Google


normal_post - اصطلاحات فلسفی - متا نویسنده موضوع: اصطلاحات فلسفی  (دفعات بازدید: 16058 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #30 : ۷ آذر ۱۳۸۹ - ۱۸:۵۵:۰۸ »

محسوسات

حس و قضایای محسوس
یکی از اصلی ترین مواد قیاس، محسوسات یا مشاهدات است.
منظور از محسوسات یا مشاهدات، قضایایی است که از راه حس برای انسان حاصل شده است.

مانند قضایای:
"برف سفید است"
"آتش سوزان است"
"خورشید گرد است"
"نمک شور است"
"من تشنه ام"
"من ناراحت شده ام" و...

حس بر دو قسم است:
حس ظاهر:
منظور از حس ظاهر، همان حواس پنجگانه بوده و بر پنج نوع است:
بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی(ذائقه) و لامسه.
قضایایی که به واسطه حواس ظاهری تالیف می شوند، (برای تمایز از قضایای حسی باطنی)، حسیات خوانده می شوند.
مانند این قضایا که:
"آتش سوزان است"
"نمک شور است"
حس باطن:
منظور از حس باطن، آگاهی انسان از امور و حالات درونی خود است؛ مانند فکر و ترس و خشم و غم و شادی و گرسنگی و درد و ... .
قضایایی که انسان به واسطه حس باطن، آن ها را تالیف می کند، (برای تمایز از قضایای حس ظاهری)، وجدانیات نام دارد.
مانند قضایای:
"من شاد هستم"
"من می ترسم"
"من فکر می کنم"

بر این اساس، گاهی به جای محسوسات، از لفظ مشاهدات استفاده می کنند که هم مشاهده بیرونی و حسی (حس ظاهر) را شامل می شود و هم مشاهده درونی(حس باطن) را.
دو نکته
1- به طور کلی، نخستین آگاهی هایی که برای انسان حاصل می شود، همین آگاهی های حسی است(چه بیرونی و چه درونی)؛ چنانچه اولین آگاهی هایی که یک کودک پس از تولد پیدا می کند، آگاهی به حالات درونی خود(مانند گرسنگی) و آگاهی های حسی(مانند چشیدن غذاها و دیدن رنگ ها ) است.

2- باید توجه داشت که گرچه می گوییم که ذهن در درک محسوسات احتیاجی به عقل ندارد؛ اما این بدان معنا نیست که حس به تنهایی مبدا برهان و نتیجه گیری قضیه است؛ بلکه به گفته ارسطو، از راه حس تنها، هیچ معرفتی حاصل نمی شود.
به سخن دیگر، عقل انسان است که از امور محسوس، قضایای معقول استخراج می کند و این قضایا مبدا برهان و قیاس واقع می شوند.
محسوسات یکی از اقسام یقینات است و از مبادی یقینی و ضروری قیاس ها به شمار می رود.


منابع
منطق مظفر، جلد2، صفحه 129 و 128
کلیات منطق صوری، صفحه 362 و 361


mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #31 : ۱۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۲:۵۶ »
مخیلات


مخیلات یکی انواع مواد قیاس است.
منظور از مخیلات، قضایائی است که قوه خیال شنونده را بر می انگیزد و چون امور خیالی فدرت بسیار زیادی بر انسان دارند، این قبیل قضایا سبب بر انگیختن احساسات و عواطف شنوندگان شده و باعث ترغیب یا تنفر آن ها می شود.

به سخن دیگر ، منظور از به کار بردن این قضایا، تحریک احساسات شنونده و به تبع آن، ایجاد رغبت یا نفرت در او و به کاری برانگیختن او یا از کاری باز داشتن وی می باشد و چون منظور هر سخنران، امتناع و ترغیب مخاطبان و شنوندگان است، هر جا که هدف، تاثیر قوی در شنوندگان باشد، از قضایای تخیلی استفاده می کند.
به همین دلیل، قضایای مخیل یا تخیلی هرگز یقین آور نیستند.

برای مثال، این قضیه که:
"کسانی که در راه دفاع از میهن خود کشته شوند، وجودشان وجودی از طلا است و پس از مرگ به سرزمین سرسبز و پر از زیبایی می روند"، قضیه ای مخیله است؛ یعنی منظور از آن، تحریک سپاهیان به نبرد با دشمنان است.

این قضایا، مواد صناعات شعر و نیز خطابه را تشکیل می دهند و منشاء تاثیر آن ها در نفس، این است که معنا را توسط لفظ به گونه ای خیالی و دلربا تصویر می کنند.

