تالار گفتگوی تخصصی متا
مرجع علوم انسانی متا => مرجع حسابداری (تالار تخصصی حسابداری) => سایر مباحث و فعالیتهای حسابداری => نويسنده: Accpanel در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۳:۱۶
-
سوئیس آماده سرمایهگذاری گسترده در ایران
رئیس دفتر رئیس جمهور پس از دیدار با هیئت اقتصادی سوئیس گفت: این هیئت فضای خوشبینی بالایی را منتقل و برای سرمایه گذاری گسترده در حوزه های مختلف ایران ابراز امیدواری کرد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، محمد نهاوندیان گفت: این هیئت متشکل از 17 نفر از فعالان حوزه های مختلف اقتصادی سوئیس و برخی از مسئولان سیاسی آنها بود.
وی با بیان اینکه سفر این هیئت نشان عملی علاقه شرکت های بزرگ و متنوع سوئیسی و اروپایی برای همکاری با ایران بود گفت: در این دیدار درباره همکاریها در زمینه تجارت ، سرمایه گذاری و موسسات مالی و بانکی بحث و گفتگو شد.
رئیس دفتر رئیس جمهور افزود: با توجه به افق ترسیم شده برای حضور در اقتصاد ایران و همچنین حضور ایران در اقتصاد اروپا و در زمینه جذب سرمایه در حوزه های مختلف و همکاری های بانکی که پس از توافق ژنو در آن گشایشی حاصل شد برخی از اموال ایران از طریق بانک های سوئیسی منتقل شد.
وی گفت: همچنین درباره تامین برخی از اقلام دارویی از طریق بانک های سوئیسی اقدامات لازم صورت گرفت که این مقدمات برای بازگشت کامل خدمات مالی و بانکی به ویژه بحث تامین مالی سرمایه گذاری های زیربنایی و اشتغالزا برای ایران از موضوعات مهم مذاکرات امروز بود.
نهاوندیان گفت: این هیئت در طول اقامت خود در ایران مذاکرات خوبی نیز با بخش خصوصی ، اتاق ایران ، اتحادیه ها و شرکت های ایرانی داشته است.
-
ایجاد 100 هزار شغل در حوزه فناوری اطلاعات
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از برنامه ریزی این وزارتخانه برای ایجاد 100 هزار شغل در شبکه ارتباطات کشور خبر داد.
به گزارش خبرنگار ایسنا در قم، محمود واعظی روز پنجشنبه در آیین بهره برداری از خدمات و توسعه شبکه پهن باند استان قم در سرسرای همایش دارالحدیث این شهر گفت: پیش از این برنامه ریزی شده بود که 30 هزار شغل در شبکه ارتباطات کشور بوجود آید اما برنامه داریم با توسعه شبکه ارتباطات، 100 هزار شغل ایجاد کنیم و در داخل کشور دانش آموختگان بسیار برجسته ای داریم.
وی با اشاره به اینکه فضای مجازی هم فرصت است و هم تهدید ادامه داد: باید تلاش کنیم هوشمندانه از تهدیدات جلوگیری کنیم.
واعظی گفت: شبکه را در سراسر کشور به گونهای طراحی کردیم که در آینده مردم ما با سرعت بالا ۸۰ درصد مطالبات خودشان را از این شبکه تامین کنند.
وی ادامه داد: بدنبال این نیستم تا در وزارت ارتباطات و دولت تصدیگری کنیم اما اعتقاد بر این است که عرصه ارتباطات متعلق به بخش خصوصی و مردم است و سرمایه گذاری ما تنها در دو بخش زیرساختها با سرمایه عظیم و بخشهایی است که به مساله صیانت و امنیت کشور مربوط می شود.
وی افزود: توسعه شبکه پهن باند قم کاری کاملا جمعی است و تنها اختصاص به وزارت ارتباطات و فناوری ارتباطات ندارد و استان قم را به عنوان یک استان نمونه انتخاب کرده ایم.
واعظی افزود: اگر در گذشته داشتن ارتش قوی مولفه قدرت بود، امروز قدرت نرم مولفه قدرت است و ابزاری که ما میتوانیم قدرت نرم را به دنیا صادر کنیم فضای مجازی است.
وی گفت: در برنامه پنجم توسعه کشور قرار بوده است تا کشور دوم منطقه در فناوری ارتباطات و اطلاعات شویم اما زمانی که در دولت یازدهم کار را تحویل گرفتیم در رده هفدهم بودیم و امیدواریم با حمایت مجلس و دکتر لاریجانی در زمان کوتاه به آن چه در شان نظام و مردم است بتوانیم نائل شویم.
وی اظهار کرد: هدف گذاری نهایی ما آن است که شبکه خود در کشور را به گونه ای طراحی کنیم که مردم 80 درصد مطالبات خود را با استفاده از شبکه های ما دریافت کنند و بنا بر آن است که تولید محتوا داشته باشیم، سرعت کار بالا رفته و تعرفه در کشور کاهش یابد.
وزیر ارتباطات افزود: صیانت دولت از حریم خصوصی مردم، از محتوای غیراخلاقی و صیانت از محتوای ضد دینی وظیفه وزارت ارتباطات است و انتظارات اولیه مردم و خانوادهها آن است که شبکه ای که در اختیار آنها قرار می دهیم صیانت و حفاظت را برخوردار باشد.
-
بهبود فضای کسبوکار؛ اولویت اصناف
ایسنا: رئیس اتاق اصناف ایران ایجاد اشتغال و بهبود فضای کسبوکار را از مهمترین اهداف اتاق اصناف ایران عنوان و اظهار کرد: اتاق اصناف ایران به همراه اتاق تعاون و اتاق بازرگانی رویکرد جدیدی را برای ایجاد فضای کسبوکار و اشتغالزایی بیشتر در دستور کار قرار داده است.
علی فاضلی اصلاح قانون نظام صنفی و تسریع در تدوین آییننامههای قانون نظام صنفی را از جمله اولویتهای سال جاری این بخش برشمرد.
فاضلی حل مشکلات و معضلات 361 اتاق کشور را از عمده برنامههای اتاق اصناف ایران در سال جاری برشمرد و گفت: اتاقهای اصناف کشور در بخش منابع مالی، بازرسی و نظارت که کنترل بازار را بر عهده دارند، با مشکل مواجه هستند و این موضوع در اتاق اصناف ایران در حال بررسی است.
وی ضمن اشاره به وجود 600 هزار بنگاه تولیدی کوچک در کشور، حمایت از بنگاههای صنفی کوچک در بخش تولید را از دیگر دستور کارهای اتاق اصناف ایران در سال جاری عنوان کرد.
فاضلی گفت: ایجاد فرصت برای فراهم کردن تسهیلات و تمهیدات پولی و مالی در نظام بانکی و ارائه طرحهای حمایتی به ویژه در بخش بیمه و مالیات از جمله برنامههایی است که در دستور کار اتاق اصناف ایران است. رئیس اتاق اصناف ایران تحقق 70 درصدی برنامههای پیشبینی شده در 6 ماه اول سال را از اهداف اتاق اصناف ایران برشمرد.
