تالار گفتگوی تخصصی متا
بخش عمومی تالار و آشنایی با متا => تالار مشترک بین تخصصها => نويسنده: آزاده پرتو در ۲۳ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۹:۴۲
-
خبرگزاری حوزه/ آیتالله ابراهیم امینی در کتاب معاد در قرآن سختترین مرحله حسابرسی در قیامت را از نگاه آیات و روایات تشریح کرده است.
--------------------------------------------------------------------------------
رجب ماه استغفار و بندگی است و فرصتی است تا با اندیشیدن در باره گذشته، آینده خود را بسازیم، توجه به حقوق دیگران و رعایت آنچه حق الناس نامیده میشود از مهمترین اموری است که در این ماه شریف باید نسبت به آن اهتمام داشت.
سختترین مراحل حساب، رسیدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به یکدیگر است. انسانها با هم زندگى مىکنند و نسبت به همدیگر حقوقى دارند. رعایت حقوق یک وظیفه الهى است که انبیاء الهی در باره آن تأکید داشتهاند. و در قیامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
به طور کوتاه به برخى از آنها اشاره مىکنم: هر یک از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خویشان و نزدیکان، همسایگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجویان، ثروتمندان و تهىدستان، کارگزاران و زیردستان، همکیشان و هموطنان و… نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقى دارند. که رعایت آنها یک وظیفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضییع آنها یک گناه و جرم محسوب مىشود، که در قیامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر این که خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند.
*انواع ظلم
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى که بخشیده نخواهد شد، دوم ظلمى که بدون دادستانى رها نمىشود، سوم ظلمى که مورد بخشش قرار خواهد گرفت. ظلمى که بخشیده نخواهد شد عبارت است از شرک به خدا، قرآن مىفرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِـهِ» اما ظلمى که بخشیده مىشود ستم کوچکى است که هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى که بدون حساب رها نمىشود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به یکدیگر، قصاص در آنجا بسیار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم کارد و زدن تازیانه نیست بلکه بسیار سختتر است.
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «هر کس از قصاص مىترسد از ستم به مردم خوددارى کند.»
مشکل حسابرسى به حق الناس در قیامت این است که در آنجا چیزى ندارد تا به طلبکاران بدهند؛ مثلاً کسى که اموال مردم را در دنیا غصب کرده یا نفقه زن و فرزندانش را نداده یا شخصى را کشته و دیهاش را نپرداخته یا ضربهاى به مظلومى زده و دیهاش را نداده یا زیان مالى به کسى زده و جبرانش نکرده یا از کسى غیبت کرده یا به او توهین و هتک حرمت کرده و راضىاش نساخته است، در قیامت و به هنگام دادرسى چیزى ندارد تا به طلبکاران بپردازد.
راه حل رفع عذاب
حل این مشکل به یکى از دو وجه امکان دارد: وجه اول این که به مقدار طلب بستانکار از حسنات بدهکار برداشته مىشود و به طلبکار داده مىشود. وجه دوم این که اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سیئات شاکى برداشته و در نامه عمل بدهکار ثبت مىشود.
شخصى از امام باقر یا صادق علیهالسلام روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر مىکنند در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او مىگیرند و به طلبکارش مىدهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلبکار مىگیرند و به بدهکار مىدهند.
رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «شخصى را در قیامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مىسازند و نامه اعمالش را به دستش مىدهند، وقتى در آن نگاه مىکند حسناتش را در آن مشاهده نمىکند، مىگوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون عملهاى صالح خود را در آن نمىیابم. در جواب گفته مىشود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غیبتى که از مردم کردهاى به آنان داده شده است. سپس شخص دیگرى را براى حساب حاضر مىسازند و نامه عملش را به دستش مىدهند. هنگامى که در آن مىنگرد عبادتهاى فراوانى در آن مشاهده مىکند که آنها را انجام نداده است، مىگوید: خدایا! این نامه عمل من نیست چون بعضى کارهایى که انجام ندادهام در آن ثبت شده است. در جواب گفته مىشود: چون فلان کس از تو غیبت کرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل کردیم.»
