Google


normal_post - مدیریت دانش چیست؟ - متا نویسنده موضوع: مدیریت دانش چیست؟  (دفعات بازدید: 7215 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین A.Ehsani

xx - مدیریت دانش چیست؟ - متا
مدیریت دانش چیست؟
« : ۲۹ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۷:۵۰:۱۵ »

خلاصه:از اواخر دهه 90، مديريت دانش به عنوان روش نوين مديريتي، بحث داغ متون مديريت و ديگر حوزه‌هاي وابسته بود. اين روش، در واقع تكامل ديگر روش‌هاي مديريتي است، نه چيزي كه ناگهان كشف شده باشد و بتواند طي شش ماه در سازمان پياده شود. سازمان‌هاي موفق، دريافته‌اند كه دانش، مهمترين دارايي آنهاست و برخي اصول اساسي مديريت دانش، در كاركنان و سازمان و جود دارد و آنان به مديريت دانش به عنوان عامل كليدي موفقيت سازمان مي‌نگرند. به همين دليل، سرمايه‌گذاري هنگفتي براي به‌كارگيري اين نوع مديريت، هزينه كرده‌اند.

مديريت دانش، رسيدن به اهداف سازمان با استفاده بهينه از دانش و يا توانايي يك سازمان در استفاده از سرمايه معنوي (تجربه و دانش فردي نزد هر فرد) و دانش دسته جمعي به منظور دستيابي به اهداف خود از طريق فرايندي شامل توليد دانش، تسهيم دانش و استفاده از آن به كمك فناوري است.
مديريت دانش، راز موفقيت سازمان‌ها در قرن 21 است. دانش، مفهومي فراتر از داده و اطلاعات است. دانش به مجموعه اطلاعات، راه كار عملي مرتبط با آن، نتايج به‌كارگيري آن در تصميمات مختلف، آموزش مرتبط با آن، نگرش افراد در مشاغل و مسئوليت‌هاي مختلف در ارتباط با آن گفته مي‌شود. دانش هر نفر، حتي در موردي خاص، ممكن است با ديگران متفاوت باشد. دانش زيربناي مهارت و تجربه و تخصص هر فرد است.
هر سازمان براي دستيابي به اهداف خود، از مجموعه دانشي استفاده مي‌كند كه نزد تك‌تك افراد و در ذهن آنها انباشته شده است. در صورت عدم استفاده از اين دانش‌ها، مي‌توان شكست سازمان يا بالا بودن هزينه‌هاي ناشي از تكرار برخي فرايندهاي تصميم‌گيري و عدم استفاده مطلوب از سوابق تجربي و تصميم‌گيري‌ها را انتظار داشت. به همين دليل، سازمان‌هاي پيشرو اقدام به جمع‌آوري دانش نهفته نزد پرسنل و گروه‌هاي كاري مي‌كنند كه به آن «سرمايه دانش» گفته مي‌شود. امروزه سرمايه‌هاي يك سازمان تنها سرمايه مالي و فيزيكي نيست بلكه سرمايه دانش افراد مهمتر از آن دو بوده و مورد توجه مديران قرار گرفته است. به بياني ديگر، مديريت نيروي انساني، وجه پيچيده مديريت دانش است.
مديريت دانش، طبعاً باعث پيشرفت و تكامل ديگر سيستم‌هاي سازمان از قبيل TQM و BPR و آموزش‌هاي سازماني شده و موقعيت سازمان را در فرصت‌هاي جديد، تقويت و پشتيباني مي‌كند.
در اين سازمان‌ها، مديريت دانش براي بهينه‌سازي ارتباطات ميان كارمندان و بين رده‌هاي بالاي مديريت به كار گرفته مي‌شود. مديريت دانش در اين سازمان‌ها، به ايجاد فرهنگ اشتراك دانش ميان كارمندان كمك مي‌كند. گرچه دانش مي‌تواند توسط افراد كسب شود، ولي براي اينكه سودمند واقع شود، لازم است همه اعضاي گروه در آن سهيم شوند. در متون مديريت دانش، تأكيد بسياري بر ارتقاي فرهنگ سازماني به سمت اشتراك دانش شده است.
يكي از موانع عمده اشتراك دانش در سازمان‌ها، فرهنگ سازماني موجود است. در سازمان‌هايي كه حفظ و ارتقاي موقعيت شغلي بستگي به دانش افراد دارد و دانش كسب شده به آنان قدرت مي‌دهد، اشتراك دانش برابر با به خطر افتادن و آسيب‌پذيري موقعيت شغلي تلقي مي‌شود. فرهنگ سازماني را بايد به سمتي ارتقا داد كه كارمندان مطمئن شوند تمام نظراتشان ارزشمند است و نگران اين نباشند كه نظراتشان ممكن است نادرست باشد و وجهه خود را از دست بدهند و يا ديگر همكاران آنها ممكن است عصباني شوند.

اهداف مديريت دانش
يكي از اهداف آشكار مديريت دانش، ايجاد ارزش در سازمان‌هاست. يكي از عمومي‌ترين راه‌هاي ايجاد ارزش از سوي دانشكاران، پشتيباني براي تصميم‌گيري كارامد است. ايجاد ارزش، لزوماً به معني ايجاد ارزش اقتصادي نيست. سازمان‌هاي غيرانتفاعي، سازمان‌هاي دولتي و خيريه، به روش‌هاي غيراقتصادي ايجاد ارزش مي‌كنند. آنها چيزي ايجاد مي‌كنند كه سرمايه اجتماعي ناميده مي‌شود. دانش دانشكاراني كه مي‌توانند با تصميم‌گيري مؤثر در سازمان ارزش ايجاد كنند، پيش نياز مديريت دانش است.
تبديل دانش غيررسمي، ذهني و شخصي (ضمني) به دانش ثبت شده رسمي (صريح)، يكي از اهداف كليدي مديريت دانش است كه باعث كاهش ريسك از دست رفتن دانش با ارزش سازمان با ترك همكاري كاركنان و كاهش خطر از دست دادن حافظه شركت به هنگام تعديل نيروي انساني مي‌شود.
ماسن و پائولين (2003) مطالعه‌اي در مورد درك استنباط مديران شركت‌هاي نيوزيلندي از مديريت دانش انجام داده‌اند. مديران مورد تحقيق بايد به سؤالات زير پاسخ مي‌دادند:
1. اصلي‌ترين هدف شركت‌ها براي به‌كارگيري مديريت دانش چيست؟
2. بزرگترين موانع به‌كارگيري موفقيت‌آميز مديريت دانش چيست؟
3. مهمترين عامل موفقيت مديريت دانش چيست؟
اصلي‌ترين اهداف عبارتند از: تهديد رقبا، آگاهي يافتن از اهميت دانش و كارامدي تكنولوژي مديريت دانش.
بزرگترين موانع عبارتند از: فرهنگ سازماني (فقدان اعتماد، ارتباطات و اشتراك دانش) و نيز فقدان آگاهي و درك و بصيرت درباره مديريت دانش
مهمترين عامل موفقيت: فرهنگ سازماني (افراد، اعتماد، اشتراك) است.

فوايد مديريت دانش
برخي فوايد به‌كارگيري مديريت دانش در سازمان‌ها، عبارتند از:
- تشخيص كمبودها (خلاها) در دانش سازماني
- بهره‌وري بيشتر از سرمايه‌هاي انساني
- يادگيري كارامدتر و مؤثرتر كاركنان
- ارائه كالاها و خدمات داراي ارزش افزوده
- افزايش رضايتمندي مشتريان
- جلوگيري از تكرار اشتباهات
- كاهش دوباره‌كاري
- صرفه‌جويي در زمان به هنگام حل مسئله
- برانگيختن خلاقيت و نواوري
- ايجاد رابطه‌اي نزديكتر با مشتريان

روش‌هاي مديريت دانش
فرانس بوتيليير و كاتلين شيرر (2002) مطالعه عملي در مورد 12 سازمان (6 سازمان خصوصي و 6 سازمان دولتي) انجام دادند تا آنچه را كه آنها روش‌هاي مديريت دانش مي‌ناميدند، مشخص سازد. نتيجه حاصله عبارت بود از:
- تمركز بر ارتباطات كه گروه‌هاي همكار و محل‌هاي پرسش و پاسخ ناميده مي‌شود.
- تمركز بر ذخيره و بازيابي دانش كه بانك‌هاي اطلاعاتي خبره و دانش ناميده مي‌شود.
- تمركز بر اشاعه گزيده كه آگاهي رساني‌هاي اطلاعات و اخبار و يادگيري سازماني ناميده مي‌شود.
- تمركز بر عمل كه همكاري مجازي ناميده مي‌شود.

برنامه‌هاي مديريت دانش و روند توليد دانش
ديويد اسكايرم (1999)، يكي از نويسندگان معتبر حوزه مديريت دانش، مي‌گويد بيشتر برنامه‌هاي مديريت دانش، بر هفت مرحله استراتژيك ذيل تمركز دارند:
- دانش مشتري: حياتي‌ترين دانش در بيشتر سازمان‌ها
- دانش در فرايندها: به‌كارگيري بهترين دانسته‌ها در حال انجام دادن وظايف
- دانش در محصولات و خدمات: راه‌حل‌هاي هوشمندانه براساس نيازهاي مشتريان
- دانش افراد: پرورش و كنترل قدرت ذهني كه ارزشمندترين سرمايه است.
- حافظه سازماني: اتصال به دروس گذشته يا هر جاي ديگري در سازمان
- دانش در ارتباطات: دانش فردي عميق كه همكاري موفقيت‌آميز را پشتيباني مي‌كند.
- دارايي‌هاي دانش: اندازه‌گيري و مديريت سرمايه فكري شما
روند توليد دانش در سازمان‌ها به اعتقاد نوناكا، از چهار عمل زير پيروي مي‌كند:
1. از ضمني به ضمني: زماني اتفاق مي‌افتد كه افراد در ارتباطات رو در رو به تبادل دانش مي‌پردازند.
2. از صريح به صريح: توليد دانش جديد با تركيب دانش‌هاي موجود است. مثلاً، مدير امور مالي يك سازمان، اطلاعات مالي قسمت‌هاي مختلف سازمان را گردآوري كرده و براساس آنها، گزارش مالي ارائه مي‌دهد.
3. از ضمني به صريح: تدوين تجربيات، عقايد، نظرات كاركنان به طوري كه توسط ديگران قابل استفاده باشد.
4. از صريح به ضمني: وقتي اتفاق مي‌افتد كه دانش صريح در كاركنان دروني شده و باعث گسترش و توسعه دانش شخصي آنان مي‌شود.

آموزش مديريت دانش
آموزش ناكافي كاربران، يكي از عوامل شايع عدم موفقيت برنامه‌هاي مديريت دانش است. نتيجه تحقيقات نشان مي‌دهد كه افزون‌بر نيمي از دلايل عدم موفقيت برنامه‌هاي مديريت دانش، به آموزش ناكارامد كاربران مربوط مي‌شود.
كونيگ، در مقاله خود با عنوان «آموزش مديريت دانش» 4 عنصر اساسي مؤثر در برنامه آموزشي مديريت دانش را معرفي كرده است.
- تكنولوژي اطلاعات و كاربردهاي آن
- فرهنگ سازماني
- مباني مديريت دانش
- مباني اقتصاد و تجارت
و در خصوص تفاوت ميان سازمان يادگيرنده و مديريت دانش مي‌نويسد: مفهوم سازمان يادگيرنده، بر توليد دانش تأكيد دارد، در حالي كه مديريت دانش بر گردآوري، سازماندهي و اشاعه دانش متمركز است. مديريت دانش، گسترش يافته است تا سازمان ياد گيرنده و توليد دانش را پوشش بدهد.

چالش‌هاي پيش روي مديريت دانش
اساسي‌ترين چالش‌هاي مديريت دانش، توليد دانش نيست بلكه تصرف دانش و اشاعه آن است. براستي دانشي كه اشاعه داده نشود، ارزش بسيار محدودي براي سازمان دارد.
روش سنتي اشاعه و توليد دانش، گفت‌وگوهاي رو در رو بود، اما امروزه كه سازمان‌ها و شركت‌ها به سوي جهاني شدن حركت كرده و شكل مجازي پيدا مي‌كنند، روش‌هاي سنتي بسيار كند و غيرمؤثر هستند. بنابراين، لزوماً بايد از تكنولوژي براي گردش دانش سود جست.
يكي از ديگر چالش‌هاي واقعي مديريت دانش، تدوين تجربيات و عقايد كاركنان به صورتي قابل استفاده براي ديگران است.

نتيجه‌گيري
بايد توجه داشت كه اصولاً مديريت چيزي ناملموس و ذهني نظير دانش، امكان‌پذير نيست. آنچه مديريت مي‌شود، منابع دانش- تكنولوژي‌هاي مربوط به آنها- فرايندها و تكنيك‌ها و از همه مهمتر، عنصر انساني است كه منبع تمامي دانش‌هاست. سازمان يا شركتي كه در كاركنان خود انگيزه لازم براي اشتراك دانش ايجاد نكرده باشد، حجم بسيار چشمگيري از دانش خود را از دست خواهد داد.
نكته اساسي پشت پرده مديريت دانش اين است كه بهبود تمام عوامل منجر به موفقيت يك سازمان، مثل خلاقيت سازماني، كيفيت محصولات و خدمات، در گرو دسترس‌پذيري و استفاده كارامد از دانش برتر و بهتر است.
مسلماً تا چند سال آتي، مقوله دانش به عنوان جزء جدايي‌ناپذير تمامي مجموعه‌هاي سازماني خواهد شد و سازمان‌هايي در اين زمينه موفق خواهند بود كه زيرساخت‌هاي لازم براي پياده‌سازي آن را فراهم كرده و چارچوب مناسب آن را طراحي كنند.

منابع:
1. Rollo, C. and T. Clarke (2001). International best practice: case studies in knowledge management. Sydney, Standadrs Australia International Limited.
2. Skyrme, D. (1999) KM basics, knowledge connections, David Skyrme Associates.
3. Koenig, M.E.D. (1999). "Education for knowledge management". Information Services and use 19 (1): 17-32
4. Bouthillier, F & Shearer, K (2002) "Understanding knowledge management and information management: The need for an empirical perspective", Information Research, 8, 1

منبع: وبلاگ مدیریت صنعتی


Linkback: https://irmeta.com/meta/b212/t1934/

آفلاین امیر شهباززاده

xx - مدیریت دانش چیست؟ - متا
پاسخ : مدیریت دانش چیست؟
« پاسخ #1 : ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۵:۴۴ »
با اجازه از جناب استاد احسانی می خوام ادامه این بحث ارزنده و مفید رو کامل کنم.

مدیریت دانش و خدمات مرجع در کتابخانه ها[1]

نوشته: اسمیتی گاندی[2]
مترجمان: مریم صراف زاده[3] و افسانه حاضری بغداد آباد[4]
 

مقدمه
 بسياری از سازمانها، مديريت دانش را برای تصرف سرمايه های فکری کارکنانشان بکار مي گيرند. نکته اساسی بحث مديريت دانش اينست که مقادير متعدد دانش درباره مشتريان، فرايندها، محصولات و خدمات در همه سطوح يک سازمان موجود است و اگر اين دانش بتواند یکجا تصرف شده و انتقال داده شود به سازمانها کمک خواهد نمود که موفق تر، موثرتر و فراورتر باشند.
80 درصد از بزرگترين شرکتهای دنيا مديريت دانش را بکار ميگيرند. شرکتهايی مثل فورد(Ford)، ايستمن(Eastman)، کداک(Kodak)، چورن(Chevron) ...از مديريت دانش سود ميبرند.  مخازن دانش سازمانی مثل بوز(Booz)، تبادل دانش اندرسن(Andersen’s Knowledge Exchange)، آلن اند هاميلتون نالج آنلاين(Allen & Hamilton’s Knowledge Online)، کپ گمينی نالج گالاکسی(CAP Gemini’s Knowledge Galaxy)، ارنست اند يانگ سنتر فور بيزينس نالج(Ernst & Young’s Center for BusinessKnowledge) و  معماری مديريت دانش مونسانتو(Monsanto’s KnowledgeManagement Architecture) اشتراک اطلاعات را ميان کارکنان امکانپذير ساخته و دسترسی به اطلاعات وسيع شرکت را تسهيل مي کند. انتظار ميرود در سال ۲۰۰۴ بازار فروش افزارهای مديريت دانش به ۹.۸ بيليون دلار آمريکا برسد.
در سالهای اخير، مديريت دانش در مرکز توجه کتابخانه ها قرار گرفته است. انتشارات کتابداری و اطلاع رسانی بطور روز افزونی مقالات مديريت دانش را منتشر مي‌کنند و انجمنهای حرفه ای مثل انجمن کتابخانه های تخصصی و انجمن علوم اطلاع رسانی آمريکا، انتشارات، سمينارها و کنفرانسهايی درباره مديريت دانش دارند. هسته بحث مديريت دانش در کتابداری و اطلاع رسانی اين باور است که از آنجا که سازمان دانش  قلمرو محکم کتابداران بوده است، آنان بايد نه تنها درگير آن شوند بلکه بايد فعالانه رهبر و پيشرو بکارگيری آن باشند.
این مقاله به کاوش در مورد چگونگی بکارگیری مدیریت دانش در کار مرجع در کتابخانه ها می پردازد. بدین منظور مفاهیم کلیدی مربوط به دانش و مدیریت دانش بررسی می شوند. بخش اول مقاله به تحلیل روابط بین داده، اطلاعات، دانش و خرد می پردازد. سپس نشان می دهد که درک چهار عنصر اساسی مدیریت دان: دانش، مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی و نیز تفاوت بین مدیریت داده، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش تا چه حد در مدیریت دانش کلیدی است. بخش دوم مقاله به کاربردهای مدیریت دانش در خدمات مرجع در کتابخانه ها پرداخته، در ادامه تحلیلی از نیازها با بررسی مولفه های جاری و پیشین و نیز انتقاد از برخی جنبه های کاربرد مدیریت دانش در خدمات مرجع ارائه و در خاتمه چارچوبی از مدیریت دانش برای مرجع طرحریزی می گردد.

