Google


normal_post - مدیریت  - متا نویسنده موضوع: مدیریت  (دفعات بازدید: 2670 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت
« : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۱:۴۹ »
هوشین کانری
 
هوشین کانری، عبارت است از فرایند گام‌به‌گام برنامه‌ریزی، اجرا و بازبینی تغییرات موردنظر مدیریت. هوشین کانری، روشی سیستماتیک برای مدیریت تغییر در فرایندهای اصلی سازمان به شمار می‌رود.
واژه هوشین از ترکیب دو کلمه ژاپنی HO به معنی جهت و SHIN به معنای سوزن براق تشکیل شده و مفهوم هوشین معادل سیاست است. فلسفه هوشین، هدایت تمامی واحدهای شرکت به سوی ایجاد دورنما، ماموریت، استراتژی ، هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی، اجرا، کنترل ، ارزیابی و بهبود است. به بیان دیگر، فلسفه هوشین هم‌عقیده و یکسو شدن دیدگاه‌هاست. حاصل دستیابی به این هدف، ایجاد نظم و سازگاری در کل سیستم است و بر سازگاری و توافق بین اهداف و اجرا تاکید می‌کند. همچنین هم‌سویی و هماهنگی که هدف بدیهی هر سازمان است، توسط مدیریت هوشین تحقق می‌یابد.
سیستم هوشین دارای دو وجه کاملاً حساب شده و هماهنگ است:
۱) هدف‌گذاری
به مسائلی نظیر بهبود کیفیت، کاهش هزینه، افزایش تولید، افزایش بهره‌وری، تحویل به‌موقع، بهبود محیط و انرژی، ارتقای روحیه کارکنان و سطح علمی آنان از طریق آموزش می‌پردازد.
۲) برنامه‌ریزی
به تحقق اهداف فوق از طریق مکانیزم چرخه PDCA می‌پردازد.
هوشین شیوه عمل مطمئن و منطبق با اصل گام‌به‌گام موساشی است که ضرب‌المثل فارسی «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.» بخوبی گویای آن است.
به‌منظور درک صحیح واژه ژاپنی هوشین کانری، آن را به طریق مختلف به انگلیسی ترجمه کرده‌اند. بیشترین ترجمه‌های انجام شده عبارتند از: مدیریت از طریق سیاست/ خط‌مشی، برنامه‌ریزی هوشین و توسعه خط‌مشی، متاسفانه هیچ‌یک از ترجمه‌های ارائه شده، دقیقاً معادل واژه ژاپنی و نیز متدلوژی آن نیست. هدف از هوشین کانری (یا توسعه خط‌مشی) فراهم آوردن امکان رهیدن از وضعیت سهمیه (Quoto) و ایجاد بهبودهای اساسی در عملکرد از طریق تحلیل مشکلات موجود و نیز توجه به شرایط محیطی است.
هوشین کانری (توسعه خط‌مشی)، اهداف مدیریت عالی شرکت را در سطوح پایین‌تر سازمان جاری می‌کند. در هر سطح، خط‌مشی سطح بالاتر به خط‌مشی، اهداف و فعالیت‌های سطح پایین‌تر ترجمه می‌شود.
با کمک هوشین کانری، اهداف بلندمدت مدیریت می‌تواند به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و خط‌مشی‌های قابل درک، واضح، سازگار و قابل دستیابی تبدیل شود که می‌توانند در تمام سطوح و وظایف سازمان به کار گرفته شوند. زمانی‌که این فعالیت‌ها و خط‌مشی‌ها به کار گرفته شوند، منجر به دسترسی به اهداف بلندمدت و بالطبع پیشرفت قابل ملاحظه و پیوسته خواهند شد.
در ابتدای فرایند توسعه خط‌مشی (هوشین کانری- مترجم)، مدیریت ارشد دورنمای شرکت و نیز اهداف و خط‌مشی یک‌ساله را تنظیم می‌کند. در هر یک از سطوح پایین‌تر، مدیران و کارکنان با توجه به اهداف و خط‌مشی شرکت در تعیین استراتژی و برنامه‌های کاری خود مشارکت می‌کنند. آنها همچنین شاخص‌هایی را تعریف می‌کنند که بیانگر میزان دسترسی به اهداف ذکر شده باشد.
سپس آنها اهداف را به سطح پایین‌تر سازمان انتقال می‌دهند. بنابراین هر یک از سطوح پایینی مدیریت ارشد با سطح بالاتر در تماس است تا اطمینان حاصل شود که استراتژی پیشنهادی با نیازمندی‌ها همخوانی دارد. بازنگری‌های مرتبی انجام می‌شود تا میزان پیشرفت و نیز مشکلات موجود معلوم شده و اقدامات اصلاحی انجام شود.
هوشین کانری، تضمین‌کننده این نکته است که هر شخصی در سازمان از دورنما و اهداف بلندمدت سازمان و نیز نحوه تبدیل آنها به نیازمندی‌های مشخص و نیز فعالیت‌ها آگاه است.
هوشین کانری، روشی است برای بهبود عملکرد سیستم‌های اداری. سیستم اداری، مجموعه‌ای از فرایندهای مرتبط با یکدیگر است که به منظور دستیابی به اهداف اصلی سیستم به کار می‌روند. برای هر سیستم اداری، شاخص‌های ارزیابی عملکرد و نیز سطح مطلوب دستیابی به اهداف تعریف می‌شود. هوشین کانری یک ساختار برنامه‌ریزی ارائه می‌کند تا بتوان تعدادی از فرایندهای اصلی و منتخب را به سطح عملکرد مطلوب رساند.
هوشین کانری در دو سطح عمل می‌کند:
۱) سطح برنامه‌ریزی استراتژیک
۲) مدیریت در سطح فعالیت‌های روزانه، جایی که بیشتر جنبه‌های روتین/جاری عملیات اداری، مشاهده می‌شوند.
هوشین کانری می‌تواند به عنوان عملکرد چرخه دمینگ (PDCA) در مدیریت تلقی شود. چرخه PDCA بیانگر روشی جامع برای بهبود مستمر در فعالیت‌ها و فرایندها می‌باشد.
▪ در مرحله برنامه‌ریزی (Plan)، برنامه کاری برای مواجهه با مشکل ارائه شده و نقاط کنترلی و پارامترهای کنترلی مرتبط ایجاد می‌شوند. در نهایت، برنامه بازبینی و تایید می‌شود.
▪ در مرحله اجرا (DO)، برنامه اجرا خواهد شد.
▪ در مرحله بازبینی نتایج (Check)، اطلاعات مرتبط با نقاط کنترلی جمع‌آوری می‌شود و سپس نتایج عملکرد با نتایج مورد انتظار مقایسه می‌شود.
▪ در مرحله اقدام (Act)، نتایج تحلیل شده و علل اختلاف بین عملکرد و برنامه، شناسایی شده و پس از بحث در مورد آنها، علل نهایی شده و اقدامات اصلاحی تعریف می‌شوند.
گفتنی است که چرخه PDCA، توالی منطقی در رفتار است. به نحوی‌که با اتمام یک چرخه PDCA با فعالیت اقدام (که در آن اقدامات اصلاحی تعریف می‌شوند)، مرحله برنامه‌ریزی (که در آن برنامه اجرایی برای اقدامات اصلاحی تهیه می‌شود) از چرخه بعدی PDCA شروع می‌شود.
مواردی که در استفاده از روش هوشین کانری (به منظور تغییر در سیستم سازمان) باید مدنظر قرار گیرند، به شرح زیر است:
▪ اندازه‌گیری سیستم کاری (عملکرد سازمان- مترجم) به عنوان یک مجموعه
▪ تعیین اهداف اصلی سازمان
▪ درک شرایط محیطی که سازمان در آن عمل می‌کند
▪ تعیین فرایندهایی که تشکیل‌دهنده سیستم، فعالیت‌های آنها، اهداف و معیارهای اندازه‌گیری می‌باشند
▪ تامین منابع برای انجام فعالیت‌ها و دستیابی به اهداف سازمان
هدف روش هوشین کانری، تضمین این نکته است که دیدگاه‌ها و دورنمای شرکت به محض اتمام مرحله برنامه‌ریزی به فراموشی سپرده نشوند. هدف این روش، زنده نگه داشتن مدارک برنامه‌ریزی است و نه بایگانی شدن آنها. هدف آن کاهش میزان فعالیت‌های اضطراری (quoto of fire-fighting Prevent the daily) در هر روز، پیشگیری از جلسات استراتژیک برنامه‌ریزی نشده و نیز پیشگیری از تقدم یافتن تراکم فعالیت‌ها در هر سه ماه بر برنامه‌های استراتژیک واقعی می‌باشد. در روش هوشین کانری، فعالیت‌های کوتاه‌مدت توسط برنامه‌ها تعریف و مدیریت می‌شوند. به منظور اطمینان از این‌که فعالیت‌های روزانه در راستای اهداف و دورنمای شرکت می‌باشد، فرایند نظارت پیوسته‌ای وجود دارد.
برنامه‌ریزی و شکستن برنامه‌ها از ویژگی‌های اصلی هوشین کانری می‌باشد. هوشین کانری تامین‌کننده فرصت‌ها برای بهبود مستمر عملکرد از طریق شکستن دورنما، جهت، اهداف و برنامه‌های مدیریت عالی شرکت به تمام کارکنان است. بنابراین تمام افراد در سطوح مختلف می‌توانند به‌طور مستمر در زمینه برنامه‌ها کار کرده، عملکرد را ارزیابی کنند و سپس نتایج را به عنوان بخشی از فرایند بهبود مستمر، مطالعه و بررسی کنند.
هدف این است که در هر سازمانی که هوشین کانری مورد استفاده قرار می‌گیرد، تمام افراد از دورنمای شرکت آگاه باشند، واحدها بر علیه یکدیگر رقابت نکنند، پروژه‌ها با موفقیت به اتمام برسند و به سازمان به‌عنوان مجموعه‌ای از فرایندهای هماهنگ نگاه شود.
● گام‌های برنامه‌ریزی هوشین
۱) هدف را انتخاب کنید.
▪ وضعیت جاری سازمان را معلوم کنید.
▪ معلوم کنید که سازمان می‌خواهد در آینده چه شود (Vision).
▪ معلوم کنید که سازمان باید بر چه موضوعاتی تمرکز کند تا به اهداف و دورنمای خود دست یابد.
۲) به سازمان نظم دهید (سازمان‌دهی کنید).
▪ اهداف سالانه و نیز معیارهای شفاف برای موفقیت (دستیابی به اهداف- مترجم) را معلوم کنید.
▪ ابزار مورد نیاز را تامین کنید (تعیین نحوه دستیابی به اهداف)
▪ در تعیین اهداف و ابزار (برای رسیدن به اهداف- مترجم) از نظرات کل سازمان استفاده کنید.
▪ طرح ۳ تا ۵ ساله را نهایی کنید.
۳) طرح را اجرا کنید.
▪ اجرا
▪ نظارت بر پیشرفت
۴) نظارت کرده، بهبود دهید.
▪ مشکلات را شناسایی کرده و هر چه سریع‌تر و در نزدیک‌ترین سطح به مشکل، آن را حل کنید.
▪ آموزش را در سطح سازمان توسعه دهید
▪ بر نتایج، طرح و فرایند برنامه‌ریزی نظارت داشته و آن را بهبود دهید.
▪ میزان پیشرفت را شناسایی کرده و جشن بگیرید.
● بهبود اساسی هوشین کانری
در ادامه، ۱۰ مرحله از فرایند ارتقای کیفیت اعمال خط مشی، به‌طور خلاصه بیان خواهد شد:
۱) تعیین شعار و پیام، خط‌مشی و طرح ارتقاء و بهبود موسسه
۲) ابداع راهبردهای بلندمدت و میان مدت مدیریتی
۳) جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات
۴) طرح‌ریزی هدف‌ها و روش‌ها
۵) تعیین اقلام کنترلی و تهیه فهرست اقلام مورد کنترل
۶) تعیین خط‌مشی
۷) تعیین اقلام کنترلی
۸) اجرای طرح خط‌مشی
۹) مقابله و کنترل نتایج اجرا
۱۰) تهیه گزارش وضعیت موجود اجرای هوشین کانری 
 
