های تمدد اعصاب وارد شوید. آنها می توانند بلافاصله استرس شما را از بین ببرند؛ مانند: گره کردن مشت و شل کردن آن یا تمرینات تنفس عمیق. تکنیک های تمدد اعصاب برای مقابله با اثرات احساسی و فیزیکی منفی استرس مفید هستند.
رهایی از غیرضروریات زندگی
ساده زیستن را بیاموزید. از حداقل چیزها بیشترین بهره را ببرید. فعالیت هایی را انتخاب کنید که واقعا برایتان ارزشمند هستند و به زندگی تان ارزش بیشتری می بخشند. خود را از غیرضروریات زندگی رها کنید تا خوشحال تر و مفیدتر باشید.
زمانتان را برنامه ریزی کنید
اگر برنامه ریزی زمانی خوبی نداشته باشید، در انجام امورات زندگی تان شکست خواهید خورد. شما تنها می توانید چند کار را در هر روز انجام دهید. بنابراین بر کارهایی متمرکز شوید که بر ارزش زندگی تان می افزایند و کیفیت زندگی تان را بهتر می کند. کارهای بی ارزش را رها کنید. برای خودتان وقت بگذارید. مهم نیست چقدر پرمشغله هستید. شما باید دوباره نیرو بگیرید.
تمرینات ورزشی
تحقیقات نشان داده است که تمرینات ورزشی برای رفع استرس و تنش بسیار موثر است. بدن شما ورزش می کند و مغزتان یک انتقال دهنده عصبی احساس خوب به نام اندورفین تولید می کند.
مدیتیشن
مدیتیشن می تواند استرس روزانه را از میان ببرد و یک حس آرامش درونی را در شما ایجاد کند. مدیتیشن به همهمه های ذهنتان پایان می دهد . اگر با انجام مدیتیشن مشکل دارید می توانید با یک دقیقه نشستن در روز شروع کنید و همانطور که آرامتر می شوید این مدت را افزایش دهید. برای بهره مندی از فواید مدیتیشن باید بین ۲۰-۱۰ دقیقه در روز مدیتیشن انجام دهید.
-
حقایقی جالب که برای پیاده روی انگیزه ایجاد میکند
داشتن فکری آزادتر
• مرکز پزشکی دانشگاه دوک دریافته است که یک پیادهروی تند 30 دقیقهای، سه مرتبه در هفته به اندازه داروهای ضدافسردگی برای تسکین علائم افسردگیهای حاد در سنین مختلف موثر است.
• تحقیقی که سال گذشته در آرشیو اینترنال مدیسین به چاپ رسید نشان داد که زنانی که به طور منظم پیادهروی دارند، کمتر در معرض ابتلا به از دست رفتن حافظه و سایر زوالهای ذهنی قرار دارند.
• براساس آکادمی جراحان ارتوپد در امریکا، پیادهروی به شما برای داشتن یک دیدگاه مثبت به زندگی کمک کرده و باعث میشود جوانتر به نظر برسید.
• پیادهروی جریان خون را در مغز افزایش میدهد. در تحقیق که در سال 1999 روی افراد بالاتر از 60 سال انجام گرفت، مشخص شد که 45 دقیقه پیادهروی در روز مهارت فکر کردن را در آنها افزایش میدهد.
• کلینیک مایو نیز شواهدی دارد که نشان میدهد ورزش پیاده روی تاثیر مثبتی بر سطح برخی انتقالدهندههای عصبی که تقویتکننده روحیه هستند در مغز دارد.
ورزش همچنین تولید اندورفین را افزایش داده، فشار داخل عضلات را کم کرده، برای داشتن خوابی بهتر به شما کمک کرده و سطح کورتیزول هورمون استرس را نیز کاهش میدهد.
داشتن بدنی زیباتر و سالمتر
• یک و شش دهم کیلومتر پیادهروی در روز 100 کالری میسوزاند. در سال میتوانید بدون ایجاد تغییر در عادات غذاییتان تا 5 کیلو وزن کم کنید .
• متخصصین بر این عقیدهاند که 6000 قدم پیادهروی در روز سلامت شما را ارتقاء داده و 10،000 قدم موجب کاهش وزنتان میشود.
• دانشگاه تنسی در یک تحقیق که در آن از گامشمار استفاده شد مشخص کرد که زنانی که بیش از 10،000 قدم در روز راه میروند، تا 40% از درصد چربی پایینتری برخوردار بوده و کمر و لگنشان نسبت به آنهایی که به طور متوسط کمتر از 6000 قدم راه میروند 10 تا 15 سانتیمتر باریکتر است.
• اگر فقط 2000 قدم پیادهروی در روز به فعالیتهای روزمرهتان اضافه کنید، هیچوقت دچار افزایش وزن نخواهید شد.
تحقیقات دکتر جیمز او. هیل در مرکز تغذیه انسانی دانشگاه کولورادو این را تایید میکند.
• تحقیقی که اخیراً در دانشگاه هاروارد انجام گرفت نشان داد که راه رفتن با سرعت متوسط به مدت 3 ساعت در هفته—یا 30 دقیقه در روز—میتواند احتمال بیماریهای قلبی را تا 40% در زنان کاهش دهد.
• مجله انجمن پزشکی امریکا مشخص کرد که زنانی که در سنین 30 تا 50 سالگی خود پیادهروی میکنند، احتمال ابتلا به سرطان سینه را در خود کاهش میدهند.
داشتن سیارهای سبزتر
• اگر هر هفته فقط 15 کیلومتر از رانندگی خود کم کنید، 230 کیلوگرم دیاکسیدکربن کمتری در سال وارد هوا خواهد شد.
• تحقیق حملونقل شخصی در سال 1995 مشخص کرد که تقریباً 40% از اکثر سفرهای داخل شهری با اتومبیل کمتر از 3 کیلومتر است که برابر با 10 دقیقه راندن دوچرخه یا کمتر از 40 دقیقه پیادهروی است.
• هزینه کار کردن یک اتومبیل در سال تقریباً 2 میلیون تومان میباشد. هزینه کار کردن یک دوچرخه در سال فقط 50 هزار تومان است.
انگیزه بگیرید
• یک بلوک شهری برابر با 200 قدم است.
• یک مایل (6/1 کیلومتر) برابر با 2000 قدم یا حدود 20 دقیقه پیادهروی است.
• در زندگی شما چیزی در حدود 65،000 مایل (104607.75 کیلومتر) راه میروید—برابر با سه مرتبه راه رفتن دور کره زمین!
• در یک تحقیق مشخص شد که مردها به طور متوسط 18،425 قدم و زنان 14،196 قدم در روز راه میروند.
-
15 راه ارزان برای لذت بردن از زندگی
لذت بردن از زندگی با پول راحت تر است اما برای لذت بردن اگرچه پول لازم است اما کافی نیست. حتی برخی پا را فراتر گذاشته اند و معتقدند برای لذت بردن از زندگی حتی پول هم لازم نیست.
در این جا شما را با 15 روش ارزان برای لذت بردن از زندگی آشنا می کنیم.
1. زیر دوش آواز بخوانید
باور کنید خیلی از خوانندگان مطرح از همین جا شروع کرده اند. علاوه براین با ابراز احساساتتان از این طریق می توانید به آرامش برسید.
2. حال یک دوست قدیمی را بپرسید
امتحانش ضرر ندارد. الان، همین الان تلفن را بردارید و به یک دوست قدیمی زنگ بزنید. به این ترتیب هر دوی شما از یک لذت ارزان زندگی لذت خواهید برد.
3. هدیه های قدیمی که گرفته اید نگاه کنید، عکس های خاطره انگیز هم بد نیست
یاد آوری روزهای خوش هم زیباست . از قدیم گفته اند وصف العیش نصف العیش.
4.آشپزی کنید
آشپزی کردن یکی از راه هایی است که به آرامش و لذت می انجامد. اگر برای کسانی که دوستشان دارید آشپزی کنید، لذتتان را دو برابر خواهد کرد.
5. بامشکلات شوخی کنید
مشکلات زندگی تمامی ندارد پس اگر با آنها شوخی کنید شادی هایتان هم تمامی نخواهد داشت . البته فراموش نکنید منظور از شوخی این نیست که خودتان را سرکوب کنید و به باد تمسخر بگیرید.
6. از درخت بالا بروید اگر نبود جوی آب هم هست بر روی لبه جوی راه بروید
می خندید باور کنیدلذت بخش است . اگر شک دارید امتحان کنید.
7.از داشته هایتان استفاده کنید
یکی از عادت های بد برخی از ما این است که بهترین لباس ها، غذاها، تفریحات، پول ها و حتی احساساتمان را برای روز مبادا نگه می داریم.
زیاد بگو دوستت دارم. از آنچه در اختیار داری استفاده کن و آن را برای روز مبادا ذخیره نکن.
8. به خودتان جایزه بدهید
همه ما در طول روز کارهای خوب زیادی انجام می دهیم پس چرا به خودتان جایزه نمی دهید!
یک شاخه گل، یک بستنی خوشمزه، یک لباس مخصوص خانه ارزان و شیک، یک بسته پفک، پاستیل و.... از خودتان قدردانی کنید.
9. تشکر کنید
هر روز افراد زیادی به ما محبت می کنند. قدر دانی و تشکر از آنها نه تنها خستگی را از تن ایشان به در می کند باعث لذت و شادی خود شما هم می شود.
موقع پیاده شدن از تاکسی از راننده تشکر کنید.
از همکارتان به خاطر همکاری و همراهی تشکرکنید.
از رئیستان بابت کار خوبی که برایتان انجام داده تشکر کنید.
از مادر یا همسرتان به خاطر غذای خوشمزه تشکر کنید.
از خدا تشکر کنید.
10. موسیقی گوش کنید
رفتن به یک کنسرت زنده و تماشای زنده اجرای موسیقی تجربه بی نظیری است اما اگر نمی توانید هر روز از این لذت بهره ببرید از امکانات بی نظیر تکنولوژی برای گوش دادن به موسیقی استفاده کنید.
11. دیدن فیلم و خواندن رمان های جذاب،شعر خواندن را هم امتحان کنید
این تفریحی است که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. تفریحی که ثروتمندان و فقرا در آن شریک اند. اما هر کدام به وسع و سطح سواد و درک هنری خودشان.
12. به پارک و دل طبیعت بروید
یکی از بهترین سرگرمی های روزهای گرم سال این است که شام را بردارید و به همراه اعضای خانواده به نزدیک ترین پارک محل بروید.
13.با بچه ها رفاقت کنید
دوستی با بچه ها کودک درونتان را هر چند در خواب عمیق باشد بیدار می کند و به یادتان می آورد که وقتی نوزاد بودید روزی 300 بار می خندیدید اما این روز ها هفته ای یک لبخند می زنید!
14.به دیگران کمک کنید
هرکاری از دستتان برمی آید برای اطرافیانتان انجام دهید. لازم نیست پول خرج کنید شنیدن درد دل یک دوست، همکار و یا همسفر اتوبوس، حمل کردن خرید های یک فرد مسن و.... هرچه ازدستتان برمی آید.
لذت کمک کردن به دیگران را ازخودتان نگیرید.
15.محیط اطرافتان را مرتب کنید
اگر بیرون خود را مرتب کنید درونتان هم مرتب می شود. اتاق، محل کار، راه پله های ساختمان، کوچه و ماشینتان را تمیز کنید و بعد از اتمام کار از تمیزی لذت ببرید.
-
با سپاس از شما..
اگه زندگی ماشینی بزاره..
-
سلامت نیوز: افسردگی، بیماری رایجی است که زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا میشوند. این بیماری معمولا در هر سنی رخ میدهد اما به طور میانگین بیشتر در اوایل جوانی خود را نشان میدهد. افسردگی علائم مختلفی دارد اما رایج ترین نشانه آن غمگینی و از دست دادن علاقه به اموری است که فرد قبلا به آن علاقه داشته است.
تفاوت افسردگی و غمگین بودن
مرگ یک عزیز، از دست دادن شغل، ناکامی در تحصیل و… اموری هستند که اغلب باعث ناراحتی افراد میشوند. احساس غمگینی و ناراحتی برای این امور امری عادی و معمولی است. این احساس و غمگینی با افسردگی متفاوت است. در حالیکه احساس غمگینی به مرور زمان کمتر میشود، اختلال افسردگی میتواند برای چندین ماه دوام داشته باشد. بیمارانی که افسردگی را تجربه میکنند علائم کاملا متفاوتی نسبت به یک فرد غمگین از خود نشان میدهند. افسردگی میتواند بر هرکسی تاثیر گذارد. حتی ممکن است افرادی که زندگی عادی و آرامی دارند با بروز رویداد و مسئله ناراحت کنندهای به افسردگی مبتلا شوند. چندین عامل میتواند منجر به شیوع افسردگی شود:
عامل زیستی: نابهنجاری در ۲ ماده شیمیایی در مغز (سروتونین و نورپنفرین) میتواند به بروز علائم افسردگی از جمله تحریکپذیری، خستگی و… کمک کند. بدون شک سایر شبکه های مغزی هم در بروز افسردگی دخیل هستند.
ژنتیک: افسردگی میتواند در خانواده جریان داشته باشد. برای مثال، اگر یکی از دوقلو های همسان افسردگی داشته باشد، به احتمال ۷۰درصد دوقلوی دیگر هم در زندگی خود به افسردگی مبتلا خواهد شد.
شخصیت: افراد باعزت نفس پایین که به راحتی تحت تاثیر استرس قرار میگیرند یا کسانی که عموما بدبین هستند به نظر میرسد بیشتر در برابر افسردگی آسیبپذیرند.
عواملمحیطی: مواجهه مداوم با خشونت، مورد بیتوجهی قرارگرفتن، مورد سوء استفاده واقع شدن یا فقر ممکن است افرادی را که مستعد افسردگی هستند به این بیماری مبتلا کند.
درمان افسردگی
برای بسیاری از افراد، افسردگی تنها با ورزش کردن، تغییر عادات غذایی یا به تعطیلات رفتن درمان نمیشود. افسردگی از جمله بیماریهایی است که درمان های مختلف و مفیدی برای آن وجود دارد. بین ۸۰ تا۹۰ درصد بیماران به درمان جواب خوبی میدهند. قبل از اینکه روش خاصی برای درمان بیماری به کار گرفته شود بهتر است روانپزشک یک معاینه تشخیصی کامل انجام دهد که شامل مصاحبه و معاینه جسمانی است. هدف از این ارزیابی، بررسی علائم ویژه، تاریخ خانوادگی و پزشکی، محیطخانوادگی و عوامل محیطی به وجود آورنده این بیماری است تا با تشخیص صحیح، درمان مناسب آن به کار گرفته شود.