به این ترتیب، تمام تشبیهات بدیع و مبالغه ها و اغراق ها و نیز مجاز و استعاره و دیگر فنون ادبی همه از همین قبیل و قضایای مخیله هستند و هر چه این قضایای خیال انگیز با ظرافت بیشتری به کار روند، تاثیر آن در نفس زیادتر شده و اگر وزن و قافیه یا سجع و دیگر صناعت های ادبی (مانند آنچه در اشعار به می رود) نیز به آن ضمیمه شود، بر تاثیر آن خواهد افزود؛ و هر گاه این جملات با صدایی دلنشین و همراه با آهنگ و نوایی مناسب با وزن و تخیل سروده شود، قطعا اثر آن دو چندان خواهد شد.

در تاریخ، نمونه های زیادی از تاثیر جملات شاعرانه و ادبی که به زیبایی ارائه شده اند بر شنوندگان آن ها، بر جای مانده است.
برای مثال، شعری که رودکی برای امیر سامانی خواند تا او را برای رفتن به سوی بخارا تحریک کند و امیر سامانی با شنیدن آن بدون کفش سوار بر اسب شد و شتابان به سوی بخارا حرکت کرد، نمونه ای از تاثیر قضایای مخیله در نفس و احساسات شنونده است.
منابع
کلیات منطق صوری، صفحه 374
منطق مظفر، جلد 2، صفحه 155
mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #32 : ۱۲ آذر ۱۳۸۹ - ۱۸:۳۰:۰۰ »
مسلمات


تعریف مسلمات
مسلمات یا وضعیات یکی از اقسام مواد قیاس به شمار می رود.
منظور از مسلمات، قضایایی است که مخاطب و طرف بحث ما، آن ها را مسلم دانسته و قبول کرده است؛ خواه در واقعیت نیز صادق و مطابق با حقیقت باشند یا در واقع صادق نباشند.
از این رو، از این قضایا در استدلالهایی که برای ابطال رای مخاطب به کار می رود، استفاده می کنند. ( زیرا مخاطب، به هر حال آن ها را پذیرفته است.)

بر این اساس، اگر اعتقاد مخاطب نادرست باشد، از مسلمات( قضایایی که وی آن ها را پذیرفته؛ خواه درست و خواه نادرست) استفاده می شود تا نادرستی نظرش را اثبات کنند. اما اگر مخاطب بخواهد چیزی را فرا بگیرد، اما استعداد درک و فهم برهان و استدلال علمی را نداشته باشد، از مسلمات و قضایایی که آن را پذیرفته است، بهره می برند تا مطلب را برای او قابل درک سازند.

مورد استعمال مسلمات در صناعت جدل است. (نمونه استعمال مسلمات را می توان در مکالمات و محاورات سقراطی مشاهده کرد.)

به طور کلی مسلمات را به دو دسته تقسیم می کنند:

مسلمات به معنای عام

این نوع مسلمات از عمومیت و فراگیری برخوردار است و بر دو قسم می باشد:

1- گاهی مسلمات عام و فراگیر، نزد همگان مورد قبول می باشند که در این حال، همان قضایای مشهورات هستند.
مانند این قضیه که "عدل نیکو است."

2- اما گاهی مسلمات عام و فراگیر، تنها نزد گروه خاصی مانند پیروان یک دین و آیین و یا در علم و رشته خاصی پذیرفته شده است.

مثلا این قضیه که "کشتن گاو ناپسند است" نزد هندیان از قضایای مسلم به شمار می رود!
و یا برای نمونه، قضیه "هر جرمی دارای جاذبه است" در نزد دانشمندان علم فیزیک از مسلمات محسوب می گردد.

این دسته از مسلمات، یعنی قضایایی که در دانش و رشته خاصی پذیرفته و مسلم شمرده شده و از مبادی اولیه آن است را، اصول موضوعه آن علم می نامند. این اصول موضوعه، مبادی و پایه های اصلی آن علم را تشکیل می دهند و تمام براهین آن رشته علمی بر همین قضایا مبتنی است.
بر این اساس، دانشجوی این علم، باید آن ها را به عنوان قضیه ای مسلم بپذیرد؛ هر چند گاهی در خود آن علم نمی توان برای این قضایای مسلم اولی و مبدا، برهانی آورد و برهان و دلیل آن ها را باید در جایی دیگر جستجو کرد.

در این رابطه گفته می شود که:

اگر پذیرش این اصول و مبادی اولیه هر علم، از سوی طالب آن علم، از روی تسامح و با حسن ظن وی به درستی آن باشد و وی، این اصول را بدون هیچ شک و تردیدی بپذیرد( گرچه دلیلی برای آن ها نداشته باشد)، این اصول را اصول موضوعه آن علم می خوانند.