نویسنده : سید عبدالحمید عربی منبع: http://strategymehvar.blogfa.com/post-۸.aspx
 
ماهنامه صنعت خودرو
 


Linkback: https://irmeta.com/meta/b212/t5809/

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت125
« پاسخ #1 : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۳:۰۷ »
هوش عاطفی
 
امروزه در دنیای رقابت، مدیران و رهبران بزرگ سازمان ها و شرکت ها به این سمت حرکت می­کنند که بهبود عملکرد در خود ایجاد نمایند و همچنان موفق باشند. از جمله مسائلی که مدیران و رهبران به آن توجه می­کنند، ارتیاطات و تعاملات صحیح با مشتریان و عرضه کنندگان و کارکنان سازمان است که جزء نیرو­های رقابتی نیز محسوب می­شوند. مدیران یا رهبران می­دانند که آنچه یاعث تقویت عملکرد می­شود، مهارت مدیریت بر خویشتن و درک متقابل دیگران می­باشد که امروزه یکی از نکات کلیدی سازمان­ها در حوزه رفتار سازمانی محسوب می­شود. مدیریت بر خود و درک متقابل دیگران از طریق هوش عاطفی حاصل می­گردد و به عبارت دیگر هوش عاطفی باعث تقویت ارتیاطات، اثربخشی و مدیریت بر خود و درک متقابل دیگران می­شود. به توجه به این موضوع در این مقاله سعی شده است به چیستی و چرایی و چگونگی هوش عاطفی پرداخته ­شود. به عبارت دیگر در این مقاله به تاریخچه، تعریف و ابعاد هوش عاطفی، کاربرد­های آن، نقش هوش عاطفی در سازمان، رابطه آن با رهبری، اندازه­گیری و راهکار­های آموزشی آن پرداخته می­شود که در ادامه به توضیحات هریک از آنها می­پردازیم.
درسال ۱۹۸۵یک دانشجوی امریکایی مقطع دکتری در رشته هنر، پایان نامه ای را به اتمام رساند که درآن از عنوان هوش عاطفی استفاده کرد .به نظر می رسد اولین اصطلاح هوش عاطفی درمحافل علمی وآکادمیک به این دانشجو باز می گردد (هینز .۲۰۰۲ ). سپس در سال ۱۹۹۰، ۲ تن ازاستادان دانشگاههای امریکا به نام- های جان میر و پیتر سالووی[۱] بر اساس تحقیقات خودشان مقاله­ای در زمینه هوش عاطفی به چاپ رسانیدند .آنها برای اثبات هوش عاطفی به عنوان هوش حقیقی به دنبال آزمون های جامع و فراگیر رفتند. هدف آنها این بود که آزمونی ایجاد کنند تا توانمندیهای افراد را در زمینه هیجانات و عواطف به شکل علمی اندازه گیری کند.ت حقیقات نشان داد هوش ذهنی و هوش عاطفی ۲ مقوله ی متفاوت می باشند که هر کدام مربوط به بخشی از فرایند ذهنی محسوب می شوند.
به دنبال آنها دانیل گولمن[۲] از تحقیقات آنها و بنیاد هوش­مضاعف"[۳] هاروارد گاردنر، برای تحقیقات خود استفاده کرد. گولمن از بین ۷نوع هوشی که گاردنر بیان کرده بود که آنها عبارتند از :۱) زبان شناختی[۴] ۲)منطقی[۵] ۳)موزیکال[۶] ۴)جنبشی[۷] ۵)فضایی/بصری[۸] ۶) هوش درون فردی[۹] ۷) هوش­میان فردی بودند، از هوش درون فردی به مفهومی به نام " فرا حالتی" رسید که طبق تعریف گولمن یعنی اگاهی از عواطف خودمان. او با این مفهوم، مدل مایر و سالووی را تعدیل کرد . او هوش عاطفی را به ۲ مولفه یعنی شایستگی های فردی و اجتماعی تقسیم کرد. که به طور مختصر آن شایستگی ها به اقلامی چون خودآگاهی و خود تنظیمی و خود انگیزشی و همدلی یا آگاهی جتماعی و مهارت­های اجتماعی تقسیم شده است.
● تعریف هوش عاطفی[۱۰]
روانشناسان انواع هوش را در ۳گروه اصلی دسته­بندی کرده­اند:۱)هوش انتزاعی[۱۱]: به معنای توانایی ادراک و بکارگیری ماهرانه ازنمادهای ریاضی وکلامی می­باشد ۲)هوش­عینی[۱۲]: به معنای توانایی ادراک برخورد ماهرانه با موضوعات می­باشد. ۳)هوش­اجتماعی[۱۳] :به معنای توانایی ادراک دیگران است (جانسون و ایندویک،۱۹۹۹ ص ۴۸). ریشه هوش عاطفی از مفهوم هوش اجتماعی که اولین بار توسط ثراندیک تعریف شده، نشات می گیرد . مفهوم هوش عاطفی یک اصطلاح فراگیر است که مجموعه­ی گسترده­ای از مهارت­ها و خصوصیات فردی را در برمی­گیرد و معمولا به مهارت­های میان فردی و درون فردی اطلاق می­گردد که فراتر از حوزه مشخصی از دانش پیشین بهره هوشی(IQ) و ومهارت فنی یا حرفه­ای می­باشد. میر و سالووی هوش عاطفی را توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و استفاده­ی کارامد از آن تعریف کرده­اند.(چان و دیگران، ۲۰۰۱).
گولمن در تعریف هوش عاطفی می­گوید "مهارتی که دارنده­ی آن می­تواند از طریق خود اگاهی روحیات خود را کنترل کند و ازطریق خود مدیریتی آن را بهبود دهد و ازطریق همدلی تاثیر آن را درک کند و از طریق مدیریت روابط، به شیوهایی رفتار کند که روحیه خود و دیگران رابالا ببرد".(گولمن ۲۰۰۱).
به طور خلاصه می توان هوش عاطفی را توان استفاده از احساس و عواطف خود و دیگران در رفتار فردی و گروهی در جهت کسب حداکثر نتایج با حداکثر رضایت تعریف کرد.
● ابعاد و معیارها و زیر معیار های هوش عاطفی
گولمن برای هوش عاطفی ۲بعد و برای آن ۲ بعد،۵ معیار را بیان می­کند که البته هریک از این معیار­ها دارای زیر معیار­هایی می باشند، در اینجا به شح آنها می پردازیم:
۱) شایستگی های شخصی[۱۴]: عبارتست از اینکه فرد چگونه خود را مدیریت کند . این بعد دارای ۳ معیار خود اگاهی، خود تنظیمی، خود انگیزشی می­باشد:
۱-۱) خود آگاهی: گولمن خود اگاهی را چنین تعریف می کند که فرد باید بصیرت داشته باشد و از حالات درونی ، نقاط قوت و ضعف خود و منابع درنی خود آگاه باشد. این معیار شامل ۳ زیر معیار می باشد:
۱-۱-۱) آگاهی عاطفی : یعنی اینکه فرد نسبت به عواطف خود و تاثیرات آنها آگاهی و شناخت دارد.
۱-۱-۲) خود ازیابی صحیح و دقیق[۱۵]: به مفهوم آگاهی فرد از محدودیت­ها و نقاط قوت خود است.
۱-۱-۳) اعتماد به نفس: به معنای اطمینان از ارزش­ها و ظرفیت های خود می­باشد
۱-۲) خود تنظیمی[۱۶]: مدیریت عواطف یا خود تنظیمی دومین معیار می­باشد که شامل مدیریت کردن حالات درونی ،محرک­های آنی و منابع درونی شخص می­باشد. این معیار شامل ۵ زیر معیار می باشد:
۱-۲-۱) خود کنترلی : : به معنای مدیریت کردن عواطف و امیال مخرب است.
۱-۲-۲) قابلیت اعتماد: به معنی حفظ معیارهای درستی، صداقت و درستی است که از این طریق در افراد اطمینان ایجاد کند.
۱-۲-۳) وظیفه شناسی : به معنای مسئو­لیت پذیر بودن در مقابل عملکرد شخصی است.
۱-۲-۴) سازگاری و انطباق پذیری[۱۷]: به معنای توان اعمال تغییرات سریع، جابجایی اولویت ها و مدیریت مستمر تقاضاهای چندگانه می باشد.
۱-۲-۵) نوآوری : به معنی دنبال کردن ایده های جدید از منابع متنوع و خلق ایده های جدید می باشد.
۱-۳) خود انکیزشی: سومین معیار گولمن می­باشد که شامل کنترل تمایلات عاطفی است که از طریق ،رسیدن به اهداف آسان گردد (گولمن ۱۹۹۵) . این معیار شامل ۴ زیر معیار می­باشد :
۱-۳-۱) هدایت موفقیت[۱۸] : به معنی تلاش در جهت بهبود یا دست یابی به استانداردهای عالی در عملکرد است
۱-۳-۲) تعهد: به معنی همسو بودن با اهداف گروه یا سازملن است بطوری که برای تحقق اهداف سازمانی با فداکاری و از خود گذشتگی عمل می کنند .
۱-۳-۳) پیشگامی[۱۹]: به معنی آمادگی برای استفاده کردن از فرصت ها است و افراد به دنبال اهدافی فراتر از نیاز­ها و انتظارات خود هستند.
۱-۳-۴) خوش­بینی[۲۰]: به معنی پافشاری در پی­گیری اهداف وکارکردن با امید، علی رغم موانع و مشکلات است.
۲) شایستگی های اجتماعی[۲۱]: مبین ویژگی­هایی است که فرد بر اساس آنها روابط بین خود و دیگران را مدیریت می­کند . این بعد شامل ۲ معیار یعنی آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی است که به شرح زیر می باسد:
۲-۱) آگاهی اجتماعی: به مفهوم آگاهی از احساسات، احتیاجات و توجهات دیگران و علاقه­مندی فعا­لانه به مسایل مورد علاقه دیگران می­باشد. این معیار شامل ۴ زیر معیار می­باشد.
۲-۱-۱) خدمت­مدار[۲۲]: به معنی پیش­بینی، تشخیص و تامین نیازهای مشتریان و همچنین شامل بررسی کردن راههای افزایش وفاداری و رضایت مشتریان می­باشد.
