متوجه منظور شما از «کنترل» در مقابل (یا در تمایز با) «دریافت اطلاعات کمی» نمی شوم.
کنترل در اغلب موارد نیازمند دریافت اطلاعات کمی است. شما را به عنوان سرپرست انبارگردانی به کارخانه فرستاده اند. انبارگردانی 1 هفته طول می کشد. سیستم به گونه ای تعبیه و تعریف شده است که در پایان هر روز اولاً اعلام کنید که مثلاً چه تعداد از انبارها را کنترل کرده اید، دوماً اطلاعات مربوط به اقلام شمارش شده را نیز در سیستم درج کنید. مستحضرید که این اطلاعات از یکسو کمی است و از سوی دیگر برای کنترل کار شما دریافت می شود (البته بهتر است گفته شود که این اطلاعات برای کنترل کار دریافت می شود نه کنترل شما).
بنده حسب تجربه و ساختار تفکر سیستماتیک خویش معتقدم که هزار سال هم در این شرکت، سرپرست انبارگردانی باشید و شرکت نیز هزار درصد به شما اطمینان داشته باشد باز هم سیستم می بایست رعایت شود چرا که به عقیده این حقیر، رعایت سیستم بوده است که این اعتماد به شما را برای شرکت به ارمغان آورده است.
ضمن تشکر از حضرت عالی
بگذارید اینطور عرض کنم که مدیریت تنها با داشتن اطلاعات کمی امکان پذیر است و در صورت فقدان اطلاعات کمی مدیریت بی معنا و معمولا به اعمال محدودیت میل می کند.
اما کنترل به خودی خود همیشه برای تصمیم گیری اعمال نمی شود و عمدتا برای حفظ ثبات و به منظور نظارت است.
ارزیابی نیز حالت دیگر کنترل است که به مقصود بررسی و مقایسه وضعیت حال نسبت به آینده است که امروزه بابت آن اصطلاح ارزیابی و مفهوم آن متداول است.
با این توضیح شما فرض بفرمایید از طریق ایجاد تغییراتی در رفتار پرسنل در پی مدیریت و بهبود در فرهنگ سازمانی در سازمان خود هستیم.
با ایجاد تغییرات تاکید بر برخی کنترل ها و اعمال شدت بر آن ممکن است نتیجه عکس در پی داشته باشد چنانچه همه مدیران با این موضوع درگیرند و در بسیاری موارد این اعمال شدتها نتیجه عکس دارد.
نکته دیگر این بحث توجه به ویژگیها و تیپهای شخصیتی افراد است