Google


veryhot_post - شعرهای سهراب سپهری - متا نویسنده موضوع: شعرهای سهراب سپهری  (دفعات بازدید: 12696 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
هایی
« پاسخ #105 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۵:۲۴ »
سرچشمه ی رویش هایی ، دریایی ، پایان تماشایی.
تو تراویدی: باغ جهان تر شد ، دیگر شد.
صبحی سر زد ، مرغی پر زد ، یک شاخه شکست : خاموشی هست.
خوابم بر بود ، خوابی دیدم : تابش آبی در خواب، لرزش برگی در آب.
این سو تاریکی مرگ ، آن سو زیبایی برگ. اینها چه ، آنها چیست ؟ انبوه زمان ها چیست ؟
این می شکفد ،  ترس تماشا دارد. آن می گذرد، وحشت دریا دارد.
پرتو محرابی ، می تابی. من هیچم : پیچک خوابی. بر نرده ی اندوه تو می پیچم.
تاریکی پروازی ، رویای بی آغازی ، بی موجی ، بی رنگی ، دریای هم آهنگی!

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
چند
« پاسخ #106 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۶:۲۴ »
اینجاست ، آیید ، پنجره بگشایید ، ای من و دگر من ها : صد پرتو من در آب!
مهتاب ، تابنده نگر بر لرزش برگ ، اندیشه ی من ، جاده ی مرگ.
آنجا نیلوفرهاست ، به بهشت ، به خدا درهاست.
اینجا ایوان ، خاموشی هوش ، پرواز روان.
در باغ زمان تنها نشدیم. ای سنگ و نگاه ، ای وهم و درخت ، آیا نشدیم ؟
من « صخره ـ من » ام ، تو « شاخه ـ تو» یی.
این بام گلی ، آری ، این بام گلی ، خاک است و من و پندار.
و چه بود این لکه ی رنگ ، این دود سبک؟ پروانه گذشت ؟ افسانه دمید ؟
نی ، این لکه ی رنگ ، این دود سبک ، پروانه نبود ، من بودم و تو. افسانه نبود ،
ما بود و شما.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
پادمه
« پاسخ #107 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۶:۵۷ »
می رویید. در جنگل ، خاموشی رویا بود.
شبنم ها بر جا بود.
درها باز ، چشم تماشا باز ، چشم تماشاتر ، و خدا در هر … آیا بود ؟
خورشیدی در هر مشت : بام نگه بالا بود.
می بویید. گل وا بود ؟ بوییدن بی ما بود : زیبا بود.
تنهایی ، تنها بود.
نا پیدا ، پیدا بود.
« او » آنجا ، آنجا بود.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
هلا
« پاسخ #108 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۸:۰۲ »
تنها به تماشای چه ای ؟
بالا ، گل یک روزه ی نور.
پایین ، تاریکی باد.
بیهوده مپای ،شب از شاخه نخواهد ریخت ، و دریچه ی خدا روشن نیست.
از برگ سپهر ، شبنم ستارگان خواهد پرید.
تو خواهی ماند ، و هراس بزرگ. ستون نگاه ، و پیچک غم.
بیهوده مپای.
برخیز، که وهم گلی ، زیمن را شب کرد.
راهی شو ، که گردش ماهی ، شیار اندوهی در پی خود نهاد.
زنجره را بشنو : چه جهان غمناک است ، و خدایی نیست ، و خدایی هست ، و خدایی…
بی گاه است ، به بوی و برو ، و چهره ی زیبایی در خواب دگر ببین.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
روانه
« پاسخ #109 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۳۸:۵۵ »
چه گذشت ؟
ـ زنبوری پر زد
ـ در پهنه ی …
ـ وهم. این سو ، آن سو ، جویای گلی.
ـ جویای گلی ، آری ، بی ساقه گلی در پهنه ی خواب نوشابه آن…
ـ اندوه. اندوه نگاه: بیداری چشم ، بی برگی دست.
ـ نی. سبدی می کن، سفری در باغ.
ـ باز آمده ام بسیار ، و ره آوردم: تیناب تهی.
ـ سفری دیگر، ای دوست ، و به باغی دیگر.
ـ بدرود.
ـ بدرود، و به همراهت نیروی هراس.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
لب آب
« پاسخ #110 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۰:۰۷ »
دیشب ، لب رود ، شیطان زمزمه داشت.
شب بود و چراغک بود.
شیطان ، تنها ، تک بود.
باد آمده بود ، باران زده بود: شب تر، گلهای پرپر.
بویی نه براه.
ناگاه
آیینه ی رود ، نقش غمی بنمود : شیطان لب آب.
خاک سیا در خواب.
زمزمه ای می مرد. بادی می رفت ، رازی می برد.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
گزار
« پاسخ #111 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۰:۳۶ »

باز آمدم از چشمه ی خواب ، کوزه ی تر دردستم.