۲-۱-۲) توسعه و بهبود دیگران: به مفهوم احساس کردن نیاز دیگران برای بهبود و تقویت توانایی­های آنها می­باشد .
۲-۱-۳) تنوع در نفوذ قدرت[۲۳]: یعنی از طریق افراد مختلف فرصت ایجاد کنیم به عبارت دیگر از تفاوت های دیگران به عنوان فرصت استفاده کنیم و محیطی ایجاد کنیم که افراد بتوانند رشد و شکوفایی پیداکنند.
۲-۱-۴) آگاهی سیاسی: به مفهوم شناخت روابط کلیدی قدرت در گروه و شناسایی نیروهای تغییر دهنده عقاید افراد و شبکه های اجتماعی مهم، می­باشد.
۲-۲) مهارت های اجتماعی[۲۴]: به مفهوم مهارت های فرد در ایجاد رابطه­های موثر میان فردی می­باشد. این معیار دارای ۸ زیر معیار می باشد :
۲-۲-۱) تاکتیک­های نفوذ[۲۵]: به معنی بکارگیری تاکتیک های موثر برای متقاعد کردن افراد می­باشد .
۲-۲-۲) ارتباطات موثر: به مفهوم ارسال پیام های واضح و مطمئن برای مخاطبان، بطوری که درک و فهم متقابل ایجاد شود.
۲-۲-۳) رهبری: به معنی روحیه بخشی و راهنمایی افراد و گروها به عملکرد بهتر و هدایت و رهبری افراد از طریق الگو و نمونه بودن می باشد .
۲-۲-۴) مهارت­های مدیریت تغییر: افراد دارای این مهارت تغییر و حذف موانع را تشخیص می دهند و طرفدار مشارکت دادن دیگران در فعالیت های خود هستند.
۲-۲-۵) مدیریت تضا­د[۲۶]: به معنی مذاکره و حل اختلاف نظرها و تضاد­ها است و افراد دارای این زیر معیار، به دنبال راه حل­های برد – برد هستند و تعارضات و تضاد­های بالقوه را شناسایی و به حل آن کمک می کنند.
۲-۲-۶) ایجاد تعهد[۲۷]: به معنی پرورش روایط موثر و شبکه­های غیر رسمی در سازمان و بررسی روابطی که دارای منافع دو طرفه هستند، می­باشد.
۲-۲-۷) همکاری و ائتلاف: به مفهوم کارکردن با دیگران در جهت اهداف مشترک می­باشد.
۲-۲-۸) شایستگی­های تیمی[۲۸]: به مفهوم ایجاد هم افزایی گروهی برای پیگیری تحقق اهداف جمعی است.
● نقش هوش عاطفی در سازمان ها
یرخی از صاحب نظران براین نظر هستند که امروزه هوش عاطفی به سرعت مورد توجه شرکت ها و سازمان ها قرار گرفته است و اهمیت آن از توانایی­های شناختی و دانش­های تکنیکی بیشتر شده است. ودلیل این امر آن است که، مدیران دریافته اند که از این طریق، پیوستگی درونی و تعادل شخصی و سازمانی افزایش پیدا خواهد کرد. همانطور که می دانیم سازمانها مجموعهای از گروه­ها هستند که تعاملات موفق امیز گروها به انعطاف پذیری سازمانی وانطباق پذیری و اعمال تغییرات در سازمان کمک می­کند. بنابر این سازمانها برای اینکه اثربخشی سازمان را بالا ببرند از مهارت های نرم[۲۹] که مبتنی بر عواطف می­باشند، استفاده می کنند(brooks،۲۰۰۳). علت این است که سازمان برای اینکه به توانمندی برسد باید یکسری از متغییر ها مورد توجه قرار دهد که بعضی از این متغیر ها از کنترل ما خارج هستند و با تجزیه و تحلیل این متغییر ها نمی­توان آینده سازمان را پیش بینی کرد . بنابراین سازمان می­تواند از مهارت های عاطفی در این زمینه کمک بگیرد تا برنامه هایی برای توسعه کارمندان طرح­ریزی کند و عملکرد افراد و در نتیجه اثر بخشی سازمان با لا ببرد. البته هوش عاطفی با تاثیر بر زمینه­هایی چون بکارگیری و حفظ و نگهداری کارکنان، توسعه و به­سازی افراد مستعد و نیز در گزیتش افراد برای احراز شغل و ارتقای شغلی آنان و غیره،به اثر بخشی سازمان کمک می­کند. اخیر کارسو و ولف[۳۰] در سال ۲۰۰۰ به معرفی یک فرایند ۳ مرحله ای پرداخته اند که هوش عاطفی را با پیشرفت شغلی مر­تبط می­سازد:
مرحله اول) توصیف شغل: در هنگام توصیف شغل لازم است که تمامی شرایط و الزامات شغلی در قالب عبارات رفتاری و به شکل عینی بیان شود و ضرورت دارد تا مهارت­های مورد نیز برای احراز آن شغل به صورت دقیق و یک به یک گفته و فهرست شود. به عنون بخشی از تحقق این مرحله مشاوران باید به خوبی پژوهش­های مربوط به شخصیت و عملکرد را مرور کنند.
مرحله دوم) انتخاب ابزار مناسب برای ارزیابی: به کمک یک توصیف شغلی خصیصه مدار، می­توان ابزار مناسبی را اتخاذ کرد. ارزیابی باید متمرکز بر جنبه هایی باشد که از طریق شیوه­های گزینشی فعلی (چک لیست ها یا مصاحبه ) شناسایی شده­اند .
مرحله سوم) ارزشیابی و معرفی افراد شایسته: اکثر ارزیابی کنندگان در نهایت افردی را برای احراز یک شغل مناسب میدانند، در­جه­بندی نموده و اسامی آنان را اعلام می­کنند. در هنگام معرفی افراد با صلاحیت برای حراز شغل لازم است تا راهبردهای موثری از طرف ارزیابی کنندگان برای رشد فردی و افزایش شایستگی های حرفه ای کارکنان جدید پیشنهاد شود . در اینجا هوش عاطفی عامل مهمی در گزینش افراد برای احراز شغل و ارتقای آنان محسوب می­شود، البته به شرطی که بخشی از یک جریان و رویکرد فراگیر باشد . علاوه براینها هوش عاطفی در کارا بودن سازمان نقش بسیار بسزایی دارد زیرا نتایج حاصل از پژوهش­های انجام شده پیرامون هوش عاطفی و کارایی مدیریت نشان می­دهد که در بین معیارهای هوش عاطفی ، معیار "مهارت های اجتماعی " در بروز کارایی نقش بسزایی دارد . بناباراین توصیه می شود که سازمان ها برای اینکه هوش عاطفی مدیران خود را بالا ببرنند ۶ روش پیشنهاد ویزینگر[۳۱] را مورد استفاده قرار دهند. این روش­ها عبارتند از : رشد و توسعه خود آگاهی، مدیریت عواطف و احساسات ، ایجاد انگیزش در خود ،توسعه ی مهارت های ارتباط موثر، توسعه مهارت­های فردی ، یاری نمودن دیگران برای خود یاری. همچنین تحقیقات نشان می­دهد که موثرترین مدیران کسانی هستند که توانایی شناخت احساسات کارکنان را درباره وضعیت کارشان داشته باشند و زمانی که کارکنان دچار یاس و ناامیدی یا نارضایتی می­شوند وضعیت آنها را بهبود دهند. به طور خلاصه مدیرانی که با هوش عاطفی مدیریت می کنند سبب می شوند که کارکنان آنها در سازمان باقی بمانند.
● هوش عاطفی و رهبری
بر طبق گفته­های فلدمن (Feldman ،۱۹۹۹) هوش عاطفی شامل مهارت های پایه ای و مهارت های دستوری می باشد. مهارت های پایه­ای خود شامل: خود آگاهی، خود کنترلی، درک دیگران به درستی و ارتباطات همراه با انعطاف پذیری می باشد و مهارت های دستوری[۳۲] شامل: مسئولیت پذیری، توانایی توسعه انتخاب، پذیرش دیدگاه دیگران، جرات داشتن و بیان و شرح دادن تصمیم می­باشد. ترکیب مهارت های پایه ای و دستوری به رهبری اثر بخش منجر می­شود چون که این مهارت ها یک نوع آگاهی از دیگران و احتیجات آنها و توانایی پاسخگویی به نیازهای دیگران به طور اثر بخش در موقعیتهای مختلف را نشان می دهد. در سال ۱۹۹۹ پریست شایستگی های رهبری را در ۳ نوع طبقه بندی کرد:
۱) مهارت های سخت: اغلب به مهارت های تکنیکی برمی گرددکه شامل مهارت های عملی و مهارت های امنیتی و مهارت های محیطی می باشد
۲) مهارت های نرم: اغلب به مهارت های میان فردی برمی گردد که شامل مهارت های آموزشی و سازمانی می باشد.
۳) مهارت متا[۳۳] : شامل مهارت های حل مسئله ، تصمیم گیری و قضاوت می باشد.
ملاحظه کردن تئوری فلد­من در مورد هوش عاطفی و طبقه بندی ۳ گانه ی شایستگی های رهبری نشان می دهد که هوش عاطفی می­تواند یکی از اجزای مهم مهارت های متا در کمک به رهبری باشد تا رهبران اثر بخش تر عمل کنند. دردهه­ی۱۹۹۰ تمرکز تحقیقات انجام شده برروی مهارت های متا و میان فردی از قبیل مهارت­های ارتباطات (chase and priest ،۱۹۹۰) ، قضاوت ( ckement۱۹۹۶، teeters۱۹۹۴ )و توانایی های تصمیم گیری(Galloway ۲۰۰۳) بود. باتوجه به اینکه مفهوم هوش عاطفی شامل مولفه های درون فردی و میان فردی می باشد پس منطقی است که انتظار داشته با شیم که رابطه­ی مثبتی بین هوش عاطفی و رهبری وجود داشته با­شد .
