fiction /fik' shən/ IPA /'fɪk∫n / n
Syn. fantasy; lies; story
Ant. fact
Essential Words ترجمه:داستان، قصه، رمان؛ خیال، وهم، پندار، حرف بی اساس، دروغ (هرچیزی که ساخته ی تخیل و اندیشه است)
Essential Words 504 آموزش 504 لغت ضروری:Examples
a-The story that the President had died was fiction
داستان مرگ رئیس جمهور دروغ بود.
b- We hardly ever believed Vinny because what he said was usually fiction
ما حرف های "وینی" را باور نمی کردیم چون چیزی که می گفت، معمولا بی اساس بود.
c. Marge enjoys reading works of fiction rather than true stories
"مارج" از خواندن داستان های خیالی بیشتر از داستان های واقعی لذت می برد.
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2128/t13635/