مرغانی می خوانند. نیلوفر وا می شد. کوزه ی تر بشکستم،

در بستم

و در ایوان تماشای تو بنشستم.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
شورم را
« پاسخ #112 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۱:۳۰ »
من سازم : بندی آوازم. برگیرم ، بنوازم. بر تارم زخمه ی « لا » می زن ، راه فنا می زن
من دودم : می پیچم ، می لغزم ، نابودم.
می سوزم ، می سوزم : فانوس تمنایم. گل کن تو مرا ، ودرآ.
آیینه شدم ، از روشن و از سایه بری بودم. دیو و پری آمد ، دیو و پری بودم. در بی خبری بودم.
قرآن بالای سرم ، بالش من انجیل ، بستر من تورات ، و زبر پوشم اوستا ، می بینم خواب:
بودایی در نیلوفر آب.
هر جا گل های نیایش رست ، من چیدم. دسته گلی دارم،
محراب تو دور از دست : او بالا ، من در پست.
خوشبو سخنم ، نی ؟ باد « بیا » می بردم ، بی توشه شدم در کوه «کجا»گل چیدم،گل خوردم.
در رگ ها همهمه ای دارم ، از چشمه ی خود آبم زن ، آبم زن.
و به من یک قطره گوارا کن  شورم را زیبا کن.
باد انگیز ، درهای سخن بشکن ، جا پای صدا می روب. هم دود « چرا » می بر ، هم موج« من» و « ما » و « شما » می بر.
ز شبنم تا لاله ی بیرنگی پل بنشان ، زین رویا در چشمم گل بنشان ، گل بنشان.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
شیطان هم
« پاسخ #113 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۲:۱۰ »

از خانه بدر ، از کوچه برون ، تنهایی ما سوی خدا می رفت.
در جاده ، درختان سبز ، گل ها وا ، شیطان نگران : اندیشه رها می رفت.
خار آمد ، و بیابان ، و سراب.
کوه آمد و ، خواب.
آواز پری : مرغی به هوا می رفت ؟
ـ نی همزاد گیاهی بود ، از پیش گیا می رفت.
شب می شد و روز.
جایی ، شیطان نگران : تنهایی ما می رفت.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
تا گل هیچ
« پاسخ #114 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۳:۰۶ »
می رفتیم ، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سیاه!
راهی بود از ما تا گل هیچ.
مرگی در دامنه ها ، ابری سر کوه ، مرغان لب زیست.
می خواندیم: « بی تو دری بودم به برون ، و نگاهی به کران ، وصدایی به کویر.»
می رفتیم ، خاک از ما می ترسید ، و زمان بر سر ما می بارید.
خندیدم : ورطه پرید از خواب ، و نهان آوایی افشاندند.
ما خاموش ، و بیابان نگران ، و افق یک رشته نگاه.
بنشستم ، تو چشمت پر دور ، من دستم پر تنهایی ، و زمین ها پرخواب.
خوابیدم. می گویند : دستی در خوابی گل می چید.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
و چه تنها
« پاسخ #115 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۳:۲۷ »
ای درخور اوج ! آواز تو در کوه سحر ، و گیاهی به نماز.

غم ها را گل کردم ، پل زدم از خود تا صخره ی دوست.

من هستم ، و سفالینه ی تاریکی ، و تراویدن راز ازلی.

سر بر سنگ ، و هوایی که خنک ، و چناری که به فکر ، و روانی که پر از ریزش دوست.

خوابم چه سبک ، ابر نیایش چه بلند ، و چه زیبا بوته ی زیست ، و چه تنها من!

تنها من ، و سرانگشتم در چشمه ی یاد ، و کبوترها لب آب.

هم خنده ی موج ، هم تن زنبوری بر سبزه ی مرگ ، و شکوهی در پنجه ی باد.

من از تو پرم ، ای روزنه ی باغ هم آهنگی کاج و من و ترس!

