تالار گفتگوی تخصصی متا

بخش عمومی تالار و آشنایی با متا => تالار مشترک بین تخصصها => نويسنده: A.Ehsani در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۶:۴۲

عنوان: فهمیده ام که......
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۶:۴۲
  در زندگی فهمیدم که یک زلزله 7 ریشتری تمام مشکلات دیگر زندگی آدم را کم اهمیت می کند.

   فهمیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته " از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است .

   فهمیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری .

     فهمیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم ، آن را به نحو احسن انجام می دهم .

  فهمیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم .

    فهمیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند.

    فهمیده ام که وقتی مامانم میگه " حالا باشه تا بعد " این یعنی " نه"  . 

   فهمیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم.

   فهمیده ام که بیش تر چیزهایی که باعث نگرانی من می شوند  هرگز اتفاق نمی افتند .

     فهمیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک " زندگی خوب" حرکت  می کنند که از کنار آن رد می شوند .

  فهمیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد .

   فهمیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام

فهمیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه.

فهمیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری ، باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید -

 فهميده ام كه نبايد با نگراني در مورد چيزهايي كه تنها امكان رخداد آنها وجود دارد زندگي كرد ولي نبايد آنها را كامل هم كنار گذاشت.

فهمیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم.

- فهمیده ام هر چيز خوب در زندگي يا غير قانوني است و يا غير اخلاقي و يا چاق كننده ...

  - فهمیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست... اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند!

-فهمیده ام که خیلی از چیزهایی که ناراحتمان می کنند در واقع ارزش ناراحت شدن را ندارند!

فهمیده ام که  تنها دوستان واقعی تو فقط و فقط پدر و مادر تو هستند و لا غیر

فهمیده ام که مخلصم چاکرم گفتن دوستان الکی است...اینو وقتی اسباب کشی داری خوب می فهمی!

فهمیده ام که وقتی خیلی چیزها رو  می فهمی باید  خودت رو به نفهمیدن بزنی!
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: DELFAN در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۷:۳۹
فهمیده ام که اگر برای همه بمیری، هیچ کس برایت تب نمی کند.

فهمیده ام که هیچ چیز نفهمیده ام.

فهمیده ام که غصه ها تمام نشدنی است.

فهمیده ام که همه خوب حرف می زنند و بد عمل می کنند.

فهمیده ام که هر چه کمتر بدانب بهتر است.

فهمیده ام که بدن سالمی نمانده که عقلی در آن جا بگیرد.

فهمیده ام که آرامش در جایی پنهان شده که هیچ کس فکرش را هم نمی کند.

فهمیده ام که زمانه ی عشق مجنون و فرهاد گذشته است.

عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: elahe در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۷:۳۲
فهمیده ام که زندگی را زندگی باید کرد ...
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: کـوکـبـی در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۴۴:۴۳
سلام
فهمیده ام که احساس آدمی ارباب همیشگی اوست.
هم اکنون چه احساسی دارید؟

عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: سید علا سبزپوش در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۵۶:۴۲
فهمیده ام که هر فکر می کنم که دانا هستم در حالی که هر روز نادانتر می شوم
فهمیده ام که چقدر از خدا دور هستم در حالی که خدا همیشه یاورم بود .
فهمیده ام که بعضی فیلمهای هندی هم در واقعیت وجود دارد .
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: DELFAN در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۸:۰۷
فهمیده ام که گروهی می خواهند تو را به زور به بهشت ببرند و گروهی به اجبار به جهنم.
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: elahe در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۱۱:۰۱
فهمیده ام که گاه می خواهم اما انکار میکنم
فهمیده ام که گاه نمی خواهم اما مجبورم
فهمیده ام که گاه مجبورم اما ناتوانم
فهمیده ام که گاه ناتوانم اما توانا میشوم...
فهمیده ام که خدا مال من است
فهمیده ام که دنیا برای من است
من میدانم که میتوانم  :)
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱:۱۹:۲۰
فهمیده ام این رشته حسابداری هم شغل نمیشه.
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: elahe در ۱ آبان ۱۳۸۹ - ۲۲:۰۶:۴۴
فهمیده ام این رشته حسابداری هم شغل نمیشه.
به جا روحیه دادنتون هست؟  :'( :'( :'(
من دوسش دارم 8)
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: سید علا سبزپوش در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۲۹:۲۵
فهمیده ام که اگر آقای احسانی حسابدار نبودند ، شاید الان از وجودش محروم بودیم
فهمیده ام که اگر آقای احسانی حسابدار نبودند ، شاید الان خیلی از جوانان متا بی راهنما بودند
فهمیده ام که اگر آقای احسانی حسابدار نبودند ، این دوستان خوب را شاید نداشتند
فهمیده ام که اگر آقای احسانی حسابدار نبودند ، ای سی سی سایت نمی شد .

