تالار گفتگوی تخصصی متا
بخش عمومی تالار و آشنایی با متا => تالار مشترک بین تخصصها => نويسنده: آزاده پرتو در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۸:۱۴
-
آیا می دانید به چه دلیل زوج های جوان تمایل به گفتن دروغ به دیگری را دارند؟ در جدیدترین تحقیق روان شناسان مشخص شده است که آقایان در روابط بعد از ازدواجشان بیش از خانم ها دروغ می گویند .
اگر یک خانم در طی روز دو مرتبه دروغ می گوید این نسبت در آقایان چهار بار در روز است . بیش از هشتاد و دو درصد خانم ها بعد از دروغ هایی که گفته اند احساس ندامت و پشیمانی دارند اما این درصد در آقایان زیر هفتاد درصد است .
اکنون به این دروغ ها می پردازیم :
1 - خانم ها نیز همانند آقایان مایل به مخفی کردن احساسات درونی شان هستند و زمانی که ناراحت هستند و از آنها دلیل را جویا شوید می گویند موضوع خاصی نسیت تنها حوصله ندارند یا اینکه سرشان درد می کند .
چرا همه دردها و احساسات را در خود می ریزد ، با همسرتان مطرح کنید تا بتوانید ساده تر با این موضوع کنار بیاید .
2 - آقایان اگر نخواهند موضوعی را بگویند معمولا اینقدر دروغ می گویند و همه چیز را به هم می بافند که همسرشان سوالی را که پرسیده بود فراموش می کند .
بهتر نیست به جای مخفی کاری ، موضوعی را که باعث آزار شما شده است را با همسرتان در میان بگذارید .
3 - خانم ها گاهی شیطنت می کنند و مقداری پول از کیف جیبی همسرشان بر می دارند . زمانی که همسرشان می گوید پول از کیف پول من برداشتی ؟ با قطعیت کامل و مصرانه این موضوع را نهی می کنند و می گویند حتما گم کرده ای یا چیزی خریده ای که فراموش کرده ای و از این نوع پاسخ ها .
اما بهتر است به این موضوع اعتراف کنید و به همسرتان بگوئید مقدار پولی که به شما می دهد کم است و نیاز به پول بیشتری دارید به جای اینکه همسرتان را به خودتان مشکوک کنید.
4 - آقایان هنگامی که در مکانی هستند و نمی خواهند که همسرشان متوجه شود کجا هستند ، همیشه موبایل خود را از دسترس خارج می کنند یا اینکه هنگامی که همسرشان تماس می گیرد می گویند که " گوشیم آنتن نمی ده ... چی ... الو .. " و بلافاصله تلفن را به همسرشان قطع می کنند .
آیا می دانید این رفتار شما ، برای رابطه زناشویی تان یک سم است ؟ و فقط باعث می شود که همسرتان به شما مشکوک شود و زندگی تان تا مرز طلاق پیش رود .
5 - خانم ها خواسته های فراتر از توان و قدرت اقتصادی همسرشان دارند و باعث می شوند که همسرانشان به آنها دروغ بگویند .
به کرات دیده و شنیده ایم که طلا یا جواهراتی که داماد به عروس هدیه داده است ، تقلبی بوده اند یا به قیمتی که داماد مدعی بوده است ، خریداری نشده اند . چرا داماد باید همچین دروغی را مطرح کند ؟ زیرا خواسته های عروس بسیار بالاست .
پس اگر می خواهید از همسرتان دروغی نشنوید توصیه می کنیم خواسته های خود را تا حد و سطح اقتصادی او کاهش دهید .
6 - درمورد آقايان : خانه تان پر از مهمان است اما مهمان هایی که شما دوست ندارید و تمایل دارید که دیرتر به منزل برسید ، بهانه های مختلفی را بیان می کنید ، جلسه کاری پیش آمد ، در ترافیک ماندم و ....
به جای بهانه های مختلف، خیلی صریح به همسرتان بگویید به دلیل اینکه به دیدن این افراد تمایلی ندارید پس دیرتر به منزل برمیگردید .
7 - خانم ها تا کوچکترین مخالفتی از جانب همسرشان می بینند خودشان را به مریض بودند می دهند ، " وای میگرنم شروع شده ، وای سرم داره گیج داره ، فشارم افتاد و .... "
تا چه زمانی می خواهید به این نقش بازی کردن های ادامه بدهید ، گفتگو مصالحه آمیز بیش از هر حرکتی پاسخ می دهد .
8 - هنگامی که خانم ها خرید های گران قیمتی را انجام می دهند و برای اینکه همسرشان با آنها مخالفتی نکند می گویند : " این بلوز را تازه در حراج این مغازه خریدم ، قبلا گرون تر بود ، .....
به همسرتان بگویید با وجود اینکه قیمت بالایی داشت ولی به دلیل اینکه دوست داشتم این بلوز را داشته باشم ، خریدم .
در انتها به تمام زوج های جوان توصیه می کنیم از دروغ گفتن به یکدیگر بپرهیزند زیرا هیچ صحبت و کلامی مانند دروغ شما را به دیگری بدبین نمی کند ، گاهی شک ها ، ظن ها شما را تا مرز طلاق سوق می دهد .
-
ي مرد ميخام اين ها رو بخونه و..
گاهی اوقات باید دست کسی را که دوست داری ، محکم بگیری و تو چشماش نگاه کنی و بهش بگی که دوستش داری...سریع بی مقدمه و بعد بری سر کارت
گاهی اوقات تو این شلوغیهای زندگی و فشار کاری و سختی روزگار باید همسرت را محکم در آغوشت بگیری و سکوت کنی و بذاری تعجب کنه ولی خیالش راحت بشه تو هستی
گاهی اوقات باید خیلی بیربط زنگ بزنی به اونی که دوستش داری و براش یه تیکه از فروغ یا نزار قبانی بخونی تا مطمئن بشه بلدی یه چیزهایی
گاهی اوقات باید بی کله باشی، داد و بیداد کنی و خیالش را راحت کنی که ترجیح میدی دیوونه اش باشی تا یک شوهر حل شده در معادلات زندگی
گاهی اوقات همسرت باید بیاد دورت بچرخه و نفهمه چه غمی تو سینه ات غل غل میزنه... مرد باید تنهایی بعضی دردها را فریاد بزنه
-
mardoman.net
آیا شک رابطهتان را خراب میکند؟ هر روز گزارشاتی در کانالهای مختلف تلویزیون و روزنامهها درمورد ازدواجهایی که با مشکل شک و سوءظن همراهند میشنوید و میخوانید. گاهیاوقات بیماری شکاکی آنقدر حاد میشود که فرد شکاک تا مرز کشتن همسر خود نیز پیش میرود. مطمئناً شما هم مردان و زنان شکاک زیادی را در اطراف خود دیدهاید. هر چقدر هم که با این آدمها بحث کنید، مخالفت کنید یا متقاعدشان کنید که شکهایشان بیاساس است، اکثر مواقع بیفایده است. خیلی روابط و ازدواجها را میبینید که با این شکها از بین رفته است.
چند وقت پیش داستان زندگی مردی را برایمان فرستاده بودند که با ضربات چاقو همسرش را کشته بود چون تصور میکرد که با همسایهشان رابطه دارد. او سوءظن داشت که بچههایش از او نیستند و به همین دلیل همه آنها را برای آزمایش DNA فرستاده بود. آزمایش هم راضیش نکرده بود و به همین دلیل فردی را استخدام کرده بود که جاسوسی همسرش را بکند. حتی بعد از اینکه جاسوس به او گزارش داد که همه سوءظنهایش بیاساس است، باز هم دست از سر زن برنمیداشت و مدام درمورد عاشقی که وجود نداشت از او سوال میکرد. و یک روز همسرش را به قتل رساند و سه فرزندش را بیمادر کرد.
یکی از همکاران سابقم هم قربانی سوءظن بود. او مدیر بانکی بود که من در آن کار میکردم و بیشتر وقتها تا دیروقت در بانک میماند و کار میکرد. او فردی پرتلاش و قابلاعتماد بود. با اکثر ما هم خیلی دوستانه و صمیمی رفتار میکرد. فشارهای کاری او و دیر برگشتنهایش به خانه کمکم زنش را شکاک کرده بود. هر روز با او دعوا داشت و او را به خیانت متهم میکرد. بااینکه او به همسرش اطمینان میداد که پای هیچکسی در میان نیست اما او باور نمیکرد. یک روز چنان صحنهای جلوی بانک برای او درست کرد که آبروی همکارمان را برد و برای او مایه خجالت شد. سه ماه بعد از آن اتفاق، همکارمان زنش را طلاق داد. این مدت را هم فقط به خاطر بچههایش شکها و بیاحترامیهای همسرش را تحمل میکرد. اما وقتی همه چیز برایش غیرقابلتحمل شده بود، تصمیم گرفت که دیگر به همه چیز خاتمه دهد.
اینجا نکاتی را برایتان مطرح میکنیم که کمکتان میکند با همسر شکاک خود کنار بیایید.
شما هم به همسرتان شک دارید؟ دوست دارید بدانید چطور با این شکها کنار بیایید؟
چه چیز باعث شکاک شدن یک فرد میشود؟ چطور میتوان با همسر شکاک زندگی کرد؟ آیا شکاک بودن قابل درمان است؟
شکاک بودن میتواند دلایل زیادی داشته باشد مثل حس عدم امنیت، مالکیت، سوءتفاهم، نداشتن اعتماد و حسادت. وقتی کسی همیشه دنبالتان باشد، زندگی به یک کابوس تبدیل میشود. تصور کنید که چقدر میتواند ناراحتکننده باشد وقتی همسرتان همه تماسهای تلفنی، پیامها و ایمیلهای شما را برای اثبات بیوفایی و خیانت شما چک کند، مخصوصاً وقتی هیچ کار خطایی نکرده باشید. دفاع کردن از خود در چنین موقعیتهایی هم بیفایده است. باید ابتدا به همسرتان کمک کنید دلیل شک خود را پیدا کند و به او کمک کنید با آن کنار بیاید.
خیانت در ازدواج این روزها شایع شده است. اما این به آن معنی نیست که همه زن و شوهرها به همسرشان خیانت میکنند. این مسئله بسیار حساس است و باید با توجه و دقت با آن برخورد شود. فقط به این دلیل که شوهرتان دیر به خانه برمیگردد یا زمان زیادی را خارج از منزل سپری میکند، دلیل بر این نیست که مشغول خیانت است! پس بدون سند و مدرک درست، نتیجهگیری نکنید. بنشینید و روی یک تکه کاغذ بنویسید که چرا فکر میکنید همسرتان خیانت میکند. خودتان را بعنوان یک قاضی عادل در نظر بگیرید و به مواردی که نوشته شده نگاه کنید. اگر متقاعدتان نکرد که همسرتان گناهکار است، پس احتمال دارد که خطایی مرتکب نشده باشد. اما اگر هنوز قانع نشدید، باید برای جمع کردن مدارک بیشتر وارد عمل شود.