هنگام من است ، ای در به فراز ، ای جاده به نیلوفر خاموش پیام

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
و شکستم ، و دویدم ، و فتادم
« پاسخ #116 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۴:۵۱ »
درها به طنین های تو وا کردم.
هر تکه را جایی افکندم ، پر کردم هستی ز نگاه.
بر لب مردابی ، پاره ی لبخند تو بر روی لجن دیدم ، رفتم به نماز.
در بن خاری ، یاد تو پنهان بود ، برچیدم ، پاشیدم به جهان.
بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن ، و به خود گستردن.
و شیاریدم شب یک دست نیایش ، افشاندم دانه ی راز.
و شکستم آویز فریب.
و دویدم تا هیچ. و دویدم تاچهره ی مرگ ، تا هسته ی هوش.
و فتادم بر صخره ی درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم ، لرزیدم.
وزشی می رفت از دامنه ای ، گامی همره او رفتم.
ته تاریکی ، تکه خورشیدی دیدم ، خوردم ، و زخود رفتم ، و رها بودم.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
وید
« پاسخ #117 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۵:۲۰ »
نی ها ، همهمه شان می آید.

مرغان ، زمزمه شان می آید.

درباز و نگه کم

و پیامی رفته به بی سویی دشت.

گاوی زیر صنوبرها،

ابدیت روی چپرها

از بن هر برگی وهمی آویزان

و کلامی نی،

نامی نی.

پایین ، جاده ی بیرنگی.

بالا ، خورشید هم آهنگی.

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
تراو
« پاسخ #118 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۷:۰۵ »
درآ ، که کران را بر چیدم ، خاک زمان رفتم ، آب « نگر » پاشیدم.
در سفالینه ی چشم ، « صد برگ » نگه بنشاندم ، بنشستم.
آیینه شکستم ، تا سرشار تو من باشم و من . جامه نهادم. رشته گسستم.
زیبایان خندیدند ، خواب « چرا » دادمشان ، خوابیدند.
غوکی می جست ، اندوهش دادم ، و نشست.
در کشت گمان ، هر سبزه لگد کردم. از هر بیشه ، شوری به سبد کردم.
بوی تو می آمد ، به صدا نیرو ، به روان پر دادم ، آواز « درآ » سردادم.
پژواک تو می پیچد ، چکه شدم ، از بام صدا لغزیدم ، و شنیدم.
یک هیچ ترادیدم ، و دویدم.
آب تجلی تو نوشیدم ، و دمیدم

آفلاین m-it

xx - شعرهای سهراب سپهری - متا
به زمین
« پاسخ #119 : ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۴۷:۵۰ »
افتاد. و چه پژواکی که شنید اهریمن. و چه لرزی که دوید از بن غم تا بهشت.
من درخویش ، و کلاغی لب حوض.
خاموشی ، و یکی زمزمه ساز.
تنه ی تاریکی ، تبر نقره ی نور.
و گوارایی بی گاه خطا ، بوی تباهی ها ،گردش زیست.
شب دانایی. و جدا ماندم : کو سختی پیکرها ، کو بوی زمین ، چینه ی بی بعد پری ها؟
اینک باد ، پنجره ام رفته به بی پایان. خونی ریخت ، بر سینه ی من ریگ بیابان باد!
چیزی گفت ، و زمان ها بر کاج حیاط ، همواره وزید و وزید. این هم گل اندیشه ، آن هم بت دوست.
نی ، که اگر بوی لجن می آید ، آنهم غوک ، که دهانش ابدیت خورده است.
دیدار دگر ، آری: روزن زیبای زمان.
ترسید ، دستم به زمین آمیخت. هستی لب آیینه نشست ، خیره به من : غم نامیرا.


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
زندگی نامه «سهراب سپهری»

نویسنده m-it

0 پاسخ ها
885 مشاهده
آخرين ارسال ۳۰ آبان ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۹:۰۷
توسط m-it
xx
شعرهای قیصرامین پور

نویسنده saeed.

9 پاسخ ها
2472 مشاهده
آخرين ارسال ۲۲ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۸:۳۸
توسط saeed.
xx
شعرهای شهریار

نویسنده saeed.

5 پاسخ ها
8193 مشاهده
آخرين ارسال ۵ بهمن ۱۳۹۰ - ۲۲:۰۵:۵۳
توسط saeed.
xx
شعرهای فروغ فرخ زاد

نویسنده saeed.

55 پاسخ ها
6866 مشاهده
آخرين ارسال ۴ آذر ۱۳۹۲ - ۲۳:۵۱:۴۶
توسط m-it
xx
شعرهای فریدون مشیری

نویسنده A.Ehsani

44 پاسخ ها
6072 مشاهده
آخرين ارسال ۲۹ آبان ۱۳۹۲ - ۰۰:۱۹:۱۳
توسط m-it
xx
شعرهای حسین پناهی

نویسنده saeed.

12 پاسخ ها
5062 مشاهده
آخرين ارسال ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۴۴:۱۰
توسط DELFAN
 

anything