Google


normal_post - قیام و نهضت مشعشعیان - متا نویسنده موضوع: قیام و نهضت مشعشعیان  (دفعات بازدید: 3862 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین Moshashaei

xx - قیام و نهضت مشعشعیان - متا
قیام و نهضت مشعشعیان
« : ۴ آبان ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۷:۱۳ »
سید محمد مُشَعشَع و قیام و نهضت مشعشعیان.
در این بخش که به تاریخ و تمدن اسلامی اشاره دارد لازم دانستم تا راجع به یکی از قیامها و نهضتهایی که در راستای نضج مذهب حقه ی شیعه در ایران صورت گرفته است مبحثی رو مطرح کرده و برای اطلاع رسانی بیشتر در این مورد برای کاربران محترم و فهیم این اتحادیه در آینده بیشتر موثر باشم،چراکه متاسفانه به هر دلیلی کمی کم توجهی شده است.
 سید محمد مشعشع که در سدة نهم هجری قمری جنبش مشعشعیان را در حویزة خوزستان به وجود آورده اند که نهایت منجر به تشکیل دولتی شیعی با ضرب سکه ای بنام سکةحویزه که در یک سمت آن نام حویزه و در روی دیگر جملات مبارکة شهادتین:
((لا اله الالله،محمّدرسول الله،علی ولی الله))
حک شده است.
بنا بر اسناد تاریخی موجود سید محمد مشعشع و قیام مشعشعیان مُبشِّر و هادیِ حکومت صفویان بوده اند که مذهب شیعه را در ایران رسمی ساختند.
در خصوص قیام و نهضت مشعشعیان کتاب ارزشمندِ مشعشعیان،ماهیت فکری ـ اجتماعی و فر آیند تحولات تاریخی  تألیف استاد محمدعلی رنجبر که این کتاب پژوهش فرهنگی نمونه و برگزیدة سال 1380 نیز بوده است و همچنین کتاب تاریخ تشیع تألیف گروه تاریخِ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قابل دسترسی است.
مشعشعیان در طول تاریخ خونبار تشیع سرخ علوی همیشه در راه مبارزه و مجاهدت در راه خاندان ولایت پیشگام بوده و سرها به آستان خاندان پیامبر اسلام هدیه داده اند.و این قیام و نهضت را زنده نگاه داشتند.
به علت ذیغ وقت از توضیح بیشتر معذورم انشالله توضیحات مفصل و بیشتری ارائه خواهم نمود.
در پناه حق.با آرزوی بهترینها برای همه ي شما عزیزان.


Linkback: https://irmeta.com/meta/b562/t8591/
یاحق به من بفهمان که بی تو چه خواهم شد؛اما نشانم نده...آمین

آفلاین مرتضی رئیسی

xx - قیام و نهضت مشعشعیان - متا
پاسخ : قیام و نهضت مشعشعیان
« پاسخ #1 : ۱۰ دی ۱۳۹۰ - ۰۰:۴۲:۱۵ »
سلام
جناب مشعشی خیلی وقت که قرار است در خصوص قیام مشعشعیان توضیحات تکمیلی ارسال نمائید منتظر هستیم

آفلاین Moshashaei

xx - قیام و نهضت مشعشعیان - متا
پاسخ : قیام و نهضت مشعشعیان
« پاسخ #2 : ۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۳:۲۴:۳۹ »
خاندان سادات مشعشع و حکومت اسلامی هویزه

سردودمان خاندان مشعشع سید محمدبن‏بن سید فلاح‏بن هیبت‏الله‏بن‏حسن، ‏بن‏علی‏المرتضی، بن‏عبدالحمید نسا؟، بن احمد، بن ابوالغنائم‏بن ابوعبدالله‏الحسین، بن محمد، بن ابراهیم، بن محمدصالح، بن موسی‏الکاظم است. وی در شهر (واسط) عراق که محل تجمع علماء و دانشمندان علوم دینی بود، متولد شد.
سید محمد، برای فراگیری قرآن مجید، در سن 17 سالگی، راهی (حلّه) گردید تا نزد علامه شیخ (ابی‏العباس، احمدبن فهد حلّی) متوفای سال (841 هجری قمری) به کسب دانش بپردازد. شیخ حلّی که «مدرسة الشریعه» را در حلّه به وجود آورده بود، از علمای نامدار عالم تشیع و از بزرگان صوفیه بود. سید محمد، با نبوغی فراوان، شروع فراگیری علوم دینی، عقلی و ریاضیات نمود، و بحدی در این راه تلاش کرد، که در اندک زمانی توانست، به عنوان، شاگرد ممتاز استاد، معرفی گردد، و در غیبت علامه حلّی، تدریس طلاب را به عهده بگیرد. علامه حلی هم که او را جدی و با استعداد فراوان یافت، به آموزش وی اهتمام ورزید، و پس از مرگ پدر سید، با مادرش ازدواج کرد، و یکی از دخترانش را به عقد او درآورد به آموزش علمی وی توجه کرد، که حاضر شد، سید را با «علوم و اسرار غریبه» آشنا نماید، و سید با پشتکاری و مطالعة فراوان دانشهای استاد را فرگرفت و در تنهایی به مطالعه و تفکر پرداخت، و مدت یکسال در مسجد کوفه، معتکف شد. و در این مدت، به مطالعه و مدّاقة علوم مبادرت ورزید. و در خلال این اعتکاف، به اندک نان جوین قانع بود. و از همانجا، تصمیم گرفت، که از راه آموزش دینی و بویژه هدایت مردم، به سوی مکتب تشیّع با جور و ستم حکمروایان مغول، که بر ایران و عراق، حکمروایی می‏کردند، به ستیز برخیزد و حکام زورگو را منکوب و سرنگون سازد. برای تحقق همین منظور به سوی تودة عشایر مسلمان عراق و هویزه، روی نهاد، و از چند قبیله و طایفه، ارتشی رزمنده و جنگجو، به وجود آورد، و جنگهای متعددی، علیه حکام مستبد به راه انداخت، و این عمل وی باعث شد که دشمنان زیادی را پیدا کند، و نیز اتهاماتی، بر وی وارد آوردند، تا حرکت طوفندة این اندیشه و مجاهد بزرگ را بی‏ارزش نمایند. بهمین جهت، تیرهای تکفیر و بی‏دینی را به سویش شلیک نمودند، و از هر سو او را در محاصره و فشار قراردادند تا جائیکه در یک زمان، دو سپاه از (شیراز) و (بغداد) برای سرکوب وی به حرکت درآمدند و ریختن خونش را مباح دانستند و نیروهایش را در گرسنگی و بی‏غذایی نگه داشتند و از یک نقطه به نقطه‏ای دیگر به دنبالش سرازیر گردیدند. و صدها تن از یارانش را به خاک و خون کشیدند، اما وی هرگز تسلیم ارادة زورگویان نگردید، بلکه با اراده قوی، در برابر امواج طوفندة دریای بی‏کران دشمنان ایستاد، و چون کوهی استوار، قدبرافراشت، و عاقبت بعد از مبارزاتی طولانی، دشمنان را یکی پس از دیگری سرکوب نمود، و حکومتی از نوع (سربداری)، در هویزه و در بخش بزرگی از سرزمین عراق تأسیس نمود، وحکومتش پانصد سال دوام یافت.