 مدیریت دانش چیست؟

تعاريف مديريت دانش بسيار است. به زبان ساده، مديريت دانش سازمان دادن برای دانستن است.  کوششی هماهنگ برای تصرف دانش حياتی سازمان، اشتراک دانش ميان يک سازمان و برجسته کردن در حافظه جمعی سازمانی برای بهبود تصميم گيري، افزايش بهره وری و نوآوری است. مديريت دانش شامل تصرف دانش، خرد، تجربيات باارزش افزوده کارکنان سازمان، آسان کردن بازيابی دوباره و نگهداری آن بعنوان دارايی سازمانيست. مديريت دانش کوششی برای تبديل دانش کارکنان (سرمايه انسانی) به دارايی مشترک سازمانی (سرمايه فکری ساختاری) است.
هدف مديريت دانش ايجاد يک سازمان يادگيری و شراکت با ايجاد جريانی بين مخازن اطلاعات ايجاد شده توسط افراد قسمتهای مختلف شرکت( مالی، عملکرد، هوش رقابتی و غيره؟)  و مرتبط کردن آنها به یکدگر است. بيشتر افراد و سازمانها مديريت دانش را بدلايل ذيل بکار ميگيرند:   
· افزايش همکاری
· بهبود بهره وری
· تشويق و قادر ساختن نوآوری
· غلبه بر اطلاعات زيادی و تحويل فقط آنچه مورد نياز است
· تسهيل جريان دانش مناسب از تامين کنندگان به دريافت کنندگان بدون محدوديت زمان و فضا
· تسهيل اشتراک دانش ميان کارمندان و بازداشتن آنان از اختراع دوباره چرخ به کرات
· تصرف و ثبت دانش کارکنان قبل از اينکه آنان شرکت را ترک نمايند، اطمينان يافتن از اينکه دانش باارزش بهنگام ترک کارمند از دست نميرود.
· افزايش آگاهی سازمانی از خلاهای دانش سازمان
· کمک به شرکتها که سبقت جو باقی بمانند با افزايش آگاهی آنان از استراتژيها، محصولات و بهترين کارکردهای رقيبانشان
· بهبود خدمات مشتری
مدیریت دانش دو قسمت دارد: اول مدیریث داده و اطلاعات و دوم مدیریت افرادی که واجد نظر، دانش و توانائی های خاص هستند. این دو قسمت- محتوا و افراد- برای تسهیل مدیریت دانش با کمک فرایندها و تکنولوژی خاصی بهم متصل شده اند. محک زنی، تصرف بهترین عملها، ایجاد سازمانهای یادگیرنده، توسعه جوامع یادگیری، دیتا ماینینگ، ایجاد فرهنگ تغییر، بهبود جریان کاری و گردآوری نظام مند هوشمندی رقابتی و تجاری فقط چند نمونه از ابرازها، تمرینها، مداخلات و رهیافتهای زیربنا محور هستند که برای مدیریت دانش و اطلاعات بکار گرفته شده اند.
دو جزء عبارت مدیریت دانش یعنی مدیریت و دانش با کمک دو عنصر تواناساز تکنولوژی و فرهنگ سازمانی برای تحت کنترل درآوردن حافظه جمعی سازمانها با هم مختلط شده اند. برای فهم مدیریت دانش مسأله حیاتی اینست که مسائل زیر را بدانیم:
·         زنجیره اطلاعات و تمایز بین داده، اطلاعات، دانش و معرفت
·         نقش چهارعنصر اساسی مدیریت دانش: دانش، مدیریت، تکنولوژی و فرهنگ سازمانی
·         تفاوت میان مدیریت داده، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش و
·         فرایند مدیریت دانش
 
زنجیره اطلاعات
زنجیره اطلاعات در چهار مرحله به پیش می رود، داده، اطلاعات، دانش و معرفت، که به لحاظ زمینه و درک روابط و الگو های لازم ، با یکدیگر در ارتباطند.
داده:
داده ها مواد خام: مشاهدات، حقایق واعداد هستند که ازآنها اطلاعات بدست می آید. برای مثال داده میتواند شامل آمار، فهرست اقلام و فهرستی از اسامی و آدرسها باشد. آمار تعداد زلزله های دنیا یا تعداد افرادی که به آنفلونزا مبتلا شده اند یا تعداد سالانه افراد صدمه دیده در محیط کار همه داده هستند. مشابه آن فهرست منابع موجود کتابخانه و همچنین فهرستی از اسامی و آدرسهای کارکنان و کاربران کتابخانه نیز داده هستند. هر کتابخانه روزانه حجم عظیمی از داده ها را درباره منابع امانتی مراجعان گردآوری میکند. یک سیستم کتابخانه، هنگام امانت دهی ممکن است عناصر داده ذیل را وارد نماید: نام، آدرس و شماره تلفن عضو، تعداد منابع امانتی، فرمت منابع  امانتی، عناوین منابع امانتی، جریمه های احتمالی و غیره. داده بخودی خود  مستقل از متن است. مثلاً اسم کتاب خاصی اسم کتاب است صرفنظر از اینکه در فهرست آنلاین کتابخانه ظاهر شده باشد یا در مقاله مجله ای یا در فهرست یک ناشر و یا یک بولتن تبلیغاتی.
اطلاعات:
زمانی که داده ها به منظور خاصی  بشکلی منطقی سازماندهی میشوند تبدیل به اطلاعات میشوند. بنابراین داده هایی درباره زلزله هایی که در ایالات متحده رخ داده  و بیش از 6.5 ریشتر بوده میتواند بعنوان اطلاع در نظر گرفته شود. نظیر آن، اگر کسی داده های مربوط به تعداد افراد 18 تا 35 ساله مبتلا به آنفلونزا یا تعداد افرادیکه از حوادث ناشی از کار فوت کرده اند را استخراج کند داده را به اطلاع تبدیل کرده است. مثالهایی از اطلاعات در محیط کتابخانه:
- فهرستی از منابعی  که طی سه ماه اخیر به فهرست آنلاین کتابخانه افزوده شده اند.
-  کتابشناسی همه منابع استفاده شده برای  پاسخ به یک سؤال  خاص مرجع.
-  لیستی از کاربرانی که بیش از 5 کتاب را طی دوره مشخص زمانی امانت گرفته اند.
-  لیستی از منابعی که مکرراً به امانت رفته اند.
داده همچنین وقتی تبدیل به اطلاع  میشود که وارد یک متن معنی دار شود و به فهم روابط بین عناصر داده های مختلف کمک کند. مثلاً مقایسه پنج ساله داده های آماری مربوط به تعداد زلزله ها، شیوع آنفلونزا یا صدمات ناشی از کار اطلاعاتی درباره اینکه آیا تعداد آنها افزایش یافته یا کاهش، بدست می دهد؟ نظیر آن، مقایسه تعداد اقلام فهرست شده در فهرست عمومی پیوسته کتابخانه برای هر کدام از پنج سال گذشته، اطلاعاتی درباره اینکه آیا مجموعه در حال رشد است یا خیر بدست میدهد. با مقایسه فهرستهای منابع امانتی یک کتابخانه خاص اطلاعاتی درباره تعداد منابع امانتی در فرمتهای مختلف طی یک دوره مشخص زمانی بدست می آید.
دانش:
دانش مرحله سوم از چهار مرحله زنجیره داده به دانایی است. وقتی که اطلاعات تحلیل، پردازش و وارد متن میشود تبدیل به دانش میشود. دانش استنتاج کردن و شناخت الگوهای نامعمول، روندهای پنهان و استثنائات داده و اطلاع است. دانش ایجاد یک مدل ذهنی از الگو یا روند است که میتواند با درجه ای از قابلیت اعتماد و پیش بینی در یک زمینه خاص بکار گرفته شود. دانش فرایندی فرار و پیچیده است که برای قضاوتهای ارزشمند براساس تجربیات و درک الگوها نیاز به انسان دارد. بر اساس این تجربیات و درک پیشین، یک فرد ممکن است قوانین معین و فرمولبندی شده ای داشته باشد که بتواند با درجه ای ازقابلیت پیش بینی  برای موقعیتهای مشابه بکار گرفته شود.
برای مثال، یک دانشمند زمین شناس ممکن است با نگاه به اطلاعات زلزله ها بتواند شرایط و عواملی را که محلهای معین را مستعد زلزله های قوی می سازند، تشخیص دهد. نظیر آن، یک دانشمند علوم بهداشتی میتواند با نگاه به اطلاعات مربوط به ابتلای به آنفلونزا در سنین هجده تا سی و پنج سال دریابد که افراد 18 تا 35 ساله که بچه دارند یا از نزدیک با بچه ها کار میکنند بیشتر مستعد ابتلا به آنفلونزا هستند. در یک کتابخانه، یک کتابدار مطلع ممکن است مشاهده کند که همه منابع جدید افزوده شده به کتابخانه طی شش ماه گذشته از نویسندگانی چون ادگار آلن پو، امی تن، آلیس واکر و ناتانیل هاتورن، نه تنها بلافاصله به امانت رفته اند بلکه دائم در گردش بوده اند. یا اعضایی که بیش از 5 کتاب در امانت دارند بیشترین متقاضیان امانت بین کتابخانه ای نیز هستند. یا دانشجویانی که در برنامه های رسمی  آموزش کتابخانه شرکت کرده اند و یا جلسات آشنایی با کتابخانه را بعنوان واحدی درسی گذرانده اند بیشتر تمایل به استفاده از بانکهای اطلاعاتی الکترونیکی و درخواست کمک از کتابداران را دارند.
معرفت:
وقتی که دانش برای تصمیم گیری و بهبود تصمیمات، فرایندها و بهره وری یا سودآوری بکار گرفته میشود تبدیل به معرفت (خرد) میشود.کسب معرفت نیاز به افرادی دارد که توانایی و تمایل به جذب اطلاعات و ارزیابی اطلاعات را داشته باشند و با رجوع به آن اطلاعات بتوانند تصمیم بگیرند که آیا میتوانند از آن برای مسأله یا موقعیتی خاص استفاده کنند یا خیر و درک کنند که چرا چنین تصمیمی گرفته اند. برای خردمند بودن، افراد نه تنها باید دانش کسب کنند بلکه باید فهم کاملی از اصول حاکم بر آن دانش نیز داشته باشند. یک بهداشتکار که ارتباط بین ابتلای به آنفلونزا میان سنین هجده تا سی و پنج ساله  و افرادی که با بچه ها کار میکنند را در می یابد، ممکن است تصمیم به اجرای عملیات بهداشتی برای افراد 18 تا 35 ساله ای که با کودکان کار میکنند بگیرد. یا کتابداری که در می یابد که دانشجویانی که در جلسات آشنایی با کتابخانه حضور می یابند از کتابخانه بیشتر استفاده میکنند ممکن است تصمیم  به رهیافت اداری بگیرد و طرحی بریزد  که تمام دانشجویان تازه وارد ملزم به شرکت در جلسات آشنایی با کتابخانه شوند.
بطور خلاصه، داده، اطلاع، دانش و خرد چهار مرحله زنجیره اطلاعات هستند. داده ها بخودی خود عاری از مفهوم هستند و شامل مشاهدات، حقایق یا اعدادی هستند که اطلاعات را بدست میدهند. وقتی که داده ها به منظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار میگیرند تبدیل به اطلاعات میشوند. وقتی که اطلاعات برای آشکار ساختن الگوهای غیرمعمول یا گرایشات نهان مورد تحلیل قرار میگیرد به دانش تبدیل میشود و وقتی که دانش برای تصمیم گیری در موقعیتهای واقعی زندگی بکار گرفته میشود تبدیل به معرفت میشود.


چهار عنصر اساسی مدیریت دانش:
مدیریت دانش 4 عنصر اساسی دارد: دانش، مدیریت ، تکنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی. هر کدام از این اجزا نقشی عمده در مدیریت دانش داشته و میتواند تأثیری بسزا در موفقیت یا شکست آن داشته باشد.

نقش دانش در مدیریت دانش:
ادلسن میگوید: "مردم همواره دانش داشته اند و از آن استفاده کرده اند." (22) اما دقیقاً دانش چیست؟ دانش، دانستنی است که در تجربیات، مهارتها، قابلیتها، توانایی ها، استعدادها، افکار، عقاید، طرز کارها، الهامات و تصورات افراد موجود است و به شکل مصنوعات ملموس، فرایندهای کاری و امور روزمره  یک شرکت خود را آشکار می سازد.
دانش دو نوع است: عیان و نهان ( یا ضمنی). دانش صریح، دانشی است که مدون شده است و یا به فرمتهای خاصی ارائه شده است. مثلاً توضیح داده شده یا ثبت شده یا مستند شده و بنابراین به آسانی میتوان دیگران را در آن سهیم نمود. دانش صریح میتواند در اشکال دستنامه ها، روش کارهای نوشته شده، بایگانی های تجاری، مجله  یا مقالات مجلات، کتابها، صفحات وب، بانکهای اطلاعاتی، اینترانتها، ایمیل ها، یادداشتها، ارائه های گرافیکی یا منابع دیداری-شنیداری تدوین شده باشد. هنگامی که دانش، مدون و کدگذاری  شود مصنوع دانش تولید میشود و این مصنوع دانش است که میتواند مدیریت شود.
دانش نهان، دانش شخصی و ابراز نشده ای است که یک فرد دارد. دانشی که در ذهن افراد است – آگاه بودن از چگونگی چیزی، ترفندهای ظریف، بینش، نظر و مواردی که می تواند مفید واقع شود. به بیان ساده تر، دانش و تجربه ای است که یک فرد در طول سالها از طریق تجربه، تعامل با دیگران و آزمون سعی وخطا بدست آورده است. این دانش تنها در ذهن افراد یا در یادداشتهای شخصی، فایلهای کامپیوتری یا کشوی میز آنها مستقر است. دانشی که هرگز بطور کامل و قابل فهم برای  سایرین بیان، ثبت، مستند یا مدون نشده است. طبق برآوردها %80 از مهمترین دانش را دانش نهان شکل می دهد.
یک کتابدار مرجع برای مثال، ممکن است دانش نهان زیادی درباره چگونگی پاسخ به پرسشهای دشوار مرجع  (مثل اسم بنگاهی که به مجردها برای یافتن همسر کمک میکند) داشته باشد. اما این دانش فقط وقتی برای دیگران قابل دسترسی است  که کتابدار مرجع بخواهد آنرا طی گفتگوهای رسمی و غیررسمی یا از طریق یادداشتهای مفصل، مقاله یا کتاب درباره فرایند بکار گرفته شده  و بهترین منابع مورد استفاده،  به همکارانش منتقل کند. شبیه به این، منابع مرجع استاندارد مثل چکیده آماری ایالات متحده یا نقد ادبی قرن نوزدهم در دسترس همه مراجعان کتابخانه هستند. اما دانستن اینکه کی و چگونه از این منابع برای پاسخ به سوالات خاص مرجع  باید استفاده نمود دانش نهانی است که کتابدار مرجع واجد آن است.
تقریباً همه فعالیتهایی که افراد درگیر آنند نیاز به ترکیبی از چند  دانش نهان و عیان دارد. برای  یک  مدیریت دانش کارآمد، تسخیر هر دو دانش نهان و عیان الزامی است.  چالش واقعی مدیریت دانش در توانایی تشخیص و تسخیر دانش نهان است بطوریکه در هنگام نیاز قابل بازیابی باشد. دانش عیان بآسانی قابل ثبت و انتقال است اما  تشخیص، تصرف و انتقال دانش نهان مشکل است.  بنابراین، بیشتر سازمانها تنها بر مدیریت دانش عیان، دانش سهل الوصول که تنها 20 درصد از کل دانش سازمان را شکل می دهد،  تمرکز میکنند و استفاده از دانش نهان را به وقوع تصادفی آن وامیگذارند.
 تبدیل دانش نهان به دانش عیان مشکل است اما غیرممکن نیست. دانش نهان عموماً به شکل شرحی از تجربیات مفیدی که ثبت شده اند و در شبکه گذاشته شده اند و متعاقباً توسط  دیگر کارکنان برای یادگیری و بهبود فرایندها استفاده شده اند، منتقل میشود.مدیران ارشد اجرائی در پی ماکس، تبدیل دانش نهان کارکنان به دانش عیان را بطور موفقیت آمیزی میسر نموده اند. آنان از کارکنان خواسته اند که راهنمایی گام به گام برای تمام کارهایی که انجام میدهند، بنویسند و بنابراین آنها را وادار کرده اند تا دانشی را که بعنوان تجربه یا حافظه، درونی شده است ثبت کنند. این فرایند به ایجاد نقشه های مفصل ازمسیر کلیه  فرایندها برای همکاران و افراد جانشین و حتی به کشف ضعفهایی  که نیاز است به آنها پرداخته  شود کمک میکند.
برای موفقیت پروژه های مدیریت دانش لازمست بین اطلاعات و دانش تمایز قائل شویم. هر اطلاعاتی دانش نیست. اطلاعات تا زمانی که تحلیل نشده و منشأ عمل قرار نگرفته است نمیتواند تبدیل به دانش شود.  و فقط در یک فرهنگ سازمانی صحیح است که اطلاعات منشأ عمل میشود. بیشتر سازمانها  و کارکنان نه از دانش زیاد، که از اطلاعات زیاد رنج میبرند. برعکس، قحطی دانش وجود دارد. یکی از بزرگترین چالشهای مدیریت دانش در توانایی مفهوم ساختن کوههای اطلاعات، جدا کردن اطلاعات ارزشمند و به اشتراک گذاشتن آنست.

