مبانی تاریخچه هم وابستگی از نظر علمی
زیگموند فروید
با ارائه نظریه روان کاوی ( روان تحلیل گری ) و کوه یخ شناور معتقد است که ریشه تمام مشکلات انسان از بخش ناخودآگاه سرچشمه میگیرد.یعنی هر رفتاری ریشه در ناخودآگاه دارد و شروع آن از دوران کودکی است.نیازهای واپس زده شده از دوران کودکی در قسمت ناخودآگاه بایگانی میشود.در کوه یخ شناور فروید فاصله بین قسمت فوقانی کوه یخ ( آگاهانه هوشیارانه) و قسمت تحتانی کوه یخ ( ناخوداگاه ) قسمت نیمه آگاه یا نیمه هوشیار است.
از نظر فروید مکانیزم دفاعی برای کاهش درد یا تنش انکار واکنش معکوس دلیل تراشی و ... میباشد.
یونگ
یونگ شاگرد فروید بوده و علاوه بر قبول نظریه فروید در مورد ناخوداگاه فردی به ناخودآگاه جمعی نیز معتقد است .یونگ میگوید انسان ها بطور ماهیتی از بدو تولد متاثر از ناخودآگاه جمعی هستند و در ماهیت زنانه یا مردانه افراد را نیز ناشی از همین ناخودآگاه جمعی میداند.
یونگ گرایش فلسفی و معنوی و روحانی داشت.
آلفرد آدلر
آدلر از شاگردان فروید است که دو نظریه خاص به سیستم روان کاوی اضافه نموده است.
الف)تربیت فرزندان :تربیت فرزندان و روابط آنها ریشه خانوادگی دارد.آدلر به عنوان مثال فرزند اول را سیاستمدار ( چرچیل) فرزند دوم را قدرتمدار (ناپلئون) و فرزند سوم را نا هنجار میداند.
ب)احساس حقارت: وی معتقد است که احساس حقارت در تمام انسان ها وجود دارد و در صورتی که به رشد و شکوفایی واقعی نرسد به عقده حقارت تبدیل شده و منجر به برتری طلبی و سلطه گری میگردد .
ویرجینیا ستیر
خانم ویر جینیا ستیر ضمن ارائه نظریه خانواده درمانی، درمان رایج وابستگی به مواد شیبمیایی را با اصول خانواده درمانی یکپارچه کرد.خانم ستیر در مورد خانواده های سالم و ناسالم تحقیق نموده و نظریه های خاصی را نیز ارائه نموده که در مباحث بعدی به آن اشاره خواهد شد.
هم وابستگی
هم وابستگی واژه ای است که در سال 1979 به دنبال ارائه عناوین مباحث درمانی اعضای خانواده ارائه گردیده است.
در تعریف هم وابستگی میتوان چنین گفت: هم وابستگی بیماری نادیده گرفتن و تضعیف خودِ معنوی است که از طریق تقریب مصنوعی به سکون یا نیستی صورت گرفته و منجر به عدم حضور این مکانی و این زمانی می شود.
این بیماری طی نسلها به صورت ژن نهفته از والدین به فرزندان منتقل شده و با کژ کاری عوامل محیطی ، خانواده و جامعه بصورت وابستگی به دنیای خارج از خود و وابستگی به افکار و باورهای درونی نمایان می گردد.شاید شما هم کودک بزرگسال را ندیده باشید اما حقیقتاً مرد یا زنی را دیده اید که کودکانه فکر می کند ، اعتماد می کند و گاهاً دستش را در آتش فرو می برد یا میترسد که دیگران او را دوست نداشته باشند و مورد قبول واقع نشود ؟ و بدین ترتیب تمرکز از خود حقیقی ( یعنی تنها منبعی که ما را به خداوند منتصل می کند ) بر روی خود دروغین قرار گرفته و ادامه این مسیر ما را از حضور و اتصال به منبع حقیقی دور می کند.
هم وابستگان در زندگی خانوادگی دچار اختلالات خاصی شده و هر عضو خانواده نقش هایی را بازی می کند که به مرور جزء شخصیت اصلی اش شده و به این نقش ها وابسته میشوند.
منبع :www.gtalk.ir
Linkback: https://irmeta.com/meta/b2044/t6218/