آغاز قیام سید مشعشع
  در سال (827 هجری قمری)، و در روزگار حکمروایی مغول، انقلاب اسلامی سیدمحمد‏بن فلاح مشعشع، آغاز گردید. در رابطه با نهضت سید، کتابهای زیادی تحریر گردید، برخی او را به «مهدویت» متهم کردند، و دیدگاه و اندیشه‏هایش را، خطر بزرگی برای اسلام دانستند، و فتوای قتلش را صادر نمودند. نقل شده است، وقتی که مرگ علامه حلّی فرارسید علامه به پیشخدمت خود دستور داد، کتابی را که در رابطه با اسرار غریبه نگاشته بود در »رود فرات» اندازند، اما سید توانست زن را فریب داده کتاب را برباید، و با استفاده از مطالب کتاب، مردمان ساده‏اندیش را، در خدمت بگیرد، و به آنان اظهار نماید، که او مهدی موعود است و ظهورش، متحقق گردیده است. در این مورد، احمد کسروی، مورخ معروف، بیش از دیگران، قیام اسلامی سید را مورد هجوم قرارداده بود، و نیز علامه مرعشی شوشتری رحمه‏الله علیه، در صفحه 68 جلد اول کتاب مجالس المومنین نوشتند که با ظهور سید محمد در هویزه مذهب شیعة امامیه در خوزستان انتشار یافت و شعشة (درخشندگی) آن، در این سرزمین پرتو افکن شد، و در جای دیگر، او را سخت مورد حمله قرار داده است.
باری همانطوری که بیان شد سید مردی با اراده بود و اندیشه‏های والایش، ترس و رُعب عجیبی در دشمنان تشیّع به وجود آورده بود. و نیز در روزگاری که مغولیان، حکمروایان ایران و عراق بودند، ارزشهایی که در مکتب تشیّع بود، کمتر مورد توجه قرار می‏گرفت و در نتیجه ظهور سید و انقلابی که متکی بر مستضعفان به راه انداخت، باعث تزلزل هر چه سریعتر پایگاه ثروتمندان و حکام زورگو گردید و در نتیجه حکام زورگو برای نابودی انقلابش از هیچگونه افتراء و تزویر، خودداری نکردند، اما عافیت ، حکومت تشیّع مشعشع در خوزستان تثبیت گردید.
  مشعشعان، توانستند نه تنها مناطق زیادی را به تصرف در بیاورند، بلکه با ایجاد حوزة علمیة گسترده‏ای به آموزش طلاب و بزرگان آئین تشیّع، تلاش فراوانی را به عمل آوردند.
  اولین قومی که به سید محمد پیوستند عشیرة (بنی سلامه) بودند، سپس، طوایف (الرزنان) قبیلة (السودان) و نیز قوم ( طی یا بنی طرف) به او گرویدند. سید با فراهم کردن نیرویی از طوایف مذکور، به ناحیه‏ای به نام (شوخه)، از توابع شهر (حصبان) عراق به حرکت درآمد، لیکن در سال (844 هجری قمری) با هجوم فرمانروای شهر مذکور، مواجه شده و ناچاراً به منطقه‏ای به نام (الدوب) که ناحیه‏ای بین هویزه و دجله بود عزیمت کرد.
  در سال ( 844 هجری قمری) قبیلة معروف (بنی خفاجه)، به یاری سید برخاستند، و او توانست (عبادی) فرمانروای شهر هویزه را شکست داده شهر را به تصرف در بیاورد و نیز قبیلة (بنی اسد) که ساکن هویزه بودند، به یاری وی شتافتند و در نتیجه نیروی بزرگی را به وجود آورد و سپس به دوب مراجعه نمود.
   در زمانی که سید، در دوب بسر می‏برد فرزندش مولی علی که به بی‏باکی شهرت فراوان داشت، در مناطق (بثق) و (غاضری) از توابع بصره دشمنان را شکست داد و غنائمی را به دست آورد، و بیش از پیش بر اقتدار پدرش افزود. در همان وقت برای روبرو شدن با دشمنان و تهیة ابزار جنگی، سید به طایفة (معادی) که به (نیس) شهرت داشتند، دستور داد گاوها و گاومیش‏های خویش را بفروشند و اسلحه بخرند  واین قبیله هر گاوی را به ده درهم فروختند.