روان درمانی: گاهی اوقات روان درمانی به تنهایی برای درمان افسردگی نهچندان شدید استفاده میشود. برای افسردگیهای شدید روان درمانی اغلب همراه با دارو درمانی به کار میرود. روان درمانی ممکن است فقط خود بیمار را درگیر کند اما گاهی اوقات سایر افراد خانواده را هم وارد چرخه درمان میکند. برای مثال، خانواده درمانی یا زوج درمانی میتواند کمک کند تا علل و عواملی که منجر به بروز افسردگی فرد شده است کشف شود.
فعالیت کنید: فعالیت فیزیکی در این زمینه سودمند خواهد بود. راه بروید، بدوید، دوچرخه سواری کنید و… ۱۵ تا ۲۰ دقیقه در روز را به فعالیتهای جسمانی اختصاص دهید. این نوع از فعالیت جسمانی میتواند باعث شود شما احساس خستگی را از خود دور کنید. سعی کنید به فعالیتهای جدیدی که شما را علاقهمند میسازد بپردازید. برای مثال: نقاشی کشیدن، کوهنوردی و… .
با افراد مورد اعتمادتان صحبت کنید: با افراد نزدیک درباره احساسی که دارید صحبت کنید. صحبت با این افراد باعث میشود تا شما آرامش لازم را بیابید و به شما در درمان بیماری کمک کند.
از خودتان مراقبت کنید: به فکر مصرف مواد، و… برای رهایی از علائم افسردگی نباشید. این مواد ممکن است به شما خلاصی موقتی و زودگذر بدهند اما به زودی مشکلات بیشتر روانی و سلامتی را ایجاد خواهند کرد. خوب بخورید یک رژیم غذایی متعادل میتواند به شما کمک کند تا سلامتی خود را زودتر بازیابید.
با افکار منفی خود مبارزه کنید: نگذارید افکار منفی شما حل نشده باقی بماند. باید به خود بگویید چرا من همهچیز را منفی میبینم. افکار منفی خود را روی کاغذ بنویسید و تصور کنید که اگر دوست شما آن افکار منفی را داشت به او چه میگفتید و آنها را برای خودتان تکرار کنید. افکار ناخوشایند خود را دور بریزید و به چیزهای مثبت فکر کنید.
-
بسياري از شما در دورههايي از زندگي، هنگام روبهرو شدن با مشكلات دچار دلشوره و اضطراب ميشويد يا در مواجهه با موقعيتهاي تهديدآميز يا تنشزا احساس دلشوره، اضطراب و تنش ميكنيد. اينگونه احساسات در برابر فشارهاي رواني، طبيعي است اما گاهي اين حالات بهصورت غيرطبيعي بروز ميكند كه اصطلاحا به آن «ناهنجاري» ميگويند. اضطراب فقط هنگامي ناهنجار و غيرطبيعي است كه در برابر موقعيتهايي روي دهد كه اكثر مردم، آنها را بهراحتي حل و فصل ميكنند. بعضيها در چنين شرايطي، چنان واكنشهاي شديدي نشان ميدهند كه حتي دچار اختلالات اضطرابي ميشوند.
--------------------------------------------------------------------------------
نشانههاي بيماري دلشوره!
زماني دلشوره حالت اختلال و بيماري بهخود ميگيرد كه اين 4 نشانه در فرد ظهوركنند:
1. نشانههاي جسماني و فيزيولوژي: تپش قلب، تعرق شديد، عضلات سفتشده و...
2. نشانههاي فكري و ذهني: فرد فكر ميكند، بيمار است يا دچار سكته شده و بهزودي ميميرد!
3. نشانههاي رفتاري و عملي: فرد در موقعيتهاي خاص خشكش زده و از جايش تكان نميخورد و نميتواند عكسالعمل نشان دهد و درنتيجه دچار رفتارهاي وسواسي ميشود.
4. نشانههاي هيجاني: فرد گرفتار ترس و وحشت شديد ميشود.
--------------------------------------------------------------------------------
سردرد و تپش قلب نشانه چيست؟
از ديگر حالاتي كه نشاندهنده غيرطبيعي بودن دلشوره و اضطراب است، ميتوان به موارد زير اشاره كرد
نداشتن احساس آرامش، مختل شدن خواب، احساس خستگي مفرط، سردرد، گيجي و تپش قلب، هجوم افكار نگرانكننده به ذهن، نداشتن تمركز يا تصميمگيري، تشنج اعصاب با كوچكترين گرفتاريها، ترس و وحشت بيدليل، احساس دائمي تحت فشار بودن، دلشوره بيدليل و... .دچار شدن به هر كدام از اين حالتها در دراز مدت ميتواند، روح ، روان و جسم فرد را درگير كرده و باعث ايجاد بيماريهاي رواني شديد، مختل شدن زندگي فردي و اجتماعي و عملكرد فرد در محيط كار، تحصيل يا خانواده شده و همینطور باعث تشديد بيماريهاي جسمياز قبيل فشار خون، بيماريهاي قلبي و عروقي، سرطان، سكته و بيماريهاي گوارشي و زخم معده و... شود. بنابراين قبل از اينكه خيلي ديرشود، حتما بايد به متخصصان، روانكاوان و روانپزشكان مراجعه كرده و تحت درمان قرار گرفته شود.
--------------------------------------------------------------------------------
هیچگاه
گاهی اوقات
بیشتر اوقات
همیشه
1. من احساس تنش و كلافه بودن ميكنم.
2. ميترسم كه اتفاق ترسناكي رخ دهد.
3. افكار ترسناكي به ذهن من ميآيد.
4. نميتوانم راحت بنشينم و احساس راحتي داشته باشم.
5. احساس ميكنم فردي ناتوان و خستهام.
6. احساس ترس، دلهره و دلشوره دارم.
7. هنگام حركت و جابهجايي احساس بيقراري ميكنم.
8. بهطور ناگهاني دچار احساس سراسيمگي ميشوم.
9. نگرانم كه اشتباه كنم.
10. بهنظر ميرسد ديگران كارهايشان را راحتتر از من انجام ميدهند.
11. شبها به سختي به خواب ميروم.
12. نگرانم كه ديگران در مورد من چه فكر ميكنند.
13. نفس كشيدن برايم مشكل است.
14. در معدهام احساس ناراحتي ميكنم.
15. احساس ميكنم دستانم عرق ميكنند.
16. خوابهاي بد ميبينم.
17. وحشت زده از خواب بيدار ميشوم.
18. عصبي هستم.
19. احساسي شبيه گريه كردن دارم.
20. دلشوره دارم.
--------------------------------------------------------------------------------
به احساس تان اعتماد كنيد
لطفا هر عبارت را به دقت بخوانيد و نزديكترين احساسي را كه مدتي است نسبت به آن داشتهايد، علامت بزنید.
لازم نيست وقت زيادي براي پاسخ به عبارات صرف كنيد بلكه با يك واكنش فوري به خاطر بياوريد و دور عددي كه بيانگر بهترين توصيف از اين احساس شماست، دايره بكشيد.
يك واكنش فوري، معمولا خيلي بهتر از يك واكنش طولاني و رسيدن به جواب است.
تفسير آزمون
به هر پاسخ هيچگاه صفر امتياز، به پاسخهاي گاهي اوقات يك امتياز، به پاسخهاي بيشتر اوقات 2 امتياز و بالاخره به جوابهاي هميشه 3 امتياز بدهيد.
اگر امتياز شما بين 06-04 باشد، نمره اضطراب شما بالاست. حتما بايد به فكر درمان باشيد؛ درمان دارويي و در كنار آن رفتار درماني.
اگر نمره شما بين 04-02 باشد، حالتهاي اضطرابي شما متوسط است، يعني هميشگي نيست و بستگي به موقعيت دارد. شايد روش زندگيتان باعث ايجاد تنش زياد در شما ميشود، آن را ساده نگيريد و به فكركاهش اضطراب خود باشيد.
اگر نمره شما زير 02 باشد، بيانگر اين است كه شما اضطراب چنداني را در زندگي احساس نميكنيد و اين يعني اينكه شما آرامش نسبي در زندگي داريد يا به آن دست يافتهايد كه بسيار عالي است.
--------------------------------------------------------------------------------
چگونه به آرامش برسيد؟
براي كاهش اضطراب روشهاي مختلفي وجود دارد. بعضي ازاين روشها به وسيله خود شما پس از آموزش بهوسيله درمانگر انجام ميشود، مانند آرامسازي عضلاني، بيو فيدبك، مديتيشن يا مراقبه. يك سري روشهاي رفتار درماني وجود دارد كه به وسيله روانكاوان و روانشناسان انجام ميشود. مانند: حساسيتزدايي منظم، بازسازي شناختي و البته دارو درماني كه توسط روانپزشكان انجام ميشود. مسلما انجام اين روشها در كنار هم بسيار مفيد خواهد بود اما روشهاي سادهاي كه خود شما ميتوانيد براي خود انجام دهيد اين است كه
از يكي از راههاي كسب آرامش استفاده كنيد.
فكر تغيير شيوه زندگي خود باشيد تا اضطرابتان كاهش پيدا كند.
استرس و اضطراب خود را مديريت كنيد.
از تفكرات بيجا و بيش از حد دوري كنيد.
سعي كنيد، در اجتماع حضور بيشتري داشته باشيد.
زياد تنها نمانيد، تنهايي را از خودتان دور كنيد.
سخت نگيريد، كميصبر و حفظ آرامش باعث خواهد شد راه حل مناسبي براي حل مشكلات بيابيد.
--------------------------------------------------------------------------------
روشهاي كاهش اضطراب
چگونگي انجام روش آرامسازي عضلاني بهمنظور كاهش اضطراب
مكاني ساكت و بدون مزاحمت را انتخاب كنيد.
لباسهاي راحت بپوشيد كه در شما احساس تنگي و سختي ايجاد نكنند.
حالت نشسته و راحت بهخود بگيريد يا روي مبل راحتي بنشينيد.
نفس عميق بكشيد، چند لحظه آن را نگه داريد و خيلي آرام و كامل بازدم كنيد.
از انگشتان پا و پاها شروع كرده عضلات را منقبض كنيد و بعد از چند لحظه عضلات را آزاد كنيد و همين كار را براي بقيه اعضاي بدن (ساقها، زانوها و... ) نيز ادامه دهيد.
دوباره حالت لميدن و شل كردن عضلات بهخود بگيريد و تفاوت اين آرامش را با عضلات منقبض قبلي احساس كنيد.
دراز بكشيد، مدتي بعد احساس آرامش و نيروي تازه كنيد و به فعاليت روزانه برگرديد.
-
ما براي پرواز به هواپيما نياز نداريم. لازم نيست از ديوار بگذريم و يا به سياره هاي ديگر سفر كنيم. اگر بخواهيم مي توانيم بياموزيم كه چگونه بدون بهره گيري از ماشين ها به هرجا مي خواهيم برويم.
((ريچارد باخ))
درود بر شما
-
خوشبختي چيه؟!
قانون هاي ذهني مي گن خوشبختي يعني رضايت.مهم نيست ...چي داشته باشي يا چقدر، مهم اينه كه از هموني كه داري راضي هستي يا نه؟!چون يه وقتهايي آدم خيلي چيزها داره اما باز هم احساس خوشبختي نداره! و بر عكسش...پس يه قانون وجود داره، كه مي گه:
ميزان خوشبختي = ميزان رضايت
حالا اين سوال مهم پيش مي ياد كه چه طوري ميشه در كل زندگي احساس رضايت كرد؟
زندگي مجموعه اي از لحظه هاست! چون پشت اين لحظه، لحظه ي بعديه و پشت اون لحظه ي بعدي و بعدي و ...پس، اگه مي خواي در كليت بزرگ زندگي راضي باشي اول بايد تمرين كني تا در لحظه راضي باشي.استاد مي گفت:
"اگه كسي تصميم بگيره فقط توي لحظه ي اكنون راضي باشه، بعد ، به لحظه ي بعدي ، كه رسيد، باز در لحظه ي اكنون راضي باشه و بعد به لحظه ي بعدي كه رسيد باز ..... ميدوني چي مي شه؟
اون فقط براي راضي و شاد بودن در يك لحظه تلاش كرده، اما يك دفعه ميبينه پنج ساله كه راضي و خشنوده! اگه كسي از لحظه ي اكنونش نا راضي باشه، بعد، از لحظه ي بعد هم نا راضي باشه ، بعد... يكهو به خودش مي ياد و مي بينه پنجاه سالشه و همه ي اين پنجاه سال رو نا راضي بوده! "
به همين دليل دانشمندان ذهني به لحظه ي اكنون مي گن: لحظه ي ابدي اكنون.
شرط رضايت اينه كه در لحظه ي ابدي اكنون راضي و شاد باشي
اصلا" مهم نيست داري در لحظه ي اكنون چي كار ميكني، فقط تصميم بگير مراقبه كني كه از هر كاري كه داري در لحظه انجام ميدي احساس رضايت و شادي كني. به اين كار ميگن مراقبه ي لحظه ي ابدي اكنون. اين كار، اتفاقا" بر خلاف تصور، كار خيلي راحتي نيست. دانشمندان ذهني معتقدند در هر عمل و كاري كه انجام ميشه يه مقداري انرژي نهفته است و ما فقط در صورتي كه روي اون كار مراقبه داشته باشيم ميتونيم اون انرژي رو دريافت كنيم.
ببينين، مثلا" من از صبح شروع مي كنم. از خواب بيدار مي شيم، ميريم مسواك مي زنيم و در همون حال به صد تا چيز فكر ميكنيم غير از مسواك زدن. بعد ميريم صبحونه ميخوريم در حالي كه فكرمون هزار جاي ديگه است غير از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر كاري كه داريم انجام مي ديم به همه چيز فكر مي كنيم غير از همون كار. اين باعث مي شه انرژي پنهان كارها رو دريافت كه نمي كنيم، هيچ! كلي هم انرژي ذخيره شده مان را الكي خرج مي كنيم!
شايد از مراسم چاي در چين يا ژاپن شنيده باشين . اون در واقع يه جور مراقبه در لحظه ي ابدي اكنونه.
تمرين هايي براي درك و لذت بردن در لحظه ي ابدي اكنون:
تمرين 1 : براي خودتون يه استكان چاي بريزين.با دقت سعي كنيد فقط به كاري كه دارين مي كنين، فكر كنين. بعد در يه جاي آروم بنشينيد و با آرامش چاي رو ميل كنيد. به اين فكر كنيد كه با هر جرعه ي چاي، همه ي انرژي موجود در آن را دريافت ميكنيد و لذت ميبريد. به لحظه لحظه ي خوردن چاي دقت كنيد. (اگه فكر ديگهاي اومد توي ذهنتون، خودتون رو شماتت نكنيد. فقط آروم سعي كنيد دوباره به خوردن چاي برگرديد.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشكر كنيد.
