اگه دلت پيش يكي باشه كه هيچ وقت نتوني ببينيش بايد چكار كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟منظور شما اینه که از دنیا رفته یا در قید حیاته ؟
اگه دلت پيش يكي باشه كه هيچ وقت نتوني ببينيش بايد چكار كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟به نظرمن اصلا نباید به چنین موردی دلت بست.
عزيزم اگه مردي بياد تو زندگيم كه شبيه مرد روياهام نباشه ...؟؟؟؟/خودت داری میگی رویا باید از این رویا بیدار شد وواقعیتها رو دید.
اگه نفهمه عشقم رو ....
اگه يكي بياد ولي با اينكه هست ولي باز تنها باشم..............
سلامجدا استاد ما اگه شما رو نداشتیم چکار میکردیم. ساده ومنطقی جوابمون دادید. =D> =D> =D> =D>
اکثر مسیر های این دنیا یکطرفه است و بسیاری از آرزوهای ما دست نیافتنی پس بهتر است همیشه عادت کنیم با داشته های خود عشق بورزیم نه نداشته ها که اگر چنین اخلاقی داشته باشیم نداشته ها رو بدست آوریم برای ما عادی خواهد شد.
سعی کن خوشبخت زندگی کنی تا عمر خودت رو بپای رسیدن به آن هدر دهی.
ميترسم اين ضعف من باشه...كه نتونم درك كنم///خوب اگه دوسش داری نباید ناراحتش کنی.
چون ^o^............چون يه نفر كه دوستش دارم هم خيلي زود از دستم ناراحت ميشه............... :)=
ميترسم اين ضعف من باشه...كه نتونم درك كنم///شاید اونم تو رو دوس داره که خیلی زود از دستت ناراحت میشه.
چون ^o^............چون يه نفر كه دوستش دارم هم خيلي زود از دستم ناراحت ميشه............... :)=
نميدونم گاهي تنهايي رو خوب درك ميكنم...حتي از كسي كه دور و برش شلوغه ...ولي ته دلش يه آدم تنها و بيكسهچه خوبه كه مي تونيد تنهايي آدم ها رو خوب درك كنيد
ميفهمم
ميفهمم ميخاد حرف بزنه و از آرزوها و دلمشغوليهاش بگه ...نميدونم شايدم قبلا به كسي ام گفته ولي درك نشده...
.گاهي يه زخم عاطفي و حل نشده هميشه همراته و با وجود ثروت و رفاه و موقعيت تحصيلي بالا ... بازم يه چيزي هست از ازدرون بهت نهيب ميزنه...اين مورد كه فرموديد واقعا سخته
گاهي نياز داري يكي حالتو بپرسه..
نميدونم...خوب اوني كه به مامانش هي زنگ ميزنه يا وابسته عاطفي به مادرشه ( يه جورايي هم بچه ننه است ) و نمي دونه كه چه گنجي رو داره و قدر نمي دونه ..... چون تنهايي يه گنجه زيباست .... ( اين نظر منه ) كه به راحتي نميشه با كسي تقسيمش كرد و بايد لياقتش ......
براش قيافه گرفتم..كسي كه دم به دقيقه از تنهايي به مامانش زنگ ميزنه...سعي ميكنه كه بگه چقد پولداره و حتي حسابي كه شركت براي واريز حقوق باز كرده رو تو اين 2سال چك نكرده چون نياز بهش نداشته
....اصلا به من چه....اين قسمت نا مفهموم بود
نميخام به من بگه درداشو...نميخام......
اين قسمت نا مفهموم بودبانو جان سعی کن نامفهوم حرف نزنی عزیز حرف دلت رو راحت بزن چرا با کلمات بازی میکنی..............یادت نره بعضیا لیاقت دوست داشتن رو ندارن.
سلامسلام استاد اما بعضیا با خودشون هم درگیری دارن.نمیدونم چی میخان...................ذاتا مردم آزار هستند.