مثلاً وجود یک تار مو روی پیرهن شوهرتان به این معنی نیست که با زن دیگری همخوابگی میکند. ممکن است وقتی یکی از اقوام او را بغل کرده بود، تار مو روی لباسش افتاده باشد. این اتفاق ممکن است دلایل زیادی داشته باشد و قضاوت درمورد کسی بدون تحلیل موقعیت کار اشتباهی است. برای آرام کردن فکرتان میتوانید مستقیماً از همسرتان سوال کنید. اگر دلیل و توضیحی که به شما ارائه کرد، قانعکننده بود، مسئله را همان جا تمام کنید. اما اگر هنوز شک داشتید، خودتان موضوع را بررسی کنید تا واقعیت را کشف کنید. بعد از اینکه مدارک محکم در دست داشتید، با همسرتان برخورد کنید.
کار اشتباهی است که درمورد شکتان به همسرتان با همه حرف بزنید. موضوع را پیش خودتان نگه دارید. مشکلات بین زوجها باید بین خودشان بماند و نفر سومی نباید وارد موضوع شود. اگر لازم میبینید که با کسی مشورت کنید، فرد مناسب را پیدا کنید که بتواند توصیههای مفید و عاقلانه به شما بدهد. اگر دلیل و مدرکتان برای هیچکس به غیر از خودتان قانعکننده نبود، احتمال دارد که از یک بیماری روانی شک و سءظن رنج میبرید و نیاز به کمک متخصص دارید.
تاثیرات شک و سوءظن در روابط
چه بلایی سر همسر شکاک میآید؟ شک و سوءظن چه تاثیراتی میتواند بگذارد که فرای کنترل ماست؟
اگر سوءظن به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود، میتواند مشکلساز شود. فرد شکاک معمولاً احساس ناامنی میکند و بدترین چیزها را درمورد همسرش تجسم میکند. حتی یک اتفاق ساده مثل برنداشتن تلفن توسط همسرش میتواند زندگی فرد شکاک و همچنین همسر و بقیه اطرافیانش را جهنم کند. افراد شکاک آرامش روحی و روانی را از خود و دیگران سلب میکنند.
گاهی اوقات سوءظن به خیانت درست به اندازه همان خیانت میتواند به رابطه آسیب بزند. اگر شکها نادرست باشند، همسر فرد شکاک حالت دفاعی گرفته و او را سرزنش خواهد کرد. گاهیاوقات حتی ممکن است وسوسه شود که واقعاً خیانت کند.
افراد شکاک افرادی شدیداً متزلزل هستند که احساس ناامنی میکنند و حتی ممکن است تا جای پیش بروند که دست به کشتن همسرشان بزنند. حتی ممکن است بخاطر حس عدم امنیت و اطمینانشان خودکشی کنند. به همین دلیل اگر فکر میکنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شکهایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید.
-
قدس آنلاین : با شنیدن واژه طلاق زوجی را تصور میکنیم که به دادگاه میروند و اسمهایشان را از شناسنامه یکدیگر پاک میکنند در حالی که امروزه شاهد زوجهایی هستیم که با هم زیر یک سقف زندگی میکنند، و قانونا زن و شوهر هستند، اما از لحاظ احساسی و ادراکی هیچ رابطهای باهم ندارند که به گفته و تعاریف کارشناسان و روانشانان به چنین وضعیتی طلاق عاطفی گفته میشود.
در این نوع از طلاق مرد و زن تنها به وظایف پدری و مادری خود عمل میکنند و عشق عمیقی بین دو نفر وجود ندارد. تکیهگاه هم نیستند، همسری، همدلی و همنوایی در میانشان وجود ندارد. مانند دو همکار هستند که یک پروژه مشترک دارند و آن بزرگ کردن بچههاست.
به گفته کارشناسان بیش از ۵۰ درصد زوجین در شهرهای بزرگ کشور دچار طلاق عاطفی هستند در حالی که تنها فراگیری مهارتهای زندگی می توانست مانع این آسیب اجتماعی شود.
۴ عامل اصلی طلاق در کشور/ نارضایتی جنسی علت ۳۵ درصد طلاقها
فرید براتی سده روانشناس و استاد دانشگاه معتقد است با توجه به شرایط زندگی امروزی اعم از توسعه فن آوری ارتباطات و زندگی دیجیتالی، تغییر نگرشها و تغییر روش زندگی دلایل طلاق هم تغییر کرده است. براتی با اعلام ۴ عامل اصلی طلاق به خبرنگار مهر می گوید: دخالت بزرگترها، نارضایتی جنسی، مدیریت مالی و اعتیاد چهار عامل اصلی طلاق در جامعه امروزی تلقی می شوند که می توان نارضایتی جنسی را به عنوان ۳۵ درصد دلایل طلاق در دادگاهها اعلام کرد.
جوانان بدون رسیدن به بلوغ “تحلیلگر روانشناختی پایه” ازدواج می کنند
وی می گوید: متاسفانه زوجهای جوان ما قبل از ازدواج آنقدر درگیر احساسات می شوند که نمی توانند بدرستی از قوه ادراک و عقل استفاده کرده و با چشمانی باز تردر مورد علایق و خواسته های خود گفتگو کنند. هر چند که رسیدن به بلوغ جنسی و بلوغ تحلیلگر روانشناختی پایه ازدواج خوب می شود ولی متاسفانه جوانها به این بلوغ نرسیده و به دنبال ازدواج رفته اند.
ازدواج اولویت هشتم جوانان
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه تمامی مسئولان کشور یکصدا معترضند که چرا جوانان ازدواج نمی کنند گفت: این در حالی است که ازدواج اولویت اول جوانان ایرانی نیست بلکه در رتبه ۷ تا ۸ قرار دارد. جوان امروزی به خصوص پسرها اشتغال را در اولویت قرار داده اند.
جشن طلاق آغاز آسیبهای بعد از طلاق بد است
براتی سده همچنین طلاق را نفی نکرد و گفت: اگر یک زوج به هر نحوی به تفاهم برای ادامه زندگی نرسیدند باید سعی کنند طلاق خوبی داشته باشند. یعنی اینکه به نحوی طلاق بگیرند تا از آسیبهای بعد از طلاق در امان باشند. همین موضوعات موجب بروز برخی اقدامات مانند جشن طلاق در جامعه شده است.
این استاد دانشگاه طلاق را به چندین مرحله تقسیم کرد و گفت: بعد از طلاق هیجانی یا همان عاطفی با طلاقهایی مانند طلاق اکومونیک، حقوقی و روان شناختی روبرو هستیم که دلیل طلاق عاطفی را می توان ترس از انگ جامعه به طلاق حقوقی و دیگر موارد اجتماعی و روانشناسی عنوان کرد. ولی در این میان ما زن و شوهر هایی داریم که از هم جدا هستند ولی با بچه ها اتلاف می کنند تا علیه هم اقدام کنند و این چالش با طلاق عاطفی قاطی شده است و این بسیار خطرناک است.
ایرانی ها در بیان احساسات خسیس هستند
براتی یکی از دلایل طلاق عاطفی را خست ایرانی ها در بیان احساسات و عواطف عنوان کرد و گفت: این یک نکته فرهنگی است که چرا زن و شوهرها در بیان احساسات خود به یکدیگر خست به خرج می دهند در حالی که این پایه های زندگی را محکم تر می کند.
جوانان به دنبال ازدواج هالیوودی هستند
علیرضا شیری استاد دانشگاه و روانشناس هم معتقد است تصویر ازدواج در جامعه به نوعی روتوش شده است. زوجهای جوان برای ورود به زندگی ازدواج هالیوودی را در ذهن می پرورند و هیچ تعریفی از ازدواج و زندگی ندارند. من یادم می آید که وقتی کودک بودم به روستا رفتم و به من پنیر محلی دادند وقتی خوردم گفتم این پنیر نیست و مرد روستایی گفت آن پنیری که تو می خوری پنیر نیست! یعنی اینکه تعریف من از پنیر پنیری صنعتی بوده و این در ازدواج هم صدق می کند. یعنی اینکه تعریفی از این اتفاق مهم در زندگی آموزش داده نشده است.
جای خالی مهارتهای زندگی قبل از ازدواج در میان جوانان
این استاد دانشگاه با بیان اینکه طلاق عاطفی در شمال شهر و جامعه روشنفکری بیشتر دیده می شود گفت: باید مهارت انتخاب، مهارت زندگی، عقب نشینی به موقع، مهارت ادامه ندادن جر و بحث و بیان احساسات و مهارتهای زندگی در جامعه نهادینه شود. یک مجرد غنی و سالم می تواند یک زندگی غنی و سالم داشته باشد.
اینکه فکر می کنیم بعد از ازدواج به خودی خود کامل می شویم اشتباه است. هر چند شهرداری ها و برخی سازمانها اقدامات خوبی برای آموزش مهارتهای زندگی انجام داده اند ولی اینکه جوان خود و به میل خود به این کلاسها برود به فرهنگسازی نیاز دارد.
تشخیص اینکه آیا دچار طلاق عاطفی هستیم یا نه، بسیار آسان است. سادهترین راه این است که به دلهای خود مراجعه کنیم، ببینیم چند درصد از زندگی که در آن قرار داریم به خاطر همسرمان است، چقدر قلبمان برای او میزند؟
واقعا او را چقدر دوست داریم؟ روابطمان با هم چگونه است؟ چقدر دوستداریم با او وقت بگذرانیم یا چه میزان به دنبال فرار از او و محیط خانه هستیم؟ آیا از تمام برنامهها و کارهایمان مطلع است یا بیشتر آنها را پنهانی انجام میدهیم؟ با خود صادق باشید. پاسخ به این سوالات میتواند در این زمینه راهنمای شما باشد.
لزوم تائید روانشناس و تصدیق مهارت زندگی برای ثبت ازدواج
شاید باید مسئولان پیشنهاد مینا منظوری مشاور و استاد دانشگاه را عمل کنند که در گفتگو با مهر می گوید: باید ساز و کاری دیده شود تا جوانان پس از تائید روانشاس و مشاور و اخذ مدرک مهارت زندگی در دفاتر ثبت ازدواج و طلاق پذیرش شوند.
-
اگر شما هم از آن دسته آقایانی هستید که خود را در کار و مشکلات روزانه غرق کردهاید، بهتر است چند دقیقهای دست از سر قبضهای پرداخت نشده آب، برق و گاز....و قسطهای عقب مانده شهریه بچهها بردارید و فقط با برداشتن ۱۰ گام ناقابل، مثل همیشه برای همسرتان بهترین شوهر دنیا باشید:
گام ۱
خانمها مقدماند! برای یک بار هم که شده دنیا را از چشم همسرتان ببینید. شاید تا به حال اصلاً به این موضوع توجه نکرده باشید که ممکن است خدای نکرده علایق و خواستههای خانمتان با علایق شما کاملاً متفاوت باشد! اما حالا وقتش شده که به قول معروف، چشمهایتان را بشویید و جور دیگر ببینید.
