تالار گفتگوی تخصصی متا

مرجع علوم انسانی متا => مرجع برنامه ریزی علوم اداری و مدیریت => مرجع مدیریت منابع انسانی => نويسنده: اکبرزاده در ۲ آذر ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۳:۳۵

عنوان: رهبری در نهج البلاغه
رسال شده توسط: اکبرزاده در ۲ آذر ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۳:۳۵
رهبری در نهج البلاغه
 
دیدگاههای دانشمندان غربی درقبال رهبری، دیدگاهی است كه براساس آن فردی كه عنوان رهبر گروه را دارد به دلیل ویژگیهای خاص، توانایی نفوذ در دیدگاهها، نگرشها، انتظارات و اهداف دیگر افراد یا گروهها را دارد و نتیجه این نفوذ نیز تحقق اهداف سازمان و یا اهداف گروهی است. در مقابل، دیدگاه امام علی(ع) نسبت به رهبری، دیدگاهی مردم محور است كه اگر نفوذی و فرمانی وجود دارد درجهت اهداف زیردستان و رفاه عامه مردم است و اگر رهبر به دنبال تحقق اهداف سازمان و مجموعه خاص خود است، این اهداف چیزی جز رضایت مردم نیست و اینجاست كه امام علی (ع) رهبری را وظیفه ای سنگین و مسئولیتی دشوار می داند.
این مقاله سعی بر آن دارد كه بادیدگاهی تطبیقی به مقایسه دیدگاههای اندیشمندان مدیریت و امام علی(ع)، درمورد تعاریف، ویژگیها، شرایط و مهارتهای رهبر در رفتار با زیردستان و فرادستان بپردازد.
مقایسه رهبری از دیدگاه دانشمندان غربی و امام علی(ع)
جرج تری (۱۹۶۰) از رهبری به عنوان عمل اثرگذاری بر افراد نام می برد كه موجب ایجاد شوق و علاقه در آنان برای تحقق اهداف گروهی می گردد.
ساعتچی (۱۳۷۵) معتقد است كه رهبری فراگرد نفوذ در زیردستان است كه تلاش وكوشش داوطلبانه و مشتاقانه آنان را درجهت تحقق اهداف سازمان برمی انگیزاند.
«استونر و وانكل» (۱۹۸۵) نیز رهبری را به عنوان یكی از وظایف مدیر، فرایند تاثیرگذاری و هدایت فعالیتهای مربوط به كار اعضای گروهها تعریف می كنند.
شرمرهورن و دیگران (۱۹۹۷) رهبری را موردی خاص از تاثیر شخصی فرد بر یك گروه یا یك شخص می داند كه آنان را وادار می سازد كه آنچه رهبر می خواهد انجام دهند.
با نگاهی به نمونه تعاریف ارائه شده رهبری توسط دانشمندان مدیریت، چند مفهوم كلیدی جلب توجه می كند:
۱ - در رهبری، نفوذ و تاثیرگذاری بر افراد نقش عمده ای بازی می كند؛
۲ - در رهبری، تعیین هدف یا اهداف مشترك پیش نیاز دیگر فعالیتهای رهبر است؛
۳ - در رهبری تعامل گروهی و فردی رهبر یا دیگر اعضا امری حیاتی محسوب می شود.
باید توجه داشت كه رهبری یك خاصیت ناشی از اقـــدامات طبیعی است. هیچ كس نمی تواند فارغ از وجود گروه، خود را رهبر بداند. رهبری عبارت از كوششی است كه فرد در میان گروه از خود ظاهر می سازد. گروه و رهبری لازم و ملزوم یكدیگرند و هیچكدام بدون وجود دیگری حاصل نمی شود.
گروه باید دارای رهبری باشد. در بین گروه باید وحدت و یگانگی حكمفرما باشد والا گروه چیزی جز مجموعه ای از افراد نخواهدبود. یك نفر هم باید علاقه اساسی و عمیق برای ایجاد روح جمعی و هماهنگ ساختن اقدامات افراد عضو گروه داشته باشد رهبری یك امر حیاتی است كه برای بقای گروه باید از جانب یك نفر نمودار شود (طوسی، ۱۳۷۰، ص ۲۴).
اما در قرآن كریم آیه هشتم سوره رعد آمده است كه:
بكل قوم هاد یعنی برای هر ملتی راهنمایی و رهبری ضروری است. امام علی (ع) در خطبه شقشقیه درمورد حقیقت حكومت و رهبری و علت پذیرش حكومت توسط خود می فرماید: آری به حق آن كس كه دانه را در میان توده خاك سرشكافت، و به قدرتش جان از باطن جنین به جهان بتافت، اگر حضور حاضران و برپاشدن حجت با اعلام وجود ناصران نبود، و چنانچه خداوند بر دانشمندان ربانی آگاه پیمانی سخت نگرفته بود كه در برابر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستم رسیده، هیچ آرام و قرار نگیــــرند، بی تأمل ریسمان مهار حكومت را بر گردنش می انداختم و بی گمان خوب دریافته اید كه این دنیای شما نزد من بی ارج تر از آبی است كـــــه بزی وقت عطسه از بینی می پراند (جعفری، ۱۳۷۲).