-
از سوی آیتالله قرهی عنوان شد
سه گروهی که در قیامت اول از همه حسابرسی میشوند
خبرگزاری فارس: مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران با اشاره به حدیثی از پیامبر(ص) و شرح آن توسط مرحوم آیتالله بهاءالدینی گفت:
حسابرسی اعمال «شهدا»، «حافظان قرآن» و «ثروتمندان» در روز قیامت بسیار طولانی است.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومیحوزه علمیه امام مهدی(عج)، جدیدترین جلسه اخلاق آیتالله روحالله قرهی مدیر این حوزه با موضوع «ریا» برگزار شد که مشروح آن در پی میآید:
رسوایی شهید
یکی از مشکلات عمل برای غیر خدا این است که فردای قیامت اوّل کسی است که از او سؤال میشود؛ عجیب است که بیان شده است، اوّلین سؤالات، نسبت به این افراد جلوی عموم است. آنها که ظاهر عمل خوبی در دنیا داشتند، امّا عمل آنها برای غیر خدا بود.
دیگر بالاتر از شهادت در راه پروردگار عالم نداریم که گاه فردای قیامت، خطاب میشود؛ تو این عملت برای غیر خداست. ای بسا به کسی در دنیا شهید بگویند، امّا عندالله تبارک و تعالی، شهید نباشد. درد بالاتر از این نیست که انسان فردای قیامت، جلوی همه خلق ـ نعوذ بالله، نستجیر بالله ـ رسوا گردد. آن هم این است که به او خطاب میشود: این عمل برای خدا نیست.
وجود مقدّس خاتم انبیاء محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیان میفرمایند: «أَنَّ أَوَّلَ مَنْ یُدْعَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ رَجُلٌ جَمَعَ الْقُرْآنَ وَ رَجُلٌ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ رَجُلٌ کَثِیرُ الْمَالِ» عجیب است این سه گروه، اوّل کسانی هستند که فردای قیامت آنها را صدا میزنند. یک گروه آن کسانی که قرآن را جمع کردند. اولیاء خدا بیان کردند، منظور این که در سینه خود، آیات را حفظ کردند، «مَنْ یُدْعَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ رَجُلٌ جَمَعَ الْقُرْآنَ» اوّلین گروه اینها هستند که فرا خوانده میشوند و پروردگار عالم، صدا میزند اینها باید بیایند. «وَ رَجُلٌ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و دومین گروه کسانی که «قُتِلَ» کشته شدهاند «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» آن کسی که در راه خدا کشته شده است. این دومین گروه است. این فرد را صدا میزنند و میخوانند. سومین شخص یا گروه «وَ رَجُلٌ کَثِیرُ الْمَالِ» آن کسی که اموال زیادی جمع کرده است. آنها که ثروتهای انبوه دارند، جزء کسانی هستند که باید اوّل فرا خوانده شوند.
یک دلیل و برهان زیبایی را بعضی از خصّیصین حضرت حق، اولیاء خدا، بیان کردهاند، از جمله آیتالله العظمیبهاءالدّینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) که چرا پروردگار عالم، اوّل این سه گروه را فرا میخوانند؟ آن که قرآن را در سینهاش جمع کرده، آن که در راه خدا کشته شده است و آن مرد ثروتمند. خیلی زیبا تبیین میفرمایند، میفرمایند: معلوم میشود حساب اینها خیلی طولانی است.
مثلاً در باب همان قسم سوم که میفرمایند: «رَجُلٌ کَثِیرُ الْمَالِ» مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ» تو گویی همه حلال، امّا حسابکشی میشود. برای چه؟ چگونه؟ چرا؟ فرمودند: إلّا آن مالی که تا به دست آوردند در راه خدا، خرجش کردند. وإلّا آنهایی که مال را روی مال میگذارند «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» حسابرسی آنها سخت است. برای همین اوّل اینها خوانده میشوند.
«فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْقَارِی»، آن که قرآن در سینهاش بود، قاری خوش صدا، با الحان متفاوت میخواند. حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام است، خطاب میکند، میفرماید: «أَ لَمْ أُعَلِّمْکَ مَا أَنْزَلْتُ عَلَى رَسُولِی فَیَقُولُ بَلَى یَا رَبِّ فَیَقُولُ مَا عَمِلْتَ فِیمَا عَلِمْتَ» عجیب است، پروردگار عالم اوّل بیان میفرمایند: آیا میدانی اینها را من بر رسول خودم نازل کردم؟ این آیات همه بر رسولم نازل شد «أَ لَمْ أُعَلِّمْکَ مَا أَنْزَلْتُ عَلَى رَسُولِی» جواب میدهد: بله! پروردگار من، «بَلَى یَا رَبِّ». حضرت حق سؤال میفرمایند: «مَا عَمِلْتَ فِیمَا عَلِمْتَ» مگر نمیگویی میدانم اینها بر رسولم نازل شده است؟ چه عملی انجام دادی با آنچه که میدانی؟ «فَیَقُولُ یَا رَبِّ قُمْتُ بِهِ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ» خدا! من قیام میکردم، آیات الهی را چه در شب و چه در روز، میخواندم. در دل شب میخواندم؛ در ایّام روز میخواندم. «فَیَقُولُ اللَّهُ کَذَبْتَ» تا پروردگار عالم میفرماید: دروغ گفتی. «وَ تَقُولُ الْمَلَائِکَةُ کَذَبْتَ» همین که خدا میگوید دروغ میگویی، ملائکه هم بلافاصله بعد از پروردگار عالم بیان میکنند دروغ میگویی. چرا؟ حضرت حق ادامه میدهد: «وَ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّمَا أَرَدْتَ أَنْ یُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ فَقَدْ قِیلَ ذَلِکَ» تو ارادهات این بود، قصدت این بود که بگویند فلانی قاری است. چقدر قشنگ قرآن میخواند؟ چقدر قشنگ آیات الهی را با صوت خوب با قرائت خوب، میخواند. «إِنَّمَا أَرَدْتَ أَنْ یُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ» میخواستی بگویی، دیگران بگویند: عجب قاری خوبی! این گرفتاری است. «فَقَدْ قِیلَ ذَلِکَ»، خوب این هم که گفته شد. این هم که در زبان مردم افتاد؛ فلانی قاری خوب است. فلانی عالم خوب است؛ اگر برای دین باشد. فلانی تاجر خوب است. فلانی استاد خوب است، فلانی … .
سه گروه را اوّل خدا میخواند، دیگر خوارتر و ذلیلتراز این نمیشود که انسان را با این حال رسوا کنند؛ هم پروردگار عالم بیان بفرماید: «کَذَبْتَ» و هم ملائکه بیان کنند: «کَذَبْتَ»، دروغ میگویی. درد است. آنقدر ریا پیچیده است که جدّی انسان میترسد.
یا همین شهید که عرض کردیم، میفرمایند: در یک روایت دیگر «إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ یُقْضَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَیْهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا قَالَ فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا قَالَ قَاتَلْتُ فِیکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ قَالَ کَذَبْتَ وَ لَکِنَّکَ قَاتَلْتَ لِیُقَالَ جَرِیءٌ فَقَدْ قِیلَ ذَلِکَ» وای وای که ادامه اش عجیب است، معلوم میشود آن دوتای دیگر هم همین حال را دارد. چه میفرماید؟ «ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْههِ حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ» بسیار دردناک! بسیار سخت! میفرمایند: فردای قیامت، اوّل کسی را که در دادگاه الهی محاکمه میکنند و برای او قضاوت میشود «یُقْضَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ» کیست؟ آن کسی که به شهادت رسیده، تعبیر، تعبیر شهادت است؛ چون همه میگویند او به شهادت رسیده است. او را میآورند و خداوند هم از آن نعمتهایی که به او عطا کرده او را آگاه میکند و او هم آگاه میشود شاید یک نعمتش هم همین است که پروردگار عالم توفیق داد در میدان نبرد شرکت کند. توفیق دارد در میدان جنگ بین حق و باطل شرکت کند، مگر همه چنین توفیقی دارند. ما این همه در دعا و در دعای عهد می¬خوانیم، که باشیم و اگر هم نبودیم، مجدّد زنده شویم و با تعبیر روایت شمشیر کشیده یعنی سلاح آماده در راه وجود مقّدس آقا، در رکابش با دشمنان دین بجنگیم و بعد هم توفیق شهادت داشته باشیم. مگر این را نمیخواهیم؟! توفیقی است.
به شهید هم خدا توفیقی مرحمت کرده، پروردگار عالم لطف کرده و نعمت داده، همین شرکتش در میدان جنگ، نعمت بزرگی است. «فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا» پروردگار عالم نعمتهایی که به او داده میگوید و او هم اقرار میکند: بله، عجب نعمت بزرگی است! آن هم بهترین نعمت، در راه دین، در مقابل دشمن بجنگد.
منتهی، پروردگار عالم میفرماید: «فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا» با این نعمتها چه کردی؟! او هم جواب میدهد، میگوید: خدایا! من در راه تو جنگ کردم، «قَاتَلْتُ فِیکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ» تا این که به شهادت رسیدم، حتّی نعمت وجود، نعمت دست، نعمت پا، نعمت ایمان، نعمت اسلام، همه اینها را در راه تو خرج کردم.
