Google


normal_post - تعريف و ویژگیهای نوجواني از نظر دايره المعارف بريتانيکا - متا نویسنده موضوع: تعريف و ویژگیهای نوجواني از نظر دايره المعارف بريتانيکا  (دفعات بازدید: 3024 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین اجـاقـی

ويژگيهاي دوران نوجواني

21071 - تعريف و ویژگیهای نوجواني از نظر دايره المعارف بريتانيکا - متا

نويسنده:محمد رضا شرفي




تعريف نوجواني از نظر دايره المعارف بريتانيکا

نوجواني اغلب به عنوان دوره اي بين بچگي و بزرگسالي تعريف مي شود. گرچه، بعضي از مؤلفين، نوجواني را مساوي بلوغ جنسي و دوره ي تغييرات فيزيکي که اوج آن در تکامل و رسيدگي در توليد مثل است، مي دانند، ولي اغلب، نوجواني با مفاهيم رواني و اجتماعي تعريف مي شود؛ مثلاً شروع آن، با بلوغ جنسي و خاتمه ي مبهم و نامشخص آن، با بزرگسالي است.اين واژه، برچسب مناسبي جهت دوره اي از زندگي فرد (تقريباً بين سنين 12-20سالگي)مي باشد و چنين استعمالي، هيچ گونه قيد و تعريفي درباره ي خصوصيات رشد نوجوانها يا علل اختصاصي نوجواني ندارد.
هر دوره اي از زندگي را مي توان بر مبناي پاره اي از مسايل رشدي، نظير: مسائل بيولوژيکي ـ رواني و اجتماعي دسته بندي کرد.ازجمله ي آنها که به طور مشخص، ولي نه الزاماً، درطي دهه ي دوم زندگي، اتفاق مي افتد ارتباطات با جنس مخالف، آگاهيهاي شغلي، رشد ارزشها و خودمحوريهاي مسئولانه و بازشدن گره هايي عاطفي با والدين است.(1)


ويژگيهاي نوجواني

به عنوان يک واقعيت،دوره ي نوجواني را بايد يک مرحله ي بسيار مهم از زندگي تلقي کرد.دوره اي که با ويژگيهايش از ساير دوران زندگي متمايز مي شود.اين خصوصيات عبارتند از:

1-نوجواني، يک دوره ي مهم به شمار مي رود.

گرچه همه ي دوران عمر مهم است ولي برخي از آنها مهمتر از سايرين مي باشد.زيرا اين دوره داراي تأثيرات ناگهاني بر رفتار و ديدگاه فرد مي باشد.با درنظر گرفتن اين که ساير دوره هاي زندگي، به دليل تأثيرات درازمدت آن، پرمعني وقابل توجه هستند، ليکن دوره ي نوجواني، يکي از دوره هايي است که از هر دو جنبه ي تأثيرات ناگهاني و درازمدت برخوردار و قابل توجه است.برخي از ادوار زندگي به دليل تأثيرات فيزيکي و بدني با اهميت و برخي ديگر از لحاظ تأثيرات رواني قابل اعتنا هستند، ليکن نوجواني از هر دو جهت مهم مي باشد.
در بحث و بررسي تأثيرات بدني نوجواني «تانر»(2)گفته است:
براي اکثريت اشخاص جوان، سالهاي 12تا16 پرحادثه ترين سالهاي زندگي آنها مي باشد، تا آنجا که رشد و تحول آنها با نگراني آميخته است.مسلماً در طول زندگي جنيني و اولين يا دومين سال پس از تولد، رشد باز هم سريعتر واقع مي شود يک محيط هم حسي (سمپاتيک)جدي تر به وجود مي آيد.اما نوجوان خودش جذاب و دلربا نيست يا آن گونه نيست که بيننده اي را که شاهد تحولات و يا عدم تحولات نوجوان مي باشد، متوحش کند.
توأم بودن اين تحولات فيزيکي مهم و سريع بخصوص در طول اولين مرحله ي نوجواني با تحولات پرشتاب ذهني از خصايص اين دوره مي باشد.
اين تحولات نياز به سازگاري رواني را افزايش مي دهد و براي ايجاد ديدگاهها، ارزشها و علايق نوين، ضروري به نظر مي رسد.