-
بزرگنمایی، فضای کارآفرینی ایران را تهدید میکند
محمد اکبرپور، اقتصاددان جوان ایرانی است که سابقه شاگردی «الوین راث» برنده جایزه نوبل اقتصاد را در سال ۲۰۱۲ دارد. او پیش از اینکه تحصیلات خود را به اتمام برساند از دانشگاه استنفورد ( بیزنس اسکول) و دپارتمانهای اقتصاد MIT ، شیکاگو، پرینستون و برکلی پیشنهاد کار دریافت کرده است. در گفتوگوی هفته نامه «تجارت فردا» او درباره کارآفرینی و نوآوری در ایران و تجربه سیلیکون ولی و وظیفه دولت در این زمینه صحبت کرده است که میخوانید:
کمی درباره خودتان بگویید
من سال 1383 از دبيرستان علامه حلي فارغالتحصيل شدم و دوره کارشناسي خودم را در رشته مهندسي برق دانشگاه صنعتي شريف شروع کردم. حول و حوش اواخر سال دوم دوره کارشناسي بود که احساس کردم رشته مهندسي برق (حداقل به آن شکلي که به ما معرفي شده بود) آن چيزي نيست که من را از نظر علمي يا شغلي ارضا کند. به همين دليل شروع به جستوجو و مطالعه در شاخههاي مختلف علم کردم. البته اين را بگويم بعدها که در دانشگاه استنفورد با شاخههاي جديد مهندسي برق و علوم کامپيوتر آشنا شدم فهميدم که لزوما هم اينطور نبوده و آن رشتهها هم ميتوانستند خيلي جذاب باشند و شايد اين يکي از دلايلي بود که تز دکتراي اقتصادم از ابزارهاي علوم کامپيوتر براي تحليل بازارهاي اقتصادي استفاده ميکند.
دوره دکتراي اقتصاد در دانشگاه استنفورد و نحوه انتخاب موضوع پژوهش به چه شکلي است؟ چه تفاوتهايي بين دوره دکتراي اقتصاد در دانشگاهي مثل استنفورد و دانشگاههاي ايران وجود دارد؟
دورههاي اقتصاد در دانشگاههاي خوب آمريکا خيلي شبيه به هم هستند. معمولا دانشجوها در سال اول تعداد خيلي زيادي درس پايهاي اقتصاد در سه شاخه اقتصاد خرد، اقتصاد کلان و اقتصادسنجي ميگيرند و در سال دوم درسهاي خيلي زيادي از دو تا سه شاخه تخصصيتر ميگيرند. هدف درسهاي سال اول ساختن پايه علمي است. مقايسه براي من کار سختي است، چون دورههاي دکتراي اقتصاد در ايران را تجربه نکردهام. اما چيزي که در مورد دورههاي اقتصاد در آمريکا مشترک است اينکه دو سال اول به شدت روي دروس تاکيد ميشود و در سالهاي بعد از دانشجو انتظار ميرود که خودش موضوع پژوهش خود را انتخاب کند. برخلاف مهندسي، در اقتصاد استادها خيلي کم با دانشجوها مقاله مشترک مينويسند و دانشجوها سوال پژوهشي خود را پيدا ميکنند. من هم از اين قانون مستثنا نبودم و سوال اصلي پژوهشم را که در مورد اثر وارد کردن بُعدِ زمان به تحليل بازارهاي «مچينگ» (فکر ميکنم «جورسازي» بهترين ترجمه فارسي براي اين لغت باشد) بود در همان سال دوم و طي کلاس «طراحي بازارهاي جورسازي» پيدا کردم.
صحبت از طراحي بازار در پارادايم اقتصاد آزاد جالب است. آيا شاخه پژوهشي شما يعني طراحي بازار در مقابل نگاه غالب علم اقتصاد آزاد قرار نميگيرد؟
اين پرسش بسيار مهم و خوبي است. به نظر من نگاه علم اقتصاد به بازار آزاد در خارج از محيط دانشمندان علم اقتصاد به اشتباه تفسير شده است. آزاد بودن يک بازار لزوما به معني «بيقانون» بودن آن بازار نيست. بگذاريد از يک مثال که مثال محبوب يکي از استادان خودم، الوين راث است، استفاده کنم. وقتي يک چرخ اتومبيل آزادانه در حرکت است، آيا به اين معني است که هيچ کنترلي روي اين چرخ وجود ندارد؟ قطعا نه. چرخ براي چرخش بايد روغنکاري شده باشد. محور محکمي داشته باشد و در سيستم کل ماشين به خوبي جاسازي شده باشد. بنابراين «آزادي» چرخ به معني رهايي مطلق آن نيست. يک بازار آزاد هم بازاري نيست که خالي از هرگونه قانون گذاري و کنترل باشد. يک بازار آزاد داراي نهادهاي قانوني و کنترلکنندهاي است که به خريداران و فروشندگان بازار اجازه فعاليت آزادانه را ميدهند. تمامي بازارها، حتي آزادترين بازارها مثل بازار بورس، داراي قوانيني هستند که «آزادي» آنها را تضمين ميکنند. حتي شخصي مثل فردريش هايک هم در نوشتههايش به اين اشاره کرده است که طراحي نهادهاي اقتصادي اهميت خيلي بالايي براي کارکرد درست بازار آزاد دارد. طراحي بازار هم ادعايي جز اين ندارد که براي کارکرد صحيح يک بازار لازم است که نهادهاي آن دقيق طراحي شوند. از اين ديد، ناسازگاري ايدئولوژيکي بين طراحي بازار و اقتصاد بازار آزاد وجود ندارد. بگذاريد با يک مثال از يک تجربه دست اول اين را بيشتر باز کنم. يک مثال مهم از اهميت طراحي بازار براي شکلگيري فضاي رقابتي در اقتصاد مساله طراحي مزايدههاي فرکانسهاي مخابراتي است. حتما ميدانيد که اپراتورهاي تلفن همراه هر کدام بخشي از فرکانسهاي مخابراتي موجود را نياز دارند و چون تعداد اين فرکانسها محدود است اين اپراتورها براي در اختيار گرفتن فرکانسها در مزايده شرکت ميکنند. من در تابستان چند سال پيش در تيم طراحي و برنامهريزي مزايده فرکانسهاي مخابراتي مناسب براي نسل چهارم تلفن همراه (4جي) در چند کشور اروپايي بودم. نگاه اوليه به چنين مسالهاي اين است که در يک بازار آزاد، اپراتوري که بيشترين ارزش افزوده را از يک فرکانس ايجاد کند، بيشترين مبلغ را برايش پرداخت کرده و برنده مزايده ميشود. اما در واقعيت لزوما اينطور نيست. اين فرکانسها به شدت گرانقيمتاند (از مرتبه ميليارد دلار) و تعداد بازيگراني که توانايي مالي خريد اين فرکانسها را دارند خيلي کم است. بنابراين اگر دولت با طراحي مزايده مناسب دخالت نکند اين امکان وجود دارد که يک فضاي کاملا مونوپولي شکل بگيرد و در نهايت قيمت يک سرويس تلفن همراه براي مصرفکننده بسيار بالا برود. از طرف ديگر چون حضور در بازار اپراتورهاي تلفن همراه نياز به سرمايهگذاري اوليه بسيار بالايي دارد، عدم دسترسي به هرگونه فرکانس توسط يک شرکت به معني نابودي آن شرکت و نابودي همه سرمايهگذاري اوليه و پيامدهاي ديگر است. بنابراين دولتها با دخالت در اين بازار، مکانيزم فروش اين فرکانسها را طوري طراحي ميکنند که توزيع نهايي مطلوبتر باشد. در حقيقت وظيفه ما به عنوان اقتصاددان، طراحي مکانيزم مزايدهاي است که اولا اپراتورهاي تلفن همراه در آن متضرر نشوند و انگيزه حضور در بازار را داشته باشند، ثانيا فرکانسها به بيش از يک اپراتور فروخته بشود، ميزان درآمد دولت از فروش فرکانسها بالا باشد و ويژگيهاي ديگر و همه اين فرآيند طراحي يک بازار مزايده، براي تبديل بازار تلفن همراه به يک بازار رقابتي است که در آن مشتريان ميتوانند آزادانه بين اپراتورهاي مختلف انتخاب کنند. از اين نگاه، شاخه طراحي بازار نه در مقابل اقتصاد بازار آزاد که با هدف طراحي نهادهاي اقتصادياي که به اقتصاد اجازه فعاليت آزادانه را ميدهد و در کنار آن قرار ميگيرد.