اگر دلت تنگ شده بهش زنگ بزن فقط احوالشو بپرس . توی دوست داشتن غرور زیادی برای دو طرف خوب نیست ولی تا حد مجاز پیش قدم شو به شکلی که احساس نکنند التماس میکنی فقط طوری رفتار کن تورو کوچیک نکنه و دقت کن زنگ زدن کوچیکت نمیکنه برعکس این از بزرگی انسانهاست.
بله جالبه.................وجالب تر...................
سلامحرفهاتون بسيار دلنشين و خيرخواهانه است...
البته شناخت ما از طرف مقابل خیلی مهم است. گاهی وقتها ما چیزی را تصور میکنیم که برای طرف مقابل نامفهوم است و خیلی وقتها بعضی افراد هم سعی میکنند چند نفر رو توی آب نمک نگه دارن در عین حال آنان رو علاقه مند نگه میدارند ولی راز دلشون رو هیچ کسی نمیفهمه .
به هر حال من چیزی راجع به آقایون بگم اگر عاشق بشن سد و میشکنن و ول کن نیستن و اگر نباشن هیچ کاری نمیشه کرد پس بهتر است این اعصاب گرانمایه و با ارزش را به هدر ندهیم.
با سلام خدمت آقاي احسانيسلام و صبح به خير
راستش پاك كردم شمارشو....چون عصباني شده بودم...هرچند اگه براش مهم بودم و دوستم داشت تا حالا اون زنگ زده بود .
چون شماره منو داره... :)=
بله جالبه.................وجالب تر...................سلام و صبح به خير
نميدونم گاهي تنهايي رو خوب درك ميكنم...حتي از كسي كه دور و برش شلوغه ...ولي ته دلش يه آدم تنها و بيكسهبه كلمات رنگي دقت كنيد
ميفهمم
ميفهمم ميخاد حرف بزنه و از آرزوها و دلمشغوليهاش بگه ...نميدونم شايدم قبلا به كسي ام گفته ولي درك نشده...
.گاهي يه زخم عاطفي و حل نشده هميشه همراته و با وجود ثروت و رفاه و موقعيت تحصيلي بالا ... بازم يه چيزي هست از ازدرون بهت نهيب ميزنه...
گاهي نياز داري يكي حالتو بپرسه..
نميدونم...
براش قيافه گرفتم..كسي كه دم به دقيقه از تنهايي به مامانش زنگ ميزنه...سعي ميكنه كه بگه چقد پولداره و حتي حسابي كه شركت براي واريز حقوق باز كرده رو تو اين 2سال چك نكرده چون نياز بهش نداشته
....اصلا به من چه....
نميخام به من بگه درداشو...نميخام......
مسئله رفتن نيست................ميخاد بياد اما من خودم نميخامنمي خونه
دلم براش يه ذره شده..اين سبك نوشتن يه زماني منحصر به من بود كه از نقطه چين استفاده مي كردم ... كاش چيز خوبي داشتم تا ديگران اونو ياد مي گرفتن
.به خاطر اينكه از آخرين باري كه ناراحت شد و رفت هنوز بهم زنگ نزد...
كلا دوست داره سريع ناراحت بشه...اه...نميدونم شايدم من...
حرفهاتون بسيار دلنشين و خيرخواهانه است...كلا اين سبك نقطه چين داره مد ميشه ها
نميدونم..كاش نميگفت دوستم داره يا ....
هيچي..گاهي صحبت در اين مورد سخته..
سلام
البته شناخت ما از طرف مقابل خیلی مهم است. گاهی وقتها ما چیزی را تصور میکنیم که برای طرف مقابل نامفهوم است و خیلی وقتها بعضی افراد هم سعی میکنند چند نفر رو توی آب نمک نگه دارن در عین حال آنان رو علاقه مند نگه میدارند ولی راز دلشون رو هیچ کسی نمیفهمه .
استاد اينجاي قضيه دردناكه...اصلا خيلي حس بديه گزينه دوم يا چندم باشي
با سلام خدمت آقاي احسانيسلام دوست من فکر نون باش خربزه آبه .وقتی بیخیالت شده بیخیالش شو به زندگیت برس و اززندگیت لذت ببر.اینا فقط دغه دغه ودلمشغولیهای بیخودیه که آدم برا خودش درست میکنه.
