2.
Drench /Drench/ IPA /Drentʃ /v
Syn. soak; wet
ترجمه: خیساندن، آب دادن؛ خیس شدن، تر کردن.
:Examples A. A heavy rain
drenched the
campus* and the students had to dry out their wet clothing
باران شدیدی محوطه دانشگاه را
خیس کرد، و دانشجویان مجبور شدند تا خشک کنند لباس های خیس شده خود را.
b. The
drenching rains
resumed* after only one day of sunshine
باران های
خیس کننده، دوباره شروع شد، بعد از یک روز آفتابی.
c. His fraternity friends tried to
drench him but he was too clever for them
دوستان صنف همکار او، سعی کردند او را
خیس کنند؛ اما او زرنگ تر از آنها بود.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t18628/