اما اگر دانشجوی علم، این اصول را با دیده شک و تردید بنگرد و این اصول برایش واضح نباشند( چنانکه در جدل مشاهده می شود)، به آن ها مصادرات گفته می شود.
بنابراین از این جهت که دانشجوی هر علم، باید اصول اولیه آن علم را پذیرفته و مسلم بشمارد، میان مصادرات و اصول موضوعه فرقی نیست و این دو را جزو مسلمات محسوب می کنند.

مسلمات به معنای خاص
این نوع مسلمات ازعمومیت و فراگیری در نزد همگان برخوردار نیستند .
مورد استعمال این مسلمات، چنانچه ذکر شد، در هنگام جدل و مباحثه صورت می گیرد؛ یعنی این نوع از مسلمات، فقط برای طرف بحث، مسلم و قطعی است و ممکن است درست نبوده و کسی هم به آن اعتقاد نداشته باشد.

به عنوان نمونه فرض کنید:
در حال مباحثه با کسی هستیم و می خواهیم بطلان عقیده وی را برایش ثابت کنیم.
یک راه این است که برای او برهان و استدلال بیاوریم.

اما راه دیگر این است که در ابتدا، عقیده او را در باره موضوعی که به بحث مربوط است، بپرسیم. وقتی نظر او مشخص شد، این نظر و عقیده که به صورت یک قضیه در می آید، به قضیه ای مسلم تبدیل می شود. (زیرا او آن را به طور قطعی درست می داند؛ هرچند در واقع درست نباشد.)
در این حال، ما این قضیه مسلم را مبنای بحث خود قرار می دهیم تا بر اساس آن پیش رفته و نهایتا، تناقض موجود در افکارش را به وی نشان داده و بطلان عقیده اش را ثابت نماییم.

یک نکته!

باید توجه داشت که مسلمات در کتب منطقی، گاهی به معنی وسیع و گاهی به معنی محدود به کار رفته است.
مثلا ابن سینا آن را به معنی عامی که شامل یقینیات و مشهورات و وهمیات (یعنی قضایایی که انسان ها به هر حال به آن ها اعتقاد دارند)، به کار برده است.

منابع
منطق مظفر، جلد2، صفحه 153 و 152
کلیات منطق صوری، صفحه 373

mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #33 : ۱۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۷:۵۹ »

مشبهات

مشبهات یکی از اقسام مواد قیاس است.
منظور از مشبهات، قضایایی است که از جهتی درست و از جهتی نادرست است و هنگامی که این قضایا را بر وجه باطل آن؛ یعنی با قصد جنبه نادست آن استعمال کنند، آن را مشبهات می خوانند.

به سخن دیگر، قضایای مشبهه، قضایایی هستند که در ظاهر و بادی امر، شبیه یقینیات یا مشهورات یا مقبولات یا مسلمات بوده و در اثر همین مشابهت ظاهری پذیرفته شده اند؛ در حالی که تنها از یک جنبه شبیه آن ها و درست می باشند و از جنبه دیگر، نادرست هستند. به سبب همین مشابهت ظاهری آن ها با امور یقینی، مخاطب را به اشتباه می اندازند و به اصطلاح، امر را بر وی مشتبه می سازند.

لفظ مشبهه با کلمه شبهه هم خانواده بوده و به معنی شباهت و شبیه بودن است و چون در این نوع قضیه، مخاطب به سبب مشابهت امر نادست با امر درست، به اشتباه می افتد، آن را مشبهه نامیده اند.

مثلا قضیه "خدا نور است" قضیه ای درست است که در قرآن بدان تصریح شده است. اما اگر مراد کسی از نور، نور محسوس باشد، (یعنی جنبه باطل و نادرست قضیه)، در این صورت، او قضیه ای مشبهه را به کار برده است
و یا مثلا این قضیه که "هر عینی می بیند." (عین در زبان عربی معانی مختلفی دارد؛ مانند چشم، آب، چشمه و...) و مراد گوینده از عین در این جا، چشمه آب باشد؛ که نادرستی آن معلوم و قضیه ای مشبهه است.

اساسا مشابهتی که در قضایای مشبهه با یقینات یا مشهورات وجود دارد، گاهی لفظی است؛ مانند آنجا که لفظ، مشترک یا مجاز است و همین امر، موجب اشتباه می شود. (مانند مثال های ذکر شده)
و گاهی این مشابهت، مشابهتی معنوی است؛ مثلا چیزی که علت نیست، بجای علت به کار رود.
مشبهات مانند وهمیات، ماده قیاس سفسطه و مغالطه است.

