Google


normal_post - چه قدر می تونم اجازه بدم زندگی نزدیکانم زندگی منو تحت تأثیر قرار بده؟ - متا نویسنده موضوع: چه قدر می تونم اجازه بدم زندگی نزدیکانم زندگی منو تحت تأثیر قرار بده؟  (دفعات بازدید: 800 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین محتشمی

  • سـرپـرسـت بـخـش
  • *
  • تعداد ارسال: 19
  • متا امتیاز 950 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به محتشمی
  • رای برای مدیریت : 0
  • تخصص: پژوهشگر مستقل در حوزه جرم شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی - کارشناس ارشد از دانشگاه شهید بهشتی
  • استان / شهر: تهران
  • سپاس شده از ایشان: 2
  • سپاس کرده از دیگران: 0
ممکنه من در اطرافم و در زندگی نزدیکانم شاهد اتفاقات ناخوشایندی باشم که منو ناراحت کنه. مثلاً شاهد دعواهای همیشگی پدر و مادرم باشم، بچه ام ازدواج نامناسبی کرده باشه و مدام با همسرش اختلاف داشته باشه، برادرم بیکار باشه، یکی از خواهرام از همسرش جدا شده باشه، یکی دیگه از خواهرام کنکور قبول نشده باشه و .... . البته خدا نکنه که یه نفر در معرض همه این اتفاقات با هم باشه، اما حالا هر کدوم از این ها وجود داشت، کار درست و منطقی در برابرش چی می تونه باشه؟
مسلماً در حوادثی مثل تصادف یا بیماری عزیزانمون ما نهایت تلاشمون رو برای کمک بهشون می کنیم و سعی می کنیم که از هیچ گونه همراهی و مراقبتی فروگذار نکنیم. اما، در مواردی که در حیطه اختیار اطرافیانمونه و خودشون با قدرت اراده و انتخاب خودشون اتفاق ناخوشایندی رو برای خود رقم زدن چی؟
قبل از هر چیز، ما باید این مسئله رو درک کنیم که هر کسی با رسیدن به بزرگسالی و سن تشخیص، خودش مسیر زندگیش رو انتخاب می کنه و بر اساس اینکه مسیر درست یا نادرست رو انتخاب کنه، نتیجه طبیعیش رو هم می بینه. همه با رسیدن به این سنین، خوب و بد رو از هم تشخیص می دن و کسی نمی تونه قدرت اراده خودشو زیر سؤال ببره و بگه من مجبور شدم که فلان انتخاب اشتباه رو بکنم و تا آخر عمرم هم به همون اشتباه ادامه بدم. پس، لازمه که هر کاری رو با اراده خودش انجام بده و بعد هم مسئولیت عملش رو خودش بپذیره. نه این که اگه خوب شد، بگه خودم کردم و اگه بد شد، همه تقصیر رو بندازه گردن دیگران، از خودش سلب مسئولیت کنه و از دیگران انتظار داشته باشه که عواقب اشتباهی رو که اون مرتکب شده، به عهده بگیرن. چیزی که متأسفانه در فرهنگ ما هنوز جا نیفتاده و به ویژه در نسل های جدیدتر بسیار کم دیده می شه؛ چرا که پدر و مادر با حمایت های افراطی خودشون، اجازه نمی دن که بچه ها بزرگ شن.
حالا وقتی که من می بینم که یک یا چند نفر از اطرافیانم خودشون با اراده خودشون کار نادرستی رو انجام دادن و حالا گرفتار پیامدهای منفی اون شدن، مسلماً از اینکه برای عزیزانم اتفاق بدی رخ داده، ناراحت می شم و شرایط اونا رو درک می کنم. اما به هیچ وجه نباید قفل بشم و زندگی خودمو فلج کنم. اگه قرار باشه من هر روز به خاطر زندگی یک نفر، زندگی خودمو فراموش کنم، یه زمانی به خودم میام و می بینم تمام عمرمو سر ناراحتی و گریه و زاری برای دیگران هدر دادم. حالا، وقتشه که برای زندگی برباد رفته خودم گریه کنم.
