سرچشمه ی رویش هایی ، دریایی ، پایان تماشایی.
تو تراویدی: باغ جهان تر شد ، دیگر شد.
صبحی سر زد ، مرغی پر زد ، یک شاخه شکست : خاموشی هست.
خوابم بر بود ، خوابی دیدم : تابش آبی در خواب، لرزش برگی در آب.
این سو تاریکی مرگ ، آن سو زیبایی برگ. اینها چه ، آنها چیست ؟ انبوه زمان ها چیست ؟
این می شکفد ، ترس تماشا دارد. آن می گذرد، وحشت دریا دارد.
پرتو محرابی ، می تابی. من هیچم : پیچک خوابی. بر نرده ی اندوه تو می پیچم.
تاریکی پروازی ، رویای بی آغازی ، بی موجی ، بی رنگی ، دریای هم آهنگی!