نقش مدیریت در مدیریت دانش:
مدیریت تلویحا بر طبقه بندی، فراهم کردن ساختار و ایجاد ادراک بهم پیوستگی در یک سازمان دلالت دارد. سایر ویژگیهای مدیریت عبارتند از : هماهنگی، کنترل، مشارکت و استفاده صحیح از نیروی انسانی، فرایندها و تدابیر بمنظور دست یابی به یک هدف واحد.
در مدیریت دانش، هدف اصلی مدیریت دانش عیان و نهان در سازمان است. برای مدیریت دانش عیان، سازمانها باید:
•  دانش را بدست آورده و یا تولید و ایجاد کنند.
•  دانش را برای سهولت دسترسی رمزگذاری و سازماندهی نمایند.
•  دسترسی به دانش را برای دیگران با ارتباطات یا انتشارات میسر نمایند.
•  دسترسی  و بازیابی دانش را تسهیل نمایند.
•  دانش را  برای حل مشکلات، تصمیم گیری، بهبود اجرا، راهبری، تحلیل موقعیتها و فرایندها برای پشتیبانی فعالیتهای کاری بکار گیرند.
دانش نهان به دو طریق قابل مدیریت است: از طریق ارتباطات نوشتاری، مصاحبه ها و پیشینه های شفاهی میتواند به دانش صریح تبدیل شود. راه دیگر انتقال دانش نهان از طریق ایجاد گروههای دانش یا گروههای هم عمل در سازمانهاست که با تعاملات رو در رو، گفتگوها و ارتباطات گفتاری، آموزش مداوم، حل مسأله تعاملی،  شبکه ارتباطی، راهبری، مربی گری، آموزش و موقعیتهای توسعه حرفه ای دانش نهان خود را منتقل میکنند. در بخش سنتی مرجع، دانش نهان عموماً از طریق گروههای دانش یا گروههای هم عمل منتقل میشود.
نقش تکنولوژی اطلاعات در مدیریت دانش:
تکنولوژی اطلاعات میتواند بعنوان ابزاری قدرتمند عمل کرده و ابزارهایی مؤثر و کارآمد برای همه وجوه مدیریت دانش شامل تسخیر، اشتراک و کاربرد دانش تأمین کند. توانایی تکنولوژی اطلاعات در کاوش، نمایه ، تلفیق، بایگانی و انتقال اطلاعات میتواند تحولی در  گردآوری، سازماندهی، رده بندی و اشاعه اطلاعات ایجاد کند. تکنولوژیهایی مانند سیستمهای مدیریت بانکهای اطلاعات مرتبط، سیستمهای مدیریت مدارک، اینترنت، اینترانت، موتورهای کاوش، ابزارهای جریان کار، سیستمهای پشتیبان اجرا، سیستمهای پشتیبان تصمیم گیری، داده کاوی،  ذخیره داده ها، پست الکترونیک، کنفرانس تصویری، تابلوی اعلانات، گروههای خبری و تابلوهای بحث میتوانند نقشی اساسی در تسهیل مدیریت دانش داشته باشد. اما، تکنولوژی اطلاعات بخودی خود  قلب مدیریت دانش نیست و هیچ پروژه ای تنها بخاطر کاربرد آخرین تکنولوژیهای اطلاعاتی تبدیل به پروژه مدیریت دانش نمیشود. تکنولوژی اطلاعات فقط نقش پشتیبان را در مدیریت دانش ایفا میکند.  تکنولوژی اطلاعات به تنهایی تأمین کننده دانش نیست. تکنولوژی اطلاعات میتواند به افراد در پیدا کردن اطلاعات کمک کند اما این خود افراد هستند که باید تعیین کنند آیا اطلاعات متناسب و مرتبط با نیاز خاص آنها هست یا خیر. برای تبدیل اطلاعات به دانش، افراد باید اطلاعات را تحلیل، تفسیر و درک کرده و آن را در متنی جای دهند.
نقش فرهنگ سازمانی در مدیریت دانش:
یکی از مهمترین تواناسازهای مدیریت دانش فرهنگ باز سازمان است که مشوق تعامل افراد  با یکدیگر و تبادل نظرات و تجربیات و نقطه نظرات است  و به کارکنان اجازه میدهد که بدون ترس از بازخواست صدایشان را به گوش دیگران برسانند.  عدم وجود فرهنگ سازمانی که مشوق همکاری، اعتماد، اشتراک دانش، گوش دادن، یادگیری و خلاقیت باشد میتواند مانع اصلی توسعه و بکارگیری یک پروژه موفقیت آمیز مدیریت دانش باشد. داونپورت و دیگران اظهار می دارند: "اگر زمین فرهنگی پروژه مدیریت دانش حاصلخیز نباشد، نه مقدار تکنولوژی و نه محتوای دانش و نه داشتن یک مدیریت پروژه خوب هیچکدام موفقیتی در بر نخواهند داشت" (38) جری جانکینز، آخرین مدیر ابزارهای تکزاس[5] گفت: " انتقال بهترین تجربیات مثل پیوند بگونیا نیست. بلکه بیشتر شبیه به یک پیوند عضو است که سیستم ایمنی از پذیرش آن امتناع می ورزد و میگوید این مال من نیست. در سازمانها، سیستم ایمنی، فرهنگ آن است و اگر فرهنگ، گیرنده نباشد، تجربیات مفید در عین اینکه خوبند پذیرفته نمیشوند." (39)
بدون همراهی صمیمانه مدیریت رده بالا، تلاش برای بکارگیری مدیریت دانش متوقف شده و در نهایت بی حاصل خواهد بود. حمایت مدیریت  در زمینه های مالی، پرسنلی و منابع فنی و همچنین  فرصتهای آموزشی کافی و نظامهای تشویقی باید بلافاصله  آماده ارائه باشد. گومن اظهار میدارد که بکارگیری مدیریت دانش اغلب با شکست مواجه میشود به دلیل اینکه " اکثر قریب به اتفاق رهبران تیم از اشاعه اطلاعات خودداری نموده و فقط آنها را بعنوان پایه نیازهای اطلاعاتی، یعنی در هنگام درخواست تشریک مساعی مجریان اموربه اشتراک می گذارند. در این هنگام تنها چیزی که آنان واقعاً میخواهند زدن مهر تصدیق برای تصمیماتی است که قبلاً اخذ شده و سایرین  بدلیل موانع متعدد سازمانی و پرسنلی در دانسته هایشان سهیم نمیشوند."(40)
موفقیت پروژه های مدیریت دانش بستگی  به همکاری و اشتراک دانش بین همه افراد دارد  و همه افراد باید فعالانه در گردآوری  و ایجاد مضمون  پروژه ها شرکت داده شوند. اگر کارمندان بخاطر اشتراک دانششان بجای تشویق تنبیه شوند  با پروژه مدیریت دانش همکاری نخواهند کرد. گومن، ادل و گری سان اظهار میدارند که افراد غالباً به دلایل زیر از اشتراک دانش امتناع می ورزند:
·  -مشغله فراوان.
·  -نمیخواهند با اشتراک دانش مسئولیتهای اضافی برای خود درست کنند و در پروژه هایی که در راستای توانایی ها و علایق آنان نیست درگیر شوند.
·  -احساس میکنند که اشتراک دانش مانع موفقیت شخصی آنهاست.
·  -در بحث های گروهی احساس رعب دارند که از قافله جدا بمانند و فکر میکنند که چیزی برای همکاری ندارند.
·  -به دانش دیگران و اینکه آنان نیز در دانش افراد سهیم خواهند شد اعتمادی ندارند.
·  -اگر  نظراتشان به سخره، یا نادیده  گرفته شود و یا از نظراتشان انتفاد  شود احساس میکنند همکاری شان تنبیه و یا تهدیدی برای آنهاست.
-   با مدیران و تصمیم گیرندگانی کار می کنند که اطلاعات را از آنان مخفی میکنند. (41)
هر کدام از چهار جزء مدیریت دانش- مدیریت، دانش، تکنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی- نقشی حیاتی در بکارگیری مدیریت دانش دارد و می تواند  تأثیر  فوق العاده ای در موفقیت آن داشته باشد. دانش عبارت از معلومات عیان و نهانی است که افراد از طریق تجربه کسب میکنند. یک مدیریت دانش موفق سعی دارد که دانش عیان و نهان را با ثبت یا کدگذاری یا انتقال آن به دانش کاران و گروههای هم عمل مدیریت کند. تکنولوژی اطلاعات، ابزاری در خدمت تسخیر، سازماندهی، اشتراک و بکارگیری دانش است.  یک فرهنگ باز سازمانی که اشتراک و انتقال نظرات و تجربیات مفید را تشویق میکند عامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش است.


مدیریت داده، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش:
سازمانها، از دهه 1950 کامپیوترها را برای مدیریت داده ها و اطلاعات بکار گرفته اند. در ابتدا کامپیوترها برای خودکارسازی و مدیریت کارآمد فرایندهایی مانند امانت، فهرستنویسی، نشریات، امانت بین کتابخانه ای و بازیابی اطلاعات کتابشناختی در کتابخانه ها بکار گرفته شدند. در دهه 1990 دستاوردهای عظیم نرم افزار و سخت افزار بطور قابل ملاحظه ای توانایی کامپیوترها را در  ذخیره، مدیریت و کنترل و دسترس پذیری اطلاعات و داده ها را افزایش داد. توسعه قابلیتهای کامپیوترها
باعث بکارگیری آنها در فعالیتهای مدیریت دانش  سازمانها شده است.
مدیریت داده:
سیستمهای پردازش عملیات[6] اولین نمونه از سیستمهای خودکار مدیریت داده اند. سازمانها  در اواسط دهه 1950  شروع به استفاده از این سیستمها کردند تا فرایندهای دستی و تکراری را مکانیزه نموده و داده های مربوط به عملیات روزانه از قبیل لیست پرداختها، کنترل دارائیها، سفارشات، صورتحسابها و غیره را جمع آوری کنند. این سیستمها کاربردهای ساده ای بودند که اطلاعات محدودی را عمدتا به صورت لیست ها یا خلاصه عملیات فراهم می کردند.
نظامهای مدیریت داده ها برای اولین بار در کتابخانه ها و به منظور خودکارسازی ثبت و ضبط امانت و نشریات، فهرست نویسی، نمایه سازی، امانت بین کتابخانه ای و بازیابی اطلاعات کتابشناختی بکار گرفته شد. بر اساس بررسی انجمن کتابخانه های تخصصی، تا سال 1966 تجهیزات پردازش داده ها در 209 کتابخانه  و عمدتا برای مدیریت نشریات و مجموعه سازی بکار گرفته شده بود. علاوه بر آن، 131 کتابخانه از نظامهای پردازش داده ها برای بازیابی مدارک و مراجع سود می جستند. (43).  اواخر دهه 1960، تعدادی از کتابخانه ها توسعه اولین نسل اپک ها را بمنظور بهینه سازی  بازیابی اطلاعات کتابشناختی آغاز کرده بودند. این اپک های اولیه ابزارهای بازیابی شناخته  شده ای بودند که نقاط دسترسی محدودی (مثل نویسنده، عنوان و شماره راهنما) را  به رکوردهای کتابشناختی کوتاه  و غیراستاندارد  تأمین میکردند.(44). بدلیل اینکه این اپکهای نسل اول کارکرد محدودی داشتند و به کاربران در تشخیص الگوها و یا ارتباط بین عناصر مختلف داده ها کمک نمیکردند بعنوان نظامهای مدیریت داده ها شناخته شده اند.
مدیریت اطلاعات:
در دهه 1970 و 1980 ابداع تکنولوژی مدیریت داده ها انگیزه اصلی مدیریت اطلاعات شد. نظامهای مدیریت بانکهای اطلاعاتی رابطه ای (دی.بی.ام.اس.اس) کاربرد تی.پی.اس.اس ها را افزایش داده و به کاربران  اجازه داد که داده ها و اطلاعات را مجدداً نظم داده و به روشهای جدید و خلاقانه ارائه دهند. با این انعطاف پذیری، کاربران قادر بودند به ارتباط بین عناصر مختلف داده ها پی ببرند. برای مثال، کاربران میتوانستند ارتباطات بین فروش محصولات خاص را در اوقات مختلف سال دریابند.(45)
نظامهای مدیریت بانکهای اطلاعاتی رابطه ای در کتابخانه ها برای مدیریت اطلاعات بکار گرفته شد. در دهه 1970 و 1980 این کاربردها به توسعه نسل دوم اپک ها منجر شد. مثل دانشگاه ایلینوئیس در اپک کمپین اربانا[7]  با افزایش قابل ملاحظه قابلیتهای کنترل و بازیابی داده  و اطلاعات. کاربران نه تنها نویسنده و عنوان که سرعنوانهای موضوعی، کلیدواژه ها، اپراتورهای بولیین و ارجاعات متقابل[8] را نیز میتوانستند جستجو نمایند. علاوه بر آن، آنان میتوانستند جستجو را منحصر به فیلدهای خاصی
نموده و نتایج کاوش را با تاریخ  و مکان انتشار، زبان و غیره محدود نمایند (46). انعطاف پذیری در گزینش و انتخاب فیلدهای کاوش، کاربران را قادر به ترکیب و دوباره جایدهی عناصر داده ها در ترکیبات و جایگاههای مختلف ساخته و  بنابراین کشف ارتباطات میان عناصر داده ها را امکانپذیر کرد.
در طی این دو دهه تعدادی از نظامهای بازیابی و مدیریت اطلاعات نیز  برای دسترسی بهتر به نشریات، روزنامه ها و دیگر منابع غیرکتابی توسعه داده شدند. بانکهای اطلاعاتی کتابشناختی پیوسته، چکیده نامه ها و نمایه نامه ها و بانکهای اطلاعاتی تمام متن شروع به کار کردند و بسط و توسعه یافتند. بانکهای اطلاعاتی و  خدمات بازیابی پیوسته  مثل دیالوگ، بی.آر.اس، او.سی.ال.سی، ویلسون لاین، وی.یو/تکست، مدلاین، کمیکال ابسترکت آنلاین (سی.ا.اس)، اینفوترک، لکسیس، نکسیس، اریک، ان.تی.آی.اس، دانز مارکت آیدنتیفایرز، اگریکلا و ویرایش الکترونیکی دائره المعارف آکادمیک امریکن[9] شروع بکار نموده و وارد حیطه کار مرجع شدند. (47)
در دهه 1990، تعداد بانکهای اطلاعاتی پیوسته، حاوی استنادهای کتابشناختی، نمایه نامه ها، چکیده نامه ها وبانکهای اطلاعاتی تمام متن بطور قابل ملاحظه ای  توسعه یافت. تعداد بانکهای اطلاعاتی پیوسته از 40 مورد در سال 1972 به 300 در سال 1979؛ 2800 در سال 1987؛ 5300 در سال 1994 و 12000 در سال 2001 رسید.(48). این رشد فوق العاده منجر به بکارگیری بانکهای اطلاعاتی در خدمات مرجع کتابخانه ها بعنوان بخش لاینفک مرجع  شد. علاوه بر بانکهای اطلاعاتی پیوسته، شبکه جهانگستر وب نیز  جزء کلیدی کار مرجع در دهه 1990 شد.
اگرچه اپكها، بانكهاي اطلاعاتي پيوسته و شبكه جهاني وب، طي چند دهه اخير، بسط و توسعه قابل ملاحظه اي يافته و جزء لاينفك كار مرجع در كتابخانه ها شده اند، همچنان فقط و لزوماً سيمستمهاي مديريت اطلاعات هستند و نه بيشتر. تكنولوژي اطلاعات در كتابخانه ها روش بسته بندي، ذخيره و دسترسي به اطلاعات را تغيير داده است. امروزه بجاي برگه دان، كتابخانه ها از طريق اپك به منابعشان دسترسي دارند. دسترسي به مجلات جاپي، روزنامه ها، راهنماها و دائره المعارفها از طريق پايگاههاي اطلاعاتي پيوسته و شبكه جهانگستر وب امكانپذير شده است. اگرچه، اپكها، پايگاههاي اطلاعاتي و شبكه جهانگستر وب همچنان به مجموعه سازي، كدگذاري، رده بندي و سازماندهي مي پردازند، اين فرايندها فقط دسترسي افراد به اطلاعات را افزايش ميدهند و هيچ ارزش افزوده يا بينش خاصي به افراد نميدهند. اين سيستمها نميتوانند به كاربر در استنتاج، تشخيص الگوهای غیر معمول، روندهاي پنهان يا استثنائات اطلاعات و داده هايي كه پيدا ميكنند  كمك كنند. برگمن مينويسد: "نظامهاي بازيابي اطلاعات، اندكي بيش از مجموعه ترکیبات مفصل معمولي كه با يك كامپيوتر سرعت بالا كار ميكنند نيستند. سيستم نميتواند مثل انسان تفكر داشته باشد. (۴۹)
براي مثال كاربري ممكن است حين كاوش اپك كتابخانه ظرف چند ثانیه به فهرستي شامل ۵۰ كتاب درباره تكثر هسته اي دست يابد. اما تشخيص اينكه كدام كتاب براي نياز اطلاعاتي خاص او بهترين است با خود فرد و يا كتابدار است. همین طور یک کاربر ممکن است در یک زمینه موضوعی خاص تعداد زیادی از مقالات تمام متن را از دایره المعارف پیوسته بریتانیکا  یا از Wilson select      بیابد ، اما پايگاهها ي پيوسته هيچ دانشي به كاربر درباره اينكه كدام مقاله بهترين است يا اينكه كدام پايگاه اطلاعاتي براي نياز اطلاعاتي خاص او مناسبترين است نميدهند. دانش درباره بهترين منابع يا بهترين روشها، دانش نهان است كه كتابداران آن را از طريق تجربه كسب كرده اند و به کاربران از طريق نظامهاي مديريت اطلاعات مثل اپك، بانكهاي اطلاعاتي پيوسته و شبكه جهانگستر وب منتقل نميشود.
مديريت دانش محدود به مجموعه سازي، سازماندهي، ارائه، ذخيره و بازيابي نيست. مديريت اطلاعات و داده ها بخشهاي مهمي از مديريت دانش هستند اما مديريت دانش بخاطر تأكيدش روي یادگیری مشارکتی ، تسخير دانش نهان و ارزش افزوده بدست آمده از طريق بهترين تجربيات و داده كاوي، متفاوت از مديريت اطلاعات و داده هاست. اولين تكنولوژيهاي اطلاعاتي مديريت دانش نظامهاي حامي تصميم گيري و نظامهاي خبره بودند. هدف اين سيستمها، بكاربردن تكنولوژي اطلاعات براي كمك به افراد در تصميم گيري و يا جانشين كردن تمام و كمال تكنولوژي بجاي انسان براي تصميم گيري بود. با تكامل مديريت دانش دريافتند كه تصميم گيري انسان نوعي دانش و توانايي فردي است و تكنولوژي اطلاعات نميتواند در اين زمينه راهگشا باشد و يا جايگزين عنصر انساني شود. تشخيص اين مسأله منجر به تغيير اندكي به سمت مديريت مهارت مدار شد. تأكيد مديريت دانش نيز از تلاش برای مکمل کردن يا جايگزيني مهارت انساني به تشويق و تسهيل اشتراك آن تغيير يافت.
برخلاف سيستمهاي مديريت اطلاعات و مديريت داده ها، مديريت دانش هيچگونه كامپيوتر يا تكنولوژي اطلاعات خاصي ندارد. مديريت دانش ممكن است از یا چند مورد از کاربردهای فراوان تکنولوژی اطلاعات مثل ذخيره سازي داده ها، داده كاوي، دروازه ها( پرتالهاي) اطلاعاتي سازمانها، سيستمهاي مديريت داده، گروه افزار، دي.اس.اس ها، اينترانتها، لوتوس نت ها، موتورهاي كاوش، پست الكترونيك، سيستمهاي مديريت محتوا و تكنولوژيهايي كه كار گروهي را پشتيباني ميكنند استفاده كند. بين اين تكنولوژيها، داده كاوي احتمالاً بيشترين تأثيرات بالقوه را بر مديريت دانش دارد. به اين دليل كه به كاربران در كشف الگوهاي غيرمعمول يا روندهاي پنهان كه در هيچ جاي ديگر قابل كشف نيستند كمك ميكند.
بطور خلاصه، مديريت داده ها، مديريت اطلاعات و مديريت دانش در عين مرتبط بودن با يكديگر، حوزه هايي متمايز از يكديگرند. سيستمهاي مديريت داده ها، امور تكراري و روزانه سازمانها را خودكار نموده و انواع محدودي از اطلاعات را بدست ميدهند. سيستمهاي مديريت اطلاعات به كاربران امكان ميدهند كه داده ها را تا سطح معيني كنترل و دوباره چيني كرده و بدينوسيله به آنان كمك ميكنند كه ارتباط بين عناصر داده ها را كشف نمايند. مديريت اطلاعات در شكل اپكها، پايگاههاي اطلاعاتي پيوسته و شبكه جهانگستر وب جزء لاينفك كتابخانه هاي امروزه شده است.
گرچه مديريت اطلاعات و داده ها عناصر مهم مديريت دانش هستند، هدف غائي مديريت دانش ترويج اشتراك و یادگیری مشارکتی در سازمانهاست.


فرایند مدیریت دانش:

مديريت دانش فرايندي خطي و ايستا نيست. برعكس فرايندي پويا و چرخه ايست و به كاركناني نياز دارد كه دائماً با اطلاعات سروكار داشته باشند، دانش جديد كسب كرده و آنرا براي اصلاح تصميمات بكار گيرند. طي اين فرايند، اطلاعات جديد بدست آورده و دانش جديد را در موقعيتهاي جديد بكار ببرند و غيره.سه  گروه از افراد در مركز فرايند مديريت دانش واقع شده اند: ۱. افرادي كه بايد دانش كسب كنند. ۲. آنان  بايد خواهان استفاده از آن دانش باشند. ۳ افرادي كه بايد توانايي و شعور درك زمان مناسب براي بكارگيري و استفاده از آن دانش را داشته باشند. فرايند مديريت دانش شامل گامهاي ذيل است:
تهيه دانش
اساس مديريت دانش بر كوشش در تسخير و كدگذاري دانش عيان و نهان كاركنان است. اگر كاركنان دانش نداشته باشند چه نيازي به مديريت دانش خواهد بود؟ بنابراين اولين گام در فرايند مديريت دانش، تسخير دانش كاركنان است.
ليست كردن موجودي دانش
 يك سازمان نمي تواند اطلاعات و دانشي را كه چيزي درباره اش نميداند مديريت كند. بنابراين سازماني كه مديريت دانش را بكار گرفته است بايد ابتدا فهرستي از دانش موجود تهيه كرده و صريحاً دارايي هاي دانش خود را ليست برداري كند. البته نيازي به فهرست كردن تمام دانش موجود نيست بلكه تأكيد بايد بر دانش حياتي، ارزشمند، قابل اعتماد و مفيد به حال سازمان يا واحد تجاري باشد. مثل:
·  دانش مربوط به نحوه انجام دادن شغل يا وظيفه اي خاص. مثل چگونه كار مرجع را انجام دهيم.
·  فهرستي از خبرگان موضوعي يا حرفه اي كه عالي ترين سطوح تحصيلي را پيموده اند يا روزآمدترين آموزشها را ديده اند يا افرادي كه بنحو احسن از پس انجام كاري خاص برآمده اند.
·  فهرستي از خبرگاني كه ميتوانند انواع خاصي از مشكلاتي را كه امکان دارد دوباره  رخ دهند، حل كنند.
·  دانش سوابق گذشته- فرايندهاي معيني كه قبلاً طی شده و نتايج آنها چه بوده.
·  دانش مشتريان و رقبا
·  دانش ايجاد تيم هاي موفق برای  پروژه- دانستن اينكه چه كسي دارای  مجموعه اي از مهارتها براي انجام پروژه هاي مشابه است و سابقه همكاري موفق تيمي داشته است.
 ايجاد پيوند بين دانش و  استراتژي سازمان
گام سوم در فرايند مديريت دانش پيوند دادن فهرست موجودي دانش به فرايندهاي كليدي  در كار شركت كه نيروي محركه استراتژي و عملکرد شركت است ميباشد. فرايندهاي كليدي كار يك شركت ممكن است شامل: توسعه محصول، افزايش خدمات، مديريت مشتري، فروش و غيره باشد. اين مرحله به تشخيص مهم ترين و حياتي ترين عناصر دانش كه براي فرايندهاي كليدي كار شركت لازمند و نيز پالايش دانشي كه فقط اهميتي پيراموني و جنبي دارد كمك ميكند.  بر اساس دستاوردهاي گام سوم ميتوان فهرست دانش را براي ايجاد نمايشي سلسله مراتبي از عناصر داده هاي حياتي و پيراموني پالايش نمود.
نقشه دانش
گام چهارم در فرايند مديريت دانش ايجاد نقشه دانش است كه شامل تسخير ورودي ها و خروجي هاي كليدي دانش است. ورودي هاي كليدي ممكن است شامل داده ها و اطلاعات خاص، ارتباطات گفتاري يا نوشتاري و  ديگر دانشهاي عيان و نهان به اشتراك گذاشته شده مثل تجربيات مفيد باشند. خروجيهاي كليدي ممكن است مدارك داخلي، گزارشات، مقالات پژوهشي، روندها، محك هاي داخلي و تجربيات مفيد باشند.
مجموعه سازي و سازماندهي دانش
قدم پنجم در فرايند مديريت دانش بر توسعه فرايندي جهت تسخير، ثبت و سازماندهي نظام مند ورودي ها و خروجيهاي كليدي دانش و نیز بر يافتن، جمع آوري و سازماندهي دانش داخلي و بهترين تجربيات تمركز ميكند.
دسترس پذيري و اشاعه دانش
مجموعه سازي و سازماندهي بهترين تجربيات و ديگر دانشها در صورتي كه كاركنان به هنگام نياز به آنها دسترسي نداشته باشند بي معني اند. بنابراين قدم ششم در فرايند مديريت دانش ايجاد مكانيزمي براي دسترسي بهتر به اين دانش به منظور بازيابي، اشاعه، اشتراك، ادراك و استفاده مكرر از آن است.
كاربرد دانش
زماني كه كاركنان بهترين تجربيات را در موقعيتهاي جديد براي بهبود عملكردشان بكار ميگيرند،  آن تجربيات  را جرح و تعدیل نموده، آنها را پالایش و اصلاح ميكند و مجموعه جديدي از بهترين تجربيات را بدست ميدهند. گام نهايي در فرايند مديريت دانش تسخير اين بهترين تجربيات و اضافه كردن آنها به كاركردهاي مديريت دانش است بطوريكه در آينده بتواند در دسترس ديگران قرار داده شود.
بطور خلاصه، مديريت دانش فرايندي پويا و چرخه ای است كه شامل چند مرحله است.  كارمندان در مرحله تهيه  دانش به كسب دانش مي پردازند. سازمان به فهرست برداري دارايي هاي دانش خود اقدام كرده و ليست موجودي دانش را تهيه ميكند. اين ليست دانش به استراتژي سازمان پيوند داده ميشود. بدنبال آن از ورودي ها و خروجيهاي كليدي دانش نقشه برداري شده و بطور نظام مند جمع آوري و سازماندهي ميشوند. فرايندي براي تأمين دسترسي و اشاعه دانش و بهترين تجربيات جمع آوري شده توسعه داده ميشود. استفاده كنندگان به اين دانش گردآوری شده  دسترسي داشته و آنرا براي بهبود عملكردشان و  توليد دانش جديد در اين فرايند بكار ميگيرند و الي آخر.
بيشتر پروژه هاي مديريت دانش در پي مديريت دانش كل سازمان نيستند بلكه اكثريت آنها مديريت دانش واحد خاصي از سازمان را برعهده ميگيرند.  قسمتهاي بعدي اين مقاله به كاربرد مديريت دانش در بخش مرجع كتابخانه ها اختصاص دارد.

مدیریت دانش و خدمات مرجع- نیازسنجی

یوستر میگوید: " عظمت و شکوه کتابخانه ها در توانایی آنها به گرد هم آوردن دانش و اطلاعات جدید تحقق یافته و نگهداری آنها بشکلی سازمان یافته که  قابل اعتماد و پایدار باشد است." (63) کتابخانه ها بخوبی از  عهده این مسئولیت برآمده و مخازن اطلاعات شده اند. طی این مراحل، آنها حجم قابل توجهی اطلاعات و دانش درباره فرایندها و عملکردهای داخلی از جمله خدمات مرجع تولید کرده اند. کتابداران مرجع از دیرباز نیاز به تسخیر، کدگذاری و ثبت دانش جمعی همکارانشان و ارائه آن به چند گونه دانش عیان را تشخیص داده اند.  این نیاز ریشه در سه واقعیت  اساسی کار مرجع دارد:
-کتابداران مرجع در ایالات متحده و سراسر دنیا روزانه به هزاران سؤال مرجع پاسخ میدهند.
-کتابداران مرجع فقط 50-60 درصد سؤالات را بدرستی پاسخ میدهند. بنابراین پتانسیل فوق العاده ای برای بهینه سازی خدمات مرجع و آموختن از یکدیگر با به اشتراک گذاشتن پاسخ های صحیح وجود دارد.
-این حقیقت که کتابداران نمی توانند همه منابع را بخاطر بسپارند از دیرباز شناخته شده است.
کتابداران مرجع روزانه به دهها هزار سؤال پاسخ میدهند. در برخی سیستمهای کتابخانه ای، کتابداران سالانه به ده میلیون سؤال  بیش از سال قبل پاسخ میدهند. برای پاسخ به این هزاران سؤال، کتابداران مرجع تعداد زیادی از منابع اطلاعاتی را در اشکال مختلف مثل کتابهای مرجع، روزنامه ها، نشریات، بولتنها، فایلهای تصویری، فهرست کتابخانه، بانکهای اطلاعاتی الکترونیکی و اینترنت مورد استفاده قرار میدهند.
در فرایند کمک به مراجعه کنندگان برای یافتن اطلاعات موردنیازشان، کتابداران دانش نهان عظیمی درباه منابع چاپی، الکترونیکی و اجتماعی کسب میکنند. دانشی که آنان درباره مناسبترین منابع و ابزارها برای پاسخ دهی به هر سؤال و همچنین فرایند مرجعی که  برای یافتن این منابع استفاده کرده اند در کتابداران درونی میشودهرچند واقعا ً غیرممکن است که یک کتابدار مرجع بتواند همه منابع مجموعه کتابخانه اش را بخاطر بسپرد و یا با جریان دائمی منابع جدید روزآمد شده و بطور ثابت بهترین منابع را برای پاسخ به سؤالات خاص مرجع بخاطر آورد. 
ادل میگوید:" بهترین نکته در دانستن چیزی، این است که بدانیم کجا و چگونه وبتوانیم  بموقع آنرا پیدا کنیم." (66).  کتابداران مرجع فقط در نیمی از موارد  میدانند کجا و چگونه اطلاعات مورد نیاز را پیدا کنند. این مسأله در نتایج بیش از 40 تحقیق غیرعلنی از سؤالات مرجع آماده در کتابخانه های عمومی و دانشگاهی ایالات متحده، انگلستان، استرالیا، کانادا، نیوزیلند و آلمان منعکس شده است. نتایج این تحقیقات نشان داده است که کتابداران مرجع فقط به 50 تا 60 درصد این سؤالات پاسخ درست داده بودند.
در حالیکه هیچ کتابداری به تنهایی نمی تواند بهترین منابع اطلاعاتی را برای همه انواع سؤالات مرجع مطرح شده بخاطر بسپرد اجتماع  کتابداران مرجع  دانش عظیمی  درباره فرایندهای متفاوت مرجع و منابع اطلاعاتی برای پاسخ به بسیاری از سؤالات را دارد. برای بهره برداری از دانش جمعی کتابداران استفاده از  نظامهای مدیریت دانش لازم می نماید.
واترز در مقاله خود درباره کتابخانه ملی کشاورزی (ان.ا.ال) به توسعه یک سیستم خبره کامپیوتری برای کمک به استفاده کنندگان در یافتن پاسخ سؤالات کشاورزی  اشاره میکند و مینویسد: " هیچ کتابداری به تنهایی قادر نیست بهترین منابع برای پاسخ به سؤالات  مطرح  شده در میز مرجع یک کتابخانه خاص را بخاطر بسپرد. کتابداران به ابزارهایی نیاز دارند که به آنان در کار مرجع کمک کند. این ابزارها میتوانند به کاربران کمک کنند که مستقلاً و بدون کمک گرفتن از کتابداران،  پاسخ سؤال خاص خود و یا منابع اطلاعاتی مرتبط را پیدا کنند. سیستم خبره ای این چنینی، به کتابداران فراغ بیشتری میدهد که به سؤالات پیچیده که کوشش بیشتری می طلبند بپردازند و آنها را از سؤالات راهنما و ارجاع  آماده رها می سازد. این ابزار همچنین میتواند در اخذ و  دسترس پذیر ساختن دانش خاص و فردی کتابداران مرجعی که قصد دارند کتابخانه را ترک کنند استفاده شود. " (68)
علاوه بر مواردی که واترز برشمرده است، نظامهای مدیریت دانش فواید دیگری نیز برای کار مرجع دربر دارند.

آفلاین امیر شهباززاده

xx - مدیریت دانش چیست؟ - متا
پاسخ : مدیریت دانش چیست؟
« پاسخ #2 : ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۵:۰۱ »
ادامه...

این نظامها میتوانند در موارد ذیل به کتابدار مرجع کمک کنند:
-گردآوری، سازماندهی و ثبت نظام مند دانش نهان و عیان کتابداران متخصص مرجع
-پاسخ دهی سریع و کارآمد به پرسشهای متداول
-بازنگری و اصلاح  فهرست بهترین منابع مرجعی که برای پاسخگویی به یک سؤال خاص مرجع در نظر گرفته شد ه اند و اصلاح آن
-بهینه سازی اشتراک دانش
-اکتساب  دانش عمیق درباره مجموعه منابع کتابخانه هایشان
-تشخیص انواع  سؤالات متداول و منابع اطلاعاتی مختلف موجود در کتابخانه هایشان برای پاسخ به آن سؤالات
-گسترش بهینه مجموعه:  تعیین اینکه برای کدامیک از پرسشهای مرجع منبع کافی برای پاسخگویی در کتابخانه وجود ندارد و تشخیص خلاء ها در مجموعه کتابخانه
-بهینه سازی دسترسی کاربر به اطلاعات- استفاده کنندگان از یک سیستم مدیریت دانش میتوانند خودشان کاوش کنند و سیستم آنها را بسمت پاسخ سؤال و یا معرفی منابع پاسخ بدون نیاز به کمک کتابدار رهنمون میشود.
مجموعه عواملی مثل حجم عظیم سؤالات مرجعی که کتابداران روزانه با آن روبرویند، موفقیت 50-60 درصدی در ارائه پاسخ صحیح به سؤالات مرجع و محدودیتهای حافظه انسان، نیاز کتابداران مرجع را به ابزارهایی مثل مدیریت دانش برای اشتراک دانش  و یادگیری از طریق همکاری آشکار می سازد. کتابخانه های دانشگاهی و تخصصی  به فواید مدیریت دانش پی برده و درصدد بهره برداری از توان بالقوه آن هستند.
مدیریت دانش و خدمات مرجع
کتابداران مرجع همواره در جستجوی روشهایی برای گردآوری، سازماندهی، کد بندی و ثبت اطلاعات و دانش درونی خود و به اشتراک گذاشتن آن با همکاران و کاربران با استفاده از فنون رسمی و غیررسمی مدیریت دانش بود ه اند. این فنون طیف وسیعی را در برمیگیرند از روشهای غیررسمی، نوشتاری و کارت فایلهای   سازماندهی نشده گرفته تا پرسشهای متداول و   افزارهای خبره تکنولوژیکی مثل ای.اس.اس و ابزارهای داده کاوی.
کارت فایلهای پرسشهای متداول
اولین کوششها برای تسخیر حافظه جمعی کتابداران مرجع نسبتا غیررسمی بود و عموماً شامل اطلاعاتی درباره  پرسشهای متداول  یا  پیچیده می شد  که در کارتهای نمایه ای ثبت شده  و نظم  موضوعی یا الفبایی می یافتند و به اسامی متعددی شناخته شده اند: فایل مرجع سریع، فایل پرسشهای دشوار، فایل موقت، فایل سؤالات، فایل مرجع سازماندهی نشده، فایل مرجع مفید، فایل اطلاعات، فایل پرسشهای پاسخ داده شده، فایل عمودی. این کارتها  اطلاعات و توضیحات بسیار مهم را ثبت میکردند. هیچ کوشش نظام مندی برای گردآوری، ثبت، ویرایش یا روزآمد کردن این اطلاعات انجام نشده بود و همکاری افراد بیشتر داوطلبانه و بهنگام نیاز صورت می گرفت. در سال 1897، الینور بی. وودراف راهنمایی درباره اطلاعاتی که باید در کارت فایلها وارد شود منتشر ساخت و پیشنهاد کرد که کارمندان موارد ذیل را ثبت کنند:
-تمام مواردی که بسختی یافت شده بودند. مثل آنهایی که زمان زیادی صرف یافتنشان شده بود یا در منابعی یافت شده بودند که حدس زده نمیشد ( به سادگی قابل پیش بینی نبودند )
-مراجعی که برای پرسشهای متداول و مکرر استفاده شده بودند.
-پاره های اطلاعاتی مفید که کارمندان حین خواندن کسب میکردند.
-اطلاعات یا اقلامی که یافتن آنها در نمایه نامه ها با دشواری همراه بوده است.
-تمام اطلاعات و اقلامی که کارمندان احتمالاً در آینده نیاز خواهند داشت و مجدداً قادر به بازیابی آن نخواهند بود.
گروگان پیشنهاد میکند که کتابداران  اطلاعات تخصصی درباره  پرسشها و درخواستهای خاص که علیرغم جستجوی تمام و کمال نمی توانند پاسخ داده شوند را نیز در کارت فایلها وارد کنند. میلر توصیه میکند که در کارت فایلها اطلاعاتی درباره انجمنها و افراد بومی که قادر به کمک در پاسخگویی به سؤالات خاص مرجع هستند نیز وارد شود.
گرچه کارت فایلهای مرجع آماده تقریباً  در همه کتابخانه ها وجود دارد، مطالعه و ارزیابی نظام مند بسیار کمی از آنها در متون کتابداری موجود است. موارد بسیار معدودی  که  در متون کتابداری   به این مسأله پرداخته اند اشاره میکنند که کارت فایلهای مرجع آماده در برخی کتابخانه ها بسیار بزرگ بوده و بعنوان مکمل  ابزارهای مرجع موجود طراحی شده بودند. برای مثال، فایلهای مرجع آماده در کتابخانه عمومی شیکاگو شامل 200 کشو بودند و برطبق نتایچ مطالعه برنوین پی. پرهد در سال 1982 برای پاسخگویی به 30 درصد از هزار پرسش تلفنی روزانه استفاده میشدند. فایلهای موقت درکتابخانه های  دانشگاه مینه سوتا در توین سیتیز شامل 36 پرونده  آویزان  در سال 1999 بود. پرز کارت فایلهای پرسشهای متداول را بعنوان نسخه آزمایشی دانش مداری توصیف میکند. تعدادی از فایلهای مرجع آماده در دهه 1980 کامپیوتری شدند.برای مثال در دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس این کار انجام شد. در سال 1992، کارت فایل مرجع آماده در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، لانگ بیچ (سی.اس.یو.ال.بی) بصورت خودکار درآورده شد تا امکان دسترسی کلیدواژه ای به 800 پاره  اطلاعاتی که بازیابی شان مشکل بود  را فراهم کند.  هر کتابدار مرجع سی.اس.یو.ال.بی میتوانست رکوردهایی به مجموعه اضافه کرده یا فایل مرجع خودکار را مورد جستجو قرار دهد.
سیستم های خبره[10] دانش مدار
علاوه بر فايلهاي مرجع آماده، كتابخانه هاي عمومي و دانشگاهي انواع بسياري سیستم های خبره  دانش مدار را در دهه هاي ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ براي كمك به كتابداران در پاسخگويي به پرسشهاي ساده مرجع ايجاد كردند. اين سیستم های خبره  دانش مدار از سه قسمت تشكيل شده بودند:
۱. يك واحد رابط كه كاربر ميتوانست در آنجا سؤال كند.
۲. يك مجموعه دانش محور از قوانين اگر-سپس كه یک كتابدار متخصص بايد پيروي ميكرد.
۳. موتور نتيجه گیر كه مشخص میکرد چگونه  قوانين اگر-سپس برای پرسش خاص کاربر بکار گرفته شود.
يكي از اولين سیستم های خبره  پوينتر[11] بود كه توسط بخش اسناد دولتي بوفالوي دانشگاه ايالتي نيويورك ايجاد شد. پوينتر به كاربران كمك ميكرد كه منبع مرجع مناسب برا ي يافتن اسناد دولتي خاصي كه مدنظر داشتند را از ميان مجموعه اي از منوها انتخاب كنند. انسورمن[12] يك سیستم خبره  بود كه توسط كتابخانه ملي كشاورزي ايجاد شد. انسورمن كاربران را بسمت منبع مرجع مناسب براي پاسخ به سؤالات مربوط به كشاورزي راهنمايي ميكرد. پلكسوز[13] يك سیستم خبره  در حوزه باغباني بود كه از زبان طبيعي بعنوان ميانجي استفاده كرده و كاربران را به منابع مرجع، افراد متخصص و مؤسسات باغباني پيوند ميداد. آنلاين رفرنس اسيستنس توسط دانشگاه واترلو ايجاد شد و تقليدي از يك كتابدار در پاسخ به سؤالاتي درباره حقايق بود. اين سیستم خبره شامل استراتژيهايي براي جستجوي منابع بود و به استفاده کنندگان نشان می داد که چطور می توانند از وجود یک مدرک خاص در کتابخانه مطلع شوند ونیز آنها را  در پركردن فرمهاي امانت بين كتابخانه اي نيز یاری ميكرد.
ديگر سیستم های خبره  موضوعي عبارت بودند از: مشاور تحقيق در تجارت ، آموزش و اقتصاد[14]؛ سيستم مشاوره مرجع حقوقي، علوم طبيعي، پزشكي و بهداشت عمومي[15] ؛ تام سرچر براي تجارت، علوم كامپيوتر، مهندسي الكترونيك، تكنولوژي اطلاعات و علم مواد[16]؛ پرونتو براي حقوق[17]؛ اسيستان اطلاعات برای  پروانه هاي ثبت اختراع[18] ؛ كنسرچ[19] براي تحقيقات سرطان و چمرف[20] براي شيمي.


سپارشگاههای دانش
کتابخانه های تخصصی و سازمانی بسمت ایجاد سپارشگاههای دانش گام برمی دارند. وب لایبرری در شرکت تجهیزات دیجیتالی کار ارزیابی، تحلیل، ترکیب، کنترل اطلاعات  و تحویل مندرجات تولید شده خارج از شرکت را به 1500 کاربر کتابخانه سازمان در سراسر دنیا انجام میدهد. وب لایبرری[21] اینترانتی سازمانی مبتنی بر وب است که بعنوان حامل برای مسیریابهای پیوسته انجام وظیفه میکند. مندرجات تولید شده توسط شرکای تجاری خاص، نماهای مناسب اخبار، تحقیق بازار، اطلاعات فنی و دیگر اطلاعات و دانشی که در  تصمیم گیریهای تجاری مؤثر است در وب لایبرری موجود است. کلیپ[22] که توسط کتابداران در هولت-پاکارد[23]ایجاد شد یک سپارشگاه مدیریت دانش مدارک داخلی تولید شده توسط مهندسین نرم افزار در حمایت از فعالیتهای آنها در توسعه نرم افزارهاست. کلیپ یک ابزار دسترسی به دانش در اینترانت شرکت است که کار تسخیر، ذخیره، نمایه و پیگیری هزاران مدرک تولید شده و مکرر استفاده شده توسط 1500 مهندس نرم افزار مشغول بکار در آزمایشگاههای مختلف در حداقل 4 منطقه جغرافیایی را انجام میدهد. کلیپ یاور مهندسان در کاوش، مکان یابی، بازیابی و اشتراک کارآمد و سریع مدارک است. سان لایبرری[24] خدمات مدیریت دانش خود به سان میکروسیستم[25] را از طریق سان وب[26] که اینترانت شرکت است ارائه میدهد.   کتابخانه آزمایشگاهی ملی اک ریج[27]  از مدیریت دانش برای بهینه سازی دسترسی به دانش استراتژیک کل سازمان سود می جوید. این کتابخانه در حال راه اندازی مرکزحمایت از طرحهای پیشنهادی مجازی است که هدف آن افزایش دسترسی به دانش مربوط به امتیازات و طرحهای پیشنهادی مورد علاقه اک ریج است. این مرکز که قرارست به مثابه یک مرکز خرید تک ایستگاهی برای دانشمندان باشد به آنان  امکان خواهد داد که به جستجوی گرانتها و طرحهای پیشنهادی  در چندین بانک اطلاعاتی پرداخته و فهرستی از متخصصان در دسترس برای حمایت از یک طرح پیشنهادی را  بازیابی کنند  و به طرحهای پیشنهادی مشابه و تجربه های فراگرفته شده نیز دست یابند. علاوه بر آن، دانشمندان قادر خواهند بود همان انواع دانش را از مؤسسات همکار نیز بازیابی کنند. کتابداران سازمانی در آونتیس فارماکیوتیکال[28]  برای تسهیل اشتراک دانش میان 65000 کارمند این شرکت در سرتاسر دنیا یک دروازه  اطلاعاتی جهانی ایجاد کرده اند. از طریق پورتال، کاربران می توانند به اطلاعات تقریباً 1000 منبع، آرشیوهای قابل کاوش حاوی اخبار روزانه، خبرنامه های صنعت و دیگر اطلاعات مربوط به شرکت دسترسی یابند.
جلوه های اخیر مدیریت دانش در کتابخانه های دانشگاهی شامل رف کوئست[29]، پایگاه دانش عمومی (سی.ک.دی.بی)[30]، مدیر میز مرجع[31] و برنامه میز مرجع[32] است. رف کوئست یک مرجع دانش و اطلاعات پایه قابل کاوش مبتنی بر اینترنت بود که  بوسیله کتابخانه کالج ایداکا ایجاد شد. رف کوئست امکان کاوش به زبان طبیعی برای  200 سؤال مرجع وارد شده در فایل پرسشهای متداول، سؤالات مورد توجه فعلی و آتی و سؤالات جالب را ایجاد میکرد.  رف کوئست پاسخهای خلاصه کوتاه  به پرسشهای مرجع، همراه با یادداشتها، فهرستی از منابع مرجع و وب سایتهای مربوط، نشانگرهایی به منابع کتابخانه های دیگر و اطلاعات تماس دیگر سازمانها و نیز افراد متخصص ارائه میداد. سی.ک.دی.بی برای تسهیل اشتراک دانش بین محوطه های مختلف دانشگاه  و توسط کتابداران کتابخانه های دانشگاه راجرز  در  کمپس نیو برونزویک[33] ایجاد شد. سی.ک.دی.بی بر تهیه و گردآوری و اشتراک دانش و اطلاعات مفید برای کتابداران مرجع متمرکز بود. کتابداران دانشگاه ایالتی ارگن[34]    سیستم مدیر میز مرجع را طراحی کردند  که یک بانک اطلاعاتی قابل کاوش کلید واژه ای مدیریت دانش مبتنی بر وب بود و جایگزین اطلاعات قبلی ثبت شده در کارت فایلها، دستنامه ها و بریده مطالب شد. مدیر میز مرجع شامل پرسشهای متداول، اطلاعات و منابعی برای تکالیف کلاسی، خط مشی ها و روندهای مهم، آدرس ایمیلها، شماره های تلفن و منابع مکرراً مورد استفاده محلی است. پایگاه اطلاعاتی دانشکده[35]، برنامه میز مرجع[36]، و دستیار گسترس مجموعه[37] بانکهای اطلاعات مدیریت دانشی هستند که در کتابخانه کال پلی[38] برای کمک به کتابداران در انجام کارهایشان ایجاد شده اند. برنامه میز مرجع یک پایگاه اطلاعاتی پیوسته مبتنی بر وب است که در آن کتابداران میتوانند اطلاعاتی درباره تکالیف کلاسی، پرسشها و مسائل دشوار ثبت کنند. این اطلاعات قبلاً در کارت فایلها و تخته گیره ها ثبت شده و در میز مرجع نگهداری میشد.
درک واضح تر  تفاوت بین رهیافتهای مدیریت دانش در کتابخانه های دانشگاهی و سازمانی  با قرار دادن آنها در متن دو تجسم دانش پیتر دراکر حاصل میشود: "دانشی که برای ایجاد چیزی جدید بکار رفته نوآوری است؛ و دانشی که برای فرایندها، خدمات و محصولات موجود بکار رفته  بهره وری است." کوششهای مدیریت دانش در کتابخانه های سازمانی هر دو نوع تجسم را در برمیگیرد. چرا که مدیریت دانش در این کتابخانه ها محرک  نوآوری است و  به افزایش بهره وری نیز  کمک میکند.


لیست سروهای الکترونیکی، گروههای خبری یوزنت و مرجع مشارکتی
کتابداران مرجع از شبکه جهانگستر وب نیز برای ایجاد گروههای هم عمل پیوسته[39] از طریق لیست سروهای پست الکترونیکی، گروههای خبری یوزنت، گروههای مباحثه[40] و کاربردهای مرجع دیجیتالی مشارکتی برای مدیریت و اشتراک دانش جمعی شان سود جسته اند. استامپرز[41]، که  یک لیست سرو الکترونیکی است در سال 1992 ایجاد شد. استامپرز یک لیست پستی مبتنی بر اینترنت است که به کتابداران امکان مشورت با صدها همکار از سرتاسر دنیا را در پاسخگویی به  پرسشهای  مشکل مرجع  فراهم میکند. بنابراین، سؤالی که ممکن است پاسخ دادن به آن  برای کتابداری غیرممکن بنظر برسد میتواند براحتی توسط کتابدار دیگری که قبلاً با آن برخورد کرده و یا پاسخ آنرا بخاطر علاقه شخصی اش به آن موضوع خاص میداند جواب داده شود. در سال 1994، بیش از هفتصد کتابدار مرجع مشترک استامپر بودند و 50 الی 100 سؤال روزانه از طریق لیست سرو رد و بدل میشد. پرسشها و پاسخهای رد و بدل شده  در آرشیوی قابل کاوش ذخیره شده اند تا در آینده نیز قابل استفاده  و بازیابی باشند. 
علاوه بر استامپرز، کتابداران مرجع گروههای هم عمل پیوسته مثل گروههای تخصصی خبری یوزنت در موضوعات مختلف را نیز ایجاد کرده اند. پرسشهای متداول گروههای خبری گردآوری شده و پاسخ داده میشوند سپس بطور دقیق ویرایش و بازنگری شده و وارد فایلهای پرسشهای متداول گروههای خبری میشوند. این فایلهای پرسشهای متداول سپارشگاههای دانش میشوند که میتوانند مداوماً مورد بهره برداری قرار بگیرند.
کتابداران مرجع همچنین در حال استفاده از قدرت شبکه جهانگستر وب برای ایجاد برنامه های مرجع مشارکتی هستند. یکی از این برنامه ها، خدمات مرجع دیجیتالی مشاکتی (سی.دی.آر.اس)[42] بود. برنامه آزمایشی توسط کتابخانه کنگره  و 16 کتابخانه  همکار در اوایل سال 2000 آغاز شد. سی.دی.آر.اس یک سیستم پرسش و پاسخ بود که از نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری (سی.آر.ام)[43] استفاده میکرد. سی.دی.آر.اس کتابخانه های سراسر دنیا را از پرسشهای مرجعی که نیاز به پاسخگویی داشتند مطلع میکرد و سؤالات را بسمت کتابخانه های مناسب سوق میداد. این سیستم  امکان دسترسی کتابداران به مجموعه های دیگر کتابخانه ها را فراهم نموده و بنابراین احتمال پاسخگویی به پرسش را افزایش داد. پرسش و پاسخها در یک بانک اطلاعاتی آرشیوی ذخیره میشدند. تا سال 2002  یعنی زمانی که این  سیستم متوقف شد 260 کتابخانه با آن مشارکت داشتند.
کوسشن پوینت[44] جایگزین سی.دی.آر.اس شد. کوسشن پوینت، حاصل  مشارکت او.سی.ال.سی و کتابخانه کنگره است و در ژوئن 2002 شروع بکار کرد.  کوسشن پوینت یک شبکه مشارکتی از کتابداران مرجع سرتاسر دنیاست که دانسته های خود را برای پاسخگویی به پرسشهای مرجع در اختیار دیگران میگذارند. کوسشن پوینت سؤال پرسیده شده توسط کاربران کتابخانه را ثبت و پیگیری و مدیریت کرده و بطور اتوماتیک بسمت کتابخانه های مناسب محلی، عضو کنسرسیوم یا طرح های  مشارکتی ، و/یا برای کتابخانه های بین المللی در شبکه مرجع جهانی فرستاده و یک پایگاه  دانش جهانی قابل کاوش از پرسش و پاسخهای مرجع را می سازد. در سال 2003، کوسشن پوینت 300 کتابخانه عضو داشت و بیش از 3000 پرسش و پاسخ در پایگاه دانش جهانی آن موجود بود.
با لیست سروهای الکترونیکی مثل استامپرز، گروههای خبری یوزنت و خدمات مرجع مشارکتی مثل سی.دی.آر.اس و کوسشن پوینت، کتابداران مرجع از مدیریت دانش  برای ایجاد سپارشگاههای دانش، بهینه سازی دسترسی به دانش و ارتقای محیط دانش استفاده میکنند. با ثبت پاسخ پرسشهای دشوار در پاسخهای مبتنی بر وب و پست الکترونیکی، کتابداران مرجع دانش عیان درباره  منابع خاص و همچنین دانش نهانشان در مورد محل مناسب جستجوی اطلاعات را ثبت کرده و  مصنوعات دانشی که ممکن است مدیریت شده و مجدداً مورد استفاده قرار بگیرند ایجاد میکنند.


کاربردهای داده کاوی[45] و ذخیره سازی داده ها [46]
کاربردهای داده کاوی و ذخیره سازی داده ها بیش از یک دهه است که توسط دنیای تجارت بعنوان سیستم های حمایت از تصمیم گیری یا دی.اس.اس ها استفاده شده اند. اما کتابداران تازه شروع به استفاده از پتانسیل آنها کرده اند.  در سال 2003 باربارا منتو[47] و برندان راپل[48] 124 عضو انجمن کتابخانه های تخصصی (آ.آر.ال) را برای تعیین میزان استفاده آنان از تکنولوژیهای داده کاوی مورد بررسی قرار داد. 26 یا 40 درصد  از 65 عضوی که پاسخ داده بودند، از داده کاوی استفاده نمیکردند و 38 یا 58 درصد اعتقاد داشتند که داده کاوی میتواند ابزار باارزشی باشد. گرچه، بیشتر کتابخانه ها با تسهیل گردآوری و تحلیل داده های مربوط به آمار شمارش مراجعین، میز امانت، امانت بین کتابخانه ای، گسترش مجموعه، تهیه مواد، کاربرد منابع الکترونیکی و روندهای  استفاده از وب، از داده کاوی و ذخیره سازی  برای   تحکیم تصمیم گیری های اداری استفاده میکنند. برای مثال، انبار داده های ام.آی.تی شامل داده هایی درباره مدیریت مجموعه، فهرست نویسی و مدیریت مجلات است. مشابه آن، در کتابخانه های دانشگاه ایندیانا، انبار داده ها شامل داده هایی درباره آمار امانت، آمار تهیه مواد و شمارش تعداد عناوین یا جلدهای موجود درمجموعه است. در کتابخانه دانشگاه وندربیلت[49] داده کاوی با کمک نرم افزار روندهای وب[50] به  گردآوری آمار کاربرد وب اختصاص دارد.
از داده کاوی و انبارکردن داده ها در خدمات مرجع  در موارد ذیل استفاده میشود:
تسهیل انجام تحقیق بر کاربران کتابخانه  با داده کاوی وب و ایجاد سپارشگاههای بزرگ منابع اطلاعاتی  یا
ردیابی  روندهای استفاده از وب و خدمات الکترونیکی.
یک نمونه  از سپارشگاه منابع اطلاعاتی اینفوماین[51] است که یک کتابخانه مجازی از منابع اینترنتی ارزیابی شده مثل بانک های  اطلاعاتی، نشریات الکترونیکی، کتابهای الکترونیکی، تابلوهای اعلانات، لیستهای پستی، فهرستهای آنلاین کتابخانه ها، مقالات، راهنماها یا اطلاعات مربوط به  محققان و دیگر اطلاعات است.   بررسی متون کتابداری  هیچ مثالی از کاربردهای  داده کاوی یا انبارسازی داده  در کتابخانه ها را که بر روندهای مجموعه سازی و تحلیل الگوهای مربوط به دانش درونی (نهان) کتابداران مرجع و خدماتی که ارائه میدهند متمرکز باشد بدست نمیدهد. هیچکدام از کاربردها بطور نظام مند گردآوری و تحلیل نشدند یا کوششی برای کشف الگوهای پاسخگویی کتابداران مرجع به پرسشهای خاص مرجع ، فرایندی که آنها دنبال میکنند، میزان موفقیت و شکستشان در پاسخگویی به پرسشها و دانش نهان و عیانی که آنان میتوانند گردآوری ،  منتقل یا ثبت کنند صورت نگرفت.
بطور خلاصه، کتابداران مرجع فواید مدیریت دانش و فعالیتهای مشارکتی و  اشتراک دانش را تشخیص میدهند. آنان به گردآوری، سازماندهی، کدبندی و کارگذاشتن  و اشتراک دانش عیان و نهانشان از طریق مؤلفه های مدیریت دانش مثل کارت فایلهای پرسشهای متداول، سپارشگاههای دانش، لیست سروهای الکترونیکی، گروههای خبری، مرجع مشارکتی، داده کاوی و انبار سازی داده ها  اهتمام ورزیده اند. گرچه این کوششهای اولیه مدیریت دانش گامهای در مسیرصحیح است، مؤلفه های مدیریت دانش در کتابخانه ها راه درازی در پیش داشته  و پتانسیل فوق العاده ای برای بهینه سازی دارند.


تحلیل کاربردهای مدیریت دانش در خدمات مرجع

اگرچه کتابخانه ها بکارگیری مدیریت دانش را آغاز کرده اند، در بیشتر کتابخانه ها هنوز مدیریت دانش با فرایندهای تجاری کتابخانه بطور گسترده ای درنیامیخته است. تعداد بسیار کمی از کتابخانه ها از پروژهای مدیریت دانش که با استراتژی تجاری سازمان ارتباط دارند استفاده میکنند. استراتژیستها پیشنهاد میکنند که این کوششهای اولیه در مقایسه با موارد نظام مند از بالا سازماندهی شده، رهیافتی عمیقتر به مدیریت دانش را نشان می دهند. ریچاردسن با  تحلیل 53 سیستم خبره دانش مدار برای کار مرجع، [52] نتیجه گرفت که دانش واقعی یا عمومی در هیچکدام از این سیستمها حضور نداشت که دلیل اولیه اش فقدان دانش تخصصی بود. وی پیشنهاد کرد که به دلیل اینکه این 53 سیستم نمونه،  کتابداران مرجع را در پاسخگویی به برخی  پرسشهای پایه و واقعیتها کمک میکردند، عنوان دستیار برای آنها متناسبتر از سیستمهای خبره مدیریت دانش بود. 
اطلاعات در برابر دانش
شاید بزرگترین نقطه ضعف بکارگیری مدیریت دانش در کتابخانه ها از عدم درک درست اصطلاحات" دانش" و" اطلاعات" و چگونگی ارتباط آنها با اصطلاح" مدیریت"  ریشه گرفته باشد. بسیاری از کتابداران و اطلاع رسانان مدیریت دانش را با سازمان دانش یکسان می پندارند. گرچه، همچنانکه قبلاً در این مقاله اشاره شد، سازمان دانش بتنهایی مدیریت دانش نیست بلکه مدیریت اطلاعات است. در حالیکه برخی کتابداران ابزارهای اطلاعاتی مثل فهرست کتابخانه را بعنوان نسخه آزمایشی مبتنی بر دانش تلقی می کنند، فهم بهتر تفاوت بین اطلاعات و دانش میتواند به آنها در تشخیص فهرست کتابخانه بعنوان مثالی از مدیریت اطلاعات و نه مدیریت دانش کمک کند.
دانش بمنزله سرمایه
داونپورت و دیگران چهارهدف عمده را برای پروژه های مدیریت دانش بر شمرده اند:
1.  ایجاد سپارشگاههای دانش
2.  ارتفاء دسترسی به دانش
3.  بهینه سازی محیط دانش.
4.  مدیریت دانش بعنوان یک سرمایه .
بیشتر کاربردهای مدیریت دانش در خدمات مرجع به سه هدف اول می پردازند. تعداد بسیار کمی از آنان روی مدیریت دانش بعنوان سرمایه ای که میتواند ارزش افزوده ایجاد کرده یا بازگشت سرمایه را تولید کند تمرکز کرده اند.
فقدان رهیافتی منطقی و نظام مند
سیستمهای موفق مدیریت دانش بایدبر پایه یک رهیافت منطقی و نظام مند بنا شوند. اما  بیشتر مؤلفه های مدیریت دانش در کتابخانه ها از رهیافت یا روندی منطقی و نظام مند برای تشخیص، سازماندهی یا اشتراک دانش داخلی یا تجربیات مفید برای بهبود کارآمدی امور کتابخانه پیروی نکرده اند. تعداد بسیار کمی از کتابخانه ها دارایی های  دانش خود را صریحاً لیست کرده اند یا نقشه ها و فهرستهایی از دانش درونی شان ایجاد کرده اند. طبق شواهد فوق الذکرا در مورد سیستمهای مدیریت دانش، کتابداران تجربیات مفید و دانششان را برای  بانکهای اطلاعاتی مدیریت دانش کاملاً بصورت داوطلبانه در اختیار می گذاشتند و مشارکت داشتند. تنها معیار آنها برای افزودن اطلاعات به بانک اطلاعات مدیریت دانش درک  و نیاز یک کتابدارمرجع  به چنین اطلاعاتی بود.
متخصصین چه کسانی هستند؟
همچنانکه پیشتر اشاره شد، تهیه دانش اولین قدم در فرایند مدیریت دانش است. برای سیستمهای مدیریت دانش موفق در مرجع، بسیار مهم است که کتابداران مرجعی را بشناسیم که در حوزه موضوعی کاری شان متخصص باشند و تمایل به اشتراک دانششان داشته باشند و دانششان قابل کدگذاری در سیستمهای کامپیوتری باشد. طبق قانون ریچاردسون، فقط 5 درصد از کتابداران مرجع میتوانند بعنوان متخصصین تلقی شوند. ده دصد دیگر واقعاً خوب هستند و 85 درصد کارشناسان ارشد کتابداری لایق هستند. بنابراین بیشتر سیستمهای مدیریت دانشی که تاکنون ایجاد شده اند کوشش هماهنگی برای تشخیص متخصصان داخلی موجود در یک کتابخانه خاص یا متخصصان  خارجی موجود  در جامعه کتابخانه های  سرتاسر دنیا انجام نداده اند. آنان همچنین نتوانسته اند   دانش همان 15 درصد از کتابداران مرجع خبره و خوب را تسخیر کنند.
تسخیر دانش عیان در مقابل دانش نهان
سیستمهای مدیریت دانش موفق سعی بر تسخیر هر دو نوع دانش عیان و نهان دارند. بیشتر سیستمهای مدیریت دانش در کتابخانه ها روی تسخیر دانش عیان کتابدارن مرجع تمرکز می کنند- مثلاً چه اطلاعاتی در مورد موضوعی خاص در دسترس است، کجا میشود پیدایش کرد و بهترین منابع برای یک پرسش خاص چه هستند. این اطلاعات بهنوان مثال به شکل یک کتابشناسی یا فهرست گردآوری یا لیست شده و به یک بانک اطلاعاتی قابل کاوش کامپیوتری مبتنی بر وب افزوده میشود. اما این کاربردهای مدیریت دانش بطور نظام مند و رضایتمندانه به تسخیر و کدگذاری دانش نهان کتابداران مرجع - دانستن اینکه چگونه باید اطلاعات را پیدا کرد، کجا میتوان به اطلاعات دسترسی پیدا کرد، چگونه باید منابع صحیح را انتخاب کرد، کجا باید از یک منبع خاص استفاده کرد، چگونه باید سرنخ ها را  جهت اخذ اطلاعات صحیح دنبال کرد و غیره- نمی پردازند.
تمرکز روی تولید در مقابل فرایند
بیشتر مؤلفه های مدیریت دانش در کتابخانه ها پروژه مدار بوده اند نه فرایند مدار. آنها بیتشر بر ساخت محصولات یا کاربردهای خاص تمرکز کرده اند تا اصلاح کار مرجع جهت ایجاد فرایندی که فعالانه به تولید و اشاعه دانش بپردازد. کتابداران مرجع  به بکارگیری فرایند مرجع پایه را تداوم می بخشند که شامل مراحل زیر است :
1.  کاربر کتابخانه مسأله ای را مطرح میکند.
2.  کتابدار مسأله را تحلیل کرده تا نیاز اطلاعاتی را معین کند.
3.  کتابدار پرسش را مورد مذاکره قرار میدهد.
4.  کتابدار ابزارهای خاص مرجع را که ممکن است پاسخگوی پرسش باشند تشخیص داده و انتخاب میکند.
5.  کتابدار منابع مرجعی را که حاوی پاسخ هستند انتخاب میکند.
6.  کتابدار اطلاعات منتخب را با کاربر کتابخانه در میان می گذارد.
7.  اگر کاربر از پاسخ راضی است فرایند در همین جا به پایان میرسد در غیر اینصورت کتابدار مجدداً پرسش را مورد مذاکره قرار داده و گامهای 3 تا 6 را تکرار میکند.
مؤلفه های مدیریت دانش موفق به یک سازمان کمک میکنند تا محک زنی های داخلی را ایجاد کرده و به تشخیص و ثبت تجربیات مفید پرداخته و محیط یادگیری مداوم را فراهم کند.
سیستمهای مدیریت دانشی که تاکنون در کتابخانه ها بکار گرفته شده هنوز به این اهداف دست نیافته اند. آنها به نوسازی فرایند مرجع پایه  برای بهبود کارآمدی، رفع نقایص فرایند یا به جریان انداختن آن نینجامیده اند. برای ایجاد محک زنی های داخلی، تشخیص تجربیات مفید و ترویج یادگیری مداوم، کتابداران مرجع  باید مدیریت دانش را وارد فرایند نموده و یک مرحله دیگر به آن اضافه نمایند که عبارت از ثبت  یا تشریح کردن و تحلیل عدم موفقیت بعد از  اتمام هر کار مرجع است. آنان باید کوشش هماهنگی برای ثبت عملیات مرجع بصورت تفصیلی و تحلیل و تفسیر  ماهرانه از موارد موفق و همچنین شکست در پاسخگویی به پرسشهای  مرجع داشته باشند. برای یادگرفتن از فرایندهای قبلی و اجتناب از تکرار اشتباهات، ثبت هر آنچه که درست یا غلط انجام شده، گامهایی که در فرایند مفید بودند، و آنچه باید در دفعات بعدی متفاوت انجام شود حیاتی است. بدون مرحله جدید تحلیل شکست و ثبت اطلاعات، کتابداران مرجع قادر به بهینه سازی  فرایند مرجع و کارایی در انجام  دادن  کارشان نخواهند بود.
ایجاد افزارها تنها رمز موفقیت
ادل و گریسان[53] تأکید میکنند که " ایجاد بانکهای اطلاعاتی بتنهایی تغییرات را موجب نمیشود". مؤلفه های مدیریت دانش در مرجع اگر  با اهداف خاص کتابخانه یا سازمان بزرگتر گره  نخورده باشند موفق نخواهد بود. اهداف ممکن است بهبود ارتباطات بین کتابداران مرجع، بازداشتن آنان از اختراع دوباره چرخه، یا اشتراک دانش با کاربران باشد. پرکینز[54] هشدار میدهد: "تصور نکنید که به مجرد ایجاد چیزی، موفقیت نصیبتان خواهد شد. ابتدا بپرسید، مشکل کاری که این افزار قراراست حل کند چیست؟ اگر نتوانید پاسخ قابل قبولی بیابید رهایش کنید".
عدم پیوند با استراتژی یا عملیات سازمانی
دلیل دیگر عدم موفقیت مدیریت دانش در کتابخانه ها اینست که اکثر آنها به صراحت با استراتژی یا عملیات سازمانی پیوند داده نشده اند. اهتمام بسیار اندکی برای درک اینکه چگونه بهترین عملیات مرجع بکار گرفته میشوند  برای کار، ارزش افزوده ایجاد میکنند و توسط افراد ذینفع استفاده می شود،  صورت گرفته است. آیا تجربیات مفید مرجع  برای کاربران یا کتابداران یا سازمان بزرگتری که کتابخانه به آن تعلق دارد باارزشند؟ همچنین هیچگونه کوشش هماهنگی برای تحلیل اینکه چگونه مدیریت دانش در خدمات مرجع ارزش افزوده ایجاد کرده و مروج نوآوری های آینده و بهینه سازی ها  در فرایند مرجع، کتابخانه یا کل سازمان است صورت نگرفته است. خلأ دیگر یک ارزیابی نظام مند است از اینکه چگونه مؤلفه های مدیریت دانش به وفق دادن و بکارگیری تجربیات مفید در  موقعیتهای جدید و بهبود و جریان بخشیدن به  آنها کمک میکنند.
بطور خلاصه، مؤلفه های مدیریت دانش در کتابخانه ها می تواند  با تحلیل انتقادی از آنان و نیز نشان دادن کاستی ها  بیشتر بهبود یابد. برای سیستم های کارآمدتر مدیریت دانش که بتوانند فواید بیشتری ارائه دهند، لازم است که کتابدارانی که  با مدیریت دانش سر و کار دارند تفاوت میان مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش را بوضوح دریابند و یاد بگیرند که دانش را بعنوان یک سرمایه تلقی کنند. آنان همچنین باید رهیافتی منطقی و نظام مند بر اساس فرایند مرجع، تشخیص خبرگان دانش داخلی و خارجی و تمرکز بر تسخیر و در دسترس ساختن دانش عیان و نهان اتخاد کنند. همچنین کتابداران درگیر با مدیریت دانش در خدمات مرجع  باید بر اصلاح فرایند مرجع برای در بر گرفتن تحلیل شکست، ایجاد اهداف روشن و پیوند دادن مؤلفه های مدیریت دانش به استراتژی و عملیات سازمانی تمرکز کنند.


خاتمه
-   مدیریت دانش توان بالقوه ای در کمک به کتابداران برای تسخیر، گردآوری، سازماندهی و اشاعه حافظه جمعی و دانش کتابداران مرجع و کمک به آنان در بهره وری و کارآمدی بیشتر و ارائه خدمات بهتر به مراجعان دارد. مدیریت دانش همچنین میتواند به کتابداران در عملیات روزمره کاری شان کمک کرده و بصیرت و درگیری آنان در سازمان بزرگتر را بهبود بخشد و نقش رهبری را در کمک به تسخیر حافظه سازمانی به کتابداران اعطا کند. اما، مدیریت دانش موفق نیاز به درک روشنی از زنجیره اطلاعات، چهار بخش کلیدی مدیریت دانش، تمایز بین مدیریت داده ها، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش و فرایند مدیریت دانش دارد. احتمال بکارگیری و موفقیت مدیریت دانش در کتابخانه هایی که بعنوان جوامع یادگیرنده عمل میکنند، هدفهای استراتژیک دارند و قادر به استفاده از توان تکنولوژی اطلاعات هستند بیشتر است. برای توسعه مؤلفه های مدیریت دانش در کار مرجع، کتابداران و سایر کارکنان کتابخانه باید:
-   هدف اصلی و اهداف کتابخانه از تأمین خدمات مرجع را دریابند.
-   بدانند چه نوع دانشی برای ارائه خدمات پایه یا  بهبود خدمات لازم و ضروری است.
-   معین کنند چه کسی واجد این دانش است و چگونه میتوانند دانش وی را اکتساب کنند. بعبارت دیگر، خبرگان را بشناسند که گامی در جهت تهیه دانش است.
-   فرایندها را بمنظور مورد استفاده قرار گرفتن دانش آنها در بهبود هدف اصلی و سایر اهداف خدمات مرجع،  بکار گیرند.
-   فرایندهایی  ایجاد کنند که با کمک آنها کتابداران مرجع بدانند:
    -   چه دانشی در دسترس است
    -   چه کسی واجد آن است، یعنی متخصصان چه کسانی هستند
    -   چگونه این دانش میتواند برای یک موقعیت خاص بکار گرفته و استفاده شود
    -   چگونه میتواند ترسیم، تسخیر و  در یک متن خاص بعنوان یک مصنوع دانش ثبت شود
    -   چگونه میتوان  برای استفاده مجدد دیگران آنرا براحتی دسترس پذیر ساخت
    -   چگونه این دانش میتواند برای بهبود فرایندهای آتی بیشتر اصلاح شده و به آنها افزوده شود
از آنجا که دانش و فرایندهای دانش بطور ناگشودنی با عملیات، ساختار، فرهنگ و هدف یک سازمان پیوند خورده اند، یک استراتژی مدیریت دانش کارآمد به کتابخانه هایی نیاز دارد که فهم عمیقی از قلمرو دانش و چگونگی استفاده از آن در سازمان بزرگترشان داشته باشند.  کتابداران مرجع باید تلقی شان از خود را از نگهبانان یک مجموعه مدارک به مدیران حافظه شرکت تغییر دهند. آنان باید فراتر از نقشی که همواره در آن درخشیده اند –مثل یافتن، انتخاب، سازماندهی و مدیریت اطلاعات- بسمت ایجاد و مدیریت دانش حرکت کنند. آنها باید فراتر  از کارمندان اداری بودن که چیزهایی را برای دسترسی دیگران سازماندهی میکنند حرکت کرده و دانشکاران واقعی بشوند که از دانش بعنوان وجه برجسته کارشان استفاده کرده و واجد مهارتها و دانش در سطوح بالا شوند.

آفلاین امیر شهباززاده

xx - مدیریت دانش چیست؟ - متا
پاسخ : مدیریت دانش چیست؟
« پاسخ #3 : ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۵:۵۷ »
((((ادامه)))
این مقاله ترجمه ای است از:

Gandhi, S 2004, 'Knowledge management and reference services', The journal of academic librarianship, vol. 30, no. 5, pp. 368-81.

يادداشتها:

[1] Knowledge management and reference services
[2] Smiti Gandhi

3  و 4. دانشجوی دکترا-ملبورن استرالیا

[5] Texas Instruments
[6] TPSs  ( Transaction processing systems )
 [7] University of Illinois at Urbana Champaign’s OPAC
[8] Cross references
[9] Dialog, BRS, OCLC, WILSONLINE, VU/TEXT, MEDLINE, Chemical Abstracts Online (CAS), InfoTrac, Lexis, Nexis, ERIC, NTIS, Dun’s Market Identifiers, AGRICOLA, Academic American Encyclopedia.
[10] ESs
[11] Pointer
[12] Answerman
[13] Plexus
[14] Research Advisor for business, education and economics
[15] Reference Advisory System for law, life sciences, medicine, and public health
[16] TomeSearcher for business, computer science, electrical engineering, IT, and material science
[17] Pronto for law
[18] Patent Information Assistant
[19] Cansearch
[20] Chemref
[21] WebLibrary
[22] Kalliope
[23] Hewlett-Packard
[24] SunLibrary
[25] Sun MicroSystems
[26] SunWeb
[27] Oak Ridge Nation Laboratory Library
[28] Aventis Pharmaceuticals
[29] Refquest
[30] Common Knowledge Database
[31] Reference Desk Manager
[32] Reference Desk Program
[33] New Brunswick Campus Libraries of Rutgers University
[34] Oregon State University
[35] Faculty Database
[36] Reference Desk Program
[37] Collection Development Helper
[38] Cal Poly
[39] Online communities of practice
[40] Discussion boards
[41] Stumpers
[42] Collaborative Digital Reference Service (CDRS)
[43] Customer Relationship Management (CRM)
[44] QuestionPoint
[45] Data mining
[46] Data warehousing
[47] Barbara Mento
[48] Brendan Rapple
[49] Vanderbilt
[50] Web Trends software
[51] Infomine
[52] Richardson
[53] O’Dell and Grayson
[54] Perkins

 

References
1. Carol Kinsey Goman, “Five Reasons People Don't Tell What They Know,” Knowledge Management CRM Magazine (June 22, 2002). http://www.kmmag.com/print/default.asp?ArticleID=960  (accessed February 21, 2004). 
2. Steve Barth, “KM Horror Stories,” Knowledge Management CRM Magazine (September 14, 2000). http://www.destinationkm.com/print/default.asp?ArticleID=923 (accessed February 21, 2004).
3. T. Kanti Srikantaiah, “Knowledge Management: A Faceted Overview,” in Knowledge Management for the Information Professional, edited by T. Kanti Srikantaiah & Michael E.D. Koenig (Medford, NJ: Information Today, 2000), pp. 1–17; Carla O'Dell & C. Jackson Grayson, “Identifying and Transferring Internal Best Practices,” Knowledge Management CRM Magazine (July 16, 2001) http://www.destinationkm.com/print/default.asp?ArticleID=271 (accessed February 21, 2004).
4. Yogesh Malhotra, “From information management to knowledge management: Beyond the Hi-Tech hidebound systems” In: T. Kanti Srikantaiah and Michael E.D. Koenig, Editors, Knowledge management for the information professional, Information Today, Medford, NJ (2000), p. 40.
5. Barth, “KM Horror Stories” (September 14, 2000).
6. Srikantaiah, “Knowledge Management,” (2000) 8–9.
7. Mark Addleson, “Organizing to know and to learn: Reflections on organization and knowledge management” In: T. Kanti Srikantaiah and Michael E.D. Koenig, Editors, Knowledge management for the information professional, Information Today, Medford, NJ (2000), pp. 137–160.
8. Ernest Perez, “Knowledge management in the library—not”, Database Magazine 22 (1999, April/May) (2), pp. 75–78.
9. Thomas A. Stewart and David C. Kaufman, “Getting real about brainpower”, Fortune 132 (1995, November 27) (11), pp. 201–203.
10. Ibid., p. 202.
11. Srikantaiah, “Knowledge Management,” p. 15; Vikas Sahasrabudhe, “Information Technology in Support of Knowledge Management”, in Knowledge Management for the Information Professional, edited by T. Kanti Srikantaiah & Michael E.D. Koenig (Medford, NJ: Information Today, 2000), pp. 269–276.
12. David C. Blair, “Knowledge management: Hype, hope, or help?”, Journal of the American Society for Information Science and Technology 53 (2002, October) (12), p. 1021.
13. Anthea Stratigos, “Knowledge management meets future information users”, Online 25 (2001, January/February) (1), p. 65.
14. Thomas Short, “Components of a knowledge strategy: Keys to successful knowledge management” In: T. Kanti Srikantaiah and Michael E.D. Koenig, Editors, Knowledge management for the information professional, Information Today, Medford, NJ (2000), pp. 351–352.
15. Ian Watson, Applying Knowledge Management: Techniques for Building Corporate Memories (Boston, MA: Morgan Kaufman, 2003), p. 7; Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” 1020.
16. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” 1020; Australian Bureau of Statistics, “Definitions: Data, Information & Statistics.” http://www.abs.gov.au/websitedbs/D3310116.NSF/4a255eef008309e44a255eef00061e57/0fd3f28bf578d9784a2567ac00195104!OpenDocument  (accessed February 21, 2004).
17. Watson, Applying Knowledge Management, p. 8; Jonathan Wu, “Business Intelligence: The Transition of Data into Wisdom,” DM Direct (November 2000). http://www.dmreview.com/portal_ros.cfm?NavID=91&EdID=2524&PortalID=17 (accessed December 24, 2003).
18. Ibid.; Gene Bellinger, Durval Castro, & Anthony Mills, “Data, Information, Knowledge, and Wisdom.” http://systems-thinking.org/dikw/dikw.htm (accessed December 24, 2003).
19. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” (October 2002) 1021.
20. Stratigos, “Knowledge Management Meets,” (January/February 2001) 65.
21. Bellinger, Castro, Mills, “Data, Information, Knowledge, and Wisdom (2004).”.
22. Addleson, “Organizing to Know,” (2004) 140.
23. Gary Southon and Ross Todd, “Library and information professionals and Knowledge Management: Conceptions, challenges, and conflicts”, Australian Library Journal (2001, August), p. 261.
24. Claire McInerney, “Knowledge Management and the Dynamic Nature of Knowledge”, Journal of the American Society for Information Science and Technology 53 (2002, October) (12), p. 1012.
25. David Stamps, “Is knowledge management a Fad?”, Training 36 (1999, March) (3), p. 40.
26. Ibid., p. 40.
27. Ibid., p. 40.
28. Stewart & Kauffman, “Getting Real About Brainpower,” (November 27, 1995), 203.
29. Bronwyn Fryer, “Get Smart”, Inc. 21 (1999, September 14) (13), pp. 60–61.
30. Stamps, “Is Knowledge Management a Fad?” (March 1999), 36.
31. Addleson, “Organizing to Know,” 2000, 138.
32. Sahasrabudhe, “Information Technology,” 2000, 270.
33. Ibid., p. 269.
34. Malhotra, “From Information Management to Knowledge Management,” 2000, 53.
35. Addleson, “Organizing to Know,” 2000, 155; Sahasrabudhe, “Information Technology,” 2000, 270.
36. Addleson, “Organizing to Know,” 2000, 155–156.
37. Ibid., p. 153.
38. Thomas H. Davenport, David W. De Long and Michael C. Beers, “Successful Knowledge Management Projects”, Sloan Management Review 39 (1998), pp. 43–57 Winter. Abstract-INSPEC   
39. Stamps, “Is Knowledge Management a Fad?” p. 37.
40. Goman, “Five Reasons” (June 22, 2002).
41. Ibid.; O'Dell & Grayson, “Identifying and Transferring Internal Best Practices.”.
42. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” 1023.
43. Johannah Sherrer, “Implications of new and emerging technologies on reference service” In: Gary M. Pitkin, Editors, The impact of emerging technologies on reference service and bibliographic instruction, Greenwood Press, Westport, CT (1995), p. 42.
44. Charles R. Hildreth, “Extending the Access and Reference Service Capabilities of the Online Public Access Catalog,” in Questions and Answers: Strategies for Using the Electronic Reference Collection, edited by Linda C. Smith. (Papers Presented at the 1987 Clinic on Library Applications on Data Processing, April 5–7, 1987), p. 18.
45. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” (October 2002), 1023.
46. Hildreth, “Extending the Access,” 20.
47. Sherrer, “Implications of New,” 42–45; Dianne Rothenberg & Mima Spencer, “Full-Text Databases: Implications for Libraries,” in Questions and Answers: Strategies for Using the Electronic Reference Collection, edited by Linda C. Smith. (Papers Presented at the 1987 Clinic on Library Applications on Data Processing, April 5–7, 1987), pp. 85–87; Virgil P. Diodato, “Online Ready Reference in Academic Libraries: Current Practices and Review of Planning Issues,” in Questions and Answers: Strategies for Using the Electronic Reference Collection, edited by Linda C. Smith. (Papers Presented at the 1987 Clinic on Library Applications on Data Processing, April 5–7, 1987), p. 65.
48. Christyn Billinsky, “Online Database Searching,” in Principles and Applications of Information Science for Library Professionals, edited by John N. Olsgaard (Chicago: American Library Association, 1989), 69; Sherrer, “Implications of New,” 46; Carol Tenopir, “Database and Online System Usage,” Library Journal 126, no. 16 (October 1, 2001): 41.
49. Denis Grogan, Practical reference work (2nd ed.), Library Association Publishing, London (1992), p. 134.
50. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” 1026; TFPL Ltd., Skills for Knowledge Management (London: TFPL, 1999), http://www.lic.gov.uk/publications/executivesummaries/kmskills.html (accessed February 21, 2004).
51. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” (October 2002), 1023.
52. M. Broadbent, “The phenomenon of knowledge management: What does it mean to the information profession?”, Information Outlook (1998, May), pp. 23–26.
53. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” (October 2002), 1023.
54. Robert Craig, “KM Comes of Age,” ENT 5, no. 7 (April 26, 2000): 36; John B. Dykeman, “Knowledge Management Moves From Theory Towards Practice,” Managing Office Technology 43, no. 4 (May 1998): 12.
55. Mitch Betts, “Unexpected Insights,” Computerworld (April 14, 2003): 34; Wu, “Business Intelligence.”.
56. Stratigos, “Knowledge Management Meets,” (January/February, 2001), 65.
57. F.C. Gray Southon, Ross J. Todd and Megan Seneque, “Knowledge Management in Three Organizations: an Exploratory Study”, Journal of the American Society for Information Science and Technology 53 (2002) (12), p. 1055.
58. Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” (October 2000), 1027.
59. Watson, Applying Knowledge Management, p. 11; Blair, “Knowledge Management: Hype, Hope, or Help?” 1026.
60. Stewart & Kauffman, “Getting Real About Brainpower,” (November 27, 1995), 201.
61. O'dell & Grayson, “Identifying and Transferring Internal Best Practices,” (July 16, 2001).
62. Watson, Applying Knowledge Management, (2003), p. 11.
63. Joanne R. Euster, “It's academic”, Wilson Library Bulletin 69 (1995, March), pp. 62–63.
64. John V. Richardson, Knowledge-based Systems for General Reference Work: Applications, Problems, and Progress (San Diego, CA: Academic Press), (1995), p. 73.
65. Cherie B. Weil, Classification and Automated Retrieval of Biographical Reference Books (M.A. Thesis, University of Chicago, 1967), p. 3; Gerald Jahoda & Judith Schiek Braunagel, The Librarian and Reference Queries: A Systematic Approach (New York: Academic Press, 1980), p. 1; Richardson, Knowledge-based Systems, p. 263; Joy Thomas and Stephen P. Sottong, “Automating Your Ready Reference File,” Reference Services Review 22, no. 1 (Spring 1994): 89.
66. Stamps, “Is Knowledge Management a Fad?” 38.
67. Richardson, Knowledge-based Systems, p. 136; Grogan, Practical Reference Work, 2nd ed., pp. 177–78; Jahoda & Braunagel, The Librarian and Reference Queries, pp. 85–86; Elizabeth Thomsen, Rethinking Reference: The Reference Librarian's Practical Guide for Surviving Constant Change (New York: Neal-Schuman Publishers, Inc.), (1999), pp. 211–213.
68. Samuel T. Waters, “Answerman, the expert information specialist: An expert system for retrieval of information from library reference books”, Information Technology and Libraries 5 (1986, September) (3), p. 204.
69. Grogan, Practical Reference Work, 2nd ed., (1992), pp. 124–25.
70. Denis Grogan, Practical reference work, Clive Bingley Ltd., London (1979), p. 99.
71. Shirley Miller, The vertical file and its satellite: A handbook of acquisition, processing, and organization (2nd ed.), Libraries Unlimited, Littleton, CO (1979), p. 210.
72. Grogan, Practical Reference Work, 2nd ed., (1992), p. 125.
73. Susan Diane Gangl, “The librarian's library: Fugitive reference files, staff-only pathfinder files at the University of Minnesota”, Reference Librarian 72 (2001), p. 182.
74. Perez, “Knowledge Management in the Library—Not,” (April/May, 1999), 76.
75. Grogan, Practical Reference Work, 2nd ed., (1992), p. 125.
76. Thomas, Sottong, “Automating Your Ready Reference File,” 89–90.
77. Grogan, Practical Reference Work, 2nd ed., (1992), p. 125.
78. Robert Carande, Automation in Library Reference Services: a Handbook, Greenwood Press, Westport, CT (1992), pp. 77–81.
79. Richardson, Knowledge-based Systems, (1995), pp. 76–77.
80. Mary Lee Kennedy, “Building Blocks for Knowledge Management at Digital Equipment Corporation: The WebLibrary”, Information Outlook 1 (1997, June), pp. 39–42.
81. Susan K. Charles, “Knowledge management lessons from the document trenches”, Online 26 (2002, January/February) (1), pp. 22–28.
82. Cynthia Hill, “Insourcing the outsourced library: the sun story”, Library Journal 123 (1998, March 1) (4), pp. 46–48.
83. Charles Thomas Townley, Knowledge management and academic libraries, College & Research Libraries 62 (2001, January) (1), p. 52.
84. Sharon Srodin and June Strupczewski, “Creating a Global Information Portal: Our 9-Month Odyssey”, Computers in Libraries 22 (February 2002) (2), pp. 15–19.
85. Perez, “Knowledge Management in the Library—Not,” (April/May, 1999), pp. 76–77.
86. Ronald C. Jantz, “Knowledge management in academic libraries: Special tools and processes to support information professionals”, Reference Services Review 29 (2001) (1), pp. 33–39.
87. John C. Matylonek, Carolyn Ottow and Terry Reese, “Organizing ready reference and administrative information with the reference desk manager”, D-Lib Magazine 7 (2001, November) (11) http://www.dlib.org/dlib/november01/matylonek/11matylonek.html (accessed February 21, 2004).
88. Paul T. Adalian Jr. and Judy Swanson, “Locally developed web-enabled databases: New roles and opportunities for libraries”, Reference Services Review 29 (2001) (3), p. 246.
89. Short, “Components of a Knowledge Strategy” (2000), 245–247.
90. Renee Olson, “Stumped Reference Librarians Find Help on the Internet,” American Libraries (October 1994): 830–831; Thomsen, Rethinking Reference, (1999), p. 103.
91. Thomsen, Rethinking Reference, (1999), p. 103.
92. Barbara Quint, “QuestionPoint Marks New Era in Virtual Reference”, Information Today 19 (2002, July/August) (7), p. 50.
93. Rachel Lynn Wadham, “Virtual reference”, Library Mosaics 12 (2001, November/December) (6), p. 20.
94.Quint, “QuestionPoint Marks New Era,” (July/August, 2002) 50.
95. Ibid., pp. 50, 54; Mick O'Leary, “QuestionPoint Fortifies Libraries in Internet Age,” Online 27, no. 3 (May/June 2003): 70–72; Barbara Quint, “The Digital Library of the Future,” Information Today 19, no. 7 (July/August 2002): 10–11; OCLC, QuestionPoint. http://www.oclc.org/questionpoint/default.htm  (accessed February 15, 2004).
96. Barbara Mento and Brendan Rapple, SPEC Kit 274: Data mining and data warehousing, Association of Research Libraries, Washington, DC (2003, July), pp. 9–13.
97. MIT Data Warehouse Reports, http://web.mit.edu/warehouse/metadata/reports/business_area/libraries.html (accessed February 21, 2004).
98. Indiana University Libraries Web/LMIS, http://www.indiana.edu/libdwfp/WebLMIS/index.htm   (accessed February 21, 2004).
99. Vanderbilt University, Jean and Alexander Heard Library: Web Statistics, http://staffweb.library.vanderbilt.edu/WebTrends  (accessed February 21, 2004).
100. Mento & Rapple, SPEC Kit 274, pp. 46, 66; INFOMINE: Scholarly Internet Resource Collections. http://infomine.ucr.edu/?view=about  (accessed February 21, 2004).
101. Stratigos, “Knowledge Management Meets,” (January/February, 2001), 65.
102. Richardson, Knowledge-based Systems, pp. 77, 82, 289, 253–294.
103. Southon, Todd, & Seneque, “Knowledge Management in Three Organizations,” (2002), 1049.
104. J. Rowley, “Owners of the Knowledge,” Library Association Record 101, no. 8 (1999): 475; Robert Schwarzwalder, “Librarians as Knowledge Management Agents,” Econtent 22, no. 4 (August/September 1999): 63–65; D. Streatfield & T. D. Wilson, “Deconstructing Knowledge Management,” Aslib Proceedings 51, no. 3 (1999): 67–71; Elisabeth Davenport & Blaise Cronin, “Knowledge Management: Semantic Drift of Conceptual Shift?” Journal of Education for Library and Information Science 41, no. 4 (Fall 2000): 294; J. Crosby, “The Missing Link,” Information Outlook (September 1999): 42; K. Lieberman, “Knowledge Management or Library 101: Is There a Difference? (SIG MGT), in ASIS '99: Proceedings of the 62nd ASIS Annual Meeting, Vol. 36, Knowledge: Creations, Organization, and Use, ed. L. Woods (Medford, NJ: Information Today, Inc., 1999), p. 850.
105. Perez, “Knowledge Management in the Library—Not,” 76.
106. Davenport, De Long, Beers, “Successful Knowledge Management,” (Winter, 1998), 40.
107. Richardson, Knowledge-based Systems, (1995), p. xiii.
108. Jantz, “Knowledge Management in Academic Libraries,” (2001), 35.
109. Richardson, Knowledge-based Systems, (1995), p. 297.
110. Ibid., p. 51.
111. Jahoda, Braunagel, The Librarian and Reference Queries, pp. 2–4; Grogan, Practical Reference Work, 2nd ed., pp. 50–54; Richardson, Knowledge-based Systems, p. 92.
112. Richardson, Knowledge-based Systems, (1995), pp. 36, 137.
113. O'Dell, Grayson, “Identifying and Transferring Internal Best Practices,” (July 16, 2001).
114. Barth, “KM Horror Stories,” (September 14, 2000).
115. Southon, Todd, Seneque, “Knowledge Management in Three Organizations,” (2002), 1057.
116. Yvonne Butler, “Knowledge Management—If Only You Knew What You Knew”, Australian Library Journal 49 (2000, February) (1), p. 40.
117. Cynthia G. Wagner, “The Rise of the Knowledge Manager,” The Futurist 36, no. 2 (March/April 2002): 14–15; Broadbent, “The Phenomenon of Knowledge Management,” 23–26.

آفلاین keivan

xx - مدیریت دانش چیست؟ - متا
پاسخ : مدیریت دانش چیست؟
« پاسخ #4 : ۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۵:۲۵ »

تعاريف مديريت دانش بسيار است اما به زبان ساده، مديريت دانش سازمان دادن برای دانستن است. کوششی هماهنگ برای تصرف دانش حياتی سازمان، اشتراک دانش ميان يک سازمان و برجسته کردن در حافظه جمعی سازمانی برای بهبود تصميم گيري، افزايش بهره وری و نوآوری است. مديريت دانش شامل تصرف دانش، خرد، تجربيات با ارزش افزوده کارکنان، آسان کردن بازيابی دوباره و نگهداری آن بعنوان دارايی سازماني است. مديريت دانش کوششی برای تبديل دانش کارکنان (سرمايه انسانی) به دارايی مشترک سازمانی (سرمايه فکری ساختاری) است.

دو جزء عبارت مدیریت دانش یعنی مدیریت و دانش با کمک دو عنصر تواناساز تکنولوژی و فرهنگ سازمانی برای تحت کنترل درآوردن حافظه جمعی سازمانها با هم مختلط شده اند. بيشتر افراد و سازمانها مديريت دانش را به دلايل ذيل به کار مي گيرند:

· افزايش همکاری

· بهبود بهره وری

· تشويق و قادر ساختن نوآوری

· غلبه بر اطلاعات زيادی و تحويل فقط آنچه که مورد نياز است

· تسهيل جريان دانش مناسب از تامين کنندگان به دريافت کنندگان بدون محدوديت زمان و فضا

· تسهيل اشتراک دانش ميان کارکنان و بازداشتن آنان از نوآوری دوباره

· تصرف و ثبت دانش کارکنان، قبل از اين که آنان سازمان را ترک نمايند

· افزايش آگاهی سازمانی از خلاءهای دانش سازمان

· کمک به سازمانها، که سبقت جو باقی بمانند

· بهبود خدمات مشتری

بخشهای مدیریت دانش

نخست مدیریت داده و اطلاعات و دوم مدیریت افرادی که واجد نظر، دانش و توانائی های خاص هستند. این دو قسمت (محتوا و افراد) برای تسهیل مدیریت دانش با کمک فرایندها و تکنولوژی خاصی به هم متصل شده اند.


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
با هوش هیجانی ،دانش مدیریت ارتباطات و دانش رهبری را لمس کنیم

نویسنده اکبرزاده

1 پاسخ ها
3096 مشاهده
آخرين ارسال ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۳:۴۷
توسط A.Ehsani
xx
مدیریت دانش، فرایند،فناوری و چند مورد عملی در صنعت

نویسنده keivan

0 پاسخ ها
2301 مشاهده
آخرين ارسال ۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۰:۴۳
توسط keivan
xx
*مدیریت مشاركتی چیست؟؟؟*

نویسنده امیر شهباززاده

0 پاسخ ها
5655 مشاهده
آخرين ارسال ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۴:۱۷
توسط امیر شهباززاده
xx
مدیریت رفتار سازمانی چیست و چگونه محقق می شود

نویسنده اجـاقـی

2 پاسخ ها
911 مشاهده
آخرين ارسال ۲۹ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۲:۵۰
توسط کـوکـبـی
xx
ایران شناسی؛ الزام تحقق مدیریت اقتضایی (مدیریت هویت‌گرا)

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
2128 مشاهده
آخرين ارسال ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۵۹:۳۱
توسط اکبرزاده
xx
ارتباط بین مدیریت کیفیت و مدیریت دانایی

نویسنده اکبرزاده

0 پاسخ ها
1274 مشاهده
آخرين ارسال ۸ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۲:۱۳
توسط اکبرزاده
 

anything