4- قط قلم: اصل قطّ، قطع است و قطّ و قدّ در لغت نزدیك به هم است ، جز این كه قط در برش شمشیر از عرض، و قد از طول استعمال شده است. و آن در كار كتابت چنانست كه سر قلم را از جانب میدان (عرض) روی قط زنی صاف بگذارد و تیغه قلمتراش را بر پشت سر قلم نهد و با انگشت ابهام به پشت قلمتراش بقوت بفشارد تا صاف و بی عیب قط شود. و نباید دم قلم را به مقدار زیاد به دم قلمتراش بدهد كه ناصاف خواهد شد.
صدایی كه از قطّ قلم بر می خیزد باید یكصدا و در كمال پختگی باشد. اگر صدای بلند یا پَست برخاست اعاده ی قط لازم است؛ زیرا این چنین صدایی ، خالی از عیب و علت نیست، و مقرراست كه:
قط اول نكو نمی آید قط دوم نكوشود شاید
سلطانعلی مشهدی گوید:
تا صدای قط قلم شنوی غافل از قط آن قلم نشوی
گر صدای قط قلم نه نكوست دان صدای ندای علت اوست
و نیز سروده است:
شرط قط دان كه بیشمار بود هر كه دانست مرد كار بود
گیر محكم قلمتراش اول با " نی قط " اگر نئی احول
قلم خویش بر " نی قط " نه گر بگیری قلم به اصبع به
ساز محكم قلم بنا خن خویش تا كه در قط زدن نگردد ریش
در رساله ی عبدالله صیرفی آمده است كه آن آواز باید مانند تلفظ كلمه قطّ باشد و اگر چنین شنیده نشد خوب نیست. در همین رساله است (كه قبلة الكتاب جمال الدین یاقوت علیه الرحمة در زمان مستعصم ظاهر گشت و متابعت خط ابن بوابّ كرد. بعد از آن در تراشیدن قلم و قط زدن تغییری داد و استدلال و استرشاد از كلام امیر المومنین علی صلوات الله علیه كه فرمود:
نوك قلم را دراز بتراش و فربه، وقط قلم را محرف متمایل به راست كن تا در حال قط آوازی چون آواز مَشَرفی بر آید و گرنه قِطّ را اعاده نما. و گویند مَشَرفی (كلمه مشرفی را چنین بیان می كند : مشرفی منصوب به قریه ای از سرزمین عرب كه نزدیك سبزه و كشتزار و آبادانی است و اسم آن (مشارف شام) است.
و شمشیرهای مشرفی از آنجاست. و گفته اند این نسبت به موضعی از یمن داده شده است نه به مشارف شام) شخصی بوده است كه شمشیر را در غایت خوبی و لطیفی ساختی چنان كه به هر چه می نهادند دو نیمه می كرد و در غایت نازكی آوازی از آن بر می آمد.
ابن مقله گوید : زمانی كه خواستی قلم را قط كنی قلمتراش را كمی به پهلو بخوابان، و به طور قائم و راست به كار مبر.
بدان كه قط از پنج نوع بیرون نیست: 1- نهایت تحریف 2- جَزم یا مستوی یا با تدویر 3- توسیط (بین تحریف و مستوی ) 4- بین بین آنها 5- مایل بچپ مانند قلم های لاتین نویسی.
قط بین تدویر و تحریف، رای ابن مقله وزیر و پیروان او مانند ابن بواب می باشد. و قط محرف اختیار یاقوت و پیروان اوست. مقصود از تحریف، ارتفاع نیش راست قلم است كه از نیش چپ برتر دیده می شود.
استادی گفته است : بهترین قطها محرّف معتدل و تباه ترین آنها قط مستوی است، زیرا قط مستوی به مقدار كمتر از محرف فرمان می برد. با قط محرّفِ معتدل و كمك فاق قلم ، می توانیم در نوشتن ازجابجای دم قلم كمك بگیریم و استفاده كنیم. (از نیش و از نیم دانگ و یك دانگ و دو دانگ و سه دانگ یعنی6/12 و6/1 و6/2 6/3 دم قلم)
این شعر در افواه و معروف است:
محرّف تراش و محرّف نویس به اندك زمانی (شوی) شود خوشنویس
حق آن است كه قط قلم كه مدار كتابت بر آن است بر حسب مقاصد نویسنده و نوع خط متفاوت گردد. مثلاً برای نوشتن ثلث و اجازه و دیوانی و نسخ یاقوتی، تقریبا یكسان است و باید محرف باشد. و قط برای محقق و ریحان تحریفش كمی بیشتر است كه آن حداكثر تعریف است. و برای رقعه تحریفی كمتر از نسخ یاقوتی، و برای نستعلیق كمتر از رقعه می باشد و همچنین در فروع ثلث كه درجلد اول گفته شد تحریف توقیع كمتر از ثلث و قط رقاع و غبارالجلسه متمایل به مستوی است.
ولی برای نوشتن كوفی با این كه به انواع قط ممكن است، اكثر مستوی است و گاهی مایل بچپ می توان نوشت.
حاصل آن كه بنابه قول ابن بواب برای هر قلمی (خطی) در خور است. قط ریحانی حداكثر تحریف و بعد از آن در هر نوعی از انواع خط ها از تحریف كاسته می شود تا به رقاع می رسد كه اقل تحریف است.