  پس هنگامی که سلاح لازم، خریداری گردید، سید و نیروهای زیر فرمانش، به سوی روستای ( ابی‏الشول) ،از توابع هویزه به حرکت درآمد، و روز جمعه هفتم ماه رمضان، سال (844 هجری قمری) به آن محل رسید و از آنجا راهی ( الجزایر) بین واسط و بصره شد و طوایف مخالف را سرکوب نمود. لیکن (امیر فضل بن علیان تبعی طائی) حکمروای آن منطقه با نیرویی به دفاع برخاست و سید ناچار از بازگشت به دوب گردید و مدتی در آنجا بسر برد. اما بر اثر کمبود موادغذایی به منطقة (الکحلاء) از توابع استان عماره رفت. وقتی که به آن محل رسید، طایفه (عباده) به مصاف وب برخاست لیکن سید توانست آنان را شکست داده غلات و مواد غذایی را به دست آورد و از آنجا مجدداً راهی الجزایر گردید. چون اهل الجزایر با همدیگر اختلاف داشتند یکی از آنان به نام (شمل) به خدمت سید مشعشع رسید و اظهار اطاعت نمود و سید او را به حکمروایی الجزایر برگزید. در آن هنگام، سه هزار نفر از اهالی واسط به فرماندهی ( امیر حسن‏بن‏نصرالله البوشچی) به جنگ مشعشعیان آمدند و بر آنان چیرگی یافتند و در نتیجه سید از الجزایر به سوی هویزه رهسپار گردی و این رویداد در سال (845 هجری قمری) روی داد در آن زمان فرمانروایی شهر هویزه از آنِ (شیخ جلال‏الدین بن شیخ الجزری) بود و او از سوی ( سلطان عبیدالله بن میرزا ابراهیم بن شاهرخ) حاکم شیراز به سمت منصوب شده بود. پس فرمانروای شیراز  برای جلوگیری از سقوط مجدد هویزه به دست سید محمد نیرویی به فرماندهی (امیر خداقلی) و ( شیخ ابوالخیر) و نیز نیروهایی از شوشتر و دزفول اعزام نمود و این نیروها به شهر هویزه دست یافتند و در آن مستقر گردیدند. از قضا در جریان توقف شیخ ابوالخیر در هویزه شخصی به نام (سید شهاب الدین) را بی هیچ گناهی کشت و این امر موجبات سوء‏ظن نیروهای زیر فرمانش را فراهم کرد، و عدة زیادی از آنان پراکنده شدند، و چون این خبر به گوش سید محمد رسید دستور داد که مشعشعیان به سوی هویزه به حرکت در بیایند و نیز گفت که زنها عمامه بر سرنهاده پشت سر مردان قرار گیرند و پشت سر زنها گاومیشها را حرکت دادند و با این کیفیت به نزدیکی هویزه رسیدند. نیروهای شیخ ابوالخیر، چون فزونی جمعیت مشعشیان را دیدند پیش از آغاز زدو خورد، از میدان رزم گریختند و شیخ ابوالخیر با عده‏ای اندک، باقی ماند و در قلعة هویزه متحصن گردید و شب هنگام از دروازه شهر خارج گردید و سید محمد به دنبال وی شتافت و گروهی از همراهانش را بکشت و آنگاه به هویزه بازگشت.
  چون خبر فتح همیزه و شکست شیخ ابوالخیر به بغداد رسید، (امیر اسغندبن قرایوسف ترکمانی مغولی) حکمروای آن سرزمین، لشگری را گردآورد و از بغداد به واسط آمد، در آنجا رئیس قبیله (مزرعه) و رئیس قبیلة (مغنیزل) نزد وی شتافتند و آزادی شهر همیزه را در خواست نمودند. امیر مغولی آنگاه به پیرامون هویزه رسید و در آنجا بین نیروهایش و خط مقدم مشعشعیان، جنگی سخت در گرفت و به شکست مشعشعیان انجامید. پس سید محمد، ناگزیر از تخلیه هویزه و حرکت به سوی سرزمین معروف به (طویله) در عراق گردید. امیر مغولی هم وی را تا طویله تعقیب کرد و گروهی از لشگریانش را به هلاکت رساند. سپس سید محمد نامه‏ای را نوشت و هدایایی را ارسال داشت و امیر مغولی درخواست عفو نمود و فرمانروای مغول، عذر وی را پذیرفت و به سوی بغداد بازگشت.
  در همان زمان محموله‏های برنج و مواد غذایی مربوط به فرمانروای بغداد را به وسیله قایقهایی، حمل می‏کردند. پس سید دستور داد قایقها را متوقف کرده و موادغذایی را مصادره نمایند. آنگاه به سوی هویزه حرکت کرد و بر باقیماندة لشکر مغولیان چیرگی یافت، و در پی آن قبایل زیادی به او پیوستند. سید پس از کسب قدرت برای تصرف شهر بصره روی به آن سرزمین نهاد و آن شهر را به محاصره درآورد اما نتوانست آن را فتح کند. در غیاب سید از سوی شیخ ابوالخیر شخصی به نام (احمد بندری) به حکمروایی هویزه برگزیده شد لیکن پس از مراجعت مشعشع، شهر مجدداً به دست وی افتاد سپس به منطقه‏ای به اسم (المجره) در عراق رفت و آن را نیز فتح کرد. آن گاه به سوی دورق (شادگان) رهسپار گردید و این شهر را هم فتح نمود، و بعد از آن دزفول را اشغال کرد و عاقبت به عراق رفت و بر شهر (جوازر) در بطایح فرات، دست یافت.