گام ۲
خواباندن بچهها هم لذتی دارد، امتحان کن. هفتهای یکبار به همسرتان مرخصی بدهید و وظیفه خواباندن بچهها را شما به عهده بگیرید، تا حداقل خانمتان یک ساعت سر و صدای بچهها را فراموش کرده و با خیال راحت این وقت را برای خواندن کتاب، انجام کارهای شخصی عقبافتاده و یا حتی برای گشت زدن در اینترنت اختصاص دهد. مطمئن باشید با این کار دعای خیر همسرتان همیشه پشت سر شما خواهد بود.
گام ۳
عذرخواهی هم کلمه مفیدی است ! در این یک مورد با شما همدردی میکنیم، چون به همان اندازه که عذرخواهی از طرف مقابل ساده به نظر میآید، احتمالاً به همان اندازه هم برایتان سختترین کار روی زمین خواهد بود. اگر تا به حال متوجه شده باشید ازدواج شباهت زیادی به مسابقه دوی ماراتن دارد، چرا ؟ از این جهت که هر چقدر در بگومگوهای خانوادگی زود از کوره در بروید، زودتر از پا میافتید و ادامه زندگی زناشویی برای شما سختتر و خستهکنندهتر میشود .
اما فقط کافیست یکبار هم که شده با قضیه جور دیگری برخورد کنید، رفتار آرام و متانتآمیز بهترین مسکن برای آرام کردن موقتی تنشهای رفتاری است، اما اگر احیاناً شما مقصر بودید، میتوانید تنها با به زبان آوردن یک عذرخواهی ساده پرچم صلح را به همسرتان نشان داده و اجازه ندهید دلخوری پیش آمده بزرگ و بزرگتر شود.
گام ۴
از همسرتان برای اینکه شما را تحمل میکند تشکر کنید، شاید حتی خواندن این گام هم به مذاقتان خوش نیاید، چه رسد به عمل کردن به آن. اما منظور ما این نیست که در مقابل همسرتان بنشینید و در حالی که لیستی از اشتباهات خود تهیه کردهاید، مورد به مورد را شرح داده و بهخاطر آنها عذرخواهی کنید نه! مسلماً برای هر مردی پیش آمده که قول و قرارهایش را فراموش نماید یا با دیدن دوستان خود آنچنان زمان و مکان را گم کند که ساعتها همسرش را چشم انتظار نگه دارد. اما همین اندازه که به او بگویید زندگی کردن با شما چندان هم کار سادهای نیست و بهخاطر صبر و تحمل همسرتان از او تشکر کنید، کفایت میکند.
گام ۵
کمی و فقط کمی از ریخت و پاشهای خودتان را جمع کنید باور کنید آسمان به زمین نمیآید اگر استکان چای قند پهلوی آخر شب، یا لیوان چایی صبحانه خود را از کف اتاق و یا از روی میز صبحانه به سینک ظرفشویی انتقال دهید. از ما به شما نصیحت، تحقیقات نشان داده استکان چای یکی از معضلات زندگی مشترک و عامل بسیاری از جداییها بوده!
گام ۶
برای با هم بودن زمان بگذارید شما هم از آن دسته افرادی هستید که با شنیدن نام دوران نامزدی به یاد شامهای خاطره انگیزی میافتید که در یک رستوران دنج خوردهاید؟ چه اشکالی دارد اگر حتی با وجود داشتن دو فرزند برای گذاشتن قرارمدارهای اینچنینی باز هم زمانی را معین کنید؟! میتوانید بچهها را نزد یکی از دوستان خود بگذارید و مثل آن روزها فقط برای با هم بودن شام را بیرون از خانه صرف کنید.
گام ۷
آراسته و خوش تیپ باشید سعی کنید همیشه به آراستگی و مرتب بودن ظاهر خود اهمیت دهید. این برای خانمها نکته مهمی است.
گام ۸
شما هم به تمدد اعصاب نیاز دارید گاهی وقتها شرایطی را ایجاد کنید که برای چند ساعتی کمی از محیط خانواده و مسئولیتهای خود فاصله بگیرید. مثلاً با دوستانتان به کوه بروید و یا به ورزشهای مورد علاقهتان بپردازید تا شادی و نشاط و آرامش باعث تجدید نیروی از دست رفتهتان شده و وقتی به خانه برمیگردید، به مردی ایدهآل برای زندگی تبدیل شده باشید، اما در این مساله افراط نکنید!
گام ۹
مسئولیت تصمیمات خود را شخصاً به عهده بگیرید هیچ وقت و در هیچ شرایطی از پذیرش عواقب تصمیمات خود شانه خالی نکنید. اگر شما به هر دلیلی نمیتوانید دعوت پدر و مادرتان را برای مهمانی شب جمعه قبول کنید، خودتان گوشی تلفن را برداشته و به آنها اطلاع دهید. هیچ وقت مسئولیت چنین کاری را به گردن همسرتان نیندازید.
گام ۱۰
فراموش نکنید روزی شما هم فرهاد کوهکن بودید، یادتان میآید قبل از ازدواج چقدر به رفتارها و حرکات خود توجه داشتید و چقدر سعی میکردید با پرستیژ و تاثیرگذار باشید؟! اما احتمالاً دیگر مدتهاست که خبری از آن فرهاد کوهکن نیست و او هم در میان روزمرهگی هر روزتان گم شده، اما هنوز هم دیر نشده از همین امروز هر کاری که میتوانید برای گرم کردن آتش زندگیتان انجام دهید، کاری کنید تا مثل گذشته همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید و از بودن در کنار یکدیگر راضی باشید.
-
خبرگزاری ایسنا: یک روانشناس گفت: براساس آمارها 60 تا 70 درصد طلاقها مربوط به اعتیاد افراد است.
«صفیالله جعفریسنبلآبادی» افزود: ناپختگی و عدم بلوغ اجتماعی در افراد،از علل اصلی از هم پاشیدگی زندگیهای مشترک است و این در حالی است که پختگی و بلوغ اجتماعی افراد در درجه نخست برعهده والدین است.
وی تصریح کرد: متاسفانه به علت کاهش شمار فرزندان، برخی والدین در تربیت فرزندان خود بسیار سهلگیرانه رفتار میکنند و در نتیجه فرزندان خود را به بلوغ اجتماعی کافی نمیرسانند.
این روانشناس با اشاره به اینکه افزایش اعتیاد مستقیماً به افزایش طلاق منجر میشود، یادآور شد: بیماریهای روانی که در عصر حاضر در همه جوامع رو به افزایش است یکی از علل افزایش طلاق به شمار میآید.
وی یادآور شد: نبود سیستمهای مشاوره مناسب و نهادینه نشدن اینگونه مشاورهها در افکار عمومی، عدم مشورت با والدین، بیماریهای ناباروری، فاصلههای طبقاتی، تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی و اختلاف رتبههای تحصیلی را نیز میتوان از علل دیگر طلاق در نظر گرفت.
به نقل از برترینها
-
مردمان: همه میدانیم که دروغ اعتماد را از بین میبرد. دروغ گفتن به عزیزانمان برای آینده رابطه میتواند خطرساز باشد. وقتی دروغی به همسرتان گفته باشید، دیگر باور کردن حرفهایتان برای او سخت خواهد شد. بازسازی اعتماد در رابطه کار بسیار دشواری است. همه روابط قابل اصلاح نیستند اما خیلی از آنها درست میشوند. ساختن دوباره اعتماد نیازمند زمان، صداقت و ثباتقدم است.
قدم اول:
دست از دروغ گفتن بردارید. دلیل اینکه الان گرفتار این وضعیت شدهاید دروغی است که در گذشته گفتهاید. وقتی از همسرتان خواستهاید که شما را ببخشد، بدترین کاری که میتوانید بکنید این است که به دروغ گفتنتان ادامه دهید. دروغ گفتن، پنهان کردن حقیقت یا پیچاندن آن کمکی به اصلاح رابطه نمیکند، حتی ممکن است اوضاع را از اینی که هست بدتر کند. تنها راهی که میتوانید به همسرتان نشان دهید واقعاً پشیمان هستید و میخواهید رابطهتان درست شود این است که از این به بعد صداقت کامل داشته باشید.
قدم دوم:
تصمیم بگیرید چه تغییراتی باید در رابطه ایجاد شود. باید بفهمید اشکال کار کجا بوده است و برای مطمئن شدن از اینکه این اتفاقها دیگر در آینده تکرار نمیشود چه کارهایی میتوان انجام داد. بعنوان مثال، آیا دروغ بخاطر نبود ارتباط خوب در رابطه و نداشتن آزادی بین حرفهایتان گفته شده است؟ قبل از ایجاد دوباره اعتماد در رابطه این چیزها باید مشخص شود.
قدم سوم:
به تمام سوالات همسرتان پاسخ دهید. وقتی درمورد دروغتان چند سوال از شما میپرسد، برای این است که خود را با سرعت آن موقعیت هماهنگ کند. اگر واقعاً میخواهید همه چیز درست شود باید خودتان را در اختیار او بگذارید. باید آسیبی که به او زدهاید را درک کرده و با این اطلاعات اضافی که در اختیار او میگذارید، کمی از دغدغههای او را کم کنید.
قدم چهارم:
حالت تدافعی نداشته باشید. هیچوقت سعی نکنید تقصیر را از گردنتان باز کرده و گناهتان را گردن نگیرید. بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که مسئولیت اشتباهتان را به طور کامل بپذیرید. در این زمان باید پشیمان، مهربان و فروتن باشید.
هشدار: زمان بدهید. التیام یافتن قلب شکسته زمان میبرد، درست مثل زخمهای جسمی...
-
.
۴ عامل اصلی طلاق در کشور/ نارضایتی جنسی علت ۳۵ درصد طلاقها
60 درصد نه 35(طبق آمار جديد و البته معتبر)
-
مجله سیب سبز: يك مطالعه در انگلستان نشان داده مردها بهطور ميانگين روزانه 43 دقيقه را صرف خيره شدن به جنس مخالف ميكنند كه اين ميزان برابر با 259 ساعت يا تقريبا 11 روز در سال است. جمع اين زمان در فاصله بين 18 تا 50 سالگي يك مرد ميشود بيش از 11 ماه و 11 روز. يعني يك مرد انگليسي در اين فاصله، قريب يك سال از عمرش را صرف كاري كرده كه در فرهنگ ما اسمش «چشم چراني» است.
لازم نيست فكرش را بكنيم كه مردان ما چقدر با مردان انگليسي مثلا، شباهت يا تفاوت دارند. آن قاعده معروف زنانه مشكل را حل ميكند: «مردها سر وته يك كرباسند!» همه شنيدهاند كه مردان از راه چشم عاشق ميشوند و زنان از راه گوش. اين تعبير عوامانهاي است از يك عنوان، از فهرست بيپايان تفاوتهاي ميان زنان و مردان. واقعيت اثبات شده و گريزناپذير اين است كه مردان در برابر جنس مخالف، ذاتا جستوجوگرند و چشم مهمترين ابزار جستوجوست.