منابع
منطق مظفر، جلد2، صفحه 154
کلیات منطق صوری، صفحه 372
mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #34 : ۱۴ آذر ۱۳۸۹ - ۱۹:۰۶:۰۱ »
مشهورات


معنای مشهورات
مشهورات یکی از اقسام مواد قیاس و منظور از آن، قضایائی است که زبانزد همه است و میان مردم شهرت دارد. آنچه موجب اعتقاد به این قضایا می شود، یا شهادت همگان است یا شهادت اکثر مردم یا شهادت همه دانشمندان و بزرگان به آنچه موافق رای و عقیده عموم مردم است.

مانند قضایای:
"عدل نیکو است"
"دروغ زشت است"
"وفای به عهد وظیفه انسان است"

قضایای مشهورات ذاتا فطری نیستند، زیرا در قضایای فطری هیچ شکی راه ندارد.
در صورتی که در قضایای مشهور می توان شک کرد، اما ذهن از شک کردن در آن ها ابا دارد و در حقیقت این قضایا مسائلی مورد اتفاق همگان هستند؛ یعنی به دلیل آنکه ذهن از آغاز کودکی با آنها انس گرفته، در نفس استوار شده اند.
گاهی نیز مسالمت جویی و سازگاری روح آدمی یا اخلاق انسانی (مانند حیا و دلسوزی و غیرت و ...) یا سنت های دیرین، موجب اعتقاد به مشهورات شده است.

به عبارت دیگر، مشهورات قضایائی هستند که مردم بر حسب مصلحت خود و جامعه یا بر حسب اخلاق و عادت یا به واسطه عواطف و تاثرات نفسانی آنها را مورد قبول قرار می دهند.

علت شهرت مشهورات
برای شهرت قضایای مشهور، علت های زیادی را می توان ذکر کرد.
برخی از این علل، عبارتند است از:

1- مصلحت جامعه: مثلا چون دادگری سبب حفظ مصالح اجتماع است، مردم قبول دارند که "عدالت پسندیده است."

2- اخلاق و عادات و سنن: گاهی اخلاق و عادت مردم سبب می شود که حکمی را مورد قبول قرار دهند. مثال: "ادب و تواضع پسندیده است."

3-عواطف و تاثرات: گاهی عواطف و تاثرات شخصی، سبب قبول حکمی است. مثال: "از بین بردن گیاهان ناپسند است."

4- یقینی بودن حکم: گاهی یقینی بودن قضیه، سبب شهرت و قبول عامه مردم است. مانند: دو ضد، یکجا جمع نمی شوند.


چهار نکته
1- مشهوراتی که موافق مصلحت عموم و بر حسب سیرت های پسندیده است، آراء محموده نامیده می شوند.
مانند: "عدل نیکو است."

2- بعضی مشهورات تنها نزد گروه خاصی مشهور هستند؛ مانند اصل امتناع تناقض در نزد فلاسفه و متکلمان؛ یا قانون فیثاغورس نزد هندسه دانان. و یا این قضیه که: "کشتن گاو ناپسند است"(نزد هندیان).
این قبیل مشهورات را می توان مشهورات محدود نامید. (در صورتی که قضایایی مانند "عدل نیکو است" قضایایی همگانی و نزد تمامی انسان ها صادق است.)

3- مشهورات را به پسندیده یا ناپسندیده تقسیم می کنند؛ یعنی آن ها را پسندیده یا ناپسندیده می نامند نه صادق و کاذب؛ زیرا صدق و کذب، صفت قضایای یقینی و وهمی است.

4- مورد استعمال مشهورات در صناعات جدل و خطابه است.

به طور کلی در منطق، مشهورات در دو معنا به کار می رود.
منابع
کلیات منطق صوری، صفحه 372 و 371

mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #35 : ۱۵ آذر ۱۳۸۹ - ۱۹:۰۵:۲۱ »
مصادرات

مصادرات یکی از اقسام مواد قیاس محسوب می شود.
منظور از مصادرات، قضایایی است که در آغاز هر علم، از دانشجوی آن علم خواسته می شود تا آن ها را (بدون دلیل) پذیرفته و مسلم بشمارد و دانشجو، گرچه این قضایا برایش بدیهی و خود بخود واضح و روشن نیستند، آن ها را می پذیرد.
این قضایا از آن جهت مصادرات (یعنی ضبط شده، مصادره شده) خوانده می شود که از طرف تعلیم یا از طرف بحث، خواسته می شود که آن ها را بدون دلیل بپذیرد؛ در حالی که این قضایا خود بخود واضح و بدیهی نیستند.

بر این اساس، مصادرات همان اصول موضوعه؛ یعنی اصول اولی و اساسی هر علم هستند که تمام آن علم بر آن ها بنا شده است؛ با این تفاوت که:

در جایی به این اصول، اصول موضوعه گفته می شود که متعلم آن علم، آن ها را از روی تسامح و حسن ظن به درستی آن ها و بدون هیچ شک و تردیدی می پذیرد. (گر چه دلیلی هم برای آن ندارد.)