گفتيد که دانشگاه استنفورد که دانشگاه فعلي شما است در مرکز کارآفريني و نوآوري در آمريکا در دره سيليکون قرار دارد. با توجه به اهميت يافتن کارآفريني در ايران چه از نظر دولت و چه بخش خصوصي و اين همه جوان باانگيزه، فکر ميکنيد آيا ميشود تجربه
دره سيليکون را در ايران تکرار کرد؟
دره سيليکون جاي خيلي خاصي است و تکرار تجربه آن در ايران شايد غيرممکن باشد. حدود نيمي از سرمايهگذاري خطرپذير در آمريکا در دره سيليکون صورت ميگيرد و بسياري از کمپانيهاي مشهور جهان در اين منطقه به وجود آمدند و رشد کردند. گوگل، فيسبوک، ياهو، سيسکو، اپل، دراپباکس و... همه و همه در اين منطقه رشد کردهاند. پژوهشگرهاي زيادي در مورد اين منطقه مطالعه کردند و سعي در فهم علل موفقيت آن داشتند. به نظر من اين پژوهشها هنوز کامل نيست و نياز به مطالعات بيشتري است، اما همين پژوهشها نشان ميدهند دره سيليکون يک اکوسيستم تمامعيار براي کارآفريني است. اين منطقه يک مجموعه به هم پيوسته از يک سيستم حقوقي بسيار دقيق به خصوص در زمينه قوانين مالکيت معنوي، سيستم تامين سرمايه شرکتهاي نوپا و سرمايهگذاري خطرپذير، سيستم آموزش کارآفرينان به مرکزيت دانشگاه استنفورد و سيستم جذب استعداد و ديگر سيستمهايي است که در مجموع يک «اکوسيستم» مناسب براي توليد ايده، پرورش ايده و تبديل آن به يک شرکت تجاري فراهم کرده است. به نظرم جو فعلي کارآفريني در ايران در عين اينکه خيلي دوستداشتني است، تا حدي هم بزرگنمايي در آن ديده ميشود. ديدن موفقيت شرکتي مثل فيسبوک از راه دور اين توهم را ايجاد ميکند که گويا تنها چند جوان با انگيزه و يک ايده جذاب براي داشتن يک کمپاني موفق کافي است در حالي که اين فقط و فقط لايه سطحي دره سيليکون است. فيسبوک براي تبديل شدن به بزرگترين شبکه اجتماعي جهان از تمام زيرساختهاي حقوقي و مالي آمريکا و البته دره سيليکون استفاده کرده است. اصلا چرا زاکربرگ خيلي سريع از شهر بوستون (محل تولد فيسبوک) به دره سيليکون مهاجرت کرد؟ دقيقا به اين دليل که براي رشد يک شرکت به غير از ايده و نيروي کار اوليه، نياز به يک «اکوسيستم» مناسب است و اين اکوسيستم حتي در بوستون آمريکا هم وجود نداشت. حالا شما به من بگوييد کدام يک از ويژگيهاي کارآفريني در دره سيليکون در ايران مهياست؟ آيا سيستم قانوني ما انگيزه کافي براي نوآوري را فراهم ميکند؟ آيا قوانين مالکيت معنوي دقيق نوشته شدهاند؟ آيا يک کارآفرين جوان با يک ايده بلافاصله با تمام آموزشها و شبکههاي مربوط به کارآفريني و سيستم سرمايهگذاري مواجه ميشود؟ آيا سرمايهگذاران در يک فضاي پايدار مالي ميتوانند به سرمايهگذاري فکر کنند؟ اينکه يک بودجه چند صد ميليارد توماني را توسط دولت به شرکتهاي دانشبنيان اختصاص بدهيم در ظاهر خيلي قشنگ به نظر ميآيد اما در حقيقت ميتواند به دلايل مختلف خيلي غيربهينه باشد. اولا کدام سيستم دولتي انگيزه کافي براي توزيع بهينه چنين منبعي را دارد که بتواند از تبديل آن به يک رانت جلوگيري کند؟ دوم اينکه اصلا شرکت دانشبنيان دقيقا يعني چه؟ آيا شرکتي مثل واتساپ که يک اپليکيشن براي فرستادن پيام کوتاه است و نوشتن اپليکيشنش شايد از يک دانشجوي کامپيوتر چند هفته بيشتر وقت نگيرد «دانشبنيان» به حساب ميآيد؟ اما همين شرکت با قيمتي حدود 20 ميليارد دلار به فروش رفت به اين دليل که يک نياز خيلي مهم را پاسخ ميداد و مکانيزم بازار براي رفع نياز و تقاضاي مصرفکننده ارزش قائل است نه براي دانش يا تکنولوژي خاص پشت يک محصول. البته معني اين حرفها اين نيست که نميشود يا نبايد در ايران کاري کرد. اما به نظرم پيش از هر فعاليتي، دولت بايد اين را بفهمد که به جاي سرمايهگذاري مستقيم در شرکتهاي دانشبنيان، بايد نيروي خودش را به فراهم کردن زيرساختهاي قانوني و مالي و بهبود کيفيت نهادهاي اقتصادي مربوط به کارآفريني اختصاص داده و دستاندازهاي پيش روي بخش خصوصي را از بين ببرد. به علاوه از سنگاندازي در مسير کارآفريني جلوگيري کند. يک بار يکي از موفقترين سرمايهگذاران دره سيليکون به من ميگفت که به نظرش بهترين دولت براي رشد کارآفريني دولتي است که از سر راه کارآفرينان و سرمايهگذاران کنار برود. به نظرم اين حرف تا حدي به ايران هم قابل تعميم است. از نگاه شاخه تخصصي خودم در اقتصاد يعني طراحي بازار، وظيفه دولت در پديده کارآفريني طراحي نهادهاي اقتصادي مناسبي است که به کارآفرينان و سرمايهگذاران اجازه فعاليت آزادانه و بدون اصطکاک را بدهد، نه دخالت مستقيم در سرمايهگذاري يا انتخاب ايدههاي خوب.
-
صادرات کالای ایرانی به نام سایر کشورها در سایه نبود برند
صحبت از برند و برند سازی حرف تازه ای نیست و همیشه از آن به عنوان حلقه مفقوده تولیدات داخلی یاد میشود.
اگر چه در کشور کالاهایی با کیفیت بالا تولید میشود اما همواره تولید کنندگان ما از نبود قدرت رقابت در بازارهای داخلی نالیده اند امری که نیاز به کمی تامل دارد.
