7.
Redeem /ri dēmʹ / IPA /rɪ'di:m /v
Syn. buy back; pay off; carry out; set free; make up for
ترجمه: [سند، گرویی و غیره] از گرو در آوردن، از رهن در آوردن، آزاد کردن؛ [قول، تعهد و غیره] وفا کردن به، خلاص کردن؛ نجات دادن؛ باز خریدن [رفتار بد و غیره] جبران کردن، از سر گرفتن.
:Examples.A. The property on which money has been lent is
redeemed when the loan is paid back
ملکی که به واسطه آن وام گرفته شده است، وقتی که وام عودت داده شود،
از گرو در می آید.
.B. My family was
relieved* to hear that the mortgage had been
redeemedخانواده ام از شنیدن این که سند رهن
از گرو در آمده بود، آسوده خاطر شدند.
.C .Mr. Franklin
promptly*
redeemed his promise to help us in time of need
آقای "فرانکین" سریعا به قولش برای کمک به ما در موقع لزوم،
وفا کرد.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t17249/