و....................

اینها را برای چاپلوسی ننوشتم ، بلکه برای یادآوری کردن به ، آقای همیشه عزیز بچه های متا (احسانی ) نوشتم .
با آروزی موفقیت برای آقای احسانی  و همه بچه های خوب متا
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۰:۰۰
فهمیدم که بعضی وقتها شوخی کردن با همکاران حسابداری باعث افزایش روحیه آنان میشود.
فهمیدم که سید نسبت به بنده خیلی لطف دارند و همیشه شرمنده اخلاق ایشان هستم.
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: DELFAN در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۵:۰۴
من هم فهمیده ام که بی جناب احسانی نتونستم تو ای سی سی بمونم.
شاگرد همونجایی میره که استاد بهش درس میده.

عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: Accpanel در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۳:۴۳
من هم فهمیده ام که



خوش به حال من !
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۲:۵۶
من که خیلی شرمنده میشم اینطور میفرمائید.البته من توی ای سی سی دهها دوست دارم که همشون رو قبول دارم اما قبول ندارم که من دراین حد جاذبه دارم و اگر داشتم آنها هم می آمدند پیش من.
وقتی فکر میکنم فقط به این نتیجه میرسم که شما فقط نسبت به من لطف دارید نه چیزی دیگر.
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: DELFAN در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۱:۳۲
اولین کسی رو که تو ای سی سی شناختم شما بودید و همیشه در همه ی سوالهام ردی از پاسخ های عالی و بی نقص شما بود.
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: اجـاقـی در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۴۰:۵۷
فهمیدم که ... تنها کسی که مرا در زندکی شاد می کند کسی است که به من می گوید: " تو مرا شادی کردی"
فهمیدم که ... نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه برخورد با آن را انتخاب کنم .
فهمیدم که ... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست.
فهمیدم که ... گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن او.
فهمیدم که ... زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم.
فهمیده‌ام که ... بیشترین حس خوشبختی را زمانی احساس کرده‌ام که، کسی را که قبلا به شدت آزارم می‌داد، بخشیدم.
فهمیده‌ام که...ماهی رو هر وقت از آب بگیرید تازه است.
فهمیده‌ام که... اگه همه سعی و تلاشت رو بکنی و بعد به خدا توکل کنی ضرر نمی کنی.
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: امیر شهباززاده در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۲۱:۳۶:۲۲
فهمیده ام  که فرياد من از فراق يارست                        و افغان من از غم نگارست

بي روي چو ماه آن نگارين                                         رخساره من به خون نگارست

خون جگرم ز فرقت تو                                                  از ديده روانه در کنارست

درد دل من ز حد گذشتست                                         جانم ز فراق بي‌قرارست

کس را ز غم من آگهي نيست                                       آوخ که جهان نه پايدارست

از دست زمانه در عذابم                                                 زان جان و دلم همي فکارست

شهباز چه کني شکايت از دوست                                   چون شادي و غم نه برقرارست
عنوان: پاسخ : فهمیده ام که......
رسال شده توسط: elahe در ۲ آبان ۱۳۸۹ - ۲۲:۳۵:۰۳
به به
یه نکته بسیار جالب
فهمیده ام که تمام دوستانم در متا فهمیده اند  ;D ;D ;D
عنوان: جواب های مردم به این سوال که از زندگیتون چی فهمیدین؟
رسال شده توسط: حمید رستمی در ۱۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۰:۳۲:۴۵
جواب های مردم به این سوال که از زندگیتون چی فهمیدین؟
 