محمد لاهوتی، نایب رئیس کنفدراسیون صادرات معتقد است برای موفقیت یک برند در کشور تولیدات ما باید مرغوب، با کیفیت ومطابق با استاندارد جهانی باشد.
وی افزود: در کشور ما اکثر تولیدات توسط شرکتهای کوچک و متوسط انجام میشود در حالی که اگر تبدیل به هلدینگهای بزرگ شوند و همکاریهای مشترکی را آغاز کنند پس از رسیدن به کیفیت مرغوب میتوانند در زمینه برند سازی موفق عمل کنند.
لاهوتی با اشاره به برند صادراتی گفت: در دنیا از سالهای گذشته برندهای معروف و مشهور فعالیتهای خود را آغاز کرده و هنوز هم در حال فعالیت هستند،لذا برای ورود به بازارهای جهانی باید بر کالاهایی که پتانسیل و ظرفیت بالایی داریم تمرکز نماییم.
نایب رئیس کنفدراسیون صادرات تصریح کرد: ایران در تولید کالاهایی مانند پسته، فرش و زعفران بهترین نوع محصول را در اختیار دارد که باید در این بخش برند سازی مناسبی صورت گیرد و صادرات از حالت فلهای خارج شود .
به گفتهی لاهوتی، باید جهت صادرات بستهبندی مناسب نیز درنظر گرفته شود.
نایب ریس کنفدراسیون صادرات با اشاره به نقش دولت دربرند سازی گفت:با توجه به اینکه دولت نقش سیاستگذاری را دارد و می تواد حمایت های لازم را انجام دهد لذا در بخش آموزش و تشویق واحد های کوچک و ادغام و تبدیل واحد ای بزرگ می تواند موثرتر عمل کند.
بر اساس این گزارش در شرایطی باید تولیدات داخلی به عرصه برند سازی وارد شوند که رقبای ما در عرصه بین المللی سالهاست قدمهای موثری در این بخش برداشتهاند .
با این وجود برای موفقیت یک برند باید بر کالاهایی که در آن ظرفیت داریم مانند زعفران و فرش دستباف و پسته ایرانی تمرکز شود.
اگر چه در سال های گذشته در سایه کم لطفی مسئولان بسیاری از کالاهای ایرانی به نام کشورهای همسایه صادرشده و نام ایران در حال فراموشی است با این وجود می توان گفت هنوز هم برای یک تصمیم جدی دیر نشده است .
بر اساس این گزارش در حالیکه دولت در سال جاری توسعه صادرات غیر نفتی را از اولویت های خود قرار داده است اما در کنار این توسعه و رونق صادرات دولت باید به برند سازی کالاهای ایرانی نیز توجه نماید تا کالای ایرانی به نام سایر کشورها صادر نشود.
-
4 اشتباه در ارزیابی میزان آگاهی از برند
درحالیکه آگاهی از مارک تجاری از حیاتیترین اجزای فرآیند خرید هر مصرفکنندهای تلقی میشود. با این اوصاف، شما در نقش یک مدیر چه استراتژیهایی را بهمنظور ارزیابی آگاهی از برند بهکار میبندید؟ یا در نقش یک کارمند در افزایش سطح این آگاهی چه میکنید؟ در این مقاله به چهار اشتباه اصلی که بازاریابان در ارزیابی میزان آگاهی از برند مرتکب میشوند، میپردازیم.
۱) عدم توافق بر سر مفهوم واقعی آگاهی از برند برای سازمان
مفهوم آگاهی از برند برای افراد مختلف متفاوت است. شاید مدیری آن را معرفی برند به بیشترین تعداد افراد بداند و استراتژیست سازمانی رقم مشخصی برای این فاکتور در نظر بگیرد یا تیم روابط عمومی شرکتی آن را توان یادآوری برند در میان مصرفکنندگان قلمداد كند. عدم توافق بر سر تعریف مشخصی از آگاهی از نام تجاری در میان اعضای تیم ممکن است منجر به انحراف تیم از اهداف و مسیر اصلی شود. در این بخش به ایدههایی ساده برای شروع ارزیابی آگاهی از برند میپردازیم:
• میزان افزایش پوشش رسانهای برند در مدت زمان خاص
• میزان یادآوری و شناخت برند در بازه زمانی خاص
• میزان گفتوگوها پیرامون برند در جامعه (در رسانهها، در اجتماعات و...)
• افزایش مراجعه مستقیم به برند به میزان x درصد در بازه زمانی خاص
۲) تلاش برای افزایش کیفیت محتوا
معمولا اگر در موسسهای فعالیت داشته باشید تقاضاهای زیر برایتان آشنا خواهد بود: «ما به دنبال افزایش حضور در مجلات تخصصی و البته شرکت در شبکههای اجتماعی بهمنظور افزایش آگاهی مشتریان از محصولات جدید، و برنامههای خاص شرکت و... هستیم. »
اما شركتها معمولا در اين رويكرد موفق نيستند. آیا میتوانید چند شرکت را نام ببرید که محصولی با برندی نسبتا ناشناخته را به بازار عرضه میکند که توجه عمومی و رسانهای قابل توجهی را به خود جلب کرده است و البته مقرون به صرفه نیز هست؟
سه حقیقت درباره برخورداری از آگاهی نام تجاری برای برندها وجود دارد:
* اطلاعات محصول یا خدمات شما باید در دسترس طیف وسیعی از افراد قرار بگیرد: به این ترتیب میتوانید اطمینان داشته باشید که پوشش مناسبی در رسانهها و جامعه به برند شما داده میشود. بسیاری از روزنامه نگاران و مصرفکنندگان تا زمانی که از محصول یا خدمات شما استفاده نکنند، چیزی درباره آن نخواهند نوشت یا نخواهند گفت. میتوان گفت جلب توجه رسانهها و افراد بخشی از یک استراتژی مهم است. پس باید محتوایی تهیه کنید که به درد طیف وسیعی از مصرفکنندگان بخورد.
* فقط از چند شاخص کمک بگیرید: تلاش برای بهرهگیری از شاخصهای متفاوت برای معرفی برند نشانی بر عدم کارآیی برند شماست. بنابراین این امر نتایجی مثل عدم باورپذیری از سوی مصرفکنندگان را در پی خواهد داشت. پس در کمپینهای آگاهی از برند به سراغ چند شاخص کلیدی بروید تا از دخالت پارامترهای غیرضروری جلوگیری شود و فرآیند تصمیمگیری تسهیل شود.
* تبدیل یا تغییر مستقیم معمولا شاخص مناسبی برای ارزیابی و بررسی میزان آگاهی از برند نیست. مطمئنا محتوایی که تهیه کردهاید مصرف کننده را به خرید یا دست کم ثبت نام در خبرنامه شما وادارخواهد كرد. در واقع شانس اینکه افراد با شنیدن تبلیغ برند شما در آن واحد تصمیم به تغییر برند خود بگیرند بسیار کم است، بنابراین نباید میزان موفقیت آگاهی از برند را براساس چنین مقیاسهایی بسنجید. به این منظور بهتر است مستقیم یا غیرمستقیم بودن تاثیرات آگاهی از برند بر تغییر برند در مشتریان را در بازهای بلندمدت مورد بررسی قرار دهید.