2-نوجواني، يک دوره ي انتقال (برزخي)است.

انتقال به معني يک وقفه ياتغيير از آنچه که قبلاً انجام شده نمي باشد، بلکه بيشتر عبور از مرحله اي از رشد به مرحله ي ديگر مي باشد.اين به آن معنا است که آنچه قبلاً واقع شده، نشانه ي خود را روي آنچه که در زمان حال و آينده اتفاق مي افتد.باقي مي گذارد.کودکان در زماني که از خردسالي به بزرگسالي مي رسند، بايد جنبه هاي کودکانه را کنار بگذارند و آنها بايد همچنين الگوهاي جديد رفتاري و نگرشي را بياموزند تا جانشين آن چيزهايي شود که ترک کرده اند.

به هرحال، اين مهم است که درک کنيم آنچه قبلاً واقع شده است، نشانه هاي خود را باقي گذاشته است و برالگوهاي نويني از رفتارها و نگرشهاي فرد اثر مي گذارد.همچنان که «استريس»شرح داده است:
ساختمان بدني نوجوان، پايه هايي در کودکي دارد وبسياري از خصوصياتي که معمولاً به عنوان معرف ظهور نوجواني در نظر گرفته مي شدند، قبلاً در طول اواخر کودکي حضور داشته اند.تغييرات بدني که درسالهاي اوليه نوجواني اتفاق مي افتد، بر رفتار موزون شخص اثر مي گذارد و به ارزيابي مجدد ارزشها و سازگاري اجتماعي آنها منتهي مي شود.

در طي هر مرحله ي انتقالي، وضع و جايگاه فرد مبهم است و نوعي گم گشتگي درباره ي نقشهايي وجود دارد که فرد انتظار دارد آنها را ايفا کند.نوجوان در اين زمان نه کودک و نه بزرگسال است؛ اگر نوجوانان مانند کودکان رفتار کنند، به آنها گفته مي شود که به مانند سن خودشان عمل کنند.اگرآنها سعي کنند نظير بزرگسالان عمل کنند، اغلب متهم مي شوند که براي شلوارهاي کوتاه خود، خيلي بزرگ شده اند و براي اين تلاشي که انجام مي دهند تا مثل بزرگترها عمل کنند، مورد سرزنش واقع مي شوند.ازطرف ديگر، آزمودن شيوه هاي مختلف زندگي به آنها ياد مي دهد تا آنها تصميم بگيرند که چه الگوهاي رفتاري، ارزشي و نگرشي بهتر مي توانند نيازهاي آنان را تأمين نمايند.

3-نوجواني ،يک دوره ي تغيير است.

ميزان تغيير درنگرشها و رفتار درطي دوره ي نوجواني با ميزان تغيير در وضعيت بدني برابر است.در طي سالهاي اوليه ي نوجواني ،زماني که تغييرات بدني با سرعت انجام مي شود،تغييرات در نگرشها و رفتار همچنين با شتاب به وجود مي آيد.همچنان که تغييرات بدني آرام به پيش مي رود،به همان نسبت نگرشها و رفتار نيزتغيير مي يابند.

تقريباً پنج نوع تغييرات ملازم و عمومي وجود دارد که در طي دوره ي نوجواني واقع مي شود:

نخست آن که، حيات عاطفي (انفعالي)توسعه مي يابد، شدت آن به سرعت و ميزان تغييرات بدني ورواني بستگي دارد که در اين زمان واقع مي گردد. زيرا اين تغييرات،معمولاً در اوايل نوجواني سريع تر اتفاق مي افتد. توسعه ي حيات عاطفي معمولاً درآغاز نوجواني بيشتر از انتهاي نوجواني مطرح مي شود.

دوم اين که،سرعت تغييراتي که با رشد جنسي همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن مي سازد.آنها قويّاً احساس بي ثباتي مي کنند،احساسي که اغلب با تعابيرمبهمي که آنها از سوي معلمان و والدين دريافت مي کنند، تشديد مي شود.