تمرين 2: مراقبه كنيد در زمان مسواك زدن فقط به مسواك زدنتون فكر كنين. سعي كنيد از اين كار لذت ببريد.
تمرين 3: مراقبه كنيد زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فكر كنيد. مجسم كنيد با هر لقمه، انرژي موجود در غذا به همه ي سلول هاي بدنتون ميرسه.از هر لقمه ي اون لذت ببريد.
نكته: غذايي كه با مراقبه خورده ميشه هرگز باعث چاقي هاي موضعي نميشه. (در واقع وقتي ما غذا مي خوريم در حالي كه به صد چيز غير از خوردن غذا فكر مي كنيم، باعث انباشته شدن اون در جاهاي نامناسب مي شيم. بر عكسش هم صادقه. يعني كساني كه هر چيزي كه مي خورن، چاق نمي شن، اگه روي غذا خوردن آگاهانه، مراقبه كنن، همه ي انرژي موجود در غذا رو دريافت مي كنن. حتي ميتونين مجسم كنين كه دوست دارين غذا در چه قسمتي از بدن شما باعث چاقي بشه! وقتي دارين غذا مي خورين توي دلتون با لقمه هاتون حرف بزنيد! از لقمه ي نون و پنير صبحتون بخواهيد كه همه ي نيروش رو به شما انتقال بده. (نخندين! جدي مي گم! اين يكي از مراقبه هاي هندوهاست!)
تمرين 4:اين تمرين براي سيگاري هاست. اگه روي كشيدن هر سيگار مراقبه كنيد، خيلي زودتر ارضا مي شيد و به تدريج تعداد سيگارهاتون كم و كمتر مي شه.
به تدريج خودتون رو عادت بديد كه هر كاري كه دارين انجام مي دين، فقط به اون فكر كنيد و تصور كنيد با اين كار همه ي انرژي نهفته در اون كار رو دارين دريافت مي كنين. خيلي سخته، اما شدنيه! شايد باورتون نشه اما به تدريج حتي از كارهايي كه دوست نداشتيد، به شدت لذت مي بريد. اين قانون رو به ياد بسپرين: بر هر چيز كه تمركز كنيم، انرژي اون رو دريافت مي كنيم. (در بعضي از مكاتب هندي حتي بر گريه كردن و اندوه هم مراقبه مي كنند و معتقدند از اون هم ميشه انرژي دريافت كرد اما چون اين بحث ديگه ايه و بايد فرق بين ايجاد ماند با دريافت انرژي از اندوه رو بدونيم خواهش مي كنم فعلا" در اين مورد اقدامي نكنيد!)
يك حكايت:
خوب مي خوام يه حكايت از يه گورو ي ( استاد بزرگ) هندي بگم كه توي يه كتاب خوندم. اون با مريدانش دسته جمعي با هم، در جايي بيرون شهر، زندگي مي كردند. همه ي مريد هاي اون موظف بودند سالها پيش اون زندگي كنند و آموزش ببينند. يك روز يه نفر به اون استاد مراجعه مي كنه و مي گه شما چه طوري به اين قدرت رسيدين كه مي تونين با نگاه ديگران رو شفا بدين؟ وقتي من مريد شما بشم، در طي اين همه سال كه بايد پيش شما بمونم، چه تمرين هايي انجام ميديم؟ در طول روز چه كار مي كنيم؟
استاد مي گه: ما صبح ورزش مي كنيم. بعد صبحانه مي خوريم. بعدكار مي كنيم تا ناهار. بعد ناهار مي خوريم. كمي استراحت مي كنيم ، باز كار مي كنيم و شب مي خوابيم!
اون شاگرد عصباني ميشه و ميگه امكان نداره! ما همه ي اين كارها رو انجام ميديم اما قدرت شما رو نداريم. استاد مي گه: هرگز شما مثل ما اين كارها رو انجام نميديد. شما صبحانه مي خوريد، كار مي كنيد، تفريح مي كنيد، در حالي كه به چيز ديگه اي دارين فكر مي كنين، اما ما وقتي صبحانه مي خوريم فقط به خوردن اون فكر مي كنيم! وقتي كار ميكنيم فقط به اون كار فكر مي كنيم. وقتي.....
بنابراين شما هيچ انرژي اي دريافت نمي كنيد! اما ما همه ي انرژي هاي موجود در طبيعت رو دريافت مي كنيم و با بخشيدن فقط مقداري از اون به بيمارها، باعث شفاي اون ها ميشيم!
خوب و حالا تمرين آخر:
يك بار ديگه اين پست رو بخون و تصميم بگير همه ي انرژي موجود در كلمات اون رو دريافت كني. لبخند بر لب داشته باش. حالا آماده باش تا در لحظه ي ابدي اكنون، شاد و راضي باشي. از همين حالا شروع كن! چون امروز اولين روز از روز هاي باقيمانده ي عمر توست!
-
فقر چیه؟
توصیف فقر از نگاه دکتر شریعتی:
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میكشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ی یك كتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ......
فقر ، كتیبه ی سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میكشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست ..فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است ...
-
- راز آرامش درون خویشتنداری است، انرژیهای خود را پراکنده نکن، بلکه آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایتشان کن.
2 - راز آرامش درون در این است که هر کاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
3 - راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است، ... گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.
4 - راز آرامش درون در آسایش درون است، یعنی آسایش جسمانی ، عاطفی ذهنی و معنوی.
5 - راز آرامش درون در دل نبستن است، این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.
6 - راز آرامش درون در شادی است، افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن.
7 - این را بدان که شادی در درون تو جای داردو نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو .
8 - راز آرامش درون در این است که همه چیز را همانطور که هست بپذیری ، آنگاه با امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.
9 - راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی، اما می توانی خودت را تغییر دهی.
10 - راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است، از معاشرت با افرادی که طبیعتی خالی از صفا و صمیمیت دارند پرهیز کن.
11 - راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.
12 - راز آرامش درون در یک زندگی ساده است، ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.
13 - راز آرامش درون در یک زندگی سالم است، هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.
14 - راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است.
15 - راز آرامش درون در رفتار آزادانه است، رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.
16 - راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.
17 - راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است، این را بدان که آنچه حق توست، هر طور شد خود را به تو خواهد رساند.
18 - راز آرامش درون در گله مند نبودن است، آنچه دنیا به تو می بخشد، در مقابل چیزی است که پیش تر ، تو به او بخشیده ای.
19 - راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو می توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.
20 - راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی، نه اینکه او را سرکوب کنی.
21 - راز آرامش درون در تمرین اراده است، حتی اگر ذهنت به شدت با آن مخالف باشد.
22 - راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.
23 - راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خودت آنها را خوشحال کنی.
24 - راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیرو سلامت خود بدانی.
25 - راز آرامش درون در بی آزار بودن است، هرگز کسی را نرنجان.
26 - راز آرامش درون، کار کردن درکناردیگران است، نه در مقابل آنها.
-
یاد خدا آرامش بخش قلب هاست
-
راز آرامش حسادت نورزيدنه
-
یکی از ارکان اساسی زندگی و شخصیت سالم، شاد بودن و شاد زیستن است که برخلاف آنچه نوشتهاند و گفتهاند نه رمز دارد و نه راز. شادی چیزی است که بسان آب و هوا در اطراف و اکناف ما وجود دارد و قابل رویت و دستیابی است(همانگونه که غم و اندوه).بایستی انتخاب کرد و این انتخاب حقی همگانی و انسانی است. شک نکنیم و شادی را برگزینیم. کدام انسانی است که طالب شادی نباشد؟ در این نوشتار به بحث شادی میپردازیم.بدون شک همه آنچه داریم یا میخواهیم داشته و یا نداشته باشیم در بستر همیشه روان و در حال حرکت زمان و مکان و اجتماعی شکل میگیرد و پرواضح است که وقتی شرایط لازم مهیا نباشد صحبت از تحقق خواستهها تا حد زیادی اغراق است؛ (اما فقط تا حدی زیادی و نه به طور کامل).
و اینجاست که انسان و معجزه شگرف انسانی متبلور میشود؛ «انسان هر آنچه میخواهد بشود، بایستی بشود و میتواند بشود؛ اگر بخواهد و اراده کند».
انسان موجودی است که میتواند حرکتها را تغییر دهد؛ زمین را به گونهای دیگر و زمان را به شیوهای دیگر. او در اوج عجز و نیاز، عجیب و قدرتمند است؛ یعنی هر چند تابع بستر و شرایط است، ولی مطیعی بیچون و چرا نیست و به طور مستمر در پی آن است که تغییر و تحولی دیگر ایجاد کند. این ویژگی اوست و کسی نمیتواند مانع او باشد.در میان تمامی متغیرها انسان هر چه بیشتر درصدد گسترش و دستیابی به شادی است. او به خوبی میداند که شادی دستیافتنی است، اما هر کس به طریقی به آن دست مییابد. عدهای بر این باورند که رسیدن به شادی از راه رنج، بهترین، عمیقترین و معنویترین شادیهاست و عدهای دیگر معتقدند که برای یافتن شادی بایستی شاد بود. در این میان نظریهپردازان مایوس و نومید به چیزی به نام شادی و دلخوشی اعتقادی ندارند و من برای اولین بار اعلام میدارم که جهان انسانی (اگر نیک بنگری) چیزی جز شادی، بازی و سپاسگزاری نیست (که البته هرازگاهی غم و اندوه آن را زیباتر و پرابهتتر میکند)؛ شادی که حد و مرز و تعریف خاص خود و بازی که از چارچوب و قواعد طبیعی و منعطف خود را دارد.در مسیر شاد بودن و شاد زیستن، متاسفانه بسیاری از ما انسانها فقط به پوسته ظاهری شادی چسبیدهایم. هر چند این پوسته نیز جزئی از شادی است، ولی اصل آن نیست. اصل شادی همانا دلشادی و خوشحالی است (به همین جهت بهترین درخواست از خداوند بزرگ را سلامتی و دل شاد دانستهاند) که آن را بایستی در درون خود جستوجو کنیم و نه هیچ کجای دیگر. پس آنگاه که احساس رضایت، خشنودی و لذت کردید به سمت شادی گام برداشتهاید و چون چنین شد به آرامش میرسید و هنگامی که رضایت و خشنودی شما را دربرگرفت، غرق در لذت و شعف میشوید و دیگر چه چیز از خدا میخواهید؟! مگر از این بهتر و مطلوبتر هم میشود؟ مگر طعمی خوشتر از طعم شادی وجود دارد؟ ممکن نیست آن را چشیده باشید و در آرزوی آن نباشید.یک لحظه صبر کنید؛ خاطرات خود را مرور کنید تا به زمانی برسید که عمیقا از موضوعی خشنود شدهاید. حال که تمامی وجودتان را خشنودی خاطره پیشین دربرگرفت باز هم کمی صبر کنید تا شادمانی و خوشی جذب تمامی وجودتان شود؛ و اینک شادی را مزمزه کنید. چقدر دلچسب و آرامبخش است.
اولین فرمان برای شاد بودن:
میدانیم که با سختیها و کاستیهای موجود در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی مشکل است، ولی سعی کنید تا همیشه ذهن و فکر خود را از خاطرات خشنودکننده گذشته لبریز کنید. به قول “هال اربن” این ذهن و فکر و اندیشههای ما هستند که چرخهای ما را آماده میسازند تا در جهت آنها به حرکت در آییم. خاطرات شادیزا به نتایج شادیآور منتهی میشوند. “ویکتور فرانکل” معتقد است که: “ما میتوانیم قربانی شرایط شویم و یا بر شرایط غلبه کنیم، میتوانیم از آزادی و عظمت خود بگذریم و به شرایط اجازه میدهیم که بر ما مسلط شود و یا اینکه خود یک انتخابکننده باشیم”. در این راستا آنچه مهم است، برداشت ماست. به قول “ارل نایتینگل” نقطه شروع شادی و موفقیت، برداشت و چشمانداز ذهنی و فکری ماست.
دومین فرمان:
آنگاه که موضوعی موجبات خشنودی و رضایت شما را فراهم آورد، اندکی تامل کنید و اجازه دهید تا طعم شادی در وجودتان جاری شود. بگذارید شادی و خوشی وجودتان را فرا گیرد. شادی و خنده موجب افزایش سلامتی و تنفس بهتر میشود و به تولید مولکولهای مورفینگونه اندروفین کمک میکند. همچنین سلولهای دفاعی بدن را در برابر بیماریها افزایش داده و از شدت استرس میکاهد؛ اندامهای داخلی را تحریک میکند و کیفیت گردش خون را در بدن بالا میبرد. پس بگذارید تا شادی در وجودتان جاری شود.
سومین فرمان:
برای افزایش رضایت خود خشنودی و شادی خود را زیاد و زیادتر کنید (هر روز از چیزها و موارد بیشتری شاد و خوشحال شوید) تا اینکه از لحظات زندگی خود بیشترین لذت را ببرید. “نورمن کازنز” میگوید: جهت گسترش سطوح شادی و شادابی خود، حتی در مواقعی که باید ظاهری غمگین به خود بگیرید، درون خود را از شادی و رضایت خالی نکنید و آگاه باشید که بزرگترین نعمات شادی است، زیرا انسان به همان اندازه که به آب و نان نیاز دارد به شادی و خنده نیازمند است؛ هم برای جسمش و هم برای جانش. خوش مشربی تکمیلکننده شادی و خشنودی زندگی است.داستان زورباس یونانی، قصه زوربا و باس است. دو مردی که یکی از آنها (باس) جدی، باهوش، جذاب و… است و علیرغم تمام تواناییهایش درصدد گسترش سطوح شادی و خشنودی خود نیست و تمام هم و غمش را مصروف کار میکند و به نظر میرسد از زندگیش لذت نمیبرد و شاد نیست. ولی زوربا ضمن توجه به زوایای گوناگون سعی دارد از لحظات زندگیاش محظوظ شود.
چهارمین فرمان:
از اعتیاد بدون چون و چرا به شادی نگران نباشید. معتاد شوید! آنقدر تمرین کنید و آنقدر وجود و افکار و امیالتان را از آنچه باعث شادیتان میشود پر کنید تا معتاد شوید. شادی تنها داروی شفابخشی است که هیچگونه عوارض جانبی ندارد. شادی به چشمانتان درخشش، به نگاهتان عشق، به لبخندتان جذابیت، به سیمایتان زیبایی و به حرکاتتان اطمینان و سرزندگی میبخشد. مطمئن باشید که هر چهرهای با لبخند زیباتر است و به خاطر همین ماری (قهرمان فیلم هزار دلقک) ناراحت و نگران است که: «نکند نیک (برادرزاده یازده ساله ماری در فیلم هزار دلقک) آنقدر جدی شود که نتواند از زندگی خود لذت ببرد؟ نکند نتواند با دنیا، کار و زندگیاش بازی کند؟ نکند نتواند به مسائل خندهدار، بخندد؟
- لطفا اینقدر سخت نگیرید؛ خواهش میکنم از زندگی خود لذت ببرید.