ببينيد كجا هستيد
تشخيص اينكه همسرتان با نگاهش از چارچوبهاي زندگي مشتركتان خارج ميشود آسان نيست. شما نميتوانيد به مردي كه از قوم و فرهنگ ديگري است يا از شهر و كشور ديگري آمده، بهراحتي چنين برچسبي بزنيد. فراموش نكنيد كه براي تشخيص درستي يا نادرستي يك رفتار، حتما بايد به مسائل فرهنگي و مذهبي جامعه توجه كنيد. اين مسائل فرهنگي ميتواند حتي از شهري به شهر ديگر هم متفاوت باشد. به همين دليل، بدون درنظر گرفتن اين فرهنگ نبايد حكمي را صادر كنيد. ممكن است در فرهنگ فرد مقابلتان، رفتاري كه از نظر شما ناپسند است، كاملا طبيعي و شايسته تلقي شود؛ پس اگر با فردي كه فرهنگ و تربيتي متفاوت از شما دارد ازدواج كردهايد، نميتوانيد انتظار داشته باشيد كه او همانطور كه از كودكي به شما القا شده است رفتار كند. شايد بد نباشد گاهي هم دنيا را از دريچه باورهاي او ببينيد و بعد در مورد رفتارهايش قضاوت كنيد.
سنگهايتان را وا بكنيد
اگر ميخواهيد زندگي مشترك موفقي داشته باشيد، قبل از ازدواج نظرات خود را در مورد محدوده روابط زن و مرد (از جمله نگاه، صحبت كردن و...) با همسر آيندهتان در ميان بگذاريد تا به نگاه مشتركي دست يابيد. درصورتي كه شما محدودههايي كه مورد نظرتان هست را توضيح دادهايد و با خواستگارتان در مورد پايبند بودن به اين مرزها توافق كردهايد، قضاوت در آينده برايتان راحتتر خواهد شد، زيرا شما با توجه به اين قراردادها ميتوانيد رفتار همسرتان را بررسي كرده و در موردش قضاوت كنيد. شما ميتوانيد بگوييد كه آيا فلان رفتار همسرتان در چارچوبي كه قبلا در موردش توافق كرده بوديد جا ميگيرد يا طبق اين چارچوب، رفتار انجام شده نادرست و سزاوار مجازات است.
اين نگاه، همان نگاه است؟
اگر ميخواهيد همسرتان را بهدليل نگاهش متهم كنيد، بايد بتوانيد رفتاري را متفاوت از رفتارهاي هميشگياش ببينيد و بعد مهر چشمناپاكي را رويش بچسبانيد. بعضي از افراد همين كه همسرشان چشم در چشم فرد نامحرمي بيندازد يا با او گفتوگو كند، او را متهم ميكنند ولي آيا واقعا اينگونه است؟ آيا در پشت اين نگاه سوء لذت وجود دارد؟ يا اين فقط يك تصور است و هيچ راهي براي اثبات اينكه اين نگاه ناشايست است وجود ندارد؟ اگر شما با هر رفتار همسرتان برانگيخته ميشويد، بهتر است قبل از قضاوت در مورد او، خودتان را زير ذرهبين قرار دهيد. اگر نتوانيد ذهنتان را مديريت كند، با گذشت زمان دامنه اين سوءظنها بيشتر ميشود و هر حركتي از طرف مقابل زير ذرهبين قرار ميگيرد.
فكرتان را الك كنيد
بعضي از افراد چون خودشان بهصورت خودآگاه يا ناخودآگاه به اين رفتار تمايل دارند، آن را به ديگران نسبت ميدهند. درواقع آنها گاهي با يادآوري گذشتهاي كه داشتهاند و گاهي بهدليل تصوراتي كه هنوز در زندگيشان جريان دارد، همسرشان را متهم به رفتاري ميكنند كه يا انجامش نداده يا مقصود نادرستي از انجام دادنش نداشته است. سعي كنيد حساب گذشته را از امروزتان جدا كنيد و نه براي آنچه پشت سر گذاشتهايد كسي را متهم كنيد و نه بهدليل گذشته او، روي رفتارهاي امروزش حساسيت به خرج دهيد.
منتظر آينده باشيد
يك رفتار زماني قابل بررسي و مجازات است كه تكرار شود. اگر تنها يكبار احساس كرديد كه همسرتان با نگاهي كه از نظر شما ناپسند است به فرد ديگري چشم دوخته، در موردش قضاوت نكنيد. اما ممكن است اين توصيه شما را به دام ديگري بيندازد، پس مراقب باشيد! افرادي كه براي نخستين بار با چنين رفتاري از سوي همسرشان روبهرو ميشوند، ابتدا دچار ترديد ميشوند و براي اينكه ترديدشان به يقين تبديل شود، هر نگاه و رفتار همسرشان را زير ذرهبين قرار ميدهند و نسبت به او حساس ميشوند. بايد بدانيد اين حساسيتها به رفع مشكل كمك نخواهد كرد بلكه باعث اضطراب بيشتر و گاهي بيماري وسواس و بدبيني ميشود. اين رفتارها نهتنها بهخود شما آسيب ميزند بلكه طرف مقابلتان را هم دچار تنش ميكند و ممكن است كه در آينده اين تنش به تكرار رفتار ناشايست تبديل شود.
آسمان و ريسمان نبافيد
اگر واقعا يقين پيدا كرديد كه همسرتان به شكلي متفاوت به زنان ديگر نگاه ميكند، زياده روي نكنيد و اين رفتار او را به ديگر جنبههاي زندگيتان تعميم ندهيد، مثلا هرگز نگوييد او به زنان ديگر نگاه ميكند، پس مرا دوست ندارد يا اينكه او به ديگران نگاه ميكند، پس حتما رفتارهاي نادرست ديگري را هم انجام ميدهد كه من از آنها بيخبرم. درصورت مشاهده چنين رفتاري، سعي كنيد بيشتر از قبل مديريت زندگيتان را به دست بگيريد و نگذاريد اين رفتار همسرتان ديگر حوزههاي زندگيتان را هم بهخود درگير كند.
قانونهاي تازه وضع كنيد
اگر ميخواهيد همسرتان با شما همراه شود و بيشتر براي دوام زندگي مشتركتان تلاش كند، انتظاراتتان را در محدوده شرع و عرف با او در ميان بگذاريد و اگر بعد از آن رفتارش را انكار كرد، ابتدا اين انكار را بپذيريد. حالا شما هم با او همكلام شدهايد، وقت آن است كه مجددا با كمك او چارچوب جديدي را براي حدود روابطتان تعيين كنيد و در موردشان با او به توافق برسيد. از او بخواهيد در آينده به اين تفاهمنامه پايبند باشد تا اگر اين اصول مشترك را بار ديگر ناديده گرفت، بتوانيد برخورد جديتري را درنظر بگيريد.
عمليات انتحاري ممنوع!
احتمالا بعد از اينكه احساس كرديد همسرتان به شكلي متفاوت به زنان ديگر نگاه ميكند، دچار خشم زيادي خواهيد شد يا احساس ناتواني خواهيد كرد. اما قبل از نشان دادن هر واكنشي، بايد بهخود فرصت دهيد تا اين خشم را مديريت كنيد و تا قبل از آنكه عنان ذهنتان را در دست بگيريد، نبايد واكنشي نسبت به رفتار او نشان دهيد. بعد از فروكش كردن هيجان و خشمتان، بار ديگر آن رفتار را بازبيني كنيد؛اگر بعد از اين بررسي دوباره به اين نتيجه رسيديد كه رفتار همسرتان صحيح نبوده است، آن را صريحا با او درميان بگذاريد و نگرانيهايتان را به همسرتان بگوييد.
با متخصصها درددل كنيد
اگر ترديد داريد و نميدانيد كه قضاوتتان در مورد همسرتان درست است يا نه، قبل از آنكه او يا خودتان را متهم كنيد، با يك متخصص مشورت كنيد. شما ميتوانيد با كمك چنين فردي بدانيد آيا مشكل از توهمات شما ناشي ميشود يا اينكه همسرتان با رفتارهايش درحال ضربه زدن به زندگي مشتركتان است. شايد رفتار او از مشكلات ديگري ناشي شده باشد و تنها با كمك يك متخصص بتوانيد آن را ريشه يابي و اصلاح كنيد.
سفره دلتان را باز نكنيد
درست است كه شما نگرانيد و رفتار همسرتان هم آزارتان دادهاست اما هيچ وقت با افراد غيرمتخصص (مثلا اعضاي خانواده و يا دوستان) راجع به اين موضوع صحبت نكنيد چون باعث تخريب شخصيت همسرتان در مقابل آنها ميشود. حتي اگر همسرتان مرتكب چنين رفتاري شده باشد، ممكن است در آينده رفتار خود را اصلاح كرده و به قانونهاي مشتركتان پايبند شود. اما يادتان نرود نظر منفي ديگران در مورد او، حتي بعد از اين تغييرات هم عوض نخواهد شد و حتي اگر به همسري ايدهآل برايتان تبديل شود هم، ديگران تنها او را بهعنوان فردي كه نگاه ناپاك دارد ميبينند.
بچهبازي ممنوع!
هيچ وقت براي انتقام دست به عمل متقابل نزنيد يا خشم خود را بهصورت يك رفتار منفعلانه (مثلا قهر كردن بدون اينكه دليلش را به همسرتان بگوييد) بيان نكنيد. احتمالا اين رفتارهاي كينهجويانه خشم فرد مقابل را برخواهد انگيخت و موجب رفتار نابخردانه ديگري خواهد شد. اگر بخواهيد براي درس دادن به همسرتان، او را به اين شيوهها مجازات كنيد، در نهايت زندگيتان درگير يك سيكل معيوب عمل و عكسالعمل خواهد شد كه هيچگاه پايان نمييابد و تنها به شما و زندگيتان آسيب ميزند.
-
در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد.
وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، طبیعی است که دوست دارند بیشتر از هم بدانند و همین مساله باعث می شود تلاش کنند دنیای هم را بیشتر کشف کنند و البته به آن وارد شوند. با این روند نزدیکی، مرزهای زیادی جابجا می شود. اتفاقی که گاهی باعث می شود یکی از طرفین احساس خطر کنند؛ احساسی که ممکن است ناشی از حساسیت زیاد خود او یا زیاده روی طرف مقابلش باشد اما به خاطر پایبندی به قسم راستشان در مورد صداقت، سعی می کنند جا نزنند.
گاهی این جا نزدن و عقب نکشیدن باعث می شود تمامیت شخصی یکی از طرفین یا هر دو زیر سوال برود و بعد مدتی رابطه را به جایی ببرد که نباید. بحث در مورد تعریف حریم خصوصی در زندگی مشترک، حد و حدود آن و البته رابطه داشتن حریم خصوصی با صداقت، موضوع امروز ماست.
حل شده در وضعیت « ما »
ازدواج ادغام دو فردیت است، مثل واکنش شیمیایی؛ مثلا مولکول کلر با هیدروژن ترکیب می شود و می شود هیدروکلراید. بعد از این واکنش شیمیایی، دیگر نه هیدروژن، هیدروژن باقی می ماند و نه کلر، کلر؛ دیگر هیچ کدام ماهیت قبلی خود را ندارند و ماهیت جدیدی پیدا کرده اند. شباهتی که این وضعیت به ازدواج دارد، این است که ازدواج یک وضعیت جدید درست می کند.