خطاب میشود: «کَذَبْتَ» دروغ میگویی، «وَ لَکِنَّکَ قَاتَلْتَ لِیُقَالَ جَرِیءٌ» تو جنگ کردی، تو مبارزه کردی، تا بگویند این شجاع است، دلیر است، وای! وای! بگویند این رزمنده است، این دلیر است، این بسیجی است، این جبههای است، دنبال این که بگویند تو دلیری، این را انجام دادی.
«فَقَدْ قِیلَ ذَلِکَ» این هم که محقّق شد، گفتند دیگر، گفتند که تو دلیری، رفت. چه دلیری! چه شجاعی! چه شیرمردی! رفت به شهادت هم رسید!
مهم این است؛ درد دارد، پروردگار عالم دستور میدهد: او را در حالی که به صورت افتاده است، به رو افتاده است، تا آتش جهنّم بکشند.
به قول اولیاء تعبیر این است وقتی بیان میشود انسان را به صورت میکشند؛ یعنی خوارترین و ذلیلترین درد؛ یعنی نمیگویند با پاهایت برو، چون داریم در حالت قیامت بعضیها را همینطوری مثل زندانی که چطور او را میبرند؟ همینطور میبرند. مأموران دوزخ تا به دوزخ او را مشایعت میکنند، برود. بعضیها را با غل و زنجیر میبرند. بعضیها را با موی پیشانیشان میکشند و میبرند. بعضیها را به صورت میاندازند، یعنی خوار است.
آن که عمل برای غیر خدا انجام بدهد، خوار میشود. آنوقت است که میفهمد جدّی جدّی مشمول این آیه شریفه شده است که «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین» ، دنیایش را کرده است دار، آخرت هم که او را در حالی که به رو افتاده، به صورت، خوار و ذلیل میکشند «حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ»، تا این که او را در جهنّم، در آتش میاندازند!
اولیاء میگویند: چه ارزشی دارد انسان عملی را برای غیر خدا انجام دهد که عاقبتش این باشد، خوار بشود. آن وقت نیشخندهای اهل جهنّم میشود. تو شهید در راه خدا بودی؟! تو قاری قرآن بودی ؟! تو بودی که چنین و چنان بودی؟!
برای همین اولیاء الهی دائم مراقب هستند که نکند دچار این مسئله شوند، می¬فهمند که اگر یک موقعی برای غیر خدا کار انجام دهند، تمام است، «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ».
نشانههای ریاکاران
جدّی ببینیم این طور هستیم یا خیر. برای این که معلوم شود این گونه هستیم یا خیر، خود ختمیمرتبت، محمّد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرمایند: ریاکاران عالم نشانههایی دارند – این ریایی که این قدر انسان را بیچاره میکند که به حالت خواری او را در جهنّم ببرند، نشانههایی دارد – پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیان فرمود: «وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْمُرَائِی فَأَرْبَعَةٌ»، چهار علامت بیان فرمود. وای! وای! اگر اینطور شود.
«یَحْرِصُ فِی الْعَمَلِ لِلَّهِ إِذَا کَانَ عِنْدَهُ أَحَدٌ وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ»، یک نشانه بسیار عجیب! اوّلین نشانه وقتی جلوی دیگران هست، در حضور افراد، در حضور دیگران، خود را حریص به عمل در راه خدا نشان میدهد، دعایش، چه دعایی! نمازش، چه نمازی! عبادتش، چه عبادتی! اعلان حمایت از دینش، چه حمایتی! جلوی دیگران خود را بر طاعت الهی حریص میداند، «فِی الْعَمَلِ لِلَّهِ»، بر عمل برای خدا حریص میداند. این یکی.
امّا دوم «وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ»، امّا موقعی که تنها میشود کسل است. قرآن کریم و مجید الهی یکی از نشانههای منافقین را هم همین میداند که منافقین وقتی در خلوت هستند، کسانی اند که کسل در عمل و عبادت هستند، حال عبادت ندارند، نمازشان را نمیخوانند، نماز خوب نمیخوانند، دعایشان دیگر دعا نیست، در حالی که اولیاء الهی در خلوت غوغایند، در خلوت محشرند. آن چه که در جلوت است، چندین برابرش در خلوت است. ببینید چه عرض میکنم، آنچه که در جلوت هستند، چندین برابرش در خلوت! اینطور ناله، اینطور فغان! می-فرماید: نشانه دوم این است.
و علامت دیگر این است: «وَ یَحْرِصُ فِی کُلِّ أَمْرِهِ عَلَى الْمَحْمَدَةِ»، هر کاری که در آن ستایش باشد شیفته آن میشود. بگویند: به به! فلانی را ببین! از او تقدیر کنند! از او تشکّر کنند! اسمش را بیاورند! بگویند: فلانی هم در این امر خیر شریک بود! او را ستایش کنند! در آن کار سریع جلو میآید. بگویند: فلانی را ببین چقدر دست خیر است! امّا اگر یک بار اسمش را اعلان نکنند، مکدّر میشود، من بودم زحمت کشیدم، من بودم برای انقلاب چه کردم، دائم من من میکند! نشانههای ریاکار این است: عملی را که برای آن حریص است، آن عملی است که در او حمد و ستایش باشد. اگر این بود، تمام است.
امّا آخرین که چهارمین مطلب باشد، حضرت میفرمایند: «وَ یُحْسِنُ سَمْتَهُ بِجُهْدِه»، که این هم یکی از گرفتاریهاست که عملش را ظاهرسازی میکند. یعنی در ظاهرسازی تلاش زیاد میکند که ظاهر خوبی نشان دهد. اولیاء ما باطنشان هزار برابر از ظاهر بهتر است.
البته این به این معنا نیست عزیزم! یک موقع فریب نخوریم، شیطان فریب میدهد، فریب. عجیب هم فریب میدهد، یک موقعی اتّفاقاً از همین روایت استفاده میکند، چه میگوید؟ میگوید: اگر ظاهرت، ظاهر انسانهای مؤمن باشد، میگویند: تو اهل ریا هستی. شیطان فریب میدهد. میگوید: عیبی ندارد قلبت پاک باشد، اگر ظاهرت هم چنین و چنان بود، اشکال ندارد. این فریب شیطان ملعون است.
منظور روایت این نیست که انسان ظاهرش را طور دیگری کند، خیر، بلکه منظور این روایت شریفه این است: باطنت باید بهتر از ظاهرت باشد و إلّا انسان باید ظاهرش را ظاهر دین قرار بدهد. آنچه که پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین)، بیان کردند ،آن گونه باشد، هر چه دین میگوید، نوع پوشش، نوع صورتش، نوع راه رفتنش، نوع نشست و برخاستش، همه باید بوی دین بدهد.
یک موقع فریب شیطان ملعون را نخوریم که بگوید: ببین این روایت هم بیان فرمود که یک عدّه از نشانههای اهل ریا این است که ظاهر خوبی دارند، خیر، ملاک این است: آنهایی که ظاهرشان را خوب نشان میدهند امّا خدای ناکرده باطنشان بهتر از آن ظاهر نیست، ملاک این است وإلّا ظاهر انسان باید بسیار عالی و دینی باشد.
یک نشانهای را مولیالموالی(صلوات اللّه و سلامه علیه) میفرمایند عجیب است، میفرمایند: نشانه ریاکار این است که «وَ یَزیدُ فى الْعَمَلِ اِذا اُثْنِىَ عَلَیْهِ» موقعی که ستایشش میکنند، عملش را زیاد انجام میدهد. آن عمل زیاد میشود. این نشانههای ریاست.
ببینیم آیا واقعاً ما برای ستایش عمل میکنیم یا فقط برای خداست. اگر دیگران، عالم و آدم گفتند: بهبه، عجب انسانی! اصلاً تکان نخورد و کارش هم بیشتر شود منتهی نه به خاطر آن بهبه گفتن، بلکه به خاطر این که برای خدا کار کنیم.
«وَ یَنْقُصُ مِنْهُ اِذا لَمُ یُثْن عَلَیْهِ» امّا موقعی که دیگر از او تعریف نکنند و تمجیدش نکنند، کم میشود. تا موقعی به دین و مردم خدمات میرساند که از او تجلیل کنند، ثنا باشد. امّا اگر تجلیل نشد، نه.
مردان خدا، گمنامانی هستند که فقط برای خدا، ثنا و تجلیل را نمیخواهند و این نشانههاست که باید انسان مواظب باشد.
امّا یک نکتهای است، از وجود مقدّس حضرت باقرالعلوم، امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) سؤال کردند: آقاجان! یک موقع ما یک کاری را انجام میدهیم، ما نمیخواهیم از ما ستایش کنند امّا از ما ستایش میشود ولی در درونمان هم خوشحال میشویم، چه کنیم؟
حضرت میفرمایند: خوشحالی ظاهری ملاک نیست. اگر این کار را جدّی، خوب برای خدا انجام داده، عیبی ندارد. یعنی این هم هست، بالاخره در انسان یک فرح درونی هست.
که این روایت شریف میفرماید: «لما سئله زراره [عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ] عَنِ الرَّجُلِ یَعْمَلُ الشَّیْءَ مِنَ الْخَیْرِ فَیَرَاهُ إِنْسَانٌ فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ» حضرت فرمودند: «فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ إِذَا لَمْ یَکُنْ صَنَعَ ذَلِکَ لِذَلِکَ». میفرمایند: عیبی ندارد، مردم بالاخره دوست دارند کار نیکشان معلوم شود. به شرط است، شرطش این است: آن کاری که انجام دادی برای خشنودی دیگران که تعریف کنند و تو خوشحال شوی، نباشد. اگر برای این نباشد، منعی ندارد.
این هم برای این که انسان آرام شود و نگوید خب پس چه شد؟! اگر اینطور باشد که گرفتاریم.
یکی از دوستان بیان میکرد شما با بیان بحث ریا وضع ما را به هم ریختید، دیگر گرفتار شدیم، نمیدانیم چه ریا هست، چه ریا نیست؟ دیگر از این لحظه به بعد میترسیم. البته خود ترسش خوب است ولی نه از این باب که برای انسان یأس بیاورد.
یک راه زیبا برای مبتلا نشدن به ریا
امّا اگر میخواهیم بدانیم چگونه مبتلا نشویم، یک راه خوبی را هم اولیاء خدا گفتند. به این راه خوب، توجّه کنید. اولیاء خدا میگویند: یاد بیاورید که فقط دوست خوب شما خود خدا و حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) و بندگان مقرّب حضرت حق هستند و یاد بیاورید هرچه دوست در دنیا دارید، یک روزی از آنها جدا میشوید.
میآیند، تا دم مرگ با تو هستند. نه، تو بگو تا لب قبر با تو هستند امّا دیگر دوستان جدا میشوند. کو همسر باوفا؟ رفت. موقعی که لحد را گذاشتند، خاک را ریختند، به ساعتی نمیگذرد، برای همین گفتند: بنشینید کنار قبر تا غروب قرآن بخوانید، به او آرامش بدهید؛ امّا معمولاً اینطور نیست. زود سوار اتوبوسها و ماشینها میشوند که برویم فلان رستوران ناهار منتظر هستند. دیگر خاک را میریزند و میروند. کجایند فرزندان عزیزت؟ کجایند دوستان عزیزت؟ آن رفقای جونی کجا رفتند؟ تنها میگذارند. چارهای نیست، همه میروند.
میگویند: اگر میخواهید مبتلای به ریا نشوید یاد بیاورید آنهایی که میخواهید برایشان این عمل را انجام بدهید، یک روزی از شما جدا میشوند. تمام شد. پس عمل را برای کسی انجام بدهیم که جدا که نمیشویم، هیچ، بلکه میخواهیم پیشش برویم «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» .
اگر این را انسان دائم یاد بیاورد، بداند رفقا میروند، دوستان تمام شد، همسر تمام شد، فامیل تمام شد، بچّهها رفتند، اگر از همین الان بدانیم که ما تنهاییم، این را همیشه یادآوری کنیم، اولیاء میگویند اینطورگرفتار نمیشویم.
لذا اولیاء ما وقتی در حال عبادت میرفتند دیگر کاری نداشتند اطرافشان جمعیّتی هست یا نیست، اصلاً نمیدیدند، چون با مردم هستند، با همین مردم معاشرت میکنند امّا میدانند همین مردم دیگر نیستند، دیگر تمام است. با همسر هستند امّا دائم به خودشان میگویند، در درون حرف میزنند: میدانم یک روزی فراق من و این همسرم است. میدانم این دلبندانم، دلبند نیستند، تمام میشوند، فراق است، فراق. این را دائم به خودشان تذکار میدهند.
کسی که دائم بداند هیچ کسی دیگر برایش نمیماند، هیچ احدی! دیگر چه زمانی ریا میکند؟ چه زمانی عمل برای غیر او انجام میدهد؟!
این را امتحان کنید، خیلی نسخه قشنگی است. نسخههایی دادند امّا به نظر من زیباترین نسخهای که اولیاء خدا از جمله آن مرد الهی و عظیمالشّأن، آن آقای خوبیها، اخالسّدید امام هماممان، حضرت شیخنا الاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) دادند، این است.
به محضر مبارکشان عرضه داشتند: آقاجان! عزیز دل امام زمان! چه کنیم که مبتلای به ریا نشویم؟ فرمودند: همیشه باید بدانی تنها میشوی. کسی که تنها میشود کجا دیگر عملش را برای دیگران انجام میدهد؟!
اگر از الان بدانیم از هم جدا میشویم. در بین مردمیم، گاهی میگوییم میخندیم، لبخند میزنیم، حال هم را میپرسیم امّا در همان حال انسان بداند من با این نیستم، من جدا میشوم، منم و عملم و خدای خودم. دیگر کی میآید ریا کند؟ اگر این را دائم به خودش تذکار دهد، به نظر من بهترین نسخه است، عجیب این نسخه اثرگذار است. میفهمم باید برای کسی عملی را انجام بدهم که بدانم همیشه با من است امّا نمیبینم.
یادآوری وانفسای محشر
و جالب این است یک نسخه دیگری هم دادند، گفتند: قیامت را یاد آورید که هر کس مشغول به خود است. فردای قیامت کسی، کسی را نمیبیند.
وامصیبتا! روایات میگویند: انبیائش – انبیاء! – صدا میزنند: وانفسا! جز حبیب خدا که صدا میزند: وا امّتا! امّا انبیاء هم میگویند: وانفسا! جایی که انبیاء صدا بزنند وانفسا، حال ما معلوم است. آن موقعی که وقتی یک عدّه میآیند، همه از قبرها سر بیرون میآورند. حضرت اسرافیل(علیه الصّلوة و السّلام) مجدّد بر صورش میدمد، همه زنده میشنود، یک عدّه برهنه هستند، کفن ندارند. یک عدّه از خجالت با دست عورت خود را میپوشانند. یک عدّه میگویند آنقدر مست هستند، با یک وضعیت بد، که نمیفهمند چه خبر است، اصلاً کسی به کسی نیست، غوغایی است. محشر همین است دیگر. صحرای محشر که میگویند همین است دیگر، محشر است. هر کس به حال خودش است. همه میترسند، وانفسایی است. انبیائش وانفسا میگویند.
دیگر میارزد انسان عملش را برای این مردم انجام دهد؟
عزیز دلم! مردم من و تو را نمیبینند. همه مشغول به خود هستند. پس ارزش دارد عمل را برای آن کسی انجام بدهیم که میبیند. مگر نخواستیم عمل را انجام بدهیم دیگران ببینند، بهبه و چهچه کنند؟ ولی مردم فردای قیامت دیگر به خودشان مشغولند. عمل را برای آن کسی که هم این دنیا میبیند و میخرد و هم آن دنیا پاداش میدهد و نگاهمان میکند، انجام دهیم.
او که بهانههای مختلف میآورد برای این که ما را پاک کند، چون دائم دارد ما را میبیند.
نزول رحمت الهی
حیفم میآید این روایت را هم نگویم وجود مقدّس خاتم انبیاء، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در مورد این ماه رجب المرجّب که ماه طول رحمت خداست، نزول باران رحمت الهی است، ماه شستشوی گناهان است، میفرمایند: «سُمِّیَ شَهْرُ رَجَبٍ شَهْرَ اللَّهِ الْأَصَبَّ لِأَنَّ الرَّحْمَةَ عَلَى أُمَّتِی تُصَبُّ صَبّاً فِیهِ وَ یُقَالُ الْأَصَمُّ لِأَنَّهُ نَهَى فِیهِ عَنْ قِتَالِ الْمُشْرِکِینَ وَ هُوَ مِنَ الشُّهُورِ الْحُرُمِ» بهبه!
در یک جای دیگر فرمودند «رَجَبٌ شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَبُّ یَصُبُّ اللَّهُ فِیهِ الرَّحْمَةَ عَلَى عِبَادِهِ» خیلی زیباست حضرت خیلی عالی میفرمایند: رجب را رجب المرجّب، ماه میزان نامیدهاند. میزان خدا شهر الله الاصب (اصم هم میگویند) فرمودند: در این ماه باران رحمت بر امّت من به شدّت فرو میریزد. میخواهد گناهان را بشوید، در ماه رجب المرجّب ما را دعوت کردهاند، به آن ماه اصم میگویند چون در این ماه که از ماههای حرام است باز هم از جنگ حتّی با مشرکان نهی شده است، ماه رحمت، ماه با خدا وصل شدن، ماه شستشوی گناهان، فرمودند: این ماه را اصم میگویند چون باران رحمت بر بندگان حضرت حق فرو میریزد. «یَصُبُّ اللَّهُ فِیهِ الرَّحْمَةَ عَلَى عِبَادِهِ» بر بندگان خودش.
