تالار گفتگوی تخصصی متا
مرجع علوم انسانی متا => مرجع شعر و ادبیات => سایرمباحث و فعالیتهای ادبیات => نويسنده: اجـاقـی در ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۱:۲۸:۵۶
-
تقدیم به آنها که یادشان درس استواری و پایداری و مردانگے ست...
ماه يك شب آسمان را ترك گفت
انتظار كوچه هايے سبز را در شبي تاريك و تنها مےكشم
عكس شور و شوق صدها موج را در دل خاموش دريا مےكشم
چشم هايم مانده بر راهت پدر، در كدامين فصل تو خواهے رسيد
خوب مےدانم كه فرياد مرا در گلوے خستهام خواهے شنيد
مےنشينم با خيالت روزها، كوله بار آرزوها در برم
نور يادت، مونس شب هاے من، دست هاے مهربانت بر سرم
گفته بودے بازميگردی ز راه، برنگشتے ياس ها افسردهاند
شاخه هاي سبز پوش منتظر، دركوير بي كسے ها مردهاند
چشم هايم باز شد برزندگي، التهاب شاخه شب بوهاي من
در گذرگاه مسافرهاي نور، بردلم فرياد و لب ها بے سخن
در مسير روزهاي خستهام، خنده هاي مهربان جاري نبود
خواب بر چشمم نميآمد ولي، پلك ها را تاب بيداري نبود
خانه خالي از صداي پاي تو، كوچه ها هم رنگ با پاييز بود
ماه يك شب آسمان را ترك گفت، بغض سنگين در گلويم جا گرفت
از نگاهم غربت شب هاي تار انتظار صبح فردا را گرفت
فكر ميكردم اسير غربتي، باز خواهي گشت روزي ازسفر
روزي از اين روزهاي بي كسے، بر دل بي تاب من آمد خبر:
«لحظه هاي هستيات پايان گرفت، ديگر اين جا برنميگردد پدر
او هم اكنون در بهشت آرزوست، زير سقف آسماني بازتر»
سوز سردي برتن گل ها وزيد، غنچه هاي نسترن را باد برد
مادر گيتي به آيين سپهر، كودك بے تاب را از ياد برد
دست هاي مادرم لرزيد باز، باز در كنج نگاهش غم نشست
خاطر رنجيدهام چون آيينه، زين همه تصوير بي رنگي شكست
كاش يك شب خواب مےديدم تو را، دركنار خانه مان در پشت در
كودك خود را نوازش ميكنے، من تو را با مهر مےخوانم: پـــــدر!
دور از اندوه تلخ لاله هــــــا، يك شب از كنج خيالـــم كن گذر
تكيه گاه استوار زندگــــے! برغروب بي صدايم كن نظــــــر
سميه هدي تندگويان
با توجه به اینکه این شعر در زمانی که توسط خانم هدی تندگویان سروده شده به عنوان یکی از برترین شعر ها در آن زمان برگزیده شده است، در انجمن ادبیات قرار داده می شود.
در صورت تمایل به کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با خانم تند گویان (دختر شهید مهندس محمد جواد تندگویان) می توانید به این لیــنک (http://ravanandish.blogfa.com/category/13/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D9%80%D9%80%D8%AF%D8%A7%D9%86) مراجعه نمایید.
استوار و پاینده باشیــــــــد
-
از زبان هدي تندگويان دختر پدر نديده شهيد بزرگوار مهندس محمد جواد تندگويان
آرزو در دل مرا بُد اي پدر
تا بينم روي ماهت يك نظر
سال ها در عشق وصلت سوختم
صبر را از (زين- آب) آموختم
پا بدين دنيا نهادم بــــے تو من
لفظ «بــابــا» بر لبم خشكيد و من
زينت بابا شدن شد داغ دل
آرزوي دامن بابا به دل
موي من جويا گر دست تو بود
او نوازش خواه و سرمست تو بود
بارها از مادر چشم انتظار
از برادر، خواهران بي قرار
خاطراتي از تو را مے خواستم
درس عزت از كلامت خواستم
عكس زيبايت كنارم هر پگاه
آتشم مے زد زعشقت با نگاه
با دو چشمت گفت و گوها كردهام
با (بيا جانم هُدي) خو كردهام
آن دو ابروي هلالت بارها
سجده گاهم تالے محراب ها
گونه هاي عكس دريا كردهام
گوهر ستانے ز دُرها كردهام
جاي تو بُد در سيه چال عدو
ني غلط گفتم تو در قلبم چو (هو)
من چه گويم ما ز هجرت بي قرار
بودهايم و جملگي در انتظار
انتظارم نيز چون هُدهُد برفت
از سليمانم پيام آورد و رفت
از پيامش قلب من آتش گرفت
انتظار وصل تو از من گرفت
آمدي بابا ولي سرد و خموش
امت از غم در فغان و در خروش
جاي جاي پاك گلگون پيــكرت
زد صلاي عشق پاك رهبــرت
اي پدر در راه حق جان دادهاي
هر چه رهبر گفت ده آن دادهاي
رهرو راه خميني بودهاي
حاجي حج حسيني بودهاي*
پيكر مجروح تو در بيت عشق
مرقــد مولا علي سرخيل عشق*
شكوه ها مے كرد از نسل يزيد
سطح ظلمش نهره هل مِن مزيد
اي پــــدر خوش آمدي در جمع ما
ما چو پروانه فدايت، شمع ما)
*با اشاره به طواف جسد مطهر در حرمين شريف.