اما در جایی به این اصول، مصادرات اطلاق می گردد که متعلم علم، آن ها را می پذیرد؛ در حالی که برایش واضح و بدیهی نیستند و وی آن ها را با شک و تردید قبول می کند و به درستی آنها یقین ندارد.

(یعنی نام اصول موضوعه و مصادرات، بر اساس این که دانشجوی علم، چگونه اصول اساسی و بنیادین هر رشته و علم را بپذیرد، معین می گردد.)

بنابراین مصادرات را این گونه تعریف می کنند:

__مصادرات قضایائی است که متعلم، در آغاز تعلیم می پذیرد تا بعد از آن، در علمی دیگر یا در همان علم اثبات شود.
این پذیرش اگر بادیده شک و تردید باشد، مصادرات نامیده شده و اگر از روی پذیرش قلبی و یا طیب خاطر و بدون شک و تردید باشد، اصول موضوعه خوانده می شود.

این نوع قضایا (مصادرات یا اصول موضوعه) تنها در مبادی علوم به کار می رود.__

برای مثال، در آغاز علم هندسه گفته می شود:
"بین دو نقطه مفروض، فقط یک خط مستقیم می توان رسم کرد"؛

و یا این قضیه که:
"خط مستقیم کوتاهترین خط بین دو نقطه است"
این قضایا نمونه ای از قضایای مصادرات یا اصول موضوعه هندسه (با تفاوتی که ذکر شد) هستند.

بدین ترتیب، مصادرات قضایای بدیهی نیستند؛ بلکه اصولی هستند که وضع شده اند تا حقایقی که مبتنی بر آنهاست استنباط شود. عقل به ناچار این اصول را مسلم می گیرد؛ زیرا در استنباط و کشف مطالب دیگر، محتاج به آنهاست.

منابع
فرهنگ فلسفی
کلیات منطق صوری، صفحه 374
mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #36 : ۱۷ آذر ۱۳۸۹ - ۲۰:۰۱:۰۴ »

مظنونات

معنای مظنونات

مظنونات یکی از انواع مواد قیاس به شمار می رود و منظور از آن، قضایایی است که ذهن آن ها را به سبب گمان و حدس و ظن می پذیرد.
بنابراین انسان به قضایای ظنی اعتقاد قطعی و جازم ندارد، بلکه همواره امکان و احتمال مخالف آن هم به ذهن می آید؛ اما با این حال، ذهن آن را بر نقیض و مخالفش رجحان می نهد.

برای مثال این قضایا نمونه ای از مظنونات هستند:
"او حرف نمی زند، بنابراین غمگین است"
"او با دشمنان رابطه دارد، پس دشمن است"
"فلان کس روزها در خانه است، بنابراین بیکار است"

معنای ظن
واژه مظنونات از "ظن" گرفته شده است. ظن داشتن نسبت به چیزی یعنی اعتقاد غیر یقینی داشتن نسبت به آن.
مفهوم لغوی ظن که از بررسی مواد کاربرد آن به دست می آید، عبارت است از:
اعتقاد به یک امر بر اساس حدس و گمان یا تخمین؛ بی آنکه آن امر مورد اعتقاد، مشاهده و یا دلیل و برهانی برای آن اقامه شده باشد.
حال این اعتقاد بر دو نوع می باشد:

1- یا اعتقاد در ذهن شخص قطعی است، اما شخص دلیلی برای اعتقاد خود ندارد؛ مانند اعتقادی که از تقلید از دیگران سر چشمه گرفته است؛
2- و یا این که در نظر شخص، غیر قطعی است؛ یعنی شخص این قضیه را بر مخالف و نقیضش ترجیح می دهد و در عین حال، احتمال طرف دیگر را نیز رد نمی کند.

مقصود از ظن در اصطلاح منطق دانان، همین نوع دوم است؛ یعنی اعتقاد راجح (نه قطعی) به یک امر، اما همراه با احتمال نقیض آن. ( یعنی با این که احتمال نقیض آن داده می شود، ذهن انسان به آن بیشتر متمایل است.)

فرق ظن با یقین

اساسا فرق ظن و یقین (یا همان علم) در همین قطعی بودن اعتقاد است؛ (یعنی شدت و ضعف اعتقاد).
ظن داشتن نسبت چیزی یعنی اعتقاد غیر یقینی داشتن به آن.
ابن سینا می گوید:
ظن عبارت است از اعتقاد به این که چیزی حالتی دارد؛ ولی ممکن است به این حالت نباشد. اما علم یا یقین عبارت است از اعتقاد به این که شی چنین حالتی دارد و ممکن نیست که به این حالت نباشد.