  پس از فراغت سید محمد، از فتوحات مستمر فرزندش سید علی به سوی واسط رفت و آنجا را گرفت و از واسط تا بصره در حکمروایی مشعشعیان درآمد و در سال (857 یا 858 هجری قمری)، از سوی مولی سید علی، شخصی به نام (دراج) به فرمانروایی واسط برگزیده شد.
در اواخر کار سید محمد فرزندش مولی علی، امور حکومت مشعشعیان را در دست گرفت و سید محمد را خانه نشین ساخت. و او مردی بسیار بی‏باک بود و جنگهای بیشماری را به راه انداخت و مناطق زیادی را از جمله (نجف اشرف) و )(کربلا) را به تصرف درآورد و بغداد را به محاصره درآورد. لیکن در (860 هجری قمری) در لشگرکشی به (کهکیلویه و بویر احمد) و محاصرة قلعه ( بهبهان) تیری به طرف وی شلیک شد و او را از پای درآورد و برخی می‏گویند هنگامی که در رودخانه4ای به نام (کردستان) در اطراف بهبهان آبتنی می‏کرد به او تیراندازی کردند و وی را به قتل رساندند. ( 861 هجری قمری).
  در پی قتل مولی علی مجدداً حکومت به دست سید محمد افتاد تا اینکه در سال (870 هجری قمری) بعد از مبارزاتی ممتد و طولانی و ایثار و فداکاری در راه برقراری عدل اسلامی جهان را بدرود گفت وی در نامه‏ای می‏نویسد:
   « من مردی علوی از مردم این زمان هستم و نزد شیعیان از علی (ع) تا مهدی (ع) دوازده امام است که نخستین ایشان علی (ع) و انجامین ایشان مهدی (ع) پسر حسن عسگری (ع) است که او پنهان و ناپدید است. من ناتوانی هستم و بنده و چاکر آن امام می‏باشم نه من و نه کسی دیگر نسبتی با آن امام نداریم و او والاتر از آن است که کسی از مردم این زمان با او نسبتی پیدا کند. چیزی که هست من در زمان ناپدیدی آن امام ، جانشین او هستم زیرا این زمان هنگام آزمایش است نه ظهور.»
  به دنبال مرگ سید محمد فرزندش (سلطان محسن) به حکومت رسید. و بطوریکه علامه سید عبدالله جزایری در تذکره شوشتر ذکر کردند وی حکمروایی دیندار و عادل بود و در گسترش مذهب شیعه همت گماشت و در روزگارش جنگها و فتنه‏ها فرو نشست و مردم (دزفول) و دیگر نقاط خوزستان حکمروایی وی را با علاقه پذیرفتند. از آثار وی شهر جدید هویزه و (قلعة محسنیه) که پس از حملة عراق به این شهر، از میان رفت، می‏باشد.
  در سال 906 هجری قمری ( شاه اسماعیل صفوی) که پادشاه ایران بود به قصد فتح بغداد رفت در آن روزگار، (سید علی) و سید (ایوب) فرزندان سلطان محسن هر دو بر مسند قدرت بودند و با ارشاد سید بزرگوار سید (نورالله مرعشی)، در ترویج مذهب شیعه همت می‏نمودند. به اتفاق شاه اسماعیل و دیگر سادات مشعشع برای فتح بغداد، لشگرکشی نمودند لیکن بعد از تصرف بغداد به تحریک (میر حاجی محمد) و (شیخ محمد رعناشی) که معلم‏زاده فرزندان سید محمد بودند شاه اسماعیل این دو سید را به همراهی دیگر سادات مشعشع کشت و به جنگ سید (فیاض) و قوای مشعشعی به هویزه رفت و گروه بیشماری از آنان را از بین برد و حکومت هویزه را به سید (فلاح) بن سید محسن واگذار نمود و بعد از سید فلاح فرزندش سید (پدران) که در شجاعت و کَرَم زبانزد بود به جای وی به حکومت رسید (مجالس المؤمنین ص 402 و 401)
  در سال 1109 هجری قمری که سید فرج‏الله والی هویزه شده بود. به قصد تصرف بصره به آن دیار لشگرکشی کرد. در آن زمان بصره در تصرف ( شیخ ماضی‏بن‏مقامس‏متفق) بود.
  بعد از مولی فرج‏الله، مولی (هیبت‏الله بن خلف) عموی سید فرج، قدرت هویزه را در دست گرفت لیکن به سبب کهولت سن، از عهده انجام وظائف محموله خویش ناتوان بود. در سال 1124 هجری قهری حکومت هویزه و خوزستان به دست سید عبدالله‏بن سید فرج‏الله خان رسید، که با استقلال فرمانروایی می‏کرد (تذکره شوشتر ص 78) اما همانسال اعراب منطقه بر ضد عبدالله خان و دیگر سادات مشعشع شوریدند و سید عبدالله خان، به سوی دزفول رفت و از (علیمردان خان) حاکم وقت دزفول یاری خواست تا به تنبیه عشایر عرب شورشی بپردازد. به همین جهت علیمردان‏خان و سید (عبدالله خان) به اتفاق (سعید خان بختیاری) به طرف هویزه لشگرکشی نمودند. اعراب شورشی طبق نوشته صاحب نذکره به طرف (عماره) در عراق دست به عقب نشینی زدند، اما سید عبدالله خان به همراهی متحدین خویش، آنان را دنبال نمودند و در جمادی‏الاول سال 1124 هجری قمری جنگ بین طرفین روی داد. در این نبرد اعراب شورشی پیروز شدند و سید عبدالله را به اسارت گرفتند و متحدینش نیز به طرف ناحیة بختیاری و دزفول گریختند تا اینکه روزگار (نادرشاه) فرا رسید و این پادشاه به منظور ایجاد وحدت ارضی در کشور ایران به خوزستان لشگرکشی کرد خاندان مشعشع را بر انداخت و از سال 1150 هجری قمری، این شهر را که در آن تاریخ از شهرهای بزرگ خوزستان بود حاکم نشین خود قرار داد.