در سال ۱۹۹۰ بس[۳۴]بیان کرد که رهبران تحول گرا[۳۵] باید انواع هوش­های چند گانه را داشته باشد که از بین آن هوش ها ، هوش اجتماعی وعاطفی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می­باشند زیرا به رهبران توانایی می­دهد که آنچه را که می­خواهند را، به کارمندان القا کنند و به توانند براحتی با آنها ارتباط برقرار کنند. تحقیقات نشان می دهد رهبران تحول گرا برای اینکه بتوانند عملکرد سازمان را بالا ببرند باید با پیروانشان رابطه­ی بسیار نزدیک برقرار کنند که این از طریق هوش عاطفی امکان پذیر است. اشفورس و هامفری (ashforth and Humphrey،۱۹۹۵) بیان کردند که فراخوانی و فرموله کردن و بسیج کردن عواطف یک کلید برای توانایی مدیران و رهبران برای تغییر دادن سازمان می­باشد و باید زنجیره­های عاطفی در رفتارهای رهبران تحول گرا بطور ضمنی وجود داشته باشد.
● اندازه گیری هوش عاطفی
باتوجه به تحقیقات زیادی که در دهه ی گذشته انجام شده است. ابزارهای زیادی برای اندازه گیری هوش عاطفی وجود دارد .همچنین مقیاسهای کلی شخصیتی وجود دارد که خصائصی چون احترام به نفس، تسلط اجتماعی ،مهارتهای اجتماعی (همدلی) و خود شکوفایی را اندازه گیری کند( bar-on،۱۹۹۷) . همچنین شات و ملوف[۳۶] در کتاب "اندازه گیری هوش عاطفی و ساختهای مربوط" بیش از ۶۰ ارزیابی در مورد هوش عاطفی بیان کرده اند که ۳ تای آنان به عنوان ابزارهای سودمند برای تجارت شناخته شده اند که عبارتند از:
۱) پرسش نامه­ی­ هوش­عاطفی[۳۷]
۲) تست هوش عاطفی مایروسا لووی و کارسو[۳۸]
۳) پرسش نامه ی شایستگی عاطفی[۳۹] . پرسش­نامه ی هوش عاطفی بدین منظور طراحی شده بود که ساختهای مربوط به هوش عاطفی را روی ۴۸۰۰۰ افراد در سراسر جهان اندازه­گیری کند. آقای بار-آن هوش عاطفی را به عنوان "نظم دادن مهارتهای غیر شناختی "توصیف کرده و بیان کرد که هوش عاطفی می تواند برای پیش بینی عرصه های موفق زندگی، مفید باشد. پرسش نامه ی بار- آن شامل ۱۳۲ بخش می باشد که یک نمره کلی از هوش عاطفی به علاوه ، نمره هایی برای ۵ مقیاس مرکب و ۱۵ زیر مقیاس ارائه می دهد .
۵ مقیاس مرکب به شرح زیر می باشد:
۱) مقیاسهای درون فردی: که شامل خود توجهی[۴۰] ، خود آگاهی عاطفی، جرات، استقلال وخود شکوفایی می باشد.
۲) مقیاس های میان فردی:که شامل همدلی ، مسئولیت اجتماعی ، روابط میان فردی می باشد .
۳) مقیاس های انطباق پذیری :که شامل انعطاف پذیری ، حل کردن مسئله می باشد.
۴) مقیاسهای مدیریت استرس :که شامل تحمل استرس ، کنترل محرک می باشد.
۵)مقیاسهای کلی روانی :که شامل خوش بینی ، شادمانی می باشد .
البته کارسون و بیرکن میر[۴۱] در سال ۲۰۰۰ ، برای اندازه گیری هوش عاطفی ۵ معیار اساسی بیان کردند که عبارتند از :
۱) واکنش و پاسخ همدلانه: که توانایی فهمیدن عواطف ایجاد شده در دیگران می باشد.
۲) تنظیم حالت: به معنی توانایی کنترل حالات و محرک های از هم گسیخته می با شد .
۳) مها رت های میان فردی: به معنی تبحر در مدیریت روابط و ساختن شبکه های ارتباطاتی می­باشد.
۴) انگیزش درونی : به معنی اشتیاق زیاد برای کارکردن است .
۵) خود آگاهی : یعنی توانایی شخصی برای شناختن و فهمیدن عواطف و حالات و محرک های خودش و تاثیر آنها بردیگران. البته شما می­توانید یک اندازه­گیری سریع از هوش عاطفی خودتان با جواب دادن به این سوالات داشته باشبد:
۱) آیا شما آگاهی دقیق از احسسات خودتان دارید ؟
۲) آیا شما می توانید بدانید ، دیگران چه احسساتی دارند، حتی اگرآن را بیان نکنند؟
۳) آیا شما می توانید در محیط های آشفته به کارخود ادامه دهید؟
۴) آیا هنگامی که از مشکلات دیگران با خبر می شوید، احساس همدردی می­کنید
۵) آیا هنگامی که عصبانی هستید، می­توانید احتیاجات خودتان را شناسایی کنید و خوب تصمیم گیری کنید بجای اینکه موقعیت را بدتر و شدیدتر کنید؟
۶) آیا می­توانید روی اهداف بلند مدت ثابت قدم باشید و از انجام کارهای بدون فکر دوری کنید؟
۷) آیا اگر انچه را که می­خواهید غیر ممکن بنظر برسد کماکان به تلاشتان ادامه می­دهید ؟
۸) آیا می­توانید از احساسات و عواطف­تان در جهت تصمیم گیری­های موفق در زندگی استفاده کنید؟
افرادی که دارای هوش عاطفی بالایی هستند به این سوالات جواب بله می دهند .باید این نکته را توجه داشت که خود ارزیابی می توتند اندازه گیری خوبی برای افرادی که خود آگاهی دارند، باشد.
● آموزش و تقویت هوش عاطفی
رییچارد بویاتزیس[۴۲] و همکارانش فرایندی پنج مرحله­ای به شرح زیر برای آموزش و تقویت هوش عاطفی بین کرده اند:
۱) می خواهم چه کسی باشم؟ : برای این منظور باید به این پاسخ بگویید : در آینده چه کاری انجام خواهم داد؟ کجا زندگی خواهم کرد ؟. در این مرحله، بهترین ارزش ها و بزرگترین آرمانهای خود را در نظرمی گیرد و چگونگی وارد شدن این آرمانها را در زندگی خود تشریح می­کند.
۲) اکنون چه کسی هستم ؟شیوه رهبری خود را تحلیل کنید وبه انتقادات ،نگرشی صریح و آشکارا داشته باشید. در مورد بازخوردهای منفی عملکردخود اندیشه کنید و از دوستان و نزدیکان خود بخواهید در مورد رفتار مثبت و منفی شما داوری کنند و برای توجیه آن استدلال ارائه کنند . نکته مهم این مرحله اهمیت دادان به نقاط قوت و ضعف است
۳) چگونه به سوی وضعیت مطلوب پشرفت کنیم؟: به محض اینکه دانستید می خواهید چه کسی باشید و آن را با تلقی دیگران از خود، مقایسه کردید باید یک طرح عملیاتی تهیه کنید بازخورد هفتگی از زیردستان در مورد نحوه ی عملکرد خود بخواهید حداقل یک ساعت از فعالیت روزانه را به ثبت رفتار خود در دفتر وقایع روزانه اختصاص دهید در کلاسهای پویایی گروه شرکت کنید و از یکی از همکاران خود به عنوان مشاور و راهنمای غیر رسمی استفاده کنید
۴) چگونه تغییر را پایدار سازم؟ :متوقف کردن عادت قدیمی و ملکه ذهن شدن رفتار جدید نیازمند تکرار است رفتار جدیدی آن قدر باید انجام شود تا در سطح یادگیری ضمنی، آن را فرا گرفت و برآن مسلط شد. ۵) چه کسی می تواند به من کمک کند؟ :آخرین مرحله تقویت هوش عاطفی ، تشکیل اجمنی ازحامیان است. هوش عاطفی را نمی­توان بدون کمک دیگران یهبود بخشید. ما نه تنها با دیگران تمرین می­کنیم، بلکه برای ایجاد یک محیط ایمن که بتوان در آن تمرین کرد، به آنها متکی هستیم. شریور[۴۳] مدیر یکی از موسسات در زمینه آموزش هوش عاطفی ،الگوی چهار مرحله ای زیر رابرای تقویت هوش عاطفی در رویارویی با مسایل و حل آن­ها مطرح کرده است:
۱) موقعیت: در چه موقعیتی قرار داریم وچه احساسی در ما ایجاد شده است ؟
۲) انتخاب:برای خلاصی از این موقعیت یا مشکل چند راه برای انتخاب داریم؟
۳) نتیجه: هر یک ازاین انتخاب ها چه نتایجی را برای­مان به همراه دارد؟
۴) راه حل :گزینش یکی از راهها و اجرای آن . الگوی فوق یک دستور عمل برای کنترل احساسات و عواطف است که با کمک به آن در رویا رویی با مسایل راه حل موثری را می­توان اتخاذ کرد.
● نتیجه گیری
امروزه مدیران و رهبران به اهمیت و نقش تعاملات صحیح و درک متقابل با کارکنان و غیره از طریق هوش عاطفی پی­برده­اند به طوری که طبق آمار بسیاری از سازمانها به آن روی آورده­اند. هوش عاطفی از طریق مدیریت بر خویشتن و درک و مدیریت بر دیگران مزایای بسیار زیادی برای سازمانها دارد و اثربخشی مدیران و رهبران و در نتیجه عملکرد سازمان را بالا می­برد. سازمانها مجموعه­ای از گروه­ها هستند که تعاملات موفق آمیز آنها به انعطاف پذیری سازمانی وانطباق­پذیری و اعمال تغییرات در سازمان کمک می­کند. بنابر­این سازمانها برای اینکه اثربخشی سازمان را بالا ببرند از مهارت های نرم (که مبتنی بر عواطف می­باشند، استفاده می کنند. بنابراین سازمان می­تواند از مهارت های عاطفی در این زمینه کمک بگیرد تا برنامه هایی برای توسعه کارمندان طرح ریزی کند و عملکرد افراد و در نتیجه اثر بخشی سازمان را با­لا ببرد 
 
