تالار گفتگوی تخصصی متا

بخش عمومی تالار و آشنایی با متا => تالار مشترک بین تخصصها => نويسنده: pooneh در ۱۹ آذر ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۵:۲۱

عنوان: خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: pooneh در ۱۹ آذر ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۵:۲۱
خدا سلام رساند و گفت

 
مادرم خواب دید که من درخت تاکم. تنم سبز است و از هر سرانگشتم، خوشه های سرخ انگور آویزان.
مادرم شاد شد از این خواب و آن را به آب گفت.


 فردای آن روز، خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم اینجا که منم باغچه ای است و عمری ست که من ریشه در خاک دارم. و ناگزیر دستهایم جوانه زد و تنم، ترک خورد و پاهایم عمق را به جستجو رفت.
و از آن پس تاکی که همسایه ما بود، رفیقم شد.
و او بود که به من گفت: همه عالم می روند و همه عالم می دوند، پس تو هم رفتن و دویدن بیاموز.
من خندیدم و گفتم: اما چگونه بدویم و چگونه برویم که ما درختیم و پاهایمان در بند!
او گفت: هر کس اما به نوعی می دود. آسمان به گونه ای می دود و کوه به گونه ای و درخت به نوعی.
تو هم باید از غورگی تا انگوری بدوی.
و ما از صبح تا غروب دویدیم. از غروب تا شب دویدیم و از شب تا سحر. زیر داغی آفتاب دویدیم و زیر خنکی ماه، دویدیم. همه بهار را دویدیم و همه تابستان را.

وقتی دیگران خسته بودند، ما می دویدیم. وقتی دیگران نشسته بودند، ما می دویدیم و وقتی همه در خواب بودند، ما می دویدیم. تب می کردیم و گُر می گرفتیم و می سوختیم و می دویدیم. هیچ کس اما دویدن ما را نمی دید. هیچ کس دویدن حبّه انگوری را برای رسیدن نمی بیند.



و سرانجام رسیدیم. و سرانجام خامی سبز ما به سرخی پختگی رسید. و سرانجام هر غوره، انگوری شد.

من از این رسیدن شاد بودم، تاکِ همسایه اما شاد نبود و به من گفت: تو نمی رسی مگر اینکه از این میوه های رسیده ات، بگذری. و به دست نمی آوری مگر آنچه را به دست آورده ای، از دست بدهی. و نصیبی به تو نمی رسد مگر آنکه نصیبت را ببخشی.
و ما از دست دادیم و گذشتیم و بخشیدیم؛ همه داروندار تابستان مان را.
***
مادرم خواب دید که من تاکم. تنم زرد است و بی برگ و بار؛ با شاخه هایی لخت و عور.
مادرم اندوهگین شد و خوابش را به هیچ کس نگفت. فردای آن روز اما خواب مادرم تعبیر شد و من دیدم که درختی ام بی برگ و بی میوه. و همان روز بود که پاییز آمد و بالاپوشی برایم آورد و آن را بر دوشم انداخت و به نرمی گفت: خدا سلام رساند و گفت: مبارکت باد این شولای عریانی؛ که تو اکنون داراترین درختی. و چه زیباست که هیچ کس نمی داند تو آن پادشاهی که برای رسیدن به این همه بی چیزی تا کجاها دویدی!

عرفان نظرآهاری


دلیل ویرایش: حذف تصاویر به دلیل ویروسی بودن؛
  اجاقی معز
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: حمید رستمی در ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۰:۱۹:۱۴
آفرین بر شما
[/b]
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: مرداس در ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۶:۰۴
بسیار عالی
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: مرداس در ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۷:۱۶:۳۰
چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: pooneh در ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۲۰:۲۷:۱۰
آفرین بر شما
[/b]
سپاسگزارم از توجه تون
درود برشما
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: pooneh در ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۲۰:۳۱:۰۸
بسیار عالی
سپاسگزارم از توجه تون
درود برشما
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: رضا در ۲۱ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۱۲:۵۰
خدا اس ام اس داد كه:
تا تواني دلي بدست آور ...
دل شكستن هنر نميباشد!
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: رضا در ۲۱ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۱۸:۵۲
اس دومش الان رسيد:
پرپروانه شكستن نه خبر از هنر است ...
تو اگر پرشكني شاپرشاهين بشكن!
ازش پرسيدم آخدا منظورت ازشاپرشاهين چيه؟ گفت: خود شكن، آينه شكستن خطاست
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: pooneh در ۲۲ آذر ۱۳۹۰ - ۱۷:۲۶:۵۴
اس دومش الان رسيد:
پرپروانه شكستن نه خبر از هنر است ...
تو اگر پرشكني شاپرشاهين بشكن!
ازش پرسيدم آخدا منظورت ازشاپرشاهين چيه؟ گفت: خود شكن، آينه شكستن خطاست
آقاي رضاي گل با سلام ودرود من هر چند متوجه منظورتون نشدم ولي از توجه تون متشكرم
اميدوارم كه من دل شمارو نشكسته باشم
با درود و سپاس
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: رضا در ۲۲ آذر ۱۳۹۰ - ۱۷:۴۳:۱۲
سلام سركار خانم شاهي
من به موضوعي كه شما گذاشتيد با تفكر خودم پاسخ دادم و خدا نكرده سو تفاهم نشه
موفق باشيد.
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: مرتضی رئیسی در ۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۱:۳۴:۱۶
سلام
خدا سلام رساند و گفت:
الیس الله بکاف عبده
ایا خدا برای بنده ا ش کافی نیست
عنوان: پاسخ : خدا سلام رساند و گفت :
رسال شده توسط: pooneh در ۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۵:۵۸
سلام
خدا سلام رساند و گفت:
الیس الله بکاف عبده
ایا خدا برای بنده ا ش کافی نیست

خدا برای بنده اش بالاتر از کافی است اگر که بنده اش دلی داشته باشد بینا وسرشار از عشق به حق
سپاس ودرود از توجه تان
زنده باشید ومانا