مجدداً قدرت خویش را در هویزه به دست آوردند در همانسال (مولی مطلب) که بزرگ خاندان مشعشع بود. یکی از موالی به نام (علی) را محرمانه مأمور کرد تا (محمدخان) که از طرف دولت مرکزی به حکومت هویزه منصوب گردیده بود بکشد پس از رسیدن مولی علی به هویزه به تحریک وی یکی از افراد (عشرة کوت) محمدخان را در حمام مقتول ساخت و تا رسیدن مولی مطلب مولی علی، موقتاً زمام امور هویزه را به دست گرفت یک روز بعد از کشتن محمدخان مولی مطلب که معروف به «ابوالطیار» بود با عده‏ای از عشایر (عنافچه) و (زرگان) به هویزه وارد شد و بدینوسیله یکبار دیگر، قدرت آل مشعشع را در هویزه بسط داد و بدین ترتیب دوره دوم حکومت این خاندان آغاز گردید در همین گیرودار، (ابراهیم خان بن باباخان) حاکم فیلی از یورش مولی مطلب آگاهی یافت. پس از به همراهی عشایر فیلی و قشون اُزبک که در منطقه به عنوان نگهبان یا «ساخلو» بودند، روانة هویزه گردی. مولی مطلب با کمک قبایل عرب تا دزفول، به سوی وی تاخت و در حوالی دزفول نبرد بین دو سپاه درگرفت، که در این نبرد مشعشعیان پیروز گردیدند و غنائم زیادی را به دست آوردند، و همین امر سبب تقویت آنان گردید. به دنبال این رویداد مولی مطلب به شوشتر آمد و کسانی که بر ضد او قیام کرده بودند، را زندانی کرد. اما در همان زمان بین لشگریانش، اختلاف و دو دستگی به وجود آمد و در پی این رویداد وی ناگزیر از عقب نشینی به هویزه گردید. (ص 124 و 125 تذکره شوشتر).
   در 27 جمادی‏الاخر سال 1160 هجری قمری، ( علی قلیخان بن ابراهیم خان) برادرزادة نادرشاه به نام (عادلشاه) بر تخت سلطنت جلوس کرد و حکومت هویزه را به مولی مطلب خان  تفویض کرد. در همان زمان (آل کثیر) در شوشتر و دزفول صاحب توان و قدرت گردیدند. و چون اقتدار آنان به شوشتر لشگر کشی کرد، و در محل (سرخکان) جنگی بین (شیخ سعدبن شیخ فارس خنفیر) و قوای مشعشع روی داد و به شکست سخت مولی مطلب و قوای وی انجامید (ص 127، نذکره شوشتر) سرانجام، مولی مطلب خان، بعد از 16 سال حکمروایی بر هویزه و دیگر مناطق خوزستان، در سال 1176 هجری قمری در 16 سال حکمروایی بر هویزه و دیگر مناطق خوزستان، در سال 1176 هجری قمری در جنگی که با زکی خان عموزاده فراری کریم خان زند انجام داد، کشته شد.
  بعد از مولی مطلب، پسر عمش مولی (جوادالله فرزند مولی بدر)، زمام امور هویزه را به دست گرفت و بعد از او تا سال 1257 هجری قمری، پنج‏تن از موالی بر هویزه حکمروایی کردند که عبارتند از:
(مولی اسماعیل فرزند مولی جوادالله)، (مولی محسن)، (مولی محمد فرزند مولی جوادالله)، (مولی مطلب سوم فرزند مولی محمد) و ( مولی عبدالعلی خان فرزند مولی اسماعیل). در سال 1275 هجری قمری که (منوچهرخان معتمدالدوله) برای سرکوبی (محمد تقی‏خان بختیاری) به خوزستان لشگرکشی کرد، حکومت تمام خوووزستان به او تفویض گردید. بالاخره در پایان کار حکومت هویزه به مولی (فرج‏الله خان) رسید.
  در روزگار مولی فرج‏الله خان، به علت تحمیل مالیات گزاف و ستمهایی که بر عاشیر وارد می‏شد، (بنی طرف) که از طرفداران عمدة مشعشعیان بودند، از در مخالفت با او درآمدند. ( مجلة یادگار، صفحة 14، شمارة نهم) مولی فرج‏الله خان که در آن زمان توان سرکوبی بنی طرف را نداشت ،به تهران رفت و از حاجی میرزا آقاسی نوازش زیادی دید، لیکن برای دولت قاجار، امکان اعزام نیرو جهت جنگ با بنی طرف ممکن نبود. به همین علت، مولی دست خالی به هویزه بازگشت و در سال 1264 هجری قمری مصمم شد با کمک عشایر (سواری)، (مزرعه)، (شرقه) و (بنی ساله) علیه بنی طرف وارد جنگ شود. و رهبران بنی طرف را به نامهای (امهاوی بن سندال) و ( عباس بن عبدالله) به عراق و میان آب تبعید نمود و خود پادگانی در وسط روستاهای بنی طرف در شهر فعلی سوسنگرد به وجود آورد و تأمین غذای سربازان وی که بالغ بر هشتصد نفر بودند بر مردم تحمیل گردید. عاقبت زنان بنی طرف نامه‏هایی به امهاوی و عباس فرستادند و از آنان خواستند هرچه زودتر به میان مردم قبیله بازگردند و با مولی به جنگ بپردازند.
