روانشناسی در مثنوی معنوی
بالندگی انسان از طریق افکار خوش و مسائل روانی است.
مولانا در بخشی از «حکایت آن غلام هندو که به خداوند زاده ی خود پنهان هوا آورده بود» به بیان نکاتی درباره بالندگی انسان از طریق عزت و شرف می پردازد.
تاخیال و فکر خوش بر وی زند
فکر شیرین مرد را فربه کند
جانور فربه شود، لیک از علف
آدمی فربه ز عزّست و شرف
آدمی فربه شود، از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
انسان از راه گوش، چاق و چله شود، و حیوان از طریق خوردن و نوشیدن. «گوش» در اینجا کنایه از مسائل روحی و روانی است. توضیح مصراع اول بر دو وجه ظاهر و باطن قابل بیان است. وجه ظاهر: این مطلب از مسلمات است که وقتی آدمی سخنانی مثبت و خوشایند بشنود و بر اثر آن سخنان، فکر و خیال آسوده و نشاط گیزی پیدا کند با کمترین طعام نیز سرحال و بانشاط می گردد. و برعکس اگر شخصی به چنبر افکار و خیالات اضطراب آور و پریشان کننده ای گرفتار آید چنانچه مقوی ترین غذاها را بخورد باز تنی رنجور و روحی کسل خواهد داشت. عرفای عظام غالبا به طعام ساده بسنده می کردند، چرا که نیروی نشاط و سلامتی جسمانی خود را از طریق عروج روحانی و آرامش درونی به دست می آورند. «قوت جبریل از مطبخ نبود».
اما وجه باطنی مصراع اول: چون جوهر آدمی اندیشه است و مابقی او گوشت و پوستی بیش نیست، تکامل حقیقی او نیز از طریق مسائل فکری و روحی و استماع اقوال بزرگان و اعتقاد و عمل به آنها حاصل می شود. مراد از «فربه شدن» در مصراع اول، کمال روحی و اخلاقی است، و در مصراع دوم، ضخامت جسم. پس ای طالب حقیقت ضخامت جسم و پروار بدن را برای حیوان سیرت بگذار و خود به کمال روحی روی کن.
منبع: شرح جامع مثنوی معنوی، کریم زمانی
Linkback: https://irmeta.com/meta/b394/t10648/