تالار گفتگوی تخصصی متا

مرجع علوم انسانی متا => مرجع برنامه ریزی علوم اداری و مدیریت => مرجع مدیریت منابع انسانی => نويسنده: اکبرزاده در ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۵:۲۲

عنوان: بابای دارا، بابای نادار
رسال شده توسط: اکبرزاده در ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۵:۲۲
بابای دارا، بابای نادار
 
کتاب " بابای دارا، بابای نادار" یکی از پرفروش‌ترین کتابهای مدیریتی چند سال اخیر است .اجمال داستان به شرح ذیل است.
من دو بابا داشتم، یکی دارا و دیگری نادار. یکی بسیار درس خوانده و زیرک بود، مدرک دکترا داشت و دوره چهار ساله کارشناسی را دو ساله گذرانده بود. بابای دیگر هرگز نتوانسته بود کلاس هشتم را هم به پایان برساند.
هر دو مرد سختکوش و در کار و زندگی خود پیروز بودند. درآمد هر دو نفر رضایتبخش بود، ولی یکی از آنان در زمینه مالی پیوسته مشکل داشت. بابای دیگر از خانواده و دیگران به ارث گذاشت. از دیگری تنها صورتحساب‌هایی به جا ماند که می‌بایست پرداخت شوند.
هر دو به من اندرزهایی دادند، ولی اندرزهای آنها متفاوت بود. هر دو به درس خواندن سخت عقیده داشتند، ولی موضوعات یکسانی را توصیه نمی‌کردند.
از آنجا که من دو پدر اثر گذار داشته‌ام، از هر دو نفر چیز آموختم. ناچار بودم تا درباره اندرزهای هر کدام بیندیشم و از بررسی تاثیر اندیشه هر کدام بر زندگیش، بینش ارزشمندی پیدا کنم: برای مثال یکی عادت داشت که بگوید" از عهده من بر نمی آید" . دیگری از بکار بردن این واژه ها پرهیز می‌کرد. بجای آن می‌گفت: " چگونه می‌توانم از عهده این کار برآیم؟ " عبارت نخست حالت خبری داشت و عبارت دوم جنبه پرسشی. از عهده من بر نمی‌آید مغز را از کار می‌اندازد و عبارت چگونه می‌توانم از عهده این کار برآیم، مغز را به حرکت و جستجو وا می‌دارد.
هر دو آنها بینش مخالفی در اندیشیدن داشتند. یکی فکر می‌کرد که ثروتمندان باید مالیات بیشتری بپردازند تا هزینه کسانی شود که از امکانات زندگی بهره کمتری نصیبشان گردیده است. دیگری می‌گفت: مالیات ابزار تنبیه کسانی است که بیشتر تولید می‌کنند و پاداش به آنانی است که تولید نمی‌کنند.
یکی از آنان توصیه می‌کرد خوب درس بخوان تا در شرکت معتبری استخدام شوی. دیگری توصیه می‌کرد، خوب درس بخوان تا بتوانی شرکت ارزشمندی برای خود داشته باشی.
یکی از آنان می‌گفت دلیل اینکه ثروتمند نشده‌ام شما بچه ها هستید و دیگری می‌گفت دلیل اینکه باید ثروتمند شوم، شما بچه‌ها هستید.
یکی عقیده داشت خانه ما بزرگترین دارایی خانواده می‌باشد به عقیده دیگری خانه بزرگترین بدهکاری است و هر کس بیشترین درآمدش را در خرید خانه سرمایه گذاری کند دچار دردسر می‌شود.
به عقیده یکی دولت یا کارفرما می‌بایست نیازهای انسان‌ها را برآورده سازد. او همواره دل نگران اضافه حقوق، طرح بازنشستگی، مزایای بهداشتی و درمانی ، مرخصی و دیگر مزایای استخدامی بود و چنین می‌نمود که تضمین شغلی برای تمام عمر و مزایای ناشی از آن، از خود شغل با اهمیت‌تر است. اما دیگری به خوداتکائی مالی فراگیر عقیده داشت و من را از استخدام رسمی مادام‌العمر در شرکت‌ها منع می‌کرد.
یکی به من آموخت که چگونه شرح معرفی خود را بنویسم تا شغل‌های بهتری بیابم، دیگری چگونگی نوشتن برنامه‌های پرتوان مالی و کسب کار را یادم داد تا شغل آفرینی کنم.
دست پرورده دو بابا بودن به من فرصت داد تا تاثیر اندیشه‌های هر کدام را در زندگی خودشان ببینم. دریافتم که براستی انسان‌ها با اندیشه‌هایشان زندگی خود را شکل می‌دهند.
برای مثال بابای نادار پیوسته می‌گفت: من هرگز ثروتمند نخواهم شد. این پیش‌بینی هم به حقیقت پیوسته بود. از سوی دیگر، بابای دارا همواره خود را ثروتمند می‌دید. می‌گفت: من یک مرد ثروتمندم. حتی هنگامی که به شکست‌های مالی بزرگ دچار شده و نزدیک به نابودی بود، خود را همچنان ثروتمند می‌پنداشت. خود را این چنین دلگرمی می‌داد " شکست خورده و نادار متفاوتند. شکست گذرا و ناداری همبستگی است. "
بابای نادار می‌گفت : من به پول علاقه‌مند نیستم. پول چه اهمیتی دارد. بابای دارا پیوسته می‌گفت: پول قدرت است.
شاید هرگز نتوان قدرت فکر را اندازه‌گیری کرده یا ستود، ولی برای من از همان زمان جوانی روشن شد که باید در چگونگی معرفی و عرضه خود هوشیار باشم.
دریافتم که بابای نادارم به دلیل مقدار پولی که بدست می‌آورد نادار نبود، بلکه اندیشه‌ها و عمل او چنین نتیجه‌ای را بار آورده بود. به عنوان یک نوجوان، آگاهانه تصمیم گرفتم تا پیوسته متوجه برگزیدن اندیشه‌ها باشم. اندرز کدام را آویزه گوش کنم بابای دارا، بابای نادار؟
هر چند که دو مرد سخت بر لزوم آموزش و یادگیری تاکید داشتند، ولی دیدگاهشان در اینکه چه باید آموخت متفاوت بود یکی از من می‌خواست تا خوب درس بخوانم، به درجات تحصیلی بالا برسم و برای پول در آوردن کار کنم. و دیگری مرا تشویق می‌کرد تا برای ثروتمند شدن درس بخوانم. دریابم که پول چگونه کار می‌کند و چگونه می‌توان آنرا به خدمت خود بگیرم. پیوسته می‌گفت:
" من برای پول کار نمی کنم ، پول برای من کار می کند. " 
 