 
فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته " از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است 54 ساله
فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری . 12 ساله
فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به همسرت بگویی " دوستت دارم" . 61 سال
فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . 38 ساله
فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. 20 ساله
فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه " حالا باشه تا بعد " این یعنی " نه" 7 ساله
فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. 42 ساله
فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند . 64 ساله
فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . 5 ساله
فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند . 72 ساله
فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد . 29 ساله
فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم . 48 ساله
فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام . 38 ساله
فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله
فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید . 29 ساله
فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. 29 ساله
فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. 31 ساله
فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده 48 ساله
هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش میخوابه، من باید آدم درستى باشم . 42 ساله
فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! 27 ساله
فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. 50ساله
فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت. 35 ساله
فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی 36 ساله
فهمیدم که اگر عشقی رو از دست دادی دیگه نمی تونی بدست بیاریش چون هیچ چیز مثل سابق نیست! و سعی کنی که فقط ازش به نیکی یاد کنی! م . ج 30 ساله
فهمیدم که تا دیر نشده باید یه کاری کرد تا بعد ها غصه فرصت های رو که داشتی ولی استفاده نکردی رو نخوری... و بعضی وقت ها هم باید هیچ کاری نکنی تا وضع از اینی که هست بدتر نشه.... 31 ساله
من هنوز چیزی نفهمیدم, فعلا قضیه خیلی مبهمه. 34 ساله

فهمیدم روی هیچ عقیده ای تعصب نداشته باشم چرا که چند سال بعد ممکنه برام مسخره و خنده دار بشه و هیچ عقیده ای رو مسخره نکنم چرا که شاید سال ها بعد آرمان زندگیم بشه. 30 ساله
من فهمیدم که هیچ وقت اون چیزی رو که می خواهی به دست نمی آری و وقتی هم که بدست اوردی دیگه اون رو نمی خواهی . 37 ساله
فهمیدم تو این دنیا هیچ چیز اونقدر که فکر میکنیم مهم نیست بجز کسی که دوسش داری 52 ساله
 
سحر سرلک  از تهران
عنوان: فهمیده‌ام که ...
رسال شده توسط: حمید رستمی در ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۱:۴۰:۰۲
فهمیده‌ام که ...
 
فهمیده ام که بزرگترین چالش زندگی این است که تصمیم بگیری مهم‌ترین چیز در زندگی کدام است و سپس سایر چیز‌ها را فراموش کنی.»اچ جکسون براون در یكی از مطالب خود می‌گوید:
● « فهمیده‌ام که ....
▪ فهمیده ام که بزرگترین چالش زندگی این است که تصمیم بگیری مهم ترین چیز در زندگی کدام است و سپس سایر چیز‌ها را فراموش کنی.
▪ فهمیده‌ام که ساده ترین کارها نیز می‌تواند با معنی باشد اگر آن را با روحیه و نیت درست به انجام برسانی.
▪ فهمیده‌ام که بدترین رنج ها، مشاهده رنج دیگران است.
▪ فهمیده‌ام که اگر به دنبال خوش بختی‌باشی، خوش بختی از دست تو فرار می کند. اما اگربه دنبال خانواده، بر آوردن نیازهای دیگران، کار خودت، ملاقات افراد جدید و خوب بودن باشی، خوش بختی به سراغ تو خواهد آمد.
▪ فهمیده‌ام که آدم ها به آن اندازه خوش بخت می شوند که اراده کرده باشند.
▪ فهمیده‌ام که لذت بردن از موفقیت ایرادی ندارد ولی نباید آن را در بست باور کرد.
▪ فهمیده‌ام که تجربه کردن شگفتی زندگی در چشمان یک کودک، لذت بخش‌ترین حس زندگی است.
▪ فهمیده‌ام که زندگی یک مرد دارای چهار دوران است: زمانی که به بابانوئل اعتقاد دارد، زمانی که به بابانوئل اعتقاد ندارد، زمانی که نقش بابانوئل را بازی می‌کند و زمانی که قیافه اش مثل بابانوئل می‌شود.
▪ فهمیده‌ام که فراموش کردن خطا و به خاطر سپردن لطف دیگران هر دو به یک اندازه مهم هستند.
▪ فهمیده‌ام که وقتی از افرادی که دوستشان دارید جدا می شوید، بهتر است آخرین کلماتتان محبت‌آمیز باشد؛ چرا که ممکن است این آخرین باری باشد که آن ها را می‌بینید.
▪ فهمیده‌ام که درک راه درست به مراتب نیاز به خلاقیت بیشتری دارد تا تشخیص راه نادرست.
▪ فهمیده‌ام که جایگاه و موقعیت را می توان خرید ولی احترام را باید کسب کرد.
▪ فهمیده‌ام که اکثر مردم در برابر تغییر مقاومت می کنند و این در حالی است که تنها راه پیشرفت، تغییر است.» 
عنوان: راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۲۹ آذر ۱۳۹۰ - ۱۹:۴۷:۰۷
راستی شما چی از زندگی فهمــیده اید ؟

 فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته  " از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است . 54 ساله 
 