پنجمین فرمان:
برای آنکه بتوانید به خوبی و به طور کامل شادی و شادابی را در آغوش بکشید و به دیگران نیز هدیه دهید باید درست بیندیشید، درست رفتار کنید و دائم در حال تغییر خود باشید. از تغییر نگران نباشید. لازم است برای تابش نور به دیگران، خورشید را نیز در خود داشته باید.
به قول “ادموند برک”، کافی است چیزی را بخواهید، حتما موفق میشوید.
منبع قدرت، موفقیت و شادی انسان سه چیز است:
۱- انگیزه ۲- هدفمندی ۳- سختکوشی. این منابع به زندگی، شادی و نشاط میبخشند و بر چالشهای دلانگیز و تحریککننده آن میافزایند؛ ضمن آنکه برای رسیدن به هدف بایستی در ذهن خود مهارتهای لازم را تمرین کرد. برای ایجاد انگیزه باید «میل و اشتیاق»، «باور و اعتقاد» و «تصویر ذهنی مناسب و متناسب» را در خود ایجاد نماییم.
برای رسیدن به شادی و شادابی راه میانبر و یا ترفندهای خاص و ویژهای وجود ندارد؛ فقط کافی است مصمم به شادی و در این راه سختکوش و پرتلاش باشید و بدانید که کار و تلاش نه تنها با تفریح و شادی مغایرتی ندارد، بلکه مکمل و گسترشدهنده آن است. به بیان دیگر، میتوانیم کار کنیم و بخندیم، کار کنیم و تفریح کنیم و کار کنیم و شاد باشیم. وقتی که کسی را شاد میکنید، غیرممکن است خودتان شاد نشوید.
ششمین فرمان:
عمیقا خود، زندگی و دیگران (بهخصوص نزدیکان خود) را دوست داشته باشید. بگذارید آنها بفهمند که چقدر دوستشان دارید. از ابراز محبت و احساسات به دیگران دریغ نکنید و نگران نباشید. متوجه دیگران و علاقهمند به آنها باشید تا آنها نیز چنین باشند. به خاطر اندکی مشکل و ناراحتی همه زندگی و وجودتان را به پریشانی نکشید. به قول “تیم هنسل”، هر چند رنج و تالم امری گریزناپذیر است، فلاکت و به حالت نزار درآمدن – اختیاری و انتخابی است و میتوان از آن اجتناب کرد. کافی است از روشهای سازنده استفاده کنیم. آری زندگی دشوار است و همیشه هم منصفانه نیست، ولی این بدان معنا نیست که زندگی نمیتواند خوب باشد، نمیتواند پاداشدهنده و لذتبخش و دوستداشتنی باشد. هنوز و همیشه دلایل فراوانی داریم که به زندگی «آری» بگوییم و از آن سرشار شویم.برای خوب و دوستداشتنی زندگی کردن بایستی سازوکار و شرایط آن را بدانیم. “فیلدتر” این شرایط را اعتماد بهنفس و مثبتگرایی عنوان میکند و معتقد است که با این دو سازوکار میتوان حق سعادت، خوشبختی و شادی را برای خود محفوظ نگاه داشت.
“هال اربن” نیز این لوازم و شرایط را شامل موارد ذیل میداند:
احساس ارزشمندی
احساس آرامش
درک ضرورت لذت بردن از زندگی
اعتقاد جدی به شادی و خوشبختی
هفتمین فرمان:
منتظر مهیا شدن زمینه نباشید و از همین امروز شادی را به خود و همگان هدیه کنید. مطمئن باشید که با شادی، سخاوتمندتر و پویاتر خواهید بود. از آنچه ندارید شکایت نکنید، بلکه از آنچه دارید شاد باشید و لذت ببرید؛ هر چند که به طور جدی باید در تکاپوی یافتن و به دست آوردن نداشتهها بود.”شوپنهاور” معتقد است که: ما به ندرت به آنچه داریم فکر میکنیم و همیشه به آنچه نداریم میاندیشیم و این درست نیست، زیرا آنچه داریم یکی از کلیدهای رسیدن به موفقیت، خودشکوفایی و شادی است.
هشتمین فرمان:
بخشندگی و لطف، سرچشمه شادمانی و شوق است. هر چند بخشندهتر باشید، شادابترید. در این راستا در وهله نخست و قبل از دیگران (یعنی قبل از اینکه دیگران را ببخشید) خود را ببخشید و از عملکرد بد خود نسبت به خود و نگاه مایوسانه به خود پوزش بخواهید. شما بهتر از آن هستید که فکر میکنید.پس از آنکه خود را بخشیدید، دیگران را نیز ببخشید (اینکه از کسی نفرت داشته باشید اما او را ببخشید، بسیار ارزشمند است. به عنوان مثال با صراحت بیان کنید هر چند نسبت به او هیچ دید مثبتی ندارم، ولی او را بخشیدم؛ نه به خاطر او، که بیشتر از همه به خاطر خودم؛ زیرا میدانم اگر در دل کینه و اندوهی بپرورم به شادی خود و دیگران متعددی که دوستشان دارم لطمه میخورد).انسان معمولی چیزی را به دست میآورد که در انتظار آن است. نگرش خوب منجر به نتایج خوب و نگرش بد منجر به نتایج بد میشود. پس چون اندیشههای ما چرخهای حرکت و جهتگیری ما را آماده میسازند، اگر اندیشههای مثبت و سازنده داشته و اگر درصدد تغییر و پذیرش نگرش امیدوارکننده باشیم، مطمئنا ارابه ما نیز جز به سمت و سوی خوشبختی و صمیمیت حرکت نخواهد کرد. پس:
۱- سازنده بیندیشید (با کیفیت)
۲- با ذهن باز فکر کنید (اعتقاد به تغییر مستمر)
۳- به فکر خودتان باشید، ولی خودخواه نباشید (هیچ چیزی نمیتواند به شما آرامش دهد مگر خود شما)
به قول توماس کارلایل، انسانهای برگزیده به وجود داشتن نمیاندیشند، بلکه در اندیشه زندگی کردن و توانمندتر شدن هستند؛ پس اجازه دهیم و بگذاریم همه تا آنجا که میتوانند پیشرفت کنند، زیرا هیچکس بر دیگری برتری ندارد، جز آنان که لایقتر و توانمندترند.
و به راستی چه کسانی لایقتر و توانمندترند؟ تردیدی نداشته باشید کسانی که به خود، به دیگران و به زندگی احترام میگذارند، راحتتر و مطمئنتر مسیر لیاقت و توانمندی را طی میکنند. فلسفه عمیق و جالب آلبرت شوایتزر این است که: «به زندگی احترام بگذارید». او معتقد بود که زندگی مقدس است و ما وظیفه داریم تقدسش را پاس بداریم؛ ما به کسی و چیزی احترام میگذاریم که دوستش داریم و برایمان ارزشمند است. از منظر جامعهشناختی و اجتماعی آنگاه که فرد و جامعه در خود فرو روند و فقط به خود بپردازند و فقط خود را دوست داشته باشند، (به زندگی و دیگران احترام نگذارند) دیگران به فراموشی سپرده میشوند. بنابراین از ویژگیهای جامعه و فرد خودخواه نداشتن روحیه احترام و سپاس است.به درون زندگی خود نگاهی بیندازید؛ واقعا چقدر از همسرتان، فرزندانتان و پدر و مادر و دیگران متشکر و سپاسگزارید؟ مطمئن باشید که سپاسگزاری هر چه بیشتر نشانه والا بودن، منحصربهفرد بودن و راحت بودن شماست، زیرا از فرط احترام به خود است که از دیگران سپاسگزاری میکنیم. چرا باید زمانی که همه چیز گذشته و سپری شده (به قول معروف کار از کار گذشته) از کسانی که مستحق تشکرند؛ تشکر کنیم؟
گر تو خواهی که بجویی دلم امروز بجوی ورنه بسیار جویی و نیابی بازم
و چرا نباید قدر و منزلت آب را در زمان بودنش شناخت؟ به قول “بنجامین فرانگلین”: ما انسانها فقط زمانی قدر و ارزش آب را درک میکنیم که چاهمان خشک شود و دیگر آبی وجود نداشته باشد. به راستی چرا؟ چرا همه چیز را به زمانی دیگر (زمانی که نه کسی هست، نه چیزی، نه صدایی و نه چشمانی برای درخشش و انتظار وجود دارد) موکول میکنیم؟
پس بیایید سپاسگزار و محترم باشیم. شاید با این همه مشکلات متعدد و متنوع که برای همه وجود دارد، کار آسانی نباشد، ولی با این حال و به قول “رابرت واترمن”، با مردم خوب و بزرگوارانه رفتار و با شان و احترام با آنان صحبت کنیم و رفتاری مودبانه داشته باشیم، زیرا به اعتقاد “ادموند برک”، رعایت احترام، ادب و نزاکت از مهمترین قوانین زندگی است.
نهمین فرمان:
برای شادی و شادابی خود شرایط تعیین نکنید و صادقانه و ساده شاد باشید؛ به همین سادگی. آنچه به دست آوردهاید و آنچه به دست نیاوردهاید، آنچه از دست دادهاید و آنچه را که از دست ندادهاید، همه و همه انعکاسی از نگاه و دیدگاه شماست. نگاه شاد، شادیآور است. به قول “آن لندرز”: مستقیم و قدرتمند نگاه خود را به نگاه ناراحتی و نگرانی بدوزید و با تمام قدرت بگویید من از تو قدرتمندتر هستم و تو نمیتوانی مرا شکست دهی.
دهمین فرمان:
در پی شغل و کسب و کاری باشید که آن را دوست دارید؛ زیرا امکان ندارد شغلتان را دوست نداشته باشید ولی شاد باشید؛ ممکن نیست شغلتان را دوست نداشته باشید و بتوانید به خود و دیگران شادی و شادابی هدیه کنید.
نتیجه:
انسانهای شاد خود ایجادکننده موقعیت و تعیینکننده وضعیتاند، زیرا مقتدر و مطمئناند. آنها دنیا را بهترین بستر رشد میدانند و از اینکه خداوند آنها را آفریده است، سپاسگزار هستند و به خود احترام میگذارند و از این همه دادنها و داشتنها ممنون و مرهوناند. انسانهای شاد بهخوبی میدانند که هیچکس از آدمهای پرگله خوشش نمیآید. انسان شاد و مثبت توانایی شگرفی در لذت بردن از زمان دارد و در عین اینکه همیشه در تکاپوی معنا و تعالی است، سرشار از شور و هیجان و امید است.
پس:
ای انسانها، بدون مقدمه، بدون پیشگفتار و بدون در نظر گرفتن جوانب امر شادی را به وجود آورید و در آن غرق شوید؛ اما قدرتمندانه حرکت کنید و همواره مراقب باشید که طلب شادی شما را به پیشپا افتادگی، ضعف و فرومایگی نکشاند و چون چنین تلفیقی را در خود بهوجود آوردید، آنگاه با سربلندی و عزت میبینید که:
زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست
گر بیفروزیش رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
با سپاس فراوان از سیدمسعود مدنی جامعهشناس – مدرس دانشگاه
-
1. نفس عمیق بکشید
برای چند دقیقه کارتان را رها کنید، یک جای راحت و خلوت بنشینید. نوک انگشت میانی و شستتان را به هم بچسبانید. چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید. ممکن است این توصیه کمی تکراری به نظر برسد اما تجربه نشان داده که کاملا موثر است. این روش یکی از روشهای تمرکزی است که در یوگا یاد میدهند. خوبی این روش این است که در هر جایی میتوانید انجام دهید، حتی در وسط غرفه سوپر مارکت.
2. به یک سفر خیالی بروید
خیلی وقتها ناراحت و مضطرب هستید و ممکن است فکر کنید که کاش میشد به جای همه این مشغولیتها به یک مسافرت بروید. طبق روش، برای انجام دادن این کار همان پنج دقیقه کافی است. چشمانتان را ببندید و خودتان را در دلپذیرترین جایی که تا به حال مسافرت کردهاید یا دوست دارید به مسافرت بروید تصور کنید. تصویر ذهنی یک ساحل شنی با شنهای طلایی و گرم و موجهای آبی دریا که به کف پاهایتان میخورد میتواند موجب احساس آرامش شود. سعی کنید حتی جزییات جایی که در ذهن به آنجا مسافرت میکنید را هم تصور کنید، صدای موج دریا، بوی ساحل و گرمیآفتاب.
3. کمی آهنگ گوش کنید
آهنگهایی که با آنها خاطره خوب دارید را برای این جور مواقع کنار بگذارید. خیلی از آدمها با آهنگهایی که در جوانی گوش کردهاند خاطره دارند و واکنش خوبی به شنیدن آن نشان میدهند. دکتر سوزانهانسر، مسئول بخش موزیک درمانی دانشگاه برکلی میگوید:" فرقی نمیکند که چه آهنگی باشد، فقط آهنگی را انتخاب کنید که به شما حس خوبی میدهد."
4. برعکس حرف بزنید
وقتی خیلی عصبانی هستید یا استرس دارید سعی کنید حروف الفبا را از آخر به اول بگویید یا از صد برعکس به پایین بشمارید، تمرکز روی این کار موجب میشود که ذهنتان عامل استرس و فکر ناراحتکننده را برای مدتی فراموش کند. از آخر خواندن شعر و یا حتی برعکس حرفزدن میتواند همین تاثیر را داشته باشد.
5. بالانس بزنید
در یک مطالعه عنوان شده است که در بعضی افراد، بالانس زدن و وارونه شدن برای چند ثانیه تا چند دقیقه میتواند موجب آرام شدن آنها شود. بازگشت سریعتر و راحتتر خون به داخل مغز و یا کم رسیدن خون حاوی اکسیژن میتواند موجب یک جور حالت سرخوشی شود. برعکس دیدن تصاویر و دنیای اطراف در این وضعیت هم میتواند توجه شما را از مساله استرسزا منعطف کند. حفظ تعادل در وضعیت وارونه هم بیشتر موجب متمرکز شدن و آرامش شما میشود.
6. از ته دل بخندید
از نظر روانشناسان این مساله که خنده میتواند موجب آرامش شود کاملا ثابت شده است. خنده با پایین آوردن سطح کورتیزول در خون موجب کنترل استرس میشود. در مواقع نگرانی و استرس، سعی کنید از ته دل بخندید. برای خودتان جوک تعریف کنید. به یک خاطره بامزه فکر کنید و اگر هیچ کدام از اینها هم گیرتان نیامد همین طور الکی بخندید.