حضور حاضران، برپا شدن حجت با اعلام وجود ناصران و پیمان خداوند با دانشمندان ربانی آگاه سه عاملی هستند كه امام علی (ع) به عنوان عوامل پذیرش رهبری بیان می كند. دراین دیدگاه اثری از قدرت طلبی، خودبینی و كسب امتیاز نیست. درحقیقت ازنظر امام علی (ع) رهبری جز پذیرش مسئولیتی سنگین به عنوان وظیفه حتمی دانشمندان ربانی آگاه نیست درحالی كه حقیقت حكومت ورهبری مطابق با جمله: ولالفیتم دنیاكم هذه ازهد عندی من عفطه عنز یعنی بی ارزش تر از آب بینی بز است كه امام با بیان این جمله درحقیقت قصد دارد هرگونه برداشتی را كه رهبری و حكومت را امتیاز رهبر برای استثمار زیـــردستان و به كار گماردن آنها به نفع خود می داند، نفی كند.
ایشـــان همچنین در خطبه ۵ نهج البلاغه می فرماید: مردم امواج فتنه و آشوب را با كشتیهای نجات بشكافید و به پیش روید، از راه نازیدن به تبار و تقرات كناره گیرید، و تاجهای بالیدن به یكدیگر را بر زمین بكوبید.
رستگار آن كسی است كه با دست و بالی به قیام برخاست یا تسلیم شد و خود را از آشوب رها ساخت. این حكومت آبی است گندیده، و لقمه ای كه گلوی خورنده اش را می گیرد.
آن كس كه میوه را پیش از رسیدن بچیند همچون كسی است كه در زمین دیگری به كشت و زراعت پردازد (جعفری، ۱۳۷۳ ص ۴۰).
امام علی (ع) در اینجا ابتدا حقیقت حكومت را با تشبیه آن به آبی گندیده و لقمه ای كه گلوگیر نشان می دهد. بیان آب گندیده و لقمه گلوگیر نه تنها نشان می دهد كه حكومت از جنبه مقامی و امتیازی آن مثبت نیست بلكـه به دلیل وجود مسئولیت سنگین درقبال پذیرش زمان حكومت درقبال ملت و عدم شایستگی، لقمه ای گلوگیر برای زمامدار و به دلیل امكان ایجاد غرور وغفرت در زمامداری مانند باتلاقی حاكم و رهبر را به درون خود می كشد و هلاك می كند.
در چنین شرایطی كه پای مكتب و عقیده درمیان باشد، یا باید نیرویی داشت كه با آن نیرو قیام كرد و باطل را از میان برد و حق را به حاكمیت رسانید، یا به مصلحت عموم و برای حفظ مكتب كه هدف اصلی است، تسلیم شد و خود را به كناری كشید تا آتش و دود فتنه فروخوابد و حق از میان باطلها رخ نشان دهد (جعفری، ۱۳۷۳ ص ۴۱).
امام علی (ع) درجایی كه حكومت را حق مسلم خود می داند اما به دلیل اینكه، این زمامداری را چندان با ارزش نمی داند كه مصلحت عموم و اسلام را فدای آن كند تسلیم را اصلح تر می داند. در اینجا می توان به این نكته پی برد كه هدف اصلی امام هدایت امت و مصلحت ایشان است و اگر این مصلحت به قیمت عدم زمامداری و حكومت خود او نیز تمام شود بازهم پذیرای آن خواهدبود.
امیرالمومنین (ع) امر حكومت و سرپرستی و مسئولیت اجرایی را وسیله ای برای به رشد رسانیدن امت، به اجرا درآوردن حق. و گسترانیدن دین می داند كه اگر به صورت هدف درآید و ستیزه جویی بر سر آن درگیرد، آبی می شود گندیده و از خاصیت افتاده و یا لقمه ای گلوگیر كه نه تنها تشنگی و گرسنگی را رفع نكند بلكه موجب هلاكت نیز گردد (جعفری ص ۴۱).
بانگاهی به سخنان امام علی(ع) می توان به نكات كلیدی و مهم زیر در رهبری دست یافت:
۱ - در رهبری از دیدگاه امام (ع) نیز تعامل گروهی و فردی رهبر با امت امری ضروری است؛
۲ - نفوذ در زیردستان از دیدگاه امام علی (ع) درجهت به رشد رسانیدن آنها، به اجرا درآوردن حق، و گسترانیدن دین و به طوركلی هدایت امت تحت رهبری است.
● ویژگیهای رهبر از دیدگاه دانشمندان مدیریت و امام علی (ع)
مطالعه ویژگیهای یك رهبر از یك سیرتاریخی تبعیت كرده است. اولین شیوه مطالعه تحت عنوان نظریه رهبری بزرگمرد بر این عقیده بود كه با مطالعه بسیاری از رهبران كارامد می توان به مجموعه كوچكی از صفات مشترك برای شناسایی رهبران بزرگ آینده دست یافت. در این نظریه، صفات جسمانی از قبیل سن، قد، وزن و توان همراه با زمینه اجتماعی (مثلاً تحصیلات و پایگاه اجتماعی)، هوش و فهرستی بلندبالا از ویژگیهای شخصیتی (مثلاً حسادت، سلطه گری، استقلال، اعتماد به نفس و عینیت) و خصوصیات اجتماعی (مثلاً كشش و جاذبه، محبوبیت و نزاكت) موردتحقیق قرار گرفتند.
استاگدیل (۱۹۵۰) با ۱۲۰ مطالعه ای كه بر این اساس انجام داده است. عوامل شخصی زیر را برای رهبری به دست آورده است:
توانایی (توانمندی): هوش، هوشیاری، صراحت كلام، ابتكار، قضاوت؛
موفقیت (علمی، اطلاعاتی، ورزشی)؛
مسئولیت (قابلیت اعتماد، ابتكار، پافشاری، پرخاشگری، اعتماد به نفس، علاقه به برتری)؛
مشاركت (فعالیت، اجتماعی، همكاری، سازگاری، شوخی)؛
منزلت (موقعیت اجتماعی - اقتصادی، معروفیت).
استاگدیل نتیجه گیری كرد كه رویكرد خصوصیات رفتاری ذاتاً موجب نتایج ناچیز و گمراه كننده بوده است (سیدعباس زاده، ۱۳۷۱ ص ۸۶).
یوجین جنینگز نیز چنین عقیده دارد كه: پنجاه سال مطالعه موفق نگردید یك ویژگی شخصیتی یا مجموعه ای از صفات را كه بتوان برای تمایز رهبــران به كار برد فراهم كند. (علاقه بند، ۱۳۷۰).
استاگدیل همچنین در تحقیقات خود دریافت كه رهبر باید باهوش تر از سایر افراد گروه باشد اما اختلاف هوش رهبر با سایر افراد گروه نباید چندان زیاد باشد كه تفاهم مشترك درمورد اهداف نهایی سازمان را دشوار سازد.
گیزلی (۱۹۶۳) نیز با تحقیقات خود نشان داده است كه برخی از ویژگیهای شخصیت تا حدودی با رهبری موثر ارتباط دارند. ازجمله ابتكار و توانایی عمل و اقدام به طور مستقل با سطحی سازمانی رهبری ارتباط داشته است، یعنی هرچه مقام شخص در سازمان بالاتر باشد این ویژگیها موثرترند اما به دلیل ناخشنودی از شیوه صفات، شیوه ای تازه كه به رفتار رهبر بجای صفات وی متمركز است، به وجود آمد. در این شیوه به جای حالات درونی یا صفات رهبر بر مشاهدات قابل اعتماد تاكید می شد (شكركن، ۱۳۷۳).
یكی از اظهارنظرهای مشهور در این شیوه جدید مربوط به مك گریگور (۱۹۶۰) است. وی دو سبك عمده مدیریت و رهبری را در رفتــــار با زیردستان مشخص كرد كه نام نظریه های X وY معروف است. نظریه X كه معتقد به غیرقابل اعتماد بودن، غیرمسئول بودن و رشدنیافتگی زیردستان بود، به رهبری بسیار آمرانه و مستبدانه وكنترل و سرپرستی نزدیك اعضا توجه می كرد. گرچه خود مك گریگور معتقد بود كه مدیریت به وسیله هدایت و كنترل ممكن است در نیل به هدف ناموفق شود زیرا در ایجاد انگیزه در افراد و ارضای نیازهای فیزیولوژیك و ایمنی آنها و همچنین نیازهای اجتماعی، احترام و خودیابی آنها ناتوان است.
درمقابل، نظریه Y معتقد بود كه افراد طبیعتاً تنبل و غیرقابل اعتماد نیستند و برای رسیدن به اهداف كمال و موفقیت در كارشان تلاشگر و كوشا هستند و بنابراین، مدیریت باید استعداد بالقوه افراد را بالفعل سازد.
بعد از آن تحقیقات دانشگاههای ایالتی میشیگان و اوهایو دو سبك مدیریتی متمایز را مشخص ساختند: ۱ - سبك وظیفه مدار ۲ - سبك رابطه مدار سبك وطیفه مدار بیشتر به توانایی رهبر در انجام وظیفه، ساخت دهی و شغل مداری او تاكید دارد. در این شیوه رفتاری این سه ویژگی رهبر بر حول محور كار است و توجه ای به زیردستان، نیازها و تواناییهای آنها و به طوركلی اهداف آنها ندارد و از جهتی شبیه به مدیریت مبتنی بر نظریه X مك گریگور است.
ازطرف دیگــــر، شیوه رابطه مداری (مردم مداری) بر مناسبات اجتماعی رهبر با زیردستان و دوست داشتنـــــی بودن، ملاحظه كاری او و مردم مداریش تاكید دارد. در این شیوه نیز توجه بیشتر رهبر به افراد خود، حمایت از آنها و توجیه به آنها و نیازهایشان است و تا حدودی شبیه به مدیریت نظریه Y عمل می كند.
اما تحقیقات بیشتر روی این شیوه رفتاری ویژگیهای رهبری نیاز به روشهای پیچیده تر را آشكار ساخت ازجمله شیوه كنشی در تحلیل خود سه دسته ویژگی خیلی مهم برای رهبری پیشنهاد می كند.
۱ - مردم تا چه اندازه با یكدیگر كنار می آیند (نگهداری)؛
۲ - وظیفه تاچه اندازه مشخص شده و به آن ساخت داده شده است (رویه ای)؛
۳ - گروه تا چه اندازه قادر است درجهت انجام وظیفه حركت كند (واقعی).
گرچه این نكته بسیار بدیهی است كه یافتن رهبرانی كه بتوانند از عهده انجام همه این كنشها برآیند دشوار است. كنشهای نگهداری مستلزم بی طرفی و مهارت لازم برای مناسبت میان افــــــرادند. كنشهای رویه ای مستلزم بی طرفی با یك گرایش وظیفه ای هستند و مساعدتهای واقعی مستلزم طرفداری و یك گرایش وظیفه ای هستند و از عهده برآمدن همزمان همه كنشها برای یك فرد دشوار خواهدبود (شكركن، ۱۳۷۳ ص ۴۶۰).
اما نهایتاً روشن شد كه رهبری كارامد منوط به موقعیتی است كه در آن قرار می گیرد یعنی اگر رهبر بتواند در موقعیت مناسب، در مكان مناسب قرار گیرد و رفتار متناسب با آن موقعیت را بروز دهد، رهبری كارامد خواهدبود.
اما از دیدگاه قرآن كریم در سوره یوسف آیه ۵۴ و ۵۵ به برخی از ویژگیهای رهبری اشاره شده است: ملك گفت یوسف را نزد من آورید تا او را از خاصان خود قرار دهم و خطاب به او می گوید تو امروز دارای مقام و منزلت و امین هستی.
و یوسف (ع) در جواب می گوید: مرا بر خزائن زمین بگمار، به یقین من هم قدرت حفظ و هم قدرت توزیع دارم. در این دو آیه به چهار صفت رهبر اشاره شده است.
۱ - مكین: منظور از این ویژگی این است كه كسی كه مقام رهبری و زمامداری را برعهــده می گیرد باید شایستگی و قابلیت پذیرش آن را نیز داشته باشد؛
۲ - امین: فرد رهبر باید ازنظر افراد فرادست و زیردست و به طوركلی جامعه به امانتداری معروف باشد؛
۳ - حفیظ: رهبر می بایست قدرت نگهداری و حفظ اموال، مقام و مسئولیتی را كه برعهده او گذاشته شده است داشته باشد.۴ - علیم: رهبر باید آگاه بوده به نحوی كه بتواند اموال و امكاناتی را كه دراختیار دارد به جای خود و عادلانه مصرف كند به نحوی كه تفویض اختیار و منابع به طور صحیح انجام گیرد.
امام علی(ع) ویژگیهایی را برمی شمارد كه بایستی رهبر فاقد آن باشد و یا به عبارتی رهبر بایستی صفاتی مقابل این صفات داشته باشد: ۱ - بخل ۲ - نـــــــــــادانی ۳ - ستمگری ۴ - بی عدالتی ۵ - خروج از سنت رسول خدا.
همچنین در نامه شماره ۵۳، امام علی (ع) به ویژگــی رازداریرهبری با این جمله اشاره می كند: از رعیت آنان را كه عیب جوترند از خود دور كن، زیرا مردم عیوبی دارند كه رهبر امت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است...
بنابراین، یكی از صفات اولی و برتر رهبر در اینجا رازداری و فاش نكردن عیوب مردم است. یكی دیگر از خصوصیات رهبر عدالت است كه در خطبه ۱۲۶ نهج البلاغه به آن به طور مستقیم اشاره شده است: اگر مال متعلق به من بود بین مردم به طورمساوی تقسیم می كردم حالا كه مال، مال الله است. مطمئن باشید سپردن مال به كسی كه استحقاق ندارد با تبذیر و اسراف یكی است و اگر كسی چنین كند در دنیا قدرش بالا می رود ولی در آخرت بی ارزش خواهدشد».
امام علی(ع) در حكمت ۴۳۷ نهج البلاغه در پاسخ به فردی كه سوال می كند: العدل افضل ام الجود؟ بر برتری و اولویت عدالت نسبت به جود و بخشش صحه می گذارد. ایشان می فرمایند: «العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتا». عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد، اما جود جـــــریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد.
دراینجــا امام علی (ع) به این نكته اشاره می كند كه مفهوم عدالت این است كه استحقاقهای طبیعی و واقعی درنظر گرفته شود و به هركس مطابق آنچه به حسب كار و استعداد، لیاقت دارد داده شود. اما جود با اینكه ازنظر شخص جودكننده كه مایملك مشروع خویش را به دیگری می بخشد فوق العاده باارزش است، اما باید توجه داشت كه یك جریان غیرطبیعی است.
و یا درحكمت ۴۳۷ نهج البلاغه می فرماید: عدالت قانونی است عام و مدیر ومدبری است كلی و بخشش یك حالت استثنایی و غیركلی است كه نمی شود روی آن حساب كرد.
یعنی عدل بزرگراهی است كه مسیر همگان است درحالی كه جود كلیت و جنبه قانونی ندارد.
و سپس نتیجه می گیرد كه از میان عدالت وجود آنكه اشرف است عدل است یعنی از دیده امام علی (ع) این عدل است كه می تواند تعادل اجتماع را حفظ كند و همه را راضی نگه دارد. (مطهری، ۱۳۵۳)
در نامه شماره ۲۷، خطاب به محمد پسر ابوبكر، چون حكومت مصر را به او داد فرمود: به آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشاده رو. و به یك چشم بنگر به همگان...
یعنی وی را فرمان می دهد به ویژگیهایی همچـــون ۱ - فروتنی ۲ - نرمخویی ۳ - گشاده رویی.
و بدان ای محمد پسرابوبكر كه من تو را بر مردم مصر والی گردانیدم، مردمی كه درنظرم بزرگترین سپاهیان منند. پس تو را باید كه با نفس خویش به پیكار درآیی و دین خود را حمایت نمایی...
همچنین در نامه شماره ۴۱ باز هم بر ویژگیهایی همچون پرهیز از حیله و نیرنگ، وفای به عهد، دوری از ظلم و ستم به زیردستان، خوردن نان حلال، عدم همراهی با خائنین و انجام امور فقط به خاطر خدا برشمرده شده اند و امام علی (ع) عامل خود را به سبب عدم رعایت ویژگیهای بالا مورد شماتت و نكوهش قرار داده اند: شاید بتوان ارزشمندترین منبع را در بیان ویژگیهای رهبر، نامه ۵۳ امام خطاب به مالك اشتر نخعی دانست كه به دلیل طویل بودن نامه موارد به صورت خلاصه آورده می شود:
۱ - داشتن تقوی و ترس از خدا؛
۲ - مقدم داشتن طاعت خدا بر دیگر كارها؛
۳ - پیروی از قرآن؛
۴ - غلبه بر هوی و هوس و نفس اماره؛
۵ - خویشتن داری؛
۶ - برحذر بودن از نخوت و تكبر؛
۷ - عدالت در امور؛
۸ - دوری از عیبجویان عیبجویی؛
۹ - دوری از كینه جویی؛
۱۰ - عدم مشورت و دوستی با سخن چین؛
۱۱ - عدم مشورت با بخیل، ترسو و حریص؛
۱۲ - پیوند و دوستی با پارسایان و راستگویان؛
۱۳ - بحث و گفتگو با دانشمندان و حكما؛
۱۴ - رجوع و توكل و استرداد از خود و رسول به هنگام مشكل؛
۱۵ - برحذر بودن از عجب و غرور و داشتن سعه صدر؛
۱۶ - برقراری عدالت و احقاق حق و شكیبایی و صبر در مقابل مشكلات ناشی از آن؛
۱۷ - وفای به عهد؛
۱۸ - حذر از خیانت در پیمان؛
۱۹ - برحذر بودن از منت گذاری بر دیگران؛
۲۰ - پرهیز از شتاب و عجله در امور؛
۲۱ - پرهیز سستی درامور در موعد انجام آنها؛
۲۲ - خویشتنداری درهنگام خشم؛
۲۳ - جلوگیری از بروز قهر و غضب؛
۲۴ - برحذر بودن از زخم زبان زدن؛
البته امام علی (ع) در نامه شماره ۵۶ به «تشریح بن هاتی» و یا نامه شماره ۷۳ به معاویه به ویژگیهای یك رهبر عادل پرداخته است كه به دلیل جامعیت نامه امام (ع) به مالك اشتر كه سایر ویژگیهای بیان شده در نامه های دیگر را نیز تحت پوشش قرار می دهد از ارائه آن نامه ها خودداری شده است.
مهارتهای رهبر در رفتار با زیردستان، همكاران فرادستان: برخلاف نظریه های كلاسیك كه ویژگیهای ذاتی را در تــــوفیق رهبری موثر می دانستند، اخیراً بر چگونگی رفتار رهبری تاكید شده است، یعنی رهبری موفقیت آمیز به رفتار مناسب، مهارتها و عملكرد رهبر بستگی دارد (پاریزی و ساسان گهر، ۱۳۷۹ ص ۴۲۲).
كاتز (۱۹۵۵) مهارتهای موردنیاز مدیران را به ۳ گروه ۱ - مهارتهای فنی ۲ - مهارتهای انسانی و ۳ - مهارتهای ادراكی طبقه بندی كرده است. مهارت به تواناییهای قابل پرورش شخص كه در عملكرد و ایفای وظایف منعكس می شود، اشاره دارد. بنابراین، منظور از مهارت، توانایی به كار بردن موثر دانش و تجربه شخصی است: (علاقه بند، ۱۳۷۷)
▪ مهارت فنی: یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص كه لازمه آن ورزیدگی در كاربرد فنون و ابزار ویژه، و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است.
▪ مهارت انسانی: یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص درزمینه ایجاد محیط تفاهم و همكاری و انجام دادن كار به وسیله دیگران، فعالیت مـــوثر به عنوان عضو گروه، درك انگیزه های افراد و تاثیرگذاری بر رفتار آنان یعنی كاركردن با مردم. داشتن مهارتهای انسانی مستلزم آن است كه شخص پیش از هر چیز، خود را بشناسد، به نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد، عقاید و افكارش بر خود او روشن باشند، اعتماد به نفس داشته باشد، و به دیگران اعتماد كند، به عقاید، ارزشها و احساسات آنها احترام بگذارد، آنان را درك كند، از تاثیر گفتار وكردار خویش بر دیگران آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همكاری دیگران فراهم سازد.
▪ مهارت ادراكی: یعنی توانایی درك پیچیدگیهای كل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشكیل دهنده كار و فعالیت سازمانی به صورت یك كل واحد. به عبارت دیگر، توانایی درك و تشخیص اینكه كاركردهای گوناگون سازمان به یكدیگر وابسته بوده، تغییر در هریك از بخشها الزاماً بخشهای دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد.
به طوركلی محیط رهبری از خود رهبر و زیردستان، فرادستان، همكاران، سازمان، و نیازهای كار تشكیل شده است.
▪ زیردستان: در رهبری توجه به شخصیتهای زیردستــان برای رهبر بسیار اهمیت دارد. علاقــه بند (۱۳۷۰) به نقل از سنفورد اشاره می كند كه دلایل قانع كننده ای وجود دارد كه مهمترین عامل در هر وضعیت رهبری، زیردستان هستند. زیردستان در هر وضعیتی نقش حیاتی دارند نه فقط به دلیل اینكه به طور فردی دستورات رهبر را قبول یا رد می كنند، بلكه به این دلیل كه به صورت یك گروه عملاً تعیین كننده میزان قدرت شخصی او هستند.
درحقیقت آنچنان كه وروم اشاره كرده اثربخشی رهبر تا حدود زیادی به شخصیت زیردستانش بستگی دارد.
حتی اگر مدیری قصد دارد كه سبك رفتاری زیردستانش را تغییر دهد باید حداقل به طور موقت رفتار خود را با رفتار فعلی آنها تطبیق دهد. یك رهبر باید از انتظارات زیردستانش درمورد نحوه رفتارش در موقعیتهای معین آگاهی داشته باشد و این موضوع مخصوصاً هنگامی اهمیت دارد كه رهبر به تازگی مقام خود را احراز كرده باشد.
رهبر یا باید سبك خود را مطابق انتظارات زیردستان تغییر دهد یا انتظارات آنان را دگرگون سازد چون سبك رهبر غالباً طی یك مدت زمان طولانی به وجود آمده است. وی مشكل بتواند كه در كوتاه مدت تغییری چشمگیری درآن ایجاد كند. بنابراین، اگر وی به تغییر دادن انتظارات زیردستانش توجه كند ممكن است موثر واقع شود. به عبارت دیگر، در بعضی موارد ممكن است رهبر بتواند زیردستانش را قانع كند كه سبك رفتاری او با اینكه سبك موردانتظار آنها نیست ولی اگر آن را بپذیرند درجهت اهداف مطلوب آنها خواهدبود.
امام علی (ع) نیز در خطبه و نامه های خویش به فرمانداران ممالك مختلف به اهمیت توجه به زیردستان اشاره فراوان نكرده است و لزوم توجه به ایشان و نیازهایش را درجهت ایجاد یك رهبری و زمامداری عادلانه خاطرنشان ساخته است.
امام علی (ع) در نامه شماره ۱۸ خود خطاب به عبدالله بن عباس فرمانگذار مصر به بعضی از رفتارهای رهبر در برخورد با زیردستان اشاره كرده است:
۱ - نیكویی با مردم؛ ۲ - دوركردن ترس و بیم از دل مردم؛ ۳ - مدارا با مردم؛ ۴ - برحذر داشتن رهبر از درشتی و ستم ورزی بر زیردستان؛ ۵ - عدم تحقیر زیردستان؛ ۶ - عدم تدارك شرایط سخت برای زیردستان؛ ۷ - رفتار همراه با اعتدال با زیردستان؛ ۸ - فروتنی با زیردستان؛ ۹ - نرمخویی و گشاده رویی با زیردستان؛ ۱۰ - عدالت در برخورد با همه حتی در نگاه؛ ۱۱ - نكوهش خیانت در بیت المال امت؛ ۱۲ - تبعیض در بین زیردستان؛ ۱۳ - مهربانی با رعیت؛ ۱۴ - دوستی ورزیدن با زیـردستان؛ ۱۵ - بخشش گناهان زیردستان؛ ۱۶ - عدم تعجیل در تصمیم گیری هنگام خشم درمورد زیردستان؛ ۱۷ - عدم استبداد در فرماندهی؛ ۱۸ - برقراری داد و عدل در بین زیردستان اعم از خویشان و غریبه ها؛ ۱۹ - دوری از مشاورین عیب جو؛ ۲۰ - پاداش به نیكوكاران و مجازات بدكاران مطابق با اعمــالشان؛ ۲۱ - ساماندهی به كار زیردستان؛ ۲۲ - نگاهی دلسوزانه همچون پدر و مادر به مشكلات زیردستان؛ ۲۳ - توجه به مشكلات زیردستان هرچند كوچك؛ ۲۴ - قدردانی از زیردستان كه تلاش و كوشش دارند؛ ۲۵ - مشورت با زیردستان قبل از تفویض اختیار و مسئولیت؛ ۲۶ - توجه به ویژگیهای تجربه، حیا، خاندان پرهیزكار و نجیب، تقدم در پذیرش اسلام و دلبستگی بیشتر به آن، خوش اخلاقی، با آبرویی و كم طمعی و عاقبت نگری در انتخاب عاملان توسط رهبر؛ ۲۷ - ارضای نیازهای مادی عاملان تحت سرپرستی برای اتمام حجت بر آنها برای عدم پذیرش هرگونه عذری نسبت به عدم پذیرش فرامین رهبری و یا خیانت در مال؛ ۲۸ - مجازات عامل خیانتكاری كه خیانت او اثبات شده باشد با:
الف) تنبیه بدنی ب) مصادره اموال ج) تحقیر او در ملاءعام؛ ۲۹ - انتخاب كاتبانی صالح و رازدار برای ثبت گزارشات صحیح و حفظ اسرار رهبر؛ ۳۰ - توجه به تجارت و بازرگانی و صنعت و تشویق صاحبان صنایع و بازرگانان؛ ۳۱ - توجه به قشر ضعیف جامعه و اختصاص سهمیه ای از بیت المال برای ایشان؛۳۲ - انتخاب نماینده ای دلسوز و فروتن برای رسیدگی به مشكلات مستضعفان و بیانگر وضع آنها برای رهبر؛ ۳۳ - برگزاری جلسات عمومی بــرای شنیدن مسائل و مشكلات زیردستان؛ ۳۴ - لزوم امكان دسترسی زیردستان به رهبر و خوش خلقی و آگاهی رهبر در برخورد با آنها؛ ۳۵ - لزوم توجیه اهداف و نیت و مقصود رهبر برای زیردستان برای رفع سوءتفاهمات.▪ فرادستان: عنصر دیگرمحیط رهبری. شخصیت رهبری، رئیس فرد است. هركس نوعی رئیس دارد با اینكه اغلب مدیران نسبت به سرپرستی زیردستـــان توجه قابل ملاحظه ای معطوف می كنند ولی برخی نسبت به زیردست بودن خود توجه كافی ندارند و با این حال، برآوردن انتظارات مافوق غالباً عامل مهمی است كه بر رفتار رهبر تاثیر می گذارد. برای یك مدیر دانستن انتظارات مافوق مخصوصاً اگر خواهان ترقی و پیشرفت درسازمان باشد اهمیت دارد. اگر وی تمایل به ارتقا داشته باشد ممكن است به جای تبعیت از گروه همكاران از آداب و رسوم گروهی كه مایل به پیوستن به آن است پیروی كند. درنتیجه برای او انتظارات مافوقها از انتظارات همكاران یا زیردستان كه با آنها كنش و واكنش متقـابل دارد، مهمتر است (علاقه بند، ۱۳۷۰، ص ۱۱۴).
در قرآن كریم سوره بقره آیه ۲۵۷ آمده است كه: الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین كفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئك اصحاب النار هم فیها خالدون
نكته مهم در این آیه مسئله اولیاؤهم الطاغوت و الله ولی الـــذین آمنوا است ایمان آورندگان فقط یك مافوق و یك ولی دارند و آن خداست كه مقدمات خروج آنها را از ظلمات به نور فراهم می سازد بنابراین، عامل تاثیرگذار در وجود است درحالی كه كسانی كه طاغوت را برگزیدند بیش از یك ولی دارند و نابر نیاز خود و متناسب با نیتش به یكی از این مافوقها رجوع می كند.
تعبیر لامؤثر فی الوجود الا الله (هیچ تاثیركننده ای در عالم وجود، جز الله نیست) درمورد بزرگان ایمان آورنده به خداوند متعال صدق می كند.
اما به طوركلی رهبر نسبت به مافوق خود بایستی صفات و ویژگیهای زیر را دارا باشد:
۱) حیـــــا نسبت به مافوق ۲) احترام صمیمیت آفرین ۳) نگاه بدكار مافوق به صورت نقادانه ۴) عمل طبق مقررات و قوانین ۵) پیشنهاد.
البته درهر یك از موارد زیر بایستی از افراط و تفریط جلوگیری كرد و بر حذر بود.
افراط و تفریط در حیا نسبت به مافوق: افراطش این است كه حیا مانع از این شود كه انسان نسبت به مافوقش انتقاد بكند، اما حد تفریط در حیا، بی حیایی است كه رهبر نسبت به مافوقش مرتكب شود.
افراط و تفریط در احترام به مافوق: چیزهای مثبتی را نسبت به مافوق یافتن در حضور یا غیابش احترام درحد افراط است، یك وقت هم انسان تمام كارهای مثبت مافوقش را منفی جلوه می دهد این تفریط است. دراین رابطه امیرالمؤمنین (ع) درنهج البلاغه می فرماید:
۱ - ثناگویی بیش از استحقاق تملق است؛
۲ - اما اگر از آن چیزی كه مافوق مستحق است كمتر بگــــویی تقصیر كند. (حكمت ۳۴۷ نهج البلاغه)
افراط و تفریط در انتقاد نسبت بـــــه مافوق: حد افراط انتقاد آن است كه انسان دائماً به دنبال عیب بگردد، هیچ توجه نكند این چیزی را كه نسبت به مافوق ایراد می گیرد. آیا غیر از این ممكن بوده است یا نه.
اگر انتقاد به تفریط هم كشیده شود اسباب فساد فراهم می گردد. افراط و تفریط نسبت به مقررات: اگر آنقدر روی دستورالعملها وسواس
داشته باشیم كه به جای قانونی عمل كردن چند درجه بالاتر از قانون عمل كنیم این افراط است. تفریط هم این است كه آیا مقررات و قوانین را رعایت نكنیم یا سست برخورد كنیم.
افراط و تفریط در پیشنهاد نسبت به مافوق: افراط در این بعد یعنی گاهی بعضی واقعاً آنقدر پیشنهـــاد دادن برایشان آسان است كه تصور می كنند ذهن خلاقی دارند كه هیچ نیازی به دقت ندارند و قطعاً افراط در پیشنهاد سبب كم ارزش شدن پیشنهاد و سردی پیشنهـاددهنده می شود. تفریط در پیشنهاد این است كه فرد بگوید به من چه مربوط است، من وظیفه مشخصی دارم و آن را انجام می دهم.
زمانی كه پافشاری مردم برای پذیرش زمامداری امیرالمؤمنین (ع) شدت گرفت ایشان فرمودند: بدانید كه اگر من درخواستتان را پذیــرفتم، شما را بدان سویی می برم كه خود می دانم و در این راه نه گفتار گوینده ای را گوش می كنم و نه از سرزنش كسی بیم دارم. اگر دست از من بردارید همچون یكی از خودتان هستم، و چه بسا در برابر كسی كه جهت سرپرستی خود برمی گزینند از همه شما شنواتر و فرمانبردارتر نیز باشم و من وزیر و مشاورتان باشم بهتر از آن است كه امیرتان. (نهج البلاغه كلام ۹۲)
در حقیقت امیرالمؤمنین علی (ع) با این جمله خود وظیفه مردم عادی، كارگزاران و عمال را نسبت به مافوق خویش بیان می كند.
ایشان در نامه شماره ۵ خطاب به اشعث پسر قیس عامل آذربایجان می فرماید: كاری كه به عهده توست نان خورش تو نیست بلكه بر گردنت امانتی است.
در اینجا امام اشاره كرده است كه عامل باید نسبت به امانتی كه از طرف رهبر به او واگذار شده است، امین بوده و محافظ آن باشد.
و همچنین در نامه شماره ۲۰ خطاب به زیادبن ابیه كه در مال مسلمانان خیانت كرده بود وظیفه او را نسبت به خود بیان كرده است:...
اگر مرا خبر رسد كه تو اندك یا بسیار خیانت كرده ای چندان بر تو سخت گیرم كه اندك مال مانی و درمانده به هزینه عیال و خوار و پریشان حال.
●● نتیجه گیری
با نگاهی كلی به دیدگاه امام علی(ع) و دانشمندان غربی مدیریت به تعاریف ویژگیها و مهارتهای رهبری در رفتار با زیردستان و فرادستان چندنكته مشخص می گردد:
۱ - گرچه در تعاریف رهبری از دیدگاه امام علی (ع) و دانشمندان مدیریت به طور مستقیم و غیرمستقیم به تاثیر و نفوذ رهبری اشاره شده است اما نكته بسیار مهم ذات رهبری و مدیریت بر مردم از دیدگاههای هركدام از دو گروه است. نفوذ و تاثیر مدیر و رهبر بر مردم از دیدگاه دانشمندان مدیریتی در ابتدا و به طور اولی رسیدن به اهداف سازمان است كه اكثر اوقات این اهداف سازمانی گروه خاصی را دربرمی گیرد. درحالی كه امام علی (ع) رهبری را امتیاز و منتی برای مردم می داند و مسئولیتی سنگین برای رهبر. بنابراین، پذیرش رهبری در دیدگاه امام تنها منحصر به پذیرش حكومت بر مردم نیست بلكه پذیرش مسئولیت كمك به مردم، احقاق حق، برقراری عدالت و گرفتن حق مظلوم از ظالم است. بنابراین امام در پذیرش زمامــداری خود آن را واجب بر خود می داند، نه از آن جهت كه توسط پیامبر (ص) در غدیرخم به این سمت انتخاب شده بلكه به دلیل عهد و پیمان خداوند با دانشمندان آگاه و ربانی.
۲ - در دیدگاه ویژگیهای رهبری، دانشمندان مدیریتی سیر تاریخی را از ابتدا تا زمان معاصر طی كرده اند تا به مرحله ویژگیهای اقتضایی دست یافته اند درحالی كه امام در خطبه ها و نامه های خود به طور مشخص و جامعی تمامی ابعاد بررسی شده در طول ۵۰ سال مطالعات مدیریتی را ذكـــر كرده است و این از متن خطبه ها و نامه ها مشخص است كه با توجه به ذكر خصوصیاتی مطلق و خاص برای رهبر، در موقعیتهای مختلف فرمانهای مختلف را به عوامل و زمامداران خود ابلاغ كرده است


ماهنامه تدبیر