بعضی در تعریف ظن این نکته را نیز اضافه می کنند که:
ظن از نظر شدت و ضعف اعتقاد و اطمینان ذهنی، بالاتر از شک قرار می گیرد؛ و اگر بخواهیم آن را با اعداد و ارقام نشان دهیم، ظن از 50 درصد تا قبل از 100 درصد را در بر می گیرد. (صد درصد، اعتقاد قطعی و یقینی به یک امر است.)
در حالی که شک در مرز 50 درصد قرار دارد.

مورد استعمال مظنونات در خطابه است.

منابع
فرهنگ فلسفی
منطق مظفر، جلد 2، صفحه 139 و 138
کلیات منطق صوری، صفحه 373
mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #37 : ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۶:۱۶:۰۶ »
نوع



اگر ما به چند چیز جزئی و مشخص که ذات و ماهیتشان یکی است،(مثلا به علی و حسن و تقی که هر سه انسانند) اشاره کنیم و بپرسیم که اینها چیستند؟ پاسخ(یعنی انسان) مفهومی کلی است که نوع نامیده می شود.

به همین دلیل در تعریف نوع می گویند:
نوع یکی از مفاهیم کلی است که در پاسخ به (آن چیست؟) می آید و بر افراد متفق الحقیقه، یعنی چیزهایی که ذاتشان یکی است، اطلاق می گردد.

مثلا مثلث قائم الزاویه، متساوی الساقین و متساوی الاضلاع، در ذات با هم تفاوت ندارند، زیرا هر سه، محدود به سه ضلع می باشند. حال اگر بپرسیم که این سه شکل، چه چیزی هستند؟ پاسخ، یعنی مثلث، نوع خواهد بود.

و نیز مانند انسان که بر افراد مختلف از قبیل حسن وحسین و تقی قابل حمل است و این افراد، اگرچه متفاوتند، اما مختلف الحقیقه نیستند. به عبارت دیگر، این افراد، در حقیقت خود یعنی در ذاتیات، یکی هستند (هر سه انسانند) و اختلاف آنها فقط در عرضیات( رنگ پوست، طول بدن، جوان،شکل)است، نه در ماهیت اصلی شان.

در واقع نوع وقتی به کار می رود که بخواهیم تمام حقیقت مشترک میان افرادی را که تنها کثرت عددی دارند، اما ذات و ماهیتشان یکی است، به کار ببریم.
به سخن دیگر، نوع مفهوم کلی است که بیانگر تمام ذاتیات مصادیق خودش هست.

بنابراین هنگامی که ازحقیقت و ماهیت افراد متفق الحقیقه سئوال شود، نوع در جواب می آید.
انسان، آب، گاو، مثلث، دایره، سفیدی، میز و غیره... هر یک نوع هستند و بر افراد متفق الحقیقه حمل می شوند.

گاهی نیز نوع را چنین تعریف می کنند:
نوع آن مفهوم کلی است که بر افراد مختلفی که فقط از جنبه عدد مختلف باشند، اطلاق می شود.

نوع، تمام حقیقت افراد خود، یعنی همه ذاتیات افراش را بیان می کند. مثلا در مفهوم انسان، حیوانیت و جسم نامی و جسمیت و جوهر، یعنی تمام ذاتیات و حقیقت انسان، همگی تحت عنوان اسان که نوع چنین موجودی است،مندرج است.

اساسا، اگر به امری جزئی اشاره کنیم و این سوال را بپرسیم که: این چیست؟ جواب نوع خواهد بود.
مثلا اگر بپرسیم که حسن چیست؟ جواب یعنی انسان، نوع است و یا اگر پرسیده شود که این بیماری چیست؟ پاسخی مانند سل یا مالاریا، نوع خواهد بود.

نوع بر دو قسم است و مراتبی دارد. برای آگاهی از آن نگاه کنید به:
نوع اضافی و نوع حقیقی.
سلسله مراتب اجناس


منابع

فرهنگ اصطلاحات فلسفی
منطق صوری، صفحه 115

mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #38 : ۲۲ آذر ۱۳۸۹ - ۱۹:۱۶:۱۹ »
وهمیات


معنای وهمیات

وهمیات یکی از انواع مواد قیاس است .
منظور از وهمیات، قضایای وهمی، یعنی قضایای کاذب و دروغی است که قوه وهم برخلاف عقل، آن ها را می پذیرد و با قوت به آن ها حکم می کند؛ به گونه ای که خلاف آن ها را حتی اگر برهان بر آن اقامه شود، نمی پذیرد.
در چنین مواردی عقل به نتیجه برهان ایمان می آورد، اما وهم مخالفت کرده و همچنان به آن قضایای کاذب ایمان دارد.
از این رو وهمیات از جمله قضایایی است که برای آدمی اعتقاد آور است.

برای مثال، این قضایا را می توان از قضایای وهمی به شمار آورد:
"تاریکی وحشت آور است و به من ضرر می زند"
"انسان مرده برای من خطرناک و مضر است"

به عنوان نمونه، وهم غالب انسان ها را از تاریکی وحشت دارد و از آن می ترسد؛ در حالی که نزد عقل، مکان تاریک همان مکان روشن است و عقل فرقی میان آن دو قائل نمی شود.
و یا مثلا بیشتر مردم از انسان مرده می ترسند، در حالی که جسم بی جان نه حرکتی دارد و نه ضرری می رساند؛ اما به رغم توجه انسان به این حکم بدیهی عقل، وهم آن را انکار کرده و نمی پذیرد.

قوه وهم
وهم یا قوه وهم نزد قدما، عبارت است از:
"ادراک معنی جزئی متعلق به امر محسوس" و مرتبه آن، بالاتر از مرتبه حس و خیال است؛ یعنی این قوه معانی غیر محسوس موجود در محسوسات جزئی را در می یابد. مانند "خیر و شر" و "مخالف و موافق" و "وحشتناک" و ... .

اما وهم معنایی دیگر نیز دارد:
وهم عبارت است از هر خطایی در ادراک یا استدلال؛ مشروط به این که گرفتار شدن انسان در آن، ناشی از این باشد که فریب ظواهر را می خورد. (پندار های حواس)
مثلا کسی که چوبی را که در آب فرو رفته نگاه می کند، شکسته و کج می پندارد و اگر حکم کند که چوب واقعا کج است، در قوه وهم خود گرفتار شده است؛ زیرا قوه وهم اوست به کجی چوب حکم می کند.

دلیل کاذب بودن وهمیات
از دیگر قضایای وهمی می توان قضیه های "هر چه محسوس نباشد، موجود نیست" و "هر موجودی باید مکان و وضع خاصی داشته باشد" را ذکر کرد.
در این باره می دانیم که عقل انسان وجود موجوداتی غیر محسوس (مانند خدا و فرشتگان ) را اثبات می کند ؛ اما قوه وهم نمی تواند این امر را بپذیرد. چرا؟

دلیل این امر آن است که قوه وهم پیرو و فرمانبردار حس بوده و در قید و بند آن گرفتار است. این قوه در احکام خود، تابع محسوسات است و هرگز خلاف آن را القا نمی کند.
از این رو آنچه را که حس نمی پذیرد، وهم نیز نمی پذیرد؛ و هنگامی که عقل به چیزی خلاف حس می رسد، وهم از قبول آن سرباز می زند؛ مگر آنکه آن را در قالب امور محسوس در آورد.
اساسا قوه وهم، همه چیز را با محسوسات قیاس می کند و جز امر حسی، چیزی در آن نمی گنجد.

جرجانی در کتاب "تعریفات" خود، وهمیات را این گونه تعریف می کند:
وهمیات قضایای کاذبی است که وهم به وجود آن ها در امور غیر محسوس حکم می کند.

به عبارت دیگر وهم از حد خود تجاوز می کند و احکام خاص امور محسوس را شامل امور معقول نیز می سازد. قضایای وهمیه مانند "هر موجودی دارای مکان است" درباره اجسام و امور محسوس صادق است، اما درباره معانی و امور معقول صادق نیست.
مثلا امور نفسانی از قبیل عشق، کینه و نیز نفس با اینکه موجود هستند، فضایی را اشغال نمی کنند و احتیاج به مکانی ندارند.

البته ممکن است که گاهی احکام وهم و احکام عقل با هم موافق باشند و به همین دلیل، همه وهمیات باطل نیست.
مثلا قوه وهم (تحت تسلط حس) حکم می کند که "دو جسم نمی توانند در یک مکان باشند"؛
و یا حکم می کند که "یک جسم ممکن نیست در یک لحظه در دو مکان باشد"؛
که این دو احکام، مورد قبول عقل نیز می باشند.

دلیل قدرت وهمیات و تاثیر آن بر انسان
باید توجه داشت که قدرت قوه وهم و وهمیات در ذهن بسیار شدید و قوی است و وهمیات نادرست با این که توسط عقل باطل اعلام می شوند، از ذهن آدمی بیرون نمی روند.
یکی از دلایل این امر آن است که آدمی در بدو پیدایش بیشتر تحت نفوذ و قدرت حس و وهم است؛ زیرا حس و وهم پیش از عقل در انسان تحقق می یابند و بر او حکومت می کنند.
به همین دلیل ذهن از آغاز با احکام حسی و وهمی مانوس می شود و هنگامی که نوبت ظهور عقل فرا برسد، برای انسان سخت است که خود را از سیطره قدرت حس و وهم برهاند.
بر همین اساس، یعنی تسلط قوه وهم، اکثر انسان ها نمی توانند امور غیر حسی و مجرد از زمان و مکان را (بدان گونه که عقل می پذیرد) بپذیرند و حتی اگر امری غیری حسی مانند خدا را بپذیرند، تحت تسلط همین قوه وهم، خداوند را در قالب امری جسمانی و دارای مکان تصور می کنند.

حاصل آنکه قضایای وهمی محض یا وهمیات، قضایای کاذب و دروغی به شمار می روند که هیچ بهره ای از حقیقت ندارند، اما انسان بدان ها اعتقاد دارد.
مورد استفاده وهمیات در مغالطه است و از این رو در صناعت سفسطه یا مغالطه از وهمیات استفاده فراوان می شود.


منابع
فرهنگ فلسفی
منطق مظفر، جلد 2، صفحه 152 - 149
کلیات منطق صوری، صفحه 372 و 370
mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین اجـاقـی

xx - اصطلاحات فلسفی - متا
پاسخ : اصطلاحات فلسفی
« پاسخ #39 : ۲۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۵:۴۲:۴۵ »
یقینیات


یقینیات به آن دسته از مواد قیاس گفته می شود که یقین آورند.
منظور از یقینات، آن نوع قضایایی است که برای همگان(البته با شدت و ضعف) یقین ایجاد می کند و مبنای نتیجه گیری قرار می گیرد. به همین سبب قضایای یقینی را "الواجب قبولها" (قبول کردن آن، واجب است) می خوانند.

در توضیح بیشتر، می گوییم که:
برخی از قضایا و احکام وجود دارند که برای آدمی، اعتقادی جازم و قطعی ایجاد می کنند؛ به گونه ای که رای مخالف آن ها در نظر وی ناممکن می گردد. این قضایا و احکام بدلیل آنکه پدید آورنده حالت یقین در انسانند، یقینات خوانده می شوند.

اساسا یقین عبارت است از اعتقاد جازم و مطابق واقع و ثابت که امکان عقیده مخالف برای آن متصور نباشد. این اعتقاد یک حالت ذهنی است که مبتنی است بر اطمینان نفس به وجود چیزی با اعتقاد به این که چیزی چنین است و نمی تواند جز این باشد. بنابراین، یقینات قضایایی است که تصدیق یقینی توسط آنها حاصل می شود.

ماده ای که در قیاس به کار می رود، از نظر ارزش آن و این که آیا می تواند تکیه گاه مطمئنی برای نتیجه گیری های انسان باشد یا نه، یا یقینی است و یا غیر یقینی.
قضایای یقینی یا همان یقینیات، قضایایی هستند که مبنای یقینی و ضروری برای قیاس ایجاد می کنند.
این نوع قضایا به لحاظ آنکه گاهی سبب اعتقاد به آن ها نزد عقل حاضر و گاهی غایب است، به بدیهی و نظری تقسیم می شوند؛ و قضایای نظری نیز لزوما به بدیهیات و قضایای اولی منتهی می گردند.
به این ترتیب، بدیهیات اصول و پایه یقینات را تشکیل می دهند.



یقینیات بر اساس استقراء ، بر شش نوعند:
اولیات
محسوسات
مجربات
متواترات
حدسیات
فطریات

دو نوع فطریات و حدسیات، هر چند واقعا از مبادی یقینی قیاس نیستند، اما چون مقرون به قیاسی هستند که مفید حکم یقینی است، آن ها را نیز از مبادی یقینی و ضروری قیاس شمرده اند.


منابع
فرهنگ فلسفی
منطق مظفر، جلد2، صفحه 126
کلیات منطق صوری، صفحه 369

mahak2 - اصطلاحات فلسفی - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
چگونه یک متن فلسفی را بخوانیم؟

نویسنده اجـاقـی

1 پاسخ ها
1690 مشاهده
آخرين ارسال ۱۸ دی ۱۳۹۰ - ۰۲:۴۶:۲۴
توسط اجـاقـی
xx
ویژگی بحث فلسفی و دشواری آن از زبان علامه طباطبایی

نویسنده اجـاقـی

1 پاسخ ها
1388 مشاهده
آخرين ارسال ۱۴ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۲:۰۱:۰۳
توسط اجـاقـی
xx
چگونه به پرسش های فلسفی کودکان پاسخ بدهیم؟

نویسنده اجـاقـی

4 پاسخ ها
4171 مشاهده
آخرين ارسال ۲۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۸:۰۸
توسط اجـاقـی