جنبه ي سوم، تغييراتي است که در بدن،علايق ونقشهايي که در گروههاي اجتماعي از آنان انتظار مي رود ايفا نمايند، به وجود مي آيد و مسايل جديدي را مي آفريند.براي نوجوانان کم سن و سال، اين تغييرات بسيارزياد است و کمتر از آنچه که قبلاً تصور مي کردند قابل حل به نظر مي رسد.قبل از اين که آنها مسايلشان را حل کرده و به رضايت برسند،با خودشان و مسايلشان درگير خواهند بود.

چهارم، همچنان که الگوهاي علايق و رفتارتغييرمي يابد، ارزشها نيز متغير خواهند بود.آنچه که درزمان کودکي برايشان مهم بود، اکنون که در آستانه ي بزرگسالي قرار دارند، کمتر اهميت پيدا مي کند؛ به عنوان مثال، براي بيشترين نوجوانان، مسئله دوستاني که از همسالان هم تيپ و جذاب باشند، مهمتر از تعداد زيادي دوست مي باشد که سنخيت روحي با او نداشته باشند. آنها اکنون به مسئله کيفيت، بيشتر از کميت، اهميت مي دهند.
پنجم اين که، بيشترين نوجوانان در مورد تغييرات، حالتي دمدمي دارند. زماني که آنها درخواست و تقاضاي استقلال دارند، اغلب از مسئوليتهايي که همراه با استقلال و ارزيابي توانايي آنهاست، هراس دارند.

4-نوجواني، يک سن مسئله آفرين است.

گرچه هرسني مسايل خاص خودش را دارد، با اين حال، مسايل نوجوانان اغلب براي پسران و دختران به گونه اي است که آنها به سختي از عهده ي حلشان بر مي آيند.دو دليل براي اين مسئله وجود دارد:

اول اين که، درسرتاسر دوره ي کودکي، مسايل آنها بالاخره توسط والدين و معلمان حل مي شود، درحالي که بسياري از نوجوانان به دليل بي تجربگي، به تنهايي از عهده ي حل مسايلشان برنمي آيند.

دوم اين که نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادي مستقل و آزاد هستند.آنها درخواست ارائه راهي را دارند که خودشان بتوانند از عهده ي حل مسايل برآيند و کوششهايي را که از جانب والدين و معلمان براي کمک به آنها ارائه مي شود، نمي پذيرند.
به دليل ناتواني نوجوانان درغلبه برمسايلشان به تنهايي، به همان اندازه که آنها اعتقاد دارند از توانايي برخوردارند، بسياري از آنها حل مسايل و مشکلات را مافوق انتظارات خود مي يابند.

همچنان که «آنافرويد»(3)شرح داده است:
بسياري از شکستهايي که اغلب با نتايج غم انگيزي در اين رابطه همراه است، آنچنان که تصور مي شود به دليل بي استعدادي فرد نيست.بلکه صرفاً مبتني بر اين حقيقت است که اين گونه درخواستهايي که از او در لحظه هايي از زندگي اش وجود دارد، انرژيهاي او را به کار مي گيرد؛ انرژيهايي که در تلاش براي حل اکثر مسايلي که به وجود مي آيند، کافي به نظر نمي رسد.

5-نوجواني، زمان جستجوگري هويت است.

در سراسر سن گروه گرايي اواخر کودکي، انطباق با معيارهاي گروه به مراتب بسيار مهمتر از فردگرايي است.همچنان که قبلاً اشاره شد، کودکان ارشد در لباس، گفتار و رفتار علاقمندند که تقريباً و درحد امکان شبيه افراد گروه باشند.هرگونه انحراف ازمعيار گروه به تهديد عليه تعلق به گروه شباهت دارد.درسالهاي اوليه ي نوجواني،تطابق با گروه هنوز براي دختران و پسران حائز اهميت است.به تدريج آنها درصدد جستجوي هويت برمي آيند و تمايل چنداني به اين که شبيه همسالان خود درگروه باشند، ندارند.
به هرحال موقعيت مبهم نوجوان درفرهنگ امروز (4)ما يک مسئله ي غامض را به وجود مي آورد و موجب مي شود که دراين زمينه بيشترين همکاري را با نوجوان داشته باشيم.مسئله «بحران هويت»با مشکل «هويت خود»همچنان که «اريکسون»(5)شرح داده است بدين قرار مي باشد:

هويتي را که نوجوان در صدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود، اين است که «او کيست»؟ نقشي را که بايد درجامعه ايفا نمايد، چيست؟ آيا او يک کودک است يا بزرگسال؟ آيا او توانايي آن را دارد که روزي به عنوان يک همسر يا يک پدر باشد؟ آيا او علي رغم نژاد، مذهب يا زمينه هاي ملي که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه مي دهد، احساس اعتماد به نفس دارد؟
«اريکسون»درسطور بعدي توضيح مي دهد که چگونه اين جستجوي هويت بر رفتارهاي نوجوان اثر مي گذارد:
در جستجوي آنها براي احساس جديد که از استمرار و يکنواختي دارند، نوجوانان بايد مبارزه اي را از نو آغاز کنند.اگرچه آنها ناچارباشند که کارهايي را تصنعي انجام دهند و در نظر مردم افرادي خوش نيت تلقي شوند و نقش حريف را در مبارزه اجرا کنند وآنها به هرحال آماده هستند تا آرمانها و معبودهاي ثابت را به مانند نگاهبان هويت نهايي براي خود بنا کنند.اکنون يکپارچگي شکل مي گيرد و در هيأتي از هويت خود که بيشتر از شخصيت سازي دوران کودکي است، تجلي مي يابد.
يکي از راههايي که نوجوانان تلاش مي کنند تا خود را به مانند افراد بزرگسال نشان دهند اين است که از موقعيتهايي نمادين (سمبليک)نظيرماشينها، لباسها و ساير وضعيتهاي قابل مشاهده بهره گيرند.آنها اميدوارند در اين راه، افرادي قابل توجه و جذاب به نظر برسند.اهميت موقعيتهاي نمادين در نوجواني،درمباحث بعدي، توضيح داده خواهد شد.

6-نوجواني،يک سن هراس مي باشد.

همچنان که «ماژريس»(6)اشاره نموده است بسياري از عقايد عمومي درباره ي نوجوانان، به طورمدلل به شرح وضعيت آنها و ارزيابيهايي در اين زمينه پرداخته است ومتأسفانه تعدادي از آنها، هاوي نظري منفي نسبت به نوجوانان مي باشد.پذيرش قالبهاي فرهنگي (7)در مورد «تين ايجرها»(13تا19ساله ها)(افرادي نامرتب و غيرقابل اعتماد که داراي استعداد تخريب، ويرانگري و رفتار ضداجتماعي هستند.)بسياري از بزرگسالاني را که بايد راهنمايي و حمايت ازنوجوانان را عهده دار شوند به اين مرحله هدايت کرده است که از چنين مسئوليتي درقبال نوجوانان بهراسند و در نگرشهاي خود نسبت به آنان و تدابيري که در رابطه با رفتار نوجوانان بايد اتخاذ شود،احساس همدلي نداشته باشند.
کليشه هاي عمومي همچنين برتصوري که نوجوانان از خود و نگرشهايشان دارند تأثير مي گذارد.همچنان که «آنتوني»،( 8 ) درگفتگوهاي خود از قالبهاي فرهنگي نوجوانان شرح داده است:
قالبهاي فرهنگي بايد همچنين به عنوان آينه اي که عکس العملهاي مناسب اجتماع را درخود منعکس و به معرض نمايش نوجوان مي گذارد، عمل نمايد.چنين تصويري که به نوجوان ارائه مي شود، به تدريج او را به عنوان فردي قابل اعتماد درنظر مي آورد و برطبق آن رفتار خويش را شکل مي دهد.
پذيرش اين کليشه ها (قالبها)توسط نوجوانان و اعتقاد به اين که بزرگسالان، نگرش حقيرانه اي نسبت به آنها دارند، انتقال آنان را به مرحله ي بزرگسالي دشوار مي سازد.چنين امري در نوجوانان،به حساسيت زيادي نسبت به والدين آنها منجرمي شود و مانعي بين آنها و والدينشان ايجاد مي کند و از برگشتن نوجوانان به سوي آنها براي کمک خواستن درحل مسايلشان جلوگيري مي کند.