نویسنده : هادی خان‌محمدی منابع و ماخذ خائف الهی ، احمد علی و محمد دوستار (۱۳۸۲)، " ابعاد هوس هیجانی " فصلنامه مدیریت و توسعه، شماره ۱۸ طاهری، فرزانه مترجم "پروراندن هوش عاطفی در گروه ها" مقاله Harvad business review march۲۰۰۱ امام زاده­ای اصغر، مترجم "رابطه­ی بین هوش عاطفی و اثربخشی" مقاله vihia viriyavidhayavongs and statia tiamsuchon الهویردی حبیب پور، " هوش عاطفی و اثربخشی سازمانی" سیادت ، سید علی و مرضیه، مختاری ،" هوش عاطفی و پیشرفت شغلی "

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت 126
« پاسخ #2 : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۴:۰۲ »
هنری‌ به‌ نام‌ هدیه‌ دادن‌
 
طبق‌ بررسی‌های‌ به‌ عمل‌ آمده‌ اکثر هدایای‌ تجاری‌، به‌ مشتریان‌ عمده‌ اهدا می‌شوند، سپس‌ نوبت‌ به‌ کارفرمایان‌ می‌رسد و آنگاه‌ به‌ مشتریان‌ موفق‌. علل‌ هدیه‌ دادن‌ متفاوت‌ است‌ و طیفی‌ از «تشکر از مشتریان‌ قدیمی‌» تا «تشکر از یک‌ کارمند» را که‌ تعطیلات‌ آخر هفته‌اش‌ را به‌ مرخصی‌ نرفته‌ و کارکرده‌ اند در بر می‌گیرد. البته‌ یک‌ دلیل‌ ثابت‌ برای‌ هدیه‌ دادن‌ وجود دارد: تقویت‌ روابط‌ شخصی‌ بین‌ هدیه‌دهنده‌ و هدیه‌گیرنده‌.انگیزه‌ها در هدیه‌ دادن‌ها متفاوت‌ است‌ بخصوص‌ از این‌ نظر که‌ آیا هیچ‌ پیش‌شرطی‌ در هدیه‌ دادن‌ نهفته‌ است‌ یا خیر. باید در نظر گرفته‌ شود که‌ آیا هیچ‌ نشانه‌یی‌ از تبلیغ‌ در آن‌ هست‌ یا نه‌. البته‌ نباید گمان‌ کرد که‌ بحث‌ الان‌ در این‌ چارچوب‌ است‌ که‌ نباید هیچ‌ نفعی‌ از هدیه‌ دادن‌ حاصل‌ شود. برای‌ برخی‌ از شرکت‌ها هدیه‌ دادن‌ بخشی‌ از استراتژی‌ بازاریابی‌ است‌.همگان‌ بر یک‌ نکته‌ اتفاق‌نظر دارند: هدیه‌ دادن‌ یکی‌ از راه‌های‌ مقرون‌ به‌صرفه‌ برای‌ ایجاد حس‌ مشارکت‌ و ایجاد روابط‌ ارزشمند است‌.
●پژوهش‌
اگرچه‌ هیچ‌ مدرک‌ مشخصی‌ در این‌ زمینه‌ وجود ندارد که‌ به‌ شما اطمینان‌ بدهد هدایای‌ تبلیغاتی‌ قطعا بازده‌یی‌ برای‌ شما خواهند داشت‌، اما به‌ هر حال‌ انجمن‌ بین‌المللی‌ محصولات‌ تبلیغاتی‌ پژوهش‌های‌ مستمری‌ را در زمینه‌ روابط‌ هدیه‌دهندگان‌ و هدیه‌گیرندگان‌ انجام‌ می‌دهد و یافته‌های‌ آنها حاکی‌ از این‌ است‌ که‌ آنان‌ که‌ هدیه‌ می‌دهند در مقایسه‌ با شرکت‌هایی‌ که‌ هدیه‌ نمی‌دهند دو برابر شانس‌ تماس‌ گرفتن‌ از طرف‌ هدیه‌گیرندگان‌ را دارند.شرکت‌ هری‌ اند دیوید که‌ یک‌ شرکت‌ دست‌اندرکار صنایع‌ غذایی‌ است‌ و جزو بازیگران‌ کلیدی‌ در حوزه‌ هدایای‌ تبلیغاتی‌ به‌ شمار می‌آید، برای‌ ۲۵ هزار مشتری‌ خود که‌ سالانه‌ بیش‌ از هزار دلار از این‌ شرکت‌ خرید کرده‌ باشند، هدیه‌ می‌فرستد. شرکت‌ مزبور در یک‌ پژوهش‌ متوجه‌ شد که‌ ۵ هزار مشتری‌ دریافت‌کننده‌ هدایا، خرید بیشتری‌ از شرکت‌ داشته‌اند در مقایسه‌ با مشتریانی‌ که‌ هدیه‌ دریافت‌ نکرده‌اند.حتی‌ اگر شرکت‌ شما دارای‌ چنین‌ بخش‌ پژوهشی‌ نیست‌، این‌ دلیل‌ نمی‌شود که‌ استراتژی‌ بازاریابی‌ نداشته‌ باشید. هدیه‌ دادن‌ به‌ شیوه‌ صحیح‌ می‌تواند به‌ ایجاد مناسبات‌ خوب‌ بینجامد و حکم‌ خون‌ را در زندگی‌ اقتصادی‌ شما داشته‌ باشد.
●هدایا و محرک‌ها
برای‌ درک‌ اینکه‌ یک‌ استراتژی‌ موثر برای‌ هدیه‌ دادن‌ چیست‌ باید به‌ این‌ نکته‌ فکر کرد که‌ چه‌ چیزی‌ نیست‌!
ابتدا باید بین‌ هدیه‌ شرکتی‌ دادن‌ و برنامه‌ای‌ که‌ مبتنی‌ بر محرک‌ و پاداش‌ است‌، تمایز قایل‌ شد. هر چند که‌ انواع‌ گیرندگان‌ برای‌ گرفتن‌ هدیه‌ و محرک‌ شبیه‌ یکدیگرند، اما از دو جنبه‌ عملی‌ و استراتژیک‌ با یکدیگر تفاوت‌ دارند. محرک‌ها، پاداش‌هایی‌ هستند برای‌ این‌که‌ سطوح‌ فعالیتی‌ مشخصی‌ را دامن‌ بزنند، مثل‌ برنامه‌های‌ ایمنی‌. اما هدایا برای‌ دامن‌ زدن‌ به‌ یک‌ تبادل‌ مشخص بین‌ گیرنده‌ و دهنده‌ طراحی‌ نمی‌شوند. گیرنده‌ هدیه‌ در واقع‌ به‌ دنبال‌ پیش‌بینی‌ یک‌ پاداش‌ نیست‌، اما محرک‌ها چنین‌ کارکردی‌ دارند.در واقع‌، این‌که‌ هدیه‌ و محرک‌ دو پدیده‌ یکسان‌ شمرده‌ شوند، محتمل‌ است‌ و این‌ توقع‌ هم‌ وجود دارد که‌ شما به‌ دنبال‌ برداشت‌ از هر نوع‌ سرمایه‌گذاری‌ احتمالی‌ باشید. اکثر هدیه‌دهندگان‌ به‌ دنبال‌ این‌ امر هستند که‌ به‌ نحوی‌ از انحا، گیرنده‌ هدیه‌ را تحریک‌ کنند. اما باید بسیار محتاط‌ باشید. نه‌ مشتری‌ و نه‌ کارمند هیچ‌کدام‌ نباید احساس‌ کنند دارند رشوه‌ می‌گیرند، چرا که‌ بروز چنین‌ احساسی‌ نه‌تنها مفید نیست‌ بلکه‌ مخرب‌ هم‌ هست‌.به‌ هدیه‌ دادن‌ به‌صورت‌ یک‌ فرایند مختصر اما همیشگی‌ برای‌ مناسبات‌سازی‌ نگاه‌ کنید و رهنمودهای‌ زیر را به‌کار بندید:
●اخلاق‌ هدیه‌ دادن‌
همیشه‌ پیش‌ از دادن‌ هر هدیه‌یی‌ به‌ این‌ نکته‌ توجه‌ کنید که‌ هدیه‌دهنده‌ و هدیه‌گیرنده‌، هر دو در مورد هدیه‌ دارای‌ سیاست‌ و برنامه‌ باشند. یکی‌ از افراط‌ها در این‌ زمینه‌، طرد و حذف‌ هر نوع‌ سیاست‌ مبتنی‌ بر هدیه‌ دادن‌ بود که‌ در دهه‌ ۱۹۸۰ رخ‌ داد و آن‌ هم‌ بخاطر رسوایی‌هایی‌ بود که‌ در این‌ زمینه‌ بروز کرد.رفتار مناسب‌تر در این‌ زمینه‌، اعمال‌ سیاست‌ در مورد سقف‌ هدایا و یا اعمال‌ سیاست‌ در مورد شرایط‌ هدیه‌ دادن‌ است‌.همیشه‌ از هدیه‌گیرنده‌ بپرسید که‌ آیا هیچ‌ سیاست‌ یا مرامنامه‌یی‌ در زمینه‌ پذیرش‌ هدیه‌ دارد یا خیر و سپس‌ براساس‌ آن‌ عمل‌ کنید.
●چند توصیه‌
دادن‌ هدیه‌ در جریان‌ مزایده‌ یا مناقصه‌ یک‌ «نه‌» قطعی‌ است‌. حتی‌ اگر مزایده‌ و مناقصه‌ در جریان‌ یک‌ تعطیلی‌ یا مناسبت‌ ویژه‌ برگزار می‌شود باز هم‌ از دادن‌ هدیه‌ خودداری‌ کنید.
دادن‌ چیزهای‌ لوکس‌ مثل‌ بلیت‌ سفرهای‌ گران‌قیمت‌ یا ماشین‌ جزو موارد نامناسب‌ است‌.
حتی‌ اگر در شرایطی‌ هستید که‌ منعی‌ برای‌ هدیه‌ دادن‌ وجود ندارد و مقرراتی‌ هم‌ در این‌ زمینه‌ نیست‌، اجازه‌ ندهید که‌ هدیه‌ دادن‌ احساس‌ نامناسبی‌ به‌ وجود آورد، هر اقدامی‌ از این‌ دست‌ می‌تواند به‌ تخریب‌ مناسبات‌ شما با دیگران‌ منجر شود.
●آداب‌ هدیه‌ دادن‌
آداب‌ هدیه‌ دادن‌ به‌ نحوی‌ یک‌ نوع‌ هنر به‌ حساب‌ می‌آید. موارد زیر را رعایت‌ کنید.
▪تناسب‌ هدیه‌: بسیار مراقب‌ باشید که‌ هدیه‌یی‌ که‌ می‌دهید متناسب‌ با رابطه‌ شما با هدیه‌گیرنده‌ باشد. این‌ امر نه‌ به‌ حجم‌ و ابعاد قرارداد یا معامله‌یی‌ که‌ انجام‌ داده‌اید وابسته‌ است‌ و نه‌ به‌ میزان‌ وقتی‌ که‌ برای‌ گیرنده‌ گذاشته‌اید، بلکه‌ به‌ میزان‌ نزدیکی‌ روابط‌، وابسته‌ است‌. فواصل‌ هدیه‌ دادن‌ را هم‌ از نظر مناسبت‌ها و تعطیلی‌ها در نظر بگیرید و تکرار باید کرد که‌ کاری‌ نکنید که‌ احساس‌ رشوه‌ گرفتن‌ پیش‌ بیاید.
▪تشخص هدیه‌
اینکه‌ یک‌ هدیه‌ دارای‌ تشخص باشد، نکته‌یی‌ عالی‌ است‌. مهم‌ این‌ است‌ که‌ هدیه‌، بازتاب‌دهنده‌یی‌ از شخصیت‌ و علایق‌ گیرنده‌ آن‌ باشد. اگر این‌ ویژگی‌ها در هدیه‌ لحاظ‌ شود، گیرنده‌ هدیه‌ بطور حتم‌ احساس‌ خوبی‌ نسبت‌ به‌ دریافت‌ آن‌ خواهد داشت‌.
▪زمان‌ هدیه‌