پس، اگه دوست نداریم که به چنین آینده ای گرفتار بشیم، بهتره در زمان حال درست رفتار کنیم. با یک مثال، مسئله رو بهتر توضیح می دیم. فرض کنین که خواهر من زمانی که می خواست برای ازدواجش تصمیم بگیره، فقط بر اساس علاقه و احساس همسرش رو انتخاب کرده، بدون اینکه اصلاً خودشو شناخته باشه، معیارهاش برای ازدواج مشخص باشن، سؤالات کافی رو از طرف مقابلش پرسیده باشه، در اعمال و رفتار اون و خانواده ش دقیق شده باشه، نشونه هایی رو که خدا بهش نشون داده دیده باشه، از راهنمایی مشاورین و پدر و مادرش استفاده کرده باشه و زمان لازم رو برای شناخت شریک زندگیش صرف کرده باشه. اون با عجله و به خاطر شدت علاقه به طرف مقابل، ظرف مدتی کوتاه بعد از آشنایی، با کسی ازدواج کرده که کمترین تناسب ممکن رو از هر نظر با خودش و خانواده ش داره. بعد از گذشت مدتی کوتاه از ازدواجشون، مشاجرات و لجبازی های اون ها با هم شروع شده و هنوز یک سال نشده، بدون این که هیچ کدومشون تلاش قابل توجهی در یادگیری و اجرای مهارت های لازم برای ساختن یک زندگی مشترک سالم بکنن، از هم جدا شدن.
حالا من به عنوان خواهر یا برادر قطعاً از این که چنین شرایطی برای خواهرم پیش اومده، ناراحت می شم، گریه می کنم و غصه می خورم. اما باید بدونم که هرچند این احساسات طبیعی و انسانیه، اما من اجازه ندارم که خودمو تو وضعیت غم و غصه نگه دارم و از زندگی بندازم. بلکه، اولاً ضمن درک شرایط روحی بد خواهرم در حال حاضر و مهربان بودن با اون، باید با برگشتن به کمی عقب تر، به یاد بیارم و قبول کنم که خواهرم با استفاده از قدرت اراده خودش اشتباهی رو مرتکب شده و این هم نتیجه طبیعی همون اشتباهه. پس، من نه نقشی و نه تقصیری در این قضیه داشتم که بخوام خودمو داغون کنم. این اشتباه، نه تقصیر منه، نه خدا، نه خانواده و نه هیچ کس دیگه، بلکه مستقیماً متوجه خود شخصه.
در مرحله دوم، باید درک کنم که گریه و زاری و قفل کردن زندگی نه تنها هیچ دردی رو دوا نمی کنه، بلکه به درد موجود دامن هم می زنه و روحیه کل جمع رو پایین میاره.
 در مرحله سوم، باید بدونم که همدل بودن، خیلی بهتر از همدرد بودنه. پس می تونم به حرف های خواهرم گوش بدم و ضمن اینکه باهاش همدلی می کنم و انگشت سرزنش به سمتش نمی گیرم، تمام تلاش خودمو به کار بگیرم تا به آینده خواهرم کمک کنم؛ یعنی اگه هنوز جدایی به صورت کامل صورت نگرفته، از خواهرم بخوام که همراه همسرش به مشاوری متعهد مراجعه کنه تا اگه هنوز عشقی وجود داره و می شه جدا نشد، این زندگی ادامه پیدا کنه. اگر هم خودم کسی رو می شناسم، براشون وقت بگیرم و ازشون بخوام پیش اون برن، به این قصد که به راهنمایی های مفیدش عمل کنن، نه این که به هیچ کدوم از حرفای مشاور گوش ندن و فقط الکی بگن ما پیش مشاور هم رفتیم، اما جواب نداد. اگر هم دیگه خواهرم از همسرش جدا شده، ازش بخوام که برای به دست آوردن آرامش دوباره، ضمن توکل و یاری خواستن از پروردگار، پیش مشاوری خبره و دلسوز بره، ورزش کنه، فعالیت شغلی یا هر فعالیت مفید دیگه ای رو در پیش بگیره و به طور کلی، سعی کنه تا به تدریج و از راه های مختلف به زندگی عادیش برگرده.
 اما، مهم ترین کمکی که در فرض جدایی و در مراحل پس از کسب آرامش و بازگشت به زندگی عادی می تونم به خواهرم بکنم اینه که اون رو با کتاب ها، کلاس ها و کارگاه های روان شناسی آشنا کنم تا هم مهارت هایی رو که در اونها ضعف داره یاد بگیره و تمرین کنه و هم با مهارت انتخاب صحیح همسر و همزیستی مسالمت آمیز با اون آشنا بشه تا دفعه بعد در انتخابش و در ساختن زندگی مشترکش درست تر و حساب شده تر عمل کنه. همه این کمک ها هم در جهت حل مسئله و بهبود وضعیت آتیه نه به منظور سرزنش خواهرم، برچسب زنی به او یا زیر سؤال بردن شخصیت او به خاطر کار اشتباهی که کرده.