3) باید مواظب اقدامات خود باشید
شما در نقش یک مدیر باید همواره قادر باشید تلاشهای صورت گرفته در خصوص آگاهی از نام تجاری را با ارزشهای واقعی کسبوکار پیوند دهید. کارکنان سطوح عملیاتی در اینجا بیشتر نیروی فروشی هستند که بهمنظور ارزیابی میزان تاثیرشان از مدلسازیهای تحلیلی استفاده میشود. واضح است که کمپینهای آگاهی از نام تجاری شما را تا در خانه مشتریان احتمالی پیش میبرند و مسلما بهمنظور جلب نظر این گروه از مشتریان فرآیندهای طولانی مورد نیاز است.
۴) انتظار دستیابی به نتایج فوری
بنا بر بررسیها در خصوص عدم موفقیت بازاریابی محتوا، یکی از مهمترین مشکل سازمانها در این باره انتظارات غیرواقعگرایانه است. بسیاری از شرکتها در اولین تلاشهای خود برای اجرای کمپینهای آگاهی از نام تجاری با شکست روبهرو شده و ناامید میشوند. باید اعتراف کرد که بازاریابی محتوا فرآیند دشواری است و مستلزم خلاقیت، آزمایشهای متعدد و تحمل شکستهای فراوان است. کمپینهای آگاهی از برند هم از این قاعده مستثنی نیستند. بهخصوص وقتی هیچ پیشینه و سابقه اجتماعی که شایسته ارائه به رسانهها باشد، در اختیار نداشته باشید. به زمان نیاز دارید. دستیابی به نتایج بزرگ در بازه زمانی کوتاه چندان رایج نیست. مهمترین فاکتور، جلب توافق ذینفعان بر سر معنا و مفهوم واقعی آگاهی از برند در هر سازمانی است. به این منظور لازم است:
* تعیین چند شاخص عمده گزارشدهی
* ایجاد و سازماندهی کمپینهایی که بهنظرتان در تقویت این شاخصها موثر واقع میشوند
* نظارت مستمر کمپینها بهمنظور بررسی تاثیرات آنها بر فرآیندهای سطوع عملیاتی سازمان (که عموما براساس مدل سازیهای تحلیلی صورت میگیرد).
-
گامهای پایدار در کسبوکار
هانا جونز، مدیر تجارت پایدار و معاون تسریع نوآوری شرکت نایک که از سال 1998 به این شرکت پیوسته، در مصاحبه با جیم آیسنر از مدرسه کسبوکار هاروارد (HBS)، توضیح میدهد که بزرگترین شرکت پوشاک ورزشی جهان، چگونه پایداری را به عنوان بخش هستهای استراتژی رشد خود بهکار گرفته و چه گامهایی را برای فعالسازی نوآوری در حوزه مواد پایدار و متدهای تولید، برداشته است.
سوال اول را با اشاره به جمله مارک پارکر، مدیرعامل شرکت نایک در گزارش سالانه 2011 این شرکت شروع میکنیم. آقای پارکر گفته بود «من معتقدم هر شرکتی که در کسبوکار امروز فعالیت میکند دو گزینه ساده دارد: استقبال از پایداری به عنوان بخش هستهای استراتژی رشد خود یا توقف ناگهانی رشد.» نایک کمیته مسوولیت اجتماعی شرکتی را در سطح گسترده ایجاد کرده و پیشرفتهای قابلتوجهی در این زمینه داشته که بهعنوان نمونه میتوان به مصرف بهینه آب و کاهش انتشار مواد سمی اشاره کرد. چرا نایک چنین تعهدی ایجاد کرده است؟
شرکت نایک به این نتیجه رسیده که شناخت و فعالیت در حوزه پایداری برای رشد شرکت ضروری است. به جز آن، پایداری عنصری نوظهور در هیاتمدیره شرکتها است. وقتی شرکتهایی را میبینم که پایداری را بهطور جدی در سطح هیاتمدیره مطرح میکنند، متوجه میشوم سازمانهای آنها از تیمی مدیریتی برخوردارند که تفکر کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت دارند. آنها معمولا برنامهریزی سناریو انجام میدهند که خیلی سریع آنها را به سویی سوق میدهد که بفهمند چرا پایداری یک محرک کلیدی است. همچنین آنها اغلب شرکتهایی هستند که ارتباط خیلی نزدیکی با مصرفکننده دارند. یکی از چیزهایی که شاهد آن هستیم این است که مصرفکنندگان، بهخصوص جوانترها، بهطور فزایندهای پایداری را اولویت خود قرار میدهند. من فکر میکنم به این نتیجه میرسید که پایداری در آینده جزو دستورالعمل اصلی شرکتها قرار خواهد گرفت.
لحظهای بر مصرفکنندگان تمرکز کنیم. آیا میگویند به این مسائل اهمیت میدهند، اما وقتی پای خرید به میان میآید، محصولی را میخرند که از نظر قیمت مقرون به صرفه باشد. به عبارت دیگر، بین آنچه میگویند و کاری که انجام میدهند، تفاوت وجود دارد.
بگذارید توضیح دهم سفری را که با مصرفکنندگان طی میکنیم، به کجا میرود. ابتدا آنها نسبت به یک مساله آگاهی پیدا میکنند. سپس برای یک مدت طولانی به یک احساس یا تفکر خاص میرسند، اما این لزوما به تصمیمگیری خرید منجر نمیشود. سبک سنگین کردن یک موضوع در جایی که لازم باشد، برای مصرفکننده کار سختی است. مثلا اگر مجبور باشند برای یک محصول مبلغ بیشتری بپردازند یا به این اعتقاد برسند که کیفیت پایین است، تغییرات رفتاری آنها متوقف یا کند میشود، اما اگر دقیقتر نگاه کنید، متوجه میشوید برخی تغییرات اخیر چه میگویند. صنعت مواد غذایی را در نظر بگیرید و اینکه حرکت به سوی محصولات ارگانیک چگونه متداول شده و حتی فعالان بزرگ این عرصه سعی میکنند وارد بحث غذاهای ارگانیک شوند. همچنین صنعت خودرو را در نظر بگیرید و اینکه خودروهای بزرگ پرمصرف، جای خود را به خودروهای کممصرف و حتی الکتریکی میدهند. مصرفکنندگان امروز، در مورد اینکه چه کاری قطعا برای یک شرکت غیرقابل قبول است، ایده کاملا روشنی دارند و کم کم این عقیده را که پایداری در تصمیمگیریهای خرید آنها نقش اساسی دارد، باور میکنند. حال باید ببینیم آیا این روند به اندازهای که میخواهید پیشرفت کرده و شرکتهایی که پایداری را رعایت میکنند، توانستهاند مشتریان بیشتری به سوی خود جلب کنند؟ هنوز اینگونه نیست، اما قطعا شاهدیم که این روند طی سالهای آینده ظهور کرده و رشد خواهد کرد.
نایک از دهه 90 تاکنون برنامه مسوولیت اجتماعی شرکتی سفت و سختی داشته است. این برنامه چرا و چگونه شروع شد؟
نایک سفر پایداری خود را از اوایل دهه 90 و به روشی کاملا همگانی آغاز کرد. در آن زمان ما یکی از اولین شرکتهایی بودیم که در مورد مساله زنجیره عرضه و حقوق نیروی کار فعالیت میکردیم. اگر به آن زمان برگردید، اصلا مسوولیت شرکتی وجود نداشت و تنها چند کمپین بزرگ توسط NGOها شکل گرفته بود که مثلا بعد از ماجرای نشت نفت از تانکر اکسون والدز در آلاسکا، علیه برندهای اینچنینی فعالیت میکردند. این NGOها میگفتند که قصد دارند مسوولیتپذیری را بر دوش برندها بگذارند و اعتراضات آنها باعث شد توجه و حمایت عمومی، رسانهای و سیاسی را جلب کنند.