علی‌القاعده‌، بهترین‌ زمان‌ها برای‌ هدیه‌ دادن‌، همان‌ تعطیلات‌ هستند. زمان‌ تولد ممکن‌ است‌ جالب‌ نباشد چون‌ هدیه‌گیرنده‌ متوجه‌ می‌شود که‌ شما دچار زحمت‌ شده‌اید و اطلاعاتی‌ را در مورد او به‌دست‌ آورده‌اید.سالگرد یک‌ کار یا سالگرد وقتی‌ که‌ شما با هدیه‌گیرنده‌ وارد یک‌ مرحله‌ تجاری‌ جدید شده‌اید هم‌، جزو مواقع‌ مناسب‌ برای‌ هدیه‌ دادن‌ است‌.زمانی‌ که‌ آغازی‌ برای‌ یک‌ رقابت‌ معنادار بوده‌ هم‌ جزو مواقع‌ مناسب‌ به‌ شمار می‌آید.
▪ارایه‌ هدیه‌
آماده‌سازی‌ هدیه‌ هم‌ آداب‌ خاص‌ خود را دارد. به‌ کاغذ هدیه‌ توجه‌ کنید و سعی‌ کنید با دست‌ خودتان‌ چیزی‌ بنویسید. پیامی‌ هم‌ که‌ می‌نویسید باید حس‌ خوبی‌ را به‌ هدیه‌گیرنده‌ انتقال‌ دهد.اگر بر مبنای‌ یک‌ مناسبت‌ شخصی‌ هدیه‌ می‌دهید، پست‌ کردن‌ هدیه‌ به‌ آدرس‌ منزل‌ هدیه‌گیرنده‌ هم‌ حس‌ خوبی‌ دارد.●نام‌ و لوگوی‌ شرکت‌
نام‌ و لوگوی‌ شرکت‌ را بر روی‌ هدیه‌ داشته‌ باشیم‌ یا نداشته‌ باشیم‌؟ این‌ یک‌ موضوع‌ مهم‌ است‌.اگر نام‌ و لوگوی‌ شرکت‌ بر روی‌ هدیه‌ باشد، حتما در یادها می‌ماند و بخصوص‌ اگر هدیه‌ ما کاربردی‌ بوده‌ و در طول‌ روز هم‌ مورد استفاده‌ قرار گیرد، طبعا از نظر در ذهن‌ ماندن‌، موثرتر هم‌ خواهد بود. اما یادتان‌ باشد که‌ در این‌ نوع‌ هدیه‌ دادن‌ باید مراقب‌ تبلیغ‌ آشکار هم‌ بود. پس‌ باید کوشید موضوع‌ را کاملا شخصی‌ کرده‌ و هدیه‌ را به‌ نوعی‌ طراحی‌ کرد که‌ انگار مخصوص‌ هدیه‌گیرنده‌ طراحی‌ شده‌ است‌.
●چه‌ نوع‌ هدایایی‌؟
شرکت‌ها برای‌ تبلیغ‌ خود می‌توانند از هزاران‌ نوع‌ هدیه‌ استفاده‌ کنند. نگاهی‌ به‌ موافقان‌ و مخالفان‌ در برخی‌ از موارد حایز اهمیت‌ است‌:
▪اقلام‌ خوراکی‌
اقلام‌ خوراکی‌ جزو رایج‌ترین‌ هدایای‌ شرکت‌ها هستند که‌ بسیار خوب‌ طراحی‌ می‌شوند و حتی‌ قابل‌ بردن‌ به‌ منزل‌ نیز هستند. اگر می‌خواهید به‌ قلب‌ها و مغزها از طریق‌ معده‌ها دست‌ پیدا کنید! باید بسیار هوشمندانه‌ و مبتکرانه‌ عمل‌ کنید. ضمنا مواظب‌ باشید که‌ هدیه‌گیرنده‌ موردنظرتان‌ خام‌خوار نباشد!
▪اقلام‌ دفتری‌
جامدادی‌ و وسایل‌ رومیزی‌ دیگر جزو هدایای‌ تبلیغاتی‌ شرکت‌ها هستند که‌ کاربردهای‌ فراوانی‌ هم‌ دارند. باز هم‌ مراقب‌ باشید. یک‌ خودنویس‌ عالی‌ گران‌قیمت‌ با نوع‌ ارزان‌ آن‌ تفاوت‌ بسیاری‌ دارد. حواستان‌ باشد که‌ مقولاتی‌ از این‌ دست‌ باید با دکور اتاق‌ و شخصیت‌ فرد مورد نظرتان‌ جور باشد تا حالت‌ استراتژیک‌ به‌ خود بگیرد.
▪بلیت‌ برای‌ مسابقات‌ ورزشی‌ و هنری‌
تهیه‌ بلیت‌ به‌ عنوان‌ هدیه‌ بخصوص‌ برای‌ مسابقات‌ و برنامه‌هایی‌ که‌ بلیت‌ آنها آسان‌ به‌دست‌ نمی‌آید، یک‌ اتفاق‌ بسیار تاثیرگذار است‌. البته‌ باید ترجیحات‌ هدیه‌گیرنده‌ را در زمینه‌های‌ موردنظر در نظر گرفت‌.
▪هدیه‌های‌ اعتباری‌
این‌ نوع‌ هدایا هم‌ بسیار موثرند چرا که‌ به‌ فرد هدیه‌گیرنده‌ امکان‌ انتخاب‌ می‌دهند و او خودش‌ می‌داند که‌ اعتبار را چگونه‌ هزینه‌ کند. البته‌ سطح‌ اندک‌ اعتبار در این‌ موارد ممکن‌ است‌ مساله‌ساز باشد. و باز فراموش‌ نکنید پول‌ نقد دیگر هدیه‌ نیست‌ و برای‌ همیشه‌ حذف‌ شده‌ است‌. نقطه‌ سرخط‌! علاوه‌ بر این‌ها هدایا توجه‌ به‌ زمان‌ مناسب‌ برای‌ هدیه‌ دادن‌ ملاحظات‌ دیگری‌ هم‌ دارند.
شناخت‌ کارمندان‌: بسیاری‌ از شرکت‌ها نگران‌ جنبه‌های‌ تبعیض‌آمیزی‌ هستند که‌ ممکن‌ است‌ جزو پیامدهای‌ هدیه‌ دادن‌ به‌ یک‌ کارمند باشد و در کل‌، انتخاب‌ یک‌ فرد خاص‌ هم‌ همیشه‌ دشوار است‌. به‌ همین‌ دلیل‌ بودجه‌یی‌ در اختیار مدیران‌ شرکت‌ها قرار می‌گیرد تا در این‌ زمینه‌ هزینه‌ شود. وقت‌گذاری‌ فراوان‌ برای‌ اجرای‌ یک‌ پروژه‌، رضایت‌ بخشیدن‌ به‌ مشتری‌ و اقدامات‌ صرفه‌جویانه‌ می‌تواند جزو موارد مناسب‌ برای‌ هدیه‌ دادن‌ باشد. در این‌ موارد هم‌ باید به‌ تناسب‌ هدیه‌ و هدیه‌گیرنده‌ توجه‌ داشت‌.
شناخت‌ مشتریان‌: به‌ هدیه‌، هدیه‌گیرنده‌ و به‌ اخلاقیات‌ سازمان‌ توجه‌ کنید. با انتخاب‌ مشتری‌، حالا باید به‌ نوع‌ هدیه‌ و نحوه‌ ارسال‌ آن‌ توجه‌ داشته‌ باشید. بین‌ نیروی‌ فروش‌ و مشتری‌ باید رابطه‌ باشد. اگر هدیه‌ را افرادی‌ از شرکت‌ به‌ مشتری‌ بدهند که‌ با او در ارتباط‌ مستقیم‌ بوده‌اند، تاثیر بهتری‌ خواهد داشت‌. برای‌ مشتری‌ بسیار جالب‌ خواهد بود که‌ ببیند از بخش‌ خدمات‌ یک‌ شرکت‌، هدیه‌ دریافت‌ می‌کند.
هدیه؛ نگاهی‌ متفاوت‌
●کاسه‌ جایی‌ رود که‌ باز آرد قدح‌!
انتقال‌ یک‌ جانبه‌ پول‌، اموال‌ و چیزهای‌ دیگر به‌ گیرنده‌ از جانب‌ یک‌ دهنده‌ که‌ ظاهرا نباید پس‌ از دادن‌ آن‌ها ادعایی‌ نسبت‌ به‌ گیرنده‌ داشته‌ باشد.خوب‌ این‌ می‌تواند یک‌ تعریف‌ از هدیه‌ دادن‌ باشد. نکته‌یی‌ که‌ در این‌ تعریف‌ هست‌، بر فقدان‌ هیچ‌ پیش‌شرطی‌ استوار است‌، یعنی‌ هدیه‌دهنده‌ نباید هیچ‌ پیش‌شرطی‌ برای‌ دادن‌ هدیه‌ وضع‌ کند.اما گاهی‌ وقت‌ها، برخی‌ از هدایا ممکن‌ است‌ طرف‌ مقابل‌ را یعنی‌ طرف‌ هدیه‌گیرنده‌ را وادار به‌ حمایت‌ از مثلا یک‌ محصول‌ یا یک‌ خدمت‌ و یا یک‌ برنامه‌ کنددر این‌ صورت‌ باز هم‌ می‌توان‌ به‌ آن‌ هدیه‌ گفت؟!و باز گاهی‌ وقت‌ها، بعضی‌ از هدایا هم‌ ممکن‌ است‌ هدیه‌گیرنده‌ را وادار به‌ عمل‌ متقابل‌ سازد و به‌ دیگر زبان‌ او را وادار کند که‌ در هم‌چشمی‌ و رقابت‌ با هدیه‌دهنده‌، او هم‌ متقابلا هدیه‌یی‌ بخرد و این‌ هدیه‌ گران‌قیمت‌تر از هدیه‌ هدیه‌دهنده‌ هم‌ باشد.در این‌ حالت‌ می‌توان‌ گفت‌ هدیه‌ دادن‌ نه‌ از سر مهر و علاقه‌ بلکه‌ اساسا نوعی‌ نماد است‌ که‌ در یک‌ حالت‌ نمادین‌ متقابل‌ و در محیطی‌ سمبولیک‌ رد و بدل‌ می‌شود و بیشتر به‌ یک‌ فضای‌ اقتصادی‌ شبیه‌ است‌ تا فضایی‌ مبتنی‌ بر روابط‌ خالا انسانی‌.
به‌ عبارت‌ بهتر در چنین‌ حالاتی‌، هدیه‌گیرنده‌ باید آن‌ را در چارچوب‌ درآمد خود هضم‌ و درک‌ کند و به‌ فکر جایگزین‌ آن‌ برای‌ فرستادن‌ به‌ میدان‌ طرف‌ مقابل‌ باشد و به‌ دیگر سخن‌ فکر پشتوانه‌ مالی‌ دریافت‌ آن‌ را از همان‌ لحظات‌ اول‌ پذیرش‌ آن‌، لحاظ‌ کند و به‌ همین‌ خاطر است‌ که‌ موضوع‌ در قالب‌ سازمانی‌ به‌ تخصیص بودجه‌ برای‌ هدیه‌ دادن‌ ختم‌ می‌شود و هدیه‌ می‌شود یک‌ مقوله‌ کاملا اقتصادی‌ و با حساب‌ و کتاب‌ و در واقع‌ آدم‌ را به‌ یاد این‌ ضرب‌المثل‌ معروف‌ می‌اندازد: که‌ کاسه‌ جایی‌ رود که‌ باز آرد قدح‌!
شما که‌ هدیه‌ می‌دهید به‌ این‌ موضوعات‌ چطور نگاه‌ می‌کنید؟
هدیه‌ شما علامت‌ توجه‌ به‌ طرف‌ مقابل‌ است‌ یا عاملی‌ که‌ قدرت‌ و مکنت‌ شما را به‌ رخ‌ هدیه‌گیرنده‌ می‌کشاند؟
هدیه‌ شما طرف‌ را به‌ نگرانی‌ از نقض‌ قواعد بازی‌ می‌کشاند یا اینکه‌ به‌ او آرامش‌خاطر می‌دهد؟
شما دارید هدیه‌ می‌دهید، یا پاداش‌ رفتار موردنظرتان‌ را از طرف‌ هدیه‌گیرنده‌؟
و بالاخره‌ باز می‌توان‌ پرسید که‌ دارید هدیه‌ می‌دهید یا قرض‌؟ دیگر هدیه‌گیرنده‌ را مجذوب‌ خودتان‌ می‌کنید یا وام‌دار خودتان‌؟ دارید به‌ دیگران‌ راه‌ و رسم‌ زندگی‌ کردن‌ را می‌آموزید یا راه‌ و رسم‌ وابستگی‌ به‌ دیگران‌ را؟

