International Accounting Standard 2 - Inventories
Introduction
Prohibition (http://irmeta.com/meta/index.php?topic=13810.msg64759#msg64759) of LIFO as a cost formula
IN13 - The Standard does not permit the use of the last-in, first-out (LIFO) formula to measure the cost of inventories.l
روشهاي محاسبه بهاي تمام شده
22 . براي محاسبه بهاي تمام شده موجودي مواد و کالا روشهاي مختلفي با آثار متفاوت به كار گرفته ميشود. اين روشها از جمله
شامل موارد زير است:
الف . اولين صادره از اولين وارده،
ب . ميانگين موزون،
ج . شناسايي ويژه،
د . اولين صادره از آخرين وارده،
ﻫ . موجودي پايه، و
و . خرده فروشي.
23 . اولين صادره از اولين وارده عبارت است از محاسبه بهاي تمامشده موجودي مواد و کالا
براين اساس كه تعداد موجود، بيانگر آخرين خريدها يا آخرين توليدات است.
24 . ميانگين موزون عبارت از محاسبه بهاي تمامشده موجودي مواد و کالا براساس اعمال بهاي متوسط در مورد واحد موجودي است. ميانگين موزون از تقسيم مجموع بهاي تمامشده واحدهاي موجودي به مجموع تعداد واحدهاي آن موجودي محاسبه ميگردد و ميتوان از طريق محاسبه دايمي (ميانگين موزون متحرك) يا محاسبه ادواري (ميانگين موزون سالانه، شش ماهه و...) به آن دست يافت.
25 . شناسايي ويژه روشي است كه در آن مخارج مختص هر يك از اقلام موجودي به آن قلم اختصاص مييابد. اين روش براي اقلامي مناسب است كه صرفنظر از فرايند خريد يا توليد قابل تشخيص هستند. اما كاربرد اين روش در مواردي كه اقلام متعددي از موجودي مواد و کالا از يكديگر قابل تفكيك نباشند، مناسب نيست.
26 . اولين صادره از آخرين وارده عبارت است از محاسبه بهاي تمامشده موجودي مواد و کالا براين اساس كه تعداد موجود بيانگر اولين خريدها يا اولين توليدات است.
27 . موجـودي پايـه عبـارت است از بهاي تمام شده موجودي مواد و کالا براين اسـاس كـه يك ارزش واحد ثابت به بخشي از موجوديها كه تعداد آن از پيش تعيين شده است نسبت داده ميشود و موجوديهاي اضافه براين تعداد به روش ديگري ارزشيابي ميگردد. اگر تعداد واحدهاي موجود، كمتر از حداقل از پيش تعيين شده باشد، ارزش واحد ثابت در مورد كل تعداد موجودي اعمال خواهد شد.
28 . روشهاي مورد استفاده جهت تخصيص بهاي تمام شده به موجودي مواد و کالا بايد چنان انتخاب شود كه براي مخارجي كه واحد تجاري براي رساندن كالا به مكان و شرايط فعلي آن واقعاً متحمل شده است، منصفانهترين تقريب ممكن را فراهم آورد.
29 . بهاي تمام شده موجودي مواد و کالا بايد با استفاده از روشهاي ” شناسايي ويژه“، ” اولين صادره از اولين وارده“ يا ” ميانگين موزون“ محاسبه شود.
30 . روشهايي از قبيل ” موجودي پايه“ و ” اولين صادره از آخرين وارده“ معمولاً جهت ارزشيابي موجودي مواد و کالا مناسب نيست. زيرا كاربرد آنها اغلب منجر به مبالغي بابت موجودي مواد و کالا در ترازنامه خواهد گرديد كه هيچ رابطهاي با سطح اخير مخارج ندارد. در صورت استفاده از روشهاي مذكور، نه تنها مبالغ منعكس شده بابت داراييهاي جاري گمراه كننده است بلكه اگر سطح موجوديها كاهش و قيمتهاي قديميتر به سود و زيان راه يابد، نتايج بعدي نيز به طور بالقوه مخدوش خواهد شد.
31 . تكنيكهايي مانند روش هزينهيابي استاندارد براي محاسبه بهاي تمام شده محصولات يا روش خرده فروشي براي كالاها، هنگامي ميتواند به خاطر سهولت كار مورد استفاده قرار گيرد كه نتايج حاصل از بكارگيري آن همواره با نتايجي كه طبق بند 29 به دست ميآيد، تقريباً يكسان باشد.
32 . هزينهيابي استاندارد عبارت است از محاسبه بهاي تمامشده موجودي مواد و کالا براساس هزينههاي از پيش تعيين شده براي هر دوره كه برمبناي تخمينهاي مديريت درخصوص سطوح مورد انتظار هزينهها و عمليات، كارآيي عملياتي و مخارج مربوط محاسبه ميگردد.
33 . در مورد واحدهاي خرده فروشي كه تعداد زيادي كالاهاي متفاوت و سريعاً در حال تغيير دارند، كالاهاي موجود در محوطه واحدهاي مزبور اغلب برحسب قيمت فروش به كسر درصد معمول براي سود ناخالص منعكس ميشود. در چنين شرايط خاصي، اين روش را (كه به روش خرده فروشي موسوم است) ميتوان به عنوان تنها روش عملي براي رسيدن به رقم تقريبي بهاي تمام شده، قابل قبول دانست.
34 . در اغلب موارد، نميتوان مخارج را به هريك از واحدهاي مشخص موجودي مواد و کالا نسبت داد. در تعيين نزديكترين تقريب براي بهاي تمام شده، واحد تجاري با دو مسئله مواجه ميگردد:
الف . انتخاب روش مناسب براي تخصيص هزينهها به موجوديمواد و کالا (مانند روشهاي هزينهيابي سفارش كار، هزينهيابي مرحلهاي و هزينهيابي استاندارد)، و
ب . انتخاب روش مناسب براي محاسبه بهاي تمام شده مربوط در مواردي كه تعدادي اقلام مشابه در زمانهاي مختلف خريداري يا ساخته شده است (مانند روش ميانگين موزون يا اولين صادره از اولين وارده).
35 . در انتخاب روشهايي كه در رديفهاي (الف) و (ب) بند 34 ذكر شد، مديريت بايد با اعمال قضاوت، اطمينان حاصل كند كه روشهاي انتخاب شده، منصفانهترين تقريب ممكن را براي بهاي تمام شده فراهم ميآورد. به علاوه، در صورت استفاده از روش هزينهيابي استاندارد، مبالغ حاصل از اين روش بايد به منظور حصول اطمينان از وجود رابطهاي معقول بين اين مبالغ و بهاي تمام شده واقعي در دوره مالي مربوط، مكرراً تجديد نظر شود.