تالار گفتگوی تخصصی متا

مرجع علوم انسانی متا => مرجع شعر و ادبیات => سایرمباحث و فعالیتهای ادبیات => نويسنده: Accpanel در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۸:۴۶

عنوان: حکایات اموزنده
رسال شده توسط: Accpanel در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۸:۴۶
روزی سگی در پی آهویی می دوید، آهو روی عقب کرد و گفت:

 

ای سگ رنج بیهوده به خود راه مده که به من نخواهی رسید زیرا که تو در پی استخوان می دوی و من در پی جان و طالب استخوان هرگز به طالب جان نمی رسد.
عنوان: پاسخ : حکایات اموزنده
رسال شده توسط: مرتضایی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۰:۴۰
دزد باورها
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.