بعد از ازدواج، آن پسر دیگر آن پسر سابق نیست و آن دختر هم همینطور. در واقع، مضاف الهی به این دو نفر اضافه شده که بار و وزن دارد. البته این به معنی آن نیست که در وضعیت ازدواج، کلا هویت اولیه آدم ها از بین برود. به نظر می رسد باید به این قاعده تن بدهیم که این رابطه، رابطه ای دارای سه فضاست؛ فضای «من»، فضای «تو» و فضای «ما».
این فضای من با فضای من قبل از ازدواج کمی فرق می کند. خیلی ها در این زمینه به اشتباه می افتند که جای توضیح و مثال دارد. من یکسری دوست دارم و ازدواج می کنم. باید ببینم خود من تا چه حد بعد از ازدواج می توانم با این دوستانم مثل گذشته ارتباط داشته باشم؟ دنیای من بعد از ازدواج با دنیای من قبل از ازدواج چه تفاوت هایی پیدا کرده؟ جواب این سوال ها می گوید که قطعا معاشرت هایم با دوستان تحت تاثیر قرار می گیرد و به طور طبیعی کمتر می شود.
البته به همان میزان هم یکسری دوستان جدید به زندگی من اضافه می شوند که به تعبیری، با هم هم دنیاتریم. این یعنی ما سنخیت جدیدی پیدا می کنیم که باعث می شود خود به خود از یکسری آدم ها جدا می شویم و به دسته جدیدی ملحق می شویم. یک وقت هایی هم هست که ما با آدم های سابق هنوز هم دنیا هستیم و می توانیم باز با هم مثل سابق معاشرت کنیم اما همسرمان از این وضعیت خوشش نمی آید.
این یعنی که این فضا در فضای «منِ» جدید هم می گنجد اما در فضای «ما» مشکل ساز شده. حالا شاید دلیل همسری که از این قضیه خوشش نمی آید خیلی روشن و موجه نباشد.
به نظر می رسد برای اینکه دچار چنین بی چارچوبی و بی قاعدگی نشویم. باید رابطه و انتظاراتمان را ببریم در چارچوبی که این موارد در آن رعایت بشود:
۱ – وقتی ازدواج می کنی، خودت فارغ از همسرت باید از یکسری آدم ها فاصله بگیری و با یکسری آدم ها ارتباط برقرار کنی.
۲ – یکسری آدم ها هستند که همچنان می توانند در دایره دوستی و رابطه شما بمانند ولی به نظر می رسد رابطه شان با ازدواج شما مشکل دارد: یعنی ازدواج شما با رابطه آنها مشکل دارد. در مورد این دسته باید گفت و گو کرد. اگر نتیجه موضوع بی منطقی باشد، باید بی خیال ماجرا شد، چون این داستان ته ندارد. آدمی که بی منطق یا سلطه گر است، در بقیه موارد زندگی هم همینطوری است ولی اگر یک منطق و نگرانی سالمی وجود دارد، باید به نتیجه مسالمت آمیزی در مورد آن رسید.
نگیر، نمی توانی پس بدهی
فضای شخصی « او »، فضای شخصی و خصوصی اوست. باید به سلیقه « او » احترام گذاشت و برای فردیتش حق و حقوق قائل شد. او موسیقی پاپ دوست دارد و من موسیقی سنتی. باید « ما » ی موجود در تفکر هر کدام از ما آنقدر غلیظ باشد که این «من» ها دردسر نشوند.
این «ما» هم البته طول می کشد تا ساخته شود؛ یعنی اینطور نیست که ما با یکی ازدواج کنیم و این «ما» محقق بشود. «ما»ی سال اول ازدواج خیلی مای شکننده، ظریف و کلیشه ای است. بد هم نیست. آدم ها از همین کلیشه راه خودشان را پیدا می کنند. همیشه یک نسبت پویایی بین این سه فضا وجود دارد؛ بعد هم یک هوشمندی باید در این فضا وجود داشته باشد. هیچ کس نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد. به این خاطر که نمی تواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند؛ مثلا، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک می گوید، تفریحات مردانه می کند و حالش خوب می شود.
وقتی زنی بخواهد این فضای «منِ» مرد را حذف کند، خودش نمیتواند جایگزینی برای آن باشد. در مورد زنان هم همین بحث صادق است. زنان هم فضاهایی دارند که مختص به خودشان وفضای «من» خودشان است.
مثلا حرف هایی ظریف و ریز و جزئی که در فضاهای مطلقا زنانه زده می شود، مثل اینکه: «امشب دامن آبی مو بپوشم بهتره یا قرمزه رو؟» مردها به این حرف ها می گویند، حرف های خاله زنکی اما واقعیتش این است که اینها از آن دسته حرف هایی است که در فضای مردانه نمی گنجد. مرد نباید این فضا را از همسرش بگیرد، چون خودش نمی تواند جایگزینی برای آن باشد؛ زن ها در همین مدل حرف هایشان هم کلی انرژی عاطفی رد و بدل می کنند که مردها هیچ وقت نمی توانند چنین کاری بکنند.
مردها هر کجا نهاد اجتماعی ساخته اند که آنجا بین خودشان به تبادل احساسی بپردازند، عملا به نتیجه نرسیده اند اما زن ها اغلب موفق بوده اند. آنها خیلی بی دردسر هر کجا که به هم می رسند و جمع می شوند، چه مهمانی باشد، چه آرایشگاه یا باشگاه، از پس این کار خوب برمی آیند. اصل نکته اینکه عقل سلیم می گوید اصلا سمت آن فضایی که متعلق به جنس تو نیست، نرو. مگر اینکه نسبت به آن فضا احساس خطر کنی و بخواهی کار ویژه ای انجام بدهی.
تئوری دوری و دوستی
تجربه نشان داده که هیچ کسی نه تنها نباید فضای شخصی طرف مقابلش را بگیرد، بلکه حتی نباید به خودش اجازه بدهد که به هر دلیل و استدلالی درون آن هم سرک بکشد. همزمان، هیچ کدامشان هم نباید از دیگری بخواهد که اجازه بدهد وارد فضای شخصی او بشود؛ مساله ای که به اعتماد به نفس و شناخت هر کسی از خودش برمی گردد. مثلا تصور کنید مردی بیاید در جمع زنانه و همراه همسرش باشد، چه احساسی به این مرد باید دست بدهد؟ منظور این است که هر دو طرف عمدا و آگاهانه وارد فضای «من» همدیگر نشوند وگرنه در زندگی وقت هایی هست که ناخودآگاه یا به ناچار با این فضای «من» دچار اصطکاک می شوند.
در این زمینه، یک نکته ظریف در فرهنگ ما وجود دارد. قدیم ها وقتی مردی زیاد در خانه می ماند، خود زن او را بیرون از خانه می فرستاد تا فضاهایشان زیادی با هم قاطی نشود. یک جور تلاش هوشمندانه برای چیزی که می شود به دوری ودوستی تعبیرش کرد.
به حد تحمل نزدیک شو
نباید به سمت فتح تمام فضاهای شخصی یک شریک پیشروی کرد. آدم باید بسنده کند به مقداری که می تواند تحمل کند. حواستان باشد، به میزانی که فتح می کنید، اجازه فتح شدن هم بدهید. اگر زنی قرار باشد شوهرش را نود درصد بفهمد، آن مرد دیگر شوهرش نیست، کسی است مثل پدرش یا برادرش. برعکس هم همینطور، اگر مردی قرار باشد همه دنیای زنش را بفهمد، رابطه آنها دیگر زن و شوهری نخواهد بود، کسی است مثل مادر و خواهر او.
در زندگی مشترک باید مقداری رازآلودی هم وجود داشته باشد که باعث شود آدم همچنان برای تجربه این زندگی عطش داشته باشد. اصرار به فهمیدن تمام عرصه های یک نفر، باعث می شود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش برسد. ضمن اینکه مجاورت و موأنست زیادی نوعی ندیدن همدیگر هم به دنبال می آورد. این اتفاقی است که ناگزیر پیش می آید. مقداری دوری برای راحت تر و بهتر دیدن همدیگر لازم است، چیزی که بسیار نزدیک باشد، راحت قابل رویت نیست. اگر هم دیده شود، همه جوانبش دیده نمی شود.
با همسرهایی که گیر می دهند چه کار باید کرد؟
کار از جای دیگری خراب است دادگاه های خانواده پر از پرونده هایی است که در آن، زن و شوهر بیشتر از اینکه مشکلی واقعی داشته باشند، درگیر سوء تفاهم های بسیاری شده اند. مشکلی که گاهی بی دلیل و فقط ناشی از تجسس های گاهی ناخواسته در زندگی شخصی همدیگر است.
واقعیت این است که آدم وقتی پذیرفته که به شریک زندگی اش اعتماد کند و زندگی اش را با او به اشتراک بگذارد، باید پای این حرف و تعهد دوطرفه اش بماند و تا وقتی نشانه مشهودی از خلف وعده یا احتمالا خیانت ندیده، سعی نکند دست به کارآگاهی بزند. بر همین اساس، گاهی اوقات دیده شده زن یا مرد دوست دارند در فضاهایی که اجازه ورود به آنها را ندارد سرک بکشند، فضاهایی که اگر از خودشان بپرسی، اجازه ورود به آنها را به کسی نمی دهند اما در مورد همسرشان این کار را حق مسلم خودشان می دانند؛ مثلا می خواهند پیامک های او را ببینند یا بخواهند پسورد ایمیل و حساب شبکه اجتماعی همسرشان را داشته باشند.
به تعبیری می خواهند در همه جای زندگی شریک زندگی شان حضور داشته باشند. این کار نه به لحاظ اخلاقی و نه به لحاظ روانشناختی کار درستی نیست. یادمان باشد که داریم می گوییم شریک زندگی، یعنی او و ما، بخشی از زندگی شخصی مان را با هم به اشتراک گذاشته ایم و طبیعی است که در آن بخش باید همه چیز شفاف باشد و گفته شود. اما باید به استقلال بخش های دیگر احترام گذاشت، توصیه ای که دلایل دیگری هم دارد.
یک نکته ظریف دیگری هم هست که بحث را خیلی جدی تر می کند. اگر پای حرف آن کسانی بنشینیم که دارند در مورد این موضوع صحبت می کنند و گلایه دارند که حریم شخصی شان از طرف نزدیکترین آدم زندگی شان مورد احترام قرار نگرفته، خواهیم دید که سررشته به جای دیگری وصل است و موضوع چیز دیگری است و فقط یک کنجکاوی ساده نیست. یعنی ممکن است لازم باشد مساله را با یک مشاور مطرح کنیم.
مثلا اگر مردی شک بی جا به همسرش داشته باشد و مدام بخواهد پیامک های او را چک کند، این احتمال با درصد بالا وجود دارد که لابد خودش در زندگی شخصی و بدون اطلاع از همسرش آدم مشکل سازی است یا در جای دیگری گافی داده و ناخودآگاه این تصور را دارد که همسرش هم اینگونه باشد یا حتی بخواهد به تلافی حرکتی بکند.