7. آفتاب بگیرید
وقتی آفتاب با پوست بدن، تماس پیدا میکند عملکرد مواد شیمیایی و هورمونهایی مانند سروتونین که موجب پایدار شدن خلق میشود بهبود پیدا میکند. کمیآفتاب بگیرید، حتی اگر شده یک قرار کاری را در فضای باز انجام دهید یا ماشینتان را کمی دورتر پارک کنید و کمی زیر آفتاب قدم بزنید. اگر در خانه هستید، پردهها را کنار بزنید، از نور روز استفاده کنید و کمی کنار پنجره بایستید.
8. طناب بزنید
طناب زدن فقط برای بدن سازها یا کسانی که به خاطر بیماری قلبی باید ورزش کنند مناسب نیست. بررسیها نشان داده است که 20 دقیقه طناب زدن مقدار زیادی اندروفین در بدن آزاد میکند. اندروفین هورمونی است که موجب بوجود آمدن سرخوشی میشود. به غیر از این حرکت تکراری و مداوم طناب موجب ریلکس شدن عضلات و تمرکز و آرامش اعصاب میشود.
9. با دوستان تان تماس بگیرید
حمایت گرم یک بزرگتر یا صحبت کردن با یک دوست در شرایط بحرانی میتواند کمک زیادی برای رسیدن به آرامش بکند. حمایت اجتماعی یکی از موثرترین روشهایی است که برای کنار آمدن با شرایط استرسزا و ناراحتی شناخته شده است. چند دقیقه صحبت کردن با پدر و مادر یا دوستی که حرفتان را میفهمد از هر آرام بخشی سریعتر عمل میکند. حتی اگر نمیتوانید با آنها صحبت کنید برایشان پیغام بگذارید یا پیامک بفرستید.
10. ماساژ درمانی را فراموش نکنید
اگرچه ماساژ درمانی میتواند موجب آرامش شما شود اما این بار ماساژ دادن برای رسیدن به آرامش پیشنهاد شده است. این توصیه آخر، مخصوص مادرانی است که فرزند کوچک دارند. طبق مطالعات انجام شده، مشخص شده است در آغوش گرفتن کودک و یا ماساژ دادن بدن یک نوزاد با روغن بچه میتواند علاوه بر آرامش کودک مجب آرامش مادر هم شود. با این کار سطح هورمون استرس کورتیزول در خون مادر پایین میآید
-
در زندگی روزمره عواملی هست که آرامش فرد را به هم میزند که الزاماً هم عوامل ناخوشایند و بد نیستند.گاهی حتی اخبار و وقایع خوب نیز باعث فشار روانی به فرد میشوند. مثلاً اشتغال به کار یا نقل مکان به شهر جدید هم ممکن است مثل مرگ افراد مورد علاقه یا اخراج از کار باعث بهمریختگی فرد شود.این وضعیت شامل واکنشهای جسمی و روانی و عاطفی در فرد به هنگام مواجهه با تغییراتی در زندگی است که به آن استرس گفته میشود که ممکن است از نوع مثبت یا منفی باشد.میزان استرس یا به عبارتی پاسخ افراد به تغییرات زندگی بسته به شرایط جسمی، روحی و اجتماعی فرد متفاوت است.
فشار های روانی
نکته مهم این است که بدانیم عوامل استرسزا همواره در زندگی وجود دارند و بروز تغییرات مربوط به استرس تا حدودی برای فرد لازم و ضروری هستند؛ اما اگر فشار روانی به مدت طولانی تداوم یابد، میتواند زمینهساز بیماریها و مشکلات شود؛ از جمله بیماری آلزایمر که طبق پژوهشهای انجامشده استرسهای مزمن و مداوم با تغییرات هورمونی و شیمیایی در مغز باعث کوچک شدن آن و اختلال شناختی میگردند. از طرفی عدم آرامش روحی و روانی باعث اضطراب میشود که خود از مهمترین دلایل فراموشی کوتاهمدت است.
آرامش فرد
آرامش فرد تأثیر مستقیم بر انتقالدهندههای عصبی در مغز دارد. از آنجا که در روند زندگی عوامل استرسزا وجود دارند و همیشه نمیتوان جلوی استرس را گرفت یا از آن دوری کرد، باید روشی را در زندگی پیش بگیریم که ضامن سلامت جسم و ذهن ما باشد. بدین ترتیب توجه به آرامش روحی و روانی در همه سنین بهویژه در دوره سالمندی حائز اهمیت است.
بینش و معرفت سالمندی
سالمندی یکی از مراحل تکاملی زندگی است که امکان پرورش بسیاری از شایستگیهای آدمی را فراهم میسازد و بینش و معرفت او نسبت به زندگی و تجربههایش را کامل میکند. هرچند برای پیری حد و مرزی تعیین شده، اما هر فرد با برنامهریزی و نگرش صحیح و دقیق در طول زندگی میتواند سلامت جسمی و روانی، عزت نفس و رضایت خاطر از زندگی را جایگزین بیماری و ناامیدی کرده و با ایجاد انگیزههای نو واستفاده از تجارب گذشته به آرزوها و اهداف خود دست یابد. این بدین معنی است که حتی اگر سالمند از نظر جسمی ضعیف و کمتوان شده، اما از نظر روانی کاملتر شده است.
احساس واقعی فرد از سن خود چیست؟
به عبارتی فرد تصور میکند واقعاً چند سال دارد. این به لحاظ روانشناختی در روحیه فرد بسیار اثرگذار است. بدین ترتیب فرقی نمیکند که در ابتدای جاده زندگی هستید یا نزدیک پایان آن؛ همواره به یاد داشته باشید هرگونه احساس شکست، نوامیدی، خشم و سردرگمی در زندگی نهایتاً به شما و درونتان بازمیگردد. سعی کنید با چشیدن طعم آرامش، سلامت را به خود هدیه دهید و انسانهای دیگر را نیز بهرهمند سازید.
روشهای دستیابی به آرامش روحی و روانی
داشتن خواب کافی و پیوسته: ۸ ساعت خواب شبانه عمیق و پیوسته نه تنها موجب بهبود خلق فرد میشود، بلکه به طور مستقیم نیز باعث استراحت مغز و عملکرد بهتر آن خواهد شد. این مورد بهویژه در مورد سالمندان از اهمیت خاصی برخوردار است، چون اغلب به دلایل مختلف ممکن است دچار اختلال در کمیت و کیفیت خواب شوند که باید بموقع تشخیص داده شود و تحت کنترل درآید.نکته مهم در هنگام خواب این است که به هیچ وجه سر را نپوشانید، چون افزایش تجمع CO2 و کاهش اکسیژن اثرات مخربی بر مغز دارد.
ماساژ
یکی از تکنیکهای موثر ریلکسیشن یا آرامسازی است و از طرفی به طور مستقیم نیز باعث بهبود خواب، کاهش اضطراب، شل شدن عضلات و بهبود جریان خون از جمله گردش خون مغزی میگردد؛ بهویژه اگر با روغنهای معطر انجام شود، بسیار مؤثر خواهد بود. رایجه اسطوخودوس، روغن لیموشیرین و رزماری اثرات خوبی در این زمینه دارند. بدین ترتیب ماساژ نه تنها در پیشگیری، بلکه در درمان نیز کمککننده است.
بوییدن گل
پژوهشها نشان داده است که بوییدن گل، عطر و بخور خوشبو باعث ایجاد آرامش، تقویت حافظه و کاهش اضطراب و افزایش کارآیی مغز خواهد شد. حتی تأثیر رایحه گلهای مختلف متفاوت است؛ مثلا گل رز از همه تأثیر بیشتری دارد.باید توجه داشت که عطر و رایحههای دلپذیر جنبه فرهنگی نیز دارد؛ مثلاً در کشور ما اسپند و گلاب به عنوان رایحههای خوشبو مورد استفاده قرار میگیرند.استفاده از عطریات و بخورهای خوشبو نه فقط در پیشگیری حتی در درمان آلزایمر نیز موثر است. پزشکان معتقدند حتی اگر بیمار آلزایمری قدرت بویایی خود را از دست داده باشد، عطریات قدرت رسیدن به مغز را خواهند داشت. این موضوع قابل توجه مراکز درمانی و نگهداری سالمندان میباشد.
تقویت روحیه شاد
این به معنی بیخیالی و سرخوشی نیست، بلکه عاملی است برای پیشگیری از افسردگی. مطالعات نشان داده افسردگی دائم موجب اختلال عملکرد سلولهای مغزی و کوچک شدن آن میشود. خنده و شادی حتی در سنین بالا منجر به تولید نوعی آنزیم بخصوص و تحریکات مثبت مغزی میگردد. بنابراین تقویت روحیه و شادی ضمن ایجاد آرامش، رابطه مستقیم با کاهش ابتلا به آلزایمر دارد.افسردگی و آلزایمر ارتباط دوسویه با هم دارند.
روی آوردن به کارهای هنری
انجام فعالیتهای هنری باعث از بین رفتن خستگی و کسالت و ایجاد حس خوب پس از دیدن نتیجه کار، مورد تشویق و تایید خود و دیگران واقع شدن میشود که همه تأثیرات مثبتی در روحیه و ایجاد آرامش روانی فرد خواهد داشت. این فعالیتها میتواند شعر، نقاشی، موسیقی، مجسمهسازی، داستاننویسی، تئاتر و حتی آشپزی، باغبانی و کشاورزی باشد.
گوش دادن به موسیقی
از یک طرف با ایجاد روحیه شاد و آرامش در فرد و از طرف دیگر با تحریک و فعالیت مغز اثرات خوبی بر آن خواهد داشت. این تأثیر وقتی که فرد خود موسیقی بنوازد، بیشتر خواهد بود.
انعطاف پذیری
ما نمیتوانیم همه چیز و همه کس را تغییر دهیم. گاه شرایطی در زندگی به وجود میآید که بر وفق مراد ما نیست و چون فقط باید سعی کنیم خود را تطبیق دهیم، خوب است توان سازگاری با شرایط مختلف را در خود تقویت کنیم. پس انعطافپذیر باشید تا بتوانید با تغییرات موجود سازگار شوید و آرامش روحی روانی خود را حفظ کنید. دیگران را بپذیرید و سعی نکنید آنها را در قالب انتظارات و خواستههای خود شکل دهید.
داشتن زمان فراغت
برنامهریزی برای داشتن زمانهای فراغت کوتاه یا بلند جهت ایجاد آرامش در دورههای اوج فشار روانی بسیار حائز اهمیت است. این هم به انجام بهتر کارها کمک میکند، هم به داشتن روحیهای آرام.
رفتن به طبیعت
هر زمان در زندگی احساس کردید وضع جسمی یا روحی خوبی ندارید، به طبیعت پناه ببرید تا آرامش خود را بازیابید. صداهای طبیعت صداهایی شفابخش هستند؛ پس بکوشید براساس برنامهای منظم در زندگی روزمره زمانی را در طبیعت سپری کنید.
زندگی در زمان حال
زمان حال خود را با احساس گناه بابت گذشته و نگرانی برای آینده تلف نکنید؛ با این کار آرامش زمان حال را از دست میدهید؛ پس آنچه را قبلاً در زندگی رخ داده بپذیرید. در حال زندگی کنید و به آینده بیندیشید.
اعظم میرحاج مسئول آموزش انجمن آلزایمر
زیبــا شــو دات کام
-
سلام
خانم پرتو مطلبقابل توجه و مفیدی بود فقط اگر بعد مذهبی ارامش را هم در ان نظر گرفت خیلی خوب میشه اگر میشود در این خصوص هم مطلب قرار دهید
-
با درود
جمله ای معروفی میگه : نگو پروردگار دستم را بگیر ، بگو پروردگار دستم را رها مکن
اگر به این جمله اعتقاد داشته باشید و همه جا از پروردگار غافل نباشی < در آرامش کامل خواهی بود چون پروردگار متعال هیچ وقت از بندش قافل نیست فقط هرچی رو که صلاح باشه به بندش عطا میکنه
( بچه ای رو در نظر بگیرید که از پدر یا مادرش چیزی می خواد چون والدین و بزرگترها صلاح اونو می خوان از دادن اون به بچه خود داری میکنن ) حالا با این مثال وقتی پروردگار چیزی رو به بندش نمیده حتما صلاحیت اون درخواست رو نمی بینه و همیشه با امتحان های مختلف اون و امتحان می کنه وقتی از یادش قافل نباشی با آرامش از تمامی مراحل آزمایش زندگی به راحتی عبور میکنی
با احترام
-
ممنون جناب رئیسی از لحاظ بعد مذهبی من به این آیه همواره معتقدم ومیدونم هیچی جاشونمیگیره:
الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
و برای ترک سیگار هر کاری کرده بود، اما هیچ کدام موثر واقع نشده بود تا این که روزی دختر شش ساله اش به درون اتاق او دوید و گریه کنان گفت: ” بابا خواهش می کنم دست از کشتن خودت بردار! من می خواهم تو هم توی عروسی من باشی! ” هیچ دلیل قانع کننده ای نمی توانست دختر را راضی کند که سیگار پدرش را نمی کشد.
اما پدر او همان روز سیگارهای خود را بیرون انداخت و از ان روز به بعد هم هرگز سیگار نکشید. گاهی اوقات درد خودتان به تنهایی برای ایجاد تغییر کافی نیست، اما رنجی که عزیزان تان می کشند می تواند اهرم قدرتمندی به وجود آورد.
اگر برای ایجاد تغییر تلاش کرده و شکست خورده اید، احتمالا چیزی که فراموش کرده اید اهرم اعمال فشار است. تا زمانی که خود را به آن نقطه نرسانده اید که بدانید تغییر یک باید مطلق است، همین طور آن را پشت گوش خواهید انداخت. اما با داشتن دلایل قوی و محکم برای اقدام کردن ترغیب خواهید شد.
-
نماز یکی از را ه های آرامش درونیست
یکی از دانشمندان امریکایی((رامشاندرن)) تقرببا بتازگی ب آرامش روحی این عبادت پی برده است.
