تفاوت معنی گزار و گذارسلام
یکی از اشتباهات رایج املایی، در کاربرد صحیح این دو واژه است. به ویژه در نوشتن ترکیبات آن ها، مانند: سپاسگزار، قانون گذار، نماز گزار، خدمت گزار و غیره.
راه مناسب برای شناخت تفاوت این ترکیبها، توجه به شکل نوشتن فعلهای “گذاشتن” و “گزاردن” و معنی آنهاست.گذاشتن: (گذار ریشه فعل گذاردن است و به معنی گذاشتن است)
"
گذار" هم از ریشه گذاشتن است و زمانی کاربرد دارد که کاری فیزیکی انجام می گیرد.
معانی: قرار دادن، جای دادن، ترک کردن، عبور کردن، وضع کردن، اجازه دادن و موارد مشابه اینهاست.
مثل گذاشتن کتاب در قفسه یا گذاشتن پول در جیب.
کاربردهای دیگر:
- واگذاردن، واگذار کردن: تسلیم کردن، به عهدهی کسی انداختن
- جا گذاشتن، گرو گذاشتن
- بنیانگذار: بنا کننده - سیاستگذار: وضع کردن سیاست -پایه گذار- سرمایه گذار- امانت گذار- بیمهگذار- قانون گذار- فرمان گذار- فروگذار و …
گزاردن: (= گزاریدن)
"گزار" از ریشه گزاردن است و از انجام عملی فیزیکی خبر نمی دهد. بلکه به معنی به جا آوردن است.
معانی: انجام دادن و به جا آوردن، پرداختن (وام، مالیات و غیره)، بیان کردن، ترجمه کردن، تفسیر کردن، رسانیدن و تبلیغ کردن ( پیغام، پیغمبری و غیره)، بیان کردن، صرف و خرج کردن
کاربردها:
- گزارش، بیان کردن، اظهار کردن: سخن گزاردن، پاسخ گزاردن
- نمازگزار: به جای آورندهی نماز
- خدمتگزار: به جای آورندهی خدمت
- سپاسگزار: به جای آورنده و ادا کنندهی تشکر
- وام گزار: پرداخت کنندهی وام
- پیام گزار: پیام آور
- خواب گزار: تعبیر کنندهی خواب
– حقگزار: ادا کنندهی حق
- مصلحت گزار: خیر اندیش
- گله گزار: گله کننده
– باج گزار: باج دهنده
- پیغام گزار: کسی که پیغام را بازگو می کند یا پیغام را می آورد
و حج گزار، خراج گزار، شکرگزار، خدمت گزار، حق گزار، پاسخ گزار، مدح گزار، خبرگزاری، کارگزار(انجام دهنده کار).
حین نوشتن چنین عباراتی مثلاً نمازگزار، با خودتان بگویید: نماز گذاشتن یا نماز گزاردن؟ نماز قرار دادن یا نماز به جا آوردن؟ مسلماً پاسخ درست را مییابید. خدمت گذاشتن یا گزاردن؟ و …
بنابراین به طور کلی میتوان گفت:
هرگاه پسوند به معنی گذاشتن و قرار دادن باشد، با “
ذ” مینویسیم.
هرگاه پسوند به معنی ادا کردن و بهجا آوردن باشد با “
ز” مینویسیم.
واژه | معنی | واژه | معنی |
امانت گذار | آنکه چیزی را به عنوان امانت بکسی بسپرد | امانت گزار | امین، کسی که شرط امانت داری را به جای می آورد |
حکم گذار | حاکم | حکم گزار | رعیت |
قانونگذار | قوه مقننه | قانونگزار | قوه مجریه |
سنت گذار | واضع سنت | سنت گزار | به جای آورنده سنت |
بدعت گذار | وضع کننده بدعت | بدعت گزار | انجام دهنده بدعت |
شما دوستان عزیز هم واژگانی که می شناسید برای اطلاعات بیشتر معرفی کنید.