bend : make curved; lean down; tilt
کمان، خمش فشارى، بستن بادبان به تير دکل، خم شدن (کوهنوردى)، خميدن، خمش، زانويه، شرايط خميدگى، زانويى، گيره، خم.
remain: stay, abide; continue, go on
ايستادگى کردن ،پايدارماندن ،ماندن ،ساکن شدن ،منزل کردن ،ايستادن ،منتظر شدن
argument: dispute; claim
شناسه، بحث، مباحثه، استدلال
narrow
تنگ ، دراز و باريک ، کم پهنا، باريک کردن ، محدود کردن ، کوته فکر
squeeze: press on, compress; extract by pressure; hug; compact
سد کردن مدافع حريف با دو نفر( فوتبال امريکايى)، فشردن، له کردن، چلاندن، فشار دادن، آب ميوه گرفتن، بزورجا دادن، زور اوردن،فشار،فشرده،چپاندن
dispute
تنازع ،منازعه ،مجادله کردن ،مناقشه کردن ،اختلاف ،مجادله ،ستيزه ،چون وچرا،مشاجره ،نزاع ،جدال کردن ،مباحثه کردن ،انکارکردن