پروردگارا دستم را رها مکن
باز متن شعرم آواز خداست
باز فصل مثنوي بيانتهاست
باز بايد در ثنايي اينچنين
حمدلله خواند و رب العالمين
باز در مهماني گل واژهها
ياس ها، بابونه ها، آلاله ها
باز در جشن اقاقيهاي عشق
رقص دلچسب قناريهاي عشق
ميزنم دل را به درياي بلا
پله پله تا ملاقات خدا
ميتوان از نور حق بيتاب شد
نور اگر نتوان، توان مهتاب شد
ميتوان در حمد رب العالمين
مست شد از جام جانسوز يقين
ميتوان در حمد حق شعري سرود
در سپاس بيكرانش لب گشود
حمد تفسير تمام سورههاست
معني الفاظ پر رمز خداست
حمد يعني قل هو اللّه احد
حمد يعني از بلد تا في كبد
حمد رب اشرح لي گفتنهاي ماست
حمد زينت بخش قرآن خداست
حمد يعني عشق آن محبوب پاك
نالههاي عاشقان سينه چاك
حمد يعني آيهي قالوا بَلي
حمد يعني إِستَجِبهاي خدا
معني إنّا إلَيه راجعون
از درون حمد ميآيد برون
معني استشهاد حقانيت است
حمد استخلاص بعد از نيت است
لم يلد يك وصف و آن عرفان تو
حمد ميخوانيم در فرمان تو
پي سپاران طريق آنكه هست
حمد مينوشند از جام اَلَست
ز آنكه ما هم تشنگاني بيكسيم
در طريق حمد حق همچون خسيم
بر مدار حمد ميشايد كه زيست
چيست غير از حمد خالق چيست، چيست؟
من نميدانم سزاوار تو چيست
مثنويم در خور حمد تو نيست
تو بزرگِ، بينيازي، بينياز
تو حميدي اي كريم سر فراز
علي شاهرخ فلسفي
-
گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.
خدا گفت: چیزی بگو !
گنجشک گفت: خسته ام.
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .
خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟
گنجشک سکوت کرد. بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.
خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.
چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟
گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .
خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود.
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود!
====
خدايا....
-
فراموش کردن گذشته میتواند کنار آمدن با مرگ، طلاق یا برهم خوردن رابطهها را شامل شود. توصیههایی که برایتان آوردهایم کمکتان میکند با گذشته خداحافظی کنید و به سمت آینده پیش روید.
فراموش کردن گذشته—چه به معنای ترک یک رابطه عادتی یا سوگواری از مرگ عزیزی باشد—یکی از سختترین کارهاست. حتی بااینکه آن رابطه، رابطهای ناسالم بوده اما هنوز هم برای جدا شدن از آن مشکل دارید.
آسان نیست، اما راههای عملی وجود دارد که کمکتان کند گذشتهتان را فراموش کنید. اما قبل از اینکه با گذشته خداجافظی کنید، لازم است با خاطرات و تجربیاتتان روبهرو شوید.
شش قدم برای فراموش کردن گذشته
بنویسید، حرف بزنید، طراحی کنید، نقاشی کنید، وگرنه به دام خاطراتتان میافتید. فراموش کردن گذشته یعنی احترام گذاشتن به خاطراتتان.
احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناک را با شستن آنها از ذهنتان فراموش کنید – شاید در طول آن احساس وحشتناکی داشته باشید اما بعد از آن آرام و راحت خواهید شد. با زندگی کردن دوباره با آن خاطرات، فراموششان کنید.
در صورت امکان به عقب برگردید و با آدمهایی که در آن خاطرات کنارتان بودند صحبت کنید. فراموش کردن گذشته میتواند به معنی برگشتن به گذشته باشد.
احساسات واقعیتان را تقسیم کنید؛ اگر درست بود اعتراف کنید. فراموش کردن گذشته به معنی ابراز احساساتتان است. اگر لازم است با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید گناه و خجالت ناشی از آن را گردن بگیرید.
اگر لازم است عذرخواهی کنید و بخشش بطلبید. فراموش کردن گذشته به معنی آسیبپذیر بودن است.
با میل غیرقابل کنترل خود به خوردن غذا یا نوشیدن مشروبات الکلی مقابله کنید، درغیراینصورت به خودتان صدمه خواهید زد. فراموش کردن گذشته یعنی دفن کردن غرورتان.
فراموش کردن یک عزیز – چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفتهاید، چه خواهر یا برادر از دست رفته و چه یک حیوان خانگی، فراموش کردن کار سختی است.
باید بپذیرید که نمیتوانید برای تغییر گذشته کاری کنید. هر چه در توان داشتهاید را انجام دادهاید. وقتی با شکست مواجه میشوید، بدانید که تا جاییکه میتوانستهاید خوب، مهربان و موثر بودهاید. اگر میبایست به عقب برگردید، کار متفاوتتری نمیتوانستید انجام دهید زیرا هر چه در توانتان بوده را همان موقع انجام دادهاید و همه چیز تمام شده است. گذشته را فراموش کنید.
خودتان را بخاطر اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن به کارهایی که میتوانستید یا باید انجام میدادید، بیتاثیر و ناسالم است. اگر میخواهید با اشتباهات یا شکستهایتان کنار بیایید، باید بتوانید خود را ببخشید.
مراقب افکارتان باشید. وقتی میبینید که مشغول فکر کردن به گذشته هستید، به آرامی افکارتان را به زمان حال برگردانید.
به ذات و طبیعت زمان اعتماد کنید. مطمئن باشید به مرور زمان التیام یافته و پیش میروید. زخمهایتان به تدریج رویه بسته و خیلی زود فقط جای آن باقی میماند—البته به شرطی که بتوانید گذشته را رها کنید.
با افراد جدید وارد رابطه شوید. لازم نیست دایره دوستانتان را به کل عوض کنید؛ میتوانید یک دوستی تازه با یکی از همکارانتان برقرار کنید یا همسایهتان را برای صرف قهوه دعوت کنید. اگر درمورد اینکه مشغول کنار آمدن با شکستهایتان هستید برای او حرف بزنید، خیلی بهتر خواهید توانست با گذشته دردناکتان خداحافظی کنید.
در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که درد و ناراحتی خود را تقسیم کنید اما به همان اندازه هم مهم است که علاقهتان به زندگی دیگران را نشان دهید. رها کردن گذشته یعنی رها کردن خودتان.
دنیایی تازه را تجربه کنید. در یک رشته جدید ثبتنام کرده و برای آموزش بروید. برای فراموش کردن گذشته، باید بتوانید از جهتهای تازهای به زندگی نگاه کنید.
وقتی میخواهید شریک زندگی خود در گذشته را فراموش کنید، باید جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است با هم وقت بگذرانید یا باید به کلی او را فراموش کنید. شاید هنوز دوستش داشته باشید و افکار و احساساتتان درمورد او هنوز پیچیده باشد. ایجاد یک وقفه عاقلانهترین کاری است که میتوانید انجام دهید—شاید بتوانید با این وقفه او را به کلی فراموش کنید.
mardoman.ne
-
برای اینکه فردی موفق در زندگی شوید، به شما پیشنهاد می کنیم که این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید:
[blink]۱- بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود؟[/blink]
چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظهای احساس لذت و موفقیت کردید؟
برای لحظهای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما لحظات مشابه بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقتها اتفاقات خوب را نادیده میگیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک میکند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.
[blink]۲- چه کاری را میتوانستم بهتر انجام دهم؟[/blink]
از تجربیات امروزتان چه درسی میتوانید بگیرید؟ چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟ چطور میتوانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟ به راههایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.
[blink]۳- مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست؟
کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟ اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد–و احتمالاً در راس آن لیست. به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید. این سوال کمکتان میکند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.
۴- چه کار جدیدی را فردا میتوانم امتحان کنم؟[/blink]
زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی میتوانید داشته باشید؟
۵- مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام میدهم؟
روی کسی که دوست دارید—همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر—متمرکز شوید. آیا به آنها گفتهاید یا نشان دادهاید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟ فردا چه کاری میتوانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟ ما خیلی وقتها آنقدر مشغول میشویم که عزیزانمان را فراموش میکنیم. این سوال باعث میشود دوباره به آنها بپردازید.
همین ۵ سوال ساده اما مهم است که کمکتان می کند تا زندگی بهتری داشته باشید. سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.
مردمان
-
زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد تا شاید به سرنوشتی که به زندگیتان پیوند خورده هرگز تردید نکنید. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید با انجام کارهایی ساده آرزوهایتان را محقق کنید. در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن یک زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است که پیشنهاد می شود سعی کنید هر روز آنها را به کار بگیرید و از لحظه لحظه ی زندگی خود لذت ببرید ...
سلامتی:
1. آب فراوان بنوشید.
2. مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.
3. از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4. با این 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (اشتیاق)، Empathy (همدلی).
5. از ورزش کمک بگیرید.
6. بیشتر بازی کنید.
7. بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
8. روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
9. حداقل 7 ساعت بخوابید.
10. هر روز 10 تا 30 دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید.
شخصیت:
11. زندگی خود را با هیچ شخصی مقایسه نکنید، شما نمیدانید که بین آنها چه میگذرد.
12. افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
13. بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
14. خیلی خود را جدی نگیرید.
15. انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
16. وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.
17. حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
18. گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته ی شریک زندگی خود را به او یادآور نشوید چرا که با این کار موجب از دست رفتن آرامش زمان حال خود می شوید.
19. زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید، پس هیچگاه نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
20. با گذشته ی خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
21. هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
22. بدانید که زندگی به مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر میباشند.
23. بیشتر بخندید و لبخند بزنید.
24. مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. بهر حال زمانی هم مخالفت وجود دارد.
جامعه:
25. گه گاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
26. هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
27. خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
28. زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.
29. سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
30. در مورد اینکه دیگران راجع به شما چگونه فکر میکنند، افکارتان را آشفته نسازید.
31. زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستانتان به شما مدد میرسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.
زندگی:
32. حتی الامکان همیشه کارهای مثبت انجام دهید.
33. از هر چیز بی فایده فاصله بگیرید و از عواملی که زائیده ی زشتی و ناخوشایندیست دوری بجویید.
34. به عشق ایمان داشته باشید چرا که عشق درمانگر هر نابسامانی است.
35. هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است. پس از گذز زمان غفلت نکنید.
36. مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
37. در بدبیاری ها امید داشته باشید که خوشوقتی ها هم در راهست.
38. همین که صبح از خواب بیدار میشوید، باید از هستي تان انرژی بگیرید و از هستی بخشتان شاكر باشيد.
39. بخش عمده ای از درون شما که همان ضمیر شماست شاد است، بنابراین به اینده لبخند بزنید.
آخرین اما نه کماهمیتترین:
40. لطفا این موارد را به هر کسی که دوستش دارید، بگویید ...
-
mardoman.net
بهـداشـت خواب عبارت است از مجموعه عاداتی که بشما کمک می کنند تا خواب راحتی را تجربه کنید. شما می تـوانـید با چند اصـلاح و تـعـدیـل در شیـوه زنـدگی خـود بطور چشمگیری کیفیت خـواب خـود را بـهبـود بـخشـید. اهـمـیت خـواب در انسان بسیار بیـشـتر از آنـست که شما تصور می کنــید. نقش خواب در حفظ سـلامـت جـسم و روان حیاتی میباشد. تقویت سیستم ایمنی بدن، ترمیـم نـورون هــا و حــفـظ کـارآمـدی سیسـتــم عـصـبـی، سـامانـدهـی یـادگـیری و حافظه، و رشد کودکان و نوجوانان (80 درصد هورمون رشد حین خواب ترشح میگردد) از نقشهای عمده خواب میباشند. بنابراین محرومیت از خواب و کمبود خواب اثرات مخرب و نامطلوبی بجای میگذارد مانند:
1- سیستم ایمنی بدن شما ضعیف و نا کارآمد میشود.
2- ناتوانی در تمرکز کردن. قدرت تمرکز شما با میزان خواب شما ارتباط مستقیم دارد.
3- چرت زدن در طی روز.
4- احساس تحریک پذیری، افسردگی، اضطراب، بد خلقی و خستگی در طی روز.
5- اشکال در بلند شدن از خواب.
6-کاهش توان یادگیری و حافظه.کاهش کارایی ذهنی.کاهش هوشیاری.
7-افزایش خشونت طلبی.
چند مطلب جالب درباره خواب:
1- انسان 1/3 عمر خود را در خواب سپری میکند.
2- انسان قادر است سالانه 1825 رویا ببیند.
3- میزان خواب در حیوانات مختلف: خفاشها و کوالاها 20 ساعت در روز-گربه ها 12 ساعت-سگها، خرگوشها و اردکها 10 ساعت-گاوها و گوسفندها 4 ساعت-میمونها و اسبها 3 ساعت و زرافه ها تنها 2 ساعت در شبانه روز میخوابند.
اما انسانها به چه میزان خواب در طی شبانه روز نیاز دارند؟ سن عامل تعیین کننده نیازبه خواب در انسان است:
1- نوزادان تازه متولد شده: 18-16 ساعت (بیشتر در طی روز تا شب)
2- نوزادان زیر یک سال: 16-14 ساعت و حداقل 2 بار چرت در طی روز.
3- کودکان 3-2 سال: 12-10 ساعت در شب و 2-1 ساعت در روز.
4-کو دکان 5-4 سال:12- 10 ساعت در شبانه روز.
5- کودکان 12-7 سال: 10.5 ساعت در شبانه روز.
6- نوجوانان: 9.5-8 ساعت در شبانه روز.
7- بزرگسالان: 8.5-7 ساعت در شبانه روز.
8- سالمندان: 6.5 ساعت در شب و یک ساعت در روز.
* زنان باردار به خواب بیشتری نیاز دارند.
تکنیکهای ریلکسیشن و یا تن آرامی (آرام سازی) میتواند به شما کمک کند تا راحت تر بخواب روید:
1- آرام سازی پیشرونده: در این روش تمام اجزای بدن را از سمت پایین به سمت سر یکی پس از دیگری شل و ریلکس میکنیم. از انگشتان پای خود شروع کنید. انگشتان پای خود را احساس کنید. وزن آنها را حس کنید. هر گونه تنش و انقباض را از روی انگشتان پای خود بردارید. آگاهانه آنها را شل و ریلکس کرده و آرام سازید. به خود تلقین کنید که آنقدر انگشتان پاهایتان سنگین هستند که دارند به سمت پایین و تشک تخت خوابتان فرو میروند. همین مراحل را به ترتیب برای زانوها، رانها، شکم، قفسه سینه، باسن، دستها، بازوها، کتفها، گردن، سر، دهان و فک، چشمها، صورت و گونه ها تکرار کنید تا هنگامی که تمام بدنتان یکپارچه ریلکس و آرام شود. در طول این آرام سازی تنفس شما بایستی عمیق و آرام صورت گیرد. چشمها نیز در این تکنیک اهمیت ویژه ای دارند در چشمان خود گرما را حس کرده و اینگونه به خود القاء کنید که پلکهایتان خیلی سنگین شده و شما قادر به گشودن آنها نیستید. (در این روش همچنین میتوانید ابتدا عضلات هر قسمت از بدن را منقبض کرده و سپس آنها را شل کنید تا ریلکس شدن آنها را بهتر حس کنید)
2- آگاهانه نفس بکشید: تنفس شما می بایست شکمی و عمیق باشد. به مقاله نحوه تنفس صحیح رجوع کنید.
