1.
expand /ik spandʹ / IPA /ɪk'spænd / v
Syn. enlarge; swell; develop
Ant. contract; decrease
Essential Words ترجمه: [کار، تجارت] توسعه دادن . افزایش دادن . به تفصیل شرح دادن . رونق بخشیدن؛ [اصل، قانون] تعمیم دادن
Essential Words 504 آموزش 504 لغت ضروری:Examplesa- We will
expand our business as soon as we locate a new building
به محض اینکه در ساختمان جدید مستقر شویم تجارتمان را
گسترش خواهیم داد.
b- Present laws against people who
pollute* the air must be
expandedقوانین جاری برعلیه مردمی که هوا را آلوده می سازند، بایستی
تعمیم داده شود.
c.
Expanding the comic strips, the
editor* hoped that more people would buy his paper
با
افزایش دادن ستون داستان های فُکاهی مصوّر، سردبیر امیدوار بود که افراد بیشتری روزنامه ی او را بخرند.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t14548/