این است که گفته می شود وقتی کار به اینطور پا گذاشتن به حریم خصوصی طرف مقابل رسید، حتما کار از جای دیگری خراب است و مساله فقط کنجکاوی کردن در ایمیل و پیامک نیست. در حالت عادی کسی حق ندارد ایمیل کسی را چک کند، اگر اینطور شد، بی تعارف باید به ریشه کار دقت کرد.
به نقل از:سیمرغ
-
خیلی طبیعی است که افسرده شوید چون بخش بزرگی از علایق، امیدها، وابستگی ها و خاطرات خوشتان را از دست داده اید و باید برای همیشه آن را فراموش کنید. اما …
عشق میان شما دو نفر به جایی رسیده که بدون یکدیگر نمی توانید زندگی کنید اما می دانید به هزار و یک دلیل، مثل مخالفت خانواده ها نمی توانید زندگی مشترک را با یکدیگر شروع کنید. باید فراموشش کنید و به دنبال کس دیگری باشید تا بتواند نیمه گمشده شما لقب بگیرد. در این وضعیت چه طور باید با عشق بی فرجام تان کنار بیایید؟
بارها دیده و شنیده ایم که خانواده ها مانع یک ازدواج شده اند. واقعیت این است که سر گرفتن یک زندگی با مخالفت خانواده ها انقدر سخت و پرریسک است که شاید بهتر باشد وقتی با مخالفت های سرسخت آنها رو به رو می شوید، کمی بیشتر درباره ازدواج تان فکر کنید. این مخالفت ها می تواند بعد از مدتی شما را به جایی برساند که از همسرتان هم دلزده شوید و زندگی مشترک را شکنجه گاه ببینید.
در فرهنگ ایرانی، ازدواج شما با فرد مورد علاقه تان، ازدواج دو نفر نیست. پیوند دو خانواده و فامیل است.
یعنی پیوندی که باید همه جوره با ظرافت و احترام انجام بگیرد. اگر میخواهیم ازدواج کنیم باید رضایت خانوادهی هر دو طرف، به دست آید. اگر در این مورد خانوادهها مخالف باشند و نگرانیهایی برای آنها ایجاد شود، جدا شدن افراد از هم جنبهی مثبت قضیه است؛ البته در صورتی که افراد با توافق یکدیگر از هم جدا شوند.
اما احساس افسردگی و دلتنگی که پس از جدا شدن در فرد شکل میگیرد، قابل توجیه است. به این دلیل که حس علاقه و دوست داشتن در همهی افراد وجود دارد. علاقه به همه چیز حتی به اشیا هم وجود دارد. زمانی که کیف پولمان را گم میکنیم تا مدتی ممکن است حالت نگرانی و ناراحتی همراهمان باشد. حال رابطه انسانی و دوست داشتن یک فرد که به دلیل جدا شدن افراد شکل میگیرد، میتواند حالتی از افسردگی و دلتنگی را به دنبال داشته باشد که امری کاملاً طبیعی است. اگر این دلتنگی ادامه یابد، حالت سوگ هم پیدا میکند و ممکن است تا ماهها به طول انجامد. اما نکته مهم در تمام این مدت این است که نگذارید تفکر احساسی شما از تفکر منطقی تان پیشی بگیرد.
خیلی طبیعی است که افسرده شوید چون بخش بزرگی از علایق، امیدها، وابستگی ها و خاطرات خوشتان را از دست داده اید و باید برای همیشه آن را فراموش کنید. اما در کنار پذیرفتن این دلتنگی ها، بپذیرید که مخالفت ها و تنش هایی که امروز به چشم دیده اید، در یک زندگی مشترک می تواند ده ها برابر شدید شود و شما را از زندگی ای که با این سختی ساخته اید، دلزده کند. اختلاف ها گاهی اوقات عشق را فدا می کنند و احساس پشیمانی به شما می دهند.
در این برههی زمانی که غمگین و دل شکسته اید باید به فعالیتهای اجتماعی یا کارهایی که ذهن تان را مشغول کرده است، بپردازید و از این طریق سعی کنید به تدریج این ناراحتی را که برایتان پیش آمده فراموش کنید.
یادتان باشد در پروسهی فراموش کردن، فرد نباید زیاد به خود فشار بیاورد، چرا که ممکن است حالت عکس داشته باشد. به سرعت یا با فشار فراموش کردن امور، ممکن است حالت سرکوب کردن داشته باشد و به زخم کهنهای تبدیل شود که بار دیگر و در جایی دیگر سر باز کند. باید اجازه داد این حالت غم سپری شود و با گذشت زمان بار هیجانات عاطفی کم شود.
به نقل از:سیمرغ
-
به گزارش اروم نیوز ،
عجله نكنيد! دست نگه داريد. آدمها براي خريد خانه يا ماشيني كه معمولا مدت محدودي از زندگيشان را با آن ميگذرانند مدتي تحقيق ميكنيد پس چگونه براي ازدواج با كسي كه قرار است تا پايان عمر با او زير يك سقف زندگي كنيد، به سرعت و بدون شناخت دقيق اقدام ميكنيد؟ قانع شديد؟ حالا كه تصميم گرفتيد طرف مقابل را بهتر و بيشتر بشناسيد، ما هم در اين مطلب، معيارهايي را كه بايد با آنها همسر احتماليتان را در آينده بسنجيد برايتان شرح ميدهيم.
حق دارم عاشقش باشم؟
آيا ميشود در مرحله شناخت پيش از ازدواج عاشق كسي شويم؟ براي آن كه پاسخ اين پرسش را خودتان كشف كنيد، مثالي در اين زمينه ميزنيم.
تا به حال برايتان پيش آمده است كه از لباس يا كفشي پشت ويترين فروشگاهي خوشتان بيايد؟ منظورمان البته يك علاقه معمولي نيست منظورمان مجذوبشدن است يعني وقتي كه به ويترين مغازهاي ميچسبيد و ميگوييد «يا اين يا هيچي!»
اينطور وقتها اگر دوست يا آشنايي همراهتان باشد شايد با شما همعقيده شود كه آنچه شما پسنديدهايد بهترين و بينظيرترين جنس مغازه است و بنابراين ترغيبتان ميكند كه بخريدش، اما اين امكان هم وجود دارد كه بگويد «نه! آنقدر خوشت آمده كه حواست نيست اين جنس اشكال دارد... چرا چشمت را باز نميكني...».
برخورد اول اين است كه بگوييد «درست ميگويي. آنقدر خوشم آمده بود كه به اشكالاتش توجه نميكردم...» شايد هم ذوقزدهتر از آن باشيد كه بخواهيد به حرفهاي همراهتان توجهي كنيد و پاسخ بدهيد «به هر حال از اين خوشم آمده... تو اشتباه ميكني... آنقدرها هم اشكالاتش بزرگ نيست.»
آنوقت اگر او تلاش كند اشكالات لباسي را كه انتخاب كردهايد بگويد شما هم سعي ميكنيد او را از هر راهي كه شده قانع كنيد مثلا او ميگويد: «اين لباس شور ميرود» شما ميگوييد: «اشكالي ندارد. جاي كوتاهترشدن دارد...»
او ميگويد: «رنگ پس ميدهد» شما لبخند ميزنيد: «اتفاقا كمرنگ تر هم بشود قشنگ است.» او ميگويد: «دوختش افتضاح است... ناشيانه دوخته شده...» شما پاسخ ميدهيد: «خياطش كمي بيدقتي كرده، اما قابل چشمپوشي است» او ميگويد: «پاره است!» شما ميغريد: «لباس پاره اصلا مد است» ميگويد: «دو سايز برايت كوچك است» با بغض ميگوييد: «خب رژيم ميگيرم!»
خلاصه اين كه آنقدر دليل ميآوريد تا دست آخر طرف مقابل از رو برود و تسليم شود. همين كه لباس را ميخريد و به خانه ميآييد و پرو ميكنيدش پشيمان ميشويد. آه ميكشيد، به خودتان لعنت ميفرستيد و ميگوييد كور بودي كه انتخابش كردي.
پاسخ پرسشتان را درباره اين كه آيا عاشقي ميتواند در شناخت پيش از ازدواج تاثيري داشته باشد يا نه، گرفتيد؟ ميپرسيد چرا علاقهمندشدن به طرف مقابل را با خريد لباس مقايسه كردهايم؟ ميگوييد ازدواج مساله مهمتري است و قابل مقايسه با خريد نيست؟
حرفهايتان كاملا درست است بنابر اين اگر شما براي خريد يك لباس نياز به چشمهاي باز داريد، چگونه ممكن است براي ازدواج، كه قرار است يك عمر طول بكشد، به چشمهاي باز نياز نداشته باشيد. عشق آدمها را كور ميكند.
وقتي چشمهايتان را روي جقيقت وجودي يك نفر به علت علاقه به او ميبنديد ديگر متوجه اشكالاتش نخواهيد شد و همه آنها را پذيرا خواهيد بود.
بگذاريد در اين باره از پرونده يك دختر بيست و هفت ساله به نامه آيسا نمونهاي را يادآوري كنيم. آيسا مدتي با مردي جوان آشنا شد و پس از آن كه خانواده مرد به خواستگاري آيسا آمدند، قرار شد اين دو جوان چند بار با هم ملاقات داشته باشند تا يكديگر را بهتر بشناسند.
آيسا تكفرزند يك خانواده ثروتمند است و والدينش هر چه داشته اند صرف او كرده اند تا دختري كامل باشد. او از همان روزهاي اول عاشق خواستگارش شد.
به همين علت بيشتر فرصتي را كه خانوادههاي آنها در اختيارشان قرار ميدادند صرف حرفهاي شاعرانه ميشد.
يكي از آنها غزلي ميخواند و آن ديگري قطعهاي ادبي پاسخش را ميداد، يكي درباره رمانهاي عاشقانهاي كه خوانده بود حرف ميزد و آن يكي آرزوهايش را از زندگي رويايي ميگفت كه در آن مهمترين دغدغه شان، رنگ موكت و پردههاي خانهشان بود.
پدر و مادر آيسا به اندازه او از اين آشنايي خوشحال نبودند. آنها اعتقاد داشتند جواني كه به خواستگاري دخترشان آمده است به هيچ وجه مناسب نيست چرا كه شغلي نداشت، ديپلم ردي بود، ادب اجتماعي را نميدانست و حتي رفتارهايي از او ديده بودند كه حدس ميزدند دست بزن داشته باشد.
آيسا اما گوشش بدهكار نبود و پا توي يك كفش كرد كه با اين مرد ازدواج كند. چشم هايش دقيقا مثل كسي كه مجذوب كالاي پشت ويترين شده باشد، رو به حقيقت كور شده بود و حتي وقتي مرد در دوران نامزدي دو بار او را در خيابان كتك زد و به او فحش داد، كل ماجرا را انكار كرد و درباره كبودي صورتش هم به همه گفت زمين خورده است و حتي پدر و مادرش را قانع كرد كه با ازدواج آنها موافقت كنند.