3- کشش انگشتان پا: ابتدا به پشت دراز بکشید و چشمان خود را ببندید. انگشتان پای خود را حس کنید. اکنون هر 10 انگشت پای خود را به سمت صورت خود بکشید و تا 10 به آهستگی بشمارید. سپس انگشتان پای خود را کاملا ریلکس و شل کنید و مجددا تا 10 بشمارید.10 بار این چرخه را تکرار کنید.
4- تصویر سازی ذهنی (تجسم) هدایت شده: در این روش چشمان خود را ببندید و به پشت دراز بکشید. اکنون خود را در مکانی آرام بخش و دلپذیری تجسم کنید. این مکان هر جایی میتواند باشد مانند ساحل دریا. تجسم کنید آنجا حضور دارید. پیرامون خود را ببینید و حس کنید. به صداهای آرام بخش محیط اطراف خود گوش دهید(صدای پرندگان و یا موج دریا)، رایحه گلها را حس کنید و گرمای آفتاب را روی پوست خود احساس کنید. برخی نیز تصویر سازی ذهنی از موقعیتهای کسل کننده را ترجیح میدهند. مانند تجسم همکار، استاد و یا سخنران کسل کننده.
5- به روی پشت خود دراز بکشید و چشمان خود را ببندید. با انگشتان دست بروی زبانه گوش فشار آورده و کانال گوشهای خود را مسدود کنید. در این لحظه شما صدای زیر و و خروشانی را خواهید شنید که طبیعی است. 10 دقیقه به این صدا گوش کنید و سپس فعالانه ریلکس شوید و بخوابید.
چه نکاتی را رعایت کنیم تا راحت تر به خواب رویم:
1- دمای اتاق خواب از اهمیت بالایی برخوردار است. ایده آل ترین درجه حرارت برای خوابیدن 18-16 درجه سانتی گراد و یا 65-60 درجه فارنهایت میباشد.
2- کمبود روی ، آهن، کلسیم و مس موجب بی خوابی میگردد. بنابراین مولتی ویتامین مینرال را فراموش نکنید.
3- از ساعت بیولوژیک بدن خود پیروی کنید. سر ساعت معینی از خواب برخیزید و یا به رختخواب روید. خستگی را نادیده نگیرید هرگاه احساس خستگی و خواب آلودگی کردید بخوابید. اگر خسته نیستید و یا خوابتان نمی آید به رخت خواب نروید. به اندازه کافی در معرض نور خورشید قرار گیرید.
4- محیط خواب خود را بهبود بخشید:
* تشک مناسب و راحتی را خریداری کنید. تشک نباید خیلی سفت و یا خیلی نرم باشد. بالش نیز باید راحت باشد.
* اتاق خواب می بایست تا آنجا که ممکن است تاریک باشد. هرگاه نور مزاحمی چشمان شما را اذیت میکند میتوانید از چشم بند استفاده کنید.
* سرو صدا یکی از عواملی بازدارنده خواب میباشد. اگر برخی صداهای مزاحم را نمیتوانید کنترل کنید (پارس سگ و یا همسایگان پر سر و صدا) میتوانید از گوشیهای داخل گوشی یا همان پلاک گوش(EAR PLUG) استفاده کنید.
* از تختخواب خود تنها برای خواب و رابطه جنسی استفاده کنید. چراکه ذهن شما تختخواب را با فعالیتها مرتبط میسازد.
5- از مصرف الکل 6-4 ساعت پیش از خواب خودداری کنید. شما بلافاصله پس از مصرف الکل خواب آلوده میشوید و راحت بخواب میروید اما الکل موجب به هم خوردن ریتم خواب نیز میشود از اینرو شما پس از یکی دو ساعت از خواب خواهید پرید. صبح روز بعد نیز معمولا خسته و آشفته از خواب برخواهید خاست.
6- سیگار نکشید. نیکوتین یک محرک است و خواب را از سرتان میپراند.
7- از مصرف قرصهای خواب آور خودداری کنید. مصرف این قرصها میباست با تجویز پزشک و محدود باشد. اشکالات این قرصها شامل: احساس خواب آلودگی در طی روز و اعتیاد به آنها است.
8-در طی روز فعالیت بدنی داشته باشید اما نه پیش از خواب.بهترین زمان برای فعالیت بدنی عصر میباشد.خستگی حاصل از فعالیت بدنی به شما کمک میکند تا آسانتر بخواب روید.
9- از مصرف نوشیدنهای حاوی کافئین 6-4 ساعت پیش از خواب خودداری کنید. کافئین نیز یک محرک است. مواد غذایی کافئین دار شامل: چای، قهوه، برخی نوشابه های گازدار و شکلات میباشند.
10- شیر گرم، کره بادام زمینی، پنیر و ماست، بستنی، مرغ، موز، سیب و مواد غذایی حاوی آمینو اسید تریپتوفان(TRYPTOPHAN) خواب آور میباشند.
11- از مصرف غذاهای سنگین، اسیدی، شیرین و تند (ادویه دار) 6-4 ساعت پیش از خواب خودداری کنید.
12- از چرت زدن طی روز خودداری کنید. اگر خواستید اینکار را بکنید نباید بیش از نیم ساعت بطول انجامد. هیچگاه چرت زدن را جایگزین خواب شبانه نکنید.
13-وان آب گرم خواب آور بوده اما دوش آب گرم خواب را از سرتان خواهد پراند.
14- پیش از خواب مطالعه کنید اما نه هر کتابی را. کتابهای مهیج مانند رمان و یا علمی مناسب نیست. مضمون کتاب بایستی مذهبی، معنویات و یا شعر باشد.
15- از فعالیتهای محرک ذهنی پیش از خواب اجتناب ورزید. مانند بازیهای رایانه ای و یا تماشای برنامه های مهیج تلویزیونی.
16-چنانچه پس از 30-15 دقیقه موفق نشدید بخوابید از رختخواب خارج شده و به اتاق دیگری بروید و به یک فعالیت غیر محرک مانند مطالعه کتاب بپردازید.
17-پیش از خواب به یک موسیقی آرامش بخش گوش دهید.
18-از نظر روانی هر میزان که شما سعی کنید سریعتر بخواب روید، مدت بیشتری بیدار خوهید ماند.
19-شام را میبایست حداقل 3-2 ساعت پیش از خواب صرف کنید. هرگز با شکم پر نخوابید.
20-مصرف مایعات را پیش از خواب کاهش دهید تا مجبور نشوید مکررا از رختخواب برخیزید و به توالت بروید.
21- نگرانی ها را با خود به رختخواب نبرید. شما میتوانید ساعتی را پیش از خواب برای رسیدگی به نگرانیهای خود اختصاص دهید تا هنگام خواب دیگر ذهنتان درگیر و پریشان نباشد.
22-هنگام خواب لباس راحت بپوشید.
23-اگر صدای تیک تاک ساعت اجازه نمیدهد تا بخوابید بهتر است یک ساعت دیجیتال خریداری کنید
-
وارد دفتر کار دکتر سیدا که می شوی در نگاه اول، انبوه تقدیرنامه ها توجه تو را به خود جلب می کند. شاید تصور کنی رسیدن به جایگاهی که مرد برتر حافظه ایران صدایت کنند، نیازمند داشتن حافظه ای استثنایی با یک ضریب هوشی خیشلی بالاست، اما گفت وگو با دکتر تمام گره های ذهنمان را در این مورد باز کرد. دکتر سیدا با رویی خوش و لبخندی دلنشین، با زبانی که برای هر کسی قابل درک است، برایمان از داستان زندگی اش گفت تا شما هم یادتان بماند و باورتان شود هیچ چیزی غیرممکن نیست.
● از دیالیز پدر تا مسیر نابغه شدن
موفقیت من داستان جالبی دارد که به بیماری پدرم برمی گردد. من در مهاباد متولد شدم. پدرم در آن دوره زمانی در مهاباد دیالیز می شد و چون در شهر ما تنها ۲ دستگاه دیالیز وجود داشت اگر یکی از این دستگاه ها دچار اشکال می شد برای بیماران مشکل به وجود می آمد و به ناچار بیماران را به نوبت برای دیالیز به ارومیه می فرستادند. زمانی که پدر من در مهاباد دیالیز می شد من کنارش می ماندم و حین دیالیز مراقبش بودم اما داستان در ارومیه کمی متفاوت تر شد. در بیمارستان ارومیه چون تعداد دستگاه ها و به دنبال آن تعداد پرسنل بیشتر بود، مجموعه آنجا اجازه ورود همراه بیماران را حین دیالیز نمی دادند و به همین دلیل حدود ۴ تا ۵ ساعت، باید این زمان را به تنهایی سر می کردم. بیمارستان خارج از شهر بود و برای همین من وارد محدوده شهر شدم و گذرم به یکی از کتابخانه ها افتاد. ۲ کتاب توجه مرا به خود جلب کرد؛ کتاب اول «حافظه در روانشناسی» و کتاب دیگر «مانیتیسم شخصی» نام داشت. من در حیاط بیمارستان این دو کتاب را خواندم و از آنجا بود که به بحث حافظه خیلی بیشتر از قبل علاقه مند شدم. این کتاب مسیر را به من نشان داد و اینطور نبود که دقیقا بر اساس کتاب ها عمل کرده باشم، بلکه من بسیاری از روش هایی که در کتاب ها بود را به سبک خودم تغییر دادم و تکمیل کردم. بعد از مطالعه این کتاب ها دلم می خواست نتیجه یافته هایم را با همکلاسی هایم در میان بگذارم. زمانی که به مدرسه برگشتم چند تکنیکی که از خواندن کتاب ها یاد گرفته بودم را با چند نفر از دوستانم در میان گذاشتم. عده ای به من خندیدند و اصلا حرف هایم را جدی نگرفتند اما ۲ نفر از دوستانم با من همراهی کردند و من با وجود اطلاعات پراکنده و ناقصم در آن دوره زمانی، با آنها اطلاعاتم را به اشتراک می گذاشتم. مسیر زندگی من از آن زمان به سرعت تغییر کرد زیرا قدم در راهی گذاشته بودم که دوست داشتم با جدیت و پشتکار زیاد در آن موفق شوم.
● انرژی مثبت و منفی آدم ها را حس می کنم
علاوه بر مباحث ذهن یکی از موضوعات موردعلاقه من، شخصیت شناسی و چهره شناسی بود که مطالعات زیادی در این زمینه کرده ام. چهره شناسی یکی از موضوعاتی است که می تواند به هر شخصی کمک کند. من چون به این موضوعات علاقه زیادی داشتم، باعث شد که استعدادم در این زمینه رشد کند.
گاهی اوقات که وارد آسانسور می شوم، می توانم انرژی مثبت و منفی آدم هایی که قبل از من وارد آسانسور شده اند را حس کنم یا اگر همین حالا چشم هایم را ببندم و چند نفر وارد اتاقم شوند، بدون اینکه به آنها نگاهی بیندازم، می توانم ویژگی آنها را حدس بزنم. تمام این موضوعات علم است و هرکسی می تواند آن را به دست بیاورد و بر این اساس به زندگی شخصی اش کمک کند. برای مثال موضوع چهره شناسی به شما کمک می کند که در انتخاب دوست، همسر و همکارتان دقت کنید تا بعدها باعث پشیمانی تان نشود. با داشتن دانش بیشتر در این خصوص می توانید زندگی بهتر و موفق تری داشته باشید.
بیل گیتس هم دلش می خواهد بیشتر پول داشته باشد
ذات انسان طوری است که در هر مرحله ای قرار بگیرد باز هم به دنبال داشتن امکانات بیشتر است. حتی فرد ثروتمندی مانند بیل گیتس هم بر اساس ذات انسانی اش دلش می خواهد بیشتر از اینها درآمد داشته باشد اما فراموش نکنید که این خواستن ها نباید به اندازه ای باشد که ایجاد حسرت در شما کند. مهم لذت بردن و احساس خوشبختی در همین لحظه و با همین ویژگی هایی است که شما دارید. بعضی آدم ها برای خودشان معیارهایی را به وجود می آورند که اگر تنها به آن درجه برسند فکر می کنند خیلی خوشبخت شده اند اما این نوع طرز فکر باعث از دست دادن لحظات حال شماست و مانع لذت بردن شما از چیزهایی می شود که در حال حاضر از آن برخوردار هستید.
● من هم شکست خورده ام
باید ببینید تعریف تان از شکست چیست چون اگر تصور کنید شکست پایان فعالیت های شماست قطعا زندگی تان مسیر درستی را طی نخواهد کرد. تعریف تان از شکست را تغییر دهید و به آن به شکل یک تجربه نگاه کنید و پلی برای رسیدن به مراحل بعدی از آن بسازید. من هم در طول زندگی ام با لحظاتی مواجه شده ام که کاملا دلسرد شده ام اما آن لحظات، راه را برای موفقیت های بعدی ام هموار کرد و تجربه کافی در اختیارم گذاشت.
● زودتر از دیگران عمل کنید
می خواهم رازی را با شما در میان بگذارم و آن این است که وقتی فکری به ذهنتان می رسد حتما آن را به مرحله عمل برسانید. این تنها شما نیستید که چنین فکری به ذهنتان رسیده چون در همان زمانی که شما به ایده ای فکر می کنید شخص دیگری هم به آن ایده فکر کرده است و در این بین شانس با کسی است که زودتر فکر و تصمیمش را به مرحله اجرا بگذارد. این علم است که شما بتوانید ایده تان را به عمل بگذارید. رمز موفقیت من هم این بود که توانستم ایده هایم را زودتر از دیگران به مرحله اجرا بگذارم در حالی که ممکن است آدم های دیگری هم همزمان با من به فکر راه های تقویت ذهن و تکنیک های بالابردن هوش افتاده باشند اما فقط در مرحله تئوری و ایده باشند.
● از آدم های بدبین فاصله بگیرید
اگر ایده ای دارید و به یقین می دانید که درست است، حتما به فکر به اجرا گذاشتن آن باشید و در این میان سعی کنید با کسانی ایده تان را مطرح کنید که به شما دلگرمی بدهند نه اینکه دلسردتان کنند. با جملاتی مثل تو نمی توانی و... دلسرد نشوید. نکته مهم دیگر در میان گذاشتن دانش و اطلاعات تان با دیگران است. من به شخصه هر آنچه یاد می گیرم را به سرعت به دیگران منتقل می کنم زیرا با این کار به یادگیری خودم بیشتر کمک کرده ام و مهم تر از همه ترغیب می شوم که به دنبال اطلاعات دیگری بروم چون اگر دانشم را به دیگران منتقل نکنم این تصور در من به وجود می آید که نیازی به کسب دانش جدید و بیشتر ندارم و پر هستم، اما با در میان گذاشتن اطلاعاتم این شانس را پیدا می کنم که بیشتر به دنبال فراگیری دانش های جدید باشم. نکته مهم دیگر این است که با انتقال دانش تان به دیگران جمعیت بیشتری را تغذیه می کنید و تاثیر مثبتی روی جامعه تان می گذارید. من معتقدم هر فردی به اندازه خودش مسئولیت دارد که کمکی به افراد جامعه اش برساند. اینکه در یک جا بنشینید و بگویید به من ربطی ندارد و فقط منتظر خدمات رسانی دیگران باشید، نمی توانید انتظار موفقیت داشته باشید. هر کار مفیدی که از دست تان برمی آید، انجام دهید تا راه موفقیت بیشتر از گذشته به رویتان باز شود.