ترجمه‌: دکتر یونس‌ شکرخواه‌
نویسنده‌: فیلیپ‌ هولمز 
 

 
روزنامه اعتماد
 

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت 127
« پاسخ #3 : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۴:۵۱ »
هم‌گرایی
 
● مدیریت منابع انسانی
هر فرد بنا به تمایلات و اهداف خود جذب سازمان می‌شود. معمولاً نمی‌توان دو هدف یکسان در یک سازمان یافت، هر فرد در سازمان، در جستجوی علایق و تمایلات خود است. از سویی سازمان خود اهدافی دارد و مدیر سعی دارد تا سازمان تحت رهبری‌اش را به سوی اهداف راهبری‌کند.
سازمان در دستیابی به اهداف خود، تنها می‌تواند از توان افرادی استفاده‌کند که حداقل همسو و نه الزاماً هم‌راستای اهداف سازمان حرکت کنند. نیروی محرکه‌ی سازمان در راستای اهداف، به‌اندازه‌ی نیروهاییست که پرسنلش برای آن صرف می‌کنند. این نیرو تصویر تلاش‌های در راه اهداف افراد است بر راستای اهداف سازمان. افرادی که اهدافشان در جهتی عکس اهداف سازمان است، با رفتارهایشان، به نوعی بازدارندگی در برابر اهداف دارند.
اگر در تصویر بالا، فلش آبی نشانگر راستای اهداف سازمان و صاحبانش باشد و فلش‌های کوچک‌تر نمایشگر امیال کارکنان سازمان؛ سازمان به جهتی برده‌می‌شود که برآیند نیروهای افراد و اهداف سازمان بخواهند. از این‌رو می‌توان جهت سیر سازمان را مشخص‌کرد.
شناسایی اهداف سازمان، یکی از امور ذاتی مدیریت است. شناسایی اهداف افراد سازمان نیز از امور مهمی است که اغلب نادیده‌گرفته می‌شود. مدیر باید بتواند حداکثر همسویی با اهداف را در سازمانش ایجادکند. او باید بتواند با استفاده از نفوذ خود در سازمان، نیروهای افراد را در خدمت اهداف سازمان قراردهد. گفتگو بهترین وسیله‌ی ممکن برای جلب همکاری افراد است. حتی گاهی لازم‌است تا از ادامه‌ی کار افرادی که خلاف اهداف سازمان حرکت می‌کنند جلوگیری‌شود.
مدیریت بر قلبها، بهترین راه بهره‌گیری از توان افراد است. اگر ذهن افراد پذیرای اهداف سازمان باشد، می‌توان انتظار داشت با بیشترین توان در راستای اهداف سازمان تلاش‌کنند.

http://saberi.persianblog.ir/ 

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت 128
« پاسخ #4 : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۶:۰۳ »
هفت روش برجسته برای عبور از بحران
 
هیچ كس نمی‌خواهد كه شركتش از حقارت ناشی از نبردهای بیهوده‌ای كه نمونه‌ای از آن بین شركت‌های فورد (Ford) و فایرستون (Firestone) دیده می‌شود، احساس ناراحتی كند. نادیده انگاشتن افكار عمومی در شرایطی كه به شهرت دل خواه خود دست یافته‌اید، برای‌تان زیانبار خواهد بود. این یك واقعیت است كه همگی ما مرتكب اشتباه می‌شویم، اما نحوه برخورد با خطاها، در به رخ كشاندن توانایی‌های شما و شركت‌تان بسیار تاثیرگذارتر از شیوه برخورد با موفقیت‌هایی است كه كسب می‌كنید.
۱) در سیاست‌های مدیریتی خود، استراتژی ارتباطات رویدادهای غیرمترقبه را بگنجانید. موضوعاتی را كه ممكن است مشتریان‌ در مورد آن‌ها دچار اشتباه شوند، بشناسید و تعیین كنید كه شركت‌تان در مواجهه با اشتباهات چه واکنشی باید از خود نشان دهد. بهتر است پیش از آگاه شده عمومی از موضوعات قابل انتقاد، آن‌ها را بازگو كنید.
۲) در همان مراحل آغازین بحران مكانی را برای متمركز كردن آن مشخص كنید. مسوولیت پاسخگویی به رسانه‌ها و خبرنگاران را به یك مقام عالی‌رتبه محول كنید. این فرد باید در دسترس، مطلع و دارای اعتبار باشد. مهم‌تر از همه این كه باید فردی زیرك در مواقع فشار و بحران باشد و در هیچ شرایطی كسی چهره‌ای پریشان و درهم از وی نبیند و شركت روابط عمومی شما می‌تواند كمك‌تان كند تا او را تا آن حد آماده كنید كه در زیر فشارهای رسانه‌ها خونسردی خود را حفظ كند.
۳) هیچ گاه ارتباط داخل سازمانی را فراموش نكنید. بدترین كار در مدیریت آن است كه بحران را از كارمندان مخفی كنید. آگاه كردن كارمندان از مراحل برطرف كردن مشكل، شایعات را به حداقل رسانده و طراوت روحی آنان را حفظ خواهد كرد.
۴) نقش فعالی را در قضییه ایفا كنید. اجازه ندهید كه رسانه‌ها شما را له كنند. به طور مداوم و سریع با سرمایه گذاران و مردم در ارتباط باشید. بگذارید مردم بفهمند كه شما بر كار سوار هستید و در تلاشید كه هر چه سریع‌تر مشكل را برطرف كنید. نیازی نیست كه تلاش‌ها و كوشش‌های‌تان را مرحله به مرحله گزارش دهید ولی یك مسیر ارتباطی را برای شنیده شدن صدای‌تان از میان صداهای دیگر باز نگه دارید.
۵) هرگز دروغ نگویید. دروغ هیچ‌گاه از ذهن پاك نمی‌شود. بی‌صداقتی شما تا مدت‌ها پس از دفع بحران همچنان در اذهان باقی خواهد ماند. شما در كانون توجه افكار عمومی قرار دارید. بنابراین همت كنید و بحران ایجاد شده را از سر بگذرانید.
۶) از آینده سخن بگویید. الان زمان ارایه و معرفی محصولات و خدمات جدید نیست. چون مسلماً شما نمی‌خواهید افكار عمومی را منحرف سازید. اما می‌توانید راجع به روش‌های نوین یا تمهیدات مناسب‌تری كه برای حل مشكل مشابه به كار بسته‌اید سخن به میان آورید. بروز یك بحران الزاماً مساوی با نابودی شركت شما نیست. همیشه از پیش، ‌آینده را تصور كنید.
۷) همواره این عبارت را با خود تكرار كنید: «مهم‌ترین مساله‌ای كه باید به خاطر داشته باشم این است كه …».
جای خالی را با مفهومی مثبت درباره سازمان‌تان پركنید و هرگاه از شما درباره بحران ایجاد شده سؤالی شد، پیش از آن كه به خود بحران بپردازید این عبارت را حتماً بیان كنید: «نكته مهمی كه باید به خاطر داشته باشیم این است كه شركت ... همواره، در تمام سال‌های تجارت‌مان تعهد ما را در قبال ایمنی ثابت كرده است».
● نكته ویژه
هرگز نگویید :«جای شرح و تفسیر ندارد» یا این كه «وكلای‌مان ما را نصیحت می‌كنند». سعی كنید این گونه بگویید: «الان خیلی زود است تا یك جواب قطعی به شما بدهم» یا «ما در حال مشاوره با كارشناسانی كه در جریان این قضیه‌اند هستیم و انتظار داریم هر چه زودتر پاسخ مناسبی ارایه دهند». 
 
نویسنده : لی مك كاسكیل
 
کارگزار روابط عمومی
 

 

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت 129
« پاسخ #5 : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۶:۴۲ »
هفت پند برای مدیران
 
به عنوان یک کارآفرین باید نسبت به اصل آموختن در تمام عمر کاملا آگاه باشید در غیر این صورت موفقیت شما کوتاه مدت خواهد بود. در مقاله حاضر به هفت پندی که کارآفرین ها می توانند از غازها بگیرند، اشاره شده است.
۱) واقعیت: هر غاز هنگامی که بال هایش را به هم می زند نیرویی پیش برنده برای غاز های دیگر که پشت سر آن در پرواز هستند، به وجود می آورد. غازها با پرواز به شکل عدد ۷ می توانند ۷۲ درصد در انرژی لازم برای پرواز خود صرفه جویی کنند.
▪ پند: افرادی که دارای جهت حرکت و اهداف مشترک هستند، سریع تر و راحت تر به هدف می رسند زیرا در مسیر خود از حمایت یکدیگر برخوردار هستند. مدیران باید احساس هدفمندی را در بین کارکنان تقویت کنند.
۲) واقعیت: هنگامی که یک غاز از ردیف غازهای در پرواز خارج می شود ناگهان مقاومت هوا را که پرواز به تنهایی به وجود آورده، حس می کند و به سرعت به ردیف بازمی گردد تا از نیروی پیش ران به وجود آمده از غاز جلویی استفاده کند.
▪ پند: حرکت به تنهایی اقدامی بسیار انرژی بر است و ما را خیلی زود خسته خواهد کرد. در مسیر تحقق اهداف شرکت، کارکنان باید به گرفتن کمک از دیگران و کمک کردن به آن ها عادت کنند.
۳) واقعیت: هنگامی که غازی که در راس ردیف غازها پرواز می کند، خسته می شود به داخل ردیف بازمی گردد و غازی دیگر جای آن را به عنوان رهبر می گیرد.
▪ پند: بسیار ضروری است تکالیف و مسوولیت های دشوار رهبری گروه تقسیم شود. درست شبیه گروه غازها، اعضای تیم نیز به مهارت های یکدیگر وابسته و نیازمند هستند و باید هر یک بخشی از مسوولیت را برعهده بگیرند.
۴) واقعیت: غازها هنگام پرواز با سروصدا، تمام اعضای ردیف را به حفظ سرعت و باقی ماندن در مسیر حرکت تشویق می کنند.
▪ پند: صاحبان کسب و کارها باید ترتیبی دهند که سخنان و اعمال شان اثر تشویقی بر اعضای سازمان و تیم داشته باشد. تشویق به افزایش تولید منجر می شود و روحیه ها را بالا می برد. تمام اعضای گروه باید به حفظ ارزش های شغلی و شخصی و ادامه تلاش تشویق شوند تا اهداف تحقق پیدا کند.
۵) واقعیت: هنگامی که یک غاز بیمار، مجروح یا هدف قرار می گیرد، دو غاز از ردیف خارج شده و با آن به زمین می آیند تا از آن حفاظت کنند. آن ها با غاز یاد شده می مانند تا توان ادامه پرواز را بیابد یا بمیرد. سپس آن ها بار دیگر به پرواز درآمده و با گروهی دیگر به مسیر ادامه می دهند.
▪ پند: در دوران سخت نیروی کار باید کنار هم بمانند و با یاری هم مشکلات را از سر بگذرانند. مدیران کسب و کارها در عمل باید الگویی چنین رفتاری برای کارکنان باشند.
۶) واقعیت: در زمستان در نیمکره شمالی غازها به جنوب پرواز می کنند.پند: برای در امان ماندن از دشواری های قابل اجتناب می توان محیط را عوض کرد و در شرایط جدید و مساعد به فعالیت ادامه داد. انعطاف ساختار فعالیت ها از ضروری ترین ویژگی های کسب و کارهای موفق است.
۷) واقعیت: گروه های بزرگ تر از غازها معمولا در مناطقی زندگی می کنند که عادت به خوردن گوشت غاز در بین انسان ها در آن منطقه بیش تر است. همچنین در اماکنی که مردم عادت به خوردن غاز ندارند، گروه های کوچک تر غاز اسکان می یابند.
▪ پند: گروه های بزرگ تر از نیروی انسانی لزوما موثرتر از گروه های کوچک تر نیستند. گروه های کوچک تر توان مانور و تحرک بیش تری در زندگی و کسب و کار دارند بدون آنکه رقابت دیگر نقش آفرین ها، آن ها را از میدان خارج کند.
▪ پند غاز باهوش می داند که نباید با گروه های بزرگ پرواز کند. آن ها گروه های کوچک تر با توانایی و تاثیر بالاتر را ترجیح می دهند. در این حالت هم مسیر و هدف ایمن تر است و هم گروه انعطاف بیش تری خواهد داشت. 
 