راستش پاك كردم شمارشو....چون عصباني شده بودم...هرچند اگه براش مهم بودم و دوستم داشت تا حالا اون زنگ زده بود .
چون شماره منو داره... :)=
سلام دوست من فکر نون باش خربزه آبه .وقتی بیخیالت شده بیخیالش شو به زندگیت برس و اززندگیت لذت ببر.اینا فقط دغه دغه ودلمشغولیهای بیخودیه که آدم برا خودش درست میکنه.برات راحته...براي من نه نون بود نه خربزه..وگرنه وقتي ميخاست كادو بگيره برام سوئ استفاده ميكردم...
برات راحته...براي من نه نون بود نه خربزه..وگرنه وقتي ميخاست كادو بگيره برام سوئ استفاده ميكردم...هر جور صلاح میدونی این چه دوست داشتن یه طرفه ایی.....خوب چرا بهش ثابت نمیکنی؟ چرا طرفش نمیری؟ برای دوست داشتن دیگه نباید بری سراغ اگر وشاید بود ، نبود حس رو باید ثابت کردو.................
من فقط ميدونم من پشت دوستت دارم هام حس بود وعشق.
سلام دوست من فکر نون باش خربزه آبه .وقتی بیخیالت شده بیخیالش شو به زندگیت برس و اززندگیت لذت ببر.اینا فقط دغه دغه ودلمشغولیهای بیخودیه که آدم برا خودش درست میکنه.منم اينو تائيد مي كنم
ممنون كه هستين همتون.كه هستين.پس چرا اون به تو نیاز نداره؟؟؟.لابد فکر کرده تو بهش نیاز نداری واونم به تو نیاز نداره.
اما حالا كه بهش نياز دارم نيست.
پس چرا اون به تو نیاز نداره؟؟؟.لابد فکر کرده تو بهش نیاز نداری واونم به تو نیاز نداره.من هم دوستش دارم حتي اگه منو نخاد هم بهش نياز دارم.نميدونم شايد بهم نيازي نداره
من هم دوستش دارم حتي اگه منو نخاد هم بهش نياز دارم.نميدونم شايد بهم نيازي ندارهاگه دوستش داری غرورش رو به بازی نگیر باهاش لج نکن مبهم رفتار نکن. لابد یه حرفی زدی که اینجوری ناراحت شده .توی عشقی که دو طرف غرور داشته باشند باید فاتحه شو خوند.
ممنون كه هستين همتون.كه هستين.خانم بانو كسي كه انقد براتون ارزش قائل نيست كه حتي يه زنگ بهتون بزنه و به قول خان دلفان برات تب نميكنه ....
اما حالا كه بهش نياز دارم نيست.
من هم دوستش دارم حتي اگه منو نخاد هم بهش نياز دارم.نميدونم شايد بهم نيازي ندارهحيف اون روحيه قشنگ شما و اون سبك نوشتن شما نيست؟
بانوی عزیز شما الان در موقعیت متزلزلی هستید، سعی کنید هیچ تصمیمی نگیرید، چند روزی به خودتون فرصت بدید و در دلتون رو برای هیچ کس باز نکنید، بعد از گذروندن این بحران میتونید یه تصمیم درست بگیرید.به حرف هايي كه آقاي احساني هم زدند گوش كنيد
در ضمن حواستون باشه شخص جدیدی تو این موقعیت وارد زندگیتون نشه که با وضع روحیتون شدیدا بهش وابسته میشید.
عزیزم به خدا توکل کن، دوستی که همیشه بهترین کمک ها رو بدون منت میکنه.
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم.
می دونم که نمی تونم ادعا کنم که درکت میکنم، اما همیشه آدم در مورد مشکلات دیگران راه حل های بهتری میده، چون غرق غم و غصه نیست و تصمیم احساسی نمیگیره.
ولی از حرفات به این نتیجه رسیدم که بهتره برای کسی که برات تب نمی کنه نمیری، کسی که رفتنیه بالاخره میره، بهتره که خودت رو زجر کش نکنی.