فكر ميكنيد حالا كه چهار سال از آن دوران گذشته است، يعني حالا كه ديگر در تب و تاب عاشقي نيست، آيسا در چه شرايطي باشد؟ او يك دختر بچه دو ساله دارد كه قرار است تا چند ماه ديگر فرزند طلاق شود، او يك پرونده طلاق دارد با مردي كه ميگويد: آنقدر طلاقش نميدهد كه موهايش رنگ دندانهايش شود، او پدر و مادري بيمار دارد كه همه ميگويند از غصه زندگي تلخ دخترشان زمينگير شدهاند، او بيش از 50 بار در اين مدت از شوهرش كتكخورده است و ديگر هيچكس حرفش را باور نميكند، وقتي ميگويد: باز هم زمين خوردهام. وضع امروز زندگي آيسا فقط به اين دليل است كه او چهار سال پيش به جاي آن كه به رفتارهاي خواستگارش دقت كند و پي ببرد كه او خشونتگرا و بد دهن است، داشت غزليات عاشقانه شاعران قرون مختلف را مرور ميكرد و نميخواست حقيقت را باور كند. به عبارتي ديگر هرچند خداوند با او مهربان بود و نشانهها را به او نمايانده بود، اما او نخواست در انتخاب راه زندگياش از اين نشانهها سود ببرد.
حالا شما هم با ما موافقيد كه با احساساتيشدن در مرحله شناخت و دل بستن به طرف مقابل فقط شرايط را براي خودتان سخت خواهيد كرد؟ به هر حال اگر اين فرد براي زندگي با شما مناسب باشد، شما زمان زيادي براي تمرين دل بستن به او و عاشقي در آينده خواهيد داشت و اگر براي شما مناسب نباشد چه لزومي دارد كه آگاهانه با احساسات خودتان بازي كنيد؟!
نگفتنيها
ما در اين صفحه بخشي از مطالبمان را به پرسشهايي اختصاص دادهايم كه شما بايد در مرحله شناخت از طرف مقابل آنها را مطرح كنيد، اما يادتان باشد همه اتكايتان نبايد بر پرسش و پاسخ باشد و شناخت فقط بر اين اساس به دست نميآيد يعني بخشي از آگاهي ما نسبت به ديگري، بر اساس رفتارهاي اوست و چهبسا ميان پاسخهاي طرف مقابل و رفتارش از زمين تا آسمان فرق باشد.
براي نمونه ممكن است كسي در پاسخ به اين كه «آيا شما فرد خشونتطلبي هستيد؟» بگويد: «هرگز. من بشدت آرام و ملايم هستم.» اما در عوض، در رفتارش نشان دهد كه پرخاشگر است مثلا هر بار كه با هم بيرون ميرويد يا با ديگران كتككاري ميكند يا به اشيا آسيب ميزند كه همه اينها گوياي پرخاشگر بودن اوست.
بر اين اساس بهتر است طرف مقابل را از نظر ويژگيهاي رفتاري نيز بسنجيد و حتي امكان دارد در اين مرحله چهره واقعي او را ببينيد و دريابيد كه براي ازدواج مناسب نيست. ميپرسيد مثلا چه نوع افرادي ممكن است براي ازدواج مناسب نباشند:
ـ قانونشكنها: آنها افراد خطرناكي هستند. چگونه ميتوانيد مطمئن باشيد كسي كه به قوانين جامعهاش پايبند نيست به عهدش با شما وفادار بماند؟
ـ پرخاشگرها: آنها غيرقابل تحمل هستند. آيا ميتوانيد زندگي را تاب بياوريد كه در آن شريكتان هر بار چيزي باب طبعش نيست دست روي شما بلند كند يا با حرفهاي ناجور شما را بيازارد يا خشمش را بر سر اشياي اطرافتان خالي كند و با اين روش مضطربتان كند؟
ـ وسواسي ها: اين گروه را بايد دريابيد. نميشود با اطمينان به اين پرسش پاسخ داد كه آيا واقعا ممكن است با يك وسواسي زندگي سعادتمندانه داشت يا نه.
شايد اگر كسي ماهيت وسواس را كاملا درك كند و شناخت دقيقي از آن به دست بياورد، بتواند تحمل كند كه شريك زندگياش رفتارهاي وسواسي از خودش بروز بدهد، مثلا ميپذيرد كه طرف مقابل دهها بار يك برخورد ساده را با ديگري مرور كند و از همسرش هم بپرسد كه آيا رفتارش درست بوده يا آيا فلاني منظوري داشته است؟ يا بپذيرد كه طرف مقابل 15 - 10 بار دستش را در هر دفعه دستشويي رفتن آب بكشد يا حتي هر بار كه دستشويي ميرود يك بار هم دوش بگيرد يا بپذيرد كه همسرش، هر وقت ميخواهد جايي بنشيند آنجا را دستمال بكشد و... .
ـ عصبيها: سر هر مساله پيش پا افتادهاي از كوره در ميروند. فكرش را بكنيد كسي كه سر قيمت كالايي شروع به هوار زدن و ابراز نارضايتي ميكند، در برابر چالشهاي بزرگ زندگي چگونه رفتار خواهد
كرد؟
ـ خسيسها: آيا وقتي با او هستيد پرداخت هزينههاي خوراكيها و رفت و آمدتان را قبول ميكند؟ اگر پاسختان منفي است و ميخواهيد حتما او را انتخاب كنيد، دستكم فكري به حال تامين خرج و مخارج زندگيتان از منبعي بجز جيب او داشته باشيد.
ـ دروغگوها: در هيچ لحظهاي، از موقعيت واقعيتان در زندگي مطمئن نيستيد چون نميدانيد او براي حفظ منافعش در حال دروغ گفتن به شماست يا واقعيت را به زبان ميآورد. براي او اين مهم است كه منافعش، به حقيقت نزديكتر باشد يا دروغ.
علاوه بر اينها، مجموعهاي از ويژگيهاي ناخوشايند ديگر نيز وجود دارد كه گرچه شايد بر اساس آمارها، جزو اصليترين ويژگيهاي بدي كه باعث طلاق ميشود، نباشد اما ممكن است بر اساس ساختار شخصيتي شما برايتان اهميت ويژهاي داشته باشد.
براي مثال اگر شما فردي هستيد كه سر وضعتان برايتان بشدت مهم است، بدلباسي طرف مقابل دنيايتان را تيره و تار ميكند. در حالي كه اگر نوع لباس پوشيدن خودتان برايتان مهم نباشد، بد لباسي همسر آيندهتان هم گرچه به چشمتان ميآيد، اما آنقدر مهم نيست كه گمان كنيد نميتوانيد با او زير يك سقف زندگي كنيد.
بعدا به او علاقهمند ميشوم
حتي بر اساس احاديث اسلامي، دو نفري كه قصد دارند با هم ازدواج كنند حق دارند پيش از ازدواج به هم نگاه كنند البته به شرطي كه اين نگاه براي لذتجويي نباشد و براي ازدواج لازم باشد. ما پيشتر گفتيم كه بههيچوجه در مرحله آشنايي، قرار نيست دلبسته طرف مقابل شويد بلكه شما در حال آزمون گرفتن از او هستيد و ميخواهيد بفهميد آيا او لياقت زندگي مشترك با شما را دارد؟ آيا ويژگيهاي اخلاقياش با شما جور است؟ و... .
اما دقت داشته باشيد كه اگر گفتيم دلبسته نشويد معنايش اين نيست كه اصلا به جنبههاي جسمي ارتباط با او فكر نكنيد. اگر بخواهيم رك و بيپرده حرف بزنيم منظورمان اين است كه وقتي ويژگيهاي رواني فردي را پسنديديد به او نگاه كنيد و از خود بپرسيد: «آيا من ظاهر اين فرد و ويژگيهاي جسمياش را براي برقراري ارتباط زناشويي ميپسندم؟»
شايد به نظر شما اين پيشنهاد ما گستاخانه باشد، اما بايد باور كنيد كه شمار زيادي از زوجهايي كه به روانشناس ها مراجعه ميكنند از ظاهر يكديگر نيز در ارتباط زناشويي ناراضياند.
چي بپرسمها
حدود يك ماه پيش خانوادههاي سيما و رضا به آنها اجازه دادند يكديگر را هفتهاي يك بار در پارك ببينند و با هم در گفتوگويي يك ساعته، بيشتر آشنا شوند تا بفهمند كه آيا ويژگيهاي اخلاقي آنها براي هم مناسب است يا نه.
مشكل سيما و رضا اما مثل بيشتر زوجها اين است كه آنها نميدانند در فرصتي كه برايشان در نظر گرفته شده است چه نوع مسائلي را از هم بپرسند كه شمايي كلي از شيوه زندگي يكديگر را درك كنند.
به همين خاطر مسائلي را ميپرسند كه اهميتي ندارد و فقط باعث وقت گذراني ميشود. مثلا رضا ميپــــــرسد: «شما از چه رنگي بيشتر خوشتان ميآيد؟» سيما ميگويد: «قول ميدهيد هيچوقت به من بياحترامي نكنيد؟» و باز رضا ميپرسد: «شما از اين پارك خوشتان ميآيد يا برويم يك پارك ديگر حرف بزنيم؟» و سيما با ناز ميگويد: «فرموديد چه غذايي بيشتر دوست داريد؟»
مي خواهيد بدانيد كدام دسته از پرسشها واقعا سرنوشت ساز است و حتما بايد آنها را از طرف مقابل بپرسيد:
1 ـ درباره هدفش از ازدواج سوال كنيد؟
2 ـ حتما بايد بدانيد كه آيا ازدواجش به ميل خودش است يا به اصرار خانواده و دوستان قصد ازدواج كرده است؟
3 ـ از معيارش را براي انتخاب همسر مطلع شويد و سپس بپرسيد كه چرا شما را انتخاب كرده است؟
4 ـ او پس از ازدواج چه توقعاتي از شما خواهد داشت؟
5 ـ وضع شغلياش چيست؟
6 ـ وضع شغلي شما پس از ازدواج چگونه خواهد بود؟
7ـ اگر پسر است از او سوال كنيد آيا به سربازي رفته است؟
8 ـ تا چه حد استقلال مالي دارد و آيا هم اكنون توانايي ادارهكردن يك زندگي مستقل را دارد.
9 ـ درآمد متوسطش چقدر است؟
10 ـ باورهاي دينياش در چه حدي است و تا چه انـــدازه به مسائل مذهبي پايبند است؟
11 ـ چه ميزان تحصيل كرده است؟
12 ـ آيا خانواده او نيز با ازدواج شما موافق هستند؟
13 ـ درباره خانواده اش بيشتر توضيح بخواهيد مثلا تحصيلات و شغل پدر و مادرش چيست، چند خواهر و برادر دارد و چگونه زندگي ميكنند؟
14 ـ تا چه حد به تساوي حقوق زن و مرد اعتقاد دارد؟
15ـ مايل است پس از ازدواج كجا زندگي كند؟
16ـ تفريحاتش چيست؟ بايد دقيقا برايتان توضيح بدهد كه يك روز تعطيل را چگونه ميگذراند.