روزنامه سرمایه 

آفلاین اکبرزاده

xx - مدیریت  - متا
مدیریت 130
« پاسخ #6 : ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۷:۲۹ »
هرم توانمندسازی بسازید
 
عده ای تصور می کنند توانمندسازی مفهومی قدیمی است درحالی که این طور نیست. اگر سازمانها و گروهها بتوانند هشت گام توانمندسازی را در محیط کارشان به اجرا درآورند، در آن صورت می توانند از میان کارکنان خود رهبران آینده سازمان را تربیت و انتخاب کنند. هشت گام توانمندسازی عبارتند از:
۱) اعتماد به وجودآورید:
اعتماد بنیادی ترین احساسی است که هر فرد می تواند آن را تجربه کند. اعتماد زیربنای توانمندسازی و اساس رهبری محسوب می شود. شایسته نیست از اعتماد افراد سوءاستفاده کرده، به آنها خیانت شود. چگونه می توان اعتمادمیان افراد را تقویت کرد؟
▪ به نقطه نظرات مهم آنان به دقت گوش فرادهید؛
▪ کارکنان را به تبادل اطلاعات آزادانه با یکدیگر تشویق کنید؛
▪ به کارکنان اجازه دهید بتوانند نظرات خود را برای مدیریت عالی سازمان بازگو کنند؛
▪ به کارکنان اجازه دهید طرحهای مربوطه را به روش دلخواه خود اداره کنند.
به طورخلاصه، اعتمادسازی یعنی با افراد طوری رفتار کنید که دوست دارید آنگونه با شمار رفتار شود.
۲) تفویض اختیار کنید:
باید میان اختیارات و مسئولیت کارکنان تناسب وجود داشته باشد. در محیطی توانمند، کارکنان دانشور معمولاً تصمیمات بسیــار کارامد می گیرند. اگر تفویض اختیار با اعتماد همراه باشد به عنوان محــرکی قوی محسوب می شود چون سعی می کنیم به خاطر احساس مسئولیت، کار را با دقت بیشتــری انجام دهیم. در بسیاری از خانواده ها، والدین سعی می کنند اختیار خرج کردن پول توجیبی کودکان را به عهده خودشان بگذارند. کودکان از این طریق یاد می گیرند چگونه پول را به بهترین شکل خرج کنند.
وقتی به کارکنان اعتماد و آنان را پاسخگوی عملشان کنیم آنها سعی می کنند تصمیمات بهتر و دقیق تری بگیرند. پس چرا چنین اختیاراتی را واگذار نمی کنیم؟
۳) انگیزه رهبری به وجود آورید:
وظیفه رهبران سازمان، برقراری رابطه میان کارکنان با سایر شرکتها و جهان به وسیله شبکه های اطلاعاتی است. چرا؟ چون کارکنان به این گونه اطلاعات نیاز فراوان دارند. در محیطی توانمند، هر فرد خود را عضوی ارزشمند از اجتماع می داند. والت دیسنی مبتکر برنامه کارتونی تام و جری معتقد بود در یک فیلم علاوه بر بازیگران، کارگردان و تهیه کننده نیز نقش مهمی ایفا می کنند. بنابراین، هیچ لزومی ندارد آنان بخواهند اهمیت نقش خود را به دیگران گوشزد کنند.
این موضوع درمورد مدیران سازمان نیز صادق است، به جای آنکه قدرت خویش را به رخ دیگران بکشند، با عملکرد و ارزیابی دستاوردها، می توان به اهمیت نقش آنان پی برد. تفاوت اصلی مدیریت و رهبری از همین جاست.
سهامداران و هیئت مدیره، مدیران را انتخاب می کنند درحالی که رهبران منتخب زیردستان هستند. به اصطلاح رهبران و مدیران ایده آل باید مشابه هم باشند. البته مدیران کامل همان رهبران سازمان هستند. در محیط کاری توانمند، به کارکنان نمی گوییم چه کار کنند چون آنهـــا با دیدن مصادیق یاد گرفته اند در زمان مناسب به طور خودکار اقدام لازم را مبذول دارند.
۴) ارتباطات عمودی را گسترش دهید:
افراد توانمند دوست دارند به عنوان دریافت کننده و انتقال دهنده نقطه نظرات دیگران به رده های بالای سازمان عمل کنند. بویژه این نقش را در تصمیم گیریهای بنیادین ایفا کنند.
چالش اصلی عصر حاضر، ایجاد شرکتها و گروههایی است که دارای اهداف مشترک باشند به طوری که همه سازمان را همانند خانه خویش بدانند. این امر بخشی از فرایند تربیت مدیران آینده سازمان به شمار می آید. شرکتها و گروههایی که موفق می شوند ارتباط موثری میان کلیه سطوح سازمان برقرار کنند، از مــــــزایای رقابتی فوق العاده ای بهره مند می شوند. شرکتها به چه چیزی همانند اموال خود اهمیت می دهند؟ شرکتها فقط ازطریق تبادل اطلاعات و فضای باز ارتباطی میان کارکنان می توانند به این نکته پی ببرند.
۵) محیط کاری خلاق را تشویق کنید:
مشاغل ذاتاً خلاق نیستند. در درجات مختلف در بعضی از مشاغل فرصتهایی برای خلاقیت پیدا می شود. اما واقعاً کارکنان عنصر خلاقیت محسوب می شوند؟ در محیط کار رابطه مستقیمی میان توانایی، خلاقیت و موفقیت کارکنان وجود دارد. رهبران باید همیشه درصدد بهبود محیط کار باشند. چرا؟ زیرا کارکنان وقتی خلاقند که محیط آنان ویژگیهای زیر را داشته باشد:
▪ افراد را ترغیب کنید کار جدید انجام دهند؛
▪ از تغییر استقبال کنید؛
▪ همواره سعی کنید ورودی و بازخورد مثبت به جای منفی ارائه دهید؛
▪ مسئولیت و اختیار انجام کار را به کارکنان بسپارید؛
▪ به مهارتها و استعدادها احترام بگذارید؛
▪ کانال های ارتباطی باز و آزادانه فراهم سازید؛
▪ دستاوردها و موفقیتها را گرامی داشته، پاداش دهید.
▪ محیط حرفه ای باید درکمال قدرت و به درستی اداره شود تا زمینه ساز خلاقیت شود.
۶) رشد حرفه ای را گسترش دهید:
تمام متخصصان می خواهند رشد کرده و مطالب جدید بیاموزند. توسعه حرفه ای در شکلهای مختلف ظاهر می شود و شامل:
▪ رشد فنی و تخصصی؛
▪ توسعه و گسترش مهارتهای رهبری یا مدیریتی؛
▪ آموزشهای چندبخشی که از آن بتوان در چند حرفه استفاده کرد؛
▪ مشارکت گروههای حرفه ای.
رشد تجربیات موجب تقویت اهداف فردی و اعتبار آنان در شرایط مختلف سازمان می شود. در عصر اطلاعات، اطلاعات و دانش می تواند سازمانها را در شرایط رقابتی مصون بدارد. لازم است توجه مضاعفی به امر فرصتهای مستمر آموزش مبذول داریم. رهبران سازمان باید به امر آموزش همانند کار اهمیت دهد. برای حفظ سطح بالای انگیزش باید محیط کاری بسازیم که در آن تجربیات شخصی افراد رشد یابند.
۷) منابع لازم را فراهم سازید:
داشتن منابع مناسب باعث می شود که کارکنان مختلف وظایف خود را به بهترین نحوه انجام دهند. تعمیرکاران همیشه می گویند اگر ابزار لازم داشته باشند قادرند هر مشکلی را حل کنند. ازجنبه دیگر در محیط کاری توانمند اگر بخواهید کارکنان مسئولیتهای جدید را بپذیرند، باید منابع لازم را دراختیارشان قرار دهید. این منابع شامل:
▪ سرمایه و منابع رسمی مالی؛
▪ افرادی که نقش خود را می شناسند مطابق آن عمل می کنند؛
▪ شبکه های ارتباطی میان واحدها به وجود آورید؛
▪ برقراری تماسهای خارجی برای جلب حمایتهای لازم و منابع اضافی.
بدون وجود منابع لازم، اعتبار بخشیدن به مفهوم توانمندسازی و تبدیل آن به یک مفهوم عینی، شعار و وعده ای پوچ و بیهوده نیست. وقتی منابع به همراه توانمندسازی باشد، کارکنان کاری انجام می دهند که با دیگران متفاوت است.
۸) پاداش داده و قدرشناسی کنید:
به کارهای خوب باید پاداش دهید. مطالعات مختلف و مکرر نشان می دهد که پول همیشه بهترین عامل یا پاداش برای اینکه افراد وظایف خود را به خوبی انجام دهند، نیست. این مطالعات تصریح می کند پول برای متخصصان حرفه ای که تمایل شدیدی به رشد و پیشرفت شخصی دارند، به هیچ عنــــــوان محرک محسوب نمی شود. راههای فراوانی برای پاداش و قدردانی از کارکنان وجود دارد. حتی اگر سازمان ازنظر بودجه با محدودیت مواجه باشد. چنین پاداشهایی می تواند شامل:
▪ تغییر در موقعیت، شغل و مسئولیتها باشد؛
▪ گسترش وظایف شغلی؛
▪ آزادی عمل در شغل؛
▪ پرداختهای جبرانی بابت ایام عدم کارکرد؛
▪ پاداش درقبال نوشتن مقاله؛
▪ فراهم ساختن دوره های تحصیلی بالاتر یا دوره های آموزشی ضمن خدمت؛
▪ اختصاص منابع اضافی و کارمندان بیشتر؛
▪ فراهم آوردن فرصت برای ارائه طرحهای جدید.
قدرشناسی می تواند در قالب اعطای تقدیرنامه، لوح یادبود یا قدردانی در خبرنامه داخلی سازمان باشد. به موازات تلاش برای توانمندسازی کارکنان، نباید نقش پاداش در قدردانی از کارکنان را فراموش کنیم. به عبارتی، پاداش مادی، هنــوز گل سرسبد پاداشهاست و به عنوان یک محرک ارزشمنــــد محسوب می شود.
● نتیجه گیری:
ساختن هرم توانمندسازی در یک واحد یا سازمان می تواند رهبران آینده سازمان را تربیت کند. 
 
مترجم: سیروس آقایار منبع: اینترنت مقاله حاضر برگرفته از سایت ذیل است: http://Http://www.todays engineer.org/jan ۰۳/pyramid.htm
 
کلوب 


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
ایران شناسی؛ الزام تحقق مدیریت اقتضایی (مدیریت هویت‌گرا)

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
2128 مشاهده
آخرين ارسال ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۹:۳۱
توسط اکبرزاده
xx
ارتباط بین مدیریت کیفیت و مدیریت دانایی

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
1274 مشاهده
آخرين ارسال ۸ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۲:۱۳
توسط اکبرزاده
xx
مدیریت...

نویسنده sahel030

2 پاسخ ها
1487 مشاهده
آخرين ارسال ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۳:۲۰
توسط raha_84
xx
روش‌های غلط مدیریت

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
1017 مشاهده
آخرين ارسال ۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۲:۴۶
توسط اکبرزاده
xx
« مدیریت در قرن ۲۱ »

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
1463 مشاهده
آخرين ارسال ۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۹:۳۹
توسط اکبرزاده
xx
نکاتی در مدیریت

نویسنده حمید رستمی

0 پاسخ ها
1103 مشاهده
آخرين ارسال ۲۲ آبان ۱۳۸۹ - ۰۱:۲۹:۱۹
توسط حمید رستمی
 

anything