پس، کار درست اینه که من بدون این که زندگی خودمو خراب کنم و خودم رو هم به لیست شکست خورده ها اضافه کنم، کمک هایی رو که به فکرم می رسه و از دستم برمیاد، به خواهرم بکنم و بعد روی اهداف و برنامه های خودم متمرکز بشم تا زندگی موفق و پرباری داشته باشم. من باید بدونم که غصه خوردن و دست از زندگی کشیدن راحت، اما مخربه و فرصت اقدامات صحیح و به موقع رو هم ازم می گیره. پس، چه بهتر که به مستقل بودن زندگی افراد از هم احترام بذارم و اگه می خوام کاری بکنم، اون کمکی رو بکنم که به درد طرف می خوره نه این که باری رو به بارهای اون اضافه کنه.
حالا اگه خواهرم از کمک های من استقبال کرد که چه بهتر، اما اگه مقاومت کرد، بازی درآورد، بهونه آورد، خودش نخواست به آینده خودش کمک کنه و دوست داشت در ناآگاهی  و عدم مهارت باقی بمونه، انتخاب با خودشه. ما مجاز نیستیم که شخصیت دیگران رو دستکاری کنیم و به زور اونها رو به سمت مسیر صحیح بکشونیم. فقط می تونیم راهنمایی هایی رو که به ذهنمون می رسه بهشون بدیم و بعد اونا رو آزاد بذاریم که راه درست رو انتخاب کنن یا راه غلط رو. بعد از کمک های دلسوزانه مون هم اگه راه اشتباه رو رفتن، باید این قدرت رو در خودمون به وجود بیاریم که به هم نریزیم و با علم به این که ما تلاشمون رو کردیم و خودشون نخواستن، خودمون رو رها کنیم و با آرامش به زندگی خودمون ادامه بدیم.
این کار به ویژه برای پدر و مادرها سخته، اما باید بدونیم که بچگی اقتضائات تربیتی خودشو داره و توی این دوران، باید حواسمون خیلی خیلی جمع باشه، اما وقتی بچه مون بالغ و بزرگ شد و به ویژه خودش برای خودش زندگی تشکیل داد، دیگه نمی تونیم تا آخر عمرمون اونو به دندون بکشیم و جلوی اراده ش رو بگیریم. پس راهنمایی ها و حمایت های عاطفی لازم رو می کنیم، ولی خودخوری نمی کنیم، جسم و روانمون رو فلج نمی کنیم و می ذاریم که خودش با زندگی مواجه بشه، تجربه کسب کنه و رشد کنه. 


Linkback: https://irmeta.com/meta/b396/t20262/


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
چرا افسرده ام و حسی به زندگی ندارم؟

نویسنده محتشمی

0 پاسخ ها
804 مشاهده
آخرين ارسال ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۳:۳۳
توسط محتشمی
xx
داشتن حال خوب در شرایط مختلف زندگی

نویسنده محتشمی

0 پاسخ ها
793 مشاهده
آخرين ارسال ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۰:۰۹
توسط محتشمی
xx
راه جایگزین قهر و پرخاشگری در زندگی مشترک

نویسنده محتشمی

0 پاسخ ها
392 مشاهده
آخرين ارسال ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۳:۵۵
توسط محتشمی
xx
چرا لازمه در یک زندگی مشترک با تفاوت های روانشناختی بین زن و مرد آشنا باشیم؟

نویسنده محتشمی

0 پاسخ ها
484 مشاهده
آخرين ارسال ۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۲:۵۴
توسط محتشمی
xx
هنگام بروز اختلاف در زندگی مشترک، مراجعه به متخصص سازنده تر است یا خانواده ها؟

نویسنده محتشمی

0 پاسخ ها
538 مشاهده
آخرين ارسال ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۶:۱۵
توسط محتشمی
 

anything