  پس از رسیدن نامه‏ها، امهاوی رهبر بیت صباح و عباس رهبر بیت اسعیّد به روستاهای هوفل از توابع بخش مرکزی سوسنگرد مراجعه نمودند و شبانه خود را به میان بنی طرف رساندند و عشایر خویش را در جنگی خونین بر ضد مولی و سربازانش رهبری نمودند. در این نبرد بیش از هشتصد سرباز مشعشع به قاتل رسیدند و خود مولی فرج‏الله خان به محاصره درآمده، به دست «اسنیسل» بطی و چند نفر دیگر از افراد معروف بنی طرف به صورت فجیعی به قتل رسید.
  در پی کشته شدن مولی‏ فرج‏الله خان، فرزندش مولی (عبدالله سوم) حکمران سراسر خوزستان شد. وی برای انتقام قتل پدرش، نقشه‏ای با همدستی شیوخ بنی ساله طرح‏ریزی کرد، به این صورت که طایفة بنی ساله، به دستور مخفیانة او، گاوها و گاومیش‏های بنی‏طرف را ربودند ولی او به ظاهر ولی او به ظاهر خشمگین شد و دستور داد آنچه غارت برده‏اند، مسترد نمایند ولی نهانی دستور داد که بیش از چند رأس را باز پس ندهند، و در مورد بقیه به مسامحه بگذرانند. مولی عبدالله بعد از مدتی که به دفع الوقت گذشت، در برابر مطالبه شیوخ بنی طرف گفت، استرداد چند گاو و گاومیش کار سهل و کوچکی نیست برای حل موضوع بهتر است عده‏ای از شیوخ بنی طرف در خانه (سهیم بن سعد) شیخ بنی ساله، حاضر شوند و حضوراً موضوع اختلاف را حل کنند. شیوخ بنی طرف هم با این پیشنهاد موافقت کردند.
  روزی که بزرگان بنی طرف در منزل شیخ بنی ساله جمع شده بودند، مولی عبدالله به غلامان خود دستور داد بر سر آنان بریزند و آنان را بکشند. با این نیرنگ شانزده تن از شیوخ بنی طرف، بر سر سفره شیخ بنی ساله ،به هلاکت رسیدند و به دنبال این رویداد دشمنی بین طرفین بالا گرفت و عاقیبت در جنگی که بین آنان روی داد، مولی عبدالله هم به قتل رسید.
  در سال 1264 هجری قمری ( محمد شاه قاجار) درگذشت و (ناصرالدین شاه) بر تخت سلطنت نشست. این تغییر در خوزستان موجبات اغتشاش فراوانی را به همراه داشت. در آن هنگام مولی عبدالله سوم برای سرکوبی آل کثیر که خود را « حدادشاه» نامیده بود، با کمک بنی ساله، (باویه) و (عنافجه) به شوشتر لشگرکشی کرد و شیخ حداد را به اسارت درآورد. مقارن این اوضاع بر اثر سیاست (میرزاتقی‏خان)، وضع آشفته ایران رو به آرامی می‏رفت و در سال 1266 هجری قمری، حکومت لرستان و خوزستان به (اردشیر میرزا) عموی ناصرالدین شاه واگذار گردید و مولی عبدالله خان، تنها والیگری هویزه و اطراف آن را عهده‏دار گردید. و او نیز در سال 1284 هجری قمری کشته شد. بعد از قتل مولی عبدالله خان، مولی نصرالله خان، از سوی حشمت‏الدوله، والیگری هویزه را به دست آورد. اما با مخالفت برادرش، مولی (مطلب) روبرو گردید. کار این مخالفت به جایی رسید که در سال 1285 هجری قمری، موقعیکه (بهرام میرزا معزالدوله) به حکمروایی خوزستان و لرستان انتخاب شد، مولی مطلب نزد او رفت و فرمان والیگری هویزه را به نام خود گرفت. از این تاریخ تا سال 1288 هجری قمری، حکومت اراک، لرستان و خوزستان به یحیی‏خان معتمدالملک، ( برادر حاج میرزا حسین خان مشیرالدوله) واگذار گردید و معتمدالملک، والیگری هویزه را به مولی (نصرالله خان) سپرد. ولی این بار دوران والیگری مولی نصرالله خان، چند ماهی بیشتر طول نکشید، زیرا معتمدالملک به سمت وزارت مخصوص تعیین و (میرزا زکی ضیاء‏الملک) به جای حکمران خوزستان شد و او مولی مطلب را مجدداً والی هویزه نمود. سال بعد (1289 هجری قمری) حکومت لرستان و خوزستان باز به شاهزاده (حمزه میرزا حشمت‏الدوله) امیر جنگ واگذار شد و او هویزه را به مولی نصرالله خان داد.
  از حوادث مهم دوران مولی نصرالله خان، جنگ او با بنی طرف و خروج بنی طرف از زیر سلطه مولی بود. زیرا در سال 1309 هجری قمری، جنگی بین مشعشعیان با یاری عشایر (سواری بیت نصر)، (مزرعه)، (شرفه) و (بنی ساله) با بنی طرف روی داد که منجر به شکست مشعشعیان و متحدین آنان گردید و از همان تاریخ بنی طرف از سلطه و نفوذ موالی خارج گردیدند.
  بعد از مرگ مولی نصرالله خان، پسرش عبدالله خان والی هویزه شد و از همان بدو امر، مولی (عبدالعلی) فرزند مولی مطلب با او بنای مخالفت را گذاشت، لیکن در سال 1313 هجری قمری، وی توانست فرمان والیگری هویزه را از ناصرالدین‏شاه دریافت نماید.