تو فقط یه فرصت می خوای تا خودتو جمع و جور کنی و درست فک کنی.
سعی کن با خانواده و دوستای خوبت بیشتر وقت بگذرونی و تنها نباشی که فکر و خیال از پا درت میاره.
نميخام ..چرا میخوای برای کسی که برات ارزش قائل نیست خودتو خرد کنی؟ برای کسی که لیاقت داره تب کن. نه کسی که هنوز منیت تو وجودشه.ودرخودخواهی غرق شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مواظب نيستم
حتي ا به ازدواج هم فكر نميكردم..فقط بودن با اون رو دوست داشتم..براي ازدواج شناخت بيشتري لازم بوداین دوست داشتنها یه کم مساله ساز هستش واینجا دختر متضررمیشه پس مواظب باش
من فقط دوستش دارم...
موافقم خانم دلفان کسی که دوست داشته باشه اذیتت نمیکنه واینقد سوهان روحت نمیشه.لابد دوست نداره که همش دعوات میکنه سربه سرت میزاره ونمیزاره تو حرفتو بزنی.
فقط بودن با اون رو دوست داشتمقصدم نصیحت کردن نیست ولی بودن یه دختر وپسر توی دینم نکوهش شده وخلاف دستورات وشرعیت ماست.
نميخام ..
مواظب نيستم
چه حس نابی دارین....... کاش میفهمید........سلام آقاي صادقي
سلامسلام
بانو خانم
مدتی از خاطراتی که با اون فرد داشتی دور شو هر چیزی که که تو رو به یاد اون می اندازد رو بذار کنار
البته اگر مثل من قوی باشی میتونی با خاطراتش هم زندگی کنی و لذت ببری حتی خاطراتی کم و ناچیز
طبیعی هست که در ابتدا از این زجر عاجز بشی اما تحمل بعضی چیزا لازمه و از تو فردی جدید و محکم تر خواهد ساخت
موفق باشی و شاد زی
............چون يه نفر كه دوستش دارم هم خيلي زود از دستم ناراحت ميشه...............
دلم براش يه ذره شده..
.به خاطر اينكه از آخرين باري كه ناراحت شد و رفت هنوز بهم زنگ نزد...
راستش پاك كردم شمارشو....چون عصباني شده بودم...
من هم دوستش دارم حتي اگه منو نخاد هم بهش نياز دارم...
من كمي كله شقم...اما نميدونستم حساسه انقد
سلام دوست من فکر نون باش خربزه آبه .وقتی بیخیالت شده بیخیالش شو...نقل قول از: BANOO date=1347772250برات راحته...براي من نه نون بود نه خربزه..وگرنه وقتي ميخاست كادو بگيره برام سوئ استفاده ميكردم...
من فقط ميدونم من پشت دوستت دارم هام حس بود وعشق.
چه حس نابی دارین....... کاش میفهمید........
...دو نفر رو به شما تحویل بدهند و حکم صادر کنند یکی رو باید از بالای کوه پرت کنی پائین. یکی اونیه که شما رو خیلی دوست داره و دیگری کسیه که شما خیلی دوستش داری. کدومش؟
بانوچه کسی میداند که تو در پیله خود تنهایی؟!
گريه نكن...
پاشو برو خونه يه دوش بگير..يه گل رو بو كن..كادوهاي تولدت رو ببين ..دف بزن ...موزيك گوش بده ...
... بانو
مگه نگفتي حرف آخر رو من بزنم ؟...
حانم دلفان عزیزم واقعا زیبا مینویسید با اینکه خیلی جوان هستید حرفاتون خیلی پخته و دلنشین هستند واقعا ارزو دارم دوستی مثل شما داشته باشم هر چند قبلا با شما دوست بودم و هستم
بانو هستي؟
بانو
گريه نكن..الهي من فداي اون چشماي نازت برم.
