Google


normal_post - اشعار حافظ - متا نویسنده موضوع: اشعار حافظ  (دفعات بازدید: 7498 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - اشعار حافظ - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #30 : ۱۹ آذر ۱۳۸۹ - ۱۵:۴۲:۰۱ »
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود       
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک       
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود

دل چو از پیر خرد نقل معانی می‌کرد       
عشق می‌گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است       
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز       
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم       
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود

بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق       
مفتی عقل در این مسله لایعقل بود

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی       
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ       
که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - اشعار حافظ - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #31 : ۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۷:۱۲ »
خسروا! گویِ فلک در خم چوگان تو باد       
ساحت کُون و مکان عرصه‌ی میدان تو باد

زلف خاتونِ ظفر، شیفته‌ی پرچم توست       
دیده‌ی فتحِ ابد، عاشق جُولان تو باد

ای که انشاءِ عُطارِد صفتِ شوکتِ توست       
عقلِ کل چاکرِ طغراکشِ دیوانِ تو باد

طیره‌ی جلوه‌ی طوبیٰ، قدِ چون سرو تو شد       
غیرت خُلد برین، ساحت بستان تو باد

نه به تنها حَیَوانات و نباتات و جَماد       
هر چه در عالم امر است به فرمان تو باد!
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - اشعار حافظ - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #32 : ۱ دی ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۸:۵۸ »
دیشب به رسم همیشگی شب یلدا حافظ رو باز کردم و این اومد.

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند       
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

به فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندند       
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانند

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند       
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند       
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند

ز چشمم لعل رمانی چو می‌خندند می‌بارند       
ز رویم راز پنهانی چو می‌بینند می‌خوانند

دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد       
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند       
بدین درگاه حافظ را چو می‌خوانند می‌رانند

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند       
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین saeed.

xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #33 : ۱۱ دی ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۳:۵۷ »
مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت       
خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن       
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت

سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم       
که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی       
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت

و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی       
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل       
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی       
نیاید هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت
آخرین سنگر سکوته

                       خیلی حرفا گفتنی نیست

آفلاین saeed.

xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #34 : ۱۱ دی ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۷:۱۷ »
همای اوج سعادت به دام ما افتد       
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

حباب وار براندازم از نشاط کلاه       
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد

شبی که ماه مراد از افق شود طالع       
بود که پرتو نوری به بام ما افتد

به بارگاه تو چون باد را نباشد بار       
کی اتفاق مجال سلام ما افتد

چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم       
که قطره‌ای ز زلالش به کام ما افتد

خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز       
کز این شکار فراوان به دام ما افتد

به ناامیدی از این در مرو بزن فالی       
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

ز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظ       
نسیم گلشن جان در مشام ما افتد
آخرین سنگر سکوته

                       خیلی حرفا گفتنی نیست

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - اشعار حافظ - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #35 : ۱۱ دی ۱۳۸۹ - ۱۵:۲۵:۱۶ »
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی       
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید       
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی

شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت       
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی

در انتظار رویت ما و امیدواری       
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی

مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی       
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی

حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان       
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - اشعار حافظ - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #36 : ۱۱ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۶:۵۲:۵۶ »
روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم       
در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم

تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام       
در کمینم و انتظار وقت فرصت می‌کنم

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن       
در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم

با صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست       
و از رفیقان ره استمداد همت می‌کنم

خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این       
لطف‌ها کردی بتا تخفیف زحمت می‌کنم

زلف دلبر دام راه و غمزه‌اش تیر بلاست       
یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می‌کنم

دیده بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش       
زین دلیری‌ها که من در کنج خلوت می‌کنم

حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی       
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین Moshashaei

xx - اشعار حافظ - متا
پاسخ : اشعار حافظ
« پاسخ #37 : ۱۳ آبان ۱۳۹۰ - ۱۹:۴۳:۴۹ »
زهر هجری چشیده ام که مپرس...
یاحق به من بفهمان که بی تو چه خواهم شد؛اما نشانم نده...آمین


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
اشعار مولانا

نویسنده A.Ehsani

12 پاسخ ها
16142 مشاهده
آخرين ارسال ۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۵:۲۳:۱۱
توسط DELFAN
xx
اشعار مهدی سهیلی

نویسنده اجـاقـی

1 پاسخ ها
2445 مشاهده
آخرين ارسال ۲۲ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۶:۵۹
توسط saeed.
xx
اشعار فایز دشتستانی

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
945 مشاهده
آخرين ارسال ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۵:۴۵
توسط اکبرزاده
xx
مجموعه اشعار پروین اعتصامی

نویسنده DELFAN

2 پاسخ ها
2886 مشاهده
آخرين ارسال ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۴:۴۲
توسط DELFAN
xx
گنجور رومیزی - نرم افزار رایگان اشعار پارسی

نویسنده CIVILAR

0 پاسخ ها
1391 مشاهده
آخرين ارسال ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۱:۲۸:۳۲
توسط CIVILAR