  مولی عبدالله خان، چندماهی بر هویزه حکمرانی کرد تا اینکه در سال 1313 ناصرالدین شاه، به قتل رسید و چون مولی عبدالعلی در انتظار فرصت نشسته بود، به مخالفت با مولی عبدالله خان برخاست و دامنه این اختلافات تا سال 1315 هجری قمری کشیده شد. در این سال حکمران خوزستان «حسینقلی‏خان مافی‏السلطنه» میان آن دو را به نحوی اصلاح کرد که خانواده مولی عبدالعلی با حفظ سهم خود از خانوداه مولی عبدالله‏خان مجزا شود ولی فرمان والیگری به نام عبدالله خان صادر گردید. از این تاریخ است که خاندان مشعشع به دو تیره مولی نصرالله خان و تیره مولی مطلب تقسیم شدند.
  مولی عبدالله خان در سال 1325 هجری قمری دارفانی را بدرود گفت و برادرش مولی محمد والی گردید و مولی عبدالعلی نیز مانن سابق بر کنار بود. مقارن این ایام، خاندان، حاج جابرخان کعبی که ریاست آن با شیخ خزعل بود، بر بخش اعظم خوزستان تسلط داشت و از آن موقع خاندان موالی را نیز زیر سلطه و نفوذ خود کشید.
  آخرین فرد خاندان مشعشع (مطلب) بود که در زمان او، بنی طرف هویزه را به اشغال خویش درآوردند و مولی ناگزیر از فرار به دزفول گردید و در همانجا هم مُرد و بدین وسیله حکومت پانصدساله مشعشعی منقرض گردید.
فقها و دانشمندان آل مشعشع
احمدبن خلف بن مطلب بن حیدر:  وی ادیب بود و دیوان شعری از خود به جا گذاشت. در کتاب اعیان شیعه، از او به طور مفصل بحث شده است.
احمدقاضی بن محمدبن فلاح: وی علاوه بر این که حکمروای دورق (شادگان امروزی) بود، از دانشمندان خاندان مشعشع بود.
احمدبن مطلب خان بن خلف: وی از دانشمندان به نام هویزه و خاندان مشعشع، بود و از تألیفاتش: رساله «الذخیره البدیه فی جوابات المسائل الاحمدیه» و دیوان شعر، را می‏توان نام برد. وی در 1168 هجری قمری فوت کرد.
سید ابراهیم موسوی مشعشعی: وی در در خوزستان متولد شد و جهت کسب علم به (استرآباد) رفت و از آنجا راهی هرات گردید. وی از علمای به نام هویزه و مشعشعیان بود.
برکه بن عبدالمطلب: وی از اندیشمندانی بود که عدة زیادی از علما از وی به عنوان دانشمند تمجید نموده‏اند.
برکه بن مبارک خان: برکه از جمله اهل علم و کمال بود و در 1024 هجری قمری درگذشت.
مولی بدر بن مبارک بن عبدالمطلب: وی حاکم دورق (شادگان امروزی) و از اندیشمندان بود و در سال 1024 در زندان مرو درگذشت.
مولی خلف بن عبدالمطلب بن حیدر: در سال 981 هجری قمری متولد شد و در سال 1071 هجری قمری درگذشت. او نیز حکمروای هویزه بود.
مولی خلف دانشمند ادیب و شاعری توانا بود و نزد (شیخ عبداللطیف بن ابی جامع عاملی) به تحصیل علم پرداخت و شهر رامشیر که به «خلف آباد» هم مهشور است را احداث کرد.
از تالیفاتش:
حق الیقین در عرفان
2- حق‏المبین د رعلم منطق و کلام
سبیل الرشاد در صرف و نحو
مظهرالغرائب در شرح دعا امام حسین (ع)
النهج التقویم من کلام امیرالمومنین در رابطه با نهج‏البلاغه
فخرالشیعه در کرامات و فضیلت حضرت علی (ع)
سیف‏الشیعه
الحجه‏البالغه در اثبات خلافت حضرت علی علیه‏السلام
برهان الشیعه در اثبات امامت حضرت علی علیه‏السلام
 البلاغ المبین در رابطه با حدیث‏های قدسی
 سفینه النجاه فی فضائل الائمه‏الهداه در فضائل امیر مومنان علی علیه‏السلام
الموده فی القربی در فضائل حضرت زهرا و دوازده امام علیه‏السلام
 خیرالکلام فی المنطق و الکلام و اثبات امامه کل امام
 الاثنا عشریه فی الطهاره و الصلاه
دلیل النجاح
الدروع الواقیه
رساله در نحو
ارجوزه فی النحو
دیوان شعر عربی
دیوان شعر فارسی
9 ـ علامه سید شبربن محمد موسوی : در سال 1122 هجری قمری در شهر هویزه متولد شد و برای کسب علم به نجف اشرف رفت و نزد استادات بزرگواری چون، سید نصرالله حائری، شیخ کاظم شریف عمیدی، سید رضی‏الدین موسوی عاملی و شیخ محمد مهدی فتویی به تحصیل علم پرداخت.
