dismal / diz` məl / IPA / 'dɪzməl / adj.
Syn. dark; depressing;
gloomy; sad
Ant. bright; cheerful
ترجمه: [هوا] گرفته، ملالت آور، غم انگیز؛[محاوره ]بسیار بد، افتضاح؛ [چشم انداز، آینده] تاریک، شوم، تیره و تار؛ [شخص، حالت] اندوهگین، غمگین، گرفته.
:Examplesa. When the weather is so
dismal, I sometimes stay in bed all day
بعضی اوقات، وقتی هوا خیلی
گرفته باشد، تمام روز را در رختخواب میمانم.
b. I am
unaccustomed to this
dismal climate
من به این آب و هوای
گرفته و غم انگیز عادت ندارم.
c. As the
dismal reports of the election came in, the senator's friends
tactfully made no mention of them
هنگامی که گزارشات
بسیار بدِ انتخابات در اختیارشان قرار گرفت، دوستان سناتور مدبرانه اشاره ای به آن نکردند.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t9565/