لذت عمل برای خدا
بیاییم از ریا توبه کنیم. بیاییم در این رجب المرجّب اعمال گذشتهمان را اگر برای غیر از خدا بوده بشوییم. اگر برای خدا باشد که چه نوری است؟ خبر نداریم چه خبر است؟ اگر پردهای برداشته شود.
آیتالله قاضی آن عارف عظیمالشّأن شاگرد مرد عظیمالشّأن و الهی آیتالله ملّا حسینقلی همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نقل از ایشان فرمودند (جمله، جمله بسیار عالی است) فرمودند: اگر یک مقدار پرده بالا زده شود ببینی در عمل برای خدا چه ثوابی برایتان نهادهاند. چه خبر است را خبر ندارید. گفتند: اگر این پرده یک مقدار بالا برود از شوق جان به جان آفرین تسلیم میکنیم. زنده نمیمانیم! چه خبر است چه اجری، چه مزدی، چه میدهند؟! ارزش دارد این عمل برای خدا را انسان با عمل برای مردم معامله کند و بفروشد؟ آن هم با صورت بکشند و انسان خوار و ذلیل به جهنّم وارد شود؟ عمل برای خدا این است عمل برای خدا دنیایت را نورانی میکند عمل برای خدا آخرتت را نورانیتر از دنیایت میکند. عمل برای خدا عزّتآور است. در دنیا و آخرت عمل برای دیگران ارزشی ندارد. چون دیگران که در قبر نیستند. تنهاییم. دیگران رفیق نیمه راهند، رفیق تا قبرند.
مواظبت، مراقبه، خدا لطف کرده رجب المرجّب ما را زنده نگه داشته این را دائم بگویید، برای خودتان تکرارش کنید، دائم تکرار کنید. عرض کردم اولیاء خدا آن مردان الهی تا ماه رجب المرجّب میشد بیان میفرمودند: خدایا! ممنونتیم تا حالا ما را زنده نگه داشتی، لطف کن ما را برای ماه مبارک رمضان به خصوص شبهای نوارنی ضیافه الله نگه دار. این حال را داشته باشیم چه حال خوشی است. ارزش دارد از آقاجان بخواه. عرض کردم اولیاء برای خودشان، برای طول عمر دعا نکردند ؛الّا این که در او عمل صالح انجام بدهند. یکی هم وقتی به رجب المرجّب میرسیدند دیگر عاجزانه میخواستند میگفتند: خدا لطف کردی تا حال که ما را نگه داشتی تا ماه مبارک نگه دار. آن ضیافه الله، آن شبهای قدر با عظمت، بیاییم رجب المرجّب آماده شویم. آن شب جمعه لیله الرغائب که آفرین بر این همّت، چقدر زیبا بود! چقدر جوان، در همین مهدیه غوغا بود. یک حال مناجات که گویی انسان حس میکرد بوی ماه مبارک رمضان به مشام میخورد. این ارزش دارد انسان برای خدا، خلوت برای خدا، مناجات برای خدا، عشق برای خدا چقدر قشنگ است؟ چقدر زیبا است؟ چقدر مزه میدهد؟ اصلاً خدا شاهد است عمل برای خدا چنان مزهای میدهد که انسان سیر نمیشود امّا عمل برای دیگران کیفی ندارد. گاهی انسان حالش از خودش به هم میخورد که عمل برای دیگران انجام داده امّا عمل برای خدا لذّتبخش است، کیف دارد، حال دارد. این را امتحان کنید ببینید این حال خوش چه حسی دارد؟
باوفاترین رفیق
از آقاجان بخواهید، این شبها مصرّانه به حالت مضطر از آقا جان بخواهیم که آقا جان! شما دعا کنید زنده باشیم لیله القدر را درک کنیم. بشود یک لیلة القدری با آقاجانمان باشیم و حال خوش و دعا و قرآن به سر بگیریم در این شبهای استثنایی چه میشود از آقا بخواهیم.
«السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان»
یا بن الحسن! خیلی دوست دارد، رفیق هم اگر باشد اوست. یکی از اعزّه بزرگواران اهل حال، سردار آقاخانی عزیز ما گفت: در دفن آیتالله مولوی قندهاری دیدم آقا خودش آمد. او رفیق است میآید، یک رفیق با وفاییست.