منبع:پرشین استار
-
حکایت میکنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه میرسد."
مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکییکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمیداشت و پی کار خود میرفت. مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد با خود گفت: "نوبت من که رسید دو تا گردو برمیدارم و فرار میکنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمیرسد."
او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابهلای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: "من از همان اول گردو نمیخواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد." این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد.
خیلیها دلشان به گردوبازی خوش است و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شدهاند. خیلیها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمیدانند و دایم با آنها کلنجار میروند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجتها و جدلهای افراد خانواده دارد. خیلیها وقتی در شرکت یا موسسهای کار میکنند سعی دارند تکخوری کنند و در حق بقیه نفرات مجموعه ظلم روا دارند و فقط سهم بیشتری به دست آورند. آنها از این نکته ظریف غافلند که تیمی که در قالب شرکت، آنها را گرد هم جمع کرده مانند سبدی است که گردوها را در خود نگه میدارد و حفظ این سبد و تیم به مراتب بیشتر از چند گردوی اضافه است.
بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم میکنند که فرد اصلا متوجه نمیشود به خاطر لجاجت و یا یکدندگی و کلهشقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست و وقتی سبد از هم میپاشد و گردوها روی زمین ولو میشوند و هر کدام به سویی میروند، تازه میفهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیینکننده بوده است.
بیایید در هر جمعی که هستیم سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود. چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچکس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید. دیگر فرصتها برابر در اختیار کسی قرار نخواهد گرفت و آرامش و قراری که در یک چهارچوب محکم و استوار قابل حصول است به دست نخواهد آمد. بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن. بنابراین حواسمان جمع باشد که بیجهت سرگرم گردوبازی نشویم و اصلکاری را از دست ندهیم
-
نامه ی زیبای گابریل گارسیا مارکز
«گابریل گارسیا مارکز» نویسندهی معاصر، بعد از اعلان رسمی و تأیید سرطانش و شنیدن خبر بیماریاش، این متن را بهعنوان وداع نوشته است.
او با رمان اعجابانگیزش بهنام «صدسال تنهایی» که 5سال نوشتن آن بهطول انجامید، برندهی جایزهی نوبل ادبیات 1982 در «استکهلم» است. از دیگر کتابهای او میتوان به «عشق سالهای وبا»، «ساعت شوم»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» و یا «ژنرال در مخمصه» اشاره کرد:
اگر خداوند فقط لحظهای از یاد میبرد که عروسکی پارچهای بیش نیستم و قطعهای از زندگی به من هدیه میداد، شاید نمیگفتم همهی آنچه که میاندیشیدم و همهی گفتههایم، اشیاء را دوست میداشتم نه به سبب قیمتشان که معنایشان،
رویا را به خواب ترجیح میدادم، زیرا فهمیدهام به ازای هر دقیقه چشم به هم گذاشتن 60 ثانیه نور از دست میدهی. راه میرفتم آنگاه که دیگران میایستادند، بیدار میماندم به گاه خواب آنها و گوش میدادم وقتی که در سخنند و چقدر از خوردن یک بستنی لذّت میبردم.
اگر خداوند فقط تکهای از زندگی به من میبخشید، ساده لباس میپوشیدم، عریان یله میشدم زیر نور آفتاب، نه فقط جسمم بلکه روحم را عریان میکردم. اگر مرا قلبی بود تنفرم را مینوشتم روی یخ و چشم میدوختم به حضور آفتاب. نه فقط با خیال ونگوک شعری از بندتّی را روی ستارهها نقش میزدم بلکه ترانهای از سرات شباهنگی میشد که برای ماه میخواندم.
اشک به پای گلهای سرخ میریختم تا درد ناشی از خارهایشان را درک کنم و همچنین سرخی بوسه بر گلبرگهایشان. الهی اگر تکهای زندگی از آن من بود برای بیان احساسم به دیگران یک روز هم تأخیر نمیکردم، برای گفتن این حقیقت به مردم که دوستشان دارم و برای شوق شیدایی انسان را قانع میکردم که چه اشتباه بزرگیست گریز از عشق به علت پیری، حال آن که پیر میشوند وقتی عشق نمیورزند. به یک کودک بال میبخشیدم بی آن که در چگونگی پروازش دخالت کنم. به سالمندان میآموختم که مرگ با فراموشی میآید نه پیری.
ای انسانها چقدر از شما آموختهام. آموختهام که همه میخواهند به قله برسند حال آن که لذت حقیقی در بالا رفتن از کوه نهفته است. آموختهام زمانی که کودک برای اولین بار انگشت پدر را میگیرد او را اسیر خود میکند تا همیشه. آموختهام که یک انسان فقط زمانی حق دارد به همنوعش از بالا نگاه کند که دست یاری به سویش دراز کرده باشد. چه بسیار چیزها از شما آموختهام، ولی افسوس که هیچکدام به کار نمیآید وقتی که در یک تابوت آرام میگیرم تا به همت شانههای پر مهر شما به خانهی تنهائیام بروم.
همیشه آنچه را بگو که احساس میکنی و عمل کن به آنچه میاندیشی. آه که اگر بدانم امروز آخِرین بار خواهد بود که تو را خفته میبینم با تمام وجود در آغوش میگرفتمت و خداوند را به خاطر اینکه توانستهام نگهبان روحت باشم شکر میگفتم. اگر بدانم امروز آخرین بار خواهد بود که تو را در حال خروج از خانه میبینم، به آغوش میکشیدمت. فقط برای آن که اندکی بیشتر بمانی، صدایت میزدم. آه اگر بدانم امروز آخرین بار خواهد بود که صدایت را میشنوم، فرد فرد کلماتت را ضبط میکردم تا بینهایتبار بشنومشان. آه که اگر بدانم این آخرین بار است که میبینمت فقط یک چیز میگفتم؛ دوستت دارم بی آنکه ابلهانه بپندارم تو خود میدانی.
همیشه یک فردایی هست و زندگی برای بهترین کارها فرصتی به ما میدهد، اما اگر اشتباه کنم و امروز همهی آن چیزی باشد که از عمر برای من مانده، فقط می خواهم به تو یک چیز بگویم؛ دوستت دارم، تا هیچگاه از یاد نبری.
فردا برای هیچکس تضمین نشده است، پیر یا جوان. شاید امروز آخرین باری باشد که کسانی را می بینی که دوستشان داری، پس زمان از کف مده عمل کن، همین امروز شاید فردا هیچوقت نیاید و تو بیشک تأسف روزی را خواهی خورد که فرصت داشتی برای یک لبخند، یک آغوش، اما مشغولیتهای زندگی تو را از برآوردن آخرین خواستهی آنها بازدشتند.
دوستانت را حفظ کن و نیازت را به آنها مدام در گوششان زمزمه کن، مهربانانه دوستشان داشته باش. زمان را برای گفتن یک متأسفم، مراببخش، متشکّرم و دیگر مهرواژههایی که میدانی از دست مده. هیچکس تو را به خاطر افکار پنهانت به یاد نمیآورد، پس از خداوند خرد و توانایی بیان احساساتت را طلب کن تا دوستانت بدانند حضورشان تا چه حد برای تو عزیز است.
همراه با عشق «گابریل گارسیا مارکز»
-
از باغی میگذری و به یک درخت بلند و عظیم برمی خوری
مقایسه کن: درخت بسیارتنومند و بلند است، ناگهان تو خیلی کوچک هستی
اگر مقایسه نکنی، از وجود آن درخت لذت میبری،
ابداٌ مشکلی وجود ندارد.
درخت تنومند است: خوب که چی؟
بگذار تنومند باشد، تو یک درخت نیستی
و درختان دیگری هم هستند که چندان تنومند و بزرگ نیستند
ولی هیچکدام از عقدهی حقارت رنج نمیبرند
من هرگز با درختی برخورد نکرده ام که از عقدهی حقارت یا
از عقدهی خودبزرگ بینی در رنج باشد
حتی بلندترین درختان،هم از عقده خودبزرگ بینی رنج نمیبرد، زیرا مقایسه وجود ندارد
انسان مقایسه را خلق میکند،
زیرا برای عدهای نفس کشیدن فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود.
ولی آن وقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن میکنی و گاهی احساس کهتربودن
و امکان احساس کهتری بیش از احساس برتری است،
زیرا میلیونها انسان وجود دارند
کسی از تو زیباتر است، کسی ازتو بلندقدتر است،
کسی از تو قویتر است، کسی به نظر هوشمندتر از تو میرسد
کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است،
کسی موفقتر است، کسی مشهورتر است،
کسی چنان است و دیگری چنین است.
اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیونها انسان.....
عقدهی حقارت بزرگی گردآوری میکنی.
ولی اینها واقعاٌ وجود ندارد، اینها تصورات تو است
زندگی شگفت انگیز است
فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید
کوچک باش و عاشق ...
که عشق میداند
آئین بزرگ کردنت را ...
بگذارعشق خاصیت تو باشد
نه رابطه خاص تو باکسی
فرقى نمیکند
گودال آب کوچکى باشى
یا دریاى بیکران
زلال و پاک که باشى
تصویر آسمان در توست
چرا که مردم آنچه را که گفتهای فراموش خواهند کرد
حتا آنچه را که انجام دادهای به فراموشی خواهند سپرد
اما هرگز از یاد نخواهند برد که باعث شدهاید چه احساسی نسبت به خود داشته باشند
دوست داشتن دلیل نمیخواهد
ولی نمیدانم چرا
خیلیها
و حتی خیلیهای دیگر
میگویند
این روزها
دوست داشتن
دلیل میخواهد
و پشت یک سلام و لبخندی ساده
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
و دنبال گودالی از تعفن میگردند
دیشب
که بغض کرده بودم
باز هم به خودم قول دادم
من سلام میگویم
و لبخند میزنم
و قسم میخورم
و میدانم
عشق همین است
به همین ساد گی
برای همسایهای که نان مرا ربود، نان
برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق
آرزو دارم
تقدیم به تمام دوستان خوبم
-
من اين حس رو خيلي تجربه كردم
شايد براي شما هم پيش اومده باشه
برنامه ريزي ميكني كاري رو انجام بدي ..خودتو براي كنكور ارشد يا دكترا و.. آماده ميكني. يا تو مسائل كاريت تصميم ها يي داري
خلاصه اين ذهن مشغوله ...
نميدونم براتون اتفاق افتاده وقتي يه روز گوشيت رو جا ميذاري تا به محل كارت برسي كلي به خودت نهيب ميزني كه جا گذاشتي گوشيت رو اما تا غروب يه حس آرامش خاصي داري خيالت راحته
يا وقتي ميري خريد و اتفاقي ميبيني كارت عابر يا كيف پولت رو نياوردي ...اولش عصبي ميشي ولي بعد چند دقيقه ميبيني با خيال راحت داري تو مركز خريد مغازه ها رو بازديد ميكني
گاهي مسائلي تو زندگيتون پيش مياد كه قابل پيش بيني نبودند و روي تصميم گيريهاي شما اثر دارند.
همه تصميم هاي ما تو زندگي مهم اند اما گاهي مسائلي تو زندگيت هست كه چگاليش بيشتره...
مثال شخصي كه يهو گردنش صبح از خواب پا ميشه ميگيره .دكتر بهش ميگه بايد بري MRI و توده مشكوكي در گردنته...اين شخص وقتي تو دستگاه MRI هست ديگه خيلي چيزها مهم نيست براش...مهم نيست براي كدوم دانشگاه APPLY كرده ...ميخاسته بره تورنتو ...IELTS و ارشد و برنامه ريزي 3 سال بعد چي ميشه.طوفاني اومده و همه چيز رو بالا پايين كرده احتمالا وزن خیلی از چیزها تغییر میکند و برای لحظه ای آدمی متوجه میشود چه اموری در زندگیش چگالی بالاتری داشته اند علیرغم سبکی الانشون.
الان بحث اینه که اگر اموری مثل خدا، مرگ ، عشق و سلامتي....در زندگی اینقدر تصمیم گیری را بالا و پایین میکنند ، چرا آنها را در شرایط خاص گذاشتيم و فکر نمیکنیم اینها در شرایط الان هم بسیار تعیین کننده اند.
-
نامه ای به پسرم
پســـرم!
پسر ِخوبم
میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی. میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوسش داری!
... این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق....! که تو حاصل عشقی
پســـرم...
مامانت برای تو حرف هایی داره
حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره...
عزیزدلم!
یک وقتهایی زن ِ رابطه بی حوصله و اخموست. روزهایی میرسه که بهونه میگیره.
بدقلقی میکنه و حتی اسمتو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: "بله!"
و اون میزنه زیر گریه....
زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم...
موجوداتی که میتونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری... باید برای اینجور وقتها آماده باشی. بلد باشی. باید یاد بگیری
که نازش را بکشی...
عزیزم. پسر مغرور و دوست داشتنی من!!! ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه اما باید یاد بگیری....
زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره...
میدونی؟
این ویژگی زنه، گاهی غصه ها مجبورش میکنن به گریه...! خیلی پاپی دلیل گریه ش نشو... همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشونش بدی....
گاهی فقط باید بشنویش. بذاری توی بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش را بگیری و ببریش بیرون پیاده روی و بهش بگی که چقدر براش ارزش قائلی!.
ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی ...یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کن نه که از غصه آبش کنی......
اگر هم که پای فاصله درمیونه کافی هست نازش کنی .. بهش زنگ بزنی باهاش حرف بزنی... اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو . باز هم صداش کن!!! عاشقانه صداش کن، حتی اگه واقعا خسته ای!!!!
بهت قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا ... فایده ای نداره و نمیخواد حرف بزنه و میخواد تنها باشه. برمیگرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها میکنه و...
زن ها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایسادی رو فراموش نمیکنن
و همه انرژی که براش گذاشتی رو بهت برمیگردونن...
پسرم!!!! این روزها که مینویسم هنوز دخترکی هستم پر از آرزو ،
دخترکی که روزی زن میشود. مادر میشود.
مادر تو