  -فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری . 12 ساله

فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی " دوستت دارم" . 61 سال

  -فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم . 48 ساله 

   
  -فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . 38 ساله 

  -فهمــیده ام که   می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. 20 ساله

 
  -فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه  " حالا باشه تا بعد " این یعنی " نه" . 7 ساله 

 
  -فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. 42 ساله

 
 -فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند . 64 ساله


فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . 5 ساله 

 
     -فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک  "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند . 72ساله 


  -فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد . 29 ساله

 
 -فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام . 38 ساله 


-فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله


 -فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید . 29 ساله 


-فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. 29 ساله 


 -فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. 31ساله 


-فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده 

   
 فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! 27 ساله 

 
      -در زندگى فهمــیده ام در فکر عوض کردن همسرم نباشم.

      خودمو عوض کنم و وفق بدم به موقعیتها و مراحل مختلفه زندگیم 

      تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو با خوشحالى و سرور ادامه بدم

 

-هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش میخوابه، من باید آدم درستى باشم. 42 ساله 


    -فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. 50ساله 

 
  -فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه  و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت. 35 ساله 

  -فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی ! 36 ساله

-        من هنوز چیزی نفهمیدم, فعلا قضیه خیلی مبهمه. 34 ساله

 
-  فهميدم كه اگر عشقي رو از دست دادي ديگه نمي توني بدست بياريش چون هيچ چيز مثل سابق نيست! و سعي كني كه فقط ازش به نيكي ياد كني!  م . ج  30 ساله

 
فهميدم كه تا دير نشده بايد يه كاري كرد تا بعد ها غصه فرصت هاي رو كه داشتي ولي استفاده نكردي رو نخوري... و بعضي وقت ها هم بايد هيچ كاري نكني تا وضع از ايني كه هست بدتر نشه.... 31 ساله

 
- فهمیده ام که آدما دو بار میمیرند،اولین بارش وقتی که حس میکنن دیگه نیاز ندارند چیزی یاد بگیرند . دومیشم که خودتون میبینید! 37 ساله

 
راستی شما چی از زندگی فهمــیده اید ؟
 
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: آیلان در ۲۹ آذر ۱۳۹۰ - ۲۰:۱۱:۲۶
نقل قول از: Moshashaei

 
راستی شما چی از زندگی فهمــیده اید ؟
 

راستش تازه فهمیدم که هیچی نفهمیدم 8)
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۲۹ آذر ۱۳۹۰ - ۲۱:۰۳:۳۵
من تازه از زندگی فهمیدم که دلم چیزهائی رو میخواد که عقلم میگه اشتباست و یک عمر دل وقلب همو نفهمیدن.
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: pooneh در ۲۹ آذر ۱۳۹۰ - ۲۲:۵۲:۰۵
از ارسال زيباتون متشكرم جناب مشعشعي
من از زندگي فهميدم تا وقتي كه زنده ام به كساني كه دوستشون دارم قبل از مردنم بگم دوستشون دارم .چون هر روز با خودم ميگم شايد فردا نباشم اون از كجا ميفهمه من چقدر دوستش دارم ........در واقع از وقتي به اين فكر كردم كه شايد فردا من نباشم همه رو دوست دارم از 17 تا 24واونايي كه 24 تا دوستشون دارم 24 ساعت يادآوري ميكنم شايد كلافه شده باشند ........وتا فرصت داريد مامان و باباتونو هر روز حسابي بغل كنيد وببوسيدشون اونا نيازي به اينكار شما ندارند شما نياز به اينكار داريد ..........
درود برشما وزنده باشيد
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: حمید رستمی در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۰:۱۸:۱۲
جناب مشعشعي از ارسال زيباتون متشكریم
شاید فهمیدم
شاید بفهمم
شاید فکر میکنم که فهمیدم
" عشق ، تنها هدف خلقت انسان بوده و هست."
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۰:۵۸:۵۰
نقل قول از: A.Ehsani
من تازه از زندگی فهمیدم که دلم چیزهائی رو میخواد که عقلم میگه اشتباست و یک عمر دل وقلب همو نفهمیدن.

من نیز هم....

اما کم که آوردم دادم دست حق...
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۱:۰۰:۱۷
نقل قول از: حمید رستمی
جناب مشعشعي از ارسال زيباتون متشكریم
شاید فهمیدم
شاید بفهمم
شاید فکر میکنم که فهمیدم
" عشق ، تنها هدف خلقت انسان بوده و هست."

قربانت برم حمید آقا...