تألیفات سید شبرموسوی:
تنبیه الکلام فی ترجیح القصر علی التمام
رساله در حکم استخاره برای غیر
رساله فی حکم العمل بغیر علم
رساله کشف الغمه
رساله در حکم اذان بعدالظهر
رساله در خمس
رساله فی حکم الجمع بین اثنین من ولد فاطمه علیها ‏السلام
رساله فی حکم عدد القنوت من صلاه العیدین
کتاب «الذخیره فی العقبی فی الموده فی القربی»
رساله در جواب رساله «حکم القصر و التمام»
کتاب در خوردن و آشامیدن (حلال ئ حرام)
کتاب جنه‏الامامیه فی احکام التقیه
رساله در بیان ماههای رومی
رساله در احکام رؤیا و خواب خوب
رساله 40 حدیث
کتاب « کنزالسعاده فی ذکر جمله من علماء الساده»
 رساله در تحریم تمتع در مورد علویات
رساله مشتمل بر بیان ناجین من المستغرقین
فهرست کتاب معانی الاخبار علی نحو کتب الغه
فهرست کلیات طب
رساله در غسل روز جمعه
رساله فی حکم رب الدخان وانه من نزعات الشیطان عند ذوی‏العرفان
رساله در احکام نیات...
رساله فی ذکرالجزیره الخضراء
رساله فی ترجیح السکوت علی الکلام من غیرالعلماء العلام
تتمه لجمع البحری
 مختصر رجال مولانا محمد
رساله در وجوب بعضی از ارکان
رساله در وجوب بعضی از ارکان
 رساله در نسب سید محمدبن فلاح مشعشع مأسس حکومت اسلامی مشعشعیان
 رساله در زندگی سید محمد مشعشع
رساله در امر به معروف و نهی از منکر و جهاد
مرگ سید شبر بن محمد موسوی در سال 1186 هجری قمری اتفاق افتاد.
10 ـ عبدالوهاب بن خلف: در هویزه متولد شد و توسط برادرش سید علی، حکمروای هویزه به یزد تبعید گردید و در سال 1000 هجری قمری در همانجا هم درگذشت. وی اندیشمند و شاعر بود و دیوان شعری از خود به جا گذاشت.
11- عبدالرضابن محمدبن مبارک بن مطلب: وی در هویزه ساکن بود و از علمای این شهر به شمار می‏رفت تا این که در سال 1020 هجری قمری به شیراز مهاجرت نمود و در همانجا مقیم گردید و فرزندانش از علماء شیراز و او اندیشمندی توانا بود.
12- محفوظ بن جوادالله بن خلف بن مطلب: از جمله علماء هویزه بود و در جنگی که با عشایر عرب محلی روی داد، به قتل رسید.
13- سید محمد بن ثنوان بن عبدالواحد: از علماء بزرگ خاندان مشعشع و هویزه بود
پی‏نوشتها:
شهرواسط، توسط (حجاج بن یوسف)و در روزگار (عبدالملک بن مروان) احداث گردید.
شهر حلّه در سال (495 هجری قمری) توسط (ملک سیف‏الدوله اسدی) در 104 کیلومتری جنوب بغداد، ساخته شده است.
بنی طرف قومی از (طی) هستند. برخی معتقدند که بنی طرف به طریف بن مالک بن جدی طائی منسوبند. و برخی می‏گگویند که این قوم به (طارف) یا (طرفه بن عددی بن حاتم) الطائی برمی‏گردند.
بنی طرف در 844 هجری و در روزگار سید محمد فلاح مشعشع به خوزستام آمده به یاری سید پرداختند بر حسب نوشتة حجه‏السلام موسوی در کتاب «مشعشعیون» بنی طرف در غرب بصره ساکن بودند و به کشاورزی اشتغال داشتند. در زمان قیام « مشعشع» بنی طرف که به «طی» شهرت داشتند وی را یاری داده، جزء لشگریانش درآمدند. امروز بنی طرف بر اثر کثرت جمعیت، از قومهای عمدة استان خوزستان به شمار می‏روند. این قوم از دو تیرة بزرگ به نام بیت (سعید) و بیت (صباح) و پنج قبیله به نامهای بیت (امنیشد)، بیت (زایر علی)، بیت (حاج سبهان)، بیت (شرهان) و بیت (امهاوی) تشکیل گردیده‏اند.
محل سکونت بنی طرف در حال حاضر به شرح زیر است:
(اهواز، حمیدیه، سوسنگرد، ماهشهر، سربندر، آغاجاری، بستان، شوش، آبادان، خرمشهر، برخی از نواحی روستایی شوشتر و تهران).
مأخذ:
مجالس المؤمنین، علامه قاضی نورالله شوشتری، جلد اول، ص 67 و 68
مجالس المومنین، علامه قاضی نوالله شوشتری، جلد دوم، ص 395 تا 401
تذکرة شوشتر، علامه سید عبدالله جزایری شوشتری ص 87، 124و 125.
مجله یادگار شماره نهم، ص 9 تا 28.
هویزه، آستان قدس رضوی، ص 16 تا 21
هویزه شهر شهید، وزارت ارشاد اسلامی، ص 16 تا 21.
بررسی مراکز فرهنگی شهرهای استان خوزستان، شهرستان دشت آزادگان ص 101 تا 106
کتاب مشعشعیون، حجه‏الاسلام سید جاسم شبر موسوی، به عربی، ص 1 تا 295.
کتاب المشعشعیون، حجه‏الاسلام سید جاسم شبر موسوی، ص 221 تا 302.








 
یاحق به من بفهمان که بی تو چه خواهم شد؛اما نشانم نده...آمین

آفلاین Moshashaei

xx - قیام و نهضت مشعشعیان - متا
پاسخ : قیام و نهضت مشعشعیان
« پاسخ #3 : ۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۳:۳۱:۳۹ »
تصویر سکه ای که توسط حکومت مشعشعیان در حویزه ضرب گردید

در یک سمت نام حویزه   و در سمت دیگر شهادتین در حاشیه

و علی ولی الله در مرکز سکه قرار دارد...
یاحق به من بفهمان که بی تو چه خواهم شد؛اما نشانم نده...آمین


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter