4.
tact / takt/ IPA / tækt / n
ability to say the right thing
ترجمه: کاردانی، تدبیر؛ مهارت و توانایی در گفتار و آداب، عقل، ملاحظه، نزاکت، خوش زبانی، مهارت، سلیقه، درایت، شعور، ادراک، [موسیقی] ضرب
:Examplesa. My aunt never hurts anyone's feelings because she always uses
tactعمه من هرگز احساسات کسی را جریحه دار نمی کند، چون همیشه با
تدبیـــر رفتار می کند.
b. By the use of
tact, Janet was able to calm her
jealous husband
"ژانت" توانست با استفاده از
تدبیـــر(خوش زبانی)، شوهر غیرتی خود را آرام کند.
c. Your friends will admire you if you use
tact and thoughtfulness
اگر
تدبیــــر و تفکر به کار ببرید، دوستانتان شما را تحسین خواهند کرد.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t8861/