Google


normal_post - رهایی از دانستگی ... (آشنایی با دیدگاه های کریشنا مورتی)  - متا نویسنده موضوع: رهایی از دانستگی ... (آشنایی با دیدگاه های کریشنا مورتی)  (دفعات بازدید: 4163 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین A.Ehsani

در این جا این اصل کلی رو از دیگاه کریشنا مورتی بررسی میکنیم تا با واقعیت اون آشناتر بشیم . سوء تفاهم و برداشت های نادرست احتمالی در رابطه با بیان او چه می تواند باشد رابطه نظرات او با تفکر ، ذهن ، هنر ، ذن ، دین ، مراقبه و جهان بینی کاستاندا چیست. برای جویندگان حقیقت ، سلامت و عدالت چه رهنمودهایی دارد. آیا با خواندن آثار او و درک آن می توان به حل مشکلات روانی پرداخت؟ راجع به ترس ، خشم ، حسد، نگرانی و احساس نا ایمنی چه می گوید؟ آیا با اجرای نظرات اومی توان به خودشناسی و خویشتن سازی پرداخت؟ جهان بینی او به روانشناسی و روانپزشکی و علوم انسانی و علوم اجتماعی چه کمکی می کند؟ و بالاخره آیا آثار او برای حل مشکلات انسان و رشد و تکامل وی اثری دارد؟ رهایی از دانستگی و سایر نظرات کریشنا مورتی اگر شتایزده ، سطحی و یکسو نگر خوانده شود باعث تضاد ، سردرگمی و احیانا گمراهی خواهد شد به نظر من هنگام آشنا شدن با نگرش او انسان به مانند راه رفتن روی طناب نیاز به توجه ، دقت و هوشیاری دارد. کاری که به ظاهر آسان و در عمل مشکل است یا به عبارت دیگر در برخورد با نظرات او اگر مواظب نباشیم ، نوش به نیش ، راست به کج و درست به نادرست مبدل می شود. بنابراین اینگونه کارها ، نیاز به مواظبت و مراقبت عمیق دارد – مراقبه. بنا به مشاهده تجربه ، جهات و نکات زیر را در کاهش سوء تفاهمات نسبت به اثار وی موثر می بینیم این جهات و نکات در واقع یک نوع خطا زدایی نسبت به نظرات اوست یعنی هرچه بیشتر بتوانیم خطاهای شناختی را درک کنیم و آنها را کاهش دهیم ، عقاید او را بهتر می فهمیم و به نتایج آن میرسیم. اولین خطا یا پیش داوری ، خواندن و تحلیل کردن است ، چه در شکل رد و چه در شکل قبول، به بیان دیگر از روی عادات و یا به قول خودش دست دوم خواندن، امکان درک درست مقاصد وی دست نمی دهد چند سال طول کشید تا شخصا متوجه منظور وی شدم که اول گوش کن ، ببین ، درک کن ، واقعیات و حقایق را بفهم و بعد قضاوت کن کاری که به حکم تجربه سخت است ، امتحان کنید، اما چه بسا مانند رانندگی ، ابتدا می پیچیم و بعد نگاه می کنیم در حالیکه بینش کریشنا مورتی این است : اول ببین ، بعد بپیچ خطای بعد برداشت یکسو نگرانه است : راجع به نظرات او درباره اندیشیدن ، خواننده شتابزده ، احساس می کند که او بطور مطلق با اندیشیدن ، تخیل ، کلمه و لفظ ، مخالف است ، در حالیکه به شهادت بسیاری از آثارش در پی شناساندن جای درست فعالیت فکر در ذهن و زندگی انسان است. او هم مانند ذن گرایان و اندیشه شناسان ، از فعالیت بی جا و بی موقع و نادرست فکر ، ناراضی است , در واقع کریشنا مورتی به ما می آموزد که فکر و نقش و اهمیت آن و همچنین وسعت و شدت و با نتایج آن در زندگی انسان بیشتر از آنست که او معتقد است و چه بسا فعالیت فکر ، نادرست و ناسالم شده است.


Cognitive Therapy
اگر کسی این مکتب را بطور منصفانه با بصیرت و آگاهی های کریشنا مورتی در مورد فکر مقایسه کند به اهمیت ، وسعت و عمق نظرات او پی می برد برای مثال در روانشناسی کلاسیک ، راجع به حسد ، ترس و خشم ، مطالب بسیاری وجود دارد ، اما پس از آشنایی با نظرات کریشنا مورتی متوجه می شویم که این سه حالت ، خود نوعی از فعالیت فکر هستند. چگونه و چطور؟ مطالعه این کتاب به این چگونه و چطور پاسخ می دهد همچنین کریشنا مورتی ما را به درکی مجموعه ای و سیستمی از اندیشه رهنمون می کند نه به یکسو نگری و گسسته بینی ، به قول خودش درک جامع
Total Understanding
نه درک گسسته
Partial Understanding
و این در بسیاری از آثار و نگرش وی مطرح شده است در موضوع خودشناسی انسان ، او برخوردی متفاوت با برخوردهای رایج درباره خود و فکر دارد بطور کلی تا آنجا که من اطلاع دارم هنگام صحبت درباره فکر به موضوعات فکر بیشتر توجه شده تا نفس فعالیت تفکر مانند اینکه مثلا اندیشه جنایت و ظلم بد است و یا این فکر که ساختن بیمارستان یا مدرسه خوب است کریشنا مورتی می گوید گذشته از خوبی یا بدی آیا فعالیت اندیشیدن به جا و به موقع بوده است ؟ مثلا اندیشه ساختن بیمارستان خوب است اما اگر بی موقع و بی جا مطرح شود ، موجب حواس پرتی و عدم ادا کردن حق مطلب در زمینه های دیگر می شود و چه بسا شناخت نادرست و در نتیجه ، رفتار نادرست بوجود می آورد. خلاصه آنجا که اندیشه موجب تازگی ، تیزی ، هوشمندی درک درست ، شور و تحرک می شود بر حق است ، در غیر این صورت آسیب زننده و مختل کننده شناخت و رفتار انسان است به عبارت دیگر توصیه معروف خودت را بشناس در بخشی از کارهای کریشنا مورتی بصورت یکنوع مراقبه در می آید ، یعنی به نفس فعالیت اندیشیدن (( توجه کن)) یکی از خدمات مهم کریشنا مورتی ، درک صحیح مراقبه است . کسانی که در زمینه آن تحقیق و تجربه دارند می دانند که دو نوع مدیتیشن یا مراقبه اساسی داریم یکی مراقبه با چشم باز و تمرکز روی یک شیئی یا نقطه و دیگری مراقبه با چشم بسته و تکرار یک واژه به عنوان مانترا مانند تی ام مثلا مراقبه با چشم باز مانند دیدن درخت و مدیتیشن کردن روی آن است، مانند مورد آن نقاش که در این کتاب نقل شده که آنقدر به درخت نگاه کرد که خود درخت شد و بعد نقاشی کرد. لازم به گفتن نیست که از نظر جسمی درخت نشد بلکه با درخت یکی شد یعنی بین او و درخت چیزی قرار نگرفت. حال اهمیت برخورد کریشنا مورتی را با مدیتیشن می بینیم و بسیاری جاها در کارهایش مراقبه چشم بسته را در شکل نادرستش ، به نقد می گیرد و در یکی از سخنرانی هایش در اوهای کالیفرنیا با تمام وجود و صداقت و صمیمیت می گفت: زندگی خودش مدیتیشن است و مدیتیشن کردن زندگی کردن است و بجای مانترای کلمه ای توجه کردن به زندگی ، خودش مدیتیشن کردن است ، یعنی هرجا که ما بتوانیم به بیموردی و بی موقعی فکر ، توجه کنیم به نوعی مراقبه و مدیتیشن مشغول بوده ایم و نتیجه آن معطوف کردن توجه به زندگی است و این شبیه همان چیزی است که دون خوان متوقف کردن زمان می نامد و برای خواننده فارسی زبان اغلب با مفهوم زمان واقعی و زمان نجومی اشتباه می شود مقصود کریشنا مورتی و دون خوان از زمان ، فکر و خاطرات گذشته و تخیلات آینده است( موضوع تاریخچه شخصی در نظریات دون خوان) ...

خلاصه اینکه کریشنا مورتی بیشتر انسان را به یک مدیتیشن جامع و خلاق دعوت می کند که در آن حد و مرز و قیود کلمه ای و لفظی نیست و انسان عمق و آرامش و شور بیشتری در این نوع مدیتیشن احساس می کند در واقع انگار با درون و بیرون ، با همسر ، فرزند، خانواده ، مردم ، اشیاء، گیاهان و حیوانات به قولی با ابر و باد و مه و خورشید و فلک در حال مدیتیشن است. یعنی همانگونه که قبلا گفته شد ، زندگی کردن ، مراقبه است و مانترای این مراقبه ، نفس زندگی است نه پرداختن به جانشین زندگی یعنی تمرکز روی واژه ای به عنوان مانترا
در همین حرکت به توصیه کریشنا مورتی برخورد می کنیم آیا هنگام دیدن گل ، خود گل را می بینیم یا سابقه ، تخیل و خاطره از گل را و وقتی مدیتیشن چشم بسته می کنیم ، مانترا واقعیت و یا حقیقت است یا سایه آن و اینکار به مانند این است که وقتی قادر نیستیم بخاطر شلوغی ذهن سیب را ببینیم ، بجای دیدن و لمس کردن سیب که به تعبیر وی رابطه ای است دست اول ، به رابطه دست دوم یعنی به تکرار کلمه سیب می پردازیم و گمان می کنیم که سیب را می بینیم. آیا جایی برای تکرار کلمه در ذهن هست یا نه ؟ آیا این کار می تواند به هوشمندی و هوشیاری انسان کمک کند؟ باید گفت بلی به شرط اینکه فعالیت اندیشیدن ، درست و به موقع و به جا باشد و از اینکار در جای خودش استفاده شود و در صدد تعمیم آن برای همیشه اوقات نباشیم ( مانند ذکر) ...
اغلب در آثار کریشنا مورتی به هنر در معنی هفت هنر بی توجهی دیده می شود و او ترجیحا ، خود گل را به تصویر و یا نقش گل ترجیح می دهد و می خواهد بگوید که دیدن و شنیدن و فهمیدن هم هنر است بنابراین شاید به شدت با این شعر سعدی مخالف باشد:
به چه کار آیدت ز گل طبقی از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد و این گلستان همیشه خوش باشد

... و هنرمند تنها کسی نیست که به هفت هنر آشنا باشد بلکه درست دیدن یک آسمان آبی هنگامیکه بدون تخیل و مقایسه و تعبیر و تفسیر دیده می شود خود، یک فضای هنریست. شاید همان شکوه ای که از کلمه و تفسیر دارد او را به برخورد دست اول با طبیعت بیشتر سوق می دهد تا نگاه کردن آثار هنری در نمایشگاهها و حتی شنیدن موسیقی. در یادداشت های شخصی کریشنا مورتی حساسیت گوش و چشم او به نحو بسیار بارزی مشهود است و انگار در اثر دقت، صداهای بیشتری را در طبیعت می شنود که انسان آنها را در موسیقی جستجو می کند و نیز دیدنی ها را بیشتر می بیند. در آثارش مکرر هنر را قرار دادن امور در جای خود می داند و بعید به نظر می رسد که کریشنا مورتی جایی برای هفت هنر قائل نباشد و یا شاید چنین به نظر می رسد که انسان قبل از هفت هنر باید هنر زندگی کردن را یاد بگیرد. شاید مشکل ترین قسمت این نوشته مقایسه کریشنا با ذن باشد. او در آثار خود به راهنمایانی که در ذهن شاگرد باقی می مانند اعتراض دارد او می گوید اگر ذن وصول به یک اقتدار یا به قول ( دون خوان) یک اقتدار ذهنی باشد این با سایر بینش ها فرقی ندارد. شاید مقصودش این است که از وقتیکه ذن و ذنیست، بوجود آمده ایسمها هر کدام خود به مانند یک ایست به معنی توقف در ذهن انسان قرار می گیرد و معرفت درست در حرکت است نه در ایستادن به قول اقبال (گر نروم نیستم) بنابراین می بایست در سیر و سلوک انسان ، خود ذن محو شود. توصیه های آن حتی اگر در جهت حذف کلمه و لفظ و اندیشه و ماورای دوگانه اندیشی باشد و ایستا شود، خود نیز یک عدم اقتدار می شود. در واقع تاکید کریشنا مورتی بر خالی بودن ذهن ، روان کردن آن است و نگران از اینکه مبادا نقش خدمتی و تسهیلاتی و شناختی لفظ و کلمه و اندیشه به ضد خود تبدیل شوند و دست و پا گیر گردند. برای اینکه خواننده این نوع آثار دچار بدبینی و نا امیدی نشود لازم است عنوان شود: کسانی در رابطه با کریشنا مورتی و دون خوان یا نگرشهای دیگر نا امید می شوند که اینها را مطلق کنند زیرا جواب درست را تاریخ و جامعه بشری در مجموع به انسان می دهد اینها بخشی از ذهن و زندگی هستند نه تمام آن و راه حل را در- کل زندگی – با انسانها و همراه آنها باید پیدا کرد و این شدنی است و چون جای آن در اینحا نیست به زمان دیگر موکول می کنیم و بالاخره در زمینه احساس دینی همچنان که در کتاب حقیقت و واقعیت گفته است ، آنرا فعالیت درست (اندیشیدن) و یکی شدن با حق و حقیقت می داند. در انتهای این مطلبی را لازم می دانم که و آن این است که اگر هورنای ، کریشنا مورتی و کاستاندا و دیگران برایمان مطلق شوند از چاله به چاه می افتیم . بطور خلاصه مشکلات انسان ناشی از برخورد نادرست او با اندیشه است، یعنی فقدان درست اندیشیدن و عدم توانایی انسان در دیدن واقعیت و حقیقت و توجه کردن( مراقبه) باید همیشه به این نکته توجه کرد که : نگاه کن به آنچه هست
Look At what is
بگذار فهم و درک قانون حاکم باشد
Understanding be The Law
با تمام وجود( دیدن واقعیت و حقیقت) و آنچه که هست همان رهایی انسان است و (رهایی از دانستگی) را برابر با رهایی انسان می باشد ؛ رهایی از دانستگی، استقبال از جهل نیست بلکه متوقف کردن رابطه نادرست انسان با دانستگی است.
مصداقی است از این شعر اقبال: دیدن دگر آموز شنیدن دگر آموز

Linkback: https://irmeta.com/meta/b562/t3768/


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
آشنایی با ماهاریشی ماهش یوگی خالق TM

نویسنده A.Ehsani

0 پاسخ ها
9054 مشاهده
آخرين ارسال ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۲:۴۹
توسط A.Ehsani
 

anything