7-نوجواني، زمان آرمان گرايي است.

نوجوانان تمايل دارند که به زندگي از وراي عينک سايه و روشن نگاه کنند.آنها به خود و سايرين آنچنان مي نگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند، خود را باور کنند.اين مطلب به ويژه در مورد آرزوهاي نوجوان صادق است.اين آرزوهاي غيرواقعي نه فقط درباره خودشان بلکه، همچنين براي بستگان و دوستان آنها نيز وجود دارد.اين آرزوها در اوايل نوجواني با توسعه ي عواطف همراه هستند.بيشترحالات غيرواقعي آنان شامل رنجش زياد، آزار و ناکامي است و نوجوانان زماني که احساس کنند ديگران آنها را دست کم مي گيرند و يا به اهدافشان دست نمي يابند، اين حالات را از خودشان نشان مي دهند.
با توسعه ي تجارت اجتماعي و شخصي و با افزايش قدرت تفکرعقلاني، نوجوانان رشد يافته تر،به خود، خانواده، دوستان و زندگي به طورکلي واقع بينانه تر مي نگرند.درنتيجه آنها کمتر از نااميدي و توهم نامعقول رنج مي برند و نسبت به سالهايي که جوانتر بودند واقع گراتر مي باشند.اين يکي از موقعيتهايي است که آنها را در شاديهاي بيشتري که خاص نوجوانان رشد يافته تر است، مشارکت مي دهد.
همچنان که دوره ي نوجواني ادامه مي يابد، دختران و پسران به طور يکسان از آرمان گرايي متأثر مي شوند.آرمان گرايي که از زندگي سبکبار، بي خيال و مجرد ناشي مي شود.نوجوانان به تدريج خود را از آرمان گرايي رها نموده و به موقعيت بزرگسالان نايل مي شوند.احساس اين که دوره ي نوجواني از دوره ي بزرگسالي و مسايل مربوط به آن از قبيل نيازمنديها و مسئوليتهايش، شادتر و با نشاط تر است، تمايلي را به وجود مي آورد که نوجواني را به يک دوره ي فريبنده، شاد و سبکبار مبدل نمايد.

8-نوجواني، آستانه ي بزرگسالي است.

همچنان که نوجوانان به بلوغ قانوني مي رسند، آنها نگران کنارگذاشتن کليشه هاي تين ايجرها (13تا19ساله ها)بوده و مي خواهند اين باور را پيدا کنند که نزديک بزرگسالان هستند،مثل آنها لباس مي پوشند و مانند آنها عمل مي کنند ولي با اين حال تصورمي کنند که اينها کافي نيست.بنابراين، آنها روي رفتارهايشان متمرکز مي شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمايند. نوجوانان معتقدند که اين رفتارها تصويري دلخواه از آنان را به وجود مي آورد.(9)


پی‌نوشت‌ها:
1-Encyclopedia Britanica Volume I, P.96
2-Tanner
3-Anna Freud
4-منظور فرهنگ ايالات متحده مي باشد.
5-Erikson
6-Majeres
7-Cultural Sterotype
8-Anthony
9-Developmental psychology: Hurlock, P.P 223.225

منبع:دنياي نوجواني


Linkback: https://irmeta.com/meta/b376/t3886/
mahak2 - تعريف و ویژگیهای نوجواني از نظر دايره المعارف بريتانيکا - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
روانشناسي رشد نوجواني

نویسنده اجـاقـی

9 پاسخ ها
5651 مشاهده
آخرين ارسال ۱۷ آذر ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۴:۵۴
توسط اجـاقـی
 

anything