در دهه 90، بهدلیل برخی رفتارها با نیروی کار در کارخانههای پیمانی مورد انتقاد قرار گرفتیم و بنابراین به این نتیجه رسیدیم که پیادهسازی برنامههای پایداری در مدل کسبوکار و نیز فکر کردن به محیط زیست و اثرات اجتماعی از طریق زنجیره ارزش شرکت چقدر اهمیت دارد. مدتی طول کشید تا از درسهای مهمی که فراگرفته بودیم بیرون بیاییم. در گذشته، جایگاهی که الان به آن رسیدهایم را نداشتیم، چون همین گذشته چیزی را که امروز هنجار اصلی شرکت است و نیز روش انجام کسبوکار را که مبنای رشد آینده قرار گرفت، به ما یاد داد. در تلاش برای حل این مشکلات، به چند رویکرد بسیار مهم رسیدیم که کمک بسیار زیادی به شرکت کرده است.
اولین رویکرد این بود که نمیتوانیم همه این مسائل را به تنهایی حل کنیم. ما در این راه به کمک دیگران نیاز داریم و بنابراین باید وارد مشارکت و همکاری با NGOها و آژانسهای دولتی شویم؛ ذینفعانی بسیار متفاوت با افرادی که قبلا با آنها درگیر بودیم. هنر برقراری ارتباط دراین رویکرد بسیار حیاتی است.
رویکرد دوم این بود که علیرغم چالشهایی که به واسطه اندازه بزرگ سازمان و حضور جهانی داشتیم، نمیتوانستیم بدون ایجاد تغییرات در کل سیستم مشکلاتمان را حل کنیم و سوم، به تدریج متوجه شدیم که باید وابستگی خود را به منابع کمیاب کاهش دهیم و در عین حال به عنوان یک کسبوکار به رشدمان ادامه دهیم. برای انجام این کار، باید بیش از گذشته دست به نوآوری میزدیم که این مسیر ما را به جایگاه امروزمان رساند. پایداری برای ما منبع نوآوری است. این رویکرد اکنون بخشی از DNA نایک است، چون این خواسته فیلنایت، مدیرعامل وقت نایک و نیز جیل کر، رئیس کمیته مسوولیت اجتماعی شرکتی آن بود. وقتی مارک پارکر به جای فیل مدیرعامل شد، به این تعهد پایبند بود.
نمونه یک نوآوری مبتنی بر پایداری چیست؟
وقتی تصمیم میگرفتیم که پایداری بخشی از دستورالعمل رشد و نوآوری در شرکت نایک باشد، در مسائلی مثل سرمایهگذاریهای استراتژیک، اتحادها و مشارکتهای استراتژیک قابلیتهایی ایجاد کردیم و به دنبال لابراتوارهای تحقیقاتی و دیگر سازمانها بودیم که به ما کمک کنند. مثلا یکی از مشکلاتی که نگران آن بودیم، استفاده بیش از حد از آب برای رنگرزی پوشاکمان بود؛ پروسهای که انرژی زیادی هم مصرف میکند. ما برنامههای اصلاحی مختلفی را برای برطرف کردن این مشکل امتحان کردیم، اما چیزی که میخواستیم یک راه حل قاطعانه و متفاوت بود. در نهایت یک استارتآپ کوچک به نام سیستم نساجی دایکو (DyeCoo) در هلند پیدا کردیم که تکنولوژی جدیدی ایجاد کرده بود که میتوانست بدون استفاده از آب پارچه را رنگ کند و تا حد زیادی در مصرف انرژی صرفهجویی کند. بنابراین با سرمایهگذاری اندک در دایکو و ایجاد مشارکتی استراتژیک با این شرکت، این تکنولوژی را ابتدا به زنجیره عرضه نایک و سپس به کل صنعت وارد کردیم. ما میخواهیم این روش متداول شود.
آیا حوزههایی وجود دارد که دوست داشتید سریعتر در آن پیشرفت کنید؟
یکی از حوزههایی که رفع محدودیتهای آن بسیار دشوار است، شیمی است. ما در نهایت نیاز داریم دنیا از مواد شیمیایی سبز و پاکی که برای تولید کفش و پارچه مورد نیاز است، استفاده کند. این عملیاتی پیچیده است و به معنی تحول سیستمیک در مشارکت با صنعت شیمی و رنگرزخانه است. این کار سخت است، چون هر چقدر هم بزرگ باشیم، بخش بسیار کوچکی از آن اکوسیستم هستیم، بنابراین هر کاری که بتوانیم انجام میدهیم تا به ایجاد اتحادها و مشارکتها کمک کنیم، صنایع را گردهم آوریم و دستورالعملی رایج برای نیروبخشی به راهکارهای شیمیایی پاک برای صنعتمان ایجاد کنیم.
اخیرا با ناسا، وزارت امور خارجه و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده آمریکا
(USAID) روی یک چالش نوآوری باز در مورد نوعی مواد شیمیایی سبز همکاری کردیم.
ما در مورد تعهد استراتژیک به پایداری صحبت کردیم که مدیرعامل و هیاتمدیره نایک به آن پایبند بودهاند. همچنین این تعهد از حکمی مبنی بر عدم وابستگی به منابع کمیاب ناشی میشود. دیگر مسائل کلیدی مربوط به موفقیت پایداری شما چیست؟
مدیران ما نسبت به عوامل استراتژی پایداری مسوول هستند. آنها طبق یک برنامه منظم به کمیته مسوولیت اجتماعی شرکت گزارش میدهند و خلاصه برنامههای خود را اعلام میکنند. به علاوه، نایک اهداف عمومی برای پایداری ایجاد میکند. در نتیجه، مدیریت همه این مسائل در سطح هیاتمدیره است، گزارش مسوولیت شرکتی ما در عرصه عمومی انجام میشود و همه ما در معیارهای عملکرد داخلی که شامل بررسی عملکرد پایان سال افراد میشود، یکدیگر را مسوول میدانیم. چنین ترکیبی است که تضمین میکند تعهد ما نسبت به پایداری اولویت دستورالعمل ما است و اکنون نتیجه آن را میبینیم؛ دریافتیم که پایداری و کسبوکار میتوانند یک رابطه برد-برد داشته باشند. من فکر میکنم پایداری هزینه کسبوکار است. چیزی که برای ما آشکار شده این است که وقتی به دنبال این هستید که به عنوان نمونه ضایعات را به میزان قابل توجهی کاهش دهید، یک مزیت کسبوکار به دست میآورید، چون ضایعات به معنی از دست رفتن منابع مالی است.
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۴۷۲
-
اهمیت اصول در زندگي حرفهاي
ری دالیو(Ray Dalio) میلیاردر آمریکایی و موسس شرکت «بریج واتر» است که با ثروت 4 میلیارد دلار دویست و دوازدهمین ثروتمند جهان در سال 2010 به شمار ميرود. شرکت بریج واتر در حال حاضر بزرگترین صندوق تامین سرمایه در جهان است. ری اولین سهم خود را در سن 12 سالگی خرید.
به گفته فایننشال نیوز، بریج واتر در میان شرکتهای دیگری که بهکار مدیریت سرمایهها ميپرداختند، طی 5 سال اول دهه نخست قرن بیست و یکم، سریعترین رشد را داشته است.
فایننشال نیوز فرهنگ سازمانی در بریج واتر را به فرهنگ سازمانی شرکت اپل تشبیه کرده است، یعنی فرهنگ نوآوری. در واقع اپل به خاطر محصول ای پاد خود شهرت ندارد، بلکه به خاطر فرهنگی که مشخصه آن خلق کردن است شهرت دارد. شرکت بریج واتر نیز دقیقا چنین فرهنگی دارد.
شرکت بریج واتر در حال حاضر حدود 74 میلیارد دلار سرمایه را مدیریت ميکند. دالیو موفقیت خود را ناشی از عدم استفاده از اهرمهای مالی و متمایز بودنش ميداند. وی همچنین یکی دیگر از دلایل موفقیتش را 300 اصل خود ميداند که طی سالیان آنها را جمعآوری کرده و از طریق وب سایت شرکت خود در دسترس عموم قرار داده است.
بخشهایی که در آينده در اين ستون ارائه میشود، اصول اصلی زندگی و مدیریتی داليو را كه در زمان مدیریت او در شرکت BridgeWater به كار گرفته شده است، شرح میدهد.
اصول کاری از دید دالیو
اصول مفاهیمی هستند که میتوانند بارها و بارها در شرایط مشابه و بهطور مجزا جهت پاسخ به سوالات مشخصی بهکار گرفته شوند. هر بازی اصولی دارد، به طوریکه بازیگران موفق برای بهدست آوردن نتیجه برد این اصول را به خوبی یاد گرفتهاند. اصول راههای بهدست آوردن موفقیت با استفاده از قوانین طبیعی یا قوانین زندگی است. آنهایی که بیشتر از دیگران این اصول را میفهمند، نسبت به آن دسته از افرادی که کمتر از دیگران به اين اصول توجه دارند، به خوبی میدانند که چطور با جهان پیرامون خود بهطور موثرتری یک رابطه متقابل داشته باشند.
اصول متفاوت در جوانب متفاوتی از زندگی بهکار گرفته میشود. به عنوان مثال اصول حمایت از خانواده برای مسوولیت خانواده، اصول مدیریتی برای مدیریت کردن، اصول سرمایهگذاری برای سرمایهگذاری و... اصولي بیش از حد منعطف هستند که بر تمام چیزها اثر میگذارند و البته افراد مختلف از اصول متفاوتی استفاده میکنند که گمان میکنند بهتر کار میکند.
من مطمئنم هر موفقیتی که شرکت Bridgewater و خود من بهدست آوردیم نتیجه بهکارگیری این اصول در کار و در زندگی خود بوده است. تمام سازمانها با چالشها و مشکلاتی مانند ایجاد یک فرهنگ بزرگ و متعالی، پیدا کردن انسانهای مناسب، مدیریت آنها برای انجام کارهای بزرگ و حل خلاقانه و سیستماتیک مشکلات بزرگ مواجه هستند.
تنها چیزی که این سازمانها را از یکدیگر متمایز میکند نحوه برخورد سازمانها با این چالشها است. اصولی که در ادامه طراحی و بحث میشود روشهای منحصربهفردمان در قبال انجام این کارها را میرساند که دلیلی است برای نتایج منحصربهفرد.
موفقیت Bridgewater از افراد توانمند بهدست آمده است که با اصولی که در این شرکت تدوین شده است فعالیت کردهاند و با بهکارگیری این اصول این موفقیتها ادامه خواهد داشت. البته هر کسی میتواند به این موفقیتها دست یابد در صورتیکه تمایل داشته باشد چیزهایی را که لازم است، انجام دهد.
باور دارم که این اصول به خوبی کار میکنند زیرا آنها در نتیجه کار و تلاش خستگی ناپذیر بهدست آمدهاند، این اصول برای من در طول سالیان زیادی به درستی کار کردهاند و در مورد بیشتر آدمهای دقیق و زرنگ نیز کار میکنند. همچنین باور دارم که هیچ چیزی قطعی و 100 درصدی نیست. با بهکارگیری این اصول و ارزیابی آنها احتمال اینکه به درستی کار کنند زیاد است.
همچنین باور دارم که اصولی که ارزش بیشتری برای ما دارد از روبهرو شدنمان با واقعیتها و واکنشمان به آنها بهدست میآید نه با آموختن و قبول اصول افراد دیگر. بنابراین من اصولم را برای شما ارائه میدهم که در رویارویی با واقعیتها در واکنش به آن از این اصول استفاده کردهام و انتظار دارم که شما هم از این اصول در رویاروییتان با واقعیتها استفاده کنید و فقط به تقلید کورکورانه از آنها نپردازید.
چیزی که بیشتر امیدوارم این است که شما و تمام کسان دیگر به درستی این اصول را مورد بررسی قرار داده و برای اجرای درست آنها تلاش کنید. یقین دارم که داشتن اصول برای چیزهایی که شما از زندگی میخواهید واجب و ضروری است. همچنین باور دارم که برای فهم یکدیگر باید اصول دیگران را نیز بدانیم. این چیزی است که به باور من به دانستن آنها نیاز داریم که با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.
ما در ادامه با سوالات زیر شروع خواهیم کرد:
اصول چیست؟
چرا داشتن اصول مهم است؟
اصول از کجا اقتباس شدهاند؟
آیا شما برای زندگی خود از اصولی استفاده میکنید؟ آنها چه چیزهایی هستند؟
به این سوالات با صداقت کامل بدون نگرانی در مورد اینکه دیگران چه فکری میکنند، جواب دهید. این صداقت به شما اجازه خواهد داد تا در استفاده از اصول خود در زندگی راحت باشید و خود را تنها با اینکه چطور این اصول را بهکار گرفتهاید مقایسه کنید. اگر شما اصول زیادی در زندگی خود ندارید نگران نباشید، اگر در طول مسیر با فکر باز با یکدیگر باشیم، با کمک همدیگر این اصول را بهدست خواهیم آورد.
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۴۷۳
مترجم: مرتضی باقری
-
برند 5 باشگاه برتر فوتبال دنیا چند؟/ حلقه گم شده ارزش برند در فروش پرسپولیس و استقلال
موسسات مختلفی در جهان به صورت سالانه ارزش برند باشگاه ها معتبر جهان را ارزیابی کرده و نتایج مطالعات خود را منتشر می کنند.
طی سال های اخیر باشگاه بایرن مونیخ آلمان به صورت پی درپی جایگاه ارزشمندترین برند باشگاهی فوتبال جهان را به خود اختصاص داده است.
بنا به گزارش برند فاینانس،ارزش برند باشگاه بایرن مونیخ آلمان در سال 2014، 896 میلیون دلار معادل 2956.8 میلیارد تومان، ارزیابی شده است که نسبت به سال گذشته میلادی 36 میلیون دلار رشد داشته است.
ارزش برند باشگاه محبوب رئال مادرید اسپانیا نیز در سال گذشته میلادی 768 میلیون دلار، معادل 2534 میلیارد تومان، ارزیابی شده است، ارزش برند این باشگاه فوتبال نسبت به سال گذشته میلادی 147 میلیارد دلار رشد داشته است که از جمله برندهای با بیشترین رشد ارزش طی سال 2014 در جهان محسوب می شود.
این باشگاه در سال 2013 از نظر ارزش برند پس از منچستر یونایتد در جایگاه سوم قرار داشت که طی سال جاری یک پله صعود داشته است.
جایگاه سومین باشگاه فوتبال با ارزشمندترین برند در جهان به منچستر یونایتد اختصاص دارد. ارزش برند این باشگاه در سال 2014 ،739 میلیون دلار، معادل 2438 میلیارد تومان، ارزیابی شده است که نسبت به سال گذشته با یک پله نزول، 98 میلیون دلار افت ارزش داشته است.
باشگاه بارسلونای اسپانیا از جمله باشگاه هایی است که علی رغم افزایش قابل توجه ارزش برند آن، جایگاه این باشگاه در لیست برند فاینانس جابجا نشده و همچنان در رتبه چهارمین برند ارزشمند در فوتبل جهان قرار دارد. ارزش برند این باشگاه 622 میلیون دلار، معادل 2052 میلیارد تومان، قیمتگذاری شده است که در مقایسه با ارزش سال گذشته 50 میلیون دلار افزایش داشته است.
باشگاه منچستر سیتی انگلیس در بررسی برندهای فاینانس 510 میلیون دلار، معادل 1683 میلیارد تومان، قیمتگذاری شده است که نسبت به سال گذشته میلادی 178 میلیون دلار رشد داشته است. برند این باشگاه در مطالعه سال گذشته 332 میلیون دلار قیمتگذاری شده بود و در رتبه هشتمین برند ارزشمند قرار داشت.
به طور کلی تعداد هوادار ، ارزش قرارداد حق پخش تلویزیونی، ورزشگاه اختصاصی و امکانات و ظرفیت آن، کیفیت بازیکنان و قیمت قراردادهای آنها، سابقه وقدمت تاریخی باشگاه، لیگی که در آن فعالیت می کند، تعداد قهرمانی ها، عملکرد سالیانه و شکست ها و پیروزی ها، درگیر شدن در حاشیه ها و تعداد تغییرات مدیریتی و مربی ها طی سال مالی برخی شاخص هایی هستند که ارزش برند باشگاه ها بر اساس آنها قیمت گذاری می شوند.
به طور کلی ارزش دو باشگاه پرسپولیس و استقلال به صورت مساوی و با قیمت 290 میلیارد تومان از سوی سازمان خصوصی سازی قیمتگذاری و عرضه شده اند. این در حالی است که ارزش دارایی ها و برند این دو باشگاه به صورت جداگانه قیمتگذاری و یا ارزیابی نشده اند.
به اعتقاد برخی از شرکت کنندگان در مزایده های صورت گرفته به دلیل عدم سودآوری این دو باشگاه برای سرمایه داران و موانع کنونی موجود بر سر راه درآمدزایی این باشگاه ها، این قیمت ها بالا بوده اند.
این در حالی است که با در نظر گرفتن این حقیقت که این دو تیم در جایگاه نخست پرطرفدارترین تیم های ایرانی قرار داشته و پرسپولیس به تنهایی پرطرفدارترین تیم آسیا و یکی از باشگاه های محبوب در سراسر جهان محسوب می شود، بنا به اذعان کنفدراسیون فوتبال آسیا، بازی اخیر پرسپولیس و النصر با بیش از 110 هزار تماشاگر، پرتماشاگرترین بازی در تاریخ لیگ قهرمانان آسیا بوده است.
با در نظر گرفتن موارد فوق، میلیون ها هوادار و مقایسه قیمتی بین این تیم ها و دیگر تیم های مطرح جهان، به نظر می رسد قیمت تعیین شده از سوی سازمان خصوصی سازی برای این دو باشگاه نه تنها بالا نبوده بلکه بدون در نظر گرفتن بسیاری از فاکتورها نسبتا پایین در نظر گرفته شده است.
این قیمت پایین در حالی است که ارزش برند این دو باشگاه با کسر قیمت دارایی های آنها بسیار پایین تر از قیمت های تعیین شده است.
اگرچه به اذعان مسئولان و کارشناسان فوتبال کشور این دو باشگاه تا کنون سوددهی قابل توجهی نداشتهاند اما پس از خصوصی سازی و باز شدن دست بخش خصوصی در استفاده از برند و نام این باشگاه ها و همچنین تدابیری که برای سودده کردن آنها اندیشیده خواهد شد، ارزش برند این دو باشگاه می تواند به میزان قابل توجهی افزایش یافته و حتی چند برابر شود.
از سوی دیگر در صورت عدم سوددهی، حضور خریدار و سرمایه گذاری برای خرید این دو باشگاه از نقطه نظر سرمایه گذاری به هیچ عنوان منطقی به نظر نمی رسید پس باید اذعان کرد که به صورت قطع راه هایی برای درآمدزایی این دو باشگاه وجود دارد که تعدادی سرمایه دار برای تصاحب آنها اقدام به شرکت در مزایده کرده اند.
-
اينترنت 208 ميليارد تومان ارزش افزوده ايجاد كرد
در سال 1393 ارايه خدمات اينترنتي توانست 208 ميليارد تومان ارزش افزوده براي كشور ايجاد كند. در اين سال 1225 كارگاه خدمات رايانهاي در كشور شناسايي شده است كه به طور متوسط هر كارگاه 170 ميليون تومان ارزش افزوده حاصل كرده است.
دنياي امروز بدون اينترنت تعطيل ميشود. استفاده خدمات رايانهاي اگرچه ديرتر از كشورهاي پيشرفته در كشورمان اتفاق افتاد اما وابستگي بيچون و چرايي را در همين يك دهه اخير برايمان رقم زده است. همين موضوع هم بر گستردهتر شدن دامنه سرمايهگذاريها و اشتغال در اين بخش افزوده است.
مجموع سرمايهگذاري صورت گرفته براي خدمات رايانهاي در سال گذشته 13 ميليارد تومان بوده است. از اين مبلغ 3.7 ميليارد تومان بابت ساختمان غيرمسكوني، 6.5 ميليارد تومان بابت رايانه و تجهيزات وابسته به آن، 2.1 ميليارد تومان بابت نرمافزارها و بانكهاي اطلاعاتي، 520 ميليون تومان بابت مبلمان و اثاث اداري، 280 ميليون تومان بابت وسيله نقليه، 190 ميليون تومان بابت وسايل و تجهيزات مخابراتي و ارتباطي، 230 ميليون تومان بابت ساير وسايل و تجهيزات بادوام اداري بوده است.
بررسي اين اعداد و ارقام نشان ميدهد خدمات رايانهاي در سال گذشته 16 برابر سرمايهگذاري اوليه صورت گرفته، بوده است. به اين ترتيب ميتوان خدمات رايانهاي را به عنوان يكي از مشاغل پربازده قلمداد كرد.
در سال گذشته تعداد كاركنان كارگاههاي خدمات رايانه به 13 هزار و 407 نفر رسيد كه از اين تعداد 11 هزار و 53 نفر كاركن مزد و حقوقبگير تمام وقت، 926 نفر كاركن مزد و حقوقبگير پاره وقت و هزار و 428 كاركن بدون مزد و حقوق بودهاند. به اين ترتيب به طور متوسط در هر يك از اين كارگاهها حدود 11 نفر مشغول كار بودهاند.