http://modirestan.mihanblog.com/۱۳۸۶/۰۴/Default.aspx
عنوان: پاسخ : بابای دارا، بابای نادار
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۱۶:۴۳
تشکر جناب اکبرزاده خیلی وقت پیش مطالعه کرده بودم ولی بازهم که خوندم انگار برام کلی تازگی داشت.خیلی کتاب خوبیه.
عنوان: پاسخ : بابای دارا، بابای نادار
رسال شده توسط: سید علا سبزپوش در ۲۵ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۲۴:۴۹
ضمن تشکر از دوستان باید چند نکته ای را بیان کنم
به نظر من مطالب این نویسنده در برخی موارد در مورد فرهنگ و کشور ما درست نیست .
مثلا در بخش مسکن اگر شما در ایران مسکن نداشته باشید . در حقیقت مستاجری وقت زیاد و انرژی زیادی از شما می گیرد و درد سرهای فراوانی دارد نمی خواهم بگویم ولی همه شماها از آن باخبرید . اما در کشورهای غربی برعکس ، شخصا فامیلهایی در غرب دارم که حاضر نیستند خانه بخرند بدلیل اینکه مستاجری خیلی بهتره ، چه نیازی داره میلیونها پول خانه بخریم و پول خود را بلوکه کنیم ، خوب فرهنگها و شرایط متفاوت است لذا نیازها هم متفاوت است

علاوه بر این در بحث کار متاسفانه داستان همینطور است ، سرمایه گزاری ریسک بالایی دارد . این ریسک در کشورهای غربی کمتر است . دلیلش تصمیمات عجولانه دولتها است که بدون برنامه ریزی انجام می شود در نتیجه همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد
بنده شخصا از جمله افرادی هستم که عقیده دارم کار، کارمندی یعنی مرگ ایده ها  و تلاش است ، در حال که کارآفرینی همیشه با خلاقیت و نوآوری همراه است . و برای همین هیچ وقت کارمند رسمی جایی نشدم

خلاصه کلام با توجه به مفید بودن و پرمحتوا بودن مطالب این کتاب ، اما به نظر من لازم است برخی موارد را با فرهنگ و شرایز موجود خودمان ، تغییر و تطبیق دهیم.

با تشکر
عنوان: پاسخ : بابای دارا، بابای نادار
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲۵ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۳:۱۷
سلام

سید جان قبول دارم که در هرجامعه ای تفاوتهای خاص آن باید دیده شود . بله شاید در ایران راههای دارا بودن خیلی متفاوت هم باشد اما نباید تصور کنیم که چون ما میل به خرید خانه داریم و غربی ها اجاره این بخاطرهزینه بالای اجاره در ایران است.اگر به رقم های اجاره درغرب نگاهی بندازیم حدود 30 درصد درآمد شخص نزدیک به ماهی 2 تا 6 هزار دلار بابت اجاره پرداخت میشود که این رقم خیلی سنگین است اما ما ایرانیان حتی یک ریال اجاره دادن را قبول نداریم و احساس میکنیم که اجاره پول مفت به صاحب دارائی دادن است و این یک نگرش فرهنگی است.
در غرب یک فرد نمی تواند یک ماه درآمد نداشته باشد و واقعا" هزینه سنگین زندگی که همان اجاره است وی را نابود میکند اما در ایران شده که فرد چندین سال بیکار مانده و مشکل حادی هم پیش نیامده است.
عنوان: پاسخ : بابای دارا، بابای نادار
رسال شده توسط: elahe در ۲۵ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱:۰۴:۱۹
این  فکر کنم همون کتاب پدر پولدار پدر فقیرباشه
این کتاب رو وقتی خوندم که تازه وارد رشته حسابداری شده بودم.
واقعا کتاب جالبی هست.