عشق...
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۱:۰۳:۲۰
نقل قول از: طیبه شاهی
از ارسال زيباتون متشكرم جناب مشعشعي
من از زندگي فهميدم تا وقتي كه زنده ام به كساني كه دوستشون دارم قبل از مردنم بگم دوستشون دارم .چون هر روز با خودم ميگم شايد فردا نباشم اون از كجا ميفهمه من چقدر دوستش دارم ........در واقع از وقتي به اين فكر كردم كه شايد فردا من نباشم همه رو دوست دارم از 17 تا 24واونايي كه 24 تا دوستشون دارم 24 ساعت يادآوري ميكنم شايد كلافه شده باشند ........وتا فرصت داريد مامان و باباتونو هر روز حسابي بغل كنيد وببوسيدشون اونا نيازي به اينكار شما ندارند شما نياز به اينكار داريد ..........
درود برشما وزنده باشيد

خواهش میکنم....واقعا حق با شماست...
مولا مرتضی علی هم فرمودند اونطور زندگی کنید که میدانید فردا نخواهید بود و انگار روز آخر زندیگیتونه...
والدین و سایشون و حمایتشون نعمت بزرگیه...و بله ما بهشون نیازمندیم.
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۱:۰۴:۱۵
نقل قول از: آیلان
راستش تازه فهمیدم که هیچی نفهمیدم 8)
از کجا آمدم و آمدنم بهر چه بود؟
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: آیلان در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۸:۲۱:۲۲
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم!!!!!!
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: A.Ehsani در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۹:۳۲:۱۸
جناب مشعشعی ممنونم از بابت مطالب اخلاقی و عرفانی. در این عصر یخی که همه فکر لقمه ای معاش اند جای کلام زیبا خالیست.
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۱:۲۰
نقل قول از: A.Ehsani
جناب مشعشعی ممنونم از بابت مطالب اخلاقی و عرفانی. در این عصر یخی که همه فکر لقمه ای معاش اند جای کلام زیبا خالیست.

ممنونم استاد
لطف دارید.

میگن بیان این قبیل مطالب و بروز این احوال درونی سه اصل رو میطلبه:
 
زمان و مکان و یاران

تو این دنیای اینترنتی امروزی زمان که در دستمونه...

مکان که مکان عالی و مناسب...

یاران هم که همه عاشق و اهل دل....
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: pooneh در ۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۳:۳۳
نقل قول از: Moshashaei
خواهش میکنم....واقعا حق با شماست...
مولا مرتضی علی هم فرمودند اونطور زندگی کنید که میدانید فردا نخواهید بود و انگار روز آخر زندیگیتونه...
والدین و سایشون و حمایتشون نعمت بزرگیه...و بله ما بهشون نیازمندیم.
سلام وسپاس
من معتقدم اون کسیکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده 
درودبرشما وزنده باشید
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: asena در ۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۲:۵۹
دانستم صبوربودن ایمان است وخویشتن داری یک نوع عبادت
فهمیدم ناکامی به معنای تاخیر است نه شکست وخندیدن یک نیایش است
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: حبیبی در ۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۳:۲۴:۰۶
من فهمیدم زندگی زیباست . اگر چایگاه خدا معلوم باشد. اگه او سلطان قلب ها باشد. اگر او را به مستاجری نفرستاده باشیم.
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۴:۱۷:۴۵
نقل قول از: طیبه شاهی
سلام وسپاس
من معتقدم اون کسیکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده 
درودبرشما وزنده باشید

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق....ثبت است بر جریده ی عال دوام ما.
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۲:۱۰
نقل قول از: asena
دانستم صبوربودن ایمان است وخویشتن داری یک نوع عبادت
فهمیدم ناکامی به معنای تاخیر است نه شکست وخندیدن یک نیایش است

واقعا عالیه...

و....امید...امید...امید...

امیدوارم حضرت حق عنایتی فرمایند هیچگاه از درگاه پر لطف و کرمشان نا امید نباشیم...

آمین
عنوان: پاسخ : راستی شما از زندگی چی فهمیدید؟
رسال شده توسط: Moshashaei در ۳ دی ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۴:۲۰
نقل قول از: آنوشا
من فهمیدم زندگی زیباست . اگر چایگاه خدا معلوم باشد. اگه او سلطان قلب ها باشد. اگر او را به مستاجری نفرستاده باشیم.

حق با شماست....خیلی وقتها میشه که خدارو مستاجری میفرستیم...

بنده ی روسیاه بارها این خبط رو انجام دادم...

الهی العفو...