12.
confident /känʹ fə dənt/ IPA /'kɒnfɪdənt / adj
Syn. assured;certain
Ant. diffident
ترجمه: خاطرجمع، دل گرم، مطمئن.
Essential Words 504 آموزش 504 لغت ضروری:Examplesa- Judge Emery was
confident he could solve the
conflict.*
قاضی "امری"
خاطر جمع بود که می تواند دعوا را حل و فصل نماید.
b- When he lifted the
burden,* Scotty was
confident he could carry it
وقتی که "اسکاتی" بار را بلند کرد،
مطمئن بود که می تواند آن را حمل کند.
c. Annette was
confident she would do well as a nurse
"آنتی"
مطمئن بود که به عنوان یک پرستار در کارش موفق خواهد بود.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t14738/