17ـ آيا او بيماري خاصي دارد يا داروي خاصي مصرف ميكند؟
18ـ آيا سيگار ميكشد؟
19ـ آيا از زندگي مشترك انتظار صاحب فرزندشدن هم دارد؟
20ـ چند بچه ميخواهد؟
21ـ بايد در پرسشهايتان اين نكته را حتما مطرح كنيد كه به طور كلي برنامهاش براي آينده چيست و ميخواهد چه كند؟ براي مثال آيا قصد دارد به خارج از كشور سفر كند يا شغلش را تغيير دهد يا ادامه تحصيل دهد؟
22ـ آيا او پيشتر ازدواج كرده است؟
23 ـ مهم است كه بپرسيد او تا چه حد به مشاركت در امور خانه معتقد است.
24 ـ به او بگوييد همين حالا ده ويژگي بد و ده ويژگي خوب خودش را نام ببرد.
25ـ از او بخواهيد توضيح دهد كه تا چه حد به رفت و آمد با ديگران مثلا خانوادههاي مان و دوستان اعتقاد دارد؟
26ـ نظرش را درباره مهريه و شروط ضمن عقد سوال كنيد.
27 ـ برنامههاي آيندهتان را براي او شرح دهيد و سپس بپرسيد آيا با ادامه اين برنامهها موافق است و با شما براي به سرانجام رسيدنشان همكاري ميكند؟
منبع : جام جم
-
به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار...وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند. اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟
روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگ ها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است . در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست، احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.میگناir غرایز احساسی ، عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین است که در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و نیازهای آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد. اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی و ... محدود باشد؟
بهتر است بدانند که وعده و وعیدهای ازدواج و یا دوستی پاک بدون هیچ رابطه جنسی ، در اکثر مواقع دروغ بوده و این تجربه ها به ناارامی روحی شان دامن می زند
چرا ارتباط ناسالم
برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد والدین و مربیان نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد. عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. زمانی هم که ازدواج به تاخیر بیافتد ،بازار دوستی با جنس مخالف داغ تر می شود. هر چند وقتی غریزه فوران می کند و هنگامی که شرایط جامعه به سمت آزادی روابط می رود ،سخت است که جوانان را توجیه کرد تا وارد این روابط نشوند اما بهتر است بدانند که وعده و وعیدهای ازدواج و یا دوستی پاک بدون هیچ رابطه جنسی ، در اکثر مواقع دروغ بوده و این تجربه ها به ناارامی روحی شان دامن می زند. بهترین راهکار برای هر مشکلی را خداوند برای ما مشخص کرده است.
خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 ) و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )
منابع : جوان امروز /سایت حوزه
-
قابل توجه کلیه همکاران و دوستان
تمام فرمایشات کاملاً صحیح ولی اگر از ابتدای به امر هر زوج علاوه بر ازدواج رفاقتی همراه با صداقت ، و دوستی و درک مشکلات واقعی زندگی و احترام به نظارت طرف مقابل رو داشته باشند قطعاً کلیه تصمیمات با همفکری و عاقلانه گرفته میشود و به عبارت بهتر همدلی از همزبانی بهتر است
-
با این روش ها شوهرتان را عاشق تان کنید
اغلب ما گمان می کنیم که آن ها ذاتا همین طور هستند و با چنین شخصیتی به دنیا آمده اند و به همین دلیل هیچ کاری برای تغییر این جنبه از شخصیت شان نمی توانیم بکنیم اما کمی بیشتر به این موضوع فکر کنید.
شاید دلیل این که شما و همسرتان نمی توانید در مورد احساسات با هم حرف بزنید شخصیت او نباشد بلکه باورهای نادرست شما چنین فاصله ای را میان تان ایجاد کرده است.
تا زمانی که شما فکر می کنید صحبت کردن از احساسات برای یک مرد، یک مشکل بزرگ است، قطعا نمی توانید آن طور که باید به او نزدیک شوید و با نفوذ کردن در احساساتش حرف دلش را هم بشنویدمرد ها هم در مورد احساسات شان حرف می زنند و هم با زبان بی زبانی آن را به ما نشان می دهند.
فقط کافی است، زبان شان را بشناسید تا حرف دل شان را بفهمید. به این 9 توصیه عمل کنید. نتیجه اش را خیلی زود خواهید دید.
زن زندگی باشید تا حسش را به شما بگوید
یک مرد برای این که از احساساتش حرف بزند، باید در مقابل همسرش احساس امنیت کند. او باید فکر کند، احساساتش برای شما ملموس و قابل پذیرش است و بدون این که در موردشان قضاوت کنید آن ها را می شنوید.
در بسیاری مواقع مرد ها فکر می کنند، با همسرشان زبان مشترکی ندارند و حرف زدن از احساسات شان به قیمت یک سوء تفاهم بزرگ تمام می شود. به همین دلیل آن ها تا نشانه های درست نبودن این موضوع را در شما و زندگی شان نبینند، از آنچه درون شان می گذرد حرف نمی زنند.
صادقانه بشنوید
ممکن است شما احساسات خصمانه تان را پنهان کنید و در لحظه ای که او از احساساتش حرف می زند وانمود کنید که درکش می کنید و همه چیز برای تان قابل پذیرش است اما باید بدانید که این بدترین راه است. اگر او بفهمد که همدردی شما صادقانه نیست و قضاوت دیگری روی حرف های او دارید اما نشان نمی دهید، قطعا از آن به بعد روی احساساتش سرپوش خواهد گذاشت.
او این نقاب دروغین را روی صورت شما تشخیص خواهد داد و به محض دیدنش از شما فاصله خواهد گرفت. به جای این کار، اجازه بدهید که او حتی آسیب پذیری تان را ببیند و به جایش نوعی حس اعتماد را در شما تشخیص دهد.
رفتارهایش را تحلیل کنید
مرد ها ترجیح می دهند، احساسات شان را از طریق حرکات و رفتار های شان به شما نشان بدهند، نه این که بگوییم هیچ وقت از زبان یک مرد دوستت دارم را نمی توانی بشنوی اما اگر فکر می کنید او قرار است هر روز با یک دسته گل به خانه بیایید و بعد از سلام این جمله را بگوید در اشتباهید.
اگر همسرتان عاشق تان باشد، در بیشتر شدن تلاش و انگیزه اش برای پیشرفت، حمایت کردن و مراقبت از شما و میلش برای تفریح از شیوه های شما و بودن با آدم های مورد علاقه تان نشان داده خواهد شد. عشق از نظر یک مرد یعنی تلاش بیشتر برای ساختن یک زندگی آرام تر؛ زندگی ای که در آن همسرش بتواند بدون دغدغه و با آرامش در کنارش بماند.
به او حس امنیت دهید
شما دوست دارید که در لحظه ای که سکوت کرده اید و در لاک خودتان فرو رفته اید، همسرتان کنارتان بنشیند و در مورد حسی که در این لحظه دارید با شما حرف بزند. حتی دوست دارید بپرسد که چرا در روزهای گذشته آرام بوده اید و چه چیزی شما را آزار می دهد.
این جرقه کافی است تا شما از تمامی احساساتی که در این ماه ها به شما هجوم آورده اند صحبت کنید و ذهن تان را آرام کنید اما در مورد مرد ها این طور نیست. آنها یک مکان امن می خواهند و یک زمان مناسب. مرد ها دوست ندارند که مدام در مورد حس شان پرس وجو کنید. فقط دوست دارند که شرایطی امن را فراهم کنید تا خودشان این واقعیت های درونی را بیرون بریزند.
احساساتتان را بدون مقصر دانستن او نشان دهید
شما اجازه دارید که احساسات تان را نشان دهید اما واکنش های خشمگینانه یا سرزنش را نه! حتی نباید برای به اشتراک گذاشتن حس درونی تان به او بگویید که باید یک تنه اوضاع را تغییر دهد و در غیر این صورت عواقب این کار رامی بینید. ترس، خشم، ناامنی و حتی خستگی می تواند باعث بروز واکنش های کنترل نشده ای شود اما اگر شما روی بدن و ذهن تان کنترل داشته باشید، می توانید بدون نشان دادن واکنش های هیجانی حس تان را بیان کنید یا اگر به جای این که بگویید از امشب باید زودتر به خانه برگردی، بگویید این روز ها کمی غمگینم و دوست دارم وقت بیشتری را با تو بگذرانم. در این شرایط، این که شما حس تان را از راهی امن با او درمیان می گذارید به او احساس آرامش خواهد داد و باعث خواهد شد که او هم بدون ترس از قضاوت شدن یا سرزنش شدن با شما حرف بزند.
حرفهایش را باور کنید
برخلاف زن ها که برای نشان دادن حس شان برنامه می ریزند یا نارضایتی شان را به زبان بی زبانی می گویند، مرد ها خیلی ساده آنچه در دل شان هست را نشان می دهند. در اغلب موارد دل و ذهن آن ها یکی است و اغلب مرد ها دلیلی نمی بینند که با نشان دادن احساسات دروغین همسرشان را فریب دهند.
شاید شما فکر کنید که او تظاهر به دوست داشتن تان می کند اما در دلش چیز دیگری می گذرد.
رفتارهایش را در جمع ببینید
شیوه ای که او در میان جمع با شما برخورد می کند یکی از مهم ترین نشانه هاست. آیا در مقابل ادعاها یا برخورد های نادرست دیگران از شما حمایت می کند؟ آیا بعد از هر مهمانی از شما قدردانی می کند و به خاطر این که در مقابل دیگران او را سربلند کرده اید از شما تشکر می کند؟ اگر این طور باشد باید بگوییم که او یک مرد عاشق است.
زیادی از احساساتتان حرف نزنید
شما فکر می کنید که اگر احساسات تان را با او قسمت کنید، او هم از احساساتش با شما صحبت خواهد کرد و به همین دلیل با وجود مقاومت های او هر روز و هر لحظه می خواهید حس تان را با او در میان بگذارید. این درحالی است که مردها روند احساسی متفاوتی دارند و این راهی که در پیش گرفته به هیچ وجه در مورد او کارگر نخواهد شد.
گفتن بی وقفه از احساسی که دارید می تواند نتیجه برعکسی داشته باشد چون که مرد شما وقتی این قدر زیاد و اغراق شده در معرض حس تان قرار می گیرد نه تنها تمایلی برای شنیدن آن نخواهد داشت و آن را جدی نخواهد گرفت بلکه خودش هم گارد بیشتری می گیرد و سعی می کند آنچه در او می گذرد را با شما در میان نگذارد.
به رازهایش نزدیک نشوید
درست است! شما دوست دارید او را بیشتر بشناسید و از آنجایی که نسبت به او نوعی احساس مالکیت دارید، دلتان می خواهد که از همه راز و رمز هایش باخبر شوید اما دست نگه دارید. باید باور کنید که آدم ها برای زنده بودن به تعداد کمی راز احتیاج دارند. اجازه بدهید که برخی از گوشه های گذشته اش برای او مثل یک راز باقی بماند.
مطمئن باشید تا آنجا که برایش ممکن باشد از زندگی گذشته اش برایتان حرف خواهد زد اما اگر در مواردی سکوت می کند، نباید او را به دروغ گویی متهم کنید یا با قهر و تحت فشار قرار دادنش او را مجبور به فاش کردن راز هایش کنید.
زندگی او از زمانی که با شما آشنا شده متعلق به شماست، پس بگذارید که گذشته در گذشته باقی بماند.