defraud /di frôdʹ/ IPA /dɪ'frɔ:d/ v

Syn. cheat; diddle

:Examples
a- My aunt saved thousands of dollars by defrauding the government
عمه من با فریب دادن دولت هزاران دلار پس انداز کرد.

b- If we could eliminate losses from people who defraud the government. tax rates could be lowered
اگر می توانستیم خسارت ناشی ازافرادی که سر دولت کلاه می گذارند را از بین ببریم، میزان مالیات می تونست کاهش یابد.

c- By defrauding his friend, Dexter ruined a family tradition of honesty
"دکستر" با فریب دادن دوستش، سنت خانوادگی درستکاری را شکست.