پاشو برو خونه يه دوش بگير..يه گل رو بو كن..كادوهاي تولدت رو ببين ..دف بزن ...موزيك گوش بده ...اصلا ميخاي اين جمعه بريم كوه؟
بانوي من يه كم حرف بزن برام
مگه قرار نبود به هم انرژي بديم و مثبت باشيم؟
اشكاتو پاك كن خانومي..الهي من قربونت برم
اينطوري نگام نكن دلم ميگيره
بانو
مگه نگفتي حرف آخر رو من بزنم ؟
خب پاشو اشكاتو پاك كن و دختر خوبي باش
............چون يه نفر كه دوستش دارم هم خيلي زود از دستم ناراحت ميشه...............
دلم براش يه ذره شده..
.به خاطر اينكه از آخرين باري كه ناراحت شد و رفت هنوز بهم زنگ نزد...
سلام
از لطف کیارش عزیز ممنونم.
خانم بانو دو نفر رو به شما تحویل بدهند و حکم صادر کنند یکی رو باید از بالای کوه پرت کنی پائین. یکی اونیه که شما رو خیلی دوست داره و دیگری کسیه که شما خیلی دوستش داری. کدومش؟
رفتن کسی که لایق نیست.............نعمت است نه فاجعه............بانوی مهربون به کسی محبت کن که درکت کنه و با احساساتت بازی نکنه.
بانو خانمبه این اعتقاد دارم. حسابدارهای رمانتیک واقعا جالبه ;)
آیا به شخصیت شناسی از روی ماه تولد اعتقاد داری؟به ماه تولدش رجوع کن ببین چه خصوصیات اخلاقی
درود!خيلي زيبا بود
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
ای که از کلک هنر نقش دل انگيز خدايی حيف باشد مه من کاين همه از مهر جدايی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجايی من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفايی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپايی
تو که نوشم نهای نیشم چرایی تو که یارم نهای پیشم چرایی
تو که مرهم نهای بر داغ ریشم نمک پاش دل ریشم چرایی
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زيادم وين نداند که من از بهر عشق تو زادم
دوستان عيب کنندم که چرا دل بتو دادم بايد اول بتو گفتن که چنين خوب چرايی
مرا عجز و تو را بيداد دادند به هر كس هر چه بايد دادند
برهمن را وفا تعليم دادند صنم را بي وفايي ياد دادند
گران كردند گوش گل پس آنگه به بلبل فرصت فرياد دادند
چرخ امشب که بکام دل ما خواسته گشتن دامنِ وصل تو نتوان برقيبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسايه گذشتن شمع را بايد از اين خانه برون بردن و کشتن
تا که همسايه نداند که تو در خانهء مايی
چه کسی میداند که تو در پیله خود تنهایی؟!
چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟!
پیله ات را بگشا؛تو به اندازه پروانه شدن زیبایی!
زندگی را تو بساز،نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف!
زندگی یعنی جنگ،تو بجنگ!
زندگی یعنی عشق،تو بدان عشق بورز!
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف فاصله ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
... آخرین حرف تو چیست که بدان تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...
بدرود
هیچ کس اشکی برای ما نریختهیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:ما زیاران چشم یاری داشتیم[/size]
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
خوش به حالتون خانم بانو
چقد دوستاي خوبي داريد
استاد احساني با نظر هاي خوب و هميشه كاربرديشون ...
آقاي صادقي آقا سيد S.V.KH وآقاي محسني و خيلي هاي ديگه
خانم لينا بعد يك ماه اومدن و انقد براشون مهم بوديد كه نظر به اون قشنگي دادن
خانم دلفان با نظراي خيلي كارآمدشون و دلسوزانه اشون
آنوشا خانم كه هميشه نگرانه تا آسيب نبينيد
خانم پرتو كه هميشه بدون توقع كمك كردن
گل لاله و ....
ببينيد چقد براشون عزيزيد
خوش به حالتون به خاطر اين همه دوست خوب و مهربون
چقد دلم مي خواست تا وقتي كيارش تو لحظه هاي سخت بود دوستي داشت كه .....
واقعا گاهي بودن يه دوست كنارت خيلي كمك مي كنه
من چون از اين محروم بودم خيلي حسرتشو خوردم ....
بله حق با شماست ولي...
جناب کیارش بنی آدم اعضای یک پیکرند، فرق نمیکنه کی باشه.
کیارش عزیزسلام
من ارادت بسیار به جنابعالی دارم و مطمئنا اگر خدای ناکرده گوشه ای از دلت گرفت بدون روی همه ما میتونی حساب باز کنی
این رو بهت قول میدم و تا وقتی خودت بخوای در کنارت هستیم و جویای احوالت
همیشه شاد باشی و غمتو نبینیم
سلام[با سلام خدمت شما
دوستان تاپیک خیلی زیبائی شد آفرین بر همه شما که با ذوق هستید.
سلام
ممنون از لطف شما
دلي كه نگيره كه دل نيست داداش گلم
دل من هم ديگه انقد گرفته كه عاديه واسش ....
ممنون از اينكه هستيد
خوب بياييم حرف هاي قشنگ بزنيم
احتمالا بانو تصمیم گرفته قیدشو بزنه.جدي؟
جدي؟میگم شاید سکوت کرده متوجه شده به درد هم نمیخورند. آخه بانو به ازدواج فکر نمیکنه وبرا ازدواج نمیخواد چکاریه؟
كسي خبر داره بانو چه تصميمي گرفته؟
نه اصلا من قصد توهين به شخصيت بانو رو ندارم .ايشون شخصيت محترم و صادق و بيان شيريني دارند.هركسي از ظن خود شد يار من از درون من نجست اسرارمن
نميدونم شايدم دوستش نيست.حق باشماست.
ولي به نظرم به خاطر احتمالا تجربه كم بايد با آدمهاي ديگه اي رابطه داشته باشه.
حرفهايي هست براي گفتن
حرفهايي هست براي نگفتن
حرفهايي كه پارههاي وجود آدمي اند و گفته نميشوند مگر مخاطب خويش را بيابند.
من يه دختر 8 ساله دارم با خودم فكر ميكنم ممكنه در28 سالگي براي دخترم مشابه همين موضوع براش پيش بياد.دوس داشتم اون موقع اگه با من مطرح ميكرد اين حرفهارو بهش مي زدم؛
...ببين دخترم تو كلاً راه درستي رو رفتي از اينكه كاملاً با عشق واحساس وارد اين رابطه شدي تو رو تحسين ميكنم .... به نظر من هرجوري شده دوباره پيداش كن وحرفاي دلت بهش بزن و بهش بگو:
...واگه كس ديگه اي تو زندگيش باشه مطمئن باش از برخوردش به راحتي ميفهمي اصلاً مهم نيست. اگه شما يك بار تونستي كيس مناسبت خودت رو پيدا كني حتماً دوباره ميتوني .نبايد كم بياري دوباره بلند شو وخودت رو بساز...
ضمناً اونو هم بخاطر اينكه فرشته اي مثل تورو از دست داده توي دلت ببخش وبراش آرزوي بهترينها رو كن.بعد از بخشيدنش فكر كن كه چي داشت كه اينقدر تورو مجذوب خودش كرد سعي كن انتخاب بعديت هم حتماً همون ويژگيها رو داشته باشه از چيزهايي كه لياقتشو داري به هيچ عنوان كوتاه نیا
حالا بلند شو زياد "نميخام ونميخامم" نكن...
سلام خانوووووووووووومزنده موندم تا بياي و بعد ديدنت بميرم[/size]
يه صداي خسته دارم يه دل شكسته دارم
كمكم كن تا بتونم سر رو شونه هات بذارم
ادم نمیتونه کسی رو که دوست داره فراموش کنه ولی میتونه با خاطراتش دلخوش باشه ولی وقتی بدونی دیگه از دستت رفته نباید غصه بخوری بلکه باید بلند شی و با یه یاعلی گفتن زندگی رو شروع کنیسلام آزاده عزيزم
وقتی آدمها شما را ترک میکنند مانعشان نشوید
شما با کسانی که رهایتان میکنند آینده ای ندارید
آینده شما آنهایی هستند که در زندگیتان می مانندو در همه حال همراه و هم قدم شما هستند.. ;D
سلامبا سلام خدمت جناب احساني
جناب کوثری عزیز از دیدار شما خیلی خوشحالم و واقعا" از متن بسیار زیبای شما لذت بردم باور کن انگار ترجمه یک متن ادبی بود بسیار سپاسگزارم از بینش بزرگ شما.
باتشکر فراوان
خداي مهربوووونم هنوز پيشم پاش..نگي بانو ي حاي ديگه يكي مثل تو بهم نياز داره ..بانو رو بيشتر دوست داشته باش..خدايا امروز فرق قائل شو .منو تحويل بگير.>:(
خدا ميگه:
آه يكي بود يكي نبود يه عاشقي بود كه يه روز بهت ميگفت دوستت داره آه كه دوستت داره هنوز
خدايا
دلم یه دیوونه شده واست بی آزار هنوز
از دل دیوونه نترس آخ که دوست داره هنوز
همنطور كه از بچگي ياد گرفتي هيچوقت عزت نفست رو زير پا نذار ااگه كس ديگه اي تو زندگيش باشه مطمئن باش از برخوردش به راحتي ميفهمي . اگه شما يك بار تونستي كيس مناسبت خودت رو پيدا كني حتماً دوباره ميتوني .نبايد كم بياري دوباره بلند شو وخودت رو بساز ،
ضمناً اونو هم بخاطر اينكه فرشته اي مثل تورو از دست داده توي دلت ببخش وبراش آرزوي بهترينها رو كن مطمئن باش اگه ببخشيش بخاطر خودت و اينكه دوس داشتنت خيلي حرمت داشته، آرزوي خوشبخت شدن براش ميكني .
بعد از بخشيدنش اولش - حتي اصلاً يه شب - هم فكرشو كنار نذار اخلاقش، رفتارش، زيبايييش ،خوش تيپيشو همه چيزش به دقت وبا دلت آناليز كن وفكر كن كه چي داشت كه اينقدر تورو مجذوب خودش كرد سعي كن انتخاب بعديت هم حتماً همون ويژگيها رو داشته باشه از چيزهايي كه لياقتشو داري به هيچ عنوان كوتاه نياي شايد با آناليز كردن، كيسي رو پيدا كردي كه مجموع شرايطش از اون هم بهتر باشه، شايد اصلا با گذشت زمان ايده آلهات هم عوض شد. يادته بچه كه بودي ميگفتي ميخوام فقط معلم مهد كودك بشم . حالا بلند شو زياد "نميخام ونميخامم" نكن .
كاش جاي هم بوديمچه جالب اين آهنگ مورد علاقه منه .... مسخره نيستا... البته هركسي نظري داره
كاش ...درد من گريه امروز نيست
درد من يه موزيك مسخره است
هدهدمن...
من كوچيك نشدم .منظورم رو بد رسوندم عذر مي خوام
چون به "تعز به من تشاء و تزل به من تشاء بيدك الخير " ايمان دارم
چيزي كه شما كوچك شدن ميدوني براي من اثبات خودم و احساسم بود
رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
تنها من خراب شبگرد مبتلا كن
قطره بارونه دلم خلوت زندون دلم
لیلای بی دریای من گریه مجنونه دلم
ابرکبودمن تویی بودونبودمن تویی
مهرسجودمن تویی وای به روزگارمن
هواتویی نفس تویی لحظه پیش و پس تویی
عاشق درقفس منم ای دل بی قراره من
گریه منم ابرتویی دردمنم صبرتویی
بارش بی وقفه منم ای دل بیقرارمن
هدهدمن هدی من همدم باوفای من
خبرببربه عشق من به عشق من خدای من
عاشق دیدارمنم محوپدیدار تویی
خسته و بیمارمنم عشق تویی یارتویی
هواتویی نفس تویی لحظه پیش و پس تویی
عاشق درقفس منم ای دل بی قراره من
گریه منم ابرتویی دردمنم صبرتویی
بارش بی وقفه منم ای دل بیقرارمن
چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها، افراد زیادی اونجا نبودن، 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود.
ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه گوشیش زنگ خورد، البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم، بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن و ...
بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از 8 سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمونه من هستن میخوام شیرینیه بچم رو بهشون بدم.
به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده، خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم که من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش، اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم, اما بلاخره با اسرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد.
خب این جریان تا این جاش معمولی و زیبا بود، اما اونجایی خیلی تعجب کردم که دیشب با دوستام رفتیم سینما که تو صف برای گرفتن بلیط ایستاده بودیم، ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو دیدم که با یه دختر بچه 4-5 ساله ایستاده بود تو صف... از دوستام جدا شدم و یه جوری که متوجه من نشه نزدیکش شدم و باز هم با تعجب دیدم که دختره داره اون جوان رو بابا خطاب میکنه
دیگه داشتم از کنجکاوی میمردم، دل زدم به دریا و رفتم از پشت زدم رو کتفش، به محض اینکه برگشت من رو شناخت، یه ذره رنگ و روش پرید، اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم ماشالله از 2-3 هفته پیش بچتون بدنیا اومدو بزرگم شده همینطور که داشتم صحبت میکردم پرید تو حرفم گفت: داداش او جریان یه دروغ بود یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم...
دیگه با هزار خواهشو تمنا گفت: اون روز وقتی وارد رستوران شدم دستام کثیف بود و قبل از هر کاری رفتم دستام رو شستم، همینطور که داشتم دستام رو میشستم صدای اون پیرمرد و پیر زن رو شنیدم البته اونا نمیتونستن منو ببینن که دارن با خنده باهم صحبت میکنن پیرزن گفت کاشکی می شد یکم ولخرجی کنی امروز یه باقالی پلو با ماهیچه بخوریم. الان یه سال میشه که ماهیچه نخوردم. پیر مرده در جوابش گفت: ببین امدی نسازیها قرار شد بریم رستوران و یه سوپ بخریم و برگردیم خونه اینم فقط بخاطر اینکه حوصلت سر رفته بود. من اگه الان هم بخوام ولخرجی کنم نمیتونم بخاطر اینکه 18 هزار تومان بیشتر تا سر برج برامون نمونده...
همینطور که داشتن با هم صحبت میکردن او کسی که سفارش غذا رو میگیره اومد سر میزشون و گفت چی میل دارین، پیرمرده هم بیدرنگ جواب داد، پسرم ما هردومون مریضیم اگه میشه دو تا سوپ با یه دونه از اون نونای داغتون برامون بیار..
من تو حالو هوای خودم نبودم همینطور اب باز بود و داشت هدر میرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس کردم دارم میمیرم... رو کردم به اسمون و گفتم خدا شکرت فقط کمکم کن، بعد امدم بیرون یه جوری فیلم بازی کردم که اون پیر زنه بتونه یه باقالی پلو با ماهیچه بخوره همین..
ازش پرسیدم که چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی ماهاکه دیگه احتیاج نداشتیم... گفت داداشمی پول غذای شما که سهل بود من حاضرم دنیای خودم و بچم رو بدم ولی ابروی یه انسان رو تحقیر نکنم... این و گفت و رفت..
یادم نمیاد که باهاش خداحافظی کردم یا نه، ولی یادمه که چند ساعت روی جدول نشسته بودم و به درودیوار نگاه میکردم و مبهوت بودم... واقعا راسته که خدا از روح خودش تو بدن انسان دمید...
دو نشانه مهم از ایمان
1-صبر
2-گذشت
آلان رو رها کن شاهنامه آخرش خوش است. زندگی کن چند ماه بعد رنگها عوض شده. آسمان یه شکل دیگه است و زندگی رنگ و بوئی دیگر خواهد داشت فقط آنهائی که ایمان دارند میدانند که خواست او بهترین انتخاب است برای ما روزی به خودت و امروز خودت خواهی خندید که من چه بچه بودم و چقدر اشتباه فکر کردم.
چی سخت است